مشق های زلال مدرسه(18)

مشق هاي زلال مدرسه(18) 

 

دل نوشته هاي دانش آموزان و دانشجويان در نقد معلم خود 

مشق بیست و هفتم

  (نامه شهيد محمد خاندايي به.....)

           بسم الله الرحمن الرحيم

    خدمت معلم و برادر بزرگوارم جناب آقاي...................

   سلام عليكم . اميدوارم كه سلام  گرم و آتشين مرا كه از اعماق قلبم از مناطق شهيدپرور جنوب مخصوصا خونين شهر اشغالي سرازير است ، بپذيريد و بدان پاسخ گوييد.  باري اگر از احوالات اينجانب محمد خاندايي يكي از شاگردان خود در دوران تحصيل در دبيرستان شهيد مصطفي خميني و يكي از اشخاصي كه با جريانات سياسي روز اشنايش مي كرديد ، خواسته باشد، حالم بسيار خوب و به دعاگويي شما مشغول مي باشم. 

  حتما با مشاهده نامه من قبل از گشودن آن بي نهايت تعجب كرديد ، كه چه شد و چه جريانی شده كه خاندايي براي من نامه فرستاده ، اما دليلش: 

اولا من تقصير خدمت دارم از اين كه خودم شخصا به حضور جناب عالي نيامدم ، چون آن طور كه از دوستان شنيدم شما به مكه معظمه شرفياب شده بوديد. از اين لحاظ كه سعادت نصيبمان نشد خدمت برسيم ، عذرخواهي مي كنم. 

در ثاني يكي از اشخاصي كه فكر مي كنم بعد از پدر و مادر حق به گردن افراد دارد ، معلم و مدرس است و آن هم نه هر معلم و مدرسي ، بلكه معلمين متعهد و مومن ، كه بحمدالله والمنه اين دو صفت را  در شما مجسم ديدم. اين نكته را نه تنها من كه هيچ يك از شاگردان نمي توانند آن را كتمان كنند . از خداوند قادر و متعال مي خواهم كه شما و امثال شما را از مقربين درگاهش قرار دهد . 

   به هر حال بگذريم و مقداري از موقعيت خودم برايتان بگويم. من همان طور كه خودتان نيز مستحضر بوديد ، حدود هفت ماهي بعد از آموزش در پاسگاه ژاندارمري خدمت مي كردم .  از اين كه پاسگاه ژاندارمري چه محيط فاسدي بود ، وارد نمي شوم . در حين خدمت در پاسگاه چندين مرتبه تقاضاي كتبي براي جبهه نمودم. موافقت نمي كردند . تا اين كه  حدود  دو و نيم ماه پيش به من ابلاغ كردند كه با تسويه حساب كامل به هنگ متبوعه بروم . من هم فورا تسويه حساب نموده و به هنگ رفتم و از آنجا ما را به آبادان گسيل دادند. من و چند تن از دوستاني كه تازه با هم آشنا شده بوديم  و تقريبا هم فكر بوديم ، جبهه خونين شهر را انتخاب كرديم و افتخاري عازم خونين شهر شديم. من اكنون اين نامه را در داخل سنگر كنار شط العرب (اروندرود) و در داخل نخلستان ها برايتان مي نويسم. 

اين نامه در حالي نوشته مي شود كه دشمن مزدور با انواع سلاح هاي سنگين خود بر روي ما آتش مي ريزد. خوشبختانه گلوله هاي آن ها خيلي كم پيش مي آيد كه به هدف بخورد . دشمن مزدور از انواع حيله ها و دسيسه ها استفاده مي كند ، ولي طبق اين آيه شريفه : " و مكروا و مكرالله والله خيرالماكرين " هر چه مكر و حيله دارند، به كار مي بندند ، خدا از همه آن ها مكارتر است . 

در هر صورت اين نامه را نوشتم هم از اين كه از زحمات بي دريغ شما با اين زبان الكن تشكر كنم و هم اين كه اينجا جبهه است و كربلاي ايران و هر آن احتمال مرگ است و جايي است كه به استقبال مرگ آمده ام و جريان:

  خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان

   تا سيه روي شود هركه در او غش باشد

   اكنون در حال دست و پنجه نرم كردن با ماست .

به هر حال عذر مي خواهم وقت عزيزتان را گرفتم و مزاحمتان شدم و سرتان را با اين حرف هاي بي ارزش به درد آوردم.

 اميدوارم كه اگر اين حقير را لايق بدانيد جوابش را برايم طبق آدرس پشت نامه بفرستيد .

 دوستانم در داخل جبهه خدمت يك يك شما رزمندگان واقعي سلام مي رسانند . اميدواريم خداوند پشت و پناه شما باشد .....

    اللهم انصرالاسلام و اهله واخذل الكفار والمنافقين 

    به اميد پيروزي حق و اسلام بر باطل و كفر

   با احترامات فراوان - محمد خاندايي - ۱۹/۹/۶۰

توضيح: متاسفانه اين آخرين نامه شهيد محمد خاندايي بود و چندي پس از نگارش اين نامه روح بلندش به آسمان ها پركشيد و در جوار معشوق ابدي آرميد. 

روحش شاد و راه حق طلبي پر رهرو باد !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 19 آذر 1393 | 9:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |