دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(128)

 

 

 

 

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۲۸)

 

 

من کسی را دیدم که از گرسنگی مرد، ولی خویشاوندانش که در زندگیش از لقمه ای دریغ می کردند،در عزایش گوسفندها سر  بريدند،سفره ها گستردند و آيين ها به پا داشتند . . . 
          
ghoran
 
من بخل را در این دیدم که انسان بخشش هایش را تلف پندارد و داشته هایش را شرف بشمارد.(حدیث) 
 
درخت 
(درست كردن شكل يك درخت از سوي دانش آموزان مدرسه اي در هند)
من آدم هایی را دیدم که درخت شدند، ولي درختاني را نديدم كه آدم!! شوند!  
 
 مار پيتون دو سر
 من ماري را ديدم كه دو سر داشت؛ اما هيچ ادعايي نداشت؛ ولي آدم هايي را ديدم كه يك سر بيشتر نداشتند ، ولي به جای يك ملت مي انديشيدند و برای سرنوشت یک ملت تصميم مي گرفتند!! 
 
پازل

 
من جهان را چون پازلی دیدم که همه انسان ها و پدیده ها چون « خط و خال
و چشم و ابرو » ُ « هر چیزی به جای خویش نیکو» بود. با خود اندیشیدم که قطعه پازل وجود من اکنون در کجای جهان قرار دارد و جایگاه واقعی او  - چه از نظر انجام رسالت ها و چه برخورداری از موهبت ها - کجاست؟!  
 
ادامه دارد...
                              شفيعي مطهر


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 26 اسفند 1390 | 7:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |