ذهن شمادنیای شماراتغییر می دهد --------------------------------------------- انيشتين مي‌گفت: " آنچه در مغزتان مي‌گذرد، جهانتان را مي‌آفريند." استفان کاوي (از سرشناس‌ترين چهره‌هاي علم موفقيت) احتمالا با الهام از همين حرف انيشتين است که مي‌گويد: "اگر مي‌خواهيد در زندگي و روابط شخصي‌تان تغييرات جزيي به وجود آوريد، به گرايش‌ها و رفتارتان توجه کنيد؛ اما اگر دلتان مي‌خواهد قدم‌هاي کوانتومي برداريد و تغييرات اساسي در زندگي‌تان ايجاد کنيد، بايد نگرش‌ها و برداشت‌هايتان را عوض کنيد." او حرف‌هايش را با يک مثال خوب و واقعي، ملموس‌تر مي‌کند. صبح يک روز تعطيل در نيويورک سوار اتوبوس شدم. تقريبا يک سوم اتوبوس پر شده بود. بيشتر مردم آرام نشسته بودند يا سرشان به چيزي گرم بود و در مجموع فضايي سرشار از آرامش و سکوتي دلپذير برقرار بود. تا اين که مرد ميان سالي با بچه‌هايش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضاي اتوبوس تغيير کرد. بچه‌هايش داد و بيداد راه انداختند و مدام به طرف همديگر چيز پرتاب مي‌کردند. يکي از بچه‌ها با صداي بلند گريه مي‌کرد و يکي ديگر روزنامه را از دست اين و آن مي‌کشيد و خلاصه اعصاب همه مان توي اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقيقا در صندلي جلويي من نشسته بود، اصلا به روي خودش نمي‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبريز شد و زبان به اعتراض باز کردم که: آقاي محترم! بچه‌هايتان واقعا دارند همه را آزار مي‌دهند. شما نمي‌خواهيد جلويشان را بگيريد؟ مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقي دارد مي‌افتد، کمي خودش را روي صندلي جابه‌جا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعا متاسفم. راستش ما داريم از بيمارستاني برمي‌گرديم که همسرم، مادر همين بچه‌ها نيم ساعت پيش در آن جا مرده است. من واقعا گيجم و نمي‌دانم بايد به اين بچه‌ها چه بگويم. نمي‌دانم که خودم بايد چه کار کنم و ... و بغضش ترکيد و اشکش سرازير شد." استفان کاوي بلافاصله پس از نقل اين خاطره مي پرسد: صادقانه بگوييد! آيا اکنون اين وضعيت را به طور متفاوتي نمي‌بينيد؟ چرا اين طور است؟ آيا دليلي به جز اين دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ و خودش ادامه مي‌دهد که: راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعا مرا ببخشيد. نمي‌دانستم. آيا کمکي از دست من ساخته است؟ و.... اگرچه تا همين چند لحظه پيش ناراحت بودم که اين مرد چطور مي‌تواند تا اين اندازه بي‌ملاحظه باشد، اما ناگهان با تغيير نگرشم همه چيز عوض شد و من از صميم قلب مي‌خواستم که هر کمکي از دستم ساخته است، انجام بدهم. "حقيقت اين است که به محض تغيير برداشت، همه چيز ناگهان عوض مي‌شود. کليد يا راه حل هر مساله‌اي اين است که به شيشه‌هاي عينکي که به چشم داريم بنگريم؛ شايد هر از گاه لازم باشد که رنگ آن‌ها را عوض کنيم و در واقع برداشت يا نقش خودمان را تغيير بدهيم تا بتوانيم هر وضعيتي را از ديدگاه تازه‌اي ببينيم و تفسير کنيم." آنچه اهميت دارد خود واقعه نيست، بلکه تعبير و تفسير ما از آن است که به آن معنا و مفهوم مي‌دهد. دکتر کاوي با اين صحبتش آدم را به ياد بيت زيباي مولانا مي اندازد که : پيش چشم‌ات داشتي شيشه‌ي کبود لاجرم عالم کبودت مي‌نمود
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 31 تير 1395 | 11:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(332) ------------------------------------------------------ دل آرام گیرد ز یاد خدای! -------------------------------------------------------- من قصرهايي را ديدم در « میانه جنگل » با « آستانه مجلَّل »، برآمده از« سنگ های مرمرین » و نشسته بر « ستون های سنگین » ! این « قصرهای قیصر » و « کاخ های خوش منظر » جاي خوش كرده بين « دريايي رام » و « جنگلي آرام » ؛ اما این « قصور آرام » در درون خود « انسان هايي ناآرام »را جاي داده ؛ انسان هایی « دل بسته به حور » و « وابسته به قصور »، كه نه از اين « رامش مي گيرند» و نه از آن « آرامش مي پذيرند». زیرا: آن چه ناچار بود از گردش کی تواند که دهد آرامش؟! این جاست که زلال این« کلام آسمانی » و « پیام وحیانی » در ذهن « جَرَیان » می یابد و در جان « سَیَلان » که : « اَلا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِن القُلوب » دل آرام گیرد ز یاد خدای! ----------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------ گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 31 تير 1395 | 6:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تندیس من --------------------------------------------- تندیس من از قامت مهتاب بگیرید ایثار من از مهر جهانتاب بگیرید نقش رخم از صفحه گیتی بزدایید تصویر مرا در دل خود قاب بگیرید (#شفیعی_مطهر) ---------------------------- گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: رباعي

تاريخ : چهار شنبه 30 تير 1395 | 10:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(331) ---------------------------------------------- «فانوس کور » و « اقیانوس نور »! ------------------------------------------------------- من در كرانه « اقيانوسي آرام »، « فانوسي رام » را ديدم كه عمري را « شبانه روز » و با درونی « دل افروز» بر بلندای « سكوي بلند» و « ستون فرازمند» خود « بی دریغ و آتشگون » و از فراز « ستیغ ستون » همواره نور « مي افروخت » و شب زدگان را راه « مي آموخت ». من چه همانند دیدم این « دلالت آذر مُنَوََّر » را با « رسالت روشنگر بشر »! هر دو تا « پگاه می سوزند» و شب زدگان را « راه می آموزند»! بنابراین روشنگران « ناگزیرند از سوختن » و بر « سریرند برای آموختن »! اما فرقی هم هست بین این « آذر مُنَوَّر » با آن « روشنگر بشر »! این « فانوس کور » و آن « اقیانوس نور »! این « غافل » می سوزد و آن از « دل »! ----------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------------------- رام : مطیع، فرمانبردار ،آموخته،دست آموز ستیغ : بلندی سر کوه،قله دلالت : راهنمایی،راه نمودن آذر : آتش،نار مُنَوَّر : روشن،درخشان سریر : تخت،اورنگ،مسند ------------------------------------ گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 30 تير 1395 | 8:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(330) ---------------------------------------------------- « عصرِ تحجُّر » و « حصرِ تفکُّر »! ------------------------------------------------------- من « سنگی بد گوهر » را دیدم که با « ضرباهنگی مُکرّر»، « كاسه ای زرّین » با « شناسه ای نمادین » را درهم شكست ، اما بر خلاف سروده آن « سراينده آرمانگراي » و « شاعر آزادي سراي »، كاسه زرّين « از قيمت افتاد»! و سنگ بدگوهر بر فراز سكوي افتخار« ايستاد »! زیرا در « عصرِ تحجُّر » و « حصرِ تفکُّر » ارزش ها « واژگونه » می شوند و مَنش ها ،« وارونه »! سنگ بدگوهر اگر كاسه زرّين شکند قيمت سنگ نيفزايد و زر كم نشود (سعدی) در عصر « واژگونگی ارزش ها » و « گونه گونی لغزش ها»، شهروندان« رام » می شوند و شهر ،« آرام »؛ اما داشتن جامعه ای « خفته و خاموش » با مردمی « سراپاگوش » نه « نشانه بُلوغِ بِکر » است و نه « جوانه فُروغِ فِکر »! از آن پس این جامعه نه « شهر نور »،که « قهر گور » است و مردم آن نه « شهروندان آگاه » ،که « شَوَندان دژآگاه » اند!! ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------ تحجُّر : سنگ شدن،دُگم اندیشی،فکر بسته داشتن حصر: محاصره کردن، گرداگرد چیزی را فراگرفتن،احاطه کردن نمادین: سمبلیک، نشانه، رمزی مَنِش: اندیشه کردن، تفکر، خوی، عادت، طبیعت، طبع بلند، شخصیت عالی بِکر: دست ناخورده،نوآیین،اندیشه ای که پیشتر در ذهن کسی خطور نکرده باشد قهر: عذاب کردن، تنبیه کردن، تنبیه، چیرگی، کینه ورزی، انتقام، ستم ،خشم شَوَند : دلیل،علت دژآگاه: بداندیش، بدخوی، خشمگین، ظالم،بی رحم ------------------------------------------- گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 29 تير 1395 | 7:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
مدرسه بال و پر پرواز داد ------------------------------ هرچه دارم وقف عشق یار باد جان فدای جلوه دلدار باد درس عشق از مدرسه آموختم شمع جان را زین چراغ افروختم گر پدر نان داد و تن را پرورید مدرسه جان داد و جانان آفرید مدرسه بال و پر پرواز داد غافلان خفته را آ واز داد مدرسه سازان به گِل جان می دهند آنچه گِل را گُل کند آن می دهند کیمیای کامیابی مدرسه است سرزمین آفتابی مدرسه است مدرسه ساز!آسمان در جان توست چشمه خورشید در چشمان توست در نگاهت مهر معنا می شود در بیانت عشق گویا می شود تا جهان باقی است این اقدام تو زنده و جاوید دارد نام تو (شفیعی مطهر)
موضوعات مرتبط: مثنوي

تاريخ : دو شنبه 28 تير 1395 | 10:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(329) --------------------------------------------------- انسان در میانه « شور » و « شعور » ------------------------------------------------------ من شب زدگانی را ديدم شایسته « توبیخ » و گم شده در کوچه پس کوچه های « تاریخ» ، با « هویتی خود باخته » و « شخصيتی خود نشناخته » ، هر « نقاب » را « قاب» « مي پنداشتند» و هر « سراب » را « آب » « مي انگاشتند». در آن « دِیر دیرین » و « دیار پژوین» « نسخ انسانیت »، « مسخ انسان »را تبلور بخشیده بود! « شهریاران خودکامه » « شهروندان علامه » را نه در « بستر انتقاد » ،که در « خاکستر انقیاد » و نه به « شکوه شکوفایی » که به « اندوه میرایی »فرامی خواندند! به مردم « سواد » می آموختند؛ اما سوادی که نه « سودی برای آموزنده » داشت و نه « جودی برای اندوزنده »! انسان هم « شور » دارد و هم « شعور » ؛ از آن « « تپش » می گیرد و از این « منش ». اما در این دیار از « شور » ، « شراره » می ساختند و از « شعور » ، « بُتواره »! « شراره » برای سوختن « ایمان » و « بتواره »،لباسی بر اندام « حاکمان »! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------- توبیخ: سرزنش،نکوهیدن،نکوهش دِیر : صومعه،محلی که راهبان مسیحی در آن عبادت کنند،کنایه از جهان مادی پژوین : چرکین،پلید مسخ : برگرداندن صورتی به صورت زشت تر،دگرگون ساختن نسخ : باطل کردن،زایل کردن،تغییر صورت دادن شراره : جرقه،پاره آتش که به هوا جَهَد بتواره : انسانی که چون بُت از او اطاعت کنند ---------------------------------------------- گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 28 تير 1395 | 6:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تکبر سواره و ذلت پیاده ! ------------------------------------- خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ فَقَالَ أَلَکُمْ حَاجَةٌ فَقَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِيَ مَعَکَ فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْيَ الْمَاشِي مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِي. در سيره حضرت علي (ع) مي خوانيم : روزي براي رفتن نزد اصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد . در بين راه، عده اي از ياران در پي وي، به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود: حاجتي داريد؟ عرض کردند : نه، اي اميرمومنان، بلکه دوست داريم که همراه شما باشيم. حضرت فرمود : « انصرفوا فإنّ مشي الماشي مع الراکب مفسده للراکب و مذله للماشي » پي کار خود رويد، چه اگر پياده اي همراه سواره رود، اسباب تکبر سواره و ذلت پياده مي گردد.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 27 تير 1395 | 10:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(328) ----------------------------------------------------- « یگانه زیستن » و « دوگانه نگریستن »! ------------------------------------------------- من تندیس عظیم « بودای بزرگ » و « ولای این والای سترگ » را در کاماکورای توکیو در ژاپن دیدم ، که در عصر حاکمیت « مدرنیته و صنعت » و همزیستی « عادت دیروز» و « سعادت روز » همچنان پیام آور «کهنه» ترین پیام های « کهن» سنت بود. تیغ تیز صنعت و مدرنیسم نتوانسته بود کوچک ترین رخنه ای در« دیوارهای قطور» و « پذیرفتارهای مهجور » باورهای سنتی مردم مدرنیست ژاپن ایجاد کند. این « داوری » مرا به این گونه از « سُنّت باوری » رسانید که می توان « یگانه زیست » و « دوگانه نگریست »! ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------------- قطور : ضخیم ،کُلُفت پذیرفتار: باورها،عقاید مهجور : دورافتاده ،متروک ---------------------------------------------- گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 27 تير 1395 | 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(327) -------------------------------------------------------- « رنگ ریشه دار » و « فرهنگ اندیشه مدار»! ------------------------------------------------ من « آسمان آفتابی » و « حجم وسیع آن جاری آبی » را بر بستر « جویبار روان » و بر فراز « آبشار بلندآشیان » ویکتوریا در زیر « نگاه سیمین ماه » و در « قلب آفریقای سیاه » (در مرز بین زامبیا و زیمبابوه) دیدم . شگفتا که قرن هاست حجم عظیم این « آبی جاری » و آن « آبی استمراری» نمی تواند « رنگ سیاهی »و « نیرنگ تباهی » را از سیمای ستمدیده این قاره سیاه بزداید! زیرا « تباهی توسعه نیافتگی» و « سیاهی واپس ماندگی »، نه « رنگی » است که «بتوان پالود» و نه « ننگی » است که « بتوان زدود »! بل که «توسعه »،« رنگی ریشه دار » است و « فرهنگی اندیشه مدار»! فرهنگ را باید « بهینه شناخت » و « نهادینه ساخت»! #شفیعی_مطهر —------------------------------- پالودن:پاک کردن،صاف کردن ،خالص کردن —------------------------------------ گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 26 تير 1395 | 7:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تحمل يا تقابل ؟ ------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------------- تاریخ بشر پر است از جنگ ها، قتل عام ها و كشتارهاي قومي، ديني،مذهبي و فرقه اي. هدف آغازگران اين جنگ ها از اين همه بي رحمي ، خشونت و نسل كشي ها چه بوده است؟ كدام يك از اين نسل كشي ها به نفي و انهدام يك دين، مذهب يا قوم انجاميده است؟ و اگر هم چنين شده يا بشود، چه فايده اي دارد؟ هيچ انساني يا هيچ قوم و مليتي و پيروان هر مشي و مرامي در اين كره ارض، جاي ديگران را تنگ نمي كند. اصولا وجه تمايز موجودي به نام انسان با ساير موجودات ، داشتن نيروي تعقل و تفكر است و همين عامل موجب همه اختلافات فكري، عقيدتي و مذهبي همه انسان هاست. وايتهد مي گويد: « تنها در دو جامعه است كه وحدت فكري و عقيدتي حاصل مي شود:جامعه گوسفندان و قبرستان! » بنابراین تلاش همه قلدران، خودکامگان و متعصبان تاریخ برای نفی و انهدام مخالفان فکری، نژادی ، قومی و فرقه ای خود بي فايده است. آيا نسل كشي هاي متعدد تاريخ بشر به انهدام حتي يک نژاد يا قوم و يا پيروان يك مذهب شده است و يا اگر شده بود، آيا اكنون همه مثل هم مي انديشيدند؟ بنابراين گزيري نيست جز اين كه تعدد و تكثر انديشه ها، اديان، مذاهب، قوميت ها ، نژادها و همه نحله هاي فكري ، سياسي، فرهنگي و اجتماعي را بپذيريم و همه ما انسان ها بر پشت كره زمين با تحمل يكديگر و احترام به حقوق و كرامت انساني همه انسان ها در پرتو تفكر همزيستي مسالمت آميز با هم زندگي كنيم. جالب است كه امروزه در عرصه افكار عمومي جهان بيشترين رويكرد تبليغات ضد خشونت متوجه جامعه مسلمانان است و پيروان اسلام را متهم به عدم تحمل مخالف و حامي تروريسم معرفي مي كنند . قطعا هر فرد يا گروهي كه اقدام به نفي ديگران كند ، از هر گونه نحله فكري و عقيدتي كه باشد ، محكوم به داشتن تفكر مطرود و زشت تنگ نظري و ضد بشري است.و خود سرنوشتي جز فنا و بدنامي ندارد. ------------------------------ گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 23 تير 1395 | 10:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(326) همزیستی « سُنّت » و « صنعت » من دهکده مونت سنت میشل را در فرانسه دیدم که همچنان با جان سختی می کوشید تا « صدای رسای سُنّت » و « ندای مُعمّای قِدمَت » را از ورای قرن ها « نوگرایی » و سال ها « شکوفایی» به گوش « دانشوران سبزکیش » و « صنعت محوران نواندیش » برساند. من در جامعه ای « سنت » را بر فراز « قله رفیع رفعت » و « چکاد منیع مقبولیت » دیدم که « صنعت » نیز در عرصه ارجگزاری بر « صدر » می نشست و « قدر » می دید! بنابراین دانستم که هم « سُنّت » را « می بایدپذیرفت » و هم در عرصه « صنعت » « می شایدشکُفت »! #شفیعی_مطهر ------------------------------------------- کلیسای سنت میشل در فرانسه کلیسای سنت میشل در فرانسه بر بالای قله یک کوه ساخته شده است. برای رسیدن به آن باید از 270 پله بالا بروید. پس از بالا رفتن از این پله ها علاوه بر عبادت از نمای زیباش شهر پوی-آن-ولی هم لذت خواهید برد. این کلیسا در سال 960 میلادی ساخته شده و در سال 1950 باستان شناسان گنجینه ای از وسایل مقدس و با ارزش در محراب کلیسا کشف کردند که در حال حاضر در دیواره آن به نمایش گذاشته شده است. چیزی که جالب است این است که نمای این کلیسا شباهت زیادی به قلعه های دیو ها و جادوگران در داستان های تخیلی همانند زیبای خفته ، شرک و ... دارد. رفیع: بلند،مرتفع،بلندپایه،بلندقدر،شریف رفعت: والایی،بزرگواری،بلندقدرشدن چکاد: قله،راس،تارک سر،بالای سر،سرکوه منیع: استواتر و بلند،بلند،رفیع مقبولیت: پذیرفته شدن،پسندیده شدن می شاید: شایسته است -------------------------------- گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 23 تير 1395 | 7:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(325) -------------------------------------------------------- « کاخ های ارباب » بر فراز « کوخ های خراب »! ----------------------------------------------------- من قصرهایی « ملک آسا » و « فلک فرسا » را دیدم که با « قوام برج و باروها » و بر « بام آرزوها » بنا شده ؛ سر بر « سينه سپِهر » و دست در گیسوان « زرّینه مِهر » فرو برده بود. هر سنگ آن « صد آرزوی ناکام » و « هزار گلوی پيام » از « بانيان ديرينه » در « نهان سينه »داشت. من در هر قطعه « سنگ » از این بناهای « قشنگ » چه « امیدهای خُفته » و « نویدهای نهُفته » دیدم! در کنار این « کاخ های آبادان » چه « کوخ های ویران » دیدم ! چه محرومانی بر « خاک خَستند » و بر « خاشاک نشستند »، تا این خودکامگان « اَلدَنگ » بر فراز « اورنگ » بنشینند! ولی با « بیداری بشر» در عصر « باروری باور »، « فصل های فیصل » رو به « انفصال » است و « قصرهای قیصر » رو به « زوال »!! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- قوام : پایه، ستون،عماد، نظام ،نظم، انتظام مهر : خورشید ، آفتاب نوید: مژده،خبر خوش،بشارت،وعده نیک خَستن : زخمی شدن،مجروح شدن اَلدَنگ :بیمار،بی غیرت،بی کاره،مفتخوار،لوده فیصل : حاکم،قاضی،داور،کنایه از حاکم خودکامه و غیرانتخابی انفصال : جدایی،گسستگی،از هم گسیختگی ---------------------------------------- گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 22 تير 1395 | 7:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
برابری همه شهروندان در برابر قانون ------------------------------------------- مردم همه چون دندانه های شانه برابرند. "پيامبر اكرم(ص)" " برابری همه مردم در برابر قانون " حرف قشنگی است و در عرصه بحث و گفتگو کمتر خردمندی با آن مخالفت می کند ، اما وجود يك جمله قشنگ و مقبول و معقول در لا به لاي كتاب ها يا حتي در متن فانون اساسي ج. ا. ا. به تنهايي دردي از دردهاي جامعه را درمان نمي كند . مردم از شنيدن حرف هاي قشنگ - بدون عمل - خسته شده اند . مردم دوست دارند عمل به اين نكات تحول آفرين را در عرصه اجتماع ببينند و شيريني آن را احساس كنند. قائل شدن امتیازات ویژه برای برخی از مقامات و رانت خواری های وسیع بعضی از وابستگان به قدرت ، حلاوت اصل برابري مردم را در كام مردم حق طلب تلخ مي كند. تبلور عمل به اين حقيقت مطلوب را در يك كشور اروپايي ببينيد و بخوانيد: --------------------------------------------- مصونیت قضایی برلوسکونی لغو شد --------------------------------------------- چندی پیش در خبرها خواندید که دادگاه عالی ایتالیا قانونی را که به سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر این کشور، در طول مدت نخست وزیری اش مصونیت از تعقیب کیفری می داد، لغو کرده است. با این تصمیم دادگاه عالی، این امکان به وجود می آید که آقای برلوسکونی ۷۳ ساله دست کم برای سه پرونده، که در یکی از آن ها با اتهام فساد مالی روبه روست، به دادگاه احضار شود. قضات این دادگاه مي گفتند: مصونیت آقای برلوسکونی، اصل برابری همه شهروندان در برابر قانون را نقض می کند. --------------------------------------- «گاه گویه های مطهر»: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 18 تير 1395 | 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
چه كشورهايي ناگزیر از انقلاب مي شوند؟ ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------------- پاسخ به این پرسش بر اساس سخن حکیمانه معصوم(ع) خیلی دشوار نیست: « العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس»؛ كسي كه آگاه به مسائل روزگار خود باشد( تحليل درستي از رويدادهاي زمان خود داشته باشد)، هرگز به بن بست نمي رسد و از رويدادها غافلگير نمي شود. بی شک یکی از عوامل ایجاد تحول در جوامع بشری« انقلاب » است؛اما بدیهی است که معمولا همه انقلاب ها همراه با خون ریزی،جنگ و خسارات جانی،مالی،اجتماعی و فرهنگی بسیاری برای جوامع بشری است.بنابراین امروزه همه جوامع پیشرفته و رهبران خردمدار آنان می کوشند تا از طرق روش های دموکراتیک، آرمان ها و اراده ملت ها را در اداره جامعه خود اعمال کنند. بدین وسیله مردم دیگر هیچ صدای نشنیده یا مطالبه تحقق نیافته ندارند تا برای تحقق آن ها دست به انقلاب و خشونت بزنند! در چه كشورهايي مردم ناگزیر از انقلاب و اعمال خشونت آمیز مي شوند؟ پاسخ : من بر اين باورم كه در كشورها و جوامعي انقلاب مي شود كه : ۱ - مردم احساس كرامت انساني كنند و به حقوق شهروندي خود آگاهي داشته باشند. ۲ - كرامت انساني و حقوق شهروندي مردم توسط حاكمان نقض شود و زمامداران حقوق مردم را پاس ندارند. 3 - مردم نتوانند با روش های قانونی و مسالمت آمیز و از کانال های رسمی به حقوق مسلم خود دست یابند. با در نظر گرفتن اصول فوق حد اقل در دو سده گذشته همه تحولات اجتماعي ملت ها و كشورها قابل تحليل است. با آغاز طليعه عصر مدرنيسم و نوانديشي سياسي - اجتماعي در اروپا و ساير نقاط گيتي ، برخي از زمامداران تيزهوش و بادرايت كشورها ، اقتضاي زمانه را درك كردند و به زودي با تجديد نظر در مناسبات اجتماعي و اقتصادي جامعه خود، روي دادن انقلاب را منتفي كردند. به ديگر سخن آنان بدون روي دادن انقلابي خونين و پرهزينه كوشيدند تا با درک اصول فوق ، به مطالبات مشروع و فطري ملت هاي خود پاسخ مثبت دهند . اين كشورها حتي سيستم حكومتي و رژيم سياسي خود را حفظ كردند؛ اما محتواي مناسبات اجتماعي را به گونه اي طراحي كردند كه مردم به مطالبات خود برسند و بهانه اي براي انقلاب نداشته باشند. مثلا كشورهايي چون انگلستان، هلند، نروژ ، سوئد، دانمارك، بلژيك ، اسپانيا، ژاپن ، مالزي و...حتي شكل ظاهري رژيم سلطنتي خود و حتي رژیمی امپراتوري(چون ژاپن) را حفظ كردند؛ اما مردم احساس كردند كه در چارچوب همين رژيم مشروطه نيز مي توانند به كرامت انساني و حقوق شهروندي دست يابند . در مقابل برخي از كشورهاي در حال توسعه به جاي تغيير در محتواي حكومت، به تغيير در شكل و ظواهر بسنده كردند. امروزه چه بسيار كشورهايي داريم كه ظاهرا جمهوري هستند، ولي زمامداران خودكامه آنان گوي سبقت را از سلاطين مستبد نيز ربوده اند، چون مصر، سوريه، يمن، ليبي ، عراق ، كشورهاي‌ آسياي ميانه و.... جمله اي حكيمانه از هارولد ويلسون نخست وزير اسبق انگلستان نقل مي كنند: « کسی که از تغییر طفره می رود، معمار نابودي خويش است.» ذیلا فهرست تعدادی از زمامداران جهان را تقدیم می کنم که سال های مدید است آنان بر سرزمین خود حکومت می کنند. کشورهای تحت حکومت آنان دو دسته اند: ۱ - کشورهایی که سال هاست رهبران بادرایت آنان با پذیرش اصل تغییر، به مطالبات مشروع و قانوني مردم پاسخ مثبت داده اند، يعني در آن كشورها قدرت واقعي در دست مسئولان برگزيده مردم است و مردم مي توانند از راه صندوق هاي راي ، اراده خود را اعمال كنند و سلاطين فقط نقشي تشريفاتي و سنتي دارند. مانند كشورهاي سلطنتي اروپا و ژاپن و مالزي. در اين كشورها هيچ گاه نه انقلاب مي شود و نه شورش هاي مردمي؛ زيرا راه اعمال اراده مردم از طريق صندوق هاي راي باز است. این ها دارای سلطنت های ابدمدت هستند ، اما نه قدر قدرت و قوي شوكت!! ۲ - كشورهاي عقب مانده كه مردم و مسئولان آنان هنوز از درك اصول فوق محروم اند؛ يعني مردم در واقع براي خود به عنوان شهروندان باكرامت ،اصولا حقوقي قائل نيستند، تا پاسداري آن حقوق جزو مطالبات آنان از حاكمان باشد. مانند : برونئي ، و... مقال را با جمله ای حکیمانه و تاریخی از آیت الله علامه نایینی صاحب کتاب« تنبیه الامه و تنزیه المله » حسن ختام می بخشم: « ضربه ای که برخی علما برای توجیه و تحکیم استبداد دینی به دین زده اند، از ضربه يزيد و ابن زياد بدتر بوده است!!» ---------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 17 تير 1395 | 10:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
امید --------------------------------------------------- امروز دفتر شعر ایام نوجوانی را ورق می زدم . شعری دیدم از ایام خوش دوران دبیرستان محمودیه کاشان و نسیم خاطره ای خوش مشام جانم را نواخت. یادش به خیر دبیر فاضل و فرهیخته و پیشکسوت ادبیات کاشان زنده یاد حاج آقا رضا زاهد- که حق بسیاری به گردن من و دیگران دارد - و همین جا آمرزش روح بلند ایشان را از درگاه خداوند مسئلت کنیم . ایشان در آن سال ها دبیر ادبیات ما بودند . خوب به یاد دارم هر هفته می کوشیدم موضوع انشا را در قالب شعری بسرایم . ایشان وقتی رویه مرا دیدند ، هر جلسه اول وقت کلاس انشا مرا فرامی خواندند ، تا شعرم - انشایم - را برای بچه ها بخوانم و با توصیه ایشان همه برای تشویق من کف می زدند . یکی از موضوعات انشا ،" امید " بود .امروز دیدم خالی از لطف نیست که شما هم با خواندن این شعر من ، پا به پای من سری به کوچه باغ های خاطره بزنید . ------------------------------------------------------ پرتو افشان حیاتم ماه تابان امید روشنی بخش دلم شمس درخشان امید پایه ای از بهر کاخ آرزوهای بلند نیست برتر از ستون سخت بُنیان امید سیر در دریای هستی جنگ با امواج سخت ره نجوید جز چراغ پرتو افشان امید خُفتگان چون مُردگان در شب فرو خُسبیده اند زنده می گردند اندر بامدادان امید کوه سختی ها بَرِ مردان شود چون پَرِّ کاه کوه می لرزد ز غُرّش های طوفان امید این جلال و فَرّ کاخ زندگی برپا بود بر ستون عشق و بر سُکّان و بُنیان امید بلبلان خوش نوا چون سر دهند آواز خویش جان شیرین گیرم از مرغ خوش الحان امید زنده گر بی عشق و بی اُمّید باشد زنده نیست مُرده باد آن زنده کو را نیست ایمان امید گردش دور زمان در دست مردان قوی است دست قدرتمند را پرورده دامان امید ای اسیر ظلم و ظلمت شب سیاه است و دراز لیک شادان باش کاید صبح خندان امید -------------------------------------------------- (شفیعی مطهر- ۱۳۴۳- کاشان) ---------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar

تاريخ : پنج شنبه 17 تير 1395 | 7:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(323) ------------------------------------------------- « استقامت عالَم » بر قائمه « قامت قلم » ! ----------------------------------------------- من چه بسیار« غُل ها و زنجیرهای اسارت» و « تیغ ها و شمشیرهای شهادت» را دیدم که چه دست ها را که « بستند »! و چه پای ها را که « شکستند»! چه سرها را که « بُریدند»! و چه شکم ها را که « دَریدند»! اما هرگز نتوانستند در « بیشه بشریت » و « بوستان انسانیت »، «ریشه ها را گزند زنند» و « انديشه ها را به بند کشند». قلم ستیزان توانستند دست ها را « قلم » کنند؛ اما هرگز نتوانستند« قامت قلم» را « خَم » کنند! « پای » ها را بستند،اما « پایداری » را هرگز! « قامت »ها را شکستند،اما « استقامت » را هرگز! قلم با خون « سیاه» خود چه «سیاهه» ها که « نوشت » و چه «سیاهکاری» ها را که « دَرنوشت »! «گردش سیاه خامه» بر « سینه سپید نامه» ، چه « نهادینه ها نگاشت» و چه « گنجینه ها انباشت »! نیش قلم چه « نوش » ها آفرید و چه« خروش» ها پرورید! سینه قلم ،سینای « راز»هاست و گنجینه « سوز و ساز»ها! نفس قلم روان بخش « ریشه ها»ست و پاسدار« اندیشه ها»! ای قلم! تو « رازدار ملکوت » هستی،نه « ریزه خوار طاغوت»! پس بهوش باش! مبادا تا به «زور»ت ببرند و به «زر»ت بخرند و به «تزویر»ت بفریبند! مبادا که بر گردنت « یوغ گذارند» و از زبانت « دروغ نگارند »! و تو ای قلم به دست! مباد که زرمندان مزوّر، شکمت را « سیر » و قلمت را « اسیر » کنند! #شفیعی_مطهر --------------------------------------- دَرنوشتن: درهم پیچیدن قائمه : ایستاده،پابرجا،پایدار،استوار ------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 16 تير 1395 | 17:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
عید فطر : جشن رهایی ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- کل یوم لا یعصی الله فیه فهو عید هر روزی که در آن خدا نا فرمانی نشود آن روز عید است . " امام علی(ع) " بود آن روز بر ما عید مطلق که در جنبش در آید پرچم حق عید نماد پیروزی، شادمانی ، جشن و نشاط است . عید فطر جشن پیروزی سپاه سپیده بر نیروهای شبرنگ اهریمنی است . دین باوران سبزدل ،جان را در جویبار رمضان شُسته ، سپاه سیاه شب را درهم شکسته و بر اریکه سپید سحر ، رهایی از قفس و پیروزی بر هوا و هوس را جشن می گیرند . روزه داری که در لحظات پر رمز و راز رمضان دل را از زباله رذایل پیراسته و با زیور قضایل آراسته ، عید فطر را جشن پیروزی و آغاز بهروزی می داند . اوج و عروج پرنده دل در گرو خروج از گل است . تا پرنده دل از گل نَرَهد، بر اوج فضایل نپرد . ایمان شیرازه کتاب زندگی است . بدون این شیرازه کتاب روزهای زندگی ، اوراق پراکنده ای است در دست باد . صحیفه حیات صفحاتی است از آفات . هر برگی به رنگی و هر رنگی سایه ای از ننگی است . روزه داران پیروز ، ستارگان ثواب را از آسمان آبی محراب صید کرده اند . ستارگانی که دل را صفا می بخشند و درد دل را شفا . نمازشان ضریح سبز یاد است و تسبیح سرخ فریاد . آنان با این سیمرغ زرین از قاف زمین به طواف یقین می رسند . روح انسان پرنده ای خوش آهنگ است و دنیا قفسی تنگ . نماز کلید طلایی رهایی است از این زندان تنگ تنهایی . روزه داران نماز را تنها همدم تنهایی و یگانه شاهد شکیبایی می دانند و بر این باورند که هر که از بند " تن " رها شود، در جمع " تن " ها " تنها " شود ! اینان رهاتر از موج اند وفراتر از اوج . آن دلسوخته خودساخته - شریعتی - گفت : " " علی تنهاست !" آری چون انسان در این دنیا تنهاست . اگر یاد سبز خدا نبود، چه کسی حجم زرد تنهایی های انسان را پر می کرد ؟! اگر امید سبز " قرب الهی " در دل نمی شکفت، چسان می شد این " غربت " را در گل نهفت ؟! اگر نبود این " ذکر زلال "- " فکر ضلال " انسان را ملول می ساخت و پیوسته در " ملال " می سوخت ! در عید سعید فطر روزه دار پیروز ، سر فراز و دل فروز پیروزی یک ماه مجاهدت را جشن می گیرد . او یک ماه از هوا و هوس گریخته و با دیو نفس درآویخته . دل را با یاد دلدار نرم و با عشق او گرم کرده است . تیره دلان، زهر زور نوشیده اند و او نهر نور . آنان از ضلال سراب سیراب شده اند و او از ذکر زلال محراب . دیگران در فکر فریب اند و او در ذکر حبیب . بی خدایان در دام غرور اسیرند و او سیر . آنان در زنجیر اسارت اسیرند و او بر سریر امارت امیر . بندگان هوس با خوردن خوراک خوشگوار خوش اند و او با دل سپردن به یار . آنان به خاک دل بسته اند و او از افلاک وارسته . دنیا دوستان فریفته حباب اند و او شیفته حبیب . اینان در تمنای خیال اند و او در " منا"ی وصال . روز اول ماه شوال عید فطر - یکی از دو عید بزرگ جهان اسلام - است . جشن و سرور این عید فرخنده به خاطر پیروزی و موفقیت در رزم بزرگ و آزمون سترگ روحی و جسمی و انجام یک فریضه ارزشمند دینی و پایان یک ماه تمرین هوس سوز و زندگی ساز " روزه " است . دین باوران حق یاور هر ساله در ماه مبارک رمضان در پرتو یک ماه روزه داری و تزکیه با زلال " عبادت" ، ضلال " عادت " را می شویند و با پای " جان" راه " جانان " را می پویند . عید فطر جشن وصال است و مرحله ای از کمال . جشن و سرور عید فطر با دو عبادت اصیل آغاز می شود : تجدید پیمان با خالق و تحکیم پیوند با مخلوق . مسلمین با تکبیر نماز عید به نیایش با خدا می پردازند و با پرداخت زکات فطره فقر و فاقه را ریشه کن می سازند . جالب است که ویزای ورود به نماز عید فطر پرداخت زکات فطره است . پرداخت فطریه نشانه تحکیم پیمان و پیوند اغنیا با نیازمندان و فرودستان جامعه است . اگر این فریضه مالی به صورت صحیح اجرا شود ، بسیاری از مشکلات مالی و اجتماعی جامعه اسلامی برطرف می گردد . ادای این زکات گامی است به سوی استقرار عدالت اجتماعی . عدالتی که تضمین کننده پویایی و پایایی نظام اجتماعی است . عید سعید فطر - جشن پروزی حق باوران - بر همه یاوران حق مبارک باد ! ----------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 | 19:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
بن بست!! ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- پس از مدت ها تعقيب و گريز مجرم و پليس، سرانجام مجرم به سر كوچه اي رسيد. مجرم پيش خود گفت: «خدا كند بن بست نباشد.» اين را گفت و به سوي انتهاي كوچه شروع به دويدن كرد. پليس نيز پيش خود گفت: «خدا كند بن بست باشد.» با اين اميد به دنبال مجرم دويد. در انتهاي كوچه، كوچه اي ديگر به سمت چپ گشوده بود. مجرم با همان اميد «بن بست نبودن» و پليس نيز با اميد «بن بست بودن» هر دو به دويدن ادامه دادند. در سر پيچ نهم مجرم با همين اميد باز شروع به دويدن كرد؛ اما وقتي به انتهاي كوچه رسيد، با تعجب ديد كوچه بن بست است. ناگزير خود را براي تسليم آماده كرد. ولي هرچه منتظر شد. خبري از پليس نشد. زيرا پليس در ابتداي پيچ نهم نوميد شده و باز گشته بود!! در هر كشاكش پيروزي نهايي از آن حريفي است كه يك لحظه بيشتر مقاومت كند. ---------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 | 10:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(322) ---------------------------------------------- « تُربت » یا « تربیت » ؟! ----------------------------------- من دو حیوان « بي شعور و متضاد» و نیز « غریزه مدار مادرزاد» را دیدم که در « سایه تربیت » و بر « پایه هدایت » ، « همزیستی مسالمت آمیز » و « دوستی مهرانگیز » را مي فهميدند؛ اما انسان هايي « عاطفه دار » و « خردمدار» را ديدم كه از مهر و مدارا « مي گريختند » و خون يكديگر را « مي ريختند» !! بنابراین دانستم که « خوش رفتاری » و مدارامداری » در « تربیت » است ،نه در « تُربت »! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- تُربت : خاک،گِلِ اوّلیه، ذات ---------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 | 5:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(321) --------------------------------------------------- « آزمونه رسالت » در « گردونه ضلالت » ! ------------------------------------------------------- من جهان هستی را چون « پازلی دقیق » و « عاملی عمیق » دیدم که هر « پدیده رایگان » و هر « آفریده شایگان » و نیز هر « فرد انسان » در عرصه « نبرد آژمان » در ساختار « پازل هستی » و « عامل اَلَستی » « جایگاه شایسته » خود را « می جوید » و « راه بایسته » خود را « می پوید». جهان چون خط و خال و چشم و ابرو است که هر چیزی به جای خویش نیکو است من با خود« اندیشیدم » و هنر هر انسان را در این « دیدم» که هر کس باید از خود بپرسد در این « بُرهه زمانی » و « نقطه مکانی »، و در این « گردونه ضلالت » ، « آزمونه رسالت » من چیست؟! هر انسان « مکانتی » دارد و « امکاناتی ». هر انسان باید در « سناریوی هستی»،« نقش اَلَستی »خود را بیابد و « لحظه لحظه زندگی »، « لَمحِه لَمحِه اَرزَندگی » خود را به نمایش بگذارد. باید از این « سودا »، « سود » جوید و از آن « سواد »، « سُوَیدا »! #شفیعی_مطهر ----------------------------------- رایگان : آنچه که در راه یابند،مفت،مجانی،بیهوده،باطل شایگان : شایسته، سزاوار، شاهوار، درخور، هرچیز خوب و نیکو آژمان: بی زمان،جاودانه،همیشگی بُرهه : روزگار،قسمتی از وقت و زمان مکانت : جایگاه،منزلت،مقام اَلَستی :روز ازل،آغاز آفرینش لَمحِه : یک بار اندک دیدن چیزی را،نگرش دزدکی،درخشیدن سودا : داد و ستد،خرید و فروش،معامله سواد : سیاهی ،شهر بزرگ،پایتخت سُوَیدا : دانه سیاه،دانه دل،حبّه القلب --------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar

تاريخ : دو شنبه 14 تير 1395 | 5:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
ایران و انیران!! ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------------------- گفت: از این همه مکر و فریب و دروغ به تنگ آمدم. گفتم: کدام دروغ و فریب؟ باز هم احساساتی شدی؟ کلی بافی می کنی؟ گفت: نه ، به هيچ وجه . در كوچه، خيابان، اداره، پارك و... همه جا و با هر كس صحبت مي كني ، گويي نقابي كاذب بر چهره دارد. هر كسي مي كوشد شخصيت واقعي خود را پشت نقابي ساختگي پنهان كند. لبخندها دروغين و تعارف ها بي محتوا و الفاظ فريبكارانه است! گفتم : خب ! روزگار است ! برخي فكر مي كنند امورشان اين گونه بيشتر و بهتر حل مي شود. گفت : روزي روزگاري ما ايرانيان مظهر و نماد پاكي، راستي ، عدل و داد ، صلح و دوستي بوده ايم . نياكان ما بر اين باور پاي مي فشردند كه همه پاكي ها و راستي ها ويژه ما ايرانيان است و كسي كه مرتكب كارهاي زشت شود ، نه از ايران ، كه از انيران ( غير ايراني ) است . گفتم : مثلا ؟ گفت : پادشاه آشور( آشور نصیر پال) در کتیبه ای اعلام می کند: به فرمان خدایان بزرگ 600 هزار از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار اسیر را زنده در آتش سوزاندم. حاکم شهر را به دست خود زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم. بسیاری را درآتش کباب کردم و دست و گوش و بینی بسیاری بریدم و هزارن چشم و زبان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم... پادشاه بابل (نبوکد نصر) نیز می گوید: فرمان دادم که صد هزار چشم در آوردند و صد هزار ساق پا را شکستند و هزاران دختر و پسر را در آتش سوزاندم... این موارد، نمونه هایی از جنایاتی است که به فرمان پادشاهان آشور و بابل در تاریخ ثبت شده. اگر چه جهان بشری به سمت تکامل حرکت می کند، ولی هنوز هم با جنایت و انسان کشی دست و پنجه نرم می کند. اما ایران عزیز ما، در باب انسان دوستی، برگ های زرینی در کارنامه خویش دارد. 2549 سال پیش در ایران فرمان کوروش صادر شد. فرمانی مبتنی بر انسان محوری و آزادی عقاید و نفی بردگی و... از مردی بزرگ منش و بزرگوار و حکیم. کوروش، بابلیان را که به خاطر نوع دین و نژاد در اسارت بردگی بودند، نجات داد و چیزی را بر آن ها تحمیل نکرد و برای صلح و آرامش کوشید و به آبادانی پرداخت و مردم آواره را به سرزمین هایشان بازگرداند. با آن که اندیشه جهانگیری نداشت، ولی به خاطر رفتار انسانی و جوانمردی هایش، شاهنشاهی او گسترش یافت. چرا که او به اندیشه ها و آداب و رسوم دینی همه ملت ها با نظر احترام می نگریست. همه ملت ها به کوروش احترام می گذارند. یونانی ها به کوروش «سرور » می گفتند. حتی اسکندر که به ایران حمله کرد، درآرامگاه او ادای احترام نمود. در تورات نام او جزو پیامبران نجات بخش ذکر شده است. در آن دوران ایرانیان و یهودیان زندگی برادرواری داشتند. فردوسی، پیدایی و روشن سازی جهان بینی انسانی ملت ایران را از زبان منوچهر بیان می کند. منوچهر فرزند یک انسان ارزشی به نام ایرج است. او اصول عقاید مورد احترام ملت ایران را چنین اعلام می کند: هر کس در هر کجای این جهان به مردم ناتوان ستم کند، فرمانروایانی که مردم خود را خوار دارند، کسانی که مال و منال را مایه فخرفروشی به مردم قرار دهند، آنان که دردمندان را آزار دهند، دین دانایانی که دین فروشی کنند، از اهریمن بدکنش نیز بدترند و مورد نفرین خداوندگار و مردمان اند. هر آن کس که در هفت کشور زمین بگردد ز راه و بتــــــــابد ز دیـــــــــــــن نماینـــــــده رنــــج، درویـــــــــــش را زبون داشـــتن، مردم خویــــــــش را بر افراخـــــتن،سر ز بیشی گِـــــنج به رنجور مردم، نماینــــــده رنـــــــج همه سر به سر نزد من کافـــــــرند وز اهــــریمن بد کنــــش بدتر انــــد هر آن دین وري،کو، نه بر دیــن بود زیزدان و، و ز منــــش نفـــــرین بود وقتی سپاه سلم از منوچهر شکست می خورد، آن ها از منوچهر درخواست بخشش می کنند. منوچهر به ملت و مردم ایران فرمان می دهد که خون هیچ کس به کین یا کام نباید ریخته شود. او منشور آزادگی، عدل، انسان دوستی و بزرگ منشی مردم ایران را این گونه ثبت تاریخ می کند: من هرگز تسلیم هوا و هوس خون ریختن نخواهم شد و هرگز نام خود را به ننگ خودکامگی نخواهم آلود. شما آزادید به خانه های خود باز گردید. به جای کینه ورزی، مهر جویید و از زشتی و سیاهی خود را در امان دارید. ما آرزومندیم که روان روشن جایگاه شما باشد. چنین داد پاسخ:که من کام خویش به خاک افکنم، بر کشم نام خویش کنون روز دادســــــت و، بی داد شد سران را، سر از کشــــــتن آزاد شد همه مهر جویید و افســـون کنیــــد زتن آلت جنــــگ، بیــــرون کنیــــــد خردمنــــد باشید و، پاکیــــــزه دین از آفت همه پاک و، بیرون زکـــــین همه نیکویـی بادتان، پایـــــــــــگاه به روشــن روان بادتان، جایــــــگاه از این پس، به خیره مـــریزید خون که بخت جفا پیشگان،شد نگـــون ---------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 13 تير 1395 | 11:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(320) ----------------------------------------------------- یک « سر » برای یک « کشور »! --------------------------------------------- من ماري را ديدم كه یک « بَر » و دو « سر »داشت؛ اما نه هيچ « دُعایی » داشت و نه هیچ « ادعایی » ؛ ولي آدم هايي را ديدم كه يك « سر » و یک « نظر »بيشتر نداشتند ، ولي به جای يك ملت مي انديشيدند و برای سرنوشت یک ملت تصميم مي گرفتند!! بزرگ ترین « فاجعه بشری » و « ضایعه نظری » این است که یک « سر » برای یک « کشور » تصمیم بگیرد! آفرینشگر « فَرجاد »،انسان را « آزاد » آفرید تا درباره سرنوشت خود « آزادانه » بیندیشد و « پژوهشگرانه » تصمیم بگیرد! امیر بیان،پیشوای پرهیزگاران،امام علی(ع) چه نیکو فرمود در این رهنمود: «و لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ و قد جَعَلَکَ اللهُ حُرَّاً» «خود را برده دیگران مساز، در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است.» و همچنین در جای دیگری فرموده است: «الناسُ کُلُّهُم اَحرارٍ اِلاّ من اَقَرَّ علی نفسِهِ بالعبودیةٍ» «تمام مردم آزاد آفریده شده اند، مگر کسانی که از روی اختیار، بردگی را برای خود پذیرفته اند.» ------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ------------------------------------------- بَر : پهلو،سینه،کمر فَرجاد: دانا،دانشمند ------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 13 تير 1395 | 5:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(319) -------------------------------------------------- « نواله ای از نان » و « هاله ای از احسان » ! ------------------------------------------------- من در این شهر کسانی را دیدم که از « بی کسی افسُردند» و از « گرسنگی مُردند »! در حالی که خویشاوندانی داشتند که در « شعار»، « سعی بلیغ » و « نهایت تبلیغ »را عرضه می کردند، اما در « رفتار »، دریغ از « نواله ای از نان » و « هاله ای از احسان » !!! این « خویشان ریاکار » و « بستگان سوگوار » در سوگ اینان چه « گوسفندها سر بُريدند »و چه « سفره ها گُستردند»! چه « پرچم های عزا برافراشتند » و چه « آيين های کَذا به پا داشتند »! آن جا که « ریا »، « ریاست » « دارد» و « کیا »، « کیاست » را « فرو می گذارد »، آن چه بر« باد» می رود،« کرامت انسان » است و آن چه از « یاد » می شود،« سلامت ایمان »! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- سعی بلیغ: کوشش کامل ،تلاش رسا هاله : حلقه و دایره ای که بعضی شب ها به سبب بخارات زمین بر دور ماه دیده می شود،خرمن ماه،شایورد نواله : لقمه خوراکی برای گذاشتن در دهان، مقدار خوراکی که به کسی اختصاص دهند کَذا :چنین،همچنین کیا : پادشاه،حاکم،والی کیاست : زیرکی،تیزفهمی،هوشیاری،دانایی،فراست -------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 12 تير 1395 | 2:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
بد ترین نوع بی سوادی!! ---------------------------------------------- بد ترین نوع بی سوادی، بی سوادی اجتماعی و سیاسی است: شادروان حبیب یغمائی تعریف می کرد: در دوره رضاشاه که عزا داری، سینه زنی، و قمه زنی ممنوع شده بود، یک روز ملک الشعرای بهار به شوکت الملک ( امیر بیرجند ) گفته بود: سپاس خدای را که در این دیار هم برق دارید، هم آب، هم مدرسه، هم سالن نمایش، همه چیز دارید،این که بعضی ها هنوز شکایت می کنند! دیگر چه می خواهند؟ شوکت الملک گفته بود: این ها برق نمی خواهند!این ها محرم می خواهند.!؟ این ها مدرسه نمی خواهند،روضه خوانی می خواهند. کربلا را به این ها بدهید، همه چیز داده اید!!... حبیب یغمائی متعلق به کوره دهی بود به نام " خور " و خیلی به آنجا عشق می ورزید. در آنجا درمانگاه و کتابخانه و مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هرکس و ناکسی ریش به خاک مالید و زانو زد... مهم تر آن که کتابخانه ای درست کرد و همه کتاب های خطی اش را که در طول عمر با خون دل جمع آوری کرده بود، به آنجا منتقل کرد و وصیت کرد بعد از مرگش او را آنجا دفن کنند... می دانید مردم قدر شناس(!!!) خور با جنازه اش چه کردند؟؟ وقتی پیکر نحیف و رنج کشیده اش را با کاروانی متشکل از شاگردانش، دکتر اسلامی، دکتر باستانی پاریزی، دکتر زرین کوب، سعیدی سیرجانی و دیگر چهره های نامدار وطن ما به روستای خور رسید، همان کودکانی که در مدرسه " یغمائی " درس خوانده و یا می خواندند، و همان مردمانی که در درمانگاهش درد های خود و عزیزانشان را درمان کرده بودند ، چه که نکردند ( !!!). به فتوای آخوندک ابله همان روستا، دامنشان را پر از سنگ ریزه کردند تا جنازه این خدمتگزار صدیق به فرهنگ ایران را سنگباران کنند!! دردناک تر آن که پس از دفن جنازه فرزندانش دو سه روزی در مقبره اش کشیک دادند؛ مبادا پیکرش را از زیر خاک بیرون بیاورند و به لاشخورها بدهند..؟!؟؟؟!! با تاثر فراوان باید اذعان کرد که میهن ما از این ناسپاسی ها و قدر نشناسی ها بسیار دارد که خود عاملی است بسیار مهم در عقب مانگی ما از کاروان تمدن... کسانی که نمی دانند، تصور می کنند می دانند.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 11 تير 1395 | 9:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(318) ------------------------------------------------------ « عُصاره های کمال » و « انگاره های ضلال »! ---------------------------------------------------- من در این « دِیر سوخته » و «دیار دهن دوخته» ، « دهان هایی باز » و « زبان هایی دراز » را دیدم که نه « شعری برای آموختن » داشتند و نه « شعوری برای لب دوختن »! این کوتوله های « بی مایه » و « درازسایه » نه « حرفی برای گفتن » داشتند و نه « ظرفی برای نهفتن »! اینان تنها زبانی برای « گفتن » دارند و تنها گوش هایی می خواهند برای « شنُفتن »! خود را « خداوند خلود » می دانند و دیگران را « نیازمند رهنمود»! اینان گویی « عُصاره کمال » اند و دیگران « انگاره ضلال »! خداوند همه « بشر »ها را « بشیر » آفریده و همه « بصر » ها را « بصیر »! خداوند به هر انسان خَرَد داده تا خود « بیَندیشد» و از فراز و فرود روزگار « نَپَریشد». پیروی انسان از انسان ،« مردود » و از نشانه های « جمود »است! ------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- دِیر : صومعه،دنیای مادی ظرف : ظرفیت،سعه صدر خلود : همیشه بودن،جاویدبودن،همیشگی،جاویدزیستن انگاره : وهم ،پندار،گمان،داستان،،افسانه،سرگذشت ضلال : گم شدن،گم کردن راه،گمراه شدن بشیر : مژده آور،مژده رسان،بشارت دهنده،نیکوروی،خوبروی پریشد: پریشان و بدحال شود،مضطرب شود،تهیدست شود جمود : جامدشدن،افسرده شدن،افسردگی ------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 11 تير 1395 | 2:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
« کار» ، ارزش است يا ضد ارزش؟!! -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------------- در نظام ارزشي اسلام ، « کار » شانی بس شایسته و جایگاهی بس بایسته دارد . تا آنجا كه اين نگارنده مي داند تقريبا در همه كشورها و همه ملت هايي كه انقلاب مي كنند ، به منظور جبران عقب ماندگي ها و خرابي هاي ناشي از استبداد و لطمات جنگ و انقلاب بر ساعات كار خود مي افزايند. با نگاهی به سیر تحول و تطور ملت ها درمی یابیم که نقش كار مهم ترین نقش را در ایجاد تحول بر عهده داشته است. ملت های انقلابی دنیا پس از پیروزی انقلابشان برای جبران عقب ماندگی ها بر ساعات کار خود افزوده اند. « تسوئی چونگ یوان » وزیر وقت چین ( در آغاز انقلاب چین) که خود روزی ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار می کرد ، مي گفت: « ما در آغاز برنامه پنج ساله دوم توسعه فرهنگی (۵۷-۱۹۵۱) این شعار را برگزیدیم: دانش آموزان را برای همه کارها تربیت کنیم . کوشیدیم از هر دانش آموز یک کارگر ، و از هر كارگر يك دانش آموز بسازيم.» یک روزنامه نگار کمونیست ایتالیایی به نام « آلبر توجاکوویلون » نوشته است: « هزاران مدرسه کار کشاورزی در چین ایجاد شده تا تمام افراد جامعه از شهری و روستایی بتوانند در آن کار بدنی بکنند. داوطلبان قبل از پذیرفته شدن در این مدارس باید صلاحیت سیاسی و اجتماعی خود را ثابت کنند . برای این کار باید از دفتر کار خود بیرون بیایند ، با فقيرترين مردم بياميزند و حقيرترين كارها مانند : پاك كردن توالت ها و جاروكشي و زباله جمع كني را انجام دهند تا صلاحيت ورود به مدرسه را پيدا كنند. اين كارها را هم نبايد شبانه يا به طور مخفي ، بلكه در روز روشن بايد انجام دهند و فريادزنان به همه بگويند كه اين كارها را انجام مي دهند.» در کاوش رمز پیروزی و راز بهروزی ژاپنی ها درمی یابیم که این هر دو نهال، ریشه در زلال فرهنگ کار دارد. درباره فرهنگ تاریخی و ویژگی های فردی و اجتماعی ژاپنی ها می نویسند: ۱ - سخت کوشی و خوداتکایی دو خصیصه ای است که با موقعیت تاریخی و انزوای طبیعی و شرایط نامساعد زندگی در این جزیره رابطه ای نزدیک دارد. ۲ - نظم پذیری و رعایت ضوابط و دستورالعمل ها به طور موثر و خودکار. ۳ - برخورداری از روحیه قناعت و صرفه جویی. ۴ - جمع گرایی و اثر پدیده خاص وابستگی به خانه و گروه و توجه به « ما » در مقابل دیگران. ۵ - رعایت سلسله مراتب و احترام به تجارب و سابقه کار، اطاعت از روي احترام ، نه ترس. ۶ - آگاهي دادن به افراد هر جامعه يا گروه... و برقراري نوعي مديريت گروهي با شيوه پدرانه. ۷ - برخورداري از وجدان كاري بسيار بالا و اهميت قائل شدن براي كار و ارجح شمردن مصالح شركت و موسسه بر منافع شخصي. ۸ - توجه به نظافت و بهداشت و سرزندگي و نشاط و خنده رويي . ۹ - توجه خاص به زيبايي و طبيعت و گل . اين موارد نمونه هايي است از نوع نگرش ملت ها به كار ؛ ملت هايي كه كار كرده اند تا نهال آرزوهايشان به بارنشيند . پس نخستين گام ما بايد تبيين فرهنگ كار و ارزش نهادن به آن باشد ، نه كاستن از ساعات كار به بهانه روزه داري و پر رنگ كردن عبادت !! زيرا كار ،خود بهترين عبادت است. اكنون به نمونه هايي از نتايج و برونداد نهادينه كردن فرهنگ كار در برخي كشورها عنايت فرماييد: * - تولید ناخالص ژاپن GNP‌ در سال 1951، معادل یك سوم بریتانیا و یك بیستم آمریكا بود. در سال 1992 این نسبت به 3 برابر بریتانیا و نزدیك به دوسوم آمریكا رسید. تا سال 1987 ژاپنی‌ها فقط 4 جایزه نوبل در علوم گرفته بودند. حال آن كه در آمریكا این رقم به 142 رسیده بود. در سال 1992 ژاپن از نظر نسبت دانشمندان و مهندسان با صلاحیت در رأس سایر كشورهای جهان قرار داشت (حدود 60 هزار نفر در یك میلیون) تقریباً 800 هزار نفر ژاپنی در حوزه تحقیق و توسعه كار می‌كردند، كه بیش از مجموع این افراد در بریتانیا، فرانسه و آلمان بود. در سال 1991، از 10 بانك بزرگ جهان 7 بانك و از 5 شركت بزرگ بیمه جهانی 4 شركت متعلق به ژاپن بود. ژاپن سه‌چهارم روبات‌های جهان را در اختیار دارد. دانماركی‌ها از 3300 تن ماهی فاسد شده در انبار یك كشتی به گِل نشسته (پس از 6 ماه) الكتریسیته تولید كردند و بقایای آن را به عنوان كود شیمیایی مصرف كردند. * - هلند با وسعتی کمتر از یک پنجم خاک ایران 60 درصد نیازهای گل و گیاه جهان را تأمین می‌کند؛ در حالی که استعداد و امکانات طبیعی کشور ایران در زمینه تولید و پرورش گل‌و‌گیاه به مراتب بالاتر از کشور هلند است. (ایران، 10/3/76) صادرات گل ایران 0/2 درصد از صادرات گل دنیاست. * - آقای ماهاتیر محمد توانست در كمتر از دو دهه، اقتصاد وابسته مالزی را به یك اقتصاد صنعتی و در حال رشد تبدیل كند. درآمد سرانه این كشور را از 300 دلار به 4000 دلار افزایش دهد. مالزی برای بیش از یك دهه دارای 8 درصد رشد سالانه بوده است. تولید ناخالص داخلی امارات در 25 سال گذشته 700 درصد رشد داشته است. * - دكتر حسین عظیمی (اقتصاددان): اقتدار ملّی در تولید سرانه است. بنابراین وقتی تولید سرانه 1500 دلاری یك شهروند ایرانی را با تولید سرانه 38 هزار دلاری یك فرد ژاپنی مقایسه می‌كنیم، وضعیت ایران و جایگاه آن در اقتصاد جهانی كاملاً مشخص خواهد بود. هر فرد در یك اقتصاد پیشرفته 40 برابر یك فرد ایرانی تولید می‌كند. اگر از این زاویه به مسائل نگاه كنیم، خواهیم دید كه اقتدار ملّی كشور چقدر آسیب‌پذیر است. ایران در اقتصاد جهانی عددی نیست. زنده یاد دكتر عظیمی می گوید: در كشورهای صنعتی به ازای هر یك ساعت كار 40 دلار ارزش افزوده ایجاد می‌شود. در حالی كه در ایران از یك ساعت كار، كمتر از دو دلار ارزش افزوده حاصل می‌شود. در اقتصاد ملی، نادرترین ثروت، زمان است و با احتساب 70 میلیون نفر جمعیت برای كشور، سالانه حدود 60 میلیارد ساعت، ‌زمان در اختیار خواهیم داشت. از 60 میلیارد ساعت در اختیار، فقط از حدود 27 میلیارد ساعت آن استفاده می‌شود. به عبارت دیگر فقط از 45 درصد این ثروت استفاده ، و 55 درصد آن تلف می‌شود. 27 میلیارد ساعت مربوط به مجموع اشتغال ملّی با احتساب 2000 ساعت كار در سال و بیكاری پنهان است. میزان تولید سرانه در ایران را حداكثر 1500 دلار و متوسط تولید سرانه در كشورهای صنعتی را 32 هزار دلار است. بحث توسعه كه تعریف آن یافتن توان استفاده از ظرفیت است، مهم ­ترین و حیاتی‌ترین بحث در ایران است. * - ایران به لحاظ خلاقیت‌های جغرافیایی پتانسیل‌های كشاورزی می‌تواند برای 200 میلیون نفر جمعیت غذا تولید كند؛ ولی متأسفانه هم‌اكنون برای تأمین غذای 80 میلیون نفر هم با مشكل مواجه هستیم. بر اساس آمار رسمی، ضایعات محصولات باغی ایران حدود 40 درصد و در محصولات زراعی حدود 50 درصد و بیشتر از آن است. حال اين پرسش مقدر روي دست ما مي ماند كه اگر كار يك ارزش اسلامي ، انساني و اجتماعي است ،چرا به بهانه ارج نهادن به يك عمل عبادي از ساعات و ارزش آن مي كاهيد؟!! --------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 10 تير 1395 | 7:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(317) -------------------------------------------------- قدرت،« شایسته قداست»یا « بایسته نظارت »؟ ------------------------------------------------------ من در « پهنای زمین » و « درازنای زمان » ، چه بسیار « مکتب های سیاسی » و« مَشرَب های مردم هراسی» را دیدم که چند صباحی به « قدرت رسیدند» و در شیپور « شوکت دمیدند». چه داعیه دارانی که با « کِسوَت دَلق » و با شعار « خدمت به خلق » آمدند؛ اما در حقیقت نه « شیفته خدمت»،که « فریفته قدرت » بودند! در طول تاریخ چه تفکرهایی « پُرزرق و برق» از سوی « غرب و شرق» آمدند با «سلاح اندیشه» و با داعیه « اصلاح از ریشه» ، « رنگ ریاست » را با « نیرنگ قداست » « آمیختند » و « چلچراغ آزادی » را از « سقف شَیّادی » « آویختند ». « فساد مکتب ها » و « بیداد مشرب ها » آن گاه « بُروز » کرد که « به روز » شد! دنیای بشریت آن گاه « روی آرامش » را می بیند و به « سوی آسایش » می رود، که « قدرت عشق » بر « عشق به قدرت » « برآشوبد » و بنیادش را « درهم کوبد »! مکتب های « سُست بنیاد » آن گاه به « فساد و بیداد» می آلایند که به « قدرت می رسند » و متولیانشان را به « شوکت می رسانند». «عُمّال قدرت » بدون « اِعمال نظارت» به « فساد می گرایند» و با « بیداد می پایند» ! بنابراین هر قدرتی ،نه « شایسته قداست»، که « بایسته نظارت »است! ------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------- مَشرَب : طریقه دینی و فلسفی،نسلک،نحله کِسوت : جامه پوشیدنی،لباس دَلق: جامه پشمین و ساده درویشان عُمّال :ج عامل،کارگزاران،کارکنان -------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 10 تير 1395 | 2:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(316) ---------------------------------------------- آرزوهای « بافتنی » یا « یافتنی »؟! ----------------------------------------------- من آرزو را نه « آبی زیبنده » که « سرابی فریبنده »ديدم . اما در عین حال اگر آرزو در « خیال » ،« مردود » و در « آمال » ،« نابود» شود، همه از تشنگی خواهند مُرد ! آرزو،« کوهی گران » است برای « گروهی نگران » ؛ « کوهی صعب الصعود » برای « گروهی خوشنود ». آرزو « شمعی فروزان » است برای «جمعی پریشان » « شمعی که امید می آفریند» برای « جمعی که بر سر سفره تردید می نشیند»! آرزو،شاهین بلندپروازی است که نه در « باور قفس » می گنجد و نه در « خاطر محبس »؛ بر « اوج آسمان سر می ساید» و بر « موج آرمان برمی آساید »! آرزو نه « بافتنی » که باید « دست یافتنی » باشد. آرزو را نخست باید « عاقلانه دریافت» و سپس به سوی آن « عارفانه شتافت». آرزوهای « نشسته بر بال خیال » و « وابسته به یال امیال » « سر از سراب » در می آورد و « پر از مُرداب »! --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------- آمال : آرزوها،جمع اَمَل صعب :دشوار،سخت صعود : برآمدن،بالارفتن امیال : میل ها،جمع میل ----------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 9 تير 1395 | 1:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(315) --------------------------------------------------- « نیش » و « نوش »! -------------------------------------------------- من كساني را ديدم كه از «دردهای کوچک » و « غم های کوچک »می نالند؛ اما وقتی درد « سنگین » و ضربه « سهمگین» باشد ، از زبان « لال » می شوند و از « ناله » چون « نال » . خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است کارم از گریه گذشته به آن می خندم دردهای کوچک « توانفرسا »است و دردهای بزرگ،« جان افزا »! آن ، روح را « می رنجاند»؛ اما این ،روان را « می رهاند»! آن،دل را « می آلاید »؛ اما این،بر ظرفیت سینه « می افزاید»! زندگی « آمیزه ای» از « تلخ و شیرین »است و « ستیزه ای » بین « نیش و نوشین » ؛ بنابراین آیا بهتر نیست برای رویارویی با « سختی ها » و « شوربختی ها » بر ظرفیت « سینه ها » « بیفزاییم » و از این « آیینه ها » ، « کینه ها » را « بزداییم »! « نیش » و « نوش » را « شاید شناخت» و با « کیش » و « کوش » « باید ساخت »! « سَختی»،« شخصیت ساز» است و « لَختی» ،« هویت سوز»! ------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- نال : نی،نی باریک و سُست و میان تهی،کنایه از ضعیف و لاغرشدن شاید : شایسته است کیش : دین، آیین،مذهب کوش: کوشیدن،کوشش ، تلاش لَختی : تنبلی،بی حالی،بی حسّی و شُلی ----------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 8 تير 1395 | 2:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(314) ------------------------------------------------------- « ترکِ غرور »لازمه « درک و شعور »! -------------------------------------------- من كساني را مهم مي دانم كه « درک » دارند ، نه « مدرک »؛ زيرا « درك، نور » مي آفريند و « مدرك، غرور » ! وزنِ « شعور » را نه با « ترازو » می توان سنجید و نه با « سنگِ کیلو »! درک و فهم و شعور نه تنها در « گفتار »، که در « رفتار » تبلور می یابد . انسان فهیم « رفتاری عاقلانه » و « گفتاری خردمندانه » دارد. از کلامش « حکمت » می بارد و از پیامش،« معرفت ». نخستین گام در وادی « درک و شعور »،« ترکِ غرور » است! هر انسان در درک و شعور، « نسبی و محدود» است و در عین حال گاه نسبت به دانسته هایش،«مغرور و خشنود »! تا نیاز به « دانش، احساس » نشود، نسبت به « آموزش،حسّاس » نمی شود! ---------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 7 تير 1395 | 8:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
فرق عدالت شکافت ! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------------ امشب شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان شب قدر و شب شهادت حضرت امیر مومنان علی علیه السلام است. ضمن عرض تسلیت و التماس دعا این قطعه را به پیشگاه مولا و همه دوست داران فضیلت و تقوا تقدیم می کنم. همواره با زمین و هوا گریه کرده ایم بیش از هزار سال تو را گریه کرده ایم با ابر های سوخته هر جا که رفته ایم با زخم های آینه ها گریه کرده ایم علی جان ! بیش از هزار سال است که غبار فراق نتوانسته ذره ای از فروغ اشتیاق ما بکاهد . آن گاه که شاخساران سخنانت شکوفه می کرد و صحن و سرای مسجد کوفه را عطرآگین می نمود، نه فیض سماع داشتیم و نه فوز استماع . اما قرن ها ست که زلال حقیقت را از چشمه ساران نهج البلاغه می نوشیم و همراه با آب های صاف و روشن از چشم چشمه ها می جوشیم . سبوی تشنگی را از زلال کوثر امامت پرآب و کام جان را از جام جانان سیراب می کنیم . گل های معطر حکمت را از گلستان ولایت می چینیم و شمیم عطرآگین حریت را از نسیم بهارآفرین عصمت می بوییم . تصویر زیبای انسانیت را در قاب آشنای معصومیت می بینیم و سروش هدایت را از خروش تندیس طهارت می شنویم. علی جان ! سرو، وامدار قامت توست و کوه شرمسار استقامت تو . هر روایت تو رایت هور است و هر حکمت تو مناره نور . پرتو سخن تو انسان را در اقیانوس ضلالت، فانوس دلالت است و در روند بلوغ درایت، فروغ هدایت . در عصر سیاه حاکمیت جور و جهل و جمود با قامتی به بلندای قیامت قد برافراشتی و بر گذرگاه خرد چراغ هدایت افروختی . فروغ جهان افروز پیام تو از دامنه قیام تا دامان قیامت را روشن کرد . علی جان ! تو آمدی و با آمدنت به انسانیت معنا بخشیدی و به محور هستی محتوا . تو برای آفرینش بشر بهترین بهانه ای و برای آفرینشگر برترین نشانه . در عرصه سخن شیوایی را کمال بخشیدی و رسایی را جمال . یتیمان را مهربان ترین پدر بودی و درماندگان را صمیمی ترین یاور . نگاه تو برای بینوایان نوا بود و برای دردمندان دوا . کوچه های کوفه با بوی تو خو گرفته و نفس نسیم از عطر شمیم تو بو گرفته بود . شب ها با کوله باری از مهربانی و انبانی انباشته از شادمانی یر دز خانه های یتیمان و درماندگان می رفتی . بی سرپرستان را تکریم و عشق را در میانشان تقسیم می کردی . ناتوان ها را با مهر می نواختی و دردشان را درمان می ساختی . شبنم اشک از گونه های ستمدیدگان می ستُردی و غبار غم محرومیت را با زلال زمزم محبت می بُردی . در شب های سیاه غربت و تنهایی با سبدی پر از شکوفه های شادمانی کوچه های کوفه را در می نوردیدی . به هر پنجره دیجور شاخه نور می بخشیدی و به هر دل درد مند، گل لبخند . علی جان ! چون شب پرده سیاه سکوت را بر سر شهر می کشید، غریبانه سر بر شانه های شب می نهادی . جور حاکم و جهل محکوم را می نگریستی و تنهایی را می گریستی. رواق دل را با سرشک دیده می شُستی و آفاق فضائل را در اشک سپیده می جُستی . دل را در تنور سرخ مهر بر سینه سپهر می افروختی و به دوست داران خود ادب پرواز در مکتب نماز را می آموختی . با شرار راز و نیاز شب های دراز را مهتابی و آسمان تیره را آبی می کردی . در مکتب تو آموختیم که ما نیز زلال عشق و نیاز را با نور نماز درآمیزیم و جام قناعت نماز را بر قامت آز بریزیم . از مناجات تو یاد گرفتیم که نوای نیاز را از نای نماز سردهیم و خسته از اهریمن غماز بر دامان نماز سر نهیم . از مرداب حرص و آز بگریزیم و به دامن نماز آویزیم. قطره وار تن به سوز و گداز بسپاریم و روی به پرواز آریم. از مشی و مرام تو فرا گرفتیم که از جاده شعور بگذریم و سر بر سجاده نور بگذاریم . انگاره رذایل را از سنگواره دل بزداییم و فواره فضایل را بگشاییم . علی جان ! با صبر و تحمل خود خاطر خاکستری خاک را با زلال جاری افلاک شاد و کویر جان را با لطف جانان آباد کردی . ما چگونه خود را دوست دار تو بدانیم و خود را مدعی اداره بخشی از جامعه اسلامی بنامیم؟ در حالی که تو در زمان ولایت در خانه همسر یک شهید صورت خود را در برابر آتش تنور گرفته با خدا چنین مناجات می کنی : " خدایا ! ببخش اگر نتوانستم...ببخش اگر دامن محبتم آن قدر وسیع نیست که تمام بچه های یتیم را در خود پناه دهد . خدایا ! ببخش اگر دست نوازشم را توان آن نیست که تمام اخم های گره خورده صورت های کوچک غمگین را لمس کند . ...و ببخش مرا اگر نتوانستم کوله بار اندوه تمام زنان و پیرزنان بی سرپرست کوفه را به دوش بکشم . از تو خجالت زده ام که آن قدر قوت در بازوانم نیست تا تمام زمین های خشک اطراف شهر را نخل بکارم و محصول همه شان را به دست های خسته و منتظری بسپارم که هر شب گوش به صدای پای من می سپارند . ...وببخش اگر نتوانستم دلم را بین همه شان تقسیم کنم... واین از خوبی تو بود که کوتاهی های مرا نادیده گرفتی..." (خلاصه آسمان-محمد سادات اخوی) علی جان ! شرمنده ایم که تو چه گفتی و ما چه کردیم ؟! هنگامی که از کنار جمعی گذشتی به آنان سلام کردی . تو را نشناختند . حق داشتند چون تو مثل مردم عادی تنها و بدون محافظ و ملازم و همراه حرکت می کردی و لباست به سادگی فقیرترین مسلمانان بود . اما وقتی یکی از مردم گفت : او امیر مومنان است، به سرعت دنبالت دویدند و پشت سر شترت حرکت کردند تا از برکت حضور تو بهره ببرند . چند قدمی بیشتر نرفته بودند که ایستادی و با لبخند پرسیدی : " آیا کاری دارید ؟ "گفتند " نه . فقط می خواستیم در رکاب شما باشیم . " تو چهره ات محکم شد و مصمم فرمودی : " پس برگردید . زیرا که همراهی پیاده با سواره باعث تباهی سوار و مایه حقارت پیاده است ." ( با الهام از "امام علی صدای عدالت انسانی"- جرج جرداق) علی جان ! وقتی تلاش های مزورانه بعضی از مدعیان مقدس نما را در عرصه قدرت طلبی می بینیم ، چگونه بار سنگین این سخن تو را بر شانه های درد مند دل برتابیم؟ آن گاه که حکومت بر دنیا را با کفش بی ارزش خود مقایسه می کنی و می گویی : " به خدا سوگند ! این یک جفت کفش برای من از امارت و خلافت بیشتر ارزش دارد . مگر این که بتوانم حق کسی را بگیرم یا ظالمی را سر جایش بنشانم . " علی جان ! هر کس نداند یا نخواهد که بداند، تو خوب می دانی آنان که بشریت را از بشارت حکومت تو محروم کردند، نه تنها به تو که در حق تمام بشریت در همه عصر ها و به همه نسل ها ستم کردند. این حقیقت را چه زیبا و شیوا بیان می کند آن تنها یادگار پیامبر خدا (ص) حضرت فاطمه زهرا (س) آن گاه که در بستر بیماری با نوایی رنجور و ضعیف در حضور زنان مدینه قسم یاد کرد که : " به خدا سوگند ! اگر پای در میان می نهادند و علی را بر کاری که پیغمبر بر عهده او نهاده می گذاردند ، آسان آسان ایشان را به راه راست می برد . و حق هر یک را به او می سپرد . چنان که کسی زیان نبیند و هر کس میوه آنچه را که کشته است، بچیند . تشنگان عدالت از چشمه معرفت او سیراب و زبونان در پناه صولت او دلیر می شدند . اگر چنین می کردند، درهای رحمت از زمین و آسمان بر روی آنان می گشود . اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردند، آنان را عذاب خواهد فرمود ." ...و آیا هنوز ما در آتش این عذاب نمی سوزیم ؟!!! علی جان ! هرچه از زلال کوثر تو می نوشیم، تشنه تر می شویم . اما چه کنیم که این مقال ظرفیت این زمزم زلال را ندارد . پس برای حسن ختام و ختم کلام قطراتی از زلال گوارای سخنت را می نوشیم : -- هر که به زمان تکیه کند، به زمین می خورد . -- عدل مایه زنده بودن احکام است. -- مسئولیت کاری را که در آن تخصص ندارید، برعهده نگیرید . -- حکمت را از هر کس برای تو آورد، بگیر . بنگر به آنچه می گوید، نه بدان کسی که می گوید . --- آزادگی از مکر و حیله پاک است. -- آرا و افکار مردم را به هم ضمیمه کن . سپس نزدیک ترین آن ها را به صواب و دورترینش را به شک و گمان برگزین . -- از گفتار حق یا مشورت عادلانه خودداری نکنید . زیرا من خویش را در آن مرحله فکر نمی کنم که دچار خطا و لغزش نگردم . -- آگاه باشید ! که مبادا دیگران را کوچک بشمارید و خود را از نظر عقیده و اندیشه از دیگران برتر و بالا تر بدانید . چرا که این امر از تکبر و غرور بر می خیزد و نتیجه آن جز شکست چیزی دیگر نیست. ---------------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 6 تير 1395 | 5:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(313) -------------------------------------------- « شَکّ با مَحَک » یا « یقین با تلقین»؟! ----------------------------------------------- من « شَکّ » مبتنی بر « مَحَک » را بسی راهگشاتر از « یقین » مُبتنی بر « تلقین » دیدم. آن،ذهن را به « نیوَند شادابی » می رساند و این ، به « گَند مُردابی »! آن که برای یافتن «صفای حقیقت » و « سیمای واقعیت» صدها « چشمه سار زلال حکمت » و هزارها « جویبار لایزال معرفت » را می نوشد، قطعا بیشتر می تواند به سوی حقیقت « بشتابد» و واقعیت را « دریابد »، تا کسی که یک « کتاب می خواند» و یک « سراب » را به جای « آب » « می نشاند »! باورهایی که « رنگ قداست » « می گیرند» و « اَنگ سیاست » « می پذیرند»، با « بنیان اعتقاد می ستیزند» و « بنیاد اعتماد را فرومی ریزند »! زنهار!« اعتماد » مردم را « نبازیم »! و بر « اعتقاد » مردم « نتازیم »! -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------- مَحَک : سنگی که طلا یا نقره را به آن می مالند و عیار آن را می آزمایند تلقین :فهماندن ویاددادن کلامی به کسی،کسی را وادار به گفتن کلامی کردن نیوَند: فهم ،ادراک قداست: طهارت،پاکی،مقدس شمردن چیزی یا کسی اَنگ: نشانی و علامتی که روی عدل های مال التجاره می نویسند ---------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 6 تير 1395 | 2:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
هر گونه تحول را از درون خود بياغازيم! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------------------------ شب قدر است و طی شد نامه هجر سلام فیه حتی مطلــــــــــــــع الفجر دلا در عاشقی ثابت قــــــــــدم باش که در این ره نماند کار بی ا جـــــــــر. بنا به باور بسياري از دين باوران ، سرنوشت هر انسان در طول سال در شب قدر تعيين و نوشته مي شود.برخي نيز با استناد به نفي بينش جبرگرايي در اسلام ، تعيين سرنوشت هركس را منوط به اراده و تصميم خود او مي دانند. به ديگر سخن اينان بر اين باورند كه اين انسان ها هستند كه سرنوشت خود را مي سازند. با نگاهي به محتواي دعاهاي مخصوص ماه مبارك رمضان به ويژه دعاهاي شب هاي قدربه اين باور نزديك مي شويم كه مومنان در اين شب ها بايد با التماس و تذلل به درگاه خداوند مهربان ، حسن عاقبت و گسترش مغفرت را از قادر منان درخواست كنند. من بدون اين كه بخواهم رخنه اي در بناي مستحكم باورهاي خالصانه و بي شائبه مومنان مخلص ايجاد كنم، مي خواهم با نگرشي نو، مفهوم مسئله « شب قدر» را واکاوی کنم. ما در يكي از دعاهاي يوميه مصرا از خدا مي خواهيم: اللهم غير سوء حالنا بحسن حالك خدايا ! بدحالي ما را به نيك حالي خود تغيير بده . اين فراز از دعا دقيقا يكي از كليدي ترين و محوري ترين پيچ هاي سرنوشت ساز دعاهاست. همه نمازها ، عبادات و دعاها هنگامي موثر و مقبول است كه به تغيير مثبت در ما منجر شود. آيا سر رشته اين تغيير مثبت در دست ما نيست؟ هميشه هركس با رفتن به راه هاي گذشته به نتايج گذشته مي رسد. اگر كسي خواهان رسيدن به هدفي متفاوت ، مطلوب و تازه باشد ، بايد راهي تازه و متفاوت با گذشته برگزيند و با رفتن به راه هاي متفاوت به مقصد متفاوت برسد. خداوند در باره دگرگونى هاى مردم مى فرمايد: ان الله لايغير مابقوم حتى يغيروا ما باءنفسهم ؛ (رعد، ۱۲) خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند، تا آن مردم خود دگرگون شوند. بنابراين هرگونه تغيير در حال و دات هركس دقيقا به تصميم و اراده خود او بستگي دارد. بايد چشم ها را شست و جور ديگر ديد. بايد خود آغازگر هر تحول دروني و بيروني باشيم. صدها قدر و رمضان بيايد و برود و هزاران فريادها و ضجه هاي « الغوث الغوث...» در فضا طنین اندازدُ تا تصمیمی از درون و اراده ای قلبی مبنی بر تغییر اتفاق نیفتد، در هیچ نقطه ای از کائنات هیچ تغییری روی نمی دهد. امام سجاد (ع) در یکی از سفرهای حج در منی ، وقتی یکی از یارانش از بسیاری تعداد حجاج آن سال به شگفتی می آید و به آن حضرت می گوید: « مااکثرالحجیج؟!» . امسال چقدر حج گزار زیاد شده است؟! حضرت در پاسخ می فرمایند : « ما اکثرالضَجیج و اقلّ الحَجیج؟!» . چقدر ضجه و فریاد زیاد است ، ولي چقدر حج گزار كم است؟!! پس بياييم هر گونه تحول را از درون خود بياغازيم! شب قدر هرکسی آن لحظه ای است که تصمیم به تغییر می گیرد. -------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 5 تير 1395 | 9:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(312) --------------------------------------------------- « رویت آب » یا « رؤياي سراب»؟! ------------------------------------------- من مردمي را ديدم كه در تبيين ايده ئولوژي خود به آخر خط رسيده بودند. در آغازين سال هاي هزاره سوم اين مردم « سُست باور » با « باورهای نابارور » کشتی باورهایشان چنان « درهم شکسته » و « به گِل نشسته »است كه اگر كسي منحط ترين « پندارهاي خرافي » و « بافتارهای انحرافی » را از موزه هاي « غُبارگرفته » و « زنگارپذیرفته » تاريخ يا اوهام قبايل بدوي را بر ايشان عرضه کند، گروهي بدان مي گروند. من بر اين باورم كه اگر ريشه هاي نهال باورانسان، از زلال ژرفناي چشمه ساران عقلانیت و خرد بنوشد، شاخساران سرسبز اين نهال مي تواند بشريت را در سايه سار« حيات آفرين» خود پناه دهد و با ميوه هاي« شيرين و عطرآگين» ارتزاق نمايد. اين« تصوري» نيست كه به« تصوير» كشيده ام، بل صورت« سعادت ابد » است كه بر« لوح خرد» ديده ام. اين باور نه« رؤياي سراب»، كه« رؤيت آب» است. آنان كه از آفتاب حقيقت روي« بر مي تابند»، ناگزير جز سايه خويش را« درنمي يابند ». پس بياييم با آفتاب « بتابيم » و بيش از اين سايه نشيني آفتاب را « برنتابيم ». ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------ بافتار : بافته شده،بافتنی،تار و پود،بافت --------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 5 تير 1395 | 4:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(311) ----------------------------------------------------- « بینایی » یا « بینش »؟! --------------------------------------- من « احساس بینایی » و « حواس شنوایی » را « پنجره ای روشن » و « حنجره ای الکن » دیدم، گشوده به روی « بالاترین فضیلت آگاهی » و « برترین موهبت الهی » ؛ اما داشتن « بينش ژرف » و « گزینش شگرف » را هزار مرتبه « برتر از بينايي » و « بالاتر از شنوایی » مي دانم. زیرا « آن » تنها « می بیند »، ولی « این » به ارزیابی « می نشیند »! -------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- حواس : نیروی نفسانی که اشیاء را درک می کند حنجره : نای گلو،حفره ای که در عقب دهان و در زیر حلق واقع است و اصوات از آن خارج می شود الکن: کُند زبان،کسی که زبانش می گیرد(حنجره الکن یعنی زبان ساکت و خاموش) ژرف: گود،عمیق،دور و دراز شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو و خوشایند،کمیاب و بی نظیر در خوبی وزیبایی ----------------------------------------- رای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 4 تير 1395 | 3:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
خط كش دولت ها به جاي تمجيد یا تخريب فله اي -------------------------------------------------- نه تنها مردم عادي، كه بسياري از سياستمداران و حتي كارشناسان و صاحبان تريبون ها، عادت كرده اند كه در تبيين عملكرد دولت ها، « تحليل هاي فله اي » عرضه كنند و دقيقاً به همين دليل است كه بسيار شنيده ايم: « خاتمي خوب كار كرد »، « خاتمي كه كاري براي مملكت نكرد »، « دولت هاشمي، دولت موفقي بود »، « كارهاي دولت هاشمي تبليغاتي بود »، « دولت مير حسين موسوي ...» و ... ! حتي خود دولت ها در بررسي كارنامه خود و دولت قبلي شان به تحليل هاي فله اي و رويكردهاي تبليغاتي بسنده مي كنند و بدين سان، در آغاز كار خويش، عملكرد اسلاف خويش را تخطئه مي كنند و در پايان مأموريتشان نيز مدعي مي شوند كه شاهكار كرده اند؛ شاهكاري كه البته باز هم از سوي دولت بعدي، زير سوال مي رود. بديهي است، مادامي كه چنين ادبياتي در حوزه نقد عملكرد دولت ها باشد و همه چيز به « سفيد» و « سياه » و دو كلمه « خوب » و « بد » ختم و خلاصه شود، هيچ كارنامه معتبري را نمي توان براي هيچ دولتي صادر كرد؛ به اين ترتيب، مثبت هاي دولت، زير سايه كلمه « بد » گم مي شوند و منفي ها نيز به حاشيه كلمه كلي « خوب »مي روند و سرانجام عوام گرايي و سياست زدگي، جاي كارشناسي، منطق مداري و انصاف را مي گيرد. از آنجا كه بخش عمده مشكلات جامعه، در عرصه اقتصاد رقم مي خورد، اوضاع اقتصادي و تغيير و تحولات آن، در قضاوت عمومي نسبت به عملكرد دولت ها بسيارتأثيرگذار است. از اين رو، جا دارد يك سري « ملاك هاي مورد توافق » در بررسي عملكرد اقتصادي دولت ها تعيين شود و به عنوان « خط كش سنجش » از سوي همه گروه هاي سياسي، كارشناسي و دانشگاهي، به كار رود. بنابراين، ضروري است، فاكتورهايي به عنوان مباني همه ناظران و تحليلگران و ملاك مشترك همه آنان قرار گيرد؛ تا در پايان، عدد و رقم هاي به دست آمده، گوياي واقعيت باشند؛ نه گويش هاي كلي و مبتني بر حب و بغض هاي فردي و سياسي. براي مثال؛ شاخص كل قيمت سهام، تعداد توليد مسكن در سال، مقدار سرمايه خارجي وارد شده به كشور، نرخ تورم و ... در هر سال متغير هستند و با مقايسه عدد و رقم هاي هر دوره با دوره قبل، مي توان بر دستاوردها و كاستي ها وقوف يافت و كارنامه اي مبتني بر واقعيت به دولت ها داد. معيارهاي سنجش عملكردهاي اقتصادي كه مي توان بر مبناي آن ها، به دولت ها در عرصه اقتصاد كارنامه داد، در چند مورد زير قابل ارائه است: 1) درآمد سرانه ملّي 2) نرخ تورم 3) تراز بازرگاني (با احتساب صادرات نفت و بدون آن) 4) سهم نفت از توليد ناخالص داخلي 5) نرخ رشد ساليانه اقتصاد 6) ضريب جيني 7) شاخص كل قيمت سهام 8) درجه ريسك سرمايه گذاري در ايران 9) مقدار سرمايه خارجي وارد شده به ايران 10 ) نرخ رشد (به تفكيك در صنعت، كشاورزي و ...) 11 ) شاخص بهره وري 12 ) تعداد توريست هاي وارد شده به كشور 13 ) قدرت خريد 14 ) تعداد توليد مسكن در سال 15 ) نرخ تشكيل سرمايه 16 ) نرخ پس انداز 17 ) رشد نقدينگي 18 )نسبت بيكاران تحت پوشش بيمه بيكاري به كل بيكاران 19 ) ميزان خروج سرمايه از كشور درباره معيارهاي نوزده گانه نام برده، ذكر دو نكته قابل توجه است: الف) ادعايي درباره كامل و بدون نقص بودن ملاك هاي گفته شده نيست، بلكه امكان دارد معيارهاي سنجش، از نظر عده اي، از 19 كمتر يا بيشتر باشند. آنچه مهم است، اين كه همه ناظران، تحليلگران، احزاب، سياستمداران و مراكز علمي و دانشگاهي، بر مجموعه اي واحد از ملاك ها توافق نظر داشته باشند ، تا بتوان نگاه دقيق تر و منصفانه تري از عملكردها به دست آورد. ب) امكان دارد اشخاص و مراكز مختلف، درباره نحوه اندازه گيري هر كد ام از بندهاي نوزده گانه پيش گفته، اختلاف نظر داشته باشند . مثلاً امكان دارد بانك مركزي، نرخ تورم را با يك فرمول مشخص كند، ولي مركز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي يا يك استاد برجسته اقتصاد، فرمول هاي ديگري را به كار برند. ممكن است از كاربست روش هاي مختلف، اعداد و ارقام متفاوتي به دست آيد . هر چند بهتر است، فرمول هاي سنجش نيز يك دست شوند، ولي در صورت وحدت ملاك ها، تعدد روش هاي محاسبه نيز نمي تواند مشكل ساز باشد، زيرا اگر مثلاً نرخ بيكاري در دولتی با فرمول A محاسبه شود، در دولت بعدي نيز همان فرمول A می تواند برای تعيين نرخ بيكاري به كار رود و با مقايسه دو عدد به دست آمده، ميزان پيشرفت يا پسرفت مشخص شود. با توجه به آنچه گفته شد، پيشنهاد مي شود، گروهي از استادان برجسته علم اقتصاد، فهرست علمي و واحدي از ملاك هاي مورد نياز براي بررسي عملكرد اقتصادي دولت ها را تدوين و آن را به عنوان ((خط كش سنجش )) به جامعه عرضه كنند، تا تحليل هاي فله اي،جاي خود را به قضاوت هاي علمي، منطقي و منصفانه دهد. (سيد ضياء الدين احتشام، بازتاب) در اين دفتر « اعداد » سخن مي گويند، « ارقام » بر كرسي داوري مي نشينند و« آمارها »ميداندار گفتمان هستند، تحليل ها و تفسيرها بسيار اندك است و داوري نهايي را بر عهده خوانندگان فهيم و فرزانه گذاشته ام. اميد كه كاستي هايم را چشم پوشند وكژي هايم را به اصلاح كوشند. اكنون ديگر نه زمان ((تجليل))، كه دوران ((تحليل)) است. ---------------------------------------------------- بخشی از مقدمه کتاب « آیا به از این نمی توان بود؟ » نوشته شفیعی مطهر ------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 3 تير 1395 | 5:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(310) -------------------------------------------------------------- « تله اوهام » و « پیله ابهام »! ----------------------------------------------------------- من موشی را دیدم که دُمش لای تله ای گیر کرده بود . او همه تلاش و تقلّای خود را برای رهایی به کار می برد؛ اما نه تلاش او « اثری » در بر داشت و نه تقلّای او ،« ثمری » . او بر سر یک دو راهی مانده بود: « مرگ با داشتن دُم » و « زیستن عمری بدون دُم » !! ...و چه شباهت زیبایی دیدم بین او و انسان هایی که دُم باورهایشان در لای « تله اوهام » و « پیله ابهام » گیر کرده و عمری در « مَنجلاب خرافات سُنّتی » و « مُرداب آفات طینتی » دست و پا می زنند! و سرانجام نیز با همین « پندارهای پوچ » و « انگارهای لوچ »می میرند! اما از « دام اوهام » و « ظَلام ابهام » نمی رهند. ------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر -------------------------------- تله :دام،اسبابی که برای به دام انداختن جانوران به کار می برند،مثل تله موش اوهام : خیالات و پندارها،جمع وهم پیله : پرده نازکی که کرم ابریشم از لعاب دهن خود به دور خود می تند و در میان آن محصور می شود ابهام : پوشیده گذاشتن،پیچیده و غامض کردن سخن مَنجلاب : آب بدبوی و گندیده و کثیف که در جایی جمع شود طینت: خلقت،سرشت،خوی آفات طینتی : صفت ها و عادت های نازیبای ذاتی و شخصی انگار: پندار،گمان،خیال،تصوّر لوچ: چپ چشم،چشم گشته،کج چشم،کسی که چشمش پیچیده باشد ظَلام: تاریکی ----------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 3 تير 1395 | 2:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(309) ---------------------------------------------- « نشانه داد » یا « بهانه بیداد » ؟! -------------------------------------------- من در بین « لایه های اجتماعی »، « فرومایه های مُطاعی » را دیدم که گرسنگی « فرودستان تلاشگر » را و سیری و پرخوری « فرادستان بي هنر » را همان گونه « طبیعی و مشروع » و نیز « عادی و مطبوع » می دانستند که جایگاه یاخته های بینایی را بر فراز چشم « شایسته احترام ها» و سلول های کف پای را « بایسته زیر گام ها »!! در حالی که این نه « قیاسی خردمندانه » ، که « احساسی احمقانه » است! هر « یاخته » با هر گونه « ساخته » قطعه ای از پازل بدن است؛ و هر کدام « حالتی ویژه » و « رسالتی آویژه » بر دوش دارند. هر یک به گاه خود « دلاویز » اند و در جایگاه خود، «عزیز»! آن پندار،« بهانه بیداد » است و این ساختار، « نشانه داد ». -------------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------- مُطاع: اطاعت شده،فرمانروا،کسی که مردم از او پیروی می کنند یاخته : سلول،جُرثومه آویژه : ویژه،خاص،خالص بیداد : ستم، ظلم، تعدی داد : عدل ،انصاف،مقابل ظلم و ستم ---------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 2 تير 1395 | 3:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
جایگاه ایران در کاروان توسعه بشری /2 ---------------------------------------------- درآمد فروش جلبک بیش از درآمد نفت است -------------------------------------------- سرمایه گذاری در علم بیوتکنولوژی و پرورش مصنوعی آلگ ها (جلبک ها) درآمدی بیش از درآمد نفت نصیب ایران می کند. دکتر نسرین معظمی رئیس مرکز تحقیقات و بیوتکنولوژی خلیج فارس با بیان این مطلب گفت : ایران می تواند قطب بزرگ بیوتکنولوژی در جهان شود، به شکلی که با ارائه دانش فنی این علم در آمد سرشاری نصیب کشور شود ... کشت و پرورش مصنوعی آلگ ها در دریا از زمان های دور در کشورهای چین، کره و ژاپن رایج بوده است . در حال حاضر قیمت آلگ بر حسب نوع آلگ خشک بین 10 تا 150 هزار دلار برای هر تن است. استفاده از آلگ های دریایی منبع معیشت و اقتصاد اغلب کشورهایی است که در مجاورت دریا قرار دارند و خلیج فارس با درجه حرارت ثابت، 10 ماه در سال یکی ازغنی ترین منابع آلگ در جهان است . هر سال میلیون ها تن آلگ در سواحل خلیج فارس و دریای عمان از بین می رود و صرف نظر از این که از این مواد ارزنده برای استحصال محصولات مختلف استفاده نمی شود، فساد آن ها باعث آلودگی محیط زیست و دریا نیزمی شود. کشت و پرورش انواع جلبک ها به دلیل وسعت و حجم کار و نیاز به نیروی انسانی ،یکی از بنیان های اساسی توسعه اجتماعی، اقتصادی و صنعتی در کشورهای مجاور دریاها و اقیانوس هاست و ایران با داشتن 1800 کیلومتر ساحل می تواند یکی از بزرگ ترین منابع توسعه اقتصادی و ایجاد اشتغال در ارتباط با صنایع وابسته به دریا باشد. درباره خواص دارویی آلگ طی 11 سال گذشته بیش از 180 داروی ضد سرطان از جلبک های دریایی شناسایی شده که در حال حاضر 20 عدد از آن ها مراحل ارزیابی بالینی را طی می کنند و در زمینه تولید داروهای ضد سرطان قراردادی با یک شرکت فرانسوی امضاء شده است . 500 گونه آلگ ماکروسکوپی مستقیماً به صورت غذا، افزودنی به غذا و برای استخراج مواد شیمیایی و دارویی، مصرف جهانی دارند که 20 گونه از آن ها به صورت صنعتی پرورش داده می شوند. ماده ای به نام اسید « کاساهکسائونیک»در شیر مادر وجود دارد . این ماده نقشی اساسی در پر ورش و رشد بافت چربی سیستم مغزی - عصبی نوزادان ایفا می کند و تاکنون در هیچ منبع گیاهی و دامی به جز برخی از آلگ ها شناسایی نشده است . این ماده از برخی از آلگ ها قابل استخراج است و می توان آن را به شیر خشک افزود و از این طریق شیر خشک را غنی سازی کرد. (همشهری، 7/۵/۸۱) گزیده ای از کتاب « آیا به از این نمی توان بود؟»نوشته شفیعی مطهر
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 1 تير 1395 | 6:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |