هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1425)  

 «خودخواهی» و «ناآگاهی»

«عروسِ دریایی» در میانِ «اقیانوسِ رویایی»،

هر «حلزونِ خُرد» را چون «معجونِ تُرد» می بلعد.

حلزون با «پیکرِ خوستۀ لَخت» در میان «بسترِ پوستۀ سخت»  

بدون این که از این «زندان بنالد» در «نهان می بالد».

بتدریج «حلزون» از «درون»،

«گام به گام» و «آرام،آرام» عروس دریایی را می خورَد.

آن گاه که حلزون به «سنینِ کمال» و «طنینِ اِکمال» می رسد،

دیگر از عروس دریایی نه «خبری» هست و نه «اثری»!

مبادا در درون ما نیز حلزون هایِ «خودخواهی» و «ناآگاهی»،

تا بدان «سازه» و «اندازه» رشد کنند

که با «سرمستی اِغوا» همۀ «هستی ما» را ببلعند! 

این حلزون ها در آغاز «به اندام چون جُوَند»،ولی وجود ما را «آرام آرام می جَوَند»!

بیاییم در وجود خویش از «لُقمه ها، لُقمان» بسازیم و از «جُرعه ها،جنان»!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

معجون: سرشته شده ، خمیر شده

تُرد: تر و تازه ،هر چیزی که زود شکسته شود

خوسته(خوست):کوفته ، پایمال شده

لَخت: شل ، بی حال ، تنبل و بیکاره

می بالد: رشد می کند،بزرگ می شود

طنین: پژواک،بانگ،صدا

جنان: بهشت،ج جنّت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 30 بهمن 1398 | 5:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد ویژه)

«سکّوی صدارت» در «کوی قدرت»!

«جنبش اصلاحات» به عنوان «آمایش مشکلات»،

نه «کاری زوری»،که «پیکاری ضروری» است.

 در انجام هر کاری داشتنِ«نگرش اصلاحی» بهترین مانعِ «کُنش جرّاحی» است.

انجام اصلاحات «همّتی ژرف» و «حمیّتی شگرف» می طلبد.

اصلاح طلبی «سکّوی صدارت» در «کوی قدرت» نیست،

بلکه «جُنبشی اصیل» و «خیزشی بی بدیل» است؛

بنابراین نیاز به «اصلاح طلبانی فداکار» دارد،نه «جاه طلبانی کاسبکار»!

«کاسبان اصلاحات،«حاسبان بَرَوات» هستند.

اینان  در «بازار سیاست»،«دوستدار ریاست»اند

و در «دهلیز تزویر» به یک «میز حقیر» قانع اند!

اصلاحات ،«گنجینه ای نهُفت» است و تحقُّق آن «هزینه ای هنگُفت» می طلبد.

بنابراین اصلاح طلبان باید آمادۀ «شناخت بهینه» و «پرداخت هزینه» باشند.

آنان که برای «دریافت غنایِم» و «بازیافت مَراحِم»، 

خود را چون «عَلَم سلیم می سازند» و «پرچم تسلیم برمی افرازند»،

«وهمی از بصارت» دارند و «سهمی از قدرت» را می خواهند!  

اینان پای بر «شانۀ ملّت» می گذارند و تا «آشیانۀ دولت» بالا می روند،

آن گاه متکبّرانه «سر بر سریر می سایند» و «زر از زریر می ربایند»!

آنان که «عقیده» را با «عُقده» می آمیزند،

«مایۀ دینی» را «سرمایۀ فرنشینی» می سازند.

چه «حقیر»اند ،که با «تحقیر»، 

می خواهند چند روزی «میز ریاست» را «دستاویز سیاست» سازند! 

برای جاه طلبان،«نردبان نخوت» و «پلّکان شُهرت» نشویم!

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

سکّو: بنگاه، پاخره، تختگاه، صفه،پرشگاه

آمایش: آراستگی، آمادگی؛ آماده کردن.بررسی و تحلیل

حمیّت:مروت ، جوانمردی، غیرت ، رشک

بَرَوات:  دستاویزها. سندها. چک ها. برات ها

دهلیز: دالان،راهرو

عَلَم: مشهور شدن؛ معروف شدن؛ سرشناس شدن 

سلیم: سالم ، بی عیب،  نیک سرشت ، پاک نهاد

زریر: مرد تیزهوش

دستاویز: وسیله؛ بهانه، هر چیزی که آن را وسیله و آلت دست قرار بدهند

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 28 بهمن 1398 | 3:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1424)  

«بندِ بندگی» یا «شرِّ شرمندگی»؟

تا هنگامی که هر «میوه» با هر «شیوه» ،

با درخت «پیوند» دارد و بدان «پایبند» است،

همۀ «عوامل» به طور «کامل»،

در جهت «رشد و رشاد» و «جلوگیری از فساد» در خدمت آن اند.

«آب،طراوتش» می بخشد و «آفتاب،لطافتش»؛

ولی آن گاه که «رشتۀ وصال» و «سرشتۀ اتّصال» آن 

از «نهال گسست» و به «فصال پیوست»، 

همۀ «عواملِ کمال» برای آن «وسایلِ زوال» می شوند.

«آب،عامل پوسیدگی» می شود و «آفتاب،عامل پلاسیدگی».

«نگاهِ بینش» در «کارگاهِ آفرینش» بر این حقیقت پای می فشارد

 که تا هنگامی که «هالِ انسان» با «نهالِ یزدان» پیوند دارد،

همۀ «پدیده های هستی» و «آفریده های اَلَستی»،

«لایزال می درخشند» و به او «کمال می بخشند»؛

ولی چون به «کانونِ نور» و «قانونِ شعور» پشت کند،

جز «سایۀ خویش» و «سازمایۀ تشویش» ،

«چیزی درنمی یابد» و «پشیزی برنمی تابد»!

از این پس او را «قُدرت،کر و کور» می کند و «شُهرت،مور و مغرور».

«پول،مستش» می کند و «تیول،سرمستش».

«بندِ بندگی ،شرافت» است و «شرِّ شرمندگی،آفت».

بیاییم از باور خویش این «آفت را بزداییم» و خود را با این «شرافت بیاراییم»!

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

فصال: از یکدیگر جداشدن

 هال : قرار، آرامش ، صبر

مور:مورچه، کنایه از: شخصی حقیر و کوچک 

تیول: واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 27 بهمن 1398 | 4:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1422

 

«تقابُل با جهان» یا «تعامُل با انسان»؟

 

آن گاه «لوله های تفنگ» و «گلوله های آذرنگ»  سخن می گویند، 

که طرفین به جای «فرهنگ گفت وگو» به «نیرنگ های وهو» دست می یازند!

خداوند به انسان «زبان استدلال»  داده،نه «شاخ و چنگال».

آنان که نه «زبانی برای گفت و گو» دارند و نه «بیانی برای تکاپو»،

قدر و ارزش خود را از «چکاد انسانیّت» به «فرناد حیوانیّت» فرومی کاهند.

اینان نه «انسانِ برازنده»،که «حیوانِ درّنده» اند!

اگر در نگارش، «مداد» می تواند ما را «اِمداد» کند،

به خاطر «مغز» او و نگاشتن «سخنان نغز»اوست.

اگر «مغز را از مداد» و «سخن نغز را از فرجاد» بگیرند ،

از آن پس آن ،«وجودی بی مصرف» و این «موجودی بی هدف» است.

بیاییم به جای «تقابُل با جهان»،راه «تعامُل با انسان» را بیاموزیم

و به جای «جنگ و هیاهو»،«فرهنگ گفت وگو» را بیازماییم. 

بیاییم در «کوفه» نیز «درختی پُرشکوفه» باشیم،

که هر «بدی»،«لگدی» هم بر ما زد،

بر سرش «گُل محبّت» بباریم و «سُنبُلِ مودّت»!

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------

تقابُل: رویارویی،روبه روی هم قرارگرفتن،درگیری

تعامُل: رفتار دوجانبه،با یکدیگر داد و ستد کردن

آذرنگ: آتش رنگ،آتشین

چنگال: پنجۀ درّندگان

چکاد: قلّۀ کوه

فرناد: پایاب،قسمت کم عمق رودخانه

فرجاد:فاضل و دانشمند

سُنبُل: گلی از تیرۀسوسنی ها با برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 25 بهمن 1398 | 5:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

آرمان شهر بهمن

 

 #شفیعی_مطهر

 

   از زندگي كه نه، از بردگي در تنگناي لانه‌هاي باريك شقاوت و آشيانه‌هاي تاريك عداوت خسته شده، در آرزوي زندگي در فراخناي قصرهاي مُصادقت و كاخ هاي مُرافقت بوديم.

   از تنفّس در فضاي تيره و تار ستم و هواي نكبت‌بار اندوه و غم به ستوه آمده، در جستجوي نسيمِ سحرِ آزادي و شميم معطّر شادي بوديم.

   از گام ‌زدن در كوچه‌هاي ظلمتِ ظلم و ضلال و بن‌بست‌هاي قيرگون پُر قيل و قال به تنگ آمده و به دنبال يافتن عرصه‌هاي وسيع سعادت و قُلّه‌هاي رفيع كرامت بوديم.

  از پوسيدن در منجلاب تملّق و چاپلوسي و گنداب ريا و سالوسي دلمُرده و افسُرده شده، در پي يافتن چشمه‌ساران زلال عزّت و آبشاران روشن شهامت بوديم.

  این گونه بود كه ما قطره‌هاي تنها و چكّه‌هاي جدا از هم، به هم پيوستيم و بر سر پيمانة عشق، مصادقت را پيمان بستيم. 

از جويباران بيداري گذشتيم و رود هشياري را پشت سر گذاشتيم، از پيوستن جويبارها در پهناي رود جوشيديم و در فراخناي دريا خروشيديم. 

از جنبش جمعيّت و خيزش خلق، شهر خروشيد. از كوچه‌هاي احساس گذر كرديم. به خيابان هاي خَرَد رسيديم. در ميدان همايش گرد آمديم. «استقلال» و «آزادي» را فرياد كرديم، تا «جمهوري اسلامي» را ايجاد كنيم.

با حميّت اسلامي خلق را به حمايت از حق برانگيختيم و با باطل درآويختيم.

با هم نشستيم تا ايستادگي را پيمان ببنديم و ايستاديم، تا گرد ذلّت بر سيماي سرخمان ننشيند.

شهر شقاوت و شرارت و شهوت را در هم كوبيديم، تا مدينة فاضلة فقاهت و فطانت و فراست را بنا كنيم. 

كوچه‌هاي تنگِ ننگ و عار را خراب كرديم، تا خيابان‌هاي پهن عزّت و افتخار را بسازيم.

تنديس سکوت را شكستيم تا توانستیم تدليس طاغوت را بشکنيم.

كوخ هاي پستي و پليدي و پلشتي را ويران كرديم، تا كاخ هاي پاكي و پارسايي و پايداري را برافرازيم. 

در رَزم آزادي و بهروزي جنگيديم، تا در بزم شادي و پيروزي عزم را جزم كنيم، كه بر خرابه‌هاي شهر طاغوت و طغيان، شهري بسازيم از ياقوت ايمان، شهري پر از غنچه‌هاي قناعت و شكوفه‌هاي شرافت. شهري بسازيم كه سنگفرش خيابان هاي «استقلال» و «آزادي» آن با لعلِ محبّت و مرواريد مودَّت پوشيده شده، در جويبارانش زلال سخاوت و گلاب حلاوت جاري باشد.

در اطراف خيابان هايش نهال‌هاي مساوات و درختان مؤاخات بكاريم.

مسجدهايي بسازيم كه سنگ‌هايش از زمرّد عرفان و زَبَرجدِ ايمان، و گنبدش از آبگينۀ عشق باشد. 

از گلدسته‌هايش دسته گل هاي محمّدي بچينيم، و از مناره‌هايش شكوفه‌هاي نور ببوييم.

فرش هايي از پَرَندِ معنويت و پرنيان روحانيت در آن بگستريم. از گُل هاي قالي‌هاي آن رايحۀ جود و عطر سجود بتراود. از سقف گنبدش چلچراغي بياويزيم از الماس اخلاص و عقيق تحقيق.

 در محرابش سجّاده‌اي بيفكنيم از اطلسِ خضوع و ديباي خشوع، تا بر روي آن تنديس امامت و مجسمۀ کرامت بر آستان الوهيّت سربسايَد.

در بازارهاي شهر ما رايحۀ انصاف و عطر عفاف بپراكند و بازاريان صداقت بفروشند و قناعت بخرند.

ميدان‌هايي بسازيم پر از فوّاره‌هاي خوش رنگ راستي و چراغ‌هاي رنگارنگ درستي. در كشتزار مدرسه‌ها بذر تربيت بيفشانيم و شكوفه‌هاي انسانيّت بچينيم. صدف نوباوگان را در مدرسه‌ها بپروريم و گوهر فطرت را در آن بيابيم و صحن و سراي شهرمان را با آن آذين بنديم.

براي ادارۀ شهرمان تصميم گرفتيم شهد كياست را با عطر سياست آميخته، در غربال ديانت ريخته، با فطانت آن را بيخته، به عنوان خون‌نامه ميثاق ملّي بر فراز شهرمان آويخته، خُرد و كلان در برابرش يكسان باشيم.

بر اساس «اِنِ الحُكمُ اِلّا لِله»، جز حاكميت «الله» را نپذيريم و جز حكومت «الله» را گردن ننهيم. 

اخيارمان را به امارت برگزينيم و اشرارمان را به حقارت بسپاريم.

شهرياران درهاي مِهرباني و عطوفت را به سوي شهروندان گشايند. از سكّوي صداقت با مردم سخن گويند و شهروندان شكوفه‌هاي وفا و غنچه‌هاي صفا را نثار شهرياران كنند.

آیا اکنون به چنین آرمان های نخستین و هدف های دیرین رسیده ایم؟!

آیا به سوی آن اهداف روانه ایم؟ یا در جهت خلاف آن ره می سپریم؟!

بیاییم بار دیگر هدف ها را بازنگریم و بر آن چشم انداز نگاریم!

آیا «نظام موجود»، همان «اسلام موعود» است؟

داوری با شما!

امید که با «دادوری»،«داوری» کنیم!

   سالروز پيروزي انقلاب اسلامي مستضعفان زمين و آزادگان زمان را به همه پويندگان راه عدالت و آزادي تبريك و تهنيت مي گويم.

  به اميد تحقّق همه اهداف و آرمان هاي انقلاب !

                                  در كسب رضاي حق موفق باشيد

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

                             


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 22 بهمن 1398 | 4:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1421

 

«معنای عشق ورزی» و «مُعمّای انسان ارزی»

کسی «معنای زندگی» و «ژرفای ارزندگی» را درمی یابد،

که بفهمد «بی عشق نباید زیست» و «دنیا را عبث نشاید نگریست».

کسی که «معنای عشق ورزی را درنمی یابد»،

«معمّای انسان ارزی را برنمی تابد».

در نگاه چنین کسی «اهورای زندگی» ،«هیولای زنندگی» است

و  «شرافت بندگی»،«آفت شرمندگی»!

چه زیبا سرود آن «عارف آرمانی»،«هاتف اصفهانی»:

چشم دل بازکن که جان بینی

آن چه نادیدنی است آن بینی

گر به اقلیم عشق روی آری

همه آفاق گلسِتان بینی

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

مُعمّا: پوشیده، کلامی که معنای آن پوشیده و با رمز بیان شود

عبث: بیهوده،کار بیهوده

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 21 بهمن 1398 | 3:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1420) 

«مغزهای خالی» و «نغزهای خیالی»!

من یک «جنگل»را دیدم پر از «انگل».

هر «اصلۀ صنوبر» نگران از «ضربۀ تبر»

و هر «نهال چنار» آشفته از «اشتعال نار».

در این جا  نه «گل، شوق شکفتن» دارد و نه «بلبل ،ذوق گفتن».

هر دانه از «رویش می ترسد» و از «پویش می هراسد».

«خروش خیزاب،خفته» و «آغوش آفتاب،آشفته». 

در شهری که «داد بمیرد»،«استعداد زوال می پذیرد»! 

«مغزهای خالی»،«نغزهای خیالی» می بافند

و «افراد نیک اندیش»،«دل ریش»اند!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

نغز: خوب،نیکو،لطیف،بدیع،هر چیز نو ،عجیب و بدیع و خوش آیند

انگل: پارازیت،طفیلی،گیاه یا جانوری که تمام یا بخشی از عمرش را به موجود دیگری بچسبد و از او غذا دریافت کند

نار: آتش

خیزاب: موج،کوهۀ آب

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 19 بهمن 1398 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

فاضلاب شهر هرت

فصّه های شهر هرت / قصّۀ هفتاد و هفتم

#شفیعی_مطهر

هردمبیل سال های سال همچنان بر تودۀ عوام شهر هرت فرمان می راند و با شدّت خفقان هر فریادی را در حنجره خفّه می کرد. ولی با رشد رسانه ها و تنوّع وسائل ارتباط جمعی کم کم چشم و گوش مردم باز می شد و علیه سلطۀ جهنّمی او مطالبی منتشر می کردند.این گونه کارها خاطر خطیر ملوکانه را می آزرد.

روزی وزیر اعظم را فراخواند و این مشکل را با او در میان گذاشت و از او راه حل خواست.

وزیر اعظم فکری کرد و گفت: 

اعلی حضرتا! من شنیده ام می گویند علمی است به نام جامعه شناسی. یک دانشمند جامعه شناس می تواند از دانش خود هم در جهت رهایی مردم از سلطۀ استبداد و هم در جهت استثمار توده ها بهره بگیرد. ما می توانیم با استخدام چند جامعه شناس خبره ،دانش و پژوهش آنان را در راه تحمیق توده های مردم به کاربگیریم.

هردمبیل با خوشحالی گفت: پس چرا معطّلی؟ فوراً دست به کار شو!

وزیر اعظم از حضور شاه مرخّص شد و ظرف چند روز هر چه تلاش کرد نتوانست هیچ یک از دانشمندان جامعه شناس بومی را راضی به این کند که در جهت حفظ منافع ارباب قدرت ،به مردم خویش خیانت کنند. ناگزیر دست به دامان خارجی ها شد. پس از مدّتی توانست چند نفر از نخبه ترین جامعه شناسان خودفروختۀ بیگانه را با قول پرداخت حقوق های نجومی به خدمت بگیرد و به پیشگاه اعلی حضرت بیاورد.

آنان پس از شنیدن مشکل چند هفته از محضر ملوکانه فرصت خواستند تا در شهر بگردند و روحیّۀ مردم را بسنجند و متناسب با نقاط ضعف مردم ،راه حل ارائه دهند.

پس از چند هفته طرحی مکتوب به نامِ «فاضلاب شهر هرت» به طور محرمانه تهیّه و به پیشگاه شاهانه تقدیم کردند. رئیس آنان در تشریح طرح خود چنین به عرض رساند:
اعلی حضرتا! ما چند هفته در میان مردم شهر و در امکنۀ شلوغ و بازارها و ادارات و ... گردشی محقّقانه کردیم و به این راه حل رسیدیم که در زمان های قدیم در شهر هرت تخلیۀ چاه به معنای امروزی وجود نداشت. هر وقت چاه فاضلاب پر می شد، تکّه ای گوشت یا جگر ( به عنوان استارتر ) درون آن می انداختند و دَرِ چاه را گِل می گرفتند و چاه دیگری برای استفاده روزمرّه در کنارش حفر می کردند.

استارتر باعث شروع کِرم گذاری می شد. با افزایش کِرم های درون چاه، کرم ها از فضولات تغذیه و به دیواره ها نفوذ می کردند و باعث خشک شدن چاه و باز شدن منافذ می شدند تا جایی که دیگر چیزی برای خوردن باقی نمی ماند. پس از آن کرم های قوی تر شروع می کردند به خوردن کرم های کوچک تر و بدین ترتیب طیِّ یک فرایند چند ساله، هیچ فضله ای در چاه باقی نمی ماند و در نهایت کرم های بزرگ تر هم بدون غذا می ماندند و می مُردند و چاه تخلیه می شد.             

شاه با شگفتی پرسید: خب! این حرف ها په ربطی به مشکل ما دارد؟

او ادامه داد: دقیقاً ربط دارد. اجازه فرمایید تا توضیح دهم. 

شاه گفت: بسیار خوب! بگو!

کارشناس خارجی گفت: مردم از نظر ما دقیقاً همان کرم ها ریز و درشت هستند. ما باید با تعمیق اختلاف های اجتماعی و افزایش شکاف های طبقاتی ،مردم را به جان هم بیندازیم. وقتی جامعه از نظر رفاه دو قطبی شود، طبقۀ اقلّیّت پولدار و مرفّه برای حفظ منافع و رفاه خود طرفدار حکومت می شوند!و...

شاه ضمن قطع سخنان کارشناس گفت: 

خب،با اکثریّت تودۀ ناراضی که ضدِّ ما می شوند،چه کنیم؟!

کارشناس گفت: اجازه فرمایید. توضیح می دهم. طبقۀ ضعیف و زحمتکش از قبیل کارگران،معلّمان،کارمندان و سیل لشکر بیکاران برای به دست آوردن یک لقمۀ نان ناگزیرند شبانه روز در جند جا کار کنند تا حدّ اقلِّ بتوانند شکم زن و بچّۀ خودشان را سیر کنند! این قشر نیازمند و بیچاره دیگر نه فرصت مطالعه دارند و نه حال و هوای اعتصاب و شورش و آشوب! 

شاه پرسید: چگونه شکاف طبقاتی ایجاد کنیم و بر عمق آن بیفزاییم؟

کارشناس پاسخ  داد: کافی است اعلی حضرت اطرافیان نالایق و بی سواد درباری را با دادن رانت های بزرگ اقتصادی از قبیل توزیع شرکت های نان و آبدار سودآور بین آنان، طبقه ای مرفّه و چاپلوس و دعاگو ایجاد کنند. همین ها ضمن تحکیم دستگاه حاکمیّت شروع به دوشیدن توده های مردم می کنند و خود به خود قشری زحمتکش و فقیر به وجود می آید!

ما با اجرای این طرح خود از قشر مرفّه، کِرم های بزرگ و قوی می سازیم و از اقشار تهیدست، کرم های کوچک و ضعیف. این دو قشر چنان به جان هم می افتند که دیگر هیچ کس فیلش یاد هندوستان نمی کند!!

اعلی حضرت با شنیدن این طرح از شدّتِ شادمانی با شکم گُنده و دهن گشاد خود چنان از تَهِ دل خندید که همۀ مجلس با پاچه خواری شروع به خندیدن کردند.

شاه آن چنان از این طرح استادانه خوشش آمد که علاوه بر حقوق های نجومی مستشاران بیگانه، به هر کدام هدایای ارزشمندی نیز اهدا کرد!

بدین ترتیب سال های سال همچنان شاه ستمگر شهر هرت با کامروایی به سلطۀ جهنّمی خود ادامه دارد تا این که.....!!
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : جمعه 18 بهمن 1398 | 4:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1419

«می فهمند» یا «در وهم اند»؟!

کسانی «در وهم اند» که می پندارند بیش از دیگران «می فهمند»!
اینان در «جمعی معدود» و «مجمعی محدود»
«صمیم می نشینند» و برای همه «تصمیم می گیرند»؛
در حالی که هیچ حاکم آن قدر «قیمت» ندارد 

که بر دیگران «حقِّ قیمومیّت» داشته باشد.
هر انسان ،«آزاده
» ،«زاده» می شود
و بنا بر «سرشتِ خویش» حاکم بر «سرنوشتِ خویش» است. 

او جز خدا در برابر هیچ کس نه «هراس بندگی» دارد و نه «احساس شرمندگی».

بنابراین هیچ بشری بر او نه «حقِّ حکومت» دارد و نه «حقِّ حاکمیّت».

جز مدیرانی را که خود «آزادانه برای صدارت برمی گزیند» 

و همۀ امور را «مسئولانه به نظارت می نشیند».

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------

صمیم: خالص،محض

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 17 بهمن 1398 | 6:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1418

«مَعبرِ شک» و «گذرِ مِحَک»

«اشتیاق به یقین» بارزترین «اخلاقِ متّقین» است.

ولی هیچ یقینی پیش از عبور از «گذرگاهِ اثبات» به «قرارگاهِ ثبات» نمی رسد.

یقینی «دارای ارزش» و «مبرّای از لغزش» است،

که از «معبرِ شک» و «گذرِ مِحَک» عبور کرده باشد.

آنان که بدون «عبور از این معبر» و «گذر از این رهگذر» 

می پندارند به «یقین» و «اصل  دین» رسیده اند،

در حقیقت به جای «وفاقِ حَزم» به  «باتلاقِ جَزم» فروافتاده اند!

اینان در «ذهنِ خالی»،«خدایی خیالی» ساخته اند،

که چون هیچ «نشانۀ سگالی» و «پشتوانۀ استدلالی» ندارد،

از ارائۀ هر گونه «دلیل»،«علیل» اند.

در درون به جای «برهانی جسّاس»،«انبانی از احساس» دارند.

«خویی خردستیز» دارند و «آژویی منطق گریز».

از «گفت وگو می پرهیزند» و به «هیاهو برمی خیزند». 

آنان که «ارزش ایمنی را از ایمان» می طلبند،

از «یورش اهریمنی در امان»اند،

البته «ایمان پس از شک» و «امان پس از مِحَک»!

#شفیعی_مطهر

--------------------------------------

معبر: محل عبور، گذر؛ گذرگاه

مِحَک: سنگ زر، سنگی که  با آن عیار طلا را می آزمایند، آزمایش .

وفاق: سازگاری ،همکاری با یکدیگر

حزم: هوشیاری،آگاهی،دوراندیشی

جزم: بریدن، استوارساختن امری ،قطع کردن

سگال:فکر،اندیشه

جسّاس: جستجوگر،بسیار تجسُّس کننده

آژو: کوشش، همت، غیرت(واژه اوستایی)

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 15 بهمن 1398 | 20:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی / 19

مرگ راحت!

گفت: من تا امروز پیش خودم می گفتم چرا مسئولان برای مقابله با ورود احتمالی ویروس کرونا کاری نمی کنن؟ امروز واقعاً من باور کردم که مسئولان همه تدابیر لازم رو اندیشیده اند!

گفتم:  خب،برای مقابله با ویروس کرونا چه کردن؟

گفت: مدیر عامل سازمان بهشت زهرا فرمودن: ما در راستای مدیریت بحران آماده سازی تعداد 25 هزار قبر را در دستور کار قرار داده ایم!

گفتم: خب،چه عیبی داره؟ خسته  نباشن!

گفت: من هم ازشون تشکُّر می کنم. حالا که دغدغۀ معیشت و درمان ما رو ندارن ،ما لااقل میتونیم بدون دغدغه و نگرانی کفن و دفن خیلی راحت بمیریم! 

واقعاً خسته نباشن!

یکی بهم گفت: از بس خوابیدم،خسته شدم!

 بهش گفتم: پس کمی بخواب تا خستگی هات رفع بشه!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : سه شنبه 15 بهمن 1398 | 4:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1417

 

«هنگِ بیداری» و «آهنگِ هوشیاری»

 «آوازِ خروس» دلنشین تر از «نازِ عروس» است؛

زیرا «تاریکی» را می بَرَد و «نیکی» را می آورد.

این «ترنُّمِ کوتاه» مُژدۀ «تبسُّمِ پگاه» را می دهد.

این آواز،«هنگ بیداری» و «آهنگ هوشیاری» است. 

بیاییم این «یاد سحری» و «فریاد بیدارگری» را

از «سپیدۀ پگاه» به «دیدۀ نگاه» آوریم

و اندیشۀ بیدارگری را از «دامن سحر» تا «دامنۀ باور» استمرار بخشیم.

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

هنگ: شوکت،هوش،آهنگ

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 14 بهمن 1398 | 5:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/18

توهُّمِ ایران هراسی

گفت: آیا میدونی آمریکا به چه بهانه ای علاوه بر دوشیدن مستمرِّ همسایگان عرب مسلمان ما، فقط در جنگ خلیج فارس در فاصله سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ از عربستان، کویت و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس ۳۶ میلیارد دلار دریافت کرده است؟

گفتم: لابد به خاطر دفاع از اونا در برابر خطر اسرائیل!

گفت: نه بابا! اینا بهترین روابط رو با اسرائیل دارن!
گفتم : پس به چه بهانه ای؟!

گفت: فقط به بهانه ایران هراسی!

گفتم: ما چه خطری برای همسایگان مسلمان خود داریم. ما خود مبتکر هفته وحدت و منادی وحدت اسلامی در جهان هستیم. 

گفت: درسته،ولی تنها حربۀ آمریکا برای دوشیدن همسایگان مسلمان ما ، ایجاد توهُّم ِ ایران هراسی است. 

گفتم: پس بالاترین وظیفۀ ما نفی این توهُّم و دادن اطمینان خاطر و احساس امنیِت به همسایگان است. ما اگر می خواهیم مقابل آمریکا و اسرائیل بایستیم،لااقل باید با همسایگان مسلمان خود دوست باشیم.

گفت: بله،درسته؛ ولی دقّت کن و ببین برخی از خودی ها گاهی با رجزخوانی های خود و تهدید همسایگان چه هیزمی در تنور توهُّم ایران هراسی آمریکا می ریزند!!

گفتم: باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : یک شنبه 13 بهمن 1398 | 4:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1416

«رحمت الهی» و «نعمت آگاهی»

بارانِ «رحمتِ الهی» و «نعمتِ آگاهی»،

در همه جا «ساری» و «جاری» است؛ 

ولی آنان که خود را زیر «چَترٍ تباهی» و «سَتر خودخواهی» پنهان کرده اند، 

نه از این «یَم،نمی» بهره دارند و نه از این «دم،دمی».

 تا از «وابستگی ها نرهیم» به «شایستگی ها نمی رسیم».

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

ساری: سیرکننده،رونده درشب

سَتر: پوشاندن،پنهان کردن

یَم: دریا

دم: نفس،هوا

دمی: لحظه ای،زمانی

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 11 بهمن 1398 | 11:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1415

«پُلِ عبور» یا «دیوار قطور»؟!

در «سیر زندگی» و «مسیر ارزندگی»، 

چه بسیار افرادی «بداندیش» و «گرگ در لباس میش»،

«سنگ های بلا» و «خدنگ های جانگزا»به سوی ما می افکنند.

ما می توانیم از «سنگ های پرتابی» و «خدنگ های اِرعابی»،

هم «دیوار قطور» بسازیم و هم «پُل عبور».

بیاییم با «نیروی خودارزی» این «هیاهوی کینه ورزی» را 

از «تهدید به فُرصت» و از «تفرید به نُصرت» تبدیل کنیم! 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

خدنگ: درختی است با چوبی بسیار سخت  و محکم که از آن نیزه و تیر و زین اسب درست کنند

اِرعاب:  به رعب و هراس افکندن

تفرید: گوشه گیری،دوری گزیدن از مردم،کناره گیری

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 9 بهمن 1398 | 5:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1414

«دیدن» و «اندیشیدن»

هر «وجود زنده» و «موجود برازنده»، 

«یک دل» دارد و «دو دیده»،

ولی پشّه «سه دل» دارد و «صد دیده»!

اگر «دل»،«داد» می بخشید و «دیده»،«سداد»،

«پشّۀ حقیر» نسبت به «انسان کبیر»،

باید «بینشی برتر» و «گزینشی بهتر» داشته باشد.

بنابراین آن چه به «جان،جمال» می بخشد و به «انسان ،کمال»،

«بینش ژرف» و «پژوهش شگرف» است.

«دیدن» اگر به «اندیشیدن» نیجامد،

«کاری بیهوده» و «دیداری ناستوده» است!

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------------

داد: قانون،عدل،انصاف،مقابل ظلم

سداد: راست و درست بودن، استقامت داشتن ،راستی، استقامت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 8 بهمن 1398 | 5:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1413

 

«انسان» و «آن سان»!

هر انسان در درون خویش «باغی خاموش» دارد و «راغی پُر از وحوش».

در باغ ،«فرشته» ای است که او را با عشق «سرشته» اند.

ولی در راغ «شیری درّنده» با «شمشیری بُرّنده» 

و نیز «روباهی مکّار» با «نگاهی خونبار»  خفته اند.

این انسان است که «گفتارش» و «رفتارش» را 

با «هوش» برگزیند یا با «وحوش».

بیاییم «انسان باشیم»،«آن سان که باید باشیم»!

#شفیعی_مطهر

------------------------------ 

راغ:دشت،صحرا،مرغزار،دامن کوه

سرشته: آفریده شده،خلق شده

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 7 بهمن 1398 | 5:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1412

«یافتن گنجینه» و «شکافتن دفینه»

در درون هر یک از «ناس»،معدنی از «الماس» 

«خُفته» و «نهفته» است.

«کاوش» و «درخششِ» آن

به «تلاش» و «تراش» نیاز دارد.

چه بسیار انسان های «غافل» و «کاهل»،

این «کان زرّین» و «دکان بنیادین» را 

بدون ذرّه ای «فِکر» به صورت «بِکر»، 

«ناشمُرده» و «دست نخورده»،

به زیر «خاک خیره» و «مغاک تیره»،

«می سپارند» و در آن«می انبارند»! 

«هدف نهایی» و «غرض غایی» هرگونه آموزش و پرورش،

«یافتن این گنجینه» و «شکافتن این دفینه» است.

#شفیعی_مطهر

-------------------------------- 

دفینه:  پنهان ،گنج پنهان شده

ناس: مردم

خیره: گستاخ،سرکش،لجباز،بی شرم

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 6 بهمن 1398 | 5:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1411

«موج نقّادی» و «اوج آزادی»

یک «آهنربای «نَوَند» و «نیرومند»،

می تواند با «ارادۀ نهفته» هزاران «بُراده آَشفته» را،   

به سوی خویش «بکشانَد» و در گرداگِرد خود «بنشانَد»

و همه را «فراهم» و «منظّم» کند.

آیا یک انسانِ «روشنگر» و «صاحب نظر»،

نمی تواند یک «جمع پاک اندیش» را گِرداگِردِ «شمعِ خویش» بنشانَد

و با افشاندن «نور آگاهی» و «شعور دادخواهی»،

«موج نقّادی» را به «اوج آزادی» برسانَد؟

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

نَوَند :تند و تیز

بُراده: ریزه های آهن،سونش،ساوآهن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 4 بهمن 1398 | 17:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

اقتصاد هردمبیلی! 

قصّه های شهر هرت/قصّۀ هفتاد و ششم

#شفیعی_مطهر

به علّت سیاست های غلط اعلی حضرت هردمبیل و بی کفایتی مدیران و مسئولان شهر هرت که تنها شاخصۀ گزینش آنان دستبوسی و وفاداری نسبت به ذات ملوکانه بود،اقتصاد شهر در حال فروپاشی و ورشکستگی بود.

روزی هردمبیل ،درباریان را فراخواند و از آنان خواست تا درباره نجات کشور از ورشکستگی تدبیری بیندیشند.پس از ساعت ها بحث و جدل نتیجه این شد که کارشناسی از دیار فرنگ دعوت کنند تا گرۀ این مشکل را بگشاید.

 مستشار فرنگی پس از توضیح و تبیین رهنمودهای اقتصادی خود از هردمبیل پرسید:

آیا واقعاً می خواهید وضع معیشت و اقتصاد مردم خوب شود،یا پایه های قدرت و حاکمیّت خودتان مستحکم گردد؟

اعلی حضرت قاه قاه خندید و گفت: مِستر مستشار! از شما چه پنهان در سیاست ما مردم کیلویی چندند؟!!ما سال هاست بر این مردم عوام حکومت می  کنیم. از شما می خواهیم راه هایی پیشنهاد کنید که سلطنت ما را ابدی کند!

مستشار گفت: حالا فهمیدم که چه باید کرد!

شاه گفت: خب،حالا بفرما!

مستشار طرح خود را در نامه ای محرمانه نوشت و به هردمبیل داد و از او خواست که مفادِّ آن را از فردا دقیقاً اجرا کند.

هردمبیل پس از اطّلاع از مفادِّ طرح فردای آن روز به وزیر دستور داد که تمام شترهای کشور را هر شتر را به قیمت ده  سکه طلا بخرند. وزیر تعجّب کرد و گفت: 

اعلی حضرت حتماً بهتر از ما می دانند که اوضاع خزانه اصلاً خوب نیست و ما هم به شتر نیاز نداریم.

شاه گفت فقط به حرفم گوش کن و مو به مو اجرا کن. وزیر تمام شترها را به این قیمت خرید. به طوری که دیگر در سطح شهر شتری دیده نمی شد. 

شاه گفت: حالا اعلام کن که هر شتر را بیست  سکه می خریم. 

وزیر چنین کرد و عدّۀ دیگری شترهای ذخیرۀ خودشان را به حکومت فروختند. دفعۀ بعد قیمت خرید هر شتر را سی  سکّه اعلام کردند و عدّه‌ای دیگر وسوسه شدند که وارد این عرصه پر سود بشوند و شترهای مخفی کردۀ خود را فروختند.
به همین ترتیب قیمت‌ها را تا هشتاد سکّه بالا بردند و مردم تمام شترهای کشور را به حکومت فروختند.
شاه به وزیر گفت: حالا اعلام کن که شترها را به صد سکّه می خریم و از آن طرف به عوامل وابستۀ ما بگو که هر شتر را به  نود سکّه بفروشند.
مردم هم به طمع سود ده  سکّه ای بار دیگر حماسه آفریدند و هجوم بردند تا شترهایی را که خودشان با قیمت های عمدتاً پایین به حکومت فروخته بودند،دوباره آن ها را به قیمت هر شتر نود سکّه بخرند.
وقتی همه شترها فروخته شد، حکومت اعلام کرد به علّت بعضی اختلاس ها و دزدی های انجام شده در خرید و فروش شتر، دیگر به ماموران خود اعتماد ندارد و هیچ شتری نمی خرد.
به همین سادگی خزانۀ حکومت از سکّه های مردم ابله و طمع کار پر شد و پول کافی برای تامین نیازهای ارتش و داروغه و دیوان و حکومت تامین شد.
وزیر اعظم هم از این تدبیر شاه به وجد آمد و این بار کلید خزانه ای را در دست داشت که پر بود از از سکّه های طلا. این وسط فقط کمی نارضایتی مردم بود که مهم نبود چون بیشتر مردم اصلاً نمی فهمیدند از کجا خورده اند!

***********************

شاید این داستان تخیّلی باشد ولی هر روز برای ما آن هم در قرن بیست و یکم تکرار می شود. مردمی که در صف سکّه، دلار، خودرو، لوازم خانگی، سود های بانکی بالا، سهام انواع بورس و غیره هستند خودشان هم نمی فهمند که در نهایت چه کسی برنده است.

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : جمعه 4 بهمن 1398 | 5:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

#سیاهنمایی/17

تحقُّق یکی از وعده های آقای روحانی!

 

گفت: آقای روحانی بالاخره انصافاً به یکی از وعده هایشان عمل کردند!

گفتم :کدام وعده؟

گفت: آن جا که فرمودند:« آن چنان رونق اقتصادی ایجاد کنم و مردم درآمد سرشار داشته باشند که به این 45 هزار تومان اصلاً نیاز نداشته باشند»!

گفتم»خدا را شکر! پس شما دیگر به یارانه 45 هزار تومانی نیاز نداری؟مگر حقوق و درآمد تو چقدر زیاد شده،که از آن بی نیاز شده ای؟

گفت: حقوق ها که زیاد نشده،کالاها آن قدر گران شده که این 45 هزار تومان دیگر مشکلی را حل نمی کند!بنابراین دیگر نیازی به آن نداریم! 

گفتم: ایشان قطعاً می خواسته این قول تحقُّق یابد. مشکلات دیگر و محدودیّت اختیارات باعث شده این ایده محقّق نشود.

گفت: یعنی ایشان از اول این مشکلات و محدودیّت اختیارات را نمی دانسته؟ مثال ایشان در شرایط فعلی ایران مثل کسی است که می خواسته با یک قاشق ماست،دریا را تبدیل به دوغ کند!

می گویند یک نفر با یک قاشق ماست به ساحل دریا رفت. به او گفتند:

می خواهی چه کار کنی؟

گفت: می خواهم با این یک قاشق ماست،یک دریا دوغ درست کنم!

مردم ضمن خنده گفتند: 

همۀ آب های دریا با یک قاشق ماست،دوغ می شود؟!!

پاسخ داد: می دانم نمی شود،ولی اگر بشود،چه می شود!!! 

گفتم:باز هم #سیاهنمایی کردی؟!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: سیاه نمایی

تاريخ : پنج شنبه 3 بهمن 1398 | 4:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1410

«همدلی» یا «هم منزلی»؟!

در میان دو چشم نوعی «یک رنگی» و «هماهنگی»وجود دارد.

هر دو با هم «باز» می شوند و دیدن را «آغاز» می کنند

و نیز هر دو «آهسته» با هم «بسته» می شوند.

با هم «می نِگرَند» و با هم «می گِریَند».

با هم «می رمند» و با هم «می آرمند»!

با هم «می خندند» و با هم «می رنجند»!

و شگفت تر این که هرگز همدیگر را «نمی بینند» و با هم «نمی نشینند».

آن چه مهم است «همدلی»است،نه «هم منزلی»! 

این نکته «شیرین» و «نمادین» را 

چه زیبا می سراید «حکیم معیاری» ، «خواجه عبدالله انصاری»:

عیبی است عظیم برکشیدن خود را  

  وز جملۀ خلق برگزیدن خود را

از مردمک دیده بباید آموخت  

  دیدن همه کس را و ندیدن خود را

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 2 بهمن 1398 | 5:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1409

«اُلگو» یا «پاسخگو»؟!

حکومت ،«اموری عُرفی» است،نه «مُروری تعارُفی».

حاکم نه لزوماً «قِدّیس» است و نه «قابل تقدیس»؛

نه «سرشت بهین دارد» و نه «بهشت برین می آورد»،

بلکه «شهروندی کارگزار» است و «ورجاوندی مختار».

بنابراین او پیش از آن که «برای همه اُلگو» باشد،

باید در «برابر همه پاسخگو» باشد.

«کانون قدرت» باید در برابر «قانون نظارت» فروتن باشد.  

در نهاد قدرت، «زایش حُفره های تاریک» به «افزایش سُفره های باریک» می انجامد.

در این صورت راه هر «گونه صلاح» و «آزمونۀ اصلاح» بسته می شود

و هر «شیوۀ سداد» به «ریوۀ انسداد» می انجامد.

 هر «نظام بیداد» به «استحکام استبداد» منجر می شود

و هیچ «راد» به «مُراد» نمی رسد!

دموکراسی نه از «لولۀ تفنگ» درمی آید و نه با «گلولۀ فشنگ»،

بلکه همۀ ما باید «طومار بردگی را بسوزیم» و «معیار آزادگی را بیاموزیم»! 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

عُرفی: آن چه که در بین مردم پسندیده و متداول است ،نیکویی ، بخشش

قدّیس: پاک ، منزه ،مؤمن ، پارسا

بهین: برگزیده،منتخب،بهترین

سداد:  راست و درست بودن، استقامت داشتن، راستی ،استقامت

ریوه: مکر،حیله

راد: جوانمرد، بخشنده ،دانشمند، دانا

طومار: کتاب و نامه و جریده و دفتر و فهرست و دفتر اعمال شخص

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 1 بهمن 1398 | 6:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |