پیام اربعین حسینی

 

تا می توان در خاک و خون خُفت

چون می توان خواری پذیرُفت؟

یا زندگی با فخر و عزّت

یا مرگ با عزّ شهادت

تا می توان با سادگی مُرد

کی توان شرمندگی بُرد؟!

Похожее изображение
 


 

اربعين نه « تجليل از يك عدد و رقم»،كه « تحليل تاريخ عالم» است 

و پيامش اين است كه « زندگي » بدون« آزادگي»،زيستي حيواني است !

و اينك من با « دلی پرخون » و « رویی گلگون» 

ضمن عرض تسلیت اربعين حسيني به جناب عالي 

و همه «آزادگان زمین» و «حقجویان زمان »،

موفقيت روز افزون شما و همگان را در پويش راه عزت و كرامت حسيني را 

از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.

#شفیعی_مطهر

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 30 آبان 1395 | 7:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(444) 

 

« جوان مُوَلِّد » یا « انسان مُقَلِّد »! 

 Image result

من زمان را چون موم « نرم و مطیع »

و چون پهنه آسمان « گرم و وسيع » دیدم 

در دست های کسانی که « ژرف می نگرند » و « شگرف می اندیشند»....

و چه بسیار « افراد واداده » و « آحاد بی اراده » را دیدم 

چون « موم، نرم و تسلیم » و چون « سَموم، گرم و سقیم »

که در « چنبره زمان، اسیر» و در « گردونه زمین، زمينگير » بودند.

زمان در چیره و چنبره « جوان های مُوَلِّد » است، 

نه « انسان های مُقَلِّد »! 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب و بی نظر در خوبی و زیبایی

واداده: شُل،ول شده

سَموم: باد گرم،باد زهرآگین ،باد خفقان آور

 

مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 | 11:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(442)   

 

« حصار مودّت » و « سایه سار محبّت »

Image result

من درخت را « نماد بزرگواری » و « نمود نیک انگاری » دیدم؛

زيرا حتّي به تَبَر - دشمن بزرگ خود -« تكيه گاه »

و در سايه سار لطف خود « پناه » مي دهد. 

درخت را « سنگش می زنند » و « دَنگش می افکنند»

اما او « نیوه سنگ » را با « میوه آذرنگ » پاسخ می دهد!

بیاییم چون درخت در برابر « آفتاب تموز سختی ها» 

و « اضطراب جانسوز بدبختی ها»

همه را در « حصار مودّت » و « سایه سار محبّت » خود پناه دهیم.

 

#شفیعی_مطهر

------------------------- 

دَنگ :آلت شالی کوبی

نیوه: خروش

آذرنگ: آتش رنگ،روشن

تموز: تابستان ،موسم گرما،در عربی ماه هفتم

 

مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 26 آبان 1395 | 7:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 خرید یا فروش علم و عقل ؟!!
 


قصه شصت و ششم /قصه های شهر هرت
 


#شفیعی_مطهر
 

  Image result

حكيمي وارد شهر هرت شد. پس از مدتي اقامت در آن شهر و بررسي محققانه درباره روان شناسي و جامعه شناسي مردم شهر هرت به اين موضوع مهم پي برد كه عمده مردم اين شهر زير بمباران تبليغات شديد و غوغاهاي رسانه اي اعلي حضرت هردمبيل خود را باخته و به موجودي مستاصل و درمانده تبديل شده و از حسي به نام « دانستن » اشباع شده اند. 

حکیم دردآشنا مدتی با خود اندیشید تا راه رهایی این مردم را از بلای « توهم دانایی » بیابد . سرانجام او بالاترين و مهم ترين نياز اصولي اين مردم را عقلانيت،خردورزي ،تفكر و دانايي حقیقی تشخيص داد. بنابراين سال ها كوشيد و حجم زيادي از «عقل»، «خردورزي» و «دانايي» توليد كرد. آن گاه مركزي براي توزيع آن ها تاسيس كرد.

براي توزيع محترمانه كالاي علم و عقل،آن را «مركز خريد و فروش عقل و علم» ناميد.

در نخستین روز اعلام افتتاح این مرکز سیل مردم به سوی این مرکز روانه شدند.اما نه برای خرید علم و عقل؛بلکه همه مردم برای فروش علم ها و عقل های مازاد بر نیاز خود صف کشیده بودند!! 


 

مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : دو شنبه 24 آبان 1395 | 10:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(440)  

 

« خطوط زندگی » و « سقوط ارزندگی »

 

https://dncache-mauganscorp.netdna-ssl.com/thumbseg/1838/1838235-bigthumbnail.jpg

من در نوشتن « مشق زندگی » و « سرمشق ارزندگی » 

هرگاه احساس کردم که به « آخر خط » و « بستر شط » رسیده ام، 

همان جا نقطه اي « گذاشتم » و « گذشتم » 

و به سر خط بعد« برگشتم ».  

زیرا نه « خطوط زندگی » « نُقطه پایان » دارد  

و نه « سقوط ارزندگی » ، « سُلطه زمان »!   

 

#شفیعی_مطهر

------------------------

شط: کرانه رود،رود بزرگ

 

مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 24 آبان 1395 | 6:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(439)  

 

« ساز شکسته » و « آواز دلخسته »!

 Картинки по запросу

من« افراد دل شكسته » و « اوتاد از دنیا وارسته » را 

تنها كساني ديدم كه شيطان را « شكستند» 

و قید و بندهای وابستگی را « از هم گسستند».

 شيطان هميشه در رویارویی با « دل شكستگان دلسوخته » 

و « وارستگان لب دوخته » است 

که نه تنها « شکست »،که به « بن بست »می خورد.

دل ،سازی است که چون « شکست » و از هستی « رَست »،

« بیشتر می نازد » و « بهتر می نوازد».

 

#شفیعی_مطهر  

----------------------------------

اوتاد: پیشوایان و بزرگان طریقت ،عارفان،پارسایان

 

مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 23 آبان 1395 | 7:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی(3) 

 

#شفیعی_مطهر

 

ویژگی های انسان خردمدار

 راه تعمیق فعالیت های هر شهروند ، ژرف نگری و خردورزی است . روایات بی شماری ویژگی ها و صفات خردمندان و ژرف نگران را تبیین و تشریح می کند . 

تعدادی از این ویژگی ها و نشانه ها عبارت است از :

1 – زبان خردمند پشت قلب و قوه ادراک اوست و دل احمق پشت زبان اوست .

« لِسانُ العاقِلِ وَراء قَلبِهِ وَ قَلبُ الاَحمَقِ وَراءِ لِسانِه » ( نهج البلاغه)

2 – خردمند کسی است که زبان خود را از غیبت نگاه دارد .

« اَلعاقِلُ مَن صانَ لِسانِهِ مِنَ الغَیبه» ( امام موسی کاظم علیه السلام)

3 – خردمدار دروغ نمی گوید ، اگرچه دلخواه او باشد .

« اِنَّ العاقِلَ لایکذب وَ اِن کانَ فیهِ هَواه » ( اصول کافی ، ج2)

4 – عاقل کسی است که ریشه هوای نفس را به نیروی عقل و خرد از دل برکند .
« اَلعاقِلُ مَن قَمَعَ هَواهُ بِعَقلِهِ » ( غررالحکم ، ج2 ، ص 162)

5 – خردورز کسی است که در هنگام خشم و خوشی و ترس ، مالک نفس خود باشد .

« اَلعاقِلُ مَن یَملِکُ نَفسَه اِذا غَضَبَ وَ اذا رَغب وَ اِذا رَهَب » ( غررالحکم)

  6 – خردگرا کسی است از تجربه های خود و دیگران پند می آموزد و نادان کسی است که مطالب گوناگون فریبش می دهند .

« اَلعاقِلُ مَن وَعَظته التَّجارِب وَ الجاهِلُ مَن خَدَمَتهُ المَطالِب »

7 – تجربیات  تمام ناشدنی است و شخص خردمند همواره از راه تجربه در صدد افزایش عقل خویش می باشد .

« اَلتَّجارب لا تنقضی وَ العاقِلُ مِنهُ زیادَه » ( غررالحکم ، ج 1 ، ص 397)

8 – خردمحور نفس خود را فروتن می دارد و بزرگ می گردد و نادان خود را بزرگ می شمارد و به همین سبب خوار و زبون می شود .

« اَلعاقِلُ یَصنَعُ نَفسَه فَیَرتَفِع وَالجاهِلُ یَرفَعُ نَفسَه فَیصنع » 

 ( غررالحکم ، ج1 ، ص 178) 

 9 – عاقل کسی است که از آلوده شدن به گناهان خودداری می کند و از عیب ها پرهیز می نماید .

« اَلعاقلُ مَن تورع عن الذُّنوب و تنزّه من العیوب » (امام علی علیه السلام )

10 – عقل گرا کسی است که بر هوا و هوس خود چیره شود و آخرت خود را به دنیا نفروشد . 

11 – فقط خردمندان ، بندگان پرستشگر خدا هستند .

« اِنَّ العاقل بِطاعه الله العقلاء » (پیامبر اکرم «ص»)

12 – عاقل ترین مردم کسی است که در برابر حق فروتنی کند .

« در برابر حق فروتنی کن ، تا عاقل ترین مردمان باشی .» 

( امام موسی کاظم علیه السلام)

13 – بالاترین مرتبه خردمندی آن است که انسان نفس خود را بشناسد .

( امام رضا علیه السلام)

14 – هر کس اهل اندیشه و تفکر باشد ، برای او هر چیزی عبرت است .

« مَن کانَت لَهُ فِکرَه فَلَهُ فی کُلِّ شَیء عِبرَه» .  


 مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 | 11:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(438) 

 

 نماز ،« لال گفتن » و « زلال شکفتن »

 

ترک نماز عامل بسیاری از بزهکاری‌ها در جامعه است

 

من نماز را پنجره اي ديدم گشوده از  « آخور آشیانه » به « آخرت جاودانه » . 

نماز ،« خروش دریای درون » است در « گوش دنیای بیرون ».

نماز ،« فریاد رهایی وجود » است از « انقیاد وضع موجود »؛

نماز ،« رهایی از زمین » است و « تنهایی در زمان ».

نماز، ناله « زندانی خاک » است در فراق « آژمانی افلاک ».

نماز،« شعر بلند رهایی » است از « قفس نژند تنهایی ». 

نماز،« شکوفایی شوق پرواز » است به سوی « ملکوت راز ».

نماز ،« لال گفتن » است و « زلال شکفتن ».

نماز،پلی از « رنگین کمان تابناک » است افراشته « از خاک تا افلاک ».

نماز،پرواز از « شوخه شور » است بر بلندای« شاخه شعور ».

نماز،« شعله شوق جنان » است از « آتشفشان جان ».

نماز،پیوستن « قطره ها به دریا»است و اتّصال « ذرّه ها به بی انتها ».

نماز،« روزنه ای به خَلوَتِ خورشید » است و « پنجره ای به جَلوَتِ نور اُمید ».

نماز،« تجلّی روح تنها » است و « تسلّی قلب ناشکیبا ».

نماز،پنجره ای است از « بَرَهوت تنهایی» به « مَلکوت خدایی ».

نماز،« پشت پازدن به دنیا»است و « دست افشاندن از مافیها ».

نماز،« بریدن بندهای زمینی » است و « پیوندهای زمانی ».

نماز،« گسستن از زمین » است و « پیوستن به آسمان ».

نماز،« دل » کندن از « گِل » است و « آکندن جان از ایمان ».

نماز،سفر از « صحرای سرد سراب » است به « سرزمین آب و آفتاب ».

نماز،گریز از « فضای حُباب » است به « هوای احباب ».

نماز،« دل بریدن از موج » است و « جان دیدن از اوج ».

نماز،« تنفّس در هوای عطرآگین لاهوتی » است 

و « تقدّس در فضای مشگین ملکوتی ».

نماز،« نوشیدن جرعه ای از زلال نور » است و « پوشیدن جُبّه ای از ثیاب سرور ».

نماز،« کلید بهشت » است و « امید به سرنوشت ».

نماز،« ستون دین » است و « استوانه آیین ».

نماز،« گسستن طوق علایق » است و « پیوستن به شوق شقایق  ».

نماز،« غرال غزل آفرینش » است و « جمال جمیل بینش ».

نماز،« سلم و سلام » است و « پرچم اسلام ».

نماز،« شکفتن اندیشه » است و « سبزشدن از ریشه ».

نماز،« صعود بر قُلّه عرفان » است و « ورود به قلعه ایمان ».

نماز،« والاترین یاد » است و « بالاترین فریاد ».

نماز، « بازوی آمال » است و « ترازوی اعمال ».

نماز،« سراج ایمان » است و « معراج مومن ».

نماز، « مایه آرامش قلوب » است و « سرمایه وصال محبوب ».

نماز،« نسیم رحمت » است و « تسنیم مرحمت ».

نماز،« تندیس نمادین پرواز » است و « پردیس پر از ریاحین راز ». 

نماز ،« زدودن زنگارهای تعلُّق » است و « گسستن زنجیرهای تملُّق ».

...و نماز ، « سازنده نور » است و « بازدارنده از فجور ».

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------------------------------- 

آژمان : بی زمان

نژند: اندوهگین،افسرده،پزمرده،سرگشته،خشمگین

شوخ (شوخه ): چرک،چرک بدن و لباس

جُبّه : جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بر تن کنند

ثیاب : جامه ها ،لباس ها

تسنیم : نام چشمه ای در بهشت

پردیس :باغ،بستان،فردوس

 

حضورتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 | 8:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی(2) 

 

#شفیعی_مطهر

 

  عقلانیت در آیینه آیات و روایات

   بی تردید عقل و خرد از مهم ترین و ارزشمندترین نعم الهی است و تفکر از بالاترین عبادات انسان می باشد . اسلام بیشترین ارزش را برای عنصر تفکر و تعقل قائل است . علامه طباطبایی (ره) مفسر بزرگ معاصر قرآن می فرماید :

   « اگر کتاب الهی را تفحص کامل کرده ، در آیاتش دقت کنید ، خواهید دید شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر ، تدبر و تعقل دعوت کرده و یا به پیامبر استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی می آموزد . خداوند در قرآن حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به قرآن و یا به هر چیزی که از جانب اوست ، ایمان آورند و یا راهی را کورکورانه بپیمایند .»  

 ( المیزان ، ج5 ، صص 255-270) 

  گذشته از آیات قرآن ، روایات زیادی نیز مسلمانان را توصیه به بهره گیری از این عنصر فطری و الهی می کند . نمونه ای از روایات و احادیث درباره تعقل و تفکر را به عنوان برگی از کتاب و بارقه ای از آفتاب تقدیم می دارم :

امام علی (ع) : « اَلعَقلُ دلیل المُومِن . اَلعَقلُ رَسولُ الحَق . اَلعَقلُ داعیَ الفَهم » .

عقل و خرد ، راهنمای مومن است . عقل فرستاده حق است . عقل ، دعوت کننده به درک و فهم است .

پیامبر اکرم (ص) اندیشیدن و تفکر را بالاترین عبادت می داند و هیچ عبادتی را چون تفکر ارج نمی نهد :

« اَفضَلُ العِبادَه التّفَّکُر . لا عباده کَالتَّفَّکُر »

امام علی (ع) دانستن یک حدیث را از روی تفکر و درایت بهتر از نقل هزار حدیث می داند :

« حَدیث تَدریهِ خَیر مِن اَلفِ حَدیث تَرویهِ » ( بحارالانوار، ج1)

امام حسین (ع) اندیشیدن و نقادی انسان را نشانه و دلیل دانایی انسان می داند :

« مِن دلائلِ العالِمِ اِنتقادهِ لِحَدیثِهِ » . ( تحف العقول)

 امام حسن عسکری (ع) در تعریف عبادت پا را فراتر نهاده و اصولا عبادت را تفکر و اندیشیدن در باره خدا می نامند ، نه بسیاری نماز و روزه !

« لیست العباده کثره الصّیام و الصّلوه و انّما العباده کثره التّفّکر فی امرالله » 

 ( تحف العقول)

 امام علی (ع) فهم و درک عقلی را مهم تر و بالاتر از دریافتن حسی می داند . ایشان بر این باورند که چه بسا چشم ها به صاحب خود دروغ بگویند ، اما آن که از راه عقل راه را بجوید ، عقل به او خیانت نمی کند .

« لَیسَتِ الرَّویهِ کَالمُعایِنَه مَعَ الاَبصار فَقَد تکذب العُیون اَهلَها وَ لا یَغش العَقل من استنصحه » . 

مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 | 9:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(437)  

 

« بُت عیان » و « بُتواره پنهان »! 

 

من « بزُرگ ترین بُت شکن » و « ستُرگ ترین فروتن » را کسی دیدم 

که نخست رشته های خودپرستی را « گسست » 

و بُتِ درون خود را « شکست »!

« بُتِ درون » و این « بُتواره مکنون » 

از همه بُت ها « لَخت تر » و شكستنش « سَخت تر » است. 

بُت بیرون با « ضَربِه تَبَر» می شکند

و بُت درون با « حَربِه باور »!

آن « عیان » است و این ، « پنهان »! 

 « بت شکنی » چه « وار » است 

و « خودشکنی » چه « دُشوار »!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------

بُتواره: همانند بُت،بُت مانند

مَکنون: پوشیده و پنهان

لَخت :تکّه،پاره

حربه : سلاح،آلت جنگ،جنگ افزار

 وار : عادت،رسم،آیین،طرز،روش،آسان

 

 مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 | 7:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی(1) 


#شفیعی_مطهر

 

  مخاطب ما  در هر تلاش فرهنگی ، تبلیغی و ارشادی ، انسان است . بنابراین باید « مبحث انسان شناسی » سرلوحه همه برنامه های ارشادی ما باشد . 

 انسان شاهبازی است که باید با دو بال « خرد » و « احساس » عرصه ملک تا ملکوت را پرواز کند . بنا به یافته های روانشناسی رشد ، این دو بال در همه مراحل و سال های عمر ، یکسان و هماهنگ رشد نمی کنند . در سنین نوجوانی و جوانی رشد احساسات بر رشد عقلانی پیشی می گیرد و در سنین میان سالی ، خرد مداری و عقلانیت در انسان نیرومندتر می شود .

   مولای متقیان امیرمومنان علی (ع) می فرماید :

 « رحم الله امرء عرف قدره»

  خداوند رحمت کند کسی را که قدر و جایگاه خود را بشناسد .

 چه خوشبخت است انسانی که در همه مراحل عمر ، موقعیت سنی ، محیطی و اجتماعی خود را دقیقا و عمیقا بشناسد و متناسب با مقتضیات آن رفتار کند . 

جوان باید به تناسب دوره سنی خود ، جوانی کند ، اما باید بداند که انگیزه های رفتارش تا چه میزان و اندازه تحت تاثیر احساسات است . بعضی بر این پندارند که رفتارهای منبعث از احساسات همه منفی و ضد ارزش هستند ، لذا باید از چیرگی احساسات پرهیز کرد . درحالی که چنین نیست . همه حرکات و رفتارهای احساسی لزوما بار منفی ندارد . شور و هیجان جوانان برای حضور فعال در جبهه ها به منظور دفاع از کیان ایران ، مصداقی از چیرگی احساس مثبت بر رفتار انسان است . این غلیان احساسات و هیجان عاطفی با رهنمودهای عقلی نیز همخوانی و تناسب دارد . 

انسان برای مشی در طریق حیات و پویش راه زندگی ، هم به  « موتور احساسات » نیاز دارد و هم به « فرمان عقل » . جوان باید بداند در ارزیابی انگیزه های رفتارهایش بیش از آن که عقلانیت و خردورزی اثرگذار باشد ، عنصر احساس ، آن ها را جهت می دهد . جوانی که خود و مقتضیات جوانی خود را عمیقا بشناسد و بکوشد تا احساسات و هیجانات خود را با نیروی عقل و خرد مهار کند و بتواند خون « شور » را در رگ های « شعور » جاری سازد ، آن گاه خواهد توانست زندگی سعادتمندانه ای را تجربه کند .

  جوان وقتی می تواند هسته هستی را بیابد و به ژرفای دریای حقیقت بشتابد، که توسن تلاش را در عرصه عقلانیت بتازد و بر خردورزی خود بنازد .

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 20 آبان 1395 | 10:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(436) 


 « پنجره ای باز » و « روزنه ای فراز » 

 Картинки по запросу

من رایانه را « پنجره ای باز » و « روزنه ای فراز » دیدم 

به سوی « زمانی بی کران » و « جهانی بی پایان ».

با پیدایش « پدیده ای به نام رایانه » و « گزیده ای به فرنام رسانه » 

من از آن پس همه « دیده ها » و « پدیده ها »ی جهان آفرینش را 

در دو عرصه متفاوت «واقعی» و «مجازی» متبلور دیدم. 

آنجا که « خرد »،« نیک و بد » را بسنجد ،

« مجاز » هم می تواند « رنگ واقعیّت بگیرد » 

و « فرهنگ حقیقت بپذیرد ».

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

فراز : باز،(نقیض بسته)

فرنام: عنوان،لقب

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 20 آبان 1395 | 6:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

                      انتقادپذيري در نگاه قرآن  

 

#شفیعی_مطهر

 

  بشوييم پر و بال دل را در صفاي چشمه ساران عرفان و پرواز كنيم بال در بال ملايك تا عرش حضور جانان .

 بشكنيم ميله هاي قفس خودخواهي و تنهايي را و تفسير كنيم روياي رهايي را . 

 بگشاييم پنجره دل ها را به سوي باغ هاي فضايل ؛ 

باغ ها و بوستان هاي عطرآگين قرآن و گل ها و رياحين فرقان.

ببوييم عطر گل هاي سرخ محمدي را از رايحه رياحين احمدي .

 فرو كوبيم تبر نقره گون نور قرآن را بر پيكره ستبر تاريكي خودكامگي و طغيان.

 بپيچيم نيلوفر تُرد شعور را بر گرداگرد مناره نور.

بشكافيم صدف سخن وحي منير را و دريابيم گوهر معني و تفسير را .

بنوشيم زمزم نور را و بنيوشيم زمزمه نشور را .

انسان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"! 

انسان سالم در بستر انتقاد ، زباني نقّاد می شود 

و در خاکستر انقیاد، زبونی منقاد ! 

دل و نیت انسان فطري و سالم، تابناک است و دنیا را پاک می خواهد . 

دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از نور و سرور و لبریز از شعر و شعور . 

چون آن را به رویت نیابد، در رویا می یابد ...

و چون نتواند با صراحت انتقاد و رایش را بگوید، راه ریا را می پوید .

 او می خواهد تصویر جامعه را در قاب صداقت به تماشا بنشیند، نه در نقاب قداست !! ابهام چون رنگ تقدس بگیرد، دیگر نه گاه پرسش، که جایگاه پرستش است !! 

و چون ریشه انتقاد و سوال بیَفسُرد ، گل کمال می پژمُرد . چه ، برای گل کمال ، انتقاد و سوال ریشه است و ابهام، تیشه!! 

 او می خواهد با یاری عقل و خرد خود در درک و فهم حقایق سهیم باشد،  نه تسلیم ! 

طوفان ابهام ،برانگیزنده غبار ایهام است . 

و چون این  دو بر وادی وجود بوَزَند، نهال اندیشه را از ریشه برکَنَند.

 در قرآن كريم موضوع نقادي انسان و انتقاد پذيري همگان به زيبايي تبيين شده است ؛ از جمله در آیه ۳۰ سوره بقره به نکته جالبی اشاره مي شود:  

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره، ۳۰)

و (به ياد آر) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد (نماينده خدا در آنجا يا جانشين ساكنان پيشين منقرض شده آنجا). گفتند: آيا در آن كسى را (جانشين) قرار مى‏ دهى كه فساد مى‏ انگيزد و خون‏ ها مى‏ ريزد؟! در حالى كه ما تو را با توصيف به كمالات تسبيح مى‏ گوييم و (از هر عيب و نقصى) تقديس مى‏ كنيم. خدا گفت: بى ‏ترديد من چيزى مى ‏دانم كه شما نمى ‏دانيد.(ترجمه مشكيني)

  آيت الله آقاي جوادي آملي در تفسير " تسنيم " خود درباره تفسير اين آيه  می نویسند:

 این قصه به جامعه بشری می آموزد که آدمی از هر درجه ای از علم و قدرت و پاکدلی و حسن نیت و خیرخواهی که در تصمیم ها و اقدام ها برخوردار باشد، نباید از مناقشات و انتقادات ابايي داشته باشد، بلكه ميدان گفت و گو و مجال اعتراض را باید باز بگذارد و با آغوش باز از آن استقبال كند ؛ چنان كه ذات اقدس خداوند مجال گفت و گو و سوال شبيه اعتراض را به فرشتگان داد ؛ به گونه اي كه آنان با آگاهي از عظمت و حكمت خدا ، مرعوب او نشدند و بدون آن كه تحت تاثير هيبتش قرار گيرند، پرسش خويش را مطرح كردند و خداوند نيز با عنايت و لطف خاص و با كمال حلم و مدارا و ارائه دليل مشهود و معقول آنان را قانع كرد و جالب است كه خداوند باب اشكال و گفت و گو را براي ابليس لعين نيز باز گذاشت ؛ آنجا كه وي به خداي سبحان گفت :

 خلقتني من نار و خلقته من طين...

  پس آنان كه خود را برتر از اشكال و اعتراض مي بينند، به خود آيند و از اين ماجرا عبرت گيرند و بدانند كه با اين خودپسندي و خودبرتربيني ، ناخودآگاه، خويش را فوق عزيز جبار قلمداد كرده اند .

 اينان از امير بيان حضرت علي(ع) بشنوند كه مي فرمود:  

 «  آن گونه كه با زمامداران سخن مي گوييد ، با من سخن مگوييد و چنان كه در پيشگاه حاكمان جبار خود را جمع مي كنيد، در حضور من نباشيد و به طورتصنعي ( و منافقانه ) با من رفتار نكنيد و هرگز گمان مبريد درباره حقي كه به من پيشنهادكرده ايد، كندي ورزم ( يا ناراحت شوم) و مپنداريد من در پي بزرگ ساختن خويشتنم ؛ زيرا كسي كه شنيدن حق يا عرضه داشتن عدالت بر او برايش دشوار باشد، عمل به آن براي وي دشوارتر است. براين اساس ، از گفتن سخن حق يا مشورت عدالت آميز، خودداري مكنيد؛ زيرا من (شخصا به عنوان يك انسان) خود را مافوق آن كه در برخي موضوع ها، اشتباه كنم، نمي دانم و از آن در كارهايم ايمن نيستم، مگر اين كه خداوند مرا حفظ كند.» 

(  تسنیم ، ج۳، صص۸۹-۸۸)

    رفتار پيشوايان معصوم(ع) نيز به گونه اي بوده كه هر شهروند به خود اجازه مي داده تا بي پرده و بي پروا و حتي رو در رو از ايشان انتقاد كند. امامان معصوم در برابر انتقاد، نه روي درهم مي كشيدند و نه بر او خشم مي گرفتند؛ بلكه كاملا منطقي و مستدل به او پاسخ مي دادند و درباره رفتار به ظاهر پرسش برانگيز خود توضيحات كافي، مستدل و اقناعي عرضه مي كردند.  

  مبدا و منشا انتقادناپذيري ، خودخواهي و خودكامگي است.

مالک اشتر نخعی قطعا یکی از مُخلص ترین یاران وفادار حضرت علی(ع) است. هم ایشان بیش از بیست مرتبه در برابر سخن و دستور مولایش امام علی(ع) معترضانه ایستاد و نظر مخالف حضرت ارائه کرد!ارادت خالصانه او نسبت به حضرت مانع از نقد و انتقاد او نسبت به رفتار و گفتار آن حضرت نشد!

    امام خميني (ره) مي فرمايد:

«خود خواهي منشأ همه مفاسد است.»

شكستن بت سخت است و شكستن بت واره هاي زنده بسيار سخت تر! امام راحل (ره) بر اهميت اين بت شكني تأكيد مي كند:

«تمام فسادهايي كه در عالم پيدا مي شود، از خود خواهي پيدا مي شود…. همه اش برمي گردد به حبّ نفس و اين بت، از همه بت ها بزرگ تر است و شكستنش هم از همه مشكل تر است… اگر رهايش كنيد، شما را به هلاكت مي كشاند … درجه به درجه پيش مي برد تا آنجا كه دين انسان را از دست انسان مي گيرد.»

         بت شكستن سهل باشد نيك سهل

                          سهل ديدن نفس را جهل است جهل

اين شرك خفي و ميل مخفي در صورت عدم درمان همچنان رشد مي كند، تا انسان ناخودآگاه آن را در جايگاه معبود مي نشاند. خداوند متعال، رسول خود را هشدار مي دهد كه:

«اَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَويهُ؟»(فرقان، ۴۳)

اي رسول! آيا ديدي آن را كه هواي نفسش را خداي خود قرار داد؟

پيامبر اكرم (ص) اين نفس سركش و توسن آتش را دشمن ترين دشمنان مي دانند:

«اغداعَدوِّكَ نَفْسُكَ اَلّتي بَينَ جَنْبَيْكَ »

دشمن ترين دشمن تو همان «خود»ي است كه در ميان دو پهلوي توست.

چه بسيار سالكان رشاد و مدّعيان ارشاد كه رهپويه هاي جهاد و اجتهاد را گذرانده اند و در اين وادي درمانده اند. 

«آنان كه غني ترند، محتاج تراند.» 

آري، آنان كه در عرصه آرزو و بر كام اين عدو لگام زده اند و در ميدان تزكيه هم گام نهاده اند، در درياي «عُجب»، زورقشان به گِل نشسته و قايقشان درهم شكسته است. آري پهلوانان عرصة علم و نام آوران حيطة حلم چون مقام علمي و مراتب فضل و كمال خود را بالاتر و بهتر از ديگران پنداشته اند، از فراز فضايل اعمال به فرود رذايل آمال فرو افتاده اند:

امام علي (ع) براي آگاهي و بيداري اين مرشدان مغرور و زاهدان كور چنين هشدار مي دهند:


«ما اري شَيْئاً اَضَرَّ بِقُلُبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِ هِمْ

براي دل هاي مردان چيزي زيانبارتر از صداي كفش هايي كه از پشت سرشان بيايد، نديدم.

          او چو بيند خلق را سرمست خويش

                          در تكبّر مي رود از دست خويش

         هركه را مردم سجودي مي كنند

                                  زهر اندر جان او مي آكنند

         چشم بردار از قبول و ردّ خلق

                          هر دو در راه خدا شد سدّ خلق

امام صادق (ع)، مشاهير خود خواه و جويندگان جاه را به سختي هشدار مي دهند:

«مَنْ تَعَصَّبَ اَوتَعُصُبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبقَة الايمانِ عَنْ عُنُقِهِ

هركس تعصّب بورزد، يا براي او تعصّب بورزند (مريد متعصّب داشته باشد) محقّقاً رشته ايمان از گردنش برداشته مي شود. (از قلمرو ايمان بيرون مي رود)

 برترين درمان و بهترين پشتيبان براي اين گونه خودكامگان انتقادگريز و نقادستيز ،بازگذاردن باب انتقاد و پذيرش منتقدان صريح و صادق است.

   اميد كه بتوانيم با روحيه اي انتقادپذير، غنچه هاي حكمت و معرفت را بر شاخساران وجود شكوفا و با عطر رفتار و گفتار و رايحه كردار خود، كوچه باغ هاي جامعه را عطرآگين سازيم.

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 19 آبان 1395 | 10:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(435)

 

 « چاپلوسی » و « دست بوسی »! 

Картинки по запросу

من در این شهرِ « سیراب » از « سراب »

بسیاری از « شهروندان کوشا » و « نیرومندان پویا » را دیدم 

که عمری « می دویدند»؛ اما « به جايي نمي رسيدند»؛ 

ولي معمولا كساني « به قدرت مي رسيدند » كه « به نُدرت مي دويدند»!! 

در دیاری که « چاپلوسی » « بُرش » دارد و « دست بوسی »،« ارزش »،

 دیگر نه « شایستگی، بازار » دارد و نه « بایستگی،خریدار »!

 « نخبگان، خون جگر » می خورند و « پخمگان، میِ گُلگون ساغر »! 

اینان « شایگانی قَدر » اند و آنان « قربانی غَدر »!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------

 پخمه : کودن،کندفهم،کم هوش،کم عقل

ساغَر : پیاله شراب،جام

شایگان : سزاوار،شایسته،لایق،درخور

قَدر : حرمت و وقار(در اینجا)

غَدر : خیانت،بی وفایی،مکر و فریب،پیمان شکنی

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 19 آبان 1395 | 6:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

خاطره برگزاري نخستين دوره انتخابات مجلس 

پس از انقلاب


 #خاطره_هاومخاطره_ها 


 

#شفیعی_مطهر
 

 نخستين مرحله انتخابات دو مرحله اي مجلس شوراي اسلامي پس از پيروزي انقلاب در تاريخ جمعه ۲۴ اسفندماه ۱۳۵۸ برگزار شد. من در آن زمان بخشدار قمصر بودم. بخش قمصر كاشان با شهرستان نطنز روي هم يك نماينده در مجلس داشتند و دارند. در آن زمان اين حوزه انتخاباتي ۱۳ كانديدا داشت.از جمله كانديداهاي معروف آن دوره آقاي مهندس احمد كاشاني،آقاي موسي سيف اميرحسيني و خانم منيره گرجي بودند.

  حدود يك هفته مانده به برگزاري انخابات روزي آقاي حسين انواري (که تا چندی پیش سرپرست كميته امداد امام خميني كشور بودند) فرماندار وقت كاشان به من تلفن زدند و گفتند: 

فورا بخشداري را تعطيل كنيد و به اتفاق كارمندان خود به پاسگاه ژاندارمري قمصر بياييد.

من همين كار را كردم. پس از لحظاتي آقاي انواري و آقاي موسي سيف امير حسيني به اتفاق حدود ۱۵ نفر از قمصري ها به پاسگاه ژاندارمري قمصر آمدند. وقتي همه در اتاقي نشستيم، آقاي فرماندار از همه حاضران خواستند تا مشاهدات خود را درباره ادعاي آقاي موسي سيف اميرحسيني بيان كنند و به رئيس پاسگاه هم دستور دادند اظهارات ايشان را به عنوان شهود ثبت و صورت جلسه كنند.

 ادعاي آقاي امير حسيني اين بود كه من(بخشدار قمصر) با نصب بلندگو روي ماشين بخشداري به نفع خانم گرجي تبليغ انتخاباتي كرده ام. 

  شاهدان هر يك چيزهایي متفاوت گفتند. 

مثلا يكي گفت: من صداي بلندگو را شنيدم ، ولي از روي ماشين بخشداري نبود. ديگري گفت: من ماشين بخشداري را ديدم، اما بلندگو روي آن نبود و تبليغي نمي كرد. سومي گفت: ... 

خلاصه هيچ كس ادعا و اتهام آقاي امير حسيني عليه مرا تاييد نكرد.

  در اينجا آقاي امير حسيني خشمگینانه از جاي برخاستند و گفتند: 

اين، تحقيقات نيست! تهديدات است. در اين جلسه همه از بخشدار مي ترسند؛ بنابراين حقيقت را بيان نمي كنند.

 اين را گفت و جلسه را ترك كرد.

پس از اثبات حقيقت، آقاي انواري از رئيس پاسگاه خواستند مراتب را صورت جلسه كرده ،به امضاي حاضران برسانند.

سپس روي به من كردند و گفتند: 

شما به سر كار خود برويد و با قاطعيت وظايف خود از جمله مراحل انتخابات را انجام دهيد.

 پس از اين جريانات تازه فهميدم ماجرا از چه قرار بوده است. آقاي موسي سيف امير حسيني براي ورود به مجلس برنامه هايي مفصل تدارك ديده بودند. ايشان قبل از ورود به كاشان ضمن مراجعه به معاون وقت وزارت كشور ، از آنان خواسته بودند كه آقاي ص.م را مستقيما از تهران به عنوان بخشدار قمصر منصوب كنند. معاون وزير گفته بودند: تا آنجا كه من مي دانم قمصر، بخشدار دارد. با اين وجود آقاي ص.م را به عنوان بخشدار به فرمانداري معرفي كرده بودند. بر حسب شنيده ها آقاي امير حسيني سپس با اخذ تاييد نامه اي از آيت الله انواري (ابوي آقاي حسين انواري) به ديدار فرماندار كاشان مي روند و ضمن ارائه نامه ابوي ، از ايشان مي خواهند آقاي ص.م را به عنوان بخشدار قمصر منصوب كنند. 

آقاي انواري در پاسخ مي گويند: قمصر ، بخشدار دارد، اگر آقاي ص .م  مي خواهند بخشدار شوند، به آران بروند؛ چون آنجا بخشدار ندارد. 

آقاي امير حسيني مي گويند: بخشدار قمصر صلاحيت برگزاري انتخابات را ندارند؛ زيرا با نصب بلندگو روي ماشين بخشداري به نفع يكي از كانديداها تبليغ كرده اند.

 به دنبال اين ادعا و ايراد اتهام بود كه آقاي انواري با اين كه تازه به كاشان آمده بودند و مرا چندان نمي شناختند، با توجه به درايت و پختگي خود انجام اين پيشنهاد را موكول به تحقيق درباره ادعاي ايشان مي كند. ...كه در تحقيق عكس ادعاي آقاي امير حسيني ثابت شد.

  متعاقب اين رويداد آقاي ص.م به كار قبلي خود برگشت و بخشدارشدن او منتفي شد.

 دو روز مانده به انتخابات روزي برادرم به من تلفن زد كه امروز آقاي امير حسيني و چند نفر از دوستان و آشنايان من بناست مرا با خود به دفتر كار تو بياورند تا از تو بخواهيم با امير حسيني آشتي كني. من چون با آنان رودربايستي دارم، همراه آنان مي آيم، تو خود هر چه صلاح مي داني، عمل كن.

 پس از ساعتي آقاي امير حسيني به اتفاق چند نفر از جمله برادرم و آقايان خليل اديبي، سياهكار و... به دفتر كار من در بخشداري قمصر آمدند. من پس از عرض خوش آمد ، خواستم تا كار خود را بفرمايند. 

آقاي سياهكار گفتند: ما مي خواهيم شما همه كارمندان و مجريان انتخابات را به دفتر خود احضار كنيد و در حضور ايشان بگوييد كه با آقاي اميرحسيني اختلافي نداريد و به ايشان راي مي دهيد!

 من در پاسخ گفتم: من اولا، حتي به همسر و خانواده خودم هم نمي گويم به چه كسي راي بدهند،

 ثانيا ،من با آقاي امير حسيني اختلافي ندارم. ايشان به من اتهامي وارد كرده اند. حال اگر واهي بودن آن را درك كرده اند، از من پوزش بخواهند. من با ايشان هيچ كينه و دشمني و اختلافي ندارم.

 ثالثا، اگر شما و ايشان فكر مي كنيد ايراد اين اتهام باعث مي شود كه من در انتخابات عليه ايشان اقدامي كنم، به اين كلام الله مجيد( به قرآن روي ميزم اشاره كردم) قسم مي خورم كه تا آنجا كه بتوانم نمي گذارم حتي يك راي له يا عليه هيچ يك از كانديداها جا به جا شود. 

سپس اضافه كردم:

 من سال ها عليه ظلم و ستم در زمان رژيم شاه و پيروزي انقلاب مبارزه كرده ام؛ اما اكنون چون در جايگاه امين مردم نشسته ام؛ بنابراين اگر اين مردم به شاه هم راي بدهند، من راي شاه را به نام خميني نمي خوانم!

  آقاي امير حسيني وقتي اين برخورد قاطع را ديدند، ضمن اهانت هايي به برخي از سران نظام، جلسه را ترك كردند.

  در تاريخ ۲۴/۱۲/۱۳۵۸ مرحله اول انتخابات برگزار شد. پس از شمارش آراء ،آقاي مهندس احمد كاشاني و خانم منيره گرجي به دور دوم راه يافتند. متعاقب اعلام اين نتايج اعمال نفوذها آغاز شد. همياري ۱۱ كانديداي شكست خورده و قدرت بالاي آقاي امير حسيني در دفتر هماهنگي بني صدر كار را به جايي رساند كه فرماندار نطنز و همه اعضاي هيئت نظارت و اجرايي نطنز به بطلان انتخابات راي دادند.

 من چون يقين داشتم كه انتخابات حد اقل در بخش قمصر به سلامت برگزار شده است، با تمام قدرت از صحت آن دفاع كردم. 

 پس از كش و قوس هايي و آمد و رفت هاي بازرساني از وزارت كشور،سرانجام هيئتي متشكل از چند حقوق دان با شركت نمايندگاني از دفتر هماهنگي بني صدر و وزارت كشور به فرمانداري نطنز آمدند. از من و هيئت اجرايي و نظارت قمصر و نيز  نمايندگان همه كانديداها هم دعوت كردند تا در جلسه اي در فرمانداري نطنز  شركت كنيم. من با مدارك لازم و تعدادي از اعضاي هيئت هاي اجرايي و نظارت قمصر در آن جلسه شركت كردم . جالب اين كه نمايندگان تقريبا همه كانديداهاي شكست خورده آمده بودند، اما دو كاندیداي پيروز آقاي مهندس كاشاني و خانم گرجي نه خود آمده و نه كسي را فرستاده بودند.

  آن روز بحث ار ساعت ۱۶تا ساعت ۲۴ نيمه شب طول كشيد. همه حاضران و حتي هيئت اعزامي همه بر بطلان انتخابات تاكيد مي ورزيدند، تنها من و مسئولان قمصر از صحت انتخابات دفاع مي كرديم. سرانجام من از رئيس هيئت اعزامي خواستم علت قانوني ابطال انتخابات را بفرمايند. ايشان بندي از يك ماده قانون انتخابات را مطرح كردند و يكي از اقدامات ما را مغاير آن بند دانستند. من پس از مطالعه آن ماده و بند،گفتم:

  من نه قاضي هستم و نه حقوق دان ، من يك معلم هستم؛ اما آن قدر شهامت دارم كه زير اين بند مي نويسم كه اقدام ما با مفاد اين ماده و بند هيچ مغايرتي ندارد. اگر هر يك از شما حقوق دانان شهامت داريد، عكس آن را بنويسيد؛ سپس آن را به حضور ساير حقوق دان هاي كشور عرضه كنيم؛ تا ببينيم كدام يك درست مي گوييم؟!

 پس از اين سخن جلسه در سكوتي معني دار فرو رفت.

 بالاخره گفتند : فردا  اين بحث را در بخشداري قمصر  پي مي گيريم.

 روز بعد به بخشداري قمصر آمدند و پس از ساعت ها بحث، نمايده وزير كشور دست مرا گرفت و به اتفاق از جلسه بيرون آمديم. ايشان به من گفت: 

تو از ديروز تا كنون چندين بار تكرار مي كني كه از پشت ميز مدرسه آمده اي و حقوق نمي داني! اما نمي داني همين يك جمله تو همه را خلع سلاح كرده است و چاره اي جز تاييد نظر تو ندارند.

  در نتيجه هيئت اعزامي از سوي دفتر رياست جمهوري نيز ناگزير صحت انتخابات مذكور را تاييد كردند. اين تجربه موفق به من آموخت كه اگر انسان با توكل بر خدا، در هر كاري درست عمل كند، و با منطق سخن بگويد، آن كه پيروز مي شود، منطق و حقانيت است.

 يكي از پي آمدهاي اين موفقيت اصرار آقاي انواري به پذيرش معاونت فرمانداري توسط من بود.

  البته آقاي اميرحسيني پس از تحمل اين شكست غير قابل انتظار با طرح شكايتي عليه من و آقاي حسين انواري مبني بر دخالت در انتخابات عليه خود در دادگستري، مخالفت خود را با ما پي گرفت. در روز برگزاري جلسه دادگاه در تهران، آقاي انواري و من شركت كرديم؛ اما خود اميرحسيني و وكيل او به خاطر واهي بودن ادعا اصلا حضور نيافتند. در نتيجه حكم دادگاه به نفع ما صادر شد.

  ...دنباله ماجراهاي آقاي اميرحسيني را بعدا خواهم نوشت.


موضوعات مرتبط: خاطرات

تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 | 11:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(434)  

 

« بهار شکوفایی » و « روزگار رهایی » !

 Картинки по запросу

من در این « دَیر و دیار » و در این « عصر و روزگار»

کسانی را دیدم که همه « شکوه شخصیّت » شان و « انبوه هویّت » شان 

نه در « احساس و تفکُّر » که در « لباس و تظاهُر »خلاصه می شد. 

در منطق اینان این سروده سعدی نه « تعریف »،

که این گونه « تحریف »  می شود:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟!

نه ! همین لباس زیباست نشان آدمیت!

 اینان در « بهار شکوفایی » و « روزگار رهایی »

نه « ذوق گفتن » دارند و نه « شوق شکفتن »!

بل که « سر بر زیر » دارند و « پای در قیر»!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

دَیر : صومعه،آتشکده،عبادتگاه

دیار: شهر و قبیله،خانه ها

انبوه: پیچیده و درهم،بسیار

تحریف: کج کردن،تغییر و تبدیل سخن کسی از حالت اصلی خود

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 | 7:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(433)


« قانون طاغوت » یا « تار عنكبوت »!

 

Картинки по запросу


من قانون « روزگار طاغوت » را چونان « تار عنكبوت » دیدم 

كه اگر « چيزی كوچك » یا « پشیزی اندک » در آن بيفتد، 

« گرفتار تار » و « اسیر این حصار »خواهد شد، 

ولي اگر « چیزی بزرگ » و « پرویزی ستُرگ » در آن بيفتد، 

آن « تار را پاره » و آن « تور را چاره »خواهد كرد. 

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

طاغوت: متعدی،سرکش،هر معبودی جز خدا،بت،صنم

پشیز : پولک،فلس،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه

پرویز :پیروز،مظفّر،فاتح

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 17 آبان 1395 | 4:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

    کجایی ای صفای کودکی ها ؟!   


(#خاطره_هاومخاطره_ها)


#شفیعی_مطهر


Картинки по запросу

کودک ۶ یا ۷ ساله ای بودم . روزی در حال بازی در ساختمان نیمه کاره ای یک قلم خودنویس پیدا کردم .  مدتی مردّد ماندم ، بردارم ، يا برندارم ؟ مادر گفته بود : 

هر چه را كه پيدا كردي ، متعلّق به يك كسي است و مال تو نيست . تصاحب مال ديگران بدون رضايت صاحب آن حرام است و در قيامت بايد او را راضي كني . 

پس از قدري كلنجار با خود ، سرانجام پيش خود گفتم : 

اگر بر دارم، صاحب آن را پيدا مي كنم و به او تحويل مي دهم ، ولي اگر برندارم ، ممكن است کس دیگری بردارد و به صاحبش ندهد . 

بنابراین آن را برداشتم و به خانه رفتم .

    برادر بزرگم با ديدن قلم خودنويس آن را از من گرفت و ديگر پس نداد. هر چه به او التماس كردم و حرام بودن آن را شرح دادم ، اثر نكرد و قلم را به من نداد .

    من بسيار ناراحت شدم و فكر عذاب روز قيامت به شدّت ، روح و روان مرا مي آزرد . ناگزير روز بعد به محل يافتن قلم خودنويس رفتم . ديدم چند نفر كارگر و بنا در آن جا كار مي كنند . از آنان پرسيدم : 

آيا شما قلم خودنويس گم كرده ايد ؟ 

    يكي از آنان گفت : بله ، من يك خودنويس با اين مشخصات گم كرده ام . 

   وقتي مطمئن شدم او صاحب همان خودنويس است ، به او گفتم :

   خودنويس شما را من پيدا كرده ام ، اما برادرم آن را از من گرفته و پس نمي دهد . شما قيمت آن را بگو ، تا من بهاي آن را بپردازم . 

من در آن زمان روزي ده شاهي (نيم ريال)پول توجيبي از پدرم مي گرفتم . از آن پس هر روز صبح ده شاهي خود را به او مي دادم و مي پرسيدم : 

آيا مرا حلال مي كني؟ 

او هر روز مي گفت : نه ! 

تا سرانجام با گرفتن ۷ روز (با گرفتن سه و نیم ريال آن زمان) ، حلاليت خود را از من اعلام كرد و من آن قدر خوشحال شدم ، كه انگار كوهي را از دوش من برداشتند !

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: خاطرات

تاريخ : یک شنبه 16 آبان 1395 | 8:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(432) 


« کانون قدرت » یا« قانون بشریت » ؟!

Картинки по запросу

من شهریارانی را دیدم که « زبان » شان،« زبون » بود،

ولی « بیان »شان،« قانون »!

خود را « اشرف » و مردم را « مکلّف » می دانستند.

در حالی که كامل‏ ترين حكومت، حکومتی است 

که در آن « قانون بشریت » به جای « کانون قدرت » 

« شایگان بماند » و « فرمان براند ».

همواره باید آن که سخن آخر را می گوید، 

« مفاد قانونی » باشد،نه « ارشاد همایونی »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

زبون : بیچاره،ناتوان،عاجز،خوار،زیردست

شایگان: شایسته و سزاوار لایق درخور

مفاد : معنی، مفهوم

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 16 آبان 1395 | 5:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

انسان و جهان در چند عدد و رقم


#شفیعی_مطهر

عمر کهکشان ها را ۱۲ میلیارد سال تخمین می زنند .

از پیدایش کره زمین ۴ میلیارد سال می گذرد .

عمر حیات جانوری را در زمین  ۵۰۰ میلیون سال دانسته اند .

نخستین بشر معادل "انسان هوشمند " حدود ۲۰۰ هزار سال پیش در شمال شرق آفریقا پدیدار شد .

قریب ۴۰ هزار سال پیش  دسته ای از آنان به آسیا  اروپا و آمریکا مهاجرت کردند .

عمر مدنیّت بشر به ۶ هزار سال می رسد . اما سابقه تمدن صنعتی تنها ۱۳۵ سال  بیشتر نیست !

آیا تا کنون با خود اندیشیده ایم که عمر حدود ۷۰ ساله ما نسبت به عمر بشریت - عمر حیات جانداران - عمر کره زمین و عمر کهکشان ها چه کسر کوچکی است ؟!!

در این فرصت اندک چه می کنیم ؟!!

 گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 | 12:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(431)

 

پول « ابزار مبادله »یا « عیار مجادله »؟! 

 Картинки по запросу

من افرادي را ديدم كه با پول نه « كارسازي »،که « بازي » مي كنند. 


اينان نه به « خاصيت وجودي »، 

که تنها به رقم « صفرهاي موجودي » مي انديشند .

پول « ابزار مبادله »است،نه « عیار مجادله »!

پول « وسیله رفاه » است،نه « حیله گناه »!

پول ،نه « قُلّه هدف » ، که « حُلّه شرف »است.

با آن هم می توان « مدینه فاضله » ساخت و هم « مزبله نازله »!

این نوع « نگریستن » است که  « چگونه زیستن » را رقم می زند!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

حُلّه : جامه، لباس نو، جامه بلند که بدت را بپوشاند

مزبله: جای ریختن خاکروبه و سرگین

نازله: فرودآینده،پایین رونده،پایین رو

 

  گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 | 6:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(430)  

در هر « سَری »،« سِرّی » است!

 من جابه جایی « یک کوه »

و تغییر مسیر یک « رود بشکوه » را 

آسان تر دیدم از « تغییر شخصیت » و « تاثیر تربیت »

بر انسانی که شخصیتش « شکل پذیرفته »، 

اما یک گل از گلزار استعدادهایش هنوز « نشکفته » . 

  در هر « سَری »،« سِرّی » است 

و در هر « سِرّی »،« سُروری »!

باید « دُرجِ اسرار را شناخت » 

و « بُرجِ افکار را ساخت »!

 « تربیت » از « هنگام ولادت » آغاز می شود،

نه تنها « ایّام عبادت »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

دُرج : صندوقچه،جعبه کوچک جواهرات و زینت آلات یا عطریات

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 14 آبان 1395 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 بازهم می خواهمت

 

#شفیعی_مطهر

قلب خونینم شکستی باز هم می خواهمت

ازشراب شوق مستی باز هم می خواهمت

 

هرچه غم ریزی به کامم بیشتر می خواهمت
گرچه پیمانم  شکستی بازهم می خواهمت

 

چون تو را دیدم چرا خود را نمی بینم دگر؟
محوکردی خودپرستی بازهم می خواهمت

 

چون فروغی آمدی چون سایه ای رفتی زچشم
چون شرر بر دل نشستی بازهم می خواهمت

 

رَستم از دلبستگی ها جَستم ازدام هوس
عاقبت بالم تو بستی بازهم می خواهمت

 

سینه ام پر درد و چشمم اشکبار و دل نژند
فارغ از بالا و پستی بازهم می خواهمت

 

من نمی دانم تو رویایی؟ شراری؟ آتشی؟
روح ریحان و گل استی؟بازهم می خواهمت

 

آرزویی؟اخگری؟نوری؟فروغی؟شعله ای؟
باده صبح الستی؟بازهم می خواهمت

 

سایه ای؟اندیشه ای؟فکری؟خیالی؟شبنمی؟
هرچه هستی هرکه هستی بازهم می خواهمت

 

                    گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar     


موضوعات مرتبط: غزل

تاريخ : پنج شنبه 13 آبان 1395 | 12:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(429) 

« زندگان رجیم » و « مُردگان فهیم »!

من بسیاری از « کودکان زیرک » و « نونهالان کوچک » را دیدم 

که به آنان می گفتند: بچه است، نمی فهمد!

وقتی نوجوان هم شد، می گفتند: نوجوان است، نمی فهمد!

وقتی جوان شد، گفتند: جوان و خام است، نمی فهمد! 

وقتی بزرگ شد، گفتند: دارد پیر می شود، نمی فهمد ...

وقتی هم پیر شد، گفتند: پیر است، حالیش نیست، نمی فهمد! 

فقط وقتی مُرد،آمدند و بر سَرِ گورش گفتند: 

عجب انسان فهمیده ای بود!! 

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------- 

رجیم : رانده شده،نفرین شده،ملعون

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 13 آبان 1395 | 10:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(428) 


« فرزانگی »یا« ديوانگي»؟


 

من « سیمای شيطان » را در « منتهای عصیان » ديدم . 

از او پرسيدم: بهترين لحظه تسلّط تو بر انسان ها چه هنگامي است؟

 گفت: آن گاه كه شخصیتش به سبُکیِ« برگِ كاه » است و « گلبرگِ گیاه  »؛

آن گاه که « درگیر حراج حیا و حُجب » است و « اسير امواج عُجب »!

آنجا که « خودخواهی فرمان می راند»،

« تباهی را بر تخت طغیان می نشاند»!

 جايي كه « فرزانگی به كار نايد »،« ديوانگي بايد».  

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

حُجب : شرم ،حیا

عُجب :خودبینی، خودپسندی ،کبر و گردنکشی

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 10 آبان 1395 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

یک خاطره یک تاریخ پرمخاطره!

 

#شفیعی_مطهر

شب بود و در یکی از جبهه های جنوب عملیات سختی در پیش داشتیم. در پیشروی به سوی مقرهای دشمن به میدان مین رسیدیم که عبور از آن ناممکن و یا همراه با تحمل تلفات سختی بود.

لحظاتی به فکر فرورفتیم. ناگزیر از عبور از میدان مین و رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده بودیم.در عین حال اگر بنا بود بیشتر نیروهای خود را در عبور از میدان مین از دست بدهیم،پیشروی به سوی اهداف مورد نظر غیرممکن یا بسیار سخت به نظر می رسید.

در اینجا از سوی چند نفر از رزمندگان ایثارگر پیشنهادی راهگشا ولی جانسوز و دردآور مطرح شد. این عزیزان اعلام آمادگی کردند که داوطلبانه بر روی میدان مین بغلتند تا با انفجار مین ها و در نتیجه تکه تکه شدن پیکرهای آنان راه پیشروی نیروها گشوده شود و پیشرفت عملیات متوقّف نشود!

...و قبل از این که برادران رزمنده درباره هزینه - فایده این راهکار بحثی را مطرح کنند،فورا یکی از رزمندگان سلاح های خود را به دیگری تحویل داد و داوطلبانه پیکر خود را به روی مین ها انداخت و شروع به غلتیدن کرد!

لحظاتی بیش نگذشت که با انفجار نخستین مین پیکر این برادر رزمنده متلاشی شد!

بلافاصله نفرهای دوم و سوم و...خود را به روی میدان مین افکندند و راهی به عرض قامت رشید این دلاوران از جان گذشته به سوی هدف گشوده شد.

با گشایش راه پیشروی، فرمانده دستور حرکت  داد. عده ای از برادران رزمنده که بر اثر شهادت مظلومانه و شجاعانه این عزیزان به شدت متاثّر شده بودند، شروع به گریه و زاری و عزاداری کردند! اینان به جای ادامه پیشروی بر بالین پیکرهای خونین این عزیزان جمع شده و بر سر و سینه می زدند!

فرمانده چندین بار دستور حرکت داد،ولی بسیاری از برادران همچنان بر سر و سینه زنان به شدت می گریستند و عزاداری می کردند!

وقتی فرمانده برای آخرین بار و با فریاد بلند دستور پیشروی داد،یکی از برادران عزادار فریاد زد:

فرمانده! تو چقدر سنگدل و بی وفایی! همین الان این عزیزان جانشان را فدای ما کرده اند و تو پیکر پاره پاره این عزیزان را به حال خود رها کرده و می روی؟!!

در این جا من پیش رفتم و روی خود را به عزیزان عزادار کرده ،با نرمی و فروتنی گفتم:

برادران عزیز!سوگواری برای شهادت این عزیزان بسیار مطلوب و پسندیده است؛ اما من از شما می پرسم این پیکرهای عزیز برای چه هدفی قطعه قطعه شدند؟ این برادران شهید برای تحقق چه اهدافی عاشقانه و داوطلبانه جان باختند؟ آیا هدفشان برپایی عزاداری بود؟ یا تحقق اهداف عملیات؟!

برادران رزمنده عزادار با شنیدن این منطق دست از ادامه عزاداری برداشتند و بنا به دستور فرمانده به سوی اهداف تعیین شده حرکت کردیم و در آن عملیات به پیروزی بزرگی دست یافتیم!

***************** 

Картинки по запросу

از آن روز تا کنون من همیشه به این می اندیشم که آیا شهادت مظلومانه و ستم ستیزانه امام حسین(ع) و یاران وفادارش  نیز تنها برپایی آیین های سوگواری بوده؟!! 

یا تحقق اهداف بلند و بزرگ انسانی چون آزادی و آزادگی انسان و رهایی از همه قید و بندهایی است که خودکامگان خودخواه بر دست و پای اندیشه های بشری نهاده اند؟!!

آیا پیام این« خاطره» نمی تواند نقطه پایانی بر « تاریخ پرمخاطره » انحراف از مکتب عاشورا باشد؟!

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالاتخاطرات

تاريخ : یک شنبه 9 آبان 1395 | 11:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(427) 

 

« والاترين تعبير »،« بالاترين تغيير »است!

 Картинки по запросу

من در « درازای زمان » و « پهنای زمین »، 

راز و رمز همه « تحولّات شگرف » را در « تغييرات ژرف » ديدم،

در « تغيير باورها » و « پذيرش خطرها ».   

هماره « والاترين تعبير »،« بالاترين تغيير » است! 

 

 #شفیعی_مطهر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 9 آبان 1395 | 5:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(426)

 

 « رفتار شایگان »و « بهار جاودان » 

Image result

من آبشارانی را دیدم که از « بلندای کوه » 

« بی شکیب و باشکوه »،

  « از ستیغ، لطافت می بخشیدند »

و  « بی دریغ، طراوت می باریدند»؛

اما دنيايي را ديدم « پراکنده از خشكي ايمان » 

و « آكنده از خشونت انسان ».  

از « طبیعت جهان، گُل »می روید 

و از « خشونت انسان،گُلوله »!

از « نَفَسِ آن نسیم بهار » می وزد 

و از نَفسِ این جحیم آتشبار »!

بیاییم شیشه « خشم خواب » را در « چشم مُرداب » بشکنیم

و روی « زمین پاک » و « زمینه خاک » ،

با « رفتاری شایگان »، « بهاری جاودان » بیافرینیم! 

 

#شفیعی_مطهر

 --------------------------

ستیغ: قُلّه کوه

جحیم: دوزخ،جهنم،آتش قوی و سخت،جای بسیار گرم

شایگان: شایسته و سزاوار ،لایق ؛درخور

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 8 آبان 1395 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(424)  

 

« روی ریا » و « دُرِّ دریا » !

 

من زنانی را دیدم که خود را نه برای « همسر یگانه »،

که برای « مردان بیگانه »می آرایند ؛

اینان گویا بر این پندارند که « چشم مردان » 

تکامل یافته تر از « مغز زنان » است. 

نیز مردانی را دیدم که چون خود توان « احتجاب نگاه » را 

از « ارتکاب گناه » نداشتند،

از بانوان « حجاب موی » و « احتجاب روی » را انتظار داشتند!

نباید « دُرِّ دریا » را  به « روی ریا » « آلود »!

بل که باید « گزند گناه » را از « کمند نگاه »« زدود »

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

احتجاب : در حجاب شدن، در پرده شدن، پنهان شدن 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 6 آبان 1395 | 2:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 بهره وری! 

 Картинки по запросу

گفتم : مشکل اقتصادی ما چیست ؟

گفت : لابد مواد اولیه نداریم .

گفتم : داریم . اگر هم نداشته باشیم، وارد می کنیم .

گفت : انرژی .

گفتم : داریم . اگر نداشته باشیم هم وارد می کنیم .

گفت : نیروی انسانی تحصیل کرده و ماهر .

گفتم : داریم . اگر نداشته باشیم هم وارد می کنیم .

گفت : تکنولوژی .

گفتم : داریم . اگر نداشته باشیم هم وارد می کنیم .

گفت : تجهیزات و امکانات .

گفتم : داریم . اگر نداشته باشیم هم وارد می کنیم !

گفت : ارز !

گفتم : داریم . اگر نداشتیم این قدر کالاهای غیر ضروری وارد نمی کردیم !

گفت : پس چی ؟

گفتم : " بهره وری "

گفت : نداریم !وارد کردنی هم نیست !!!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 5 آبان 1395 | 9:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(423) 

 

عیب بزرگ انسان ها !

 Картинки по запросу

من در این « شَهرِ سُرب و سراب » 

و « دَهرِ نَقب و نقاب » دو چیز را هرگز ندیدم: 

 یکی « زنده خوب » و دیگری « مُرده بد »!!  

گویی عیب بزرگ انسان ها، زنده بودن آن هاست!!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

نَقب: سوراخ و راه باریک در زیرزمین

دهر: زمانه، عصر و زمان

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 5 آبان 1395 | 5:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

دل بستن و جان را رستن!  

 

#شغیعی_مطهر

"آسمان زیر پر و بال من است"

این سخن را مرغکی باسنگ گفت

آسمان با این بلندی 

کوه با این ارجمندی

ابر با این اوج 

دریا با هزاران موج

جنگل و صحرا و دشت و دره

سرتاسر همه زیر پر و بال من است

ای سیه دل سنگ سنگین!  

ای سراسر نفرت و نفرین!

و ای آرام آشفته!  

و ای خاموش خفته!

تو نمی دانی چرا این راز را؟ 

و قدرت پرواز را؟

زیرا که تو دل بسته ای بر خاک و...

من جان رسته ام از خاک!

                      گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: شعر نو

تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 | 9:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(422)  

 

« درک سایه ها » در « ترک مایه ها »است! 

 http://ravantahlil.com/Files/Contents/80/549223_455859817763403_135697983112923_2050848_683498087_n.jpg

من گاهی « غَور در سپیدی آیه ها » را 

در « شَور در سیاهی سایه ها » دیدم. 

سایه هایی که به دنبال آدم ها می دَوَند

و چون مورد تعقیب آنان قرار می گیرند، از برابرشان مي گريزند.  

گاهی « درک سایه ها » در « ترک مایه ها »است!

باید از این « گذشت » و به آن « بازگشت »!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

غَور : فروشدن در امری، به دقت نگریستن و تفکّر کردن،کُنه چیزی

شَور: مشورت،کنگاش 

مایه : بنیاد هر چیزی

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 | 4:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

       ویژگی های خودکامگان در قرآن


 

#شفیعی_مطهر
 

ازشاخه مرگ سرخ گل می چینم 

جان دادن در ره شرافت دینم
 

تو مرگ و فنا و نیستی می بینی 

من جوشش سبز زندگی می بینم 


 

امروز نگاهی داریم به ویژگی ها و نشانه های خودکامگان و رژیم استبدادی در قرآن:

۱-حاکم مستبد مردم را به بردگی کشانده و از آنان آزادی را سلب می کند.

"وَ قَومها لَنا عابِدون".قوم موسی(ع)و هارون ما را بندگی می کنند.

۲-فرصت ارشاد و انتقاد به کسی نمی دهد .بدین سبب کارهای زشت خود در نظرش پسندیده جلوه می کند.

"وَ کذلِکَ زُیِّنَ لِفِرعَون سوءُ عَمَلِهِ ".

به همین طور عمل زشت فرعون در نظرش زیبا می نمود.

۳-آنچه در امر مملکت به نظرش آمد ،قابل اجرا می داند و رای خود را بدون دلیل بر آرای دیگران مقدم می شمارد.

"قالَ فِرعَون ما اَریکُم اِلّا اَری".

فرعون گفت:به صلاح شما نمی دانم جز آنچه را که خود صلاح بدانم!

۴-مانع رشد فکری و اراده مردم شده ،جامعه را در حال جمود و خمودگی نگاه داشته و به اطاعت کورکورانه وامی دارد.

"فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوه".

مردم خود را به زبونی و خواری کشانید تا اطاعتش کنند.

۵-فرمانروای خودکامه خودخواهی را به نهایت رسانده  شخص خود را موجودی مقدّس و بالاتر از همه می پندارد و اگر زمینه مناسب بیابد تا ادّعای خدایی پیش می رود و از همگان پرستش و خضوع مطلق می طلبد.

"ما عَلِمتُ لَکُم مِن اِله غَیری" وَ "فَقالَ اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی".

من جز خودم کسی را خدای شما نمی دانم.

۶-حاکم خودکامه در برابر دعوت حق و منطق عقل از در تهدید و ارعاب برآمده با ایجاد فشار و اختناق ،معتقدات قلبی و احساسات باطنی مردم را تابع هوی و هوس خود قرار می دهد...و اگر نتوانست در عقیده و ایمان مردم رخنه پدید آورد، به زور شلّاق و سرنیزه متوسّل می شود و چون از تصرّف در روح و قلب مخالفان خود مایوس شد، جسم و پیکرشان را در معرض شکنجه های غیر انسانی قرار می دهد:

"قالَ آمَنتُم لَهُ قَبلَ اَن آذَنَ لَکُم فَلِاُقَطِّعَنّ اَیدیکُم وَ اَرجُلَکُم مِن خِلاف وَ لَاُصَلِّبَنَّکُم فی جُذوعِ النَّخل".

(فرعون)گفت:به او (موسی) ایمان آوردید پیش از آن که من به شما اجازه بدهم؟پس حتما دست و پای شما را از چپ و راست قطع می کنم و شما را به دار می زنم.

۷-دیکتاتور مخالفان خود را به باد تهمت و ناسزا گرفته و به جاه طلبی و اخلالگری و ایجاد فتنه و فسادمتهم می کند:

"وَ تَکون لَکُما الکِبریاءِ فِی الاَرضِ یُریدونَ اَن یخرجاکُم مِن اَرضِکُم بِسِحرِهِما وَ یَذهَبا بِطَریقَتِکُمُ المُثلی".

(فرعون گفت):می خواهید بساط ما را برچیده خودتان بر روی زمین حکمفرما بشوید؟موسی و هارون می خواهند با مکر و افسون خود شما را بیرون رانده و روش عالی شما (رژیم)را از میان ببرند.

۸-حاکم مستبد در عین حال که با اهل دین و ایمان مبارزه می کند، تظاهر به دین داری کرده، خویشتن را حامی و طرفدار دیانت معرّفی می کند:

" اِنّی اَخافُ اَن یُبَدِّلَ دینَکُم اَو اَن یُظهِر فِی الاَرضِ الفَساد".

(فرعون گفت):می ترسم موسی دین شما را تغییر داده  یا اینکه بر روی زمین فساد برپا کند.

۹-به پیروی از اصل "جدایی بینداز و حکومت کن"حاکم زورگو فاصله طبقاتی در میان افراد ملت ایجاد می کند:

"اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرضِ وَ جَعَلَ اَهلَها شیَعا یَستَضعِف طائِفَه مِنهُم "

فرعون در آن سرزمین  گردنکشی را آغاز کرد و میان مردم تفرقه انداخت و عدّه ای را زیر دست عدّه ای دیگر قرار داد.

۱۰-فرمانروای ستمگر  ثروت مملکت را مال شخصی خود حساب کرده و هرگونه تصرّف را در آن جایز می شمارد:

"اَلَیسَ لی مُلک مِصر وَ هذهِ الاَنهار تَجری مِن تَحتی".

(فرعون گفت):آیا مگر سرزمین مصر از آن من نیست و این نهرها از کاخ من جاری نمی شود ؟     

(نقل مضمون از کتاب"نظام اجتماعی اسلام" ،نوشته سید ابوالفضل موسوی زنجانی)

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 3 آبان 1395 | 9:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(421)  

 

« اسیران انقیاد » و « امیران فوق انتقاد »! 

Image result

 

 من هر دو گروه « اسیران انقیاد » 

و « امیران فوق انتقاد » را چون کسانی دیدم 

که « رامش را در قدرت » می جویند

و « آرامش را در سلطنت » .

آنان کسانی اند که « بستر آرامش را بر آب آویخته  »

و « خاکستر خواب را بر گرداب ریخته» اند. 

هیچ کس از « دیوِه قُدرت » نمی تواند « میوه محبّت » « بچیند»،

بل این «  ملیکه محبّت » است که می تواند « اریکه قدرت  »« بیافریند»!

اریکه ای که « آرایه اش محبوب » است و « پایه اش بر قلوب »! 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

انقیاد: خوار و رام شدن، گردن نهادن،فرمانبرداری

رامش: آرامش،آسودگی،فراغ

دیوه: کرم پیله،کرم ابریشم

ملیکه: پادشاه،صاحب ملک

اریکه : سریر، تخت پادشاهی

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 3 آبان 1395 | 5:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ره آورد یک تامل


#شفیعی_مطهر


 

چندی پیش برای تعویض گواهی نامه رانندگی ناگزیر از معاینه چشم بودم . بنابراین ساعتی را در سالن انتظار چشم پزشکی بیمارستان امام سجاد(ع) در بهار شمالی گذراندم . در این سالن معمولا حدود ۳۰- ۴۰نفر همیشه در انتظارند . 

به دیگر سخن اگر تعداد را ۳۰نفر ، انتظار هر نفر را يك ساعت و ساعت كار هر روز را ۸ساعت فرض كنيم ، در هر روز ۳۰ * ۱ * ۸ =۲۴۰ نفر ساعت از اوقات مردم تنها در اين سالن تلف مي شود !! 

با خود انديشيدم اگر متوليان امور فرهنگي جامعه يا مسئولان اين بيمارستان ذرّه اي دغدغه كار فرهنگي مي داشتند ، و بر اتلاف عمر مردم دل مي سوزاندند ، مي توانستند براي پرباركردن و عدم اتلاف وقت مردم كتاب ها ، مجلّات و روزنامه ها و ديگر خواندني هاي مناسب فراهم كنند و بدين وسيله گامي در تنوير افكار و رشد فرهنگي مردم بردارند.

     ( البته من چندي پيش طرحي به نام " فرهنگ انديشان " ارائه و در چند مطب پزشکان اجرا كردم و هنوز براي اجراي فراگیر آن منتظر ياران و ياوراني هستم ! اما....)

     براي عدم اتلاف وقت خودم هرچه گشتم ، متاسّفانه هيچ خواندني در اطراف نيافتم . ناگزير تكه كاغذي در جيبم يافتم و اين ابيات از ذهنم بر صفحه كاغذ تراويد. 

تاچه قبول افتد و چه در نظر آيد؟!!


 

هركه دانا شد توانا مي شود

هركه علم آموخت بينا مي شود

فكر پويا عمر جاويد آورد

فكر نو بر چشم ها ديد آورد

فكر با انديشه زيبا مي شود

 مغز با انديشه احيا مي شود

زندگي در پويش انديشه هاست

رشد در رويش ز عمق ريشه هاست

فكر كن تا جان تو روشن شود

فكر كن تا خارها گلشن شود

 در جُمودِ فكر مي ميرد بشر

 آدم بی فکر حيواني است شر 

فكر نو نور است جان تاريكزار 

فكر بي پويش غمين و خوار و زار ...


 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مثنوي

تاريخ : یک شنبه 2 آبان 1395 | 8:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(420) 


« هوادار شیفته » يا « مخالف فریفته »؟!


Image result

 

من « خودکامگان خودخواه » را چونان « کرگدنی ناآگاه » دیدم 

که همه « جهان فراخ » را در « دو سوی شاخ » می بینند؛

تک شاخی که بر « زَبَرِ زنخدان » و در « برابر دیدگان »، 

بر « فراز پیشانی » چون « راز نشانی » روییده است.

اینان همه شهروندان را یا « سپید سرور » می بینند ،یا « سیاه دیجور » ، 

  همه مردم را یا « هوادار شیفته » مي دانند و يا « مخالف فریفته ».

در نگاه اینان « خردمند فکور » و « شهروند باشعور » وجود ندارد.

مُوافقان را « زلال » می خوانند و مُخالفان را در « ضلال »!

در نگاه خودکامه هر آن که نه « با من » است،پس « بر من » است

و هر که « بر من » است،« دشمن » است!

 

 #شفیعی_مطهر

-------------------------------

زنخدان : چانه

دیجور: تاریکی،تیره رنگ مایل به سیاهی

شیفته: عاشق ،دلباخته

فریفته: فریب خورده،گول خورده

زلال: آب صاف و گوارا،آب شیرین خوشگوار

ضلال: گمراهی

 با من : هودار من

بر من : مخالف من

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 2 آبان 1395 | 4:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(419) 


دو « کالای کمیاب » و دو « سوال بی جواب »!

Картинки по запросу

 

من هر « وجود زنده » و « موجود فرازنده » را دیدم، 

به دنیال یافتن « خانه ای امن » و « همخانه ای امین » بود....

و افسوس که در « زمانی سَتَروَن » و « زمینی ناایمَن » زندگی می کنیم، 

که « امانت » و « صداقت » 

دو « کالای کمیاب » و دو « سوال بی جواب » اند. 

 آری، زندگی را « امانتی باید » و « صداقتی شاید »، 

تا من « نگاهدار دلی باشم که از او بُردم »

و او « امانتدار مَشعَلی باشد که بدو سپُردم»!

و در « مَشی و مرام » و در « نام و فَرنام » ، 

« آن گونه باشیم که می نماییم »

یا « آن گونه بنماییم که هستیم »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

سَتَروَن : عقیم،نازا

باید : بایسته است

شاید : شایسته است

فَرنام : عنوان،لقب

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 1 آبان 1395 | 6:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |