دشمن هراسی و شگردشناسی ------------------------------------------------------- قصه های شهر هرت / قصه شصتم ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------------------------- سال ها می گذشت و اعلی حضرت هردمبیل پادشاه قدر قدرت و قوی شوکت شهر هرت بر این ولایت بلازده فرمانروایی می کرد. البته هر از چند گاهی اگر نغمه ای مخالف و فریادی اعتراضی از حلقوم روشنگری برمی خاست،توسط ماموران سرکوبگر هردمبیل بشدت در نطفه خفه می شد! ولی گذشت زمان و مراودات روزافزون مردم توسعه نیافته شهر هرت با ملل سایر کشورهای پیشرفته و توسعه یافته کم کم روح عصیانگری و آزادگی را در میان جوانان شهر هرت برمی انگیخت. گاهی جاسوسان درباری و ساواکی های وابسته گزارش هایی نگران کننده مبتنی بر افزایش خیزش های مردمی به اعلی حضرت می دادندکه خواب و آرامش را از چشمان مبارک می ربود! وقتی تعداد گزارش های نگران کننده و خبرهای اعتراضی مردم افزایش یافت،روزی مستشار فرنگی خود را به دربار فراخواند ودرباره خبر افزایش اعتراض ها و خیزش های مردمی با او مشورت کرد. هردمبیل ضمن ارائه گزارش های جاسوسان خود از مستشار پرسید: - اگر روزی مردم علیه من بشورند و دست به انقلاب بزنند،آیا در بین کشورهای دوست و مخصوصا سایر رفقای دیکتاتور جهان،کسانی به ما کمک خواهند کرد تا بتوانیم نیروهای مردمی را سرکوب کنیم و بر مردم خود پیروز شویم؟! مستشار فرنگی که با آخرین یافته های روان شناسی و جامعه شناسی روز آشنا بود،پس از بررسی کامل گزارش ها و خاستگاه های آن اعتراض ها پاسخ داد: اعلی حضرتا ! امروزه ورود نیروهای نظامی خارجی به کشور و سرکوب مستقیم مردم،وجهه و ظاهر خوبی ندارد. من راه حلی بهتر خدمتتان عرضه می دارم. شاه فورا پرسید: چه راه حلی؟ مستشار گفت: ما امروزه نه به دوست ، بلکه نیاز به دشمن داریم .. شاه متعجبانه پرسید: چه گفتی؟! دشمن؟! آیا درست شنیدم؟! مستشار تاکید کرد: آری! کاری که امروز از دشمن،حتی دشمن یا دشمنان خیالی برمی آید، از دوستان برنمی آید! شاه عجولانه و متعجبانه گفت: بیشتر توضیح بده! مستشار فرنگی ادامه داد: امروزه جنگ های روانی بیشتر جواب می دهد تا جنگ های جسمانی و فیزیکی! این یکی از تزهای معروف «جوزف گوبلز»* ، وزیر تبلیغات و روشنگری ملی حکومت آدولف هیتلر ، بود . گوبلز می گفت: وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و فساد و ناکارآمدی و فلاکت اقتصادی شود ، و وقتی نتواند نیازهای ابتدایی مردمش - از قبیل نان و کار و رفاه و امنیت و اعتبار و آسایش شان - را تامین کند ، با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه می شود و کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت پیش می رود . در چنین حالتی حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی ، اما بزرگ ، منحرف کند .. باید وارد یک جنگ شود . حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد . دشمنان خارجی ، دشمنان داخلی . اگر دشمن واقعی پیدا نشد ، حتی دشمن خیالی .. باید دائما" از توطئه ها گفت ، از نقشه هایی که دشمنان برای ما می کشند .. باید از هر فرصتی و هر حادثه ای برای راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی استفاده کرد . باید دائما" درگیر بود . درگیر جنگ ، درگیر تبلیغات علیه همسایگان ، علیه کشورهای قدرتمند ، علیه سازمان های جهانی .. باید بحران ساخت . رمز موفقیت و ماندگاری حکومت های ضعیف در وضعیت جنگی و بحران هاست . در جنگ ها و بحران ها است که مردم بدبختی های مالی و شغلی و شخصی و معیشتی شان را فراموش می کنند و با حکومت همدل می شوند . و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدان داخلی است . کشور که آرام شود، مردم طلبکار حکومت می شوند . باید کشور را دائما" در حالت جنگی نگه داشت . باید کاری کرد که مردم وقتی به هم می رسند، دائما" از جنگ و از دشمن بگویند .. هردمبیل که سراپاگوش شده بود و با ولع سخنان مستشار را گوش می داد،متعجبانه پرسید: تو مطمئن هستی این شیوه جواب می دهد؟ مستشار پاسخ داد: مطمئن باشید. اعلی حضرت می توانند دستور فرمایند از همین امروز برنامه های تبلیغاتی و تریبون ها ورسانه های وابسته به دربار بسیج شوند و هماهنگ و یک زبان از خطر دشمنان خارجی بگویند و وانمود کنند که دشمنان خارجی از پیشرفت های شگفت انگیز ما به وحشت افتاده و با حسادت به ما می نگرند و اگر ما سستی نشان دهیم،ممکن است به ما هجوم آورند و همه مردم را قتل عام یا آواره کنند. باید به مردم چنین تلقین کنیم که شما باید بلاقید و شرط پشت سر اعلی حضرت بایستید و مطیع کامل فرامین ایشان باشید،تا دشمنان این آب و خاک جرئت جسارت و اهانت و تجاوز به مردم جان بر کف شهر هرت را به خود راه ندهند! اعلی حضرت طبق رهنمودهای کارساز جناب مستشار فورا همه ماموران مخفی و عوامل تبلیغی را محرمانه به دربار فراخواند و منویات ایشان را برای آنان تشریح کرد. از فردا همه تریبون ها و رسانه ها و نیز سخنرانی های غرای خود اعلی حضرت و سایر دولتمردان همه هماهنگ از خطر دشمنان خارجی دم می زدند و مردم را از دشمن می ترساندند! با این شگرد روانی و تبلیغاتی چند صباحی دیگر بر عمر منحوس اعلی حضرت هردمبیل و دستگاه دیکتاتوری او افزوده شد. روزی یکی از روشنگران نخبه را که در راه آگاهی بخشی به مردم بنا به حکم بیدادگاه شهر هرت به اعدام محکوم کرده بودند،او را به سوی چوبه دار می بردند،فرزند کوچکش گریان از پدر پرسید: باباجان! این هردمبیل ظالم تا کی می تواند به ظلم و ستم به مردم ادامه دهد؟ پدر در حالی که دژخیمان او را کشان کشان به سوی چوبه دار می بردند، فریاد زد: پسرم ! تا زمانی که مردم بیدار و آگاه نشوند، وضعشان همین طور خواهد بود! این پیام مرا به همه مردم برسان و بگو خون سرخ امروز من باید پرچم سبز فردای شما باشد! ---------------------------------------------------------------------------------------- * جوزف گوبلز دوازده سال وزیر تبلیغات آلمان نازی بود و در پایان جنگ ، وقتی که حکومت هیتلر شکست خورد و چاره ای جز تسلیم به متفقین نداشت ، خودش و زنش و هر شش فرزندش را کشت.
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : شنبه 30 آبان 1394 | 15:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(110) ----------------------------------------------------------- خدای بزرگ در ذهن های کوچک --------------------------------------------------- من خدا را دیدم بی نهایت بزرگ، اما در عين حال چنان كوچك كه در ذهن كودكي« خُردسال مي گنجيد» و در دلی«زلال می آرمید»! و باز به اندازه ايمان و آرزوي او بزرگ بود ، در رويايش« روان »بود و در نگاهش،« نگران». --------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر گاه گویه های مطهر @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 30 آبان 1394 | 7:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(108) -------------------------------------------- «اعتماد»،استوارترین «عماد» --------------------------------------- عکس و تصویر اعتماد نکن. .... من حاکمی را دیدم که « اعتماد مردم » را ارزان می فروخت و «خودکامگی » را گران می خرید. «اعتماد»،استوارترین «عماد» است و بلندترین «چکاد»! ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 28 آبان 1394 | 8:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(107) ------------------------------------------------------- «نهال ذکر» در «ظلال فکر» ------------------------------------------------- من عابدی را دیدم که « فکر » را از ذهن می زدود تا « ذکر » را جایگزین آن کند. در حالی که «نهال ذکر» تنها در «ظلال فکر»به«برگ و بار» می نشیند و «یار را در کنار دلدار» می نشاند. --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 27 آبان 1394 | 8:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(106) ------------------------------------------------ «دعا» راهی به سوی «خدا» ----------------------------------------------- من نیایشگری را دیدم که « خدا » را از دل« می راند» و « دعا » را به جایش «مي نشاند». ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 26 آبان 1394 | 7:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
ملاک ارزیابی حکومت ها چیست؟ ------------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر --------------------------------------------- گفت: هر حکومتی در هر کشوری ویژگی های خاص خود را دارد. ما چطور می توانیم بگوییم کدام حکومت خوب است و کدام بد؟ گفتم : عزیزم ! ما باید ملاک هایی و معیارهایی علمی و عادلانه داشته باشیم و خوبی و بدی حاکمان و حکومت ها را با آن بسنجیم. گفت : ملاک و معیار؟! ملاک و معیار چیست؟ گفتم : ترازو و متر و دماسنج و...برای چیست؟ گفت : خب ! معلوم است . ترازو برای وزن کردن چیزها ، متر براي اندازه گيري طول و عرض چيزها و دماسنج براي تعيين درجه حرارت هوا . گفتم : براي اندازه گيري خوبي و بدي نظام هاي حكومتي هم مترها و ترازوهايي هست . گفت: مثلا؟! گفتم : مثلا جرجى زيدان در كتاب معروف خود (تاريخ تمدن اسلام) مي نويسد: ما كه على بن ابي طالب و معاوية بن ابى سفيان را نديده ‏ايم ،چگونه مي توانيم آن ها را از هم تفكيك كنيم و به ميزان ارزش وجود آن ها پى ببريم؟-------------------------- ما از روى سخنان و نامه‏ ها و كلماتى كه از على و معاويه مانده است، پس از چهارده قرن بخوبى مي توانيم درباره آن ها قضاوت كنيم. معاويه در نامه‏ هايى كه به عمال و حكام خود نوشته ،بيشتر هدفش اين است كه آن ها بر مردم مسلط شوند و زر و سيم به دست آورند ؛ سهمى را خود بردارند و بقيه را براى او بفرستند ؛ -------------- ولى على بن ابي طالب در تمام نامه‏ هاى خود به فرمانداران خويش قبل از هر چيز اكيدا سفارش مي كند كه پرهيزگار باشند و از خدا بترسند،نماز را مرتب و در اوقات خود بخوانند و روزه بدارند،امر به معروف و نهى از منكر كنند و نسبت‏ به زير دستان رحم و مروت داشته باشند و از وضع فقيران و يتيمان و قرض داران و حاجتمندان غفلت نورزند و بدانند كه در هر حال خداوند ناظر اعمال آنان است و پايان اين زندگى گذاشتن و گذشتن از اين دنيا است.
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 25 آبان 1394 | 15:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(105) ------------------------------------------------- شک؛گذرگاهی کمال آفرین --------------------------------------------- من باورمندي را ديدم كه تُنگ شيشه اي باورهایش را در صندوق «آهنین تعَصُب»و حفاظ «پولادين تصلُب» نهاده و از وزش نرم نسیم هر گونه «شك و تردید» بر خود «مي لرزيد»؛ زيرا تُنگ بُلورين باورهایش بسي« تُرد» بود و از هر ريزه سنگ« خُرد» مي هراسيد. بنابراین آموختم که نهال باوری بارور می شود که وزش سموم برگریز خزان شک و تردید را از سر« بگذراند» و خود را به نسیم بهار یقین« برساند»! ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------------------- تصلُب: سخت شدن، سفت شدن،سختی و سفتی تُرد : تر و تازه ،لطیف،آنچه که زود شکسته شود،زودشکن
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 25 آبان 1394 | 7:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(104) ---------------------------------- تفرعن عفن فرعونی ------------------------------- من فرعوني را ديدم كه از ديار ديرباز تاريخ آمده و صندوقچه اي پر از سخنان كهن به عنوان سوغاتي آورده بود. وقتي در صندوقچه باستاني را گشود، همه جا پر از« سخن هاي كهن» و« یاوه های برهمن» شد و ديگر جايي براي «سخن هاي سمین» و «نواهای نوين» نماند. ناگزیر همه اندیشه ها را سوختند و دهان ها را دوختند! از آن پس نه «نوایی برای نایی» ماند و نه «راهی برای رهایی»! «سموم سکوت» بر این «بوم برهوت » وزید و شکوفه ها را« پرپر» و نهال های نورس را «خاکستر» کرد!! ---------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 24 آبان 1394 | 6:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(103) --------------------------------------------------------- مصالح مصلحت!! -------------------------------------------------------- من مردی را دیدم که با «مصالح قدرت» ، «كاخ مصلحت» مي ساخت. .... و شگفتا اين «مصالح »چقدر با اين «مصلحت» همخواني دارد!! ---------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 23 آبان 1394 | 6:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(102) ---------------------------------------------------- «هیجان کور» یا «غلیان شعور»؟! ------------------------------------------ من گوی گردی را دیدم بدون شعور که ۲۲ انسان باشعور به دنبالش می دویدند و نگاه های میلیون ها با شعور دیگر به دنبال آن ۲۲ نفر می دویدند. چنين مي نمود كه ميزان شعور میلیون ها نفر« باشعور» را یک گوی گِرد« بی شعور» رقم می زند!! آیا گردش این گوی گِرد، آفرینشگر «هیجان کور» است یا «غلیان شعور»؟! ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------- غلیان: جوشیدن، جوشش، هیجان عمدی، جوش و خروش
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 22 آبان 1394 | 5:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تبديل دشمن غدار به دوست وفادار! ------------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ------------------------------------------------------------ كساني كه با تاريخ معاصر ايران آشنايي دارند، مي دانند كه دستگاه فرهنگي و تبليغاتي رژيم پيشين، برخي از افراد نخبه فكري را به كار و خدمت گرفته بود كه پيشينه اي انقلابي و مبارزه با شاه را در كارنامه زندگي خود داشتند. «پرويز نيكخواه» از ايده ئولوگ هاو نظريه پردازان رژيم شاه بود كه سابقه در عضويت در حزب توده و مبارزه مسلحانه با رژيم شاه داشت؛ اما بر اثر يك تصميم شاه ، در زمره وفادارترين نظريه پردازان رژيم او قرار گرفت. واقعه ۲۱ فروردين سال ۱۳۴۴ و ترور شاه را به نقل از سايت پارسينه بخوانيد: بیستم و یکم فروردین ماه سال 1344 موقعی که محمدرضا وارد محوطه کاخ مرمر می‌شد، به محض آن که درِ ِاتومبیل را باز می‌کند و از رولزرویس پیاده می شود ،سرباز وظیفه گارد شاهنشاهی به نام رضا شمس‌آبادی ( اهل کاشان ) خودش را سریع به محمدرضا رسانده و او را به رگبار مسلسل می‌بندد. او روز بيست و يکم فروردين ماه سال ۱۳۴۴ تصميم گرفت هنگام ورود « محمدرضا پهلوي » به کاخ مرمر، او را به هلاکت رساند. او در مقابل در ورودي کاخ قرار گرفت، اما به علت تأخير چند دقيقه‌اي شاه، نقشه عملي نشد. استوار بابايي که در پشت يکي از درختان مخفي شده بود، او را مورد هدف قرار داد؛ اما شمس‌آبادي او را به هلاکت رساند. سپس با استوار آيت لشگري روبه‌رو شد. آيت لشگري نيز به سرنوشت بابايي دچار شد. شاه به سمت دفتر خود دويد. رضا نيز به دنبالش رفت و فرياد زد: من بايد اين جلاد را بکشم. رسانه های رژیم شاه خبر این سوء قصد را چنین اعلام کردند: «رضا شمس‌آبادي از نيروهاي حزب توده بوده که با اين عمل خواسته است شاه با تدبير و دلسوز ملت را از ميان بردارد». محمدرضا که در حال فرار به داخل ساختمان کاخ بود، زمین می خورد و همین زمین خوردن سبب می‌شود گلوله‌ها به محمدرضا نخورد. همزمان سایر نگهبانان خود را به شمس آبادی رسانده و او را به گلوله می‌بندند. شمس آبادی که جوانی قوی هیکل و قوی بنیه بوده، در حالی که بالغ بر پانزده گلوله به جاهای حساسش خورده بود ،بازهم جلو مي رود و در این حال به شلیک ادامه می دهد ؛ تا این که یکی از گاردها گلوله‌ای به مغز او شلیک مي كند و بدين وسيله او را مي كشد. دراین حادثه دو نفر از درجه‌داران گارد شاهنشاهی جان خود را از دست دادند ؛ اما محمدرضا که در زیر میز اتاق کار خود پناه گرفته بود، از مرگ حتمی نجات یافت. پس از این حادثه ساواک وارد کار شد و ما از روی تحقیقات ساواک مطلع شدیم که این حادثه تروریستی توسط یک گروه مائوئیستی به رهبری « پرویز نیکخواه » سازمان دهی و اجرا شده بود. ساواک موفق شد علی رغم کشته شدن رضا شمس آبادی سرنخ‌هایی به دست بیاورد و اعضای گروه تروریستی پرویز نیکخواه را دستگیر نماید. آن ها یک عده جوان تحصیل کرده در انگلستان بودند که پس از پایان تحصیلات خود برای انجام اقدامات تروریستی به ایران آمده بودند . محمدرضا پس ازاطلاع از ماوقع ماجرا دستور داد مهندس پرویز نیکخواه نفر اول این گروه تروریستی را به کاخ بیاورند و با او مواجهه دهند ! در پرونده پرویز نیکخواه عکسی بود که او را پشت سر مائو رهبر چین کمونیست نشان می‌داد و ساواک این عکس را دلیل ارتباط آن ها با چین می‌دانست ؛ اما محمدرضا این مسئله را قبول نداشت و معتقد بود همه این حوادث زیر سر شرکت های نفتی انگلستان است. روایت فرح پهلوی از دیدار پرویز نیکخواه و محمدرضا پهلوی نیز خواندنی است، فرح می نویسد: روزی که پرویز نیکخواه را به قصر آوردند ،من هم حضور داشتم. او در چند قدم مانده به ما ، سلام و تعظیم کرد. محمدرضا گفت: « مردک ، برای چه می‌خواستی مرا بکشی؟! » مهندس نیکخواه جواب داد: « اشتباه کردم و تقاضای عفو دارم! » ارتشبد نصیری (رئیس سازمان امنیت) که در کنار نیکخواه ایستاده بود ،اجازه خواست تا گزارشی را به عرض ما برساند؛ اما محمدرضا به او تشر زد و گفت : « اگر شما وظایف خودتان را درست انجام داده بودید، این اتفاق نمی‌افتاد ! » در این موقع نصیری ساکت شد و محمدرضا از نیکخواه خواست تا صادقانه همه چیز را شرح بدهد . . . . . . در پایان این گفتگو آقای نیکخواه از محمدرضا تقاضای عفو و بخشش کرد و من هم پادرمیانی کردم و از محمدرضا خواستم تا او را ببخشد. محمدرضا رو به ارتشبد نصیری (رئیس سازمان امنیت) کرد و گفت : « نظر شما چیست؟ » ارتشبد نصیری گفت : « امر امر اعلی حضرت است؛ اما اگر نظر جان نثار را بخواهید ،باید عرض کنم این شخص باید فورا اعدام و مایه عبرت دیگران شود ! » من بار دیگر از محمدرضا خواستم او را ببخشد و محمدرضا در کمال بهت و ناباوری گفت که « نیکخواه را می‌بخشد ! » . . . . . بدین ترتیب نیکخواه از مرگ حتمی نجات یافت و پس از آن خود را در خدمت اهداف " انقلاب سفید شاه و مردم " قرار داد. پرویز نیکخواه مرد متفکری بود و خدمات زیادی در حزب رستاخیز ملت ایران و سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران انجام داد. بدین ترتیب آقای نیکخواه که به قصد ترور محمدرضا و نابودی رژیم سلطنتی ایران به مملکت وارد شده بود، در زمره وفادارترین خدمتگزاران رژیم قرار گرفت ! نیکخواه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط شیخ صادق خلخالی به اعدام محکوم شد. فرح می گوید: او چند بار به طور خصوصی از من خواست تا به محمدرضا بقبولانم که با یک اقدام انقلابی و شجاعانه سیستم پادشاهی را در کشور ملغی و نظام جمهوری براساس موازین دموکراسی و رأی مردم ایجاد نماید و با این کار نام خود را در تاریخ جاودانه کند . "
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 21 آبان 1394 | 15:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(101) ------------------------------- داور دادور ----------------------------- من « داور» ی«دادور» را دیدم که هرگاه می خواست درباره رهروی داوری کند، نخست چند گام با كفش هاي او راه مي رفت! -------------------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 21 آبان 1394 | 5:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(100) --------------------------------------- «سيماي فردا» در« آيينه ديروز» ------------------------------------ من كودك فال فروشي را ديدم كه جار مي زد: من :« فردا » را به آنانی می فروشم که در « دیروز» خود مانده اند. .... و من «سيماي فردا» را در« آيينه ديروز» مي ديدم. ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 20 آبان 1394 | 5:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(99) -------------------------------------------- رفتن یا رسیدن؟! -------------------------------------------- من در آغازين گام در هر جاده ، مي كوشيدم پايان آن را ببينيم . ديدن پايان راه نه در گروي پيمودن همه جاده ، كه در دمي نگريستن به پشت سر است ؛ چون زمين گرد است و هدف رفتن است ، نه رسيدن!! ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 19 آبان 1394 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
@دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(98) ----------------------------------------- آسایش یا آرامش؟! ---------------------------------------- من «مردان كوچكي» را ديدم كه در آرزوي يافتن« آسايش» مردان بزرگ«افسُردند»... و «مردان بزرگي» را ديدم كه در روياي يافتن «آرامش» مردان كوچك« مُردند»! --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 18 آبان 1394 | 5:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
عادی تلقی کردن بیداد! خطری فراتر از فساد!! ---------------------------------------------- ای کاش آن گاه که بنیان های کاخ عظیم اعتماد عمومی فرومی ریخت، صدایی وحشتناک چون فروریختن بنای آسمان خراشی فلک فرسا برمی انگیخت،تا همه مغزهای جاهل و وجدان های غافل بیدار و هشیار می شدند و عمق حادثه و ژرفای فاجعه را درک می کردند! ای کاش آن گاه که سونامی چالش های فرهنگی و آسیب های اجتماعی بنیان ها و ستون های هستی جامعه را درهم می کوبد،صدایی دهشتناک چون صدای انفجار بمبی اتمی داشت تا گوش های سنگین و دل های آهنین متولیان فرهنگی و اجتماعی متوحشانه از جای برمی جَستند و چاره ای می جُستند! متاسفانه بنای برج های عظیم اعتماد عمومی بسرعت در حال لرزش و ریزش است و چون روند فروپاشی آن نه صدایی چون صدای انفجار دارد و نه شعله ای چون حریق بازار؛بنابراین طنین رعدآسای آن نه گوشی را می خراشد و نه چشمی را می آزارد! وقتی شهروندان عادی کشور خبر اختلاس های چندصد میلیارد دلاری را می خوانند و می شنوند و می بینند با این فسادهای عظیم و بنیان برافکن نه زلزله ای زمین را می لرزاند و نه برخورد با عاملان آن مفسدانی را می ترساند،بنابراین همه می آموزند که سیمای مفاسد اندک تر را نادیده و عربده مستانه مفسدان کوچک تر را نشنیده گیرند! با پیدایش رایانه و شبکه جهانی اینترنت انقلابی عظیم در همه عرصه های فرهنگی،اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی به وجود آمد. این انقلاب در کشورهای پیشرفته به تشکیل دولت های الکترونیک انجامید و انجام بسیاری از فعالیت های اجتماعی و اقتصادی مردم را عهده دار شد.اکنون روند رو به رشد نظام الکترونیکی به سویی می رود که مردم از این پس جز برای تفریح و گردش از خانه به سوی خیابان ها و معابر هچوم نیاورند. اما در جامعه ما مظاهر مدرنیسم چون تلفن ،اینترنت و رایانه نیز بسرعت به صورت ابزاری در خدمت کلاهبرداران و عوامفریبان درآمده است! من فقط یک کلاهبرداری معمولی و کوچک را که خود شاهد بوده ام به عنوان یک کِیس مطرح می کنم. «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!» حدود هفت هشت ماه قبل از سوی شرکتی به نام «آرمان سلامت» به صورت تلفنی و اینترنتی کارت هایی به مشتریان فروخته می شد که در ازای آن شرکت متعهد می شد هر زمان که مشتری اراده کند، در شمال ویلایی مجهز با امکانات کافی و همراه با پذیرایی سه روز در اختیار خود و دو همراه او بگذارند. من در برابر تبلیغات گوشنواز آنان مقاومت کردم، ولی مامور تبلیاتچی آن شرکت توانست دو عدد از این کارت ها را به افراد خانواده ما بفروشد. حدود یک ماه قبل برای استفاده از مزایای این سفر در مدت بیش از ده روز به همه تلفن های این شرکت زنگ زدم،اما هیچ کدام جواب ندادند.ناگزیر شماره موبایلی در یکی از سایت هایشان یافتم و زنگ زدم.گوینده پس از چند بار وعده های دروغ سرانجام گفت:باید حضوری به دفتر ما مراجعه کنید. روز بعد پس از مراجعه به دفترشان، پس از دریافت مبالغی دیگر نامه ای به عنوان «هتل هراز ساحلی» واقع در سرخ رود حوالی محمودآباد برای روزهای 14 و 15 و 16 آبان ماه جاری دادند. وقتی پنجشنبه 14 آبان ماه من و پنج نفر از افراد خانواده به هتل مزبور مراجعه کردیم،شخصی که خود را «شهاب رفیعی» معرفی می کرد،اظهار داشت : این نامه هیچ اعتباری ندارد. اگر اتاق می خواهید، باید پول آن را بدهید! این شخص البته می کوشید تا هویت خود را آشکار نکند،اما من پس از اصرار زیاد توانستم نام اورا کشف کنم! چون شب و دیرهنگام بود،ناگزیر پذیرفتیم اتاقی دو تخته بسیار نامناسب و بدون امکانات در یک محیط کثیف و حیاطی پر از موش های صحرایی در اختیار ما بگذارد. جالب تر این که علی رغم سختگیری های مرسوم اداره اماکن مبنی بر تشخیص هویت مهمانان ،این به اصطلاح هتل! هیچ گونه تشریفات پذیرش و تشخیص هویت و بررسی شناسنامه هم نداشت. گویی ایشان خود را از هفت دولت آزاد می دانست! وقتی ما می خواستیم مختصر اعتراضی بکنیم، با صدای بلندی رجز می خواند که :هر کاری می خواهید بکنید! به هر کس و هر کجا می خواهید شکایت کنید! به پلیس 110 زنگ بزنید! هیچ کاری نمی توانید بکنید! و ما چون چند تجربه شکایت بی ثمر به مراجع مختلف داشتم ،چاره ای جز تحمل این وضع ناگوار نداشتیم. باز جالب تر این که این شخص علاوه بر دریافت مبلغ کرایه اتاق، نامه شرکت را هم می خواست .ما ناگزیر هم پول کرایه اتاق را دادیم و هم عین نامه را.فقط من کوشیدم در ذیل آن نامه از ایشان رسید بگیرم و با موبایلم عکسی از نامه تهیه کنم. حال چیزی که برای من مهم است،نه مبالغی است که از ما گرفته و خورده اند،مهم روحیه عوامفریبی و تجاوزگری است که هر کس در هر پایه ای از قدرت گویی یقین دارد که بازخواستی وجود ندارد. ما آن شب را با سختی گذراندیم و صبح روز بعد با ناراحتی و تجربه ای تلخ از سفر تفریحی(!!) شمال به تهران برگشتیم. من به دو علت این رویداد به ظاهر کم اهمیت را خدمت شما عزیزان گزارش می کنم: 1- از مسئولان اداره اماکن و گردشگری استان مازندران بپرسم آیا در جریان وضعیت این به اصطلاح هتل ساحلی نیستند؟ آیا نباید در بازدیدهای دوره ای وضع اقامتگاه ها را بررسی کنند و مدیران مجتمع ها را وادار به ساماندهی مجموعه تحت مدیریت خود کنند؟ 2 - من بنا به تجربه شخصی، امیدی به پیگیری و احقاق حقوق افرادی چون خود که فریب این شرکت ها را خورده ایم، ندارم.چون حوصله تحمل پیچ و خم های اداری و حقوقی را ندارم .فقط توصیه من هشدار به دیگر افرادی است که به وعده های تلفنی و اینترنتی افراد سودجو اعتماد نکنند. ------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 18 آبان 1394 | 5:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
نهال هاي يگانه در دامان بيگانه ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------- می گویند حدود هفت میلیون ایرانی در سراسر دنیا آواره اند... می گویند بسیاری از مراکز علمی و دانشگاه ها و آکادمی های علمی دنیا توسط ایرانیان اداره و تغذیه علمی می شود... می گویند بیش از ۱۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه در دست ایرانیان متفرق در جهان در گردش است... می گویند ایرانیان مقیم آمریکا هر ساعت ۴۶۰ میلیون دلار به خزانه آمریکا واریز می کنند... ... بسیار بیش از این ها می گویند... ...و امروز این سخن ناب و جرعه ای از آفتاب از سخنان امام علی(ع) را دیدم: کسی راکه نزدیکانش واگذارند،بیگانه او را پذیرامی گردد. تاسف خوردم که چرا این همه نهال های بارور که در متن و بطن این جامعه می رویند و می بالند، چون موسم باردهي و باروري آنان فرامي رسد ،بايد بيگانگان ميوه هاي آن را بچينند؟ ...و باز امروز اين حكايت را از اسكندر خواندم: می گویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود می پرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند، حکومت کنم؟یکی از مشاوران می گوید: «کتاب هایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند». اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ می دهد: «نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آن ها را که نمی فهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آن ها را که می فهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچ گاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمین های دیگر کوچ می کنند، یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...». ...و سرانجام كلام مولا علي(ع) به عنوان «کلام الملوک ملوک الکلام» ، حرف آخر را مي زند: «یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیرالافاضل » (ميزان الحكمه ج۳ ، ص ۳۹۵ ) چهار چیز دلیل سقوط دولت ها شمرده شده است: ۱- ضایع کردن کارهای اصلی، ۲ - مشغول شدن به کارهای جزئی، ۳ - برتری دادن افراد پست و ۴ - کنارگذاشتن افراد با فضیلت.
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 17 آبان 1394 | 19:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(97) -------------------------------------- «اتلاف زمان» یا« اسراف انسان»؟! ---------------------------------------- «گردون زمین» و «گردونه زمان» چالاك و شتابناك «مي گذرد»، و ما را بي بهره« مي گذارد». در اين «گشت و گذار» و در این« کار و پیکار » نه« انسان»،«زمان» را ، كه این« زمان» است که« انسان» را تلف مي كند! -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 17 آبان 1394 | 6:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#ذل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(95) ------------------------------------------- آرزوی مرگ یا مرگ آرزوها ؟! ---------------------------------------- من « آرزومندی» را دیدم که با آرزوی مرگ، مرگ آرزوها را «مي گريست» و باز در خيال آرزوهاي ديگر غافلانه« مي زيست». بنابراین آموختم که انسان می تواند با آرزو زندگی کند؛ به شرطی که دایره خیال آرزوها» را از«نایره آرزوهای خیالی»« بزداید» و به« تکاپوهای استدلالی»« بیاراید»! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------- نایره: آتش،شعله آتش،گرمی،کینه،دشمنی
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 14 آبان 1394 | 7:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(94) -------------------------------------- پارسایی و زیبایی --------------------------------------- من« پارسایی » را ديدم كه « پارسایی » را در « زیبایی » نمی دانست ؛ ولي « زیبایی » را در « پارسایی» می دید! بنابراین آموختم که برای «زیبا»شدن باید«پارسا»شد؛ زیرا «پارسایی»،«زیبایی درونی» است و آنچه پایدار و ماندگار می ماند،«زیبایی درونی» است،نه« فریبایی بیرونی»! ------------------------------------------- (#شفیعی_مطهر)
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 13 آبان 1394 | 7:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(93) --------------------------------------------------------------- «چپاوُل» در دور «تسلسُل» -------------------------------------------------------- من ساده انديشي را ديدم كه چون از اول به« فكر آخر» نبود، هميشه در آخر به «فكر اول» مي افتاد! او عمري در اين دور تسلسل «بيهوده مي چرخيد» و« فرسوده مي گرديد». ...و من چه دردناک یافتم سرنوشت ملتی را که به گاه دیدن فسادها،«غیرت» نمی ورزد و از رویدادها «عبرت» نمی گیرد! «زود فریب» می خورد و« دیر نهیب» می زند!! و همچنان بر مدار دایره« سرنوشت دیرین» می دود و باز به «نقطه نخستین» می رسد!! -------------------------------------------------------------- (#شفیعی_مطهر) --------------------------------------------------------- گاه گویه های مطهر @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 12 آبان 1394 | 8:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(92) --------------------------------------------------------------- در باطن هر «پدیده» یک حقیقت «ندیده» است ------------------------------------------------------------ من حکیمی را دیدم که در ژرفای هر پدیده حتی« خنده دار»، حقيقي« ماندگار» را مي جست. او بر اين باور پاي مي فشرد كه در باطن هر« پديده»، يك حقيقت« نديده »نهفته است. بر هاتف اصفهانی «درود» که چه زیبا« سرود »: دل هر ذره را که بشکافی/ آفتابیش در میان بینی/ بنابراین آموختم که باید« سیمای هر ندیده» را با« نگاه عمیق بنگرم» و «معمای هر پدیده» را در« پناه تحقیق بنگارم». ------------------------------------------------------ (#شفیعی_مطهر) -------------------------------------------------- @amotahar گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394 | 6:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(91) ----------------------------------------------- «وايه وبال» یا « مايه كمال»؟! ----------------------------------------------- من « خار»ی را دیدم که در سایه «گل» ، نه « خاری» را احساس می کرد و نه « خواری» را ! زيرا خار برای گل، نه «وايه وبال» ، كه« مايه كمال» است. بنابراین آموختم که در پازل جامعه می توان «خار» بود و «خوار» نبود و برای دیگران «عامل کمال» بود و « عاطل و وبال» نبود! (#شفیعی_مطهر) ------------------------------------------------------------------------------------- وایه :حاجت، مراد، چیز ضروری وبال :سختی، شدت، عذاب ،بدی عاقبت، گناه ،تقصیر عاطل: بیکاره،بیهوده،بی معنی ---------------------------------------------— —------------------------------------ براي عضويت در كانال «گاه گویه های مطهر» بر روي لينك زير کلیک و گزينه عضويت(JOIN) را انتخاب فرماييد: https://telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 10 آبان 1394 | 7:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(90) --------------------------------------------- «ارزش بشری» به میزان و «روش روشنگری » است! ------------------------------------------------ من شخصي را ديدم «متين» با شخصيتي« وزين » كه بر اين باور بود كه وزن شخصيت هر كس به اندازه حجم سختي هايي است كه در راه روشنگري مردم تحمل مي كند. بنابراین آموختم که «ارزش بشری» به میزان و «روش روشنگری » است! پس چون « نار بسوزیم » و «نور بیفروزیم»! ------------------------------------- (#شفیعی_مطهر) -------------------------------------------------- براي عضويت در كانال «گاه گویه های مطهر» در تلگرام بر روي لينك زير کلیک و گزينه عضويت(JOIN) را انتخاب فرماييد: https://telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 9 آبان 1394 | 8:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(87) ----------------------------------------- «جانم » بگیرید و «جانانم » دهید! -------------------------------------------- من «کسی »را دیدم که تنها دردش «بی کسی» بود. نوای او بینوایی و برگ او بی برگی بود. درد بی کسی و بی همزبانی او را از احساس همه دردها بی نیاز کرده بود. درد بی همزبانی دردی است که از« جان می کاهد»؛ زیرا تنها «جانان را می خواهد»! «جانم » بگیرید و «جانانم » دهید! -------------------------------------------- (#شفیعی_مطهر)
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 6 آبان 1394 | 9:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(86) -------------------------------------- «روشنگران »شهر «سرب و سراب» ------------------------------------------------ من گلي «بهارآفرین »را ديدم در دل دشتي خشك و خزان زده و زرد و «زرین» که با «جان سختي» و «شوربختي» مي كوشيد تا پيام حيات آفرينِ« بهاران» را براي «خزان زدگان» بازگويد.... بنابراین دانستم که «روشنگرانِ »شهرِ «سرب و سراب» و « هنرورانِ» این دیارِ «مرگ و مرداب » نه باید از« شکست بترسند» و نه از سرزنشِ پلیدکارانِ« پست بهراسند»! آن که« بذرِ بیداری» را در« کویرِ امیدواری می کارد»، درسِ عشق را با قلمِ« تدبیر و هشیاری می نگارد»! ----------------------------------- (#شفیعی_مطهر)
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 5 آبان 1394 | 6:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
عاشورا، تبلور عزت و كرامت انسان بخش دهم ----------------------------------------- نتيجه و جمع بندي --------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------- 1 - در ادبيات قرآن کريم،کرامت وصفي تشکيکي است که هم بر خداوند و هم برپيامبر (ص)، جبرئيل، قرآن، انسان، عرش الهي، فرشتگان و رزق اطلاق شده است . 2 - آموزه هاي اسلام،انسان را خليفه برگزيده و مورد ستايش پروردگار معرفي کرده است که با سيطره بر آسمان ها و زمين و به دوش گرفتن امانت خداوندي، ارزشي بي نظير را در نظام تکوين يافته است. اين موجود برگزيده، داراي کرامتي ذاتي است که درميان نوع بشر، در دارا بودن آن، تفاوتي نيست؛اما اين دارايي، دائمي براي بشر نخواهد بود، چرا که بشر با ارتکاب خيانت يا جنايت اين کرامت خدادادي را از کف خواهد داد. انسان ها نيز با بهره گيري از تقوي و گام نهادن در مسير ايمان و عمل صالح، مي توانند به گرامي ترين درجات دست يابند. 3 - در نگاه انديشمندان اسلامي ـ که برگرفته از تعاليم اسلامي است ـ عقل ارزشي بالا دارد تا جايي که بسياري از آنان، راز و رمز کرامت مندي انسان را در بهره مندي وي از عقل دانسته اند که اين نگاه با آيات و روايات بسياري مورد تأييد است. 4 - ديگر اين که خاستگاه کرامت انسان در مکاتب مادي، از طبيعت انسان است و دراين رويکرد، نه انسان جاودانه است و نه کرامت وي امري مقدس و با پشتوانه اي فراگير؛درحالي که به اعتقاد مؤمنان، کرامت انسان منشأ الهي دارد و هر امري که منتسب به خداوند سبحان باشد، مقدس است. با شناخت کرامت انسان در قرآن،مي توان آغازي بي نهايت و زيبا براي انسان ترسيم کرد و هم انسان را در حرکتي زيبا و متعالي تا بي نهايت به تصويرکشيد و هم براي کرامت انسان در همه حالات پشتوانه اي توانا وجود دارد که با رعايت کرامت خود وديگران،جهاني سرشار از کرامت و فضيلت خواهد ساخت. «دانلی» یکی از محققان حوزه حقوق بشر می گوید: «حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همگی از ایده کرامت ذاتی انسان ناشی می شوند». انسان اشرف مخلوقات و افضل موجودات است. خداوند در بين همه موجودات و مخلوقات تنها انسان را كرامت بخشيد و او را بر سرير سبز فضيلت نشانيد ؛ بنابراين انسان - بماهو انسان - كريم است. به ديگر سخن انسان فاقد كرامت انسان نيست ! كرامت انسان ايجاب مي كند كه او بر فراز رفيع ترين چكاد خلقت بايستد و شخصيت منحصر به فرد خود را ، خود بسازد . در ميان همه موجودات انسان تنها كسي است كه اين كرامت و عزت و اختيار را يافته است كه مي تواند ابعاد وجودي خود را پي ريزي كند. حفظ كرامت براي همه انسان ها ضروري و لازم است و براي مسلمانان ضروري ترين حق و لازم ترين وظيفه و تكليف است . انساني كه براي خود كرامت و عزت قائل است و خود را كريم مي داند ، پيوسته مي كوشد تا آيينه دل خود را از زنگار هاي رذايل بزدايد و به آرايه هاي فضايل بيارايد. امام علي (ع) مي فرمايند: من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته . كسي كه شخصيت خود را گرامي بداند ، شهواتش را خوار و بي ارزش مي شمارد. آن حضرت بر اين باور است كه هر كس شخصيت خود را گرامي بدارد ، آن را با پليدي گناه و معصيت نمي آلايد. ( من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه ) انسان شريف و كريم در نگاه امام علي (ع) كسي است كه نفس و شخصيت خود را از ذلت ها و خواري ها تزكيه مي سازد. ( من شرفت نفسه نزهها عن ذله المطالب ) در مكتب حيات آفرين و عزت بخش مولا (ع) به انسان كرامت باخته ، اميد خيري نيست. ( من هانت عليه نفسه فلاترج خيره ) امام هادي (ع) نيز توصيه مي فرمايند : از شر و بدي انساني كه در نفس خود خواري و پستي احساس مي كند ، در امان نباشيد. ( من هانت عليه نفسه فلا تامن شره ) " هيچ انسان سالمي تكبر نمي ورزد و ستم نمي كند مگر به خاطر پستي و ذلتي كه در شخصيت خود احساس مي كند. " اين حقيقت ارزشمند روان شناسي را امام علي (ع) به وضوح و روشني بيان مي فرمايند: " ما من رجل تكبر او تجبر الا لذله وجدها في نفسه " شخصيت انسان از دو بعد متضاد روحاني - جسماني ، خاكي - افلاكي و انساني - حيواني تكوين يافته است. آفريننده مهربان خود مي فرمايد: انسان را از " حماء مسنون " و " صلصال كالفخار " يعني گل خشكيده و لجن بدبو آفريدم ؛ سپس از روح خود در او دميدم : " نفخت فيه من روحي " . بنابراين هر انسان حق و وظيفه دارد كه در تمام طول عمر خود پيوسته و هر لحظه مهم ترين دغدغه و اضطرابش اين باشد كه مبادا از " صراط " باريك تر از مو و تيزتر از شمشير طريق انساني بلغزد و در دوزخ حيوانيت و پستي سقوط كند. بينش تربيتي اسلام بر اين روش تاكيد مي ورزد كه بدي انسان ها را هم با نيكي و احسان تلافي كنيد ؛ تا مبادا خصلت حيواني و نفساني او تحريك شود و دست به كنش ها و واكنش هايي بزند كه خلاف فطرت انساني اوست . بنابراين روش هاي تكريم شخصيت و تشديد محبت به همه انسان ها به ويژه نسبت به مربيان بسيار توصيه و تاكيد شده است. امام علي (ع) مي فرمايند : " عاتب اخاك بالاحسان اليه واردد شره بالانعام عليه " ( بحار ، ج ۱۷) برادرت را با نيكي كردن به او تنبيه كن و بدي او را با خوبي كردن به او دفع كن. آن حضرت براي تحريك و ترغيب بعد انساني و تقويت روحيه فضيلت خواهي و ايثار گري حتي در دشمن ، شكرانه پيروزي بر دشمن را عفو و گذشت مي دانند. " اذا قدرت علي عدوك فاجعل العفو شكرا للقدرت عليه " پيامبر بزرگ رحمت و مبشر سترگ فضيلت حضرت محمد (ص) بهترين مردم دنيا و آخرت را كسي مي داند كه داراي اين چهار خصلت و ويژگي باشد: " الا اخبركم بخير خلائق دنيا والآخره؟ " ۱ - عفو كني كسي را كه به تو ستم كرده است .( العفو عمن ظلمك ) ۲ - برقراري پيوند با كسي كه از تو بريده است.( و تصل من قطعك ) ۳ - نيكي كني با كسي كه به تو بدي كرده است. ( و الاحسان الي من اساء اليك ) ۴- و بخشش كني به كسي كه تو را محروم كرده است. ( و اعطاء من حرمك ) امام سجاد (ع) ، چكاد انسانيت و محبت را تا آنجا رفعت مي بخشد و تا آنجا بر تربيت و سازندگي انسان ها ارج مي نهد كه براي ستمگر نيز حقي قائل مي شود ( البته در صورتي كه به اصلاح او بينجامد ) : " حق من ظلمك ان تعفو عنه الا اذا علمت ان ذلك يضر " حق كسي كه به تو ستم كرده اين است كه او را ببخشي ، مگر اين كه بداني زيان دارد. البته عفو و گذشت نسبت به ستمگر را مولا علي (ع) به خوبي تبيين مي كنند : " العفو عن المقر لا عن المصر" عفو كني كسي را كه به ستمگري و ندامت خود اقرار دارد ، نه كسي كه همچنان در ستم كردن اصرار مي ورزد. همين حقيقت هستي را قرآن كريم در زيباترين تعبير و رساترين تفسير بيان مي فرمايد: " ادفع بالتي هي احسن فاذاالذي بينك و بينه عداوه كانه ولي حميم " بدي ها را با نيكي و احسان دفع كن . در اين صورت بين تو و كسي كه با تو دشمني دارد ، دوستي گرم و صميمي برقرار مي شود. هر انسان به طور اعم و هر مسلمان به طور اخص بايد با تمسك و توسل به تكريم شخصيت خود و ديگران بكوشد تا از وجود خود و ديگران ، شخصيت هايي بزرگوار ، ايثارگر و كريم نسازد. امام علي (ع) در رهنمود تربيتي ارزنده خود مي فرمايند : " و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الي الرغايب فانك لن تعتاض بما تبدل من نفسك عوضا " ( نهج البلاغه) نفس خود را گرامي بدار از اين كه مبادا دچار پستي ها شود ؛ زيرا تو اگر از نفس خود چيزي را از دست دادي ، چيزي جاي او را نمي تواند پر كند. در همين زمينه از حضرت امام سجاد (ع) مي پرسند : "من اعظم الناس خطرا ؟ " چه كسي با عظمت ترين انسان هاست ؟ مي فرمايند : " من لم ير الدنيا خطرا لنفسه." كسي كه تمام دنيا را با خودش برابر نمي كند . ( تحف العقول ، ص ۲۰۰) آیا آفرینش عاشورا هدفی جز احیای اسلام اصیل و سنت انسانی پیشوایان معصوم دارد؟ شايسته است ما مسلمانان ، همه انسان ها و شهروندان جامعه را قدر بدانيم و در عرصه ارزش ها بر صدر بنشانيم. ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 4 آبان 1394 | 9:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
ارمغان عاشورا ----------------------------------------- (#شفیعی_مطهر) --------------------------------- عاشورایی دیگر گذشت و ما را گامی به سوی سفر به دیار حبیب نزدیک تر کرد . من خیلی وقت است بر این باورم که فلفسه برگزاری آیین های دینی و ملی چون سالروز میلاد یا شهادت یا وفات پیشوایان و بزرگان این است که ما از این رهگذر، توشه ای و از خرمن آموزه های آنان، خوشه ای برگیریم . بنابراین من امروز یکی از رهنمودهای امام آزادگان حضرت حسین بن علی (ع) را می خواهم به عنوان ارمغان عاشورای حسینی با شما به گفتگو بنشینم . ایشان سخنی بدین مضمون دارند : « عقل و خرد جز با پیروی از حق به کمال نمی رسد .» آیا ما تا کنون درباره تحقق امر فوق اندیشیده ایم ؟ اگر نه هم اکنون کمی بیندیشیم و ببینیم آیا ما در طرح هر مسئله واقعا به دنبال حقیقت مطلب هستیم ، یا منافع خود ؟ اگر ما در بازبینی یک مسئله فقط به دنبال منافع خود باشیم ، دیگر کشف حقیقت از دایره درک ما حذف می شود و این خود ضد کمال بخشی عقل و خرد است . بدیهی است تنها وجه ممیزه ما نسبت به سایر موجودات « عقل و خرد » ماست و اگر این موهبت عظمی را از ما بگیرند ، دیگر امتیازی بر حیوانات نداریم . از سوی دیگر رشد و تکامل این ودیعه الهی - عقل - هم تنها با پیروی از حق تحقق می یابد ، پس طالبان کمال و رهپویان وصال راهی جز پیروی عارفانه و عاشقانه از حق و حقیقت ندارند . در پویش این راه خدا قول داده که خود دست ما گیرد و به وصال پذیرد : « والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین » ( قرآن ، عنکبوت ، ۶۹)
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 3 آبان 1394 | 17:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
عاشورا، تبلور عزت و كرامت انسان بخش نهم خاستگاه کرامت انسان #شفیعی_مطهر يکي از نکات کليدي که بايد در کرامت انسان بدان پرداخته گردد،اين است که منشأ و خاستگاه کرامت انسان کدام است؟ آيا انسان بما هو انسان خود منشأ کرامت خويشتن است؟ يا اين که منشأ کرامت انسان به جعل و اعطاي کسي درخارج از وجود انسان وابسته است؟ پاسخ خداباوران و مؤمنان به اين پرسش کاملاً روشن است و آنان مبدأ و منشأ اين کرامت را خدا مي دانند. قرآن کريم در آيه 70 سوره اسراء به صراحت کرامت بني آدم را به خداوند نسبت مي دهد و مفسران و قرآن پژوهان،همگي به تبيين راز کرامت انسان در قرآن پرداخته اند؛ اگر چه در ميان تفسيرپژوهان ديدگاه واحدي در رمز و راز کرامت انسان مشاهده نمي شود،اما دراين که منشأ اين کرامت از جانب خداوند سبحان است، ترديدي ندارند. نکته ديگراين که بسياري از محققان با استناد به همين آيه شريفه کرامت انسان را به ذاتي ـ تکويني و اکتسابي ـ ارزشي تقسيم نموده اند. اما ماده گرايان منشأ اين کرامت را بر اين استعدادهاي عالي انساني مي دانند که به طور طبيعي همراه اوست؛ يعني قواي عقلي و فکري،اراده آزاد و کمالات اخلاقي و توانايي هاي بسيار انسان، برخاسته از طبيعت اوست. موجودات ديگر در طبيعت فاقد چنين نيروها و استعدادهايي بوده و توان هماوردي و همدوشي با انسان را ندارند. پس انسان موجود برتر طبيعت است و اين همان حقيقت و کرامت ذاتي و طبيعي انسان است که کسي جز خود بشر نمي تواند آن را سلب يا مانع يا مزاحم گردد. تجربه تاريخ بشرنيزنشان مي دهد که اعتقاد به امتيازهاي نژادي،قومي و زباني و... همواره زمينه تسلط افراد و اقوام يا ملت ها بر افراد يا ملل ديگر شده و درنتيجه به ناديده گرفتن حيثيت انساني آن ها و تجاوز به حقوق آن ها توسط انسان هاي مسلط انجاميده است. اگرچه تدوين کنندگان اعلاميه حقوق بشر از استناد به خداوند به عنوان منشأ حقوق خودداري کردند و با اين که نماينده هلند و برخي کشورهاي اروپايي و غيراروپاي که تلاش کردند تا در پيش نويس اعلاميه حقوق بشر، کرامت ذاتي انسان را به خداوند مستند کنند، اما به گفته مايکل فريمن، (michael freeman) آن ها احتمالاً به اين دليل که خداوند يک مفهوم ذاتاً اختلافي شده بود، به خداوند اشاره اي ننمودند و بدين سان رهيافتي ضد بنيادگرايي و در راستاي فرضيه نفي خدا پيش گرفتند،آنان دراين باره از انديشه اي پيروي کردند که منتسکيو سال ها پيش از تدوين اسناد حقوق بشر آن را پي ريزي نموده بود و درآن بدون ارائه دلايل استواري، مخالفت خود را برمبنا قرار گرفتن قوانين و مقررات مذهبي براي حقوق مدني ابراز کرده بود. (نوبهار، 1384، ص 613) تفاوت اين دو رويکرد به منشأ کرامت انسان،هم در بعد نظر انسان شناسانه و هستي شناسانه مطرح است و هم در بعد عملي و کارکرد ضمانت اجرايي آن. تدوين حقوق بشربا نگاه مادي گرايانه و بدون شناخت دقيق و عميق انسان و بدون استناد آن به خداوند،بي ترديد، ناقص و ناتوان خواهد بود. به تعبير آيت الله جوادي آملي (بينش مادي که طبيعت را در مدار بسته مسيرافقي آن تفسير مي کند، هرگز به اوج عروج عمودي او نمي انديشد.اگر بخواهد درباره علوم انساني نظيرحقوق، اخلاق و سياست تدبر نمايد، محصولي جز ابتر و منقطع بودن نخواهد داشت و اگر کسي تمام حقيقت انسان را همان طبيعت او بداند و فطرت را چيزي غير از جنبه طبيعي انسان نداند، بخش مهم و اصيل انسانيت را انکار کرده و در اين حال حقوق آن به طور صحيح تدوين نخواهد شد. (جوادي آملي، 1386، ص 6-8) در بعد رفتاري استناد کرامت انسان به باورهاي ديني تأثيري بسزا در حفظ کرامت و به سامان شدن تعامل انسان ها خواهد داشت؛زيرا زماني که اسلام به عنوان شريعتي آسماني کرامت ذاتي انسان را فارغ از رنگ و نژاد و زبان و جنسيت و قوميت و... به رسميت بشناسد و همه فرزندان آدم را صاحب ارزش و کرامت بداند و رعايت حرمت و کرامت انسان ها را موجب وصول به کمال و قرب الهي بپذيرد؛خود را اسير امتيازات ظاهري افراد نخواهد کرد و همه انسان ها را مورد احترام خويش قرار خواهد داد و حتي براي خويش نيز نسبت به ديگران برتري احساس نخواهد کرد؛ بلکه به طور قطع با اين رويکرد در باور مبدأ و معاد،کمترين ستمي و ارتکاب جرمي را نسبت به ديگران روا نخواهد داشت تا به کرامت عندالله «إن أکرمکم عندالله أتقاکم»؛(حجرات، 13) دست يابد و در نزد خداي سبحان جاي گيرد؛که «إن المتقين في جناتٍ ونهر في مقعد صدق عند مليک مقتدر». (قمر، 54-55) اگر همه تعاليم اخلاقي و حقوقي با عنايت به اين اصل نظري و در سازگاري کامل با آن تنظيم شوند،هنگامي که بپذيريم انسان گوهري کريم و ارزشمند است، خواه ناخواه براين باور خواهيم بود که نه تنها آزادي،امنيت و... حق اويند، بلکه بايد به گونه اي تفسيرو تنظيم شود که باکرامت وي سازگار باشند». (جوادي آملي، 1386، ص 162) آيات فراواني که بيانگراحترام به انسان هاي غيرمسلمان است، چون: «لا ينهاکم الله عن الذين لم يقتلوکم في الدّين»، (ممتحنه، 8) «ولا تجادلوا أهل الکتاب إلّا بالّتي هي أحسن»؛(عنکبوت، 46) «و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله» نشان ازاهتمام اسلام به کرامت انسان دارد و بايد از افراط و تفريط در تعامل با مسلمانان و مؤمنان و غير مسلمانان پرهيزکرد. اين بدان معنا نخواهد بود که همه انسان ها در همه حال برخوردار از کرامت اند، بلکه امکان دارد با ارتکاب خيانت يا جنايت برخود يا ديگران از شمول کرامت بي بهره شوند و با رفتارخود کرامت را ازخويشتن خويش سلب نمايند. همان گونه که کرامت انسان اصل ثابت قرآني است، بايد با پويا نمودن فقه اسلام و پاسخ گويي به برخي شبهات، به دفاع از اصول قرآني در قصاص و احکام حدود و ديات و ارث پرداخت؛چرا که اين احکام،خود در راستاي حفظ کرامت انسان بيان شده اند و با تبيين کارآمد احکام قطعي دين و فلسفه آن باور داشت که دين درعرصه اداره دنيا به سامان و برآمده از کرامت انسان ها از هر قشر و جنس و نژاد موفق است و لازمه اين سخن اين نخواهد بود که کرامت انسان مختص گروهي دين باور و خداخواه است، بلکه حفظ کرامت همه انسان ها برآمده از تعاليم اسلامي است و از سويي انسان ها مي توانند با برخورداري از تقوي و تقويت ايمان و عمل صالح و پرهيز از اهانت به ديگران به جايگاه شايسته، وارستگان و رستگاران بار يابند. ادامه دارد... @amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 3 آبان 1394 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(84) «احمق حق ستيز» و « نادان نورگريز » * من آتشفشانی را دیدم که از « دهانش » ، نه از « دهانه اش »،آتش می افروخت. این آتشفشان،نه « گدازه های آذرین » که « گزاره های آتشین »، را به هر سوي سپهر می افشاند . اخگر بيانش، «جگر كوه را مي شكافت!» و «قلب حق پژوه را مي يافت» ؛ از «نار حکمت» او « نور معرفت»« می درخشید»، و ره گم کردگان شب« دیجور» را «نور» « می بخشید». او « مناره نار» بود و «شراره نور»؛ اما دل «احمق حق ستيز» و « نادان نورگريز » را نه ذره اي« مي كاويد» و نه اثري «مي بخشيد» ! مسيح (ع) : چه كوران و كرها شفا داده ام ز درمان احمق فرومانده ام (#شفیعی_مطهر) @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 3 آبان 1394 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(83) برابری حقوق انسان ها من در نهایت سموم سرد چله« زمستان» و در سوز و سرما و« یخبندان» ، کرسی گرمی را دیدم که همه اقوام« پراکنده» و نژادهای« دیرنده» گردآمده زیر خیمه یک ملت بزرگ را در «گرمای محبت» و «صفای اخوت» فراهم آورده بود. برابری حقوق تنها رشته ای بود که همه را بر «محور مودت» و «مدار محبت» جمع می کرد... بنابراین دانستم که تنها رشته پیوند دانه های تسبیح انسان ها، «مساوات در حقوق» و «مواخات در شقوق» است! (#شفیعی_مطهر) ---------------------------------------------------- سموم : باد زهرآلود و مهلک دیرنده: دیرباز، دیر پاینده، بادوام مواخات: برادری و دوستی شقوق :جمع شق، شکاف ها ،راه ها، چاک ها
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 2 آبان 1394 | 11:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |