دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(109)

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۰۹)

 

من دنیا را دیدم در حالی که همه پدیده ها و آفریده های آن در حال تغییر بودند. هر آفریده و هر پدیده برای رهایی از کهنگی ناگزیر از تغییر است و در صورت عدم تغییر در زیر چرخ های سرد و سنگین گردونه زمان له می شود. طفره روندگان از تغییر را معمار نابودی خویش دیدم. 

من کوچک بودن و حقیر نمودن در آغاز را پسندیده دیدم؛ اما كوچك ماندن و حقارت پذيرفتن را زشت و ناپسند مي دانم. 

من شب پره اي را ديدم نورگريز و روشني ستيز. دعاي او مرگ آفتاب و ادعاي او حفظ حباب بود.او شب تا سحر از جان و جگر شعار مي داد: مرگ بر خورشيد و نور اميد....اما با فرارسيدن سحرگاه چون هر پگاه، آبشار نور مهر از همه قلل آبي سپهر بر سر و روي گيتي فرو باريد...و اين است سر سبز نوزايي و قانون ابدي بازشكوفايي.

 

من هيچ انساني را نديدم كه « بد » آفریده شود؛ بل كه اين روند و روش هاي پرورش است كه انسان ها را از مدار فطرت و انوار بصارت محروم مي كند و به ديار موهوم مي كشاند. 

من انسان ها را پيامبر ديدم و هيچ انساني را نديدم كه پاي بر پشت خاطره خاك بنهد و به رسالتي برانگيخته نشود. رسالت هر كس موظف به انجام كار صالح مطلوب است ، نه انجام هر كار خوب! كار صالح بهترين، ضروري ترين و حياتي ترين كار است.

 ادامه دارد... 

                        شفیعی مطهر



نظرات شما عزیزان:

حیدری-دختران آفتاب
ساعت9:24---26 دی 1390
سلام و درود بی پایان

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 26 دی 1390 | 8:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |