تمنّايي، اي تبلور تمنّاي حق !
#شفیعی_مطهر
بیست و چهارم اسفند ماه سال ۱۳۷۳ شهر کاشان یکی از بزرگمردان عرصه فرهنگی خود را از دست داد . مرد بزرگی که تاریخ درخشان تعلیم و تربیت این مرز و بوم هیچ گاه او را فراموش نخواهد کرد .
استاد تمنایی مشاور وزیر و خدمتگزار صدیق آموزش و پرورش کشور که لحظه لحظه عمر پربرکت خویش را وقف تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان میهن کرد، همواره به عنوان معلمی عاشق ، مدیری مدبر و نویسنده ای متعهد و دردآشنا می کوشید تا رسالت انسانی و اسلامی خود را در قبال جامعه خود در نیکوترین صورت انجام دهد .
ایشان سرانجام در سن ۴۸سالگی و با کارنامه درخشان ۲۳ سال خدمت صادقانه به آموزش و پرورش کشور و تالیف چندین کتاب ارزشمند پس از ۴ سال تحمل درد و رنج بیماری سخت سرطان در غروب روز چهاشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۷۳ با قلبی مالامال از عشق به دیدار معبود ، به سوی وصالش پرواز کرد .
امروز 22 سال از آن روز تلخ می گذرد. ضمن گرامی داشت نام و یاد آن دوست وفادار و همسنگر و همکار فطعه شعری را به همه عزیزان همراه تقدیم می کنم:
تمنايي اي تبلور تمناي حق !
تو را از عطر گل ها آفريدند
به جسمت روح مجنون را دميدند
پرند و پرنيان جان پاكت
ز تار عشــق و پود غم تنـيدند
تو گل بودي و من خاري كنارت
چرا گل را بدون خار چيد ند؟
همه غم هاي عالم جمع كردند
بسان سرمه در چشمت كشيدند
به باغ عشق و عرفان سرو بودي
چه غمگينانه سروت را بريدند
ز نيش خامه ات نوش آفــريدي
همه نوش كلامت را چشيدند
تو بودي كوكب منظومه عــشق
كز اوج آسمان پايين كشيدند
تو سرو عشقي و مرغان عاشق
به روي شاخه ات لانه گُزيدند
جهان دامي خطرناك است كز آن
گرفتاران عشق حق رهيدند
«تمنای» تو حق بود و سخن حق
مگر از کام تو جز حق شنیدند؟
« مطهر» آمدی ، رفتی مطهر
مطهر تر ز تو کس را ندیدند
( کاشان، اردیبهشت ۱۳۷۴ )
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: مثنوي
ره آورد یک تامل
#شفیعی_مطهر
چندی پیش برای تعویض گواهی نامه رانندگی ناگزیر از معاینه چشم بودم . بنابراین ساعتی را در سالن انتظار چشم پزشکی بیمارستان امام سجاد(ع) در بهار شمالی گذراندم . در این سالن معمولا حدود ۳۰- ۴۰نفر همیشه در انتظارند .
به دیگر سخن اگر تعداد را ۳۰نفر ، انتظار هر نفر را يك ساعت و ساعت كار هر روز را ۸ساعت فرض كنيم ، در هر روز ۳۰ * ۱ * ۸ =۲۴۰ نفر ساعت از اوقات مردم تنها در اين سالن تلف مي شود !!
با خود انديشيدم اگر متوليان امور فرهنگي جامعه يا مسئولان اين بيمارستان ذرّه اي دغدغه كار فرهنگي مي داشتند ، و بر اتلاف عمر مردم دل مي سوزاندند ، مي توانستند براي پرباركردن و عدم اتلاف وقت مردم كتاب ها ، مجلّات و روزنامه ها و ديگر خواندني هاي مناسب فراهم كنند و بدين وسيله گامي در تنوير افكار و رشد فرهنگي مردم بردارند.
( البته من چندي پيش طرحي به نام " فرهنگ انديشان " ارائه و در چند مطب پزشکان اجرا كردم و هنوز براي اجراي فراگیر آن منتظر ياران و ياوراني هستم ! اما....)
براي عدم اتلاف وقت خودم هرچه گشتم ، متاسّفانه هيچ خواندني در اطراف نيافتم . ناگزير تكه كاغذي در جيبم يافتم و اين ابيات از ذهنم بر صفحه كاغذ تراويد.
تاچه قبول افتد و چه در نظر آيد؟!!
هركه دانا شد توانا مي شود
هركه علم آموخت بينا مي شود
فكر پويا عمر جاويد آورد
فكر نو بر چشم ها ديد آورد
فكر با انديشه زيبا مي شود
مغز با انديشه احيا مي شود
زندگي در پويش انديشه هاست
رشد در رويش ز عمق ريشه هاست
فكر كن تا جان تو روشن شود
فكر كن تا خارها گلشن شود
در جُمودِ فكر مي ميرد بشر
آدم بی فکر حيواني است شر
فكر نو نور است جان تاريكزار
فكر بي پويش غمين و خوار و زار ...
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مثنوي
یک آسمان پرواز در هر بال دارم !
#شفیعی_مطهر
دریا دلم اما به جان در بند هستم
خون جگر می نوشم و خرسند هستم
یک آسمان پرواز در هر بال دارم
بالم شکستند و هزار آمال دارم
دریاصفت می غرم و در جوش هستم
صد نغمه بر لب دارم و خاموش هستم
کو همزبانی تا زبان از دل گشایم؟
کو همدلی تا قفل این منزل گشایم؟
تاکی"علی"ها خون دل باید بنوشند؟!
تا کی ریاکاران دون در ناز و نوشند؟!
تا کی تملّق نردبان کامرانی است؟!
تا کی زبان چرب رمز شادمانی است؟!
صد آسمان پرواز در بالم نهفته!
صد گلستان گل به لب هایم شکفته!
دریای دل توفانی و لب بسته دارم!
سیمای خندان و دل بشکسته دارم!
خون در دل و جیحون ز چشمانم روان است
رنگ رخم از آن جهت رنگ خزان است
دریایی از آتش روان اندر بیانم
صد خرمن سوزان نهفته در بنانم
من یک نیستان ناله اندر سینه دارم
در خشم صد آتشفشان کینه دارم
اما دلی دارم به نرمی شقایق
آکنده از مهر و پر از راز حقایق
اندیشه از تیغ ستم گر چاک چاک است
از ساقه اندیشه صد ریشه به خاک است
دشمن اگر اندیشه را درخاک بنهفت
امروز از هر ریشه صد اندیشه بشکفت
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مثنوي
موضوعات مرتبط: مثنوي
موضوعات مرتبط: مثنوي
تمنايي اي تبلور تمناي حق !
بیست و چهارم اسفند ماه سال ۱۳۷۳ شهر کاشان یکی از بزرگمردان عرصه فرهنگی خود را از دست داد . مرد بزرگی که تاریخ درخشان تعلیم و تربیت این مرز و بوم هیچ گاه او را فراموش نخواهد کرد .
تو را از عطر گل ها آفــــريدند به جسمت روح مجنون را دميدند
پرند و پرنيـــــان جان پاكــــــت ز تار عشــق و پود غم تنـيدند
تو گل بودي و من خاري كنارت چرا گل را بد و ن خا ر چيد ند؟
همه غم هاي عالم جمع كردند بسان سرمه در چشمت كشيدند
به باغ عشق و عرفان سرو بودي چه غمگـــــينانه سروت را بريدند
ز نيش خامه ات نوش آفــريدي همه نوش كلامت را چشـــــيدند
تو بودي كوكب منظومه عــشق كز اوج آســـــمان پايين كشيدند
تو سرو عشقي و مرغان عاشق به روي شاخـــــه ات لانه گزيدند
جهان دامي خطرناك است كز آن گرفتاران عشق حق رهـــيدند
«تمنای» تو حق بود و سخن حق مگر از کام تو جز حق شــنیدند؟
« مطهر» آمدی ، رفتی مطهر مطـــهر تر ز تو کس را ندیدند
سیدعلیرضاشفیعی مطهر- کاشان اردیبهشت ۱۳۷۴
استاد تمنایی مشاور وزیر وقت و خدمتگزار صدیق آموزش و پرورش کشور که لحظه لحظه عمر پربرکت خویش را وقف تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان میهن کرد، همواره به عنوان معلمی عاشق ، مدیری مدبر و نویسنده ای متعهد و دردآشنا می کوشید تا رسالت انسانی و اسلامی خود را در قبال جامعه خود در نیکوترین صورت انجام دهد .
ایشان سرانجام در سن ۴۸سالگی و با کارنامه درخشان ۲۳ سال خدمت صادقانه به آموزش و پرورش کشور پس از ۴ سال تحمل درد و رنج بیماری سخت سرطان در غروب روز چهاشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۷۳ با قلبی مالامال از عشق به دیدار معبود ، به سوی وصالش پرواز کرد .
امروز ۱۷ سال از آن روز تلخ می گذرد. ضمن گرامی داشت نام و یاد آن دوست وفادار و همسنگر و همکار فطعه شعری را به همه عزیزان همراه تقدیم می کنم:
تمنايي اي تبلور تمناي حق !
موضوعات مرتبط: مثنوي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.