دل ديدني هاي شهر سرب وسراب(225)
من همه پیشرفت ها و ترقیات انسان ها را میوه هایی روییده از درخت سوال و جرعه هایی جوشیده از چشمه آمال دیدم.
من لبخند را در بازار بزرگ زندگی ارزان ترین کالا و زیباترین غنچه شکوفا دیدم.
من کسانی را منطقی و منصف دیدم که زیاد کتاب می خوانند ، ولی کسانی را خشك مغز و متحجر ديدم که که فقط یک کتاب را زياد و همیشه می خوانند و فکر می کنند همه نوشته های آن صحیح است .
من بخيل خسيس را چون كرمي خاكي ديدم كه خوراكش خاك بود، اما در خوردن آن هم امساك مي كرد، چون مي ترسيد خاك تمام شود!
من شب پره اي را ديدم كه روزها بيرون نمي آمد ، چون مي ترسيد مردم شيفته زيبايي او شوند.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.