دل دیدنی های شهر سرب و سراب (309)

 

من هر گاه سياهي های شب را در اوج و تباهی های ناگوار را فوج فوج ديدم، سپيدي پگاه و روشنايي سحرگاه را نیز در ورای آن ديدم.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 من باور كردن دروغي را كه انسان صدبار آن را  شنيده، آسان تر دیدم از حقيقتي كه انسان حتي يك دفعه هم آن را نشنيده است.(با الهام از سخن جان كايزل)


 

 

من نم اشک و شبنم سرشک را بر دیدگان پدری داغدار دیدم که بر بالین نوگل پرپر خود می گریست ...اما تلخ تر از داغ این گل های پرپر ،پژمردن گل های آرمان رفتگان و افسردن جوانه های ایمان بازماندگان بود.

 

من لقمه هایی بزرگ تر از دهان و کلمه هایی سترگ تر از زبان را دیدم که اولی شکم ها را می درید و دومی سرها را می برید.اما...


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من نیز بهترین جواب را برای ابلهان در سکوت و خاموشی دیدم؛ اما متاسفانه آنان بدین پندار رسیدند که:«حرف حساب جواب ندارد!»

 ادامه دارد...

                               شفیعی مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 31 خرداد 1392 | 5:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

   دل دیدنی های شهر سرب و سراب (308)

 

من فرق عاشق راستین و هوس باز مسکین را در این دیدم که اولی هر که را دوست دارد، زيبا مي بيند و دومي هر كه را زيبا مي بيند، دوست مي دارد.


 من هيچ گاه از ديدن درهاي بسته و پنجره های پیوسته نوميد نشدم؛ زيرا اگر نمي خواستند گشوده شود، به جاي آن ديوار مي ساختند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من وجود خود را هديه خداوند به خود ديدم؛ بنابراين كوشيدم از آن هديه اي شايسته خداوند بسازم.



من هر گاه كه زندگی برایم خیلی سخت مي شد، به یاد مي آوردم که دریای آرام، ناخدای قهرمان نمی سازد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من براي زيبايي صورت و سيرت انسان ها زيور و زينتي زيباتر از انديشه شايسته و فكر بايسته نديدم.

ادامه دارد...

                               شفیعی مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 29 خرداد 1392 | 5:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

دل دیدنی های شهر سرب و سراب (307)

 من زندگی را کاشتن دیدم، نه کُشتن؛ كاشتن ثانيه ها در بستر زمان، نه كُشتن لحظه ها در بستر زمین.
 من خارپشت ها را در عصر یخبندان و فصل زمستان دیدم که برای گرم شدن و پرهیز از یخ زدن گردهم می آمدند و تن های خود را به هم می فشردند؛ اما چون خارهايشان در تن يكديگر مي خليد و زخمي مي شدند، ناگزير از هم دور مي شدند.آنان بر سر يك دو راهي قرار گرفتند: دوري و يخ زدن و مرگ؛ و نزديك شدن و گرم شدن و زنده ماندن، اما با تحمل خار دوست و زخم پوست!بنابراین دریافتم که باید با انسان ها جوشید و زهر جانگزای برخی رفتارهایشان را نوشید.
   
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من هماره و همیشه و همه جا ، راستي را نماد بهروزي و نمود پيروزي ديدم؛ تنها پديده اي را كه ديدم نان ناراستي و كجي اش را مي خورد، برج پيزاست.
من علت شهرت انیشتین و چارلی چاپلین را در این دیدم که اولی حرف می زد و مردم آن را نمی فهمیدند، اما دومي حرف نمي زد و مردم آن را مي فهميدند. 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من آن گاه که روزنه دل و پنجره این محفل را به سوی خلوتگاه خورشید  و ملکوت نور امید گشوده دیدم ، ديگر از خاموشي شمعم به خاطر هجوم توفان ها نهراسيدم و از یورش ظلمت ها نترسیدم....و اینک  نه از رهزنان نور مي ترسم و نه از يغماگران شعور.

ادامه دارد...

                            شفیعی مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 27 خرداد 1392 | 5:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


   دل دیدنی های شهر سرب و سراب (306)

من آن گاه خود را تنها ديدم كه يك دنيا حرف براي گفتن و يك عالم انگيزه براي شكفتن داشتم، اما نه واژه اي را براي گفتن مي يافتم و نه كسي را براي شنفتن....
 و آن گاه بود كه آغوش خدا را پذيراترين  و گوش او را شنواترين يافتم.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من برخی پديده هاي كشيدني را ديدم و از ميان آن ها سه پديده را برگزيدم: نفس،رنج و انتظار را. احساس مي كنم هنگامي از دومي و سومي مي رهم كه اولي را فرونهم. 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من دیندارانی را دیدم که به جای هستی آفرین، دين را و به جاي آفريدگار، آيين را مي پرستيدند.
 
 
 من در آغاز جوانی ،جهان دیده کهنسالی را دیدم آزاده و بر سر کوچه ای ایستاده،دلسوزانه مرا گفت:به این راه مرو که بن بست است.نشنفتم و رفتم.چون بازگشتم،کهنسال شده بودم.
 گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من جستجوگری را دیدم که می خواست از برکه شب، ماهي كوكب بگيرد. دل مايه او بود و ساحل، سرمايه او. 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من راحت طلبي را ديدم كه آرامش را از آب و رامش را از سراب مي طلبيد.

 ادامه دارد...

                                  شفیعی مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 24 خرداد 1392 | 6:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

  دل دیدنی های شهر سرب و سراب (305)

بدون شرح
  من چشمه ساری از مهر و مدارا و آبشاری از محبت و صفا را در کانون خشم و خشونت و قله قساوت و سبعیت دیدم.آیا ما انسان ها نمی توانیم بر سینه سپهر چون مهر بیفروزیم و به همه مهر بورزیم؟!
 
من سپیدی و روشنایی روز و سیاهی و تیرگی شب را در چشمان خود دیدم، احساس كردم اگر چشمانم را ببندم، سياهي و تيرگي همه دنيا را دربرمي گيرد!! نمی دانم دنياي من يا دنياي ديگران را؟! 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من اعتماد را براي انسان ها تنها شناسنامه اي ديدم كه المثني ندارد. 
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من حقيقت را آتشي ديدم كه انسان حق گريز و فرد حقيقت ستيز هر چه آن را بيشتر فرونشاند، او را بيشتر مي سوزاند.
 

من در بين همه شكستني ها كالايي گرانبارتر و بلوري بي زنگارتر از دل نديدم.

ادامه دارد...

                                    شفیعی مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 23 خرداد 1392 | 5:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

  دل دیدنی های شهر سرب و سراب (304)

من در روش و منش و مشی انسان های این شهر پیوندی بین اندیشه های خردمدار و انگیزه های رفتار ندیدم. خردها راهی را می پیمودند و رفتارها با پویش راهی دیگر جان جامعه را می آلودند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من در و دیوار این شهر را دیدم که از سکون ریشه ها و سکوت اندیشه ها به فریاد آمده بودند.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 
 من چون گلو را بسته و خاطر را خسته دیدم ،سال ها بذر سکوت را در بستر برهوت افشاندم و رویش سبز نهال حيات و حركت را به انتظار نشستم . تا سرانجام در بهاران بيداري از شاخساران ياد هزاران شکوفه فرياد شكفت و برهوت ايستايي، شور شكوفايي را پذيرفت. 
من کسی را دیدم با سه ستاره و ادعای سیصد سرباز سواره، در حالي كه آسمان بي ادعا را ديدم با هزاران ستاره و ماه و ماهپاره.
من ميخ را نماد پايداري و نمود استواري ديدم، هر چه بيشتر بر سرش كوبيدند ، گر چه قامتش فرسود، اما بر استقامتش افزود.
 پايداري و اســـتقامت ميــــخ               ســـزد ار عبرت بشر گردد
بر سرش هر چه بيشتر كوبي              پايداريــــش بيشـــتر گردد   
 
ادامه دارد...
                                     شفیعی مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 21 خرداد 1392 | 11:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


  دل دیدنی های شهر سرب و سراب (303)

من خود را كوچك، اما عاشق ديدم. دانستم اين عشق است كه انسان را بزرگ مي كند.من عشق را در خاصيت خود انسان ديدم، نه در رابطه با ديگران.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من موفقيت را در پيش رفتن به سوي آرمان ديدم ، نه در رسيدن به نقطه پايان.
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
 
 من جاري زندگي خود را گاه بركه اي حقير و گاه دريايي كبير ديدم؛ اما كوشيدم هر چه و هر كه هستم هماره زلال باشم تا ديگران آسمان آبي و سپهر آفتابي را در قلب شيشه اي من ببينند. 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
 
 من در نمايش نامه هستي خود را بازيگري كوچك با خردي اندك ديدم، كه تنها لحظاتي در صحنه حاضر مي شوم و فرصتي اندك و بي تكرار دارم ؛ پس بايد خوب بازي كنم.
 
 
 
من زندگی در دنیای وارونه با مناسباتی واژگونه را سخت تر دیدم تا زیستن در خانه ای واژگون با شگردی شگون.

ادامه دارد...

                                     شفیعی مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 19 خرداد 1392 | 5:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 

 دل دیدنی های شهر سرب و سراب (302)

   من همه کسانی را که عوض شدنشان را بعید می دیدم، عوضي شدنشان را قطعي ديدم.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من در روزگاری که در قاموس آن، دروغ یک واقعیت عمومی است؛ به زبان آوردن حقیقت را یک اقدام انقلابی دیدم.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من رسالت انسان را نه« بی مشکل زیستن»، که « با انگیزه زیستن» دیدم.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
 من هماره شك هايم را باور و به باورهايم شك كردم؛ اما از پل شك ها گذشتم و به سرزمين سرسبز باورها رسيدم.
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من سودمند بودن را نه در زيبايي، كه زيبايي را در سودمند بودن ديدم.

ادامه دارد...

                                   شفیعی مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 13 خرداد 1392 | 20:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

           دل دیدنی های شهر سرب و سراب (301) 

 

من صاحبان اخلاق را روح جامعه خود ديدم.(با الهام از سخن امرسون)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من برنامه ريزي را براي مديران به منزله آوردن آينده به زمان حال ديدم؛ زيرا امروز مي توان بذري را كاشت و فردا محصولش را برداشت.(با الهام از سخن آلن لاكين)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من زمان را ديدم و با او قرار همزيستي مسالمت آميز گذاشتم ؛ بدین قرار كه نه او مرا مرتبا دنبال كند و نه من از او فرار كنم. سرانجام روزي به هم خواهيم رسيد.

(با الهام از سخن ماريو لاگو)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من در باره عيب يابي خود، ژرف نگرانی دقیق تر و عیب جویانی عمیق تر از دشمنان خود نديدم.پس آنان را قدر بدانیم و بر صدر نشانیم!

(با الهام از سخن بنيامين فرنكلين)

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org  

من جوان امروز را دیدم آویخته از ابرهای ابهام و آمیخته با اسطوره های اوهام.

ادامه دارد...

                                  شفیعی مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 13 خرداد 1392 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |



 

  آیینه های وارونه نما

قصه های شهر هرت / قصه سی و پنجم


اعلی حضرت هردمبیل کم کم پای به دوران پیری می گذاشت و چون هر سالمندی دیگر، کهنسالی بر حرص و طمعش می  افزود و بیشتر دل به دنیا می بست.

ریشه نخل کهنسال از جوان افزون تر است

بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را

  غبار پیری هر چه بیشتر بر سر او می نشست چون همه جهان خواران،خواب غفلتش سنگین تر می شد.


آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد 

خواب در وقت سحرگاه گران می گردد 

پیری و کهنسالی نه بر تجارب و آگاهی او ، که بر حرص و شهوت قدرت طلبی اش می افزود.

 

گفتم از پيری شود بند علايق سست‌تر 

قامت خم حلقه‌ای افزود بر زنجير من

او چون همه دیکتاتورها هر روز هوس می کرد که بر دایره قدرت و آتش شهوت خود بیفزاید.

هر چند گرد پيری بر رخ نشست ما را 

مشغول خاك‌بازی است دل برقرار طفلی  


مستی جاه طلبی و غرور قدرت خواهی،چشم عقلش را کور کرده و شعور را از او ربوده بود. دوستان ناصح را  طرد و دشمنان چرب زبان و متملق و چاپلوس را هر روز بیشتر به دور خود جمع و جذب می کرد.

پيری و طفل مزاجی به هم آميخته‌ايم 

تا شب مرگ به آخر نرسد بازی ما 

                                                                (تک بیتی ها از صائب تبریزی)

دوستان حکیم و خیرخواهان فهیم او را صادقانه اندرز می دادند و کارهای احمقانه او را نقد می کردند. هردمبیل از انتقاد آنان می آزرد و می رنجید.

روزی یکی از دوستان حکیم به او گفت:

پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«صدیقک من صدقک لا صدقک»؛

دوست واقعی تو کسی است که به تو راست بگوید،نه این که هر کار تو تصدیق کند.

هردمبیل به شدت از او رنجید و او را برای همیشه طرد و خانه نشین کرد.

شیادان و عوامفریبان وقتی حاکمیت دروغ و فریب و ریاکاری را بر جامعه مسلط دیدند،پر و بال گشودند و عرصه اجتماع را زیر سیطره جهنمی خود گرفتند.


یکی از شیادان چون خودشیفتگی اعلی حضرت هردمبیل را دید،موقعیت را مغتنم شمرد و با کمک شیاطین  حق ستیز آیینه ای ساخت که بر خلاف همه آیینه ها حق را باطل،زشت را زیبا و پیر  را جوان نشان می داد.

نصیحتگران و دلسوزان جامعه با ارائه آیینه های واقعی و نقدهای راستین ،می کوشیدند پیری ها،زشتی ها،ضعف ها و کژی های هردمبیل را به او بنمایانند و او را از خواب غفلت بیدار کنند؛ اما عوامفریبان و شیادان متقابلا با بیان جملات چاپلوسانه و تملق آمیز او را می فریفتند و قلب او را می ربودند.

هردمبیل احمق خودشیفته وقتی در آیینه وارونه نمای شیاد خود را می نگریست و خود را جوان و زیبا می دید،چون کودکان ذوق زده می شد و بر جاه و جلال چاپلوسان چرب زبان می افزود.


 

 شیادان آیینه ای قلابی نیز برای ملکه پیر و عجوزه دربار ساخته بودند که او نیز هرگاه در آن می نگریست، خود را جوان و شاداب می دید و هنر شگفت انگیز این شیادان را نزد اعلی حضرت می ستود.

 

هردمبیل نه سوادی داشت و نه چندان درس خوانده و کتاب خوانده بود، اما شیادان او را در کسوت استادان و لباس فرهیختگان نشان می دادند و او را بیشتر در خواب عمیق خودشیفتگی فرومی بردند.

او کم کم چنان در خواب خودشیفتگی فرورفته بود که ناخودآگاه خود را دانشمندی بزرگ و محققی سترگ می پنداشت و هر روز گروهی از استادان و  دانشمندان و نویسندگان و شاعران را به دربار فرامی خواند، به حضور می پذیرفت! و در باره همه چیز از ادبیات گرفته تاریاضیات ، و از پزشکی تا ستاره شناسی و از علوم انسانی تا ادبیات و علوم پزشکی درباره همه چیز نظر می داد و انتظار داشت همه دانشمندان و پژوهشگران نظریات او را در صدر همه نظریه ها با آب طلا بنویسند و چون قانون آسمانی به آن ها عمل کنند.


ملکه عجوزه نیز که هوس های جوانیش بازشکفته شده بود،هر لحظه در گوشش نجوا و خواسته های خود را ارضا می کرد .

هر چه دلسوزان جامعه گفتند و نوشتند،هیچ گاه آهن سردشان در دم گرم او اثر نکرد؛ تا این که ....

آری...او نیز سرانجام چون همه دیکتاتورها در منجلاب خودشیفتگی فروافتاد،اما هزینه های همه غفلت های این اسطوره های استبداد از جیب ملت هایی برداشت می شود که این سلطه جهنمی را تحمل می کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : چهار شنبه 8 خرداد 1392 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |



 دل دیدنی های شهر سرب و سراب (300)

من هرگز در مسيرهاي پيموده و راه هاي فرسوده به هدف تازه اي نرسيدم؛ زيرا اين هدف هماني است كه ديگران هم بدان رسيده اند.

(با الهام از سخن الكساندر گراهام بل)  

 بنياد هستي تو چو زير و زبر شود              در دل مدار هيچ كه زير و زبر شوي


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من سينه هاي خالي از ذكر خدا و دل های فارغ از فکر هدا را چون دادگاهي بدون داور ديدم.(با الهام از سخن هانري روسو)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من مديران بي برنامه و نگارشگران خودكامه را ديدم كه در هر سطر بي سرانجام و واژه بي پيام مي توانند نقطه پايان بگذارند.(با الهام از سخن ريچارد تمپلر)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من رضايت وجدان و استواري ايمان را بالاترين مسرت و والاترين فضيلت ديدم.

(با الهام از سخن ژول سيمون)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من هیچ صاحب اراده و استقامت را نديدم كه روي شكست را ديده باشد.

(با الهام از سخن موريس مترلينگ)

ادامه دارد...

                                    شفیعی مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 6 خرداد 1392 | 9:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |



 دل دیدنی های شهر سرب و سراب (299)

 

من انسان را بدون اميد و رويا مرده اي مايوس و افسرده اي گرفتار كابوس ديدم.

(با الهام از سخن سقراط)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من آن گاه كه همه نيروهاي جسمي و ذهني را متمركز ديدم، احساس كردم كه توانايي ام براي حل مشكلات به گونه اي حيرت انگيز چند برابر شده است. 

(با الهام از سخن نورمن وينست پيل)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من واژه«غير ممكن» را تنها در فرهنگ ديوانگان ديدم.(با الهام از سخن ناپلئون بناپارت)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من خشم را ديدم كه با ديوانگي آغاز شد و با پشيماني به پايان رسيد.

(با الهام از سخن فيثا غورث)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من هرچه نور را بيشتر ديدم ، سايه را عميق تر يافتم.(با الهام از سخن گوته)

ادامه دارد...

                                   شفیعی مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 4 خرداد 1392 | 10:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 دل دیدنی های شهر سرب و سراب (298)

 

من هر انديشه ذهن گستر را که ديدم، در زندگيم لباس واقعيت پوشيد.

(با الهام از سخن برايان تريسي)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من صبر و اميد را يگانه تسكين دهنده آرزوهاي طلايي ديدم.

 (با الهام از سخن الكساندر دوما)  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من معيار و مقياس ارزش هر انسان را به اندازه اهميتي ديدم كه او براي وقت خود قائل است.(با الهام از سخن رالف امرسون)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من كساني را كه از رسيدن به ريشه مي هراسند، گرفتار در دام روزمرگي ديدم.

(با الهام از سخن ارد بزرگ)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من ارزش هر هدف را به اندازه سختي ها و دشواري هايي ديدم كه ناگزير در راه نيل بدان هدف تحمل كردم.(با الهام از سخن ارد بزرگ)

ادامه دارد....

                            شفیعی مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392 | 5:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |