دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(70)

 

 دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(۷۰)

من فرشته زيباي خوشبختي را ديدم ، اما از هر پلیدی و پلشتی رمیده و در بازه زماني و مكاني بين دو ديو بدبختي آرمیده بود!! 

من كشتي را در ساحل دريا ديدم در كمال امنيت و سلامت، اما كشتي را نه براي آرميدن در آرامش ساحل، كه براي رويارويي با امواج مواج سلاسل ساخته اند. بايد سينه بر سينه خيزابه هاي سخت بكوبد و بر مشكلات راه برآشوبد ، تا بتواند راه مقصد را بپويد و شاهد مقصود را بجويد. 

من درياچه اعتماد را در پشت سد اعتقاد ديدم كه طی سال ها قطره قطره گرد آمده بود ، اما ناگهان در همین زمانه و زمان با شكستن اين سد ظريف و باور لطيف همه به يك باره به هدر رفت!! 

من ستمكشاني را ديدم كه همه بر توانمندي خود مي باليدند، اما از تحمل ستم مي ناليدند؛ در حالي كه اين اصل مسلم را هنوز درنيافته بودند كه تا خم نشوند كسي نمي تواند بر گرده آنان سوار شود!! 

من كسي را ديدم كه از تكرار خيانت ها و استمرار شرارت ها مي ناليد. از قول ذالايي لاما او را گفتم : اگر كسي يك بار به تو خيانت كرد، اين اشتباه اوست، ولي اگر دو بار به تو خيانت كرد، اين اشتباه توست. 

ادامه دارد...

                        شفیعی مطهر



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 17 شهريور 1390 | 7:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |