نقش تحزب در جذب مشارکت عمومی/3 ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------------- مفهوم شناسی تحزب /1 ------------------------------------ تحزب يك بحث اجتناب‌ناپذير است. هيچ‌گاه بر پایه دیدگاه‌های فردي و مبتني بر نظریات افراد، نمي‌توانيم جامعه را بسازيم. بايد نظریات افراد، پخته و سپس مطرح شود. احزاب بهترين جايي است كه اين نظریات با همديگر جمع می‌شود و يك جمع‌بندي نهايي قابل‌قبول از آن جمع‌بندي اوليه بيرون می‌آيد. تحزب يك تجربه جهاني و تاریخی است. ايران هم كشوري است كه بر مبناي مردم سالاري استوار است و مردم سالاري، يعني اين‌كه واقعا گروه‌هاي مردم بتوانند با سليقه‌هاي گوناگون، دور هم جمع شوند و نظریات و دیدگاه‌های خودشان را با هم هماهنگ كنند تا بتوانند سخن خودشان را مطرح و از آن دفاع كنند. حزب در اصطلاح تعاریف مختلف و متفاوتی درباره حزب از جامعه‌شناسان و دانشمندان علوم سیاسی و در قوانین ارائه شده است. بعضی از این تعاریف حالت توضیحی (Discribtive) دارند. این طیف ویژگی‌های جمعی و شایع احزاب را مورد توجه قرار داده، ابعاد مختلف احزاب، از کسب رای، مشارکت، رقابت و... را توضیح می‌دهند. مثلا در یک تعریف توضیحی از حزب می‌گوییم: «حزب مجموعه‌ای از شهروندانی است که به وسیله علایق و خواسته‌های جمعی یا منافع مشترک دور هم جمع شده‌اند و با دیگر گروه‌ها و منافع آنان تقابل دارند». در مقابل، برخی از تعاریف هنجاری (Normative) هستند. مانند تعریف موریس دوورژه: «احزاب جزیی از تشکیلات سیاسی هستند که هدف مستقیم آن ها به چنگ آوردن قدرت یا شرکت در اعمال آن است. احزاب در پی آنند که در انتخابات، کرسی‌هایی به دست آورند، نمایندگان و وزرایی داشته باشند و حکومت را به دست گیرند.» قانون‌گذار ایران نیز در ماده 1 قانون فعالیت احزاب، مصوب 1360 تعریف مختلطی از حزب ارایه می‌دهد. حال با توجه به تعاریف فوق و تعریف ماده 1 قانون فعالیت احزاب، در تعریف حزب می‌گوییم: «حزب نهاد و سازمانی است منظم در درون یک نظام سیاسی که از اشخاص حقیقی تشکیل شده و دارای یک هدف و آرمان خاصی هستند و دارای اساسنامه و مرامنامه خاصی بوده و در سایه رعایت و پیروی کردن از اصول قانون اساسی در پی فتح قدرت عمومی است».(سپهر منصوري،عباس،اينترنت) ادموند برگ در تعريف حزب مي‌گويد: «حزب گروهي از افراد جامعه است که با يکديگر متحد شده و بر مبناي اصول خاصي که مورد قبول همه آن‌هاست براي حفظ و توسعۀ منافع ملّي مي‌کوشند» (دکتر حسن محمدي‌نژاد، احزاب سياسي، صفحه 16) جيمز ماديسون حزب را متشکل از افرادي مي‌داند که «چه در مقام اکثريت و چه در مقام اقليت براساس منافع يا هدف‌هاي مشترک خود که با منافع و هدف‌هاي ساير افراد و نيز منافع و هدف‌هاي دائمي و کلي جامعه در تضاد است با يکديگر طرح اتحاد ريخته‌اند.» (حسن محمدي‌نژاد، همان، ص 235). لنين در کتاب «چه بايد کرد» در تعريف حزب آورده است: «يک گروه کوچک از افراد قابل اعتماد با تجربه و معتقد به اصول انقلاب که داراي نمايندگان مسئول و وظيفه‌شناسي در نواحي مهم بوده و روابط مخفيانه با يکديگر داشته باشند و اقدامات انقلابي را حرفۀ اصلي خود قرار دهند.» ( لنين، چه بايد کرد، صص 36 و 35) «حزب در حقیقت گردهمایی پایدار گروهی از مردم تحت لوای جریان‌ها و جناح‌های سیاسی است که عقاید مشترکی دارند، و با پشتیبانی آن ها برای به دست آوردن قدرت سیاسی از راه‌های قانونی مبارزه می‌کنند. می‌توان چهار ویژگی سازمان، ایدئولوژی، قانونی بودن و مبارزه برای کسب قدرت را عامل تشخیص حزب از غیر آن دانست، اما باید اذعان نمود که این چرخه و فرایند سیاسی و پیدایش و تکوین احزاب سیاسی در ایران معاصر، پیش از انقلاب اسلامی، سرنوشتی غم‌انگیز داشته است؛ زیرا هیچ‌گاه احزاب و تشکل‌های سیاسی از فضای آزادی برای تکامل سازمانی و فکری در هیچ برهه‌ای بهره‌مند نبوده‌اند. برخلاف دنیای غرب و ممالک دموکراتیک جهان، که احزاب سیاسی ــ در پی تکامل و توسعۀ نظام‌های پارلمانی ــ از درون مجلس نمایندگان برخاسته و پا به عرصۀ رقابت‌ها و کشمکش‌های سیاسی بر سر تصاحب قدرت نهاده‌اند، در ایران تحزّب فرایندی معکوس داشته است؛ چه احزاب سیاسی تقریباً هم‌زمان با پیروزی انقلاب مشروطه و به طور مشخص در مجلس دوم سر بر آوردند و نارسایی‌های فکری و سازمانی، فقدان تشکیلات کارآمد و مساعد نبودن فضای فرهنگی ــ اجتماعی جامعه و بستر سیاسی، سرانجام احزاب و تشکل‌های سیاسی را به جریان‌های زودگذر و ناپایدار تبدیل کرد. طی تاریخ یکصدسالۀ تحزّب در ایران، صدها حزب و تشکل سیاسی ظهور نموده‌اند . بدیهی است اشاره به یک‌یک این تشکل‌ها و فراز و فرود و نوع عملکرد آن ها خود مجال گسترده‌ای می‌طلبد، ازهمین‌رو در این نوشتار، به منظور شناختن بعضی از جریا‌ن‌های مهم سیاسی ایران، اجمالی از این تاریخ و جریان‌شناسی حزبی و دوره‌های تحزّب شرح داده شده است.» (دکتر اخوان کاظمی،بهرام، اينترنت) ادامه دارد... @amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 2 اسفند 1394 | 16:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
نقش تحزب در جذب مشارکت عمومی/2 -------------------------------------------- مشاركت مردم، راه تعديل قدرت است -------------------------------------------- گسترش و تعميق مشاركت مردم در همه امور جامعه و حكومت در قالب احزاب ، نهادهاي مدني و تشكل هاي گوناگون، بهترين راه تعديل قدرت فردي در هر جامعه است. بديهي است تشخيص اكثريت مردم و تصميمات اتّخاذ شده توسط عموم مردم به صواب نزديك تر است، تا تشخيص و تصميم فردي. پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: «لا تَجتَمعُ اُمَّتي علي الخطاء». امت من بر خطا اجتماع نمي كنند. شهيد محمد باقر صدر بر همين حقيقت تصريح مي كند: «درصد خطاي يك امت خيلي پايين تر از درصد خطاي يك فرد است.» «كارل كوهن» اشتباهات احتمالي حكومت را با ملت مقايسه مي كند: «اشتباه يك ملت، كمتر از اشتباه يك حكومت است.» «منتسكيو» توزيع قدرت بين ملت و پرهيز از تمركز قدرت در يك فرد را خطر ناك مي داند: «نبايد به هيچ كس قدرت مطلق داد؛ زيرا هيچ فردي آن قدر با فضيلت نيست كه قدرت مطلق را در دست داشته باشد و فاسد نشود.» پس لازمه يك حكومت مردمي و غير استبدادي، مشاركت مردم است. «هانا آرنت» حكومت مردم سالاري يا دموكراسي را اين گونه تعريف مي كند: «دموكراسي يعني آن كه مردم از طرق بسيار آزاد و دموكراتيك بتوانند حق حاكميّت خود را واگذار، و به راحتي پس بگيرند. هر گاه جريان انتقال قدرت و يا وكالت دائمي مردم به يك فرد، حزب يا جريان سياسي تحقق پيدا نمايد و امكان برگشت آن ميسور نباشد، دموكراسي ذبح شده است؛ زيرا وكالت دائمي از سوي مردم به يك نقطه ديگر به معني نزول از ارزش هاي دموكراتيك است.» (شفيعي مطهر،مباني و ضرورت مشاركت، ۱۳۸۳،ص ۲۳ و ۲۴) اين مقال در بخش های پسین مي كوشد نقش انديشه تحزب را در گسترش و توسعه فرهنگ مشاركت بررسي كند. ادامه دارد....
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 1 اسفند 1394 | 15:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
ملاک ارزیابی حکومت ها چیست؟ ------------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر --------------------------------------------- گفت: هر حکومتی در هر کشوری ویژگی های خاص خود را دارد. ما چطور می توانیم بگوییم کدام حکومت خوب است و کدام بد؟ گفتم : عزیزم ! ما باید ملاک هایی و معیارهایی علمی و عادلانه داشته باشیم و خوبی و بدی حاکمان و حکومت ها را با آن بسنجیم. گفت : ملاک و معیار؟! ملاک و معیار چیست؟ گفتم : ترازو و متر و دماسنج و...برای چیست؟ گفت : خب ! معلوم است . ترازو برای وزن کردن چیزها ، متر براي اندازه گيري طول و عرض چيزها و دماسنج براي تعيين درجه حرارت هوا . گفتم : براي اندازه گيري خوبي و بدي نظام هاي حكومتي هم مترها و ترازوهايي هست . گفت: مثلا؟! گفتم : مثلا جرجى زيدان در كتاب معروف خود (تاريخ تمدن اسلام) مي نويسد: ما كه على بن ابي طالب و معاوية بن ابى سفيان را نديده ‏ايم ،چگونه مي توانيم آن ها را از هم تفكيك كنيم و به ميزان ارزش وجود آن ها پى ببريم؟-------------------------- ما از روى سخنان و نامه‏ ها و كلماتى كه از على و معاويه مانده است، پس از چهارده قرن بخوبى مي توانيم درباره آن ها قضاوت كنيم. معاويه در نامه‏ هايى كه به عمال و حكام خود نوشته ،بيشتر هدفش اين است كه آن ها بر مردم مسلط شوند و زر و سيم به دست آورند ؛ سهمى را خود بردارند و بقيه را براى او بفرستند ؛ -------------- ولى على بن ابي طالب در تمام نامه‏ هاى خود به فرمانداران خويش قبل از هر چيز اكيدا سفارش مي كند كه پرهيزگار باشند و از خدا بترسند،نماز را مرتب و در اوقات خود بخوانند و روزه بدارند،امر به معروف و نهى از منكر كنند و نسبت‏ به زير دستان رحم و مروت داشته باشند و از وضع فقيران و يتيمان و قرض داران و حاجتمندان غفلت نورزند و بدانند كه در هر حال خداوند ناظر اعمال آنان است و پايان اين زندگى گذاشتن و گذشتن از اين دنيا است.
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 25 آبان 1394 | 15:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تبديل دشمن غدار به دوست وفادار! ------------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ------------------------------------------------------------ كساني كه با تاريخ معاصر ايران آشنايي دارند، مي دانند كه دستگاه فرهنگي و تبليغاتي رژيم پيشين، برخي از افراد نخبه فكري را به كار و خدمت گرفته بود كه پيشينه اي انقلابي و مبارزه با شاه را در كارنامه زندگي خود داشتند. «پرويز نيكخواه» از ايده ئولوگ هاو نظريه پردازان رژيم شاه بود كه سابقه در عضويت در حزب توده و مبارزه مسلحانه با رژيم شاه داشت؛ اما بر اثر يك تصميم شاه ، در زمره وفادارترين نظريه پردازان رژيم او قرار گرفت. واقعه ۲۱ فروردين سال ۱۳۴۴ و ترور شاه را به نقل از سايت پارسينه بخوانيد: بیستم و یکم فروردین ماه سال 1344 موقعی که محمدرضا وارد محوطه کاخ مرمر می‌شد، به محض آن که درِ ِاتومبیل را باز می‌کند و از رولزرویس پیاده می شود ،سرباز وظیفه گارد شاهنشاهی به نام رضا شمس‌آبادی ( اهل کاشان ) خودش را سریع به محمدرضا رسانده و او را به رگبار مسلسل می‌بندد. او روز بيست و يکم فروردين ماه سال ۱۳۴۴ تصميم گرفت هنگام ورود « محمدرضا پهلوي » به کاخ مرمر، او را به هلاکت رساند. او در مقابل در ورودي کاخ قرار گرفت، اما به علت تأخير چند دقيقه‌اي شاه، نقشه عملي نشد. استوار بابايي که در پشت يکي از درختان مخفي شده بود، او را مورد هدف قرار داد؛ اما شمس‌آبادي او را به هلاکت رساند. سپس با استوار آيت لشگري روبه‌رو شد. آيت لشگري نيز به سرنوشت بابايي دچار شد. شاه به سمت دفتر خود دويد. رضا نيز به دنبالش رفت و فرياد زد: من بايد اين جلاد را بکشم. رسانه های رژیم شاه خبر این سوء قصد را چنین اعلام کردند: «رضا شمس‌آبادي از نيروهاي حزب توده بوده که با اين عمل خواسته است شاه با تدبير و دلسوز ملت را از ميان بردارد». محمدرضا که در حال فرار به داخل ساختمان کاخ بود، زمین می خورد و همین زمین خوردن سبب می‌شود گلوله‌ها به محمدرضا نخورد. همزمان سایر نگهبانان خود را به شمس آبادی رسانده و او را به گلوله می‌بندند. شمس آبادی که جوانی قوی هیکل و قوی بنیه بوده، در حالی که بالغ بر پانزده گلوله به جاهای حساسش خورده بود ،بازهم جلو مي رود و در این حال به شلیک ادامه می دهد ؛ تا این که یکی از گاردها گلوله‌ای به مغز او شلیک مي كند و بدين وسيله او را مي كشد. دراین حادثه دو نفر از درجه‌داران گارد شاهنشاهی جان خود را از دست دادند ؛ اما محمدرضا که در زیر میز اتاق کار خود پناه گرفته بود، از مرگ حتمی نجات یافت. پس از این حادثه ساواک وارد کار شد و ما از روی تحقیقات ساواک مطلع شدیم که این حادثه تروریستی توسط یک گروه مائوئیستی به رهبری « پرویز نیکخواه » سازمان دهی و اجرا شده بود. ساواک موفق شد علی رغم کشته شدن رضا شمس آبادی سرنخ‌هایی به دست بیاورد و اعضای گروه تروریستی پرویز نیکخواه را دستگیر نماید. آن ها یک عده جوان تحصیل کرده در انگلستان بودند که پس از پایان تحصیلات خود برای انجام اقدامات تروریستی به ایران آمده بودند . محمدرضا پس ازاطلاع از ماوقع ماجرا دستور داد مهندس پرویز نیکخواه نفر اول این گروه تروریستی را به کاخ بیاورند و با او مواجهه دهند ! در پرونده پرویز نیکخواه عکسی بود که او را پشت سر مائو رهبر چین کمونیست نشان می‌داد و ساواک این عکس را دلیل ارتباط آن ها با چین می‌دانست ؛ اما محمدرضا این مسئله را قبول نداشت و معتقد بود همه این حوادث زیر سر شرکت های نفتی انگلستان است. روایت فرح پهلوی از دیدار پرویز نیکخواه و محمدرضا پهلوی نیز خواندنی است، فرح می نویسد: روزی که پرویز نیکخواه را به قصر آوردند ،من هم حضور داشتم. او در چند قدم مانده به ما ، سلام و تعظیم کرد. محمدرضا گفت: « مردک ، برای چه می‌خواستی مرا بکشی؟! » مهندس نیکخواه جواب داد: « اشتباه کردم و تقاضای عفو دارم! » ارتشبد نصیری (رئیس سازمان امنیت) که در کنار نیکخواه ایستاده بود ،اجازه خواست تا گزارشی را به عرض ما برساند؛ اما محمدرضا به او تشر زد و گفت : « اگر شما وظایف خودتان را درست انجام داده بودید، این اتفاق نمی‌افتاد ! » در این موقع نصیری ساکت شد و محمدرضا از نیکخواه خواست تا صادقانه همه چیز را شرح بدهد . . . . . . در پایان این گفتگو آقای نیکخواه از محمدرضا تقاضای عفو و بخشش کرد و من هم پادرمیانی کردم و از محمدرضا خواستم تا او را ببخشد. محمدرضا رو به ارتشبد نصیری (رئیس سازمان امنیت) کرد و گفت : « نظر شما چیست؟ » ارتشبد نصیری گفت : « امر امر اعلی حضرت است؛ اما اگر نظر جان نثار را بخواهید ،باید عرض کنم این شخص باید فورا اعدام و مایه عبرت دیگران شود ! » من بار دیگر از محمدرضا خواستم او را ببخشد و محمدرضا در کمال بهت و ناباوری گفت که « نیکخواه را می‌بخشد ! » . . . . . بدین ترتیب نیکخواه از مرگ حتمی نجات یافت و پس از آن خود را در خدمت اهداف " انقلاب سفید شاه و مردم " قرار داد. پرویز نیکخواه مرد متفکری بود و خدمات زیادی در حزب رستاخیز ملت ایران و سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران انجام داد. بدین ترتیب آقای نیکخواه که به قصد ترور محمدرضا و نابودی رژیم سلطنتی ایران به مملکت وارد شده بود، در زمره وفادارترین خدمتگزاران رژیم قرار گرفت ! نیکخواه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط شیخ صادق خلخالی به اعدام محکوم شد. فرح می گوید: او چند بار به طور خصوصی از من خواست تا به محمدرضا بقبولانم که با یک اقدام انقلابی و شجاعانه سیستم پادشاهی را در کشور ملغی و نظام جمهوری براساس موازین دموکراسی و رأی مردم ایجاد نماید و با این کار نام خود را در تاریخ جاودانه کند . "
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 21 آبان 1394 | 15:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
عادی تلقی کردن بیداد! خطری فراتر از فساد!! ---------------------------------------------- ای کاش آن گاه که بنیان های کاخ عظیم اعتماد عمومی فرومی ریخت، صدایی وحشتناک چون فروریختن بنای آسمان خراشی فلک فرسا برمی انگیخت،تا همه مغزهای جاهل و وجدان های غافل بیدار و هشیار می شدند و عمق حادثه و ژرفای فاجعه را درک می کردند! ای کاش آن گاه که سونامی چالش های فرهنگی و آسیب های اجتماعی بنیان ها و ستون های هستی جامعه را درهم می کوبد،صدایی دهشتناک چون صدای انفجار بمبی اتمی داشت تا گوش های سنگین و دل های آهنین متولیان فرهنگی و اجتماعی متوحشانه از جای برمی جَستند و چاره ای می جُستند! متاسفانه بنای برج های عظیم اعتماد عمومی بسرعت در حال لرزش و ریزش است و چون روند فروپاشی آن نه صدایی چون صدای انفجار دارد و نه شعله ای چون حریق بازار؛بنابراین طنین رعدآسای آن نه گوشی را می خراشد و نه چشمی را می آزارد! وقتی شهروندان عادی کشور خبر اختلاس های چندصد میلیارد دلاری را می خوانند و می شنوند و می بینند با این فسادهای عظیم و بنیان برافکن نه زلزله ای زمین را می لرزاند و نه برخورد با عاملان آن مفسدانی را می ترساند،بنابراین همه می آموزند که سیمای مفاسد اندک تر را نادیده و عربده مستانه مفسدان کوچک تر را نشنیده گیرند! با پیدایش رایانه و شبکه جهانی اینترنت انقلابی عظیم در همه عرصه های فرهنگی،اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی به وجود آمد. این انقلاب در کشورهای پیشرفته به تشکیل دولت های الکترونیک انجامید و انجام بسیاری از فعالیت های اجتماعی و اقتصادی مردم را عهده دار شد.اکنون روند رو به رشد نظام الکترونیکی به سویی می رود که مردم از این پس جز برای تفریح و گردش از خانه به سوی خیابان ها و معابر هچوم نیاورند. اما در جامعه ما مظاهر مدرنیسم چون تلفن ،اینترنت و رایانه نیز بسرعت به صورت ابزاری در خدمت کلاهبرداران و عوامفریبان درآمده است! من فقط یک کلاهبرداری معمولی و کوچک را که خود شاهد بوده ام به عنوان یک کِیس مطرح می کنم. «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!» حدود هفت هشت ماه قبل از سوی شرکتی به نام «آرمان سلامت» به صورت تلفنی و اینترنتی کارت هایی به مشتریان فروخته می شد که در ازای آن شرکت متعهد می شد هر زمان که مشتری اراده کند، در شمال ویلایی مجهز با امکانات کافی و همراه با پذیرایی سه روز در اختیار خود و دو همراه او بگذارند. من در برابر تبلیغات گوشنواز آنان مقاومت کردم، ولی مامور تبلیاتچی آن شرکت توانست دو عدد از این کارت ها را به افراد خانواده ما بفروشد. حدود یک ماه قبل برای استفاده از مزایای این سفر در مدت بیش از ده روز به همه تلفن های این شرکت زنگ زدم،اما هیچ کدام جواب ندادند.ناگزیر شماره موبایلی در یکی از سایت هایشان یافتم و زنگ زدم.گوینده پس از چند بار وعده های دروغ سرانجام گفت:باید حضوری به دفتر ما مراجعه کنید. روز بعد پس از مراجعه به دفترشان، پس از دریافت مبالغی دیگر نامه ای به عنوان «هتل هراز ساحلی» واقع در سرخ رود حوالی محمودآباد برای روزهای 14 و 15 و 16 آبان ماه جاری دادند. وقتی پنجشنبه 14 آبان ماه من و پنج نفر از افراد خانواده به هتل مزبور مراجعه کردیم،شخصی که خود را «شهاب رفیعی» معرفی می کرد،اظهار داشت : این نامه هیچ اعتباری ندارد. اگر اتاق می خواهید، باید پول آن را بدهید! این شخص البته می کوشید تا هویت خود را آشکار نکند،اما من پس از اصرار زیاد توانستم نام اورا کشف کنم! چون شب و دیرهنگام بود،ناگزیر پذیرفتیم اتاقی دو تخته بسیار نامناسب و بدون امکانات در یک محیط کثیف و حیاطی پر از موش های صحرایی در اختیار ما بگذارد. جالب تر این که علی رغم سختگیری های مرسوم اداره اماکن مبنی بر تشخیص هویت مهمانان ،این به اصطلاح هتل! هیچ گونه تشریفات پذیرش و تشخیص هویت و بررسی شناسنامه هم نداشت. گویی ایشان خود را از هفت دولت آزاد می دانست! وقتی ما می خواستیم مختصر اعتراضی بکنیم، با صدای بلندی رجز می خواند که :هر کاری می خواهید بکنید! به هر کس و هر کجا می خواهید شکایت کنید! به پلیس 110 زنگ بزنید! هیچ کاری نمی توانید بکنید! و ما چون چند تجربه شکایت بی ثمر به مراجع مختلف داشتم ،چاره ای جز تحمل این وضع ناگوار نداشتیم. باز جالب تر این که این شخص علاوه بر دریافت مبلغ کرایه اتاق، نامه شرکت را هم می خواست .ما ناگزیر هم پول کرایه اتاق را دادیم و هم عین نامه را.فقط من کوشیدم در ذیل آن نامه از ایشان رسید بگیرم و با موبایلم عکسی از نامه تهیه کنم. حال چیزی که برای من مهم است،نه مبالغی است که از ما گرفته و خورده اند،مهم روحیه عوامفریبی و تجاوزگری است که هر کس در هر پایه ای از قدرت گویی یقین دارد که بازخواستی وجود ندارد. ما آن شب را با سختی گذراندیم و صبح روز بعد با ناراحتی و تجربه ای تلخ از سفر تفریحی(!!) شمال به تهران برگشتیم. من به دو علت این رویداد به ظاهر کم اهمیت را خدمت شما عزیزان گزارش می کنم: 1- از مسئولان اداره اماکن و گردشگری استان مازندران بپرسم آیا در جریان وضعیت این به اصطلاح هتل ساحلی نیستند؟ آیا نباید در بازدیدهای دوره ای وضع اقامتگاه ها را بررسی کنند و مدیران مجتمع ها را وادار به ساماندهی مجموعه تحت مدیریت خود کنند؟ 2 - من بنا به تجربه شخصی، امیدی به پیگیری و احقاق حقوق افرادی چون خود که فریب این شرکت ها را خورده ایم، ندارم.چون حوصله تحمل پیچ و خم های اداری و حقوقی را ندارم .فقط توصیه من هشدار به دیگر افرادی است که به وعده های تلفنی و اینترنتی افراد سودجو اعتماد نکنند. ------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 18 آبان 1394 | 5:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
نهال هاي يگانه در دامان بيگانه ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------- می گویند حدود هفت میلیون ایرانی در سراسر دنیا آواره اند... می گویند بسیاری از مراکز علمی و دانشگاه ها و آکادمی های علمی دنیا توسط ایرانیان اداره و تغذیه علمی می شود... می گویند بیش از ۱۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه در دست ایرانیان متفرق در جهان در گردش است... می گویند ایرانیان مقیم آمریکا هر ساعت ۴۶۰ میلیون دلار به خزانه آمریکا واریز می کنند... ... بسیار بیش از این ها می گویند... ...و امروز این سخن ناب و جرعه ای از آفتاب از سخنان امام علی(ع) را دیدم: کسی راکه نزدیکانش واگذارند،بیگانه او را پذیرامی گردد. تاسف خوردم که چرا این همه نهال های بارور که در متن و بطن این جامعه می رویند و می بالند، چون موسم باردهي و باروري آنان فرامي رسد ،بايد بيگانگان ميوه هاي آن را بچينند؟ ...و باز امروز اين حكايت را از اسكندر خواندم: می گویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود می پرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند، حکومت کنم؟یکی از مشاوران می گوید: «کتاب هایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند». اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ می دهد: «نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آن ها را که نمی فهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آن ها را که می فهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچ گاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمین های دیگر کوچ می کنند، یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...». ...و سرانجام كلام مولا علي(ع) به عنوان «کلام الملوک ملوک الکلام» ، حرف آخر را مي زند: «یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیرالافاضل » (ميزان الحكمه ج۳ ، ص ۳۹۵ ) چهار چیز دلیل سقوط دولت ها شمرده شده است: ۱- ضایع کردن کارهای اصلی، ۲ - مشغول شدن به کارهای جزئی، ۳ - برتری دادن افراد پست و ۴ - کنارگذاشتن افراد با فضیلت.
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 17 آبان 1394 | 19:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
عاشورا، تبلور عزت و كرامت انسان بخش دهم ----------------------------------------- نتيجه و جمع بندي --------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------- 1 - در ادبيات قرآن کريم،کرامت وصفي تشکيکي است که هم بر خداوند و هم برپيامبر (ص)، جبرئيل، قرآن، انسان، عرش الهي، فرشتگان و رزق اطلاق شده است . 2 - آموزه هاي اسلام،انسان را خليفه برگزيده و مورد ستايش پروردگار معرفي کرده است که با سيطره بر آسمان ها و زمين و به دوش گرفتن امانت خداوندي، ارزشي بي نظير را در نظام تکوين يافته است. اين موجود برگزيده، داراي کرامتي ذاتي است که درميان نوع بشر، در دارا بودن آن، تفاوتي نيست؛اما اين دارايي، دائمي براي بشر نخواهد بود، چرا که بشر با ارتکاب خيانت يا جنايت اين کرامت خدادادي را از کف خواهد داد. انسان ها نيز با بهره گيري از تقوي و گام نهادن در مسير ايمان و عمل صالح، مي توانند به گرامي ترين درجات دست يابند. 3 - در نگاه انديشمندان اسلامي ـ که برگرفته از تعاليم اسلامي است ـ عقل ارزشي بالا دارد تا جايي که بسياري از آنان، راز و رمز کرامت مندي انسان را در بهره مندي وي از عقل دانسته اند که اين نگاه با آيات و روايات بسياري مورد تأييد است. 4 - ديگر اين که خاستگاه کرامت انسان در مکاتب مادي، از طبيعت انسان است و دراين رويکرد، نه انسان جاودانه است و نه کرامت وي امري مقدس و با پشتوانه اي فراگير؛درحالي که به اعتقاد مؤمنان، کرامت انسان منشأ الهي دارد و هر امري که منتسب به خداوند سبحان باشد، مقدس است. با شناخت کرامت انسان در قرآن،مي توان آغازي بي نهايت و زيبا براي انسان ترسيم کرد و هم انسان را در حرکتي زيبا و متعالي تا بي نهايت به تصويرکشيد و هم براي کرامت انسان در همه حالات پشتوانه اي توانا وجود دارد که با رعايت کرامت خود وديگران،جهاني سرشار از کرامت و فضيلت خواهد ساخت. «دانلی» یکی از محققان حوزه حقوق بشر می گوید: «حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همگی از ایده کرامت ذاتی انسان ناشی می شوند». انسان اشرف مخلوقات و افضل موجودات است. خداوند در بين همه موجودات و مخلوقات تنها انسان را كرامت بخشيد و او را بر سرير سبز فضيلت نشانيد ؛ بنابراين انسان - بماهو انسان - كريم است. به ديگر سخن انسان فاقد كرامت انسان نيست ! كرامت انسان ايجاب مي كند كه او بر فراز رفيع ترين چكاد خلقت بايستد و شخصيت منحصر به فرد خود را ، خود بسازد . در ميان همه موجودات انسان تنها كسي است كه اين كرامت و عزت و اختيار را يافته است كه مي تواند ابعاد وجودي خود را پي ريزي كند. حفظ كرامت براي همه انسان ها ضروري و لازم است و براي مسلمانان ضروري ترين حق و لازم ترين وظيفه و تكليف است . انساني كه براي خود كرامت و عزت قائل است و خود را كريم مي داند ، پيوسته مي كوشد تا آيينه دل خود را از زنگار هاي رذايل بزدايد و به آرايه هاي فضايل بيارايد. امام علي (ع) مي فرمايند: من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته . كسي كه شخصيت خود را گرامي بداند ، شهواتش را خوار و بي ارزش مي شمارد. آن حضرت بر اين باور است كه هر كس شخصيت خود را گرامي بدارد ، آن را با پليدي گناه و معصيت نمي آلايد. ( من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه ) انسان شريف و كريم در نگاه امام علي (ع) كسي است كه نفس و شخصيت خود را از ذلت ها و خواري ها تزكيه مي سازد. ( من شرفت نفسه نزهها عن ذله المطالب ) در مكتب حيات آفرين و عزت بخش مولا (ع) به انسان كرامت باخته ، اميد خيري نيست. ( من هانت عليه نفسه فلاترج خيره ) امام هادي (ع) نيز توصيه مي فرمايند : از شر و بدي انساني كه در نفس خود خواري و پستي احساس مي كند ، در امان نباشيد. ( من هانت عليه نفسه فلا تامن شره ) " هيچ انسان سالمي تكبر نمي ورزد و ستم نمي كند مگر به خاطر پستي و ذلتي كه در شخصيت خود احساس مي كند. " اين حقيقت ارزشمند روان شناسي را امام علي (ع) به وضوح و روشني بيان مي فرمايند: " ما من رجل تكبر او تجبر الا لذله وجدها في نفسه " شخصيت انسان از دو بعد متضاد روحاني - جسماني ، خاكي - افلاكي و انساني - حيواني تكوين يافته است. آفريننده مهربان خود مي فرمايد: انسان را از " حماء مسنون " و " صلصال كالفخار " يعني گل خشكيده و لجن بدبو آفريدم ؛ سپس از روح خود در او دميدم : " نفخت فيه من روحي " . بنابراين هر انسان حق و وظيفه دارد كه در تمام طول عمر خود پيوسته و هر لحظه مهم ترين دغدغه و اضطرابش اين باشد كه مبادا از " صراط " باريك تر از مو و تيزتر از شمشير طريق انساني بلغزد و در دوزخ حيوانيت و پستي سقوط كند. بينش تربيتي اسلام بر اين روش تاكيد مي ورزد كه بدي انسان ها را هم با نيكي و احسان تلافي كنيد ؛ تا مبادا خصلت حيواني و نفساني او تحريك شود و دست به كنش ها و واكنش هايي بزند كه خلاف فطرت انساني اوست . بنابراين روش هاي تكريم شخصيت و تشديد محبت به همه انسان ها به ويژه نسبت به مربيان بسيار توصيه و تاكيد شده است. امام علي (ع) مي فرمايند : " عاتب اخاك بالاحسان اليه واردد شره بالانعام عليه " ( بحار ، ج ۱۷) برادرت را با نيكي كردن به او تنبيه كن و بدي او را با خوبي كردن به او دفع كن. آن حضرت براي تحريك و ترغيب بعد انساني و تقويت روحيه فضيلت خواهي و ايثار گري حتي در دشمن ، شكرانه پيروزي بر دشمن را عفو و گذشت مي دانند. " اذا قدرت علي عدوك فاجعل العفو شكرا للقدرت عليه " پيامبر بزرگ رحمت و مبشر سترگ فضيلت حضرت محمد (ص) بهترين مردم دنيا و آخرت را كسي مي داند كه داراي اين چهار خصلت و ويژگي باشد: " الا اخبركم بخير خلائق دنيا والآخره؟ " ۱ - عفو كني كسي را كه به تو ستم كرده است .( العفو عمن ظلمك ) ۲ - برقراري پيوند با كسي كه از تو بريده است.( و تصل من قطعك ) ۳ - نيكي كني با كسي كه به تو بدي كرده است. ( و الاحسان الي من اساء اليك ) ۴- و بخشش كني به كسي كه تو را محروم كرده است. ( و اعطاء من حرمك ) امام سجاد (ع) ، چكاد انسانيت و محبت را تا آنجا رفعت مي بخشد و تا آنجا بر تربيت و سازندگي انسان ها ارج مي نهد كه براي ستمگر نيز حقي قائل مي شود ( البته در صورتي كه به اصلاح او بينجامد ) : " حق من ظلمك ان تعفو عنه الا اذا علمت ان ذلك يضر " حق كسي كه به تو ستم كرده اين است كه او را ببخشي ، مگر اين كه بداني زيان دارد. البته عفو و گذشت نسبت به ستمگر را مولا علي (ع) به خوبي تبيين مي كنند : " العفو عن المقر لا عن المصر" عفو كني كسي را كه به ستمگري و ندامت خود اقرار دارد ، نه كسي كه همچنان در ستم كردن اصرار مي ورزد. همين حقيقت هستي را قرآن كريم در زيباترين تعبير و رساترين تفسير بيان مي فرمايد: " ادفع بالتي هي احسن فاذاالذي بينك و بينه عداوه كانه ولي حميم " بدي ها را با نيكي و احسان دفع كن . در اين صورت بين تو و كسي كه با تو دشمني دارد ، دوستي گرم و صميمي برقرار مي شود. هر انسان به طور اعم و هر مسلمان به طور اخص بايد با تمسك و توسل به تكريم شخصيت خود و ديگران بكوشد تا از وجود خود و ديگران ، شخصيت هايي بزرگوار ، ايثارگر و كريم نسازد. امام علي (ع) در رهنمود تربيتي ارزنده خود مي فرمايند : " و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الي الرغايب فانك لن تعتاض بما تبدل من نفسك عوضا " ( نهج البلاغه) نفس خود را گرامي بدار از اين كه مبادا دچار پستي ها شود ؛ زيرا تو اگر از نفس خود چيزي را از دست دادي ، چيزي جاي او را نمي تواند پر كند. در همين زمينه از حضرت امام سجاد (ع) مي پرسند : "من اعظم الناس خطرا ؟ " چه كسي با عظمت ترين انسان هاست ؟ مي فرمايند : " من لم ير الدنيا خطرا لنفسه." كسي كه تمام دنيا را با خودش برابر نمي كند . ( تحف العقول ، ص ۲۰۰) آیا آفرینش عاشورا هدفی جز احیای اسلام اصیل و سنت انسانی پیشوایان معصوم دارد؟ شايسته است ما مسلمانان ، همه انسان ها و شهروندان جامعه را قدر بدانيم و در عرصه ارزش ها بر صدر بنشانيم. ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 4 آبان 1394 | 9:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
ارمغان عاشورا ----------------------------------------- (#شفیعی_مطهر) --------------------------------- عاشورایی دیگر گذشت و ما را گامی به سوی سفر به دیار حبیب نزدیک تر کرد . من خیلی وقت است بر این باورم که فلفسه برگزاری آیین های دینی و ملی چون سالروز میلاد یا شهادت یا وفات پیشوایان و بزرگان این است که ما از این رهگذر، توشه ای و از خرمن آموزه های آنان، خوشه ای برگیریم . بنابراین من امروز یکی از رهنمودهای امام آزادگان حضرت حسین بن علی (ع) را می خواهم به عنوان ارمغان عاشورای حسینی با شما به گفتگو بنشینم . ایشان سخنی بدین مضمون دارند : « عقل و خرد جز با پیروی از حق به کمال نمی رسد .» آیا ما تا کنون درباره تحقق امر فوق اندیشیده ایم ؟ اگر نه هم اکنون کمی بیندیشیم و ببینیم آیا ما در طرح هر مسئله واقعا به دنبال حقیقت مطلب هستیم ، یا منافع خود ؟ اگر ما در بازبینی یک مسئله فقط به دنبال منافع خود باشیم ، دیگر کشف حقیقت از دایره درک ما حذف می شود و این خود ضد کمال بخشی عقل و خرد است . بدیهی است تنها وجه ممیزه ما نسبت به سایر موجودات « عقل و خرد » ماست و اگر این موهبت عظمی را از ما بگیرند ، دیگر امتیازی بر حیوانات نداریم . از سوی دیگر رشد و تکامل این ودیعه الهی - عقل - هم تنها با پیروی از حق تحقق می یابد ، پس طالبان کمال و رهپویان وصال راهی جز پیروی عارفانه و عاشقانه از حق و حقیقت ندارند . در پویش این راه خدا قول داده که خود دست ما گیرد و به وصال پذیرد : « والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین » ( قرآن ، عنکبوت ، ۶۹)
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 3 آبان 1394 | 17:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
عاشورا، تبلور عزت و كرامت انسان بخش نهم خاستگاه کرامت انسان #شفیعی_مطهر يکي از نکات کليدي که بايد در کرامت انسان بدان پرداخته گردد،اين است که منشأ و خاستگاه کرامت انسان کدام است؟ آيا انسان بما هو انسان خود منشأ کرامت خويشتن است؟ يا اين که منشأ کرامت انسان به جعل و اعطاي کسي درخارج از وجود انسان وابسته است؟ پاسخ خداباوران و مؤمنان به اين پرسش کاملاً روشن است و آنان مبدأ و منشأ اين کرامت را خدا مي دانند. قرآن کريم در آيه 70 سوره اسراء به صراحت کرامت بني آدم را به خداوند نسبت مي دهد و مفسران و قرآن پژوهان،همگي به تبيين راز کرامت انسان در قرآن پرداخته اند؛ اگر چه در ميان تفسيرپژوهان ديدگاه واحدي در رمز و راز کرامت انسان مشاهده نمي شود،اما دراين که منشأ اين کرامت از جانب خداوند سبحان است، ترديدي ندارند. نکته ديگراين که بسياري از محققان با استناد به همين آيه شريفه کرامت انسان را به ذاتي ـ تکويني و اکتسابي ـ ارزشي تقسيم نموده اند. اما ماده گرايان منشأ اين کرامت را بر اين استعدادهاي عالي انساني مي دانند که به طور طبيعي همراه اوست؛ يعني قواي عقلي و فکري،اراده آزاد و کمالات اخلاقي و توانايي هاي بسيار انسان، برخاسته از طبيعت اوست. موجودات ديگر در طبيعت فاقد چنين نيروها و استعدادهايي بوده و توان هماوردي و همدوشي با انسان را ندارند. پس انسان موجود برتر طبيعت است و اين همان حقيقت و کرامت ذاتي و طبيعي انسان است که کسي جز خود بشر نمي تواند آن را سلب يا مانع يا مزاحم گردد. تجربه تاريخ بشرنيزنشان مي دهد که اعتقاد به امتيازهاي نژادي،قومي و زباني و... همواره زمينه تسلط افراد و اقوام يا ملت ها بر افراد يا ملل ديگر شده و درنتيجه به ناديده گرفتن حيثيت انساني آن ها و تجاوز به حقوق آن ها توسط انسان هاي مسلط انجاميده است. اگرچه تدوين کنندگان اعلاميه حقوق بشر از استناد به خداوند به عنوان منشأ حقوق خودداري کردند و با اين که نماينده هلند و برخي کشورهاي اروپايي و غيراروپاي که تلاش کردند تا در پيش نويس اعلاميه حقوق بشر، کرامت ذاتي انسان را به خداوند مستند کنند، اما به گفته مايکل فريمن، (michael freeman) آن ها احتمالاً به اين دليل که خداوند يک مفهوم ذاتاً اختلافي شده بود، به خداوند اشاره اي ننمودند و بدين سان رهيافتي ضد بنيادگرايي و در راستاي فرضيه نفي خدا پيش گرفتند،آنان دراين باره از انديشه اي پيروي کردند که منتسکيو سال ها پيش از تدوين اسناد حقوق بشر آن را پي ريزي نموده بود و درآن بدون ارائه دلايل استواري، مخالفت خود را برمبنا قرار گرفتن قوانين و مقررات مذهبي براي حقوق مدني ابراز کرده بود. (نوبهار، 1384، ص 613) تفاوت اين دو رويکرد به منشأ کرامت انسان،هم در بعد نظر انسان شناسانه و هستي شناسانه مطرح است و هم در بعد عملي و کارکرد ضمانت اجرايي آن. تدوين حقوق بشربا نگاه مادي گرايانه و بدون شناخت دقيق و عميق انسان و بدون استناد آن به خداوند،بي ترديد، ناقص و ناتوان خواهد بود. به تعبير آيت الله جوادي آملي (بينش مادي که طبيعت را در مدار بسته مسيرافقي آن تفسير مي کند، هرگز به اوج عروج عمودي او نمي انديشد.اگر بخواهد درباره علوم انساني نظيرحقوق، اخلاق و سياست تدبر نمايد، محصولي جز ابتر و منقطع بودن نخواهد داشت و اگر کسي تمام حقيقت انسان را همان طبيعت او بداند و فطرت را چيزي غير از جنبه طبيعي انسان نداند، بخش مهم و اصيل انسانيت را انکار کرده و در اين حال حقوق آن به طور صحيح تدوين نخواهد شد. (جوادي آملي، 1386، ص 6-8) در بعد رفتاري استناد کرامت انسان به باورهاي ديني تأثيري بسزا در حفظ کرامت و به سامان شدن تعامل انسان ها خواهد داشت؛زيرا زماني که اسلام به عنوان شريعتي آسماني کرامت ذاتي انسان را فارغ از رنگ و نژاد و زبان و جنسيت و قوميت و... به رسميت بشناسد و همه فرزندان آدم را صاحب ارزش و کرامت بداند و رعايت حرمت و کرامت انسان ها را موجب وصول به کمال و قرب الهي بپذيرد؛خود را اسير امتيازات ظاهري افراد نخواهد کرد و همه انسان ها را مورد احترام خويش قرار خواهد داد و حتي براي خويش نيز نسبت به ديگران برتري احساس نخواهد کرد؛ بلکه به طور قطع با اين رويکرد در باور مبدأ و معاد،کمترين ستمي و ارتکاب جرمي را نسبت به ديگران روا نخواهد داشت تا به کرامت عندالله «إن أکرمکم عندالله أتقاکم»؛(حجرات، 13) دست يابد و در نزد خداي سبحان جاي گيرد؛که «إن المتقين في جناتٍ ونهر في مقعد صدق عند مليک مقتدر». (قمر، 54-55) اگر همه تعاليم اخلاقي و حقوقي با عنايت به اين اصل نظري و در سازگاري کامل با آن تنظيم شوند،هنگامي که بپذيريم انسان گوهري کريم و ارزشمند است، خواه ناخواه براين باور خواهيم بود که نه تنها آزادي،امنيت و... حق اويند، بلکه بايد به گونه اي تفسيرو تنظيم شود که باکرامت وي سازگار باشند». (جوادي آملي، 1386، ص 162) آيات فراواني که بيانگراحترام به انسان هاي غيرمسلمان است، چون: «لا ينهاکم الله عن الذين لم يقتلوکم في الدّين»، (ممتحنه، 8) «ولا تجادلوا أهل الکتاب إلّا بالّتي هي أحسن»؛(عنکبوت، 46) «و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله» نشان ازاهتمام اسلام به کرامت انسان دارد و بايد از افراط و تفريط در تعامل با مسلمانان و مؤمنان و غير مسلمانان پرهيزکرد. اين بدان معنا نخواهد بود که همه انسان ها در همه حال برخوردار از کرامت اند، بلکه امکان دارد با ارتکاب خيانت يا جنايت برخود يا ديگران از شمول کرامت بي بهره شوند و با رفتارخود کرامت را ازخويشتن خويش سلب نمايند. همان گونه که کرامت انسان اصل ثابت قرآني است، بايد با پويا نمودن فقه اسلام و پاسخ گويي به برخي شبهات، به دفاع از اصول قرآني در قصاص و احکام حدود و ديات و ارث پرداخت؛چرا که اين احکام،خود در راستاي حفظ کرامت انسان بيان شده اند و با تبيين کارآمد احکام قطعي دين و فلسفه آن باور داشت که دين درعرصه اداره دنيا به سامان و برآمده از کرامت انسان ها از هر قشر و جنس و نژاد موفق است و لازمه اين سخن اين نخواهد بود که کرامت انسان مختص گروهي دين باور و خداخواه است، بلکه حفظ کرامت همه انسان ها برآمده از تعاليم اسلامي است و از سويي انسان ها مي توانند با برخورداري از تقوي و تقويت ايمان و عمل صالح و پرهيز از اهانت به ديگران به جايگاه شايسته، وارستگان و رستگاران بار يابند. ادامه دارد... @amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 3 آبان 1394 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مدیریت شایعه(13)واپسین بخش

 

ارائه راهکارهای عملی مسئولان برای مدیریت شایعه 

#سیدعلیرضاشفیعی_مطهر

با مطالعه صحيح شايعه مي‌توان راه‌كارهاي عملي خوبي را براي مديريت و كنترل آن پيدا كرد . بنابراين به تناسب سمت و سو و هدف شايعه، مسؤولان :
1- ابتدا باید در حد توان، به دنبال شناسایی و سپس جمع‌‌آوری و کنترل ابزار و سامانه‌های پخش شایعه باشند.
2- باید ديد، آیا واقعاً شایعه‌ای وجود دارد یا خير؟ ممکن است خبر گستردگی شایعه، خودش یک شایعه باشد .
3- به هر نحو، مستقیم یا غیر مستقیم، بین خود و مخاطبان شایعه يك پل ارتباطی ایجاد کنند، با حوصله کامل به حرف‌هاي گوناگون جامعه (سازمان، اداره يا كشور)، گوش فرا دهند، اطلاعات، ‌نيازها و سوء تفاهم‌ها را به دست آورند، پيام‌هاي نهفته در آن ها را درك كنند، و در نهايت متناسب با خواسته و هدف شايعه، اقدام مناسب و موثر را انجام دهند.
4- قسمتی از شایعه را كه احياناً درست است، مشخص کرده و از طريق رسانه‌هاي مورد اعتماد جامعه تایید کنند. این كار به جلب اطمینان جامعه (سازمان يا كشور)، کمک خواهد كرد .
5- قسمت‌های غلط شایعه را به استناد منابع معتبر و از طريق رسانه‌هاي مورد اعتماد جامعه تکذیب کنند .
6- خبر صحيح و حقيقي را خیلی روشن، قاطع و طوري که به یاد افراد بماند، از طريق رسانه‌هاي مورد اعتماد جامعه اعلام کنند.
7- دانش و قدرت مديريتي و ارتباطاتي تمامي سطوح مديريتي و کارشناسي خود را، با هدايت در آموزش‌هاي گوناگون، تقويت نمايند، تا با فرايند شايعه به صورت علمي و سامانه‌اي برخورد نمايند.
8- اخبار و اطلاعاتي كه جامعه عطش دريافت آن را دارد، شناسايي و در اختيار عموم قرار دهند. چرا كه پنهان‌کاري، آثار مخربي دارد که شايد مسئولان، فکر آن را هم نکنند.
9- نظارت داشته باشند تا در استخدام و انتصاب کارکنان و مديران در سطوح مختلف سازمان و كشور، روابط کنار گذاشته شود و ضوابط را جاري کنند. هر چقدر به شايسته سالاري توجه شود، شيوع شايعه‌ها کمتر خواهد‌ شد و اگر مسئولان در کار مديريت و رهبري عادل نباشند، نمي‌توانند از بروز و شيوع شايعه جلوگيري کنند.
10- همه مسئوليت برخورد با شايعه هم به مسئولان و سازمان‌هاي اطلاعاتي و امنيتي باز نمي‌گردد و شنونده شايعه هم وظايفي دارد. او بايد از گوينده شايعه شهود يا سند طلب كند، وگرنه وى را بايد به عنوان دروغگويي شايعه‏ پرداز قلمداد كند.
(خالدی، سمانه، مقاله شایعه، روزنامه 19 دی قم، شماره 325، 3 شهریور، 1383، ص7. )

  روشنگري در بخش اطلاع رساني و شفافيت در امر آگاهي بخشي  و صداقت در بيان اخبار و رويدادهاي سياسي،فرهنگي،اجتماعي،اقتصادي و... مهم ترين و كاري ترين ضربه را بر پيكر مخوف و وحشتناك شايعه و شايعه افكنان مي زند.

بياييم با تابش نور صداقت و افشاندن بذز حقيقت ، گامي بلند و اقدامي شكوهمند در راه نفي ناراستي و شايعه سازي برداريم و به جاي نفرت و نفرين به تاريكي ، شمعي فروزان و چراغي درخشان برافروزيم.

                       در كسب رضاي حق موفق باشيد


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 11 مهر 1394 | 15:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مدیریت شایعه(12) 

 

راه‌حل هایی  برای مقابله با شایعه 

#شفیعی_مطهر

راه‌حل هایی که برای مقابله با شایعه از جانب اندیشمندان ارتباطات پیشنهاد شده عبارتند از:

1- در سطح ملی، آگاه نگاه داشتن مردم نسبت به رویدادهای اجتماعی، اطلا‌ع‌رسانی سریع و صحیح که این امر زمینه اعتماد متقابل بین دولت و ملت را فراهم ساخته و منبع موثق اخبار اجتماعی از سوی دولت زمینه‌ بسیاری از سوء تفاهمات و اخبار نادرست را از بین می‌برد.

2- سفارش در زدودن نگرانی‌ها و اضطراب‌های عمومی، گام مؤثری در پیشگیری از شایعات است .گفته می‌شود که شایعات هنگام بهبود نسبی اوضاع، کمتر زمینه بروز و ظهور پیدا می‌کند.

3- تعمیق بینش مردم و افزایش بصیرت افراد با اجرای برنامه‌سازی و آموزش همگانی راهبردی برای شناسایی ماهیت شایعه و تقویت توانایی افراد در سنجش صحت و سقم قیام‌ها می‌باشد. پرورش تفکر منطقی در آحاد جامعه و تعالی اخلاق دینی، راهکاری مناسب برای پیشگیری از شایعه سازی است.

برخی دیگر معتقدند شایعه تنها یک امر مذموم نیست، بلکه در برخی مواقع کارکردي مثبت دارد و از واقعیاتی دم می‌زند که صراحتاً گفته نمی‌شود. رسانه‌های گروهی در بسیاری مواقع به دلیل مصلحت نسبی از بیان برخی واقعیات خودداری می‌کنند که در این مواقع شایعه کارکرد پیدا می‌کند. اما در این مواقع نیز جستجو برای دریافت منبع و فرستنده پیام ضروری به نظر می‌رسد.

(آل‌پورت؛ همان، ص211 و خالدی، سمانه؛ همان)

در واپسین بخش این مقالات راهکارهایی عملی برای مقابله با شایعات عرضه می شود.


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 10 مهر 1394 | 11:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  غدیر ،


تبلور حاكميت « ملت » در قامت« امامت» 

#سیدعلیرضاشفیعی_مطهر

 

   غدیر ، نه یک  روز عام و برکه آرام ، که یک تاریخ تمام است . 

غدیر یک پیچ سرنوشت ساز تاریخ است .

   در این روز ، سرنوشت روشن بشریت با زلال آب های «غدیر» گره خورد . 

هر قطره آن بلور مذاب یک سینه سخن در دل و یک آبشار زلال عرفان بر زبان دارد. 

در غدیر زنجیر رقیت بشر از هم گسست و یوغ اسارت انسان درهم شکست . 

غدیر با تثبیت حاکمیت « الله »، پدیده حاکمیت انسان بر انسان را برانداخت و نیرنگ خودکامگان را نقش بر آب ساخت . 

    منشور غدیر ، اصل « ولاتکن عبد غیرک قد جعلک الله حرا » را بر تارک تاریخ نگاشت و با همین اصل ، کرامت انسان را پاس داشت .  

   آرمان غدیر بر این بود که واژه های خودکامگی ، سلطه گری ، سلطه پذیری ، خشونت ورزی ، اباحی گری ، تملق ، چاپلوسی ، ستمگری ، ستم پذیری ، و.... را از قاموس بشریت بزداید و راه و رسم حق گرایی ، انسان دوستی ، مردم سالاری ، عدالت خواهی ، ستم ستیزی ، آزادی خواهی ، حقوق مداری ، مشارکت پذیری ، مشارکت جویی ، شایسته سالاری ، اماتتداری ، صراحت و صداقت سخن ، رفق و مدارا ، ساده زیستی و همه ارزش های عالی اسلامی و انسانی را نهادینه سازد .    

مکتب غدیر ، سعه صدر ، تحمل عقیده مخالف و ظرفیت بالا را از ابزار مدیریت و رهبری می داند:

  آله الریاسه سعه الصدر  .

 در این مکتب ، مسند حکومت و زمامداری ، نه یک طعمه و شکار ، که یک امانت الهی است و حاکم در برابر خدا و خلق باید پاسخگو باشد :

 « اِنَ عَمَلَک لیس لک بِطُعمه و لکنه فی عُنقک امانه » .

 مرام غدیر : « با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا » است . 

مولای برگزیده غدیر حتی اجازه بدرفتاری با دشمنان خونی خود را نمی دهد . او تاکید می ورزد که : 

« پس از من  خوارج را نکشید ، زیرا آن که به طلب حق درآید و راه خطا پیماید ، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد و بدان دست گشاید .»

    بنیانگذار مکتب غدیر ، انتقاد و پرسشگری و عدالت خواهی را از حقوق مردم و پاسخگویی ، خدمتگزاری و احساس مسئولیت را از وظایف و تکالیف حاکمان می داند .

« با من ، آن گونه که با خودکامگان سخن می گویند ، سخن مگویید و چونان که با تندخویان رفتار می کنند ، از من کناره نگیرید . با ظاهرسازی و ریا با من آمیزش نکنید و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید . نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ، چه آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران باشد و اجرای عدالت بر او دشوار بود ، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است . پس، از گفتن حق یا رای زدن در عدالت کوتاهی نکنید . »

   و در جای دیگر ، پای فراتر نهاده ، چاپلوسان را رانده ، حق گرایان گزنده را ترجیح می دهد :

« آن کسی را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه می کنی یا می گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند می دارد ، کمتر تو را یاری کند .»

  سلطان سریر« غدیر»و ابرمرد عرصه «تدبیر» در دفاع از حقوق انسانی یک شهروند تا بدان جا پیش می تازد که ، قاضی خود را به سبب این که صدایش بلندتر از ارباب رجوع بوده است ، عزل می کند . امام علی(ع) به ابوالاسود دولی می فرماید :

 « انی رایت کلامک یعلوا کلام خصمک ».

 

  در بینش غدیر ، انسانیت انسان ارزش دارد ، نه مواضع سیاسی ، عقیدتی و فکری او . خالق این بینش به مالک اشتر می فرماید : 

« مردم دو گروه اند : یا مسلمان اند ، که برادر تو هستند ، یا غیر مسلمان ، که در آفرینش با شما یکسان اند . » 

 و در دفاع از حقوق دگراندیشان تا بدان پایه اصرار می ورزد که هشدار می دهد : 

« هرکس اقلیتی(غير مسلماني) را بیازارد ، قطعا مرا آزرده است ! »

   آغازگر نظام غدیر ؛ حاکم را نه تنها مطاع خلق ، که مطیع خالق و خلق نیز می داند :

« هرگز مگو : من فرمانروایم . باید حکم رانده و بی چون و چرا پیروی شوم . چه ، آن کسی که چنین مشی و مشربی و چنین سیستم و نظامی دارد ، روان را ناهنجار ، دین را ناروا و جامعه را ناپایدار می سازد . »

او راز هلاکت و نابودی جامعه را در فقر و فلاکت مردم می داند و رمز فقر آنان را ، قدرت گرایی و ثروت اندوزی اقلیت می شمارد .

....و برای تحقق این گونه آرمان ها بود که با تایید الله و به دست رسول الله (ص) و با گزينش مردم - خلق الله - ،  امیر المومنین علی (ع) ولایت امت اسلام را عهده دار شدند .  

در تاریخ اسلام می خوانیم كه امام علی (ع) با و جود آن كه از طرف خداوند به امامت رسیده بودند ، ولی به دلیل اين كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) مردم با او به عنوان «خلیفه » بيعت نكرده بودند، بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصمیم مردم در تعیین سرنوشتشان تمام این سال ها نه تنها كار شكنی نكرد، بلكه همواره در كنار مردم حتی به خلیفه منتخب مردم نیز به عنوان مشاور كمك می كرد. هم او بود كه به خاطر مردم و بیعت شان بعد از ۲۵ سال بر مسند خلافت نشست ، با وجود این كه ۲۵ سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسیده بود .

     برخی از علمای دین بر این نظرند كه معرفی امام به عنوان شخص شایسته و نامزدحكومت جنبه« تعیینی» دارد،نه«تحميلي» .معصومان حق حکومت دارتد و مردم حق حاکمیت . حکومت امری دنیایی و از آن مردم است و این حق قابل فسخ و انتقال به دیگری است.  استاد مطهری می گوید:

«اگر امام به حق را مردم ، از روی جهالت و عدم تشخیص نمی خواهند، او به زور نباید و نمی تواند خود را به مردم و به امر خدا تحمیل كند.لزوم بیعت هم همین است»

(حماسه حسینی: مطهری،107)

در كلامی از حضرت علی (ع) می خوانیم كه  :

«رسول خدا مرا متعهد به پیمانی كرده و فرموده بود: پسر ابی طالب ! ولایت امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود كردند و با رضایت در باره تو به وحدت نظر رسیدند، امر ایشان را به عهده بگیر و بپذیر ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آن ها را به خواست خود واگذار، زیرا خدا راه گشایش را به روی تو باز خواهد كرد» . 

ایشان پس از قبول بیعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آن ها فرمود:

«ای مردم ! این امر ، امر شماست. هیچ كس جز آن كه شما او را امیر خود گردانید، حق امارت بر شما را ندارد.» 

آغاز ولایت فرخنده و حکومت خجسته مولا علی علیه السلام بر جهان بشریت ، بر همه نیک اندیشان و سبزکیشان جهان مبارک باد .امید که در پرتو رهبری ها و رهنمود های این پیشوای پرواپیشگان و امیر پرهیزگاران بتوانیم آرمان های بلند تشیع را تحقق بخشیم.

                                                           


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394 | 16:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مدیریت شایعه(11)

راهبردهای مقابله با شایعه و شایعه پراکنی

منظور از مديريت شايعه، پيشگيري از بروز شايعه است تا جايي كه امكان دارد و كاهش اثرات مخرب آن در مجموعه‌اي كه رخ مي‌دهد . 

برخي راهبردهاي سازنده جهت مديريت شايعه عبارتند از:

  ۱ - مطلع كردن كاركنان از مشكلات تأثيرگذار بر آن ها و شغلشان،

۲ - ‌شناسايي منبع شايعه از طريق صحبت با كاركنان،

۳ -  شناسايي و تجزيه و تحليل علل شايعه و ارائه اطلاعات صحيح به كاركنان (چرا كه سكوت كردن در مقابل شايعه به معناي تأييد ان است)، 

۴ - بيان حقايق قبل از انتشار اطلاعات غلط و قوت گرفتن شايعه،

۵ -  تكذيب شايعه با كمك كاركناني كه وجه‌هايي از صداقت در سازمان دارند،

۶ -  اعتماد بخشيدن به منايع اطلاعاتي موجود در سازمان به منظور جلب اعتماد كاركنان و امثالهم

همه می دانیم که شایعه، پدیده ای است زشت که بر بهداشت روانی جامعه تأثیر منفی دارد. حال، سؤال این است که آیا راه کاری برای مقابله با این پدیده وجود دارد؟ 

پیش از پاسخ، ذکر این نکته لازم است که تکذیب یک شایعه، در جلوگیری از رواج شایعه، کافی نیست. به هر حال، پذیرش شایعه از طرف جامعه، منطق روشنی ندارد و غالب افراد ناآگاهی که آن را می شنوند، ممکن است آن را بپذیرند و در رواج آن نیز سهیم باشند.

بهترین راه مقابله با شایعه، توسعه روابط و فراهم آوردن این امکان است که مردم از مسائل جدّی جاری در جامعه، آگاه باشند. وقتی مردم نسبت به واقعیّت امری اطمینان حاصل كردند و دریافتند که چیزی از آن ها پوشیده نیست، فرایند شایعه پراکنی، خود به خود، متوقف می شود یا از بُرد یا دامنه آن به حدّ چشمگیری کاسته می شود. پاسخ گویی دولتمردان به مردم و مَحرم دانستن آن ها، بسیار مؤثّرتر از تکذیب یک شایعه پس از انتشار آن است. 

درباره راهکارهای مقابله با شایعه باز هم سخن خواهیم گفت.

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394 | 10:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مدیریت شایعه(10)

 

مخاطبان شایعه

اندیشمندان ارتباطات، مخاطبان شایعه را چند دسته عنوان می‌کنند:

دسته اول به جای آن که پیام را به وقت پردازش کنند یا در مورد صحت و ستم آن جستجو کنند، عین آنچه را که شنیده‌اند، به سایرین منتقل می‌کنند و طبیعی است که به علت دقت ناکافی، فراموشی، هیجان و ... تا حدی در آن دخل و تصرف نیز  صورت می‌گیرد؛

دسته دوم صلاحیت لازم برای درک موضوع مطرح شده به صورت شایعه را ندارند، اما متکی بر آراي صاحب نظران هستند و سعی در آگاهی از حقیقت موضوع دارند؛

دسته سوم افرادی هستند که از شایعات به شدت استقبال می‌کنند و خود را همرنگ افراد شایعه‌پراکن جلوه می‌دهند و خود نیز از شایعه‌سازی دریغ نمی‌ورزند؛

دسته چهارم انسان های آگاهی هستند که نه تنها به سادگی هر مطلبی را نمی‌پذیرند؛ بلکه تلاش در مبارزه با شایعه‌پراکنی و پیشگیری از آن دارند.

(خالدی، سمانه؛ مقاله شایعه، روزنامه 19 دی قم، شماره 325، 3 شهریور، 1383، ص7)

بکوشیم تا در برخورد با شایعات جزو دسته چهارم باشیم.

در مقالات پسین به سراغ راهکارهای مقابله با شایعه می رویم.

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 8 مهر 1394 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مدیریت شایعه(9)

 

شایعه و شایعه پراکنی از دیدگاه قرآن

پدیده شایعه سازی و شایعه پراکنی، گویا سابقه ای به درازای تاریخ بشر دارد. 

 ویرژیل، شاعر رومی سده اوّل قبل از میلاد، در مورد شایعه و سرعت انتقال آن می گوید: 

  «ای شایعه! هیچ شیطان دیگری از تو سریع تر و تندتر نیست. تو با هر حرکتی که به جلو می روی، قدرت ویران کننده بیشتری به دست می آوری».

(مقاله «رقص شیطانی تخریب»، مجله طبرستان سبز، ش 38 )

در تاریخ اسلام نیز این پدیده، مسائل و مشکلات زیادی را برای جامعه نوپای اسلامی، پدید آورده بود. 

در قرآن از شایعه پراکنان به «مُرجِفین» تعبیر شده است. «اِرجاف» به معنای شایعه آمده است، و جالبْ این که «ارجاف» از ریشه «رجف» یعنی «لرزیدن» است، و عبارت است از دروغ پراکنی و انتشار اخبار باطلی که دل های مردم را می لرزانند و نگرانشان می کنند.

در سوره احزاب، خداوند، شایعه سازان را با منافقان که در قلب هایشان مرض و ناپاکی است، برابر دانسته است.(احزاب،۶۱)

 علاّمه طباطبایی در تفسیر «المیزان» می فرماید:

  «کلمه «مُرجِفون» جمع اسم فاعل از ارجاف است و ارجاف به معنای اشاعه باطل و در سایه آن، استفاده های نامشروع بودن و یا حداقل، مردم را دچار اضطراب کردن است. 

ایشان در ادامه می فرماید: «معنای آیه این است که: 

سوگند می خورم اگر منافقان و بیماردلان، دست از فسادانگیزی برندارند و کسانی که اخبار و شایعات دروغی در بین مردم انتشار می دهند تا از آب گل آلود، ماهیِ اغراض شیطانی خود را بگیرند و یا حدّاقل در بین مسلمانان، ایجاد دلهره و اضطراب کنند، ما تو را مأمور می کنیم تا علیه ایشان قیام کنی و نگذاری در مدینه و در جوارت زندگی کنند».

(المیزان، محمدحسین طباطبایی، ترجمه: موسوی همدانی، ج 16، ص 510 )


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 7 مهر 1394 | 9:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مديريت شايعه (8)

 

انگیزه های شایعه پراکنی

#شفیعی_مطهر

شایعه پراکنی همانند همه کنش های اجتماعی، نیازمند به وجود انگیزه هایی است که شخص را به انجام دادن آن سوق می دهند. این که افراد به چه انگیزه ای شایعه را می سازند و یا آن را می پراکنند، از جمله بحث هایی است که روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان به آن پرداخته اند. 

اصولاً شایعه بر اساس سه رشته از احساسات انتشار می یابد: 

ترس، امید و تنفّر. 

  انسان ها هنگامی که از پدیده ای احساس ترس داشته باشند، یا از موضوعی احساس تنفر کنند و یا به چیزی امید بسته باشند، از آمادگی لازم برای ساخت و رواج شایعه درباره آن، برخوردار هستند.

افراد، شایعه را به این دلیل تکرار می کنند که بعضی از نیازهای آنان از این طریق، ارضا می شود. شایعه ای که سوء ظن یا تنفّر را به همراه دارد یا شایعه ای که ترس یا امیدواری را بیان و اثبات می کند، قادر به تکرار شدن است و توسط احساسات و هیجان های گوینده شایعه تقویت می شود.

زمانی که افراد زیادی از اقشار جامعه در زندگی فردی و یا حیات جمعی خود، به هر دلیلی از جمله فشارهای روانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... همواره به طور جدّی، نگران و مضطرب باشند، انگیزه ساخت و شیوع شایعه بیشتر می شود. در حقیقت، شایعه به گونه ای با ناامنی و اضطراب همراه است، که هر قدر عدم امنیّت روانی و اضطراب در میان افراد فزونی یابد، به همان میزان، شایعات هم بیشتر می شوند.

بدین ترتیب، می توان نتیجه گرفت که: بین «شایعه» به عنوان پدیده اجتماعی و «اضطراب» به عنوان پدیده ای روانی، تعاملی دو سویه وجود دارد؛ بدین معنا که از یک سو، اضطراب از انگیزه های ساخت و رواج شایعه است و از سوی دیگر، شایعه نیز در پیدایی اضطراب، مؤثّر است. 

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 6 مهر 1394 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مدیریت شایعه(7)

 

 کارکرد شایعه 

#شفیعی_مطهر

به عقیده جامعه شناسان، شایعه، پدیده ای است اجتماعی که هم می تواند کارکرد مثبت داشته باشد و هم کارکرد منفی ؛ امّا گویا کارکرد منفی شایعه، بیش از کارکرد مثبت آن است. 

  امروزه، در علوم اجتماعی و به طور ویژه در «ارتباطات اجتماعی»، شایعه نیز یک «رسانه» محسوب می شود ؛ رسانه ای که در دست نخبگان جامعه بويژه در فضای جوامع بسته و در برابر حاکمان غیرمردمی و قدرت های فاقد مشروعیت سیاسی، کارکرد مثبت پیدا می کند 

(ر.ک: درس های دموکراسی برای همه، حسین بشیریه، تهران: نگاه معاصر ؛ جامعه شناسی سیاسی معاصر / زندگی در جهان شبکه ای، کیت نش، ترجمه: محمدتقی دلفروز، کویر) (حدیث زندگی)

ایجاد فضای ناسالم و به خطر افتادن امنیت عمومی، انحراف افکار عمومی از اهداف اصلی به سوی اهداف جزئی، ایجاد تفرقه، رویارویی و صف بندی اقشار مختلف جامعه، ایجاد بدبینی و سلب اعتماد مردم از دولتمردان، کاهش اعتماد مردم به وسایل ارتباط جمعی داخلی و روی آوردن به منابع غیر رسمی و از همه مهم تر، گسترش ناامنی، ترس، اضطراب و نگرانی را می توان از مهم ترین کارکردهای منفی شایعه برشمرد.

برای روشن شدن نقش شایعه پراکنی در ایجاد فضای ناامنی و اضطراب به بررسی یک نمونه تاریخی می پردازیم.

  ادموند تایلور در کتاب خود به نام «راهبُرد وحشت» (منتشر شده در 1940م) توضیح می دهد که در آن ایّام، در جریان جنگ دوم جهانی، چگونه آلمان ها هنگام آماده شدن برای حمله، قربانیان خود را در داستان های وحشت آور و مطالب القا کننده احساس شکست، غرق می كردند. آن ها با استفاده از رادیو، شایعات را در داخل کشورهای طرف جنگ، پخش می نمودند. این نوع داستان ها هم زمان با طرح قریب الوقوع بودن تهاجم نظامی، خبر نزدیک بودن مذاکرات صلح را نیز پخش می کردند. هدفِ این نوع شایعات، ایجاد سردرگُمی و تضعیف روحیه بود. از این طریق، صداقت دولت های متّفقین (رو در روی آلمان) و قابلیتشان در کمک به کشورهای مضطرب، در هاله ای از تردید و ابهام فرو می رفت.

آلمانی ها هم زمان با آن داستان های دروغین، اخبار بی اساس پیروزی بزرگ لهستان و فرانسه را پخش می کردند، تا موجب شکل گیری امیدهای بی جا و نادرست شوند. این امیدهای دروغین به زودی به ناامیدی و در نتیجه، وحشت و اضطراب بیشتر منتهی می شد.

شایعه هرگز چیزی را ثابت نمی کند. بلکه از طریق ایجاد بی اعتمادی، کار خود را به انجام می رساند. شایعه می تواند حوادث را در هاله ای از دود قرار دهد تا درک حقیقت وقایع، به آسانی و برای هر کسی میسّر نباشد.

 ان شاءالله دنباله اين بحث را در مقال پسین با عزيزان در ميان خواهيم گذاشت.

                                در كسب رضاي حق موفق باشيد

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 5 مهر 1394 | 6:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مديريت شايعه (6)

 

انواع متفاوت شایعه  

#شفیعی_مطهر

از ديدگاهي ديگر براي شايعه انواعي متفاوت تعريف شده است:

“لازم به ذکر است که باتوجه به آسيب‌پذيرى شديد جامعه ما نسبت به رواج شايعات و تلاش فراوان برخی عوامل در ترويج شايعه‌‌هاى سياسي،‌ اقتصادي، امنيتى و اجتماعى در جامعه و تخريب سلامت و تعادل روانى مردم، جا دارد که دستگاه هاى علمي، فرهنگى و تبليغاتى کشور سرمايه‌گذارى بيشترى در اين راستا انجام دهند. يعنى ضمن تجزیه و تحليل علمى شايعات و ريشه‌‌هاى آن ها به تشريح عواقب شايعه‌سازى و ترويج آن براى مردم بپردازند.”

 1)  شايعه ترس افكني:

بخشى از شايعات به منظور ايجاد ترس و وحشت و نگرانى در جامعه توليد و پخش مى‌شوند. مثلا در سال 1370ه-.ش. شايعه‌اى در شهرها و روستاهاى دور افتاده هند رواج يافت که : 

“باندهاى خاصى براى ربودن بچه‌ها از خيابان ها به وجود آمده است”.

ضمنا شايع شد که منظور از اين اقدام، فروش بچه‌ها به بانک هاى خون يا فروش اعضاى بدن آن ها و به کارگيرى آن ها در باندهاى دزدى و گدايى است. در پى رواج اين شايعه در دل پدران و مادران ترس عجيبى مستولى شد، تا آنجا که على‌رغم انکار رسمى موضوع از سوى مسئولان امر ، آن ها از اعزام فرزندان خود به مدارس اجتناب ورزيدند.

ضمنا افراد زيادى به تهمت بچه‌دزدى و بدون هيچ محاکمه و تحقيقى توسط مردم اعدام شدند.

2)  شايعه گسترش بدبيني:

منظور از شايعه ترويج بدبينى و آزار و اذيت نسبت به اشخاص يا گروه‌هاى محبوب يا مقتدر در جامعه است. مثلا: شايعاتى که عليه پيامبر اکرم (ص) در صدر اسلام منتشر مى‌شد و نسبت شاعر بودن به آن حضرت مى‌دادند 

(سوره ياسين: آيه 69.)

همچنين شايعه جنگ قدرت در ايران که بارها از سوى برخی مطرح شده است.البته من نمی دانم این شایعه تا کجا حقیقت دارد!!

3)  شايعه تفرقه‌افکنانه:

اين شايعه بر مبناى اصل “تفرقه‌ بينداز و حکومت کن” يا “فرق تسد” استوار است.
و با هدف ايجاد اختلاف در بين فرمانده و سربازان و يا بين دو همسر يا دو طايفه و گروه و امثال آن توليد و پخش مى‌شود.

مثلا: پس از اشغال منطقه غزه توسط صهيونيست‌ها در سال 1366 شايع شد که مسيحيان از حاکمان اشغالگر خواسته‌اند که مسجد بزرگ غزه به کليسا تبديل شود.

هدف از اين شايعه ايجاد شکاف در وحدت ملى فلسطينيان از طريق تحريک احساسات دينى بود.

4)  شايعه فريبكارانه:

اين شايعه همچون پرده‌اى از دود است که براى پنهان‌سازى اهداف واقعى دشمن استفاده مى‌شود. مثلا در تاريخ 8/6/1941 وزير تبليغات آلمان دکتر گوبلز ضمن چاپ مقاله‌‌اى درخصوص جزيره کريت به طور ضمنى اشاره کرد که ارتش آلمان در ابتدا قصد حمله به انگلستان را دارد و سپس روسيه، در حالى که نقشه اصلى بر مبناى هجوم به مسکو بود!

5)  شايعه اقتصادي

هدف از شايعه ايجاد حالتى از نگرانى و ترس در بازار مالى يا اوضاع اقتصادى کشور به ويژه در زمان بحران ها و جنگ هاست.

مثلا: در آمريکا شايعاتى درباره توليدات رستوران هاى مک دونالد ظاهر شد که مى‌گفت: اين رستوران ها به محتواى ساندويچ‌هاى خود کرم هايى اضافه مى‌کند تا پروتئين آن ها افزايش يابد. در پى اين شايعه تعداد زيادى از مردم به علت سلامتى خود از خريد اين توليدات خوددارى کردند و مديريت اين رستوران ها را مجبور به صرف هزاران دلار نمود تا بر اين شايعه ويرانگر سيطره يابد.

6) شايعه ناموسي:

اين شايعه در پى جدايى بين زن و شوهر و هتک حرمت افراد از طريق بدنام کردن يکى از همسران است که به آن« قذف» گفته مى‌شود. مثلا حادثه افک که در آيات 20-10 سوره نور نقل شده ، درباره يکى از اين شايعات است. در شان نزول اين آيات مفسران گفته‌اند که يکى از همسران پيامبر اکرم (ص) مورد تهمت ناموسى قرار مى‌گيرد (در برخى کتاب ها نام اين زن را ماريه قبطيه و در کتب اهل‌سنت عايشه ذکر کرده‌اند.)

مسلمانان از اين مساله سخت ناراحت مى‌شوند تا آن که اين آيات نازل مى‌شود. در اين آيات مومنانى که فريب اين تهمت را خورده و تحت تاثير قرار گرفتند، مورد سرزنش واقع مى‌‌شوند و خداوند متعال مى‌فرمايد: 

چرا هنگامى که اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و کسى که همچون خود آن ها بود) گمان خير نبردند؟ چرا نگفتيد که اين دروغى بزرگ و آشکار است؟

چرا چهار شاهد برا‌ى آن نياوردند؟ اکنون که چنين گواهانى نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگو هستند.”

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 4 مهر 1394 | 6:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مديريت شايعه (5)

 انواع شایعه

شايعه شب پره اي كور است كه تنها در شب هاي ديجور و گذرگاه هاي بي نور راه مي سپرد و به ناآگاهان پيام هاي پر ابهام مي سپارد. 

شايعه نورستيز است و آگاهي گريز؛ از روشنايي مي گريزد و با روشنگري مي ستيزد. مرگ او در ريزش آبشاران نور است و تابش هور. 

سموم شايعه ريشه هاي روشنايي را مي خشكاند و انديشه هاي اهورايي را مي ميراند. 

در مقال پيشين درباره مقوله تعاريف و زمينه هاي رشد و رويش شايعه با شما سخن گفتيم. در اين سخنگاه دنباله گفتمان شايعه را پي مي گيريم. 

انواع شایعه را از جهت نوع ظهور و بروز اجتماعی

از دیدگاه های مختلف می توان شایعه را تقسیم بندی کرد. بایسا جامعه شناس روسی، شایعه را از جهت نوع ظهور و بروز اجتماعی آن به انواع ذیل، تقسیم بندی می کند:

1 . شایعات خزنده: مانند شایعاتی که آرامْ صورت می گیرد. این شایعات، به صورت درگوشی و پنهانی منتقل می شوند.

2 . شایعات شناور (غوّاص): این نوع شایعات، در صورتی که شرایط، مساعد باشند، ظاهر می شوند و در غیر این صورت، مخفی می مانند تا در موقعیتی خاص و مناسب، ظاهر شوند، مانند شایعات مربوط به محیط زیست.

3 . شایعات تند و سریع: این گونه شایعات در مقطع زمانی کوتاه، گروه وسیعی را در بر می گیرند و با واکنش سریع مردم رو به رو می شوند، مانند شایعاتی در مورد قیمت برخی از کالاهای اساسی (گران شدن قیمت مرغ و...).

4 . شایعات شیطانی: این قبیل شایعات در زمان اضطراب و نگرانی مردم، شایع می شوند و چون مردم در حالت ترس و وحشت به سر می برند، آماده پذیرش خبر کذب هستند. این نوع شایعات در زمان های بحران (همانند جنگ و قحطی) به صورت حادّ، منتشر می شوند.

5 . شایعات وحشت: این گونه شایعات به منظور ایجاد رُعب و وحشت، شایع می شوند و هدف آن ها ایجاد فضای ترس و وحشت و ناامیدی در میان اقشار جامعه است. این دسته از شایعات نیز در زمان جنگ، رواج بیشتری می یابند.

 (روان شناسی اجتماعی، هدایت اللّه ستوده، تهران: آوای نور، 1374، ص 21 ) 

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 3 مهر 1394 | 5:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مديريت شايعه (4) 

 

رويش نهال شايعه بر بستر ضايعه  

 

نوشته:#شفیعی_مطهر

 شايعه نه گياهي خودرو كه نهالي تو در تو است.اين نهال پرده نشين در زمين هاي زهرآگين و زمينه هاي چركين مي رويد و بر بال هاي ابهام راه مي پويد. هرزه گياه شايعه در زمينه هاي ضايعه مي رويد، مي بالد و بر سر جوامع دور از رسانه هاي آگاهي بخش سايه مي افكند.

شایعات، به هنگام فقدان خبر، ساخته می شوند. وقتی افراد، بسیار مشتاق خبرگیری و آگاهی از واقعه و موضوعی هستند، اما قادر به کسب اطلاعات مورد اطمینان نباشند، پذیرای شایعه می شوند. برعکس، وقتی افراد جامعه از آگاهی خود، بر حوادث، مطمئن باشند، به ارائه غیرضروری مطالب ساختگی تمایل نخواهند داشت. به دیگر سخن، وقتی گروه ها و افراد یک جامعه از مجاری قانونی و صحیح، اطلاعات و اخبار را به دست نیاورند، زمینه برای رواج شایعه، مهیّا می شود.

هر پدیده اجتماعی برای پیدایی ، پایایی و پويايي خود، نیاز به تحقّق یک دسته شرایط ویژه دارد. شایعه نیز یک پدیده اجتماعی است که برای انتشار و پذیرش، نیازمند تحقّق شرایطی است. حال، سؤال این است که چه شرایط و عناصری لازم است تا شایعه بتواند رواج یابد و  به آساني تكثير شود و سفر كند؟

صاحب نظران دو شرط اساسی را برای رواج شایعه بیان مي كنند: 

نخست آن که موضوع شایعه باید برای گوینده و شنونده، دارای اهمیّت باشد. اگر موضوعی برای افراد، جالب توجّه و با اهمیّت باشد، به شایعات مربوط به آن موضوع، ممکن است توجّه کنند ؛ اما این شرط به تنهایی کافی نیست. 

 شرط دوم، این است که درباره آن موضوع، ابهام وجود داشته باشد. پس علاقه افراد جامعه به موضوع و وجود هاله ای از ابهام در موضوع، دو عنصر اساسی در رواج شایعات است.

مثلاً یک فرد ایرانی، شایعاتی را در مورد گاوبازان اسپانیایی رواج نمی دهد ؛ زیرا این موضوع برای او اهمیتی ندارد ؛ هرچند ممکن است موضوع از ابهام زیادی برخوردار باشد. امّا ابهام به تنهایی، شایعه را پخش یا حفظ نمی کند. از سوی دیگر، اهمّیت نیز به تنهایی موجب رواج شایعه نمی شود. مثلاً این که من در امتحان کنکور موفّق بوده ام، برایم بسیار با اهمّیت است ؛ اما به شایعات مربوط به این که زیاد درس خوانده ام یا کم خوانده ام، توجّهی ندارم ؛ زیرا خودم واقعیت را می دانم، و با وجود علم به واقعیت و نبود ابهام، شایعه، رواج پیدا نمی کند.

ذکر این نکته شایان توجّه است که: با توجّه به این دو عنصر اساسی، شرایط، در زمان جنگ برای پخش و نشر شایعه مهیّاتر است ؛ زیرا مسائل نظامی از بیشترین اهمیّت برخوردارند، و از طرفی، لزوم حفاظت از اطلاعات نظامی، موجب بروز ابهامات بسیار در این موضوعات می شود. بنابراين سرعت نشر و پذیرش شایعه در زمان جنگ، بیش از هر زمان دیگر است، و بدیهی است که در این زمان، قدرت شایعه در اضطراب آفرینی نیز بیشتر می شود.

پیشرفت های اخیر جهان در زمینه اطّلاع رسانی های شفّاف و به موقع، موجب شده است تا با گسترش رسانه های نوشتاری، شنيداري و ديداري، ماهواره ها، اینترنت که بزودی لیزر نیز به جمع آن ها خواهد پیوست، هیچ امری از امور انسان ها و جوامع بشري پنهان نمي ماند.

به نظر می رسد، تنها راه نجات بشریت امروز از بی اطّلاعی و ابهام در آگاهي هاي ضروري و حياتي و ارضای اشتیاق سیری ناپذیرش به نیاز اطّلاعاتی و اطّلاع رسانی های درست و به دور از اطّلاعات سازی است.

در واقع دستکاری به هر میزان در اطّلاعات، نه تنها معجونی را فراهم خواهد آورد که تا با اصل خود افتراق و نا سازگاری داشته باشد و مخاطبان را از تحصیل اطّلاعات درست سر درگم و محروم سازد، بلکه اقدام درجهت کتمان واقعیت های اطّلاعاتی نیز ضمن این که بر رسالت خطیر متصدّیان اطّلاع رسانی خدشه وارد می سازد، بر وقوع شایعات نیز دامن می زند.

عدم شفّافیت در جریان اطّلاع رسانی، همواره افراد را بر می انگیزاند تا باورداشت های خود را که می تواند بعضاً با روح کلّی یک واقعیت منافات داشته باشد، تعمیق بخشند.

امّا باید در نظر داشت، چنانچه امور یک بنگاه، سازمان و یک جامعه به صورت مکرّر با عدم حسن ظنّ مدیران آن همراه گردد و اطّلاعات صحیح از طریق مجاری درست به اطّلاع عموم نرسد و سقم آن بر مخاطبان قطعی به نظر آید، آنگاه است که هرگونه اطّلاع رسانی اعم از درست و یا نادرست،از سوی  مدیران یک جامعه توسّط افراد ذینفع و مخاطبان آن ها، منجر به اطّلاعاتی می گردد که دقیقاً بر خلاف اطّلاع رسانی مدیران آن خواهد بود.

به عبارت دیگر، هرگاه ارائه آمار و اطّلاع رسانی از اصل خود فاصله گیرد و آنچه را که مردم یک جامعه کاملاً لمس می کنند، با آنچه را که مسئولان یک جامعه ارائه می دهند، مغایر و متّضاد هم باشد، می توان انتظار داشت که هر کدام از دو طیف مردم و مسئولان آن جامعه به جای همراهی با یکدیگر، در جهت خلاف هم پیش می روند.

در چنین اوضاعی است که اگر اطّلاعات درست نیز از سوی مسئولان آن جامعه به اطّلاع مردم رسانده شود، افکار عمومی ممکن است شنونده معتاد آمار و ارقام ارائه شده باشند، امّا هیچ گاه خود را مجاب به صحّت آن نخواهد دانست و به تعبیری ، باور نخواهند داشت.

اگرچه اطّلاع رسانی به وسعت یک جامعه هزینه بر است، امّا مسئله بسیار مهم این است که مسئولان یک جامعه هزینه های زیادی را برای اطّلاع رسانی به کارگیرند و آمار ارائه شده آنان مورد قبول آحاد آن جامعه واقع نگردد.

بی شک شایعه، اساس، شاکله و هیمنه هر جمع و یا اجتماع را در تهدید خود فرو می برد.

جَوّ بی اعتمادی، بی اعتباری، تفرقه، دوگانگی ، بیگانگی، و ... از پیامدهای شایعات محسوب می گردد که وقوع آن در هر جامعه، موجب می شود تا مردم آن از پذیرفتن اطّلاعات بدیهی نیز که توسّط مدیران یک جامعه عرضه و ارائه می گردد، سرباز زنند.

نقش و جایگاه مدیریت شایعه در هدایت درست اطّلاع رسانی ها، از امور بایسته ای است که از یک سو افکارعمومی را نسبت به اطّلاع رسانی شفّاف و به موقع اقناع می کند و از دیگر سو، از القای شبهه و شایعه سازی در جامعه جلوگیری به عمل می آورد.

بی تردید، بخشی از اطّلاع رسانی ها به جهت ابعاد سیاسی گسترده ای که بر آن ها مترتّب است، موجب می شود تا متصدیان به امور اقناع افکار عمومی، با پای فشردن بر تعلّقات گروهی، از واقعیت های اطّلاعاتی دوری کنند و به صورت ضمنی و حمایت تلویحی از عملکرد گروه های متبوع و منتسب به خود و با ارائه آمار و اطّلاعات جانبدارانه و غیر واقعی به مخاطبان را، یک نوع خوش خدمتی تلقّی نمایند.

اگرچه این رفتار با روح کلّی مسئولیت پذیری در قبال مردم یک جامعه منافات دارد،

اندیشه خوش خدمتی از این دست نیز غیر از آن که بر اعتبار آنان آسیب خواهد رساند، ماحصلی دیگربرایشان به بار نخواهد آورد، که آن هم بی توجّهی مخاطبان به اطّلاعات ارائه شده و بروز شایعات و صرف هزینه هایی است که بر یک جامعه تحمیل می گردد.

 مدیریت شایعه، ضمن آن که گرداننده صحیح اطّلاعات هر جامعه است، بلکه هیچ گاه اجازه ارائه آمار، اعداد و ارقامی که شب را روز و روز را شب نشان دهد، نخواهد داد.

مدیریت شایعه، قبح هر نوع اطّلاع رسانی غیر شفّاف را می داند و از انجام هر عملی که مخاطبان را به سمت رسانه های بیگانه گسیل دارد، اجتناب می کند.

مدیریت شایعه، مسئولیت پذیری در قبال مردم را ارجح بر تعلّقات گروهی محسوب می کند و هیچ گونه اصرار و ابرامی برای تثبیت موقعیت خویش نخواهد داشت.

  در مقاله پسين نيز در اين مقوله با شما سخن خواهيم گفت.

                               در كسب رضاي حق موفق باشيد


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 2 مهر 1394 | 15:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  برشی کوتاه از زندگی پیشوایی آگاه


سالروز شهادت امام باقر(ع)


امروز هفتم ذی حجه و سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر(ع) در سال 114 هجری قمری است.

ضمن عرض تسلیت نگاهی کوتاه داریم به برشی کوتاه از زندگی علمی همراه با کار و تلاش اقتصادی ایشان.

این تصور خطایی است که فردی برای عبادت و بندگی و داشتن زهد و تقوا دست از کار بکشد و یا از دیگران توقع اداره زندگی خود را داشته باشد. سیره رفتاری ائمه معصوم نیز چنین نبوده است.

امام محمد باقر(ع) در عین این که همه عمر خود را صرف تلاش های علمی و فرهنگی می کرد،برای معیشت و گذران زندگی خود شخصا به کار و تلاش و کشاورزی می پرداخت و بار هزینه زندگی خود و خانواده خود را بر دوش مردم و جامعه تحمیل نمی کرد.

سندهای تاریخی، نشان می دهد که امام محمد باقر علیه السلام در کار کشاورزی و فعالیت اقتصادی تلاش بسیاری می کرد و هرگز آسایش طلب نبود. امام خود بر سر ملک ها و مزرعه ها می رفت و هنگام کار، بر افراد نظارت می کرد. هم چنین اگر کاری را به کارگری وا می گذارد که انجام آن برایش دشوار می بود، خود در آن کار با او هم کاری می کرد.

بررسی دیگران درباره زندگی امام، نشان می دهد که ایشان وضع میانه ای داشت؛ غذای او بسیار ساده بود، ولی برای زیردستان، اهل خانه، فقیران و درماندگان، امکانات بیشتری فراهم می کرد.

تاریخ، محمدبن منکدر را از حافظان قران و از بزرگان عصر خود می شناساند. او می گوید ظهر یک روز گرم تابستانی، گذرم به محلی افتاد که در آن امام محمدباقر علیه السلام را دیدار کردم. با خود گفتم : 

سبحان الله ! او بزرگ قریش است و در چنین ساعتی در طلب دنیا خود را خسته کرده است. بروم و او را موعظه کنم. به او گفتم: 

  «خدا تو را اصلاح کند ! آیا مرد بزرگی از قریش در چنین ساعتی، با چنین حالی طلب دنیا می کند، اگر در چنین حالتی مرگت فرا رسد، چه خواهی کرد؟»

   امام فرمود: «اگر در این حال، مرگ مرا دریابد، مشغول طاعتی از طاعت های خدا هستم؛ زیرا خویش را به این وسیله از تو و دیگر مردم بی نیاز می کنم. هنگامی از مرگ می ترسیدم که در حال معصیت خدا می بودم، و مرگ مرا در حال گناه می یافت.»

محمدبن منکدر می گوید که به او گفتم راست می گویی، خدا تو را رحمت کند. می خواستم تو را پند دهم، تو مرا موعظه کردی.

امام محمد باقر علیه السلام کار می کرد و به دنیا توجه داشت نه بدان معنا که آن را اصالت دهد و درآمد دنیا را هدف خود پندارد. کار برای او وسیله ای برای تأمین معاش و حفظ آبرو بود و می فرمود: 

 «کسی که برای آسایش خانواده تلاش می کند، مانند جهاد در راه خداست.» 

  این گونه کار و آن برداشت از دنیا، درسی برای همه کسانی است که می خواهند زندگی اسلامی داشته باشند. 


با شهادت امام محمد باقر(ع) سبدي سپیده از باغ بامداد چیدند که از آن پس جهانيان از چشمه خورشید معرفت، نور حكمت ندیدند !
 
شهادت گل سرخ امامت و جوانه سبز عدالت حضرت امام محمد باقر عليه السلام را خدمت همه رهپويان امامت و تلاشگران عرصه عشق و عدالت تسلیت مي گويم.

اميد كه هماره راهش را بپوييم و جز حق نگوييم..

                              در كسب رضاي حق موفق باشيد

#شفیعی_مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 30 شهريور 1394 | 6:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مدیریت شایعه(2)

 میزان رواج شایعه

 #شفیعی_مطهر

 

شایعه عبارت است، از یک گزاره ویژه و گمانی که ملاک های اطمینان بخش رسیدگی در وجود، وجود نداشته باشدکه معمولاً به صورت شفاهی از فردی به فرد دیگر انتقال می‌یابد.

به نظر می‌رسد که دو شرط «اهمیت» و «ابهام» در انتقال شایعه، قانون اصلی شایعه را توضیح دهد. بدین معنا که فرمول حدت و شدت شایعه را می‌توان به این صورت تعریف کرد:

  میزان رواج شایعه تقریباً برابر است با حاصل ضرب اهمیت در ابهام موضوع مطروحه در آن شایعه. 

(آل‌پورت، گردن و پستمن، لئو؛ روان‌شناسی شایعه، تهران، مرکز تحقیقات و مطالعات و سنجش برنامه‌ای صدا و سیمای جمهوی اسلامی ایران، چاپ دوم، ۱۳۷۴، ص ۹. )

اگر :

میزان رواج شایعه    :   R

اهمیت  شایعه      :  I 

میزان  ابهام         :   A

باشد ،  این رابطه برقرار  می شود  :   A*I =R

بنابراین اگر ابهام  یا  اهمیت  شایعه  صفر باشد ،شایعه ای در جامعه  وجود نخواهد  داشت ! 

حضرت علي (علیه السلام) در خطبه ۷۸ نهج ‏البلاغه در مورد شايعه مي‌فرمايند:

« فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون اليك باقاويل السوء.»

 

  از نقل مطالبى كه درباره آن اطلاع كافى نداري پرهيز كن، زيرا اشرار، مطالب ‏بى ‏اساس (شايعه‌ها) را عليه من به گوش شما مى‏ رسانند.

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 30 شهريور 1394 | 5:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مدیریت شایعه(۱)

 

Gossip  Management 

  یک تمثیل و یک تحلیل 

 (#شفیعی_مطهر)

فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون اليك باقاويل السوء.

  از نقل مطالبى كه درباره آن اطلاع كافى نداري پرهيز كن، زيرا اشرار، مطالب ‏بى‏ اساس (شايعه‌ها) را عليه من به گوش شما مى‏رسانند.     (نهج البلاغه،خطبه ۷۸)

شايعه نه گياهي خودرو كه نهالي تو در تو است.اين نهال پرده نشين در زمين هاي زهرآگين و زمينه هاي چركين مي رويد و بر بال هاي ابهام راه مي پويد.

یک تمثیل:

می گویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی می ساختند.

روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند.

پیرزنی از آنجا رد می شد. وقتی مسجد را دید، به یکی از کارگران گفت:

 فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!

کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت :

  چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!

و مدام از پیرزن می پرسید: مادر، درست شد؟!!

مدتی طول کشید تا پیرزن گفت :

بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت.

کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!

معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم...

این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !

 یک تحلیل:

شایعه در آغاز ممکن است  یک حرف بی مبنا و سخن بی جا باشد؛اما اگر با آن برخورد منطقی و تبیینی نشود،به یک واقعه عمیق و جدی تبدیل می شود.

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 29 شهريور 1394 | 6:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                      انتقادپذيري در نگاه قرآن 

 

  بشوييم پر و بال دل را در صفاي چشمه ساران «عرفان» و پرواز كنيم بال در بال ملايك تا عرش حضور «جانان».

 بشكنيم ميله هاي قفس خودخواهي و« تنهايي» را و تفسير كنيم روياي« رهايي» را . 

 بگشاييم پنجره دل را به سوي باغ هاي« فضايل »و برکنیم هرزه گیاهان« رذایل» را؛ باغ ها و بوستان هاي «عطرآگين قرآن» و گل ها و «رياحين فرقان».

ببوييم عطر گل هاي سرخ« محمدي» را از رايحه رياحين« احمدي» .

 فرو كوبيم تبر نقره گون نور« قرآن» را بر پيكره ستبر تاريكي خودكامگي و« طغيان».

 بپيچيم نيلوفر ترد« شعور» را بر گرداگرد مناره« نور».

بشكافيم صدف سخن وحي« منير» را و دريابيم گوهر معني و «تفسير» را .

بنوشيم زمزم نور را و بنيوشيم زمزمه نشور را .

انسان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"! 

انسان سالم در بستر« انتقاد» ، زباني« نقاد» می شود و در خاکستر« انقیاد»، زبونی« منقاد» ! 

دل و نیت انسان فطري و سالم،« تابناک» است و دنیا را «پاک» می خواهد . 

دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از «نور و سرور» و لبریز از« شعر و شعور» . چون آن را به «رویت» نیابد، در« رویا »می یابد ...و چون نتواند با صراحت انتقاد و رایش را بگوید، راه« ریا را» می پوید .

 او می خواهد تصویر جامعه را در «قاب صداقت» به تماشا بنشیند، نه در« نقاب قداست !!» 

ابهام چون رنگ تقدس بگیرد، دیگر نه« گاه پرسش»، که «جایگاه پرستش» است !! و چون ریشه انتقاد و «سوال بیفسرد» ، گل «کمال می پژمرد» . چه ، برای گل کمال ، انتقاد و سوال« ریشه» است و ابهام،« تیشه!! »

 او می خواهد با یاری عقل و خرد خود در درک و فهم حقایق« سهیم» باشد،  نه «تسلیم !» 

طوفان «ابهام »،برانگیزنده غبار «ایهام» است . و چون این  دو بر وادی وجود بوزند، نهال« اندیشه» را از «ریشه »برکنند.

*********

 در قرآن كريم موضوع نقادي انسان و انتقاد پذيري همگان به زيبايي تبيين شده است ؛ از جمله در آیه ۳۰ سوره بقره به نکته جالبی اشاره مي شود:  

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره، ۳۰)

و (به ياد آر) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد (نماينده خدا در آنجا يا جانشين ساكنان پيشين منقرض شده آنجا). گفتند: آيا در آن كسى را (جانشين) قرار مى ‏دهى كه فساد مى‏ انگيزد و خون‏ ها مى ‏ريزد؟! در حالى كه ما تو را با توصيف به كمالات تسبيح مى‏ گوييم و (از هر عيب و نقصى) تقديس مى ‏كنيم. خدا گفت: بى‏ ترديد من چيزى مى ‏دانم كه شما نمى ‏دانيد.(ترجمه مشكيني)

  آيت الله آقاي جوادي آملي در تفسير " تسنيم " خود درباره تفسير اين آيه  می نویسند:

 این قصه به جامعه بشری می آموزد که آدمی از هر درجه ای از علم و قدرت و پاک دلی و حسن نیت و خیرخواهی که در تصمیم ها و اقدام ها برخوردار باشد، نباید از مناقشات و انتقادات ابايي داشته باشد، بلكه ميدان گفت و گو و مجال اعتراض را باید باز بگذارد و با آغوش باز از آن استقبال كند ؛ چنان كه ذات اقدس خداوند مجال گفت و گو و سوال شبيه اعتراض را به فرشتگان داد ؛ به گونه اي كه آنان با آگاهي از عظمت و حكمت خدا ، مرعوب او نشدند و بدون آن كه تحت تاثير هيبتش قرار گيرند، پرسش خويش را مطرح كردند و خداوند نيز با عنايت و لطف خاص و با كمال حلم و مدارا و ارائه دليل مشهود و معقول آنان را قانع كرد و جالب است كه خداوند باب اشكال و گفت و گو را براي ابليس لعين نيز باز گذاشت ؛ آنجا كه وي به خداي سبحان گفت :

 خلقتني من نار و خلقته من طين...

  پس آنان كه خود را برتر از اشكال و اعتراض مي بينند، به خود آيند و از اين ماجرا عبرت گيرند و بدانند كه با اين خودپسندي و خودبرتربيني ، ناخودآگاه، خويش را فوق عزيز جبار قلمداد كرده اند .

 اينان از امير بيان حضرت علي(ع) بشنوند كه مي فرمود:  

 «  آن گونه كه با زمامداران سخن مي گوييد ، با من سخن مگوييد و چنان كه در پيشگاه حاكمان جبار خود را جمع مي كنيد، در حضور من نباشيد و به طورتصنعي ( و منافقانه ) با من رفتار نكنيد و هرگز گمان مبريد درباره حقي كه به من پيشنهادكرده ايد، كندي ورزم ( يا ناراحت شوم) و مپنداريد من در پي بزرگ ساختن خويشتنم ؛ زيرا كسي كه شنيدن حق يا عرضه داشتن عدالت بر او برايش دشوار باشد، عمل به آن براي وي دشوارتر است. براين اساس ، از گفتن سخن حق يا مشورت عدالت آميز، خودداري مكنيد؛ زيرا من (شخصا به عنوان يك انسان) خود را مافوق آن كه در برخي موضوع ها، اشتباه كنم، نمي دانم و از آن در كارهايم ايمن نيستم، مگر اين كه خداوند مرا حفظ كند.» (  تسنیم ، ج۳، صص۸۹-۸۸)

    رفتار پيشوايان معصوم(ع) نيز به گونه اي بوده كه هر شهروند به خود اجازه مي داده تا بي پرده و بي پروا و حتي رو در رو از ايشان انتقاد كند. امامان معصوم در برابر انتقاد، نه روي درهم مي كشيدند و نه بر او خشم مي گرفتند؛ بلكه كاملا منطقي و مستدل به او پاسخ مي دادند و درباره رفتار به ظاهر پرسش برانگيز خود نوضيحات كافي، مستدل و اقناعي عرضه مي كردند.  

  مبدا و منشا انتقادناپذيري ، خودخواهي و خودكامگي است.

    امام خميني (ره) مي فرمايد:

«خود خواهي منشأ همه مفاسد است.»

شكستن «بت» سخت است و شكستن« بت واره» هاي زنده بسيار سخت تر! امام راحل (ره) بر اهميت اين بت شكني تأكيد مي كند:

«تمام فسادهايي كه در عالم پيدا مي شود، از خود خواهي پيدا مي شود…. همه اش برمي گردد به حبّ نفس و اين بت، از همه بت ها بزرگ تر است و شكستنش هم از همه مشكل تر است… اگر رهايش كنيد، شما را به هلاكت مي كشاند … درجه به درجه پيش مي برد تا آنجا كه دين انسان را از دست انسان مي گيرد.»

         بت شكستن سهل باشد نيك سهل

                          سهل ديدن نفس را جهل است جهل

اين شرك «خفي» و ميل« مخفي» در صورت عدم درمان همچنان رشد مي كند، تا انسان ناخودآگاه آن را در جايگاه معبود مي نشاند. خداوند متعال، رسول خود را هشدار مي دهد كه:

«اَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَويهُ؟»(فرقان، ۴۳)

اي رسول! آيا ديدي آن را كه هواي نفسش را خداي خود قرار داد؟

پيامبر اكرم (ص) اين نفس سركش و توسن آتش را دشمن ترين دشمنان مي دانند:

«اغديعَدوِّكَ نَفْسُكَ اَلّتي بَينَ جَنْبَيْكَ »

دشمن ترين دشمن تو همان «خود»ي است كه در ميان دو پهلوي توست.

چه بسيار «سالكان رشاد» و« مدّعيان ارشاد» كه رهپويه هاي «جهاد و اجتهاد» را گذرانده اند و در اين وادي درمانده اند. «آنان كه غني ترند، محتاج تراند.» آري، آنان كه در عرصه آرزو و بر كام اين عدو لگام زده اند و در ميدان تزكيه هم گام نهاده اند، در درياي «عُجب»، زورقشان به گِل نشسته و قايقشان درهم شكسته است. 

آري پهلوانان عرصة علم و نام آوران حيطة حلم چون مقام علمي و مراتب فضل و كمال خود را بالاتر و بهتر از ديگران پنداشته اند، از فراز فضايل اعمال به فرود رذايل آمال فرو افتاده اند:

امام علي (ع) براي آگاهي و بيداري اين مرشدان مغرور و زاهدان كور چنين هشدار مي دهند:


«ما اري شَيْئاً اَضَرَّ بِقُلُبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِ هِمْ

براي دل هاي مردان چيزي زيانبارتر از صداي كفش هايي كه از پشت سرشان بيايد، نديدم.

          او چو بيند خلق را سرمست خويش

                          در تكبّر مي رود از دست خويش

         هركه را مردم سجودي مي كنند

                                  زهر اندر جان او مي آكنند

         چشم بردار از قبول و ردّ خلق

                          هر دو در راه خدا شد سدّ خلق

امام صادق (ع)، مشاهير خود خواه و جويندگان جاه را به سختي هشدار مي دهند:

«مَنْ تَعَصَّبَ اَوتَعُصُبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبقَة الايمانِ عَنْ عُنُقِهِ

هركس تعصّب بورزد، يا براي او تعصّب بورزند (مريد متعصّب داشته باشد) محقّقاً رشته ايمان از گردنش برداشته مي شود. (از قلمرو ايمان بيرون مي رود)

 برترين درمان و بهترين پشتيبان براي اين گونه خودكامگان انتقادگريز و نقادستيز ،بازگذاردن باب انتقاد و پذيرش منتقدان صريح و صادق است.

   اميد كه بتوانيم با روحيه اي انتقادپذير، غنچه هاي حكمت و معرفت را بر شاخساران وجود شكوفا و با عطر رفتار و گفتار و رايحه كردار خود، كوچه باغ هاي جامعه را عطرآگين سازيم.

                                          

                                   در كسب رضاي حق موفق باشيد

(#شفیعی_مطهر)


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 21 شهريور 1394 | 11:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                     تحمل يا تقابل ؟

 

تاریخ بشر پر است از جنگ ها، قتل عام ها و كشتارهاي قومي، ديني،مذهبي و فرقه اي. هدف آغازگران اين جنگ ها از اين همه بي رحمي ، خشونت و نسل كشي ها چه بوده است؟ كدام يك از اين نسل كشي ها به نفي و انهدام يك دين، مذهب يا قوم انجاميده است؟ و اگر هم چنين شده يا بشود، چه فايده اي دارد؟

  هيچ انساني يا هيچ قوم و مليتي و پيروان هر مشي و مرامي در اين كره ارض، جاي ديگران را تنگ نمي كند. اصولا وجه تمايز موجودي به نام انسان با ساير موجودات ، داشتن نيروي تعقل و تفكر است و همين عامل موجب همه اختلافات فكري، عقيدتي و مذهبي همه انسان هاست.

 وايتهد مي گويد: 

« تنها در دو جامعه است كه وحدت فكري و عقيدتي حاصل مي شود:جامعه گوسفندان و قبرستان! » 

بنابراین تلاش همه قلدران، خودکامگان و متعصبان تاریخ برای نفی و انهدام مخالفان فکری، نژادی ، قومی و فرقه ای خود بي فايده است.

  آيا نسل كشي هاي متعدد تاريخ بشر به انهدام حتي يک نژاد يا قوم و يا پيروان يك مذهب شده است و يا اگر شده بود، آيا اكنون همه مثل هم مي انديشيدند؟

  بنابراين گزيري نيست جز اين كه تعدد و تكثر انديشه ها، اديان، مذاهب، قوميت ها ، نژادها و همه نحله هاي فكري ، سياسي، فرهنگي و اجتماعي را بپذيريم و همه ما انسان ها بر پشت كره زمين با تحمل يكديگر و احترام به حقوق و كرامت انساني همه انسان ها در پرتو تفكر همزيستي مسالمت آميز با هم زندگي كنيم.

   جالب است كه امروزه در عرصه افكار عمومي جهان بيشترين رويكرد تبليغات ضد خشونت متوجه جامعه مسلمانان است و پيروان اسلام را متهم به عدم تحمل مخالف و حامي تروريسم معرفي مي كنند . 

ذيلا خبري مستند و مصور را بخوانيد و ببينيد آيا هميشه چنين بوده يا هست؟ . قطعا هر فرد يا گروهي كه اقدام به نفي ديگران كند ، از هر گونه نحله فكري و عقيدتي كه باشد ، محكوم به داشتن تفكر مطرود و زشت تنگ نظري و ضد بشري است.و خود سرنوشتي جز فنا و بدنامي ندارد.

به گزارش البرز به نقل از جهان در شهر سدلیک واقع در جمهوری چک، کلیسایی هست که از چوب ،آجر و فلز درست نشده ، بلکه از استخوان های مسلمانان درست شده است!

 

در سال ۱۲۱۸ پاپ وقت،برای نشان دادن غرورش دستور داد این کلیسا را از استخوان های مسلمانانی که برای ساخت این کلیسا کشته شده بودند،درست کنند.

در ساخت این کلیسا استخوان چهل هزار مسلمان به کار رفته است.، آن ها می گویند مسلمان ها تروریست هستند!

 
 
 
 
 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 10 شهريور 1394 | 6:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تحقق مشارکت مردم در قالب احزاب 


(تبیین دینی اصل تحزب)


« ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون » (آل عمران ، 104)

باید از شما مسلمانان برخی ، خلق را خیر و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکاری امر کرده ، از بدکاری نهی کنند و اینان که به حقیقت واسطه هدایت خلق هستند ، در دو عالم در کمال پیروزبختی و رستگاری خواهند بود .

« کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله » (آل عمران ، 110)

شما (مسلمانان حقیقی) نیکوترین امتی هستید که ، برای آن قیام کردند ( که برای اصلاح بشر) مردم را به نیکوکاری وادار کنند و از بدکاری بازدارند و به خدا ایمان آورند .**********

  امر به معروف و نهی از منکر دو وظیفه همگانی و تکلیف عمومی است که ، به موجب آن همه افراد جامعه بنا بر اصل « نظارت عمومی » در برابر همه امور جامعه میئول هستند . در جامعه اسلامی هر فرد به تنهایی پاسخگوی همه رویدادها و مسائلی است که در جامعه او می گذرد . ممکن است این سوال مطرح شود که ، در یک جامعه طاغوتی و در زمان یک حاکم خودکامه ، یک فرد چگونه می تواند او را از ستم باز دارد ؟ 

پاسخ این است که : آری ، یک فرد عادی نمی تواند در برابر یک حکومت خودکامه بایستد . بعضی از افراد قشری نگر، کوتاه بین و ساده اندیش در ارزیابی عمده منکرات جامعه به مواردی چون بدحجابی و موسیقی مبتذل بسنده می کنند ، در حالی که در جامعه منکری بزرگ تر از ظلم حاکم نیست . امر به معروف و نهی از منکر در موارد جزئی و انفرادی توسط هر فرد معمولی ، ممکن و عملی است ، اما جلوگیری از منکرات بزرگ حاکم بر جامعه از توان یک فرد خارج است .

در چنین مواردی نیاز به تجمع ، تشکل ، انجمن ، گروه ، اتحادیه و تشکیلات احساس می شود . در آنجا افراد مسلمان به منظور انجام مطلوب این وظیفه شرعی ، اجتماعی و سیاسی باید گرد هم آیند و با تشکیل احزاب ، انجمن ها و گروه های مختلف سیاسی ، مذهبی ، فرهنگی ، اجتماعی و علمی و...مشترکا با منکرهای حاکم بر جامعه مبارزه کنند .

  در جهان امروز  «نهی » ازمنکر های بزرگ و مهم به صورت انفرادی ممکن و میسر نیست . ضرورت ایجاب می کند که افراد در قالب احزاب و انجمن ها متشکل شوند و به صور قانونی و با برنامه ریزی های علمی « معروف » ها را در جامعه نهادینه کنند و با « منکر» ها به مبارزه اصولی بپردازند .

 حضرت امام حسین (ع) در حالی برای اجرای رسالت « امر به معروف» و « نهی از منکر» علیه دستگاه خودکامگی یزید قیام کرد ، که در جامعه او هزاران «منکر» دیگر هم وجود داشت ، اما بر این باور بود که منکری بزرگ تر از حکومت خودکامه اموی نیست . 

 وجود احزاب در هر جامعه می تواند افکار و سلائق گوناگون و متفاوت را پوشش دهد. به دیگر سخن ، شهروندان می توانند با همفکران و هم مسلکان خود ، آرمان ها و نظریات مشترک خود را در قالب طرح ها و برنامه های اجرایی ، به وسیله رسانه های گروهی ارائه دهند . احزاب قانونی مخالف  دولت می توانند به صورت قانونمند و نظام دار ، موشکافانه  برنامه هاو شیوه های اجرایی دولت را با نظارت و نقد مسئولانه و دقیق خود پوشش دهند . هنگامی که همه افکار و نظریات و سلایق گوناگون و مختلف به صورت رسمی و قانونی در عرصه جامعه به طور شفاف مطرح شود ، دیگر هیچ اندیشه و تفکری به صورت زیر زمینی و مخفیانه بروز نمی کند و فعالیت های طرفداران و باور مندان آن به شکل حرکات مخرب و بحران زا ، حوادث تلخ نمی آفریند .

  در صورت عدم وجود احزاب ، بعضی از اندیشه ها فرصت عرضه صحیح و منطقی و قانونی نمی یابند . ناگزیر از راه های خطرناک و مخرب و مخفیانه به صورت شورش ، شایعه پراکنی ، شعارنویسی روی دیوارها و انتشار شب نامه ها ، طریقی و منفذی برای ابراز وجود ، جستجو می کنند . استمرار این شیوه به گسل های  ژرف اجتماعی تبدیل شده و نهایتا زلزله های وحشتناک و تکان دهنده ای در عرصه اجتماع ایجاد می کنند .

آنان که به پایایی اجتماعی دل بسته اند ، باید با پویایی زمان هماهنگ باشند . پویایی زمان ایجاب می کند که هر جامعه پویا ، تغییرات مثبت و اصلاحات مستمر را در خود پذیرا باشد ، تا از حرکت زمان عقب نماند . یک نظام مردم سالار دینی نیز برای تحقق آموزه های دینی و هماهنگی با پویایی شتابنده زمان ناگزیر است همه افراد و آحاد ملت را در همه امور جامعه مشارکت دهد ...و از بهترین ظرف های مشارکت مردم ، «حزب » است 

در عصر ما و در جامعه در حال گذار ما به علت استفاده ابزاری و جاه طلبانه از حزب و وابستگی بعضی از احزاب به بیگانگان ، تلقی برخی از مردم از واژه «حزب» منفی است . در حالی که اصل«تحزب» در فرهنگ ‏ دینی و تاریخی ما بیگانه نیست . 

حضور فعالانه حضرت محمد (ص) پیامبر گرامی ما در پیمان « حلف الفضول» در قبل از بعثت ، خود مبین راهکاری امضاشده برای بهره جویی از تحزب و مشارکت عمومی در تحقق آرمان ها و آمال مردم است . این گروه با مشارکت جمعی از جوانان غیور و فکور از جمله وجود گرامی حضرت محمد (ص) به منظور دفاع از محرومان و مظلومان تشکیل شد .

 برای جلب مشارکت مردم با سلایق و عقاید گوناگون ناگزیر از افزایش ظرفیت ها هستیم و افزایش ظرفیت ها از دست آورد های انقلاب اسلامی و توسعه سیاسی است . آنان که حضور و مشارکت فعالانه و آگاهانه مردم را در عرصه های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه برنمی تابند ، زیرکانه بر اصل تحزب – که قالب این مشارکت است – می تازند . 

اگر سیمای حزب  در اذهان مردم تیره و منفی جلوه می کند ، به خاطر ترفندهای جاه طلبانه و سوء استفاده از آن است .اگر آیینه حزب را از زنگارهای آفاتی چون استبداد ، استعمار و قشری نگری بزداییم ، این آیینه شفاف می تواند نمایانگر حضور فعال و آگاهانه میلیونی مردم در همه عرصه ها و صحنه های کارساز اجتماع باشد . حزب می تواند نگرش ها و بینش های متفاوت و اندیشه ها و افکار مختلف را در زیر لوای اهداف و آرمان های مشترک ، متشکل سازد و قلل رفیع سختی ها را تسخیر کند . 

 حزب می تواند بهترین و مناسب ترین راهکار برای امر به معروف و نهی از منکر – اصل نظارت عمومی مردم - باشد .این راهکار می تواند نظارت تک تک افراد جامعه را بر امور کشور و رفتار مسئولان تحقق بخشد . نظارت عمومی کمترین حقوق قانونی و شرعی مردم ، و پاسخگویی ، ابتدایی ترین وظیفه و تکلیف مسئولان برگزیده مردم است و این مهم تحقق نمی یابد مگر در پرتو حزب و تحزب .

 خداوند ، دین باوران صبور را به مشارکت جمعی در مبارزه با مشکلات فرا می خواند :

« یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوالله لعلکم تفلحون » 

(آل عمران ، 200)

 ای مومنان ! ( در برابرمشکلات ) استقامت ورزید و در برابر دشمنان پایدار باشید و از مرزهای خود مراقبت کنید و تقوای الهی پیشه نمایید ، شاید رستگار شوید .

 مرحوم علامه طباطبایی (ره) ذیل این آیه می فرماید : 

مراد از «صابروا» این است که به طور دسته جمعی بر مشکلات صبر کنید ، که به اعتماد صبر یکدیگر ، پایدار خواهید ماند . معنای «رابطوا» اعم از « صابروا » است . یعنی در همه شئون دینی با یکدیگر باشید و همدیگر را تقویت کنید . 

بدیهی است که رفع و دفع بسیاری از منکرات و مقابله با مشکلات بزرگ اجتماعی و سیاسی از عهده افراد به تنهایی بر نمی آید و تحقق آن مستلزم مشارکت جمعی افراد آن جامعه است .

 بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی (ره) ، مشارکت جمعی را در مقابله با منکرات بزرک این گونه تصریح می کنند :

 « اگر بر پا داشتن یک واجب یا نابودکردن یک فساد ، بستگی بر اتحاد و پیوند گروهی برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد ، به طوری که کار و اقدام فردی و شخصی موثر نباشد ، در این صورت واجب است که در وهله اول ، اجتماع کنند و متحد شوند ، تا در نتیجه اجتماع و اتحاد ، امر به معروف کنند و جامعه را از فساد بازدارند .

(تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1 ، ص464)

  در رهنمودهای رهبران دینی ، سیاسی و اجتماعی مکرر مشاهده می کنیم که نقش محوری مردم در تکوین ارکان حکومت ، گزینش مسئولان و نظارت و نقد و پرسشگری از آنان توسط مردم تاکید شده است . 

حال این سوال مطرح می شود که مردم با چه سازو کاری می توانند نقش نظارتی ، پزسشگری و انتقادی خود را ایفا کنند ؟ یا کار آنان را نقد و نظارت نمایند؟ آیا یک مسئول یا یک نهاد می تواند در برابر هر فرد پاسخگو باشد؟ قطعا پاسخ این سوال منفی است . اما اگر مردم در قالب احزاب و انجمن ها متشکل شوند ، مشترکا می توانند به صورت قانونمند و نظام دار این نقش را ایفا کنند .

برای حسن ختام ، این مقال را با رهنمود روحبخش حضرت امام صادق (ع) به پایان می بریم :

« هر ملتی که نسبت به منکرات و گناهانی که در حضورشان انجام می گیرد ، بی تفاوت باشند و در فکر تغییر و از بین بردن آن نباشند ، مورد عذاب خداوند قرار گرفته و مبتلای به بلای پروردگار می شوند .»


نوشته : سید علیرضا شفیعی مطهر 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 20 مرداد 1394 | 8:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مشاركت و دخالت مردم در همه امور جامعه؛ 

                  حق است، يا تكليف؟!

وقتي يك شهروند احساس كند كه در جامعة خود غير از «تكليف»،«حق» هم دارد و «مشاركت» يكي از «حقوق» مسلم اوست و نه از «تكاليف» او، در چنين موقعيتي او مي كوشد هم از حقوق خود بهره گيرد و هم بار تكاليف و مسئوليت هاي خود را داوطلبانه بر دوش گيرد. 

يك شهروند محترم كه احساس كند حقوق انساني او مورد احترام حكومت قرار مي گيرد، طبيعتاً پذيراي مشاركت در همه عرصه هاي جامعه مي شود. او به پديده مشاركت به عنوان يكي از حقوق خود مي نگرد، نه يكي از تكاليف خود؛ چون بهره مندي از حقوق، شيرين است و تحمّل تكاليف، سنگين. 

متاسفانه برخي متفكران و مسئولان با عدم اعتقاد به حقوق شهروندي مردم ، هنگام انتخابات يا راهپيمايي ها براي كشاندن مردم به صحنه به شدت بر طبل تكليف مي كوبند و با هزينه كردن از جيب دين و مذهب و مراجع تقليد مي كوشند مردم با احساس تكليف شرعي به ميدان آورند . در حالي كه اگر رسانه ها و تريبون ها و منابر در درازمدت ، حقوق انساني و شهروندي مردم را تبيين كنند ، مردم به گاه حضور در صحنه هاي انتخابات يا راهپيمايي ها و...خود براي احقاق حقوق حقه خود فعالانه و با رغبت به صحنه مي آيند.

ذيلاً چند مورد و نمونه از احكام چند دادگاه در چند نقطه جهان را درباره دفاع از حقوق انساني شهروندان ملاحظه مي فرماييد:

-         يك دادگاه لوس آنجلس، كارخانه سيگار سازي فيليپ موريس را به پرداخت 28 ميليون دلار به يك زن 64 ساله محكوم كرد كه دود سيگار باعث سرطان ريه او شده و اين سرطان اينك به كبد وي گسترش يافته است.

-         يك دادگاه ديگر كار خانه خودروسازي جنرال موتورز را به پرداخت 122 ميليون دلار غرامت به علت باز نشدن كيسه هواي اتومبيل هنگام تصادف و آسيب ديدن مغز يك كودك 12 ساله محكوم كرده است.

-         يك دادگاه نيويورك يك بيمارستان اين شهر را كه دست به عمل سزارين غير لازم يك زن حامله زده است، به پرداخت 91 ميليون دلار غرامت محكوم كرده است.

-         يك دادگاه ميسوري، خود روسازي جنرال موتورز را به دليل اين كه پدال گاز يك خودرو ساخت اين كارخانه هنگام رانندگي گير كرده و باعث دستپاچگي راننده و در نتيجه تصادف شده به 80 ميليون دلار غرامت محكوم كرده است.

-         يك دادگاه سانفرانسيسكو دو دلال سهام را كه باعث شده اند مردي پولش را در معاملات سهام از دست بدهد و دچار بيماري اعصاب شود، به 97 ميليون دلار پرداخت غرامت محكوم كرده است.(1)

-         يك مرد رومانيايي تصميم گرفت كه در باغچه خانه اش خود را دار بزند! به همين دليل طنابي آماده كرد و خود را دار زد. اما طناب پاره شد و مرد زنده ماند. در پي اين حادثه مرد 45 ساله از شركت توليد كننده طناب به دادگاه شكايت كرده است. وي گفت: 

من شكايت كرده ام كه چرا طناب به اندازه كافي محكم نبوده و نتوانستم با آن خود كشي كنم!! (2)

-         در يكي از شهر هاي آمريكا پير زني كه به خاطر افتادن در چاله خيابان دچار شكستگي پا شده بود، پس از شكايت از شهرداري محل، موفق شد هزينه كل خساراتي را كه متحمّل شده بود، دريافت كند.(3)

-         يك قاضي انگليسي از يك مجرم عذرخواهي كرد. او مرد مجرم را به تحمّل 9 سال حبس محكوم كرد و وي را به زندان فرستاد؛ اما دو ساعت پس از صدور حكم او را مجددّاً به دادگاه فراخواند و از او عذر خواهي كرد. قاضي گفت:

من از شما عذر خواهي مي كنم؛ چون به اشتباه شما را به تحمّل 9 سال حبس محكوم كردم. در حالي كه مجازات واقعي شما تنها 6 سال حبس است.(4)

- روزنامه «ميل» چاپ انگليس نوشت: احتمالاً دختر ملكه انگليس بايد در دادگاه حاضر شود. چندي پيش يكي از سگ هاي دختر ملكه در پارك «ويندسور» به يك زوج جوان حمله كرد. به همين دليل صاحب سگ بايد در دادگاه حاضر شود. در صورت تأييد اتهام توسط دادگاه، دختر ملكه به پرداخت 7700 دلار به عنوان جريمه خواهد شد.(5) 

شفیعی مطهر

---------------------------------

پاورقي ها

1- همشهري، 17/10/81

2و3- همشهري، 11/12/81

4- همشهري، 12/12/81

5-همشهري، 80/7/81


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 17 مرداد 1394 | 17:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  14 مردادماه روز حقوق بشر اسلامي و كرامت انساني 

 

    و لقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر والبحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا ( اسري ، ۷۰)

   ما فرزندان آدم را بسيار گرامي داشتيم . آن ها را بر مركب هاي خشكي و دريا سوار كرديم و از هر غذاي لذيذ و پاكيزه ايشان را روزي داديم و بر بسياري از آفريدگان خود برتري و فضيلت بزرگ بخشيديم. 

«دانلی» یکی از محققان حوزه حقوق بشر می گوید: 

«حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همگی از ایده کرامت ذاتی انسان ناشی می شوند».

     انسان اشرف مخلوقات و افضل موجودات است. خداوند در بين همه موجودات و مخلوقات تنها انسان را كرامت بخشيد و او را بر سرير سبز فضيلت نشانيد ؛ بنابراين انسان - بماهو انسان - كريم است. به ديگر سخن انسان فاقد كرامت انسان نيست !

   كرامت انسان ايجاب مي كند كه او بر فراز رفيع ترين چكاد خلقت بايستد و شخصيت منحصر به فرد خود را ، خود بسازد . در ميان همه موجودات انسان تنها كسي است كه اين كرامت و عزت و اختيار را يافته است كه مي تواند ابعاد وجودي خود را پي ريزي كند.

  حفظ كرامت براي همه انسان ها ضروري و لازم است و براي مسلمانان ضروري ترين حق و لازم ترين وظيفه و تكليف است . انساني كه براي خود كرامت و عزت قائل است و خود را كريم مي داند ، پيوسته مي كوشد تا آيينه دل خود را از زنگار هاي رزايل بزدايد و به آرايه هاي فضايل بيارايد.

   امام علي (ع) مي فرمايند: من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته .

    كسي كه شخصيت خود را گرامي بداند ، شهواتش را خوار و بي ارزش مي شمارد.

   آن حضرت بر اين باور است كه هر كس شخصيت خود را گرامي بدارد ، آن را با پليدي گناه و معصيت نمي آلايد.  

( من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه )

  انسان شريف و كريم در نگاه امام علي (ع) كسي است كه نفس و شخصيت خود را از ذلت ها و خواري ها تزكيه مي سازد. 

( من شرفت نفسه نزهها عن ذله المطالب )

    در مكتب حيات آفرين و عزت بخش مولا (ع) به انسان كرامت باخته ، اميد خيري نيست.

  ( من هانت عليه نفسه فلاترج خيره )

   امام هادي (ع) نيز توصيه مي فرمايند : 

از شر و بدي انساني كه در نفس خود خواري و پستي احساس مي كند ، در امان نباشيد.  

( من هانت عليه نفسه فلا تامن شره )

    " هيچ انسان سالمي تكبر نمي ورزد و ستم نمي كند مگر به خاطر پستي و ذلتي كه در شخصيت خود احساس مي كند. " 

  اين حقيقت ارزشمند روان شناسي را امام علي (ع) به وضوح و روشني بيان مي فرمايند:  

" ما من رجل تكبر او تجبر الا لذله وجدها في نفسه  "

    شخصيت انسان از دو بعد متضاد روحاني - جسماني  ، خاكي - افلاكي و انساني - حيواني تكوين يافته است. آفريننده مهربان خود مي فرمايد: 

  انسان را از " حماء مسنون " و " صلصال كالفخار " يعني گل خشكيده و لجن بدبو آفريدم ؛ سپس از روح خود در او دميدم : 

" نفخت فيه من روحي " . 

بنابراين هر انسان حق  و وظيفه دارد كه در تمام طول عمر خود پيوسته و هر لحظه مهم ترين دغدغه و اضطرابش اين باشد كه مبادا از " صراط " باريك تر از مو و تيزتر از شمشير طريق انساني بلغزد و در دوزخ حيوانيت و پستي سقوط كند. بينش تربيتي اسلام بر اين روش تاكيد مي ورزد كه بدي انسان ها را هم با نيكي و احسان تلافي كنيد ؛ تا مبادا خصلت حيواني و نفساني او تحريك شود و دست به  كنش ها و واكنش هايي بزند كه خلاف فطرت انساني اوست . بنابراين روش هاي تكريم شخصيت و تشديد محبت به همه انسان ها به ويژه نسبت به مربيان بسيار توصيه و تاكيد شده است.

    امام علي (ع) مي فرمايند :

  " عاتب اخاك بالاحسان اليه واردد شره بالانعام عليه " ( بحار ، ج ۱۷)

   برادرت را با نيكي كردن به او تنبيه كن و بدي او را با خوبي كردن به او دفع كن.

    آن حضرت براي تحريك و ترغيب بعد انساني و تقويت روحيه فضيلت خواهي و ايثار گري حتي در دشمن ، شكرانه پيروزي بر دشمن را عفو و گذشت مي دانند.

  " اذا قدرت علي عدوك فاجعل العفو شكرا للقدرت عليه "

    پيامبر بزرگ رحمت و مبشر سترگ فضيلت حضرت محمد (ص) بهترين مردم دنيا و آخرت را كسي مي داند كه داراي اين چهار خصلت و ويژگي باشد: 

" الا اخبركم بخير خلائق دنيا والآخره؟ "

   ۱ - عفو كني كسي را كه به تو ستم كرده است .( العفو عمن ظلمك )

   ۲ - برقراري پيوند با كسي كه از تو بريده است.( و تصل من قطعك ) 

   ۳ - نيكي كني با كسي كه به تو بدي كرده است. ( و الاحسان الي من اساء اليك )

   ۴- و بخشش كني به كسي كه تو را محروم كرده است. ( و اعطاء من حرمك ) 

      امام سجاد (ع) ، چكاد انسانيت و محبت را تا آنجا رفعت مي بخشد و تا آنجا بر تربيت و سازندگي انسان ها ارج مي نهد كه براي ستمگر نيز حقي قائل مي شود ( البته در صورتي كه به اصلاح او بينجامد ) : 

 " حق من ظلمك ان تعفو عنه الا اذا علمت ان ذلك يضر "

    حق كسي كه به تو ستم كرده اين است كه او را ببخشي ، مگر اين كه بداني زيان دارد.

      البته عفو و گذشت نسبت به ستمگر را مولا علي (ع) به خوبي تبيين مي كنند : 

   " العفو عن المقر لا عن المصر"

  عفو كني كسي را كه به ستمگري و ندامت خود اقرار دارد ، نه كسي كه همچنان در ستم كردن اصرار مي ورزد. 

    همين حقيقت  هستي را قرآن كريم در زيباترين تعبير و رساترين تفسير بيان مي فرمايد:

   " ادفع بالتي هي احسن فاذاالذي بينك و بينه عداوه كانه ولي حميم "

    بدي ها را با نيكي و احسان دفع كن . در اين صورت بين تو و كسي كه با تو دشمني دارد ، دوستي گرم و صميمي برقرار مي شود. 

    هر انسان  به طور اعم و هر مسلمان به  طور اخص بايد با تمسك و توسل به تكريم شخصيت خود و ديگران بكوشد تا از وجود خود و ديگران ، شخصيت هايي بزرگوار ، ايثارگر و كريم نسازد.

  امام علي (ع) در رهنمود تربيتي ارزنده خود مي فرمايند :

   " و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الي الرغايب فانك لن تعتاض بما تبدل من نفسك عوضا " ( نهج البلاغه)

  نفس خود را گرامي بدار از اين كه مبادا دچار پستي ها شود ؛ زيرا تو اگر از نفس خود چيزي را از دست دادي ، چيزي جاي او را نمي تواند پر كند.

  در همين زمينه از حضرت امام سجاد (ع) مي پرسند : "من اعظم الناس خطرا ؟ " چه كسي با عظمت ترين انسان هاست ؟ مي فرمايند : 

" من لم ير الدنيا خطرا لنفسه."  

كسي كه تمام دنيا را با خودش برابر نمي كند . ( تحف العقول ، ص ۲۰۰)

    شايسته است ما مسلمانان ، همه انسان ها و شهروندان جامعه را قدر بدانيم و در عرصه ارزش ها بر صدر بنشانيم.

                  حقوق بشر در قانون اساسي ج.ا.ا


اصل نوزدهم : مردم ايران از هر قوم و قبيله که باشند از حقوق مساوي برخوردارند و رنگ ، نژاد و زبان و مانند اين ها سبب امتياز نخواهد بود .
اصل بيستم : همه افراد ملت اعم از زن و مرد ، يکسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني ، سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي و موازين اسلام برخوردارند .
اصل بيست و يکم : دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعايت موازين اسلامي تضمين نمايد و امور زير را انجام دهد :
1- ايجاد زمينه هاي مساعد براي رشد شخصيت زن و احياي حقوق مادي و معنوي او .
2- حمايت مادران ، بالخصوص در دوران بارداري وحضانت فرزند و حمايت از کودکان بي سرپرست .
3- ايجاد دادگاه صالح براي حفظ کيان و بقاي خانواده .
4- ايجاد بيمه خاص بيوگان و زنان سالخورده و بي سرپرست .
5- اعطاي قيموميت فرزندان به مادران شايسته در جهت غبطه آن ها در صورت نبودن ولي شرعي .
اصل بيست و دوم : حيثيت ، جان ، مال ، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر درمواردي که قانون تجويز کند .
اصل بيست و سوم : تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ کس را نمي توان به صرف داشتن عقيده اي مورد تعرض و مواخذه قرار داد .
اصل بيست و چهارم : نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد . تفصيل آن را قانون معين مي کند .
اصل بيست و پنجم : بازرسي و نرساندن نامه ها ، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفني ، افشاي مجازات تلگرافي و تلکس ، سانسور ، عدم مخابره و نرساندن آن ها ، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون .
اصل بيست و ششم : احزاب ، جمعيت ها ، انجمن هاي سياسي و صنفي و انجمن هاي اسلامي با اقليت هاي ديني شناخته شده آزاداند ، مشروط به اين که اصول استقلال ، آزادي ، وحدت ملي ، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نکنند . هيچ کس را نمي توان از شرکت در آن ها منع کرد يا به شرکت در يکي از آن ها مجبور ساخت .
اصل بيست و هفتم : تشکيل اجتماعات و راه پيمايي ها ، بدون حمل سلاح ، به شرط آن که مخل به مباني اسلام نباشد، آزاد است .
اصل بيست و هشتم : هر کس حق دارد شغلي را که بدان مايل است و مخالف اسلام و مصالح عمومي و حقوق ديگران نيست، برگزيند .
دولت موظف است با رعايت نياز جامعه به مشاغل گوناگون ، براي همه افراد امکان اشتغال به کار و شرايط مساوي را براي احرازمشاغل ايجاد نمايد .
اصل بيست و نهم : برخورداري از تأمين اجتماعي از نظر بازنشستگي ، بي کاري ، پيري ، از کار افتادگي ، بي سرپرستي ، در راه ماندگي ، حوادث و سوانح ، نياز به خدمات بهداشتي و درماني و مراقبت هاي پزشکي به صورت بيمه و غيره ، حقي است همگاني .
دولت موظف است طبق قوانين از محل درآمدهاي عمومي و درآمدهاي حاصل از مشارکت مردم ، خدمات و حمايت هاي مالي فوق را براي يک يک افراد کشور تأمين کند .
اصل سي ام : دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رايگان را براي همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصيلات عالي را تا سرحد خودکفايي کشور به طور رايگان گسترش دهد .
اصل سي و يکم : داشتن مسکن متناسب با نياز ، حق هر فرد و خانواده ايراني است . دولت موظف است با رعايت اولويت براي آن ها که نيازمندترند بخصوص روستانشينان و کارگران ، زمينه اجراي اين اصل را فراهم کند .
اصل سي و دوم : هيچ کس را نمي توان دستگير کرد مگر به حکم و ترتيبي که قانون معين مي کند . در صورت بازداشت ، موضوع اتهام بايد با ذکر دلايل بلافاصله کتبا به متهم ابلاغ و تفهيم شود و حداکثر ظرف مدت بيست و چهار ساعت پرونده مقدماتي به مراجع صالحه قضايي ارسال و مقدمات محاکمه ، در اسرع وقت فراهم گردد . متخلف از اين اصل طبق قانون مجازات مي شود .
اصل سي و سوم : هيچ کس را نمي توان از محل اقامت خود تبعيد کرد يا از اقامت در محل مورد علاقه اش ممنوع يا به اقامت در محلي مجبور ساخت ، مگر در مواردي که قانون مقرر مي دارد .
اصل سي و چهارم : دادخواهي حق مسلم هر فرد است و هر کس مي تواند به منظور دادخواهي به دادگاه هاي صالح رجوع نمايد . همه افراد ملت حق دارند اين گونه دادگاه ها را در دسترس داشته باشند و هيچ کس را نمي توان از دادگاهي که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد .
(منبع: کتاب فلسفه حقوق)

     پس از تصویب  اعلاميه حقوق بشر اسلامي  در سازمان کنفرانس اسلامی  سالروز شکل  گیری اعلامیه اسلامی حقوق بشر موسوم به بیانیه قاهره در پنجم اوت هر سال (14 مرداد) به عنوان روز حقوق بشر اسلامی وکرامت انسانی در زمره مناسبت های ملی کشورهای عضو این سازمان درآمده و برنامه هایی را کشورهای مختلف اسلامی در این مناسبت به اجرا درمي آورند، 

کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران که اولین و قدیمی ترین نهاد با این عنوان در تمام کشورهای اسلامی است، ضمن استقبال از این مصوبه، در پانزدهم مرداد 1387 طی بیانیه ای اعلام داشت که امید است کشورهای اسلامی صرفاً به انجام یک سری برنامه های تشریفاتی و تبلیغاتی بسنده نکنند و چنین مناسبتی را وسیله ای قرار دهند برای تلاش بیشتر در جهت رعایت حقوق شهروندان خود و فعالیت علمی عمیق تر در جهت معرفی منابع غنی اسلامی در زمینه حقوق بشر و تعامل سنجیده و عالمانه با دیگر فرهنگ ها و تمدن ها. طی ماه های بعد نیز کمیسیون تعمیق فعالیت های مختلف در این زمینه را از جمله امور جاری خود قرار داد ؛ تا این که در سال 88 که برای اولین بار این مناسبت در تقویم مناسبت های ایران گنجانیده شد و اتفاقاً همزمان با مناسبت مهم دیگر ملی یعنی سالروز صدور فرمان مشروطه نیز گردید، نهاد ملی مستقل حقوق بشر اسلامی ایران را واداشت تا برنامه های دقیقی را به فراخور توان و مقدورات خود در دستور کار قرار دهد. 

  شعار تعیین شده کمیسیون برای اولین بزرگداشت روز حقوق بشر اسلامی و سال کاری پس از آن تا پانزدهم مرداد 1389، « وظائف دولت های اسلامی برای رعایت پیشبرد حقوق بشر از دیدگاه اسلام » می باشد که در همین راستا فعالیت های مختلفی از جمله برگزاری برنامه های علمی پژوهشی مختلف در اقصی نقاط کشور، اجرای برنامه های ترویجی و اطلاع رسانی عمومی مختلف در تهران و استان ها، تولید متون و محتواهای تخصصی برای اطلاع رسانی بین المللی در سطح کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، نشر کتب مختلف تألیفی و ترجمه ای در این زمینه، تدوین و انتشار گزارش سالیانه ارزیابی عملکرد دولت های اسلامی در اجرای مفاد اعلامیه اسلامی حقوق بشر و موارد دیگر گنجانیده شده است.

    روز حقوق بشر اسلامي و كرامت انساني را گرامي مي داريم.

  با آرزوي عزت و آزادي براي همه انسان ها در همه زمين ها و زمان ها


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 14 مرداد 1394 | 12:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مشرطیت گامی در راه مشارکت مردم در حکومت

خدا آن ملتي را سروري داد 

كه تقديرش به دست خويش بنوشت                                        

به آن ملت سرو كاري ندارد

كه دهقانش براي ديگري كشت

 مشاركت در معني سنتي آن عبارت است از پيوند دوسويه، سازنده و سودمند ميان دو تن يا بيشتر. در تعريفي كه سازمان ملل ارائه داده اين مفهوم دست مي دهد كه «دخالت و در گير شدن مردم در فراگردهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كه بر سرنوشت آنان تاثير مي گذارد».

  در اين تعريف سه انديشه مهم نهفته است: 

  در گير شدن،ياري دادن و مسئوليت . يعني افراد در اين فراگرد به گونه اي فعال درگير مي شوند و چه بسا در اين درگيري، به افراد و گروه هاي همسان در جهت و راستاي هدفي كه به آن معتقدند كمك و ياري مي كنند و اين ياري آن ها تؤام با مسئوليت است.

در جامعه ما این گونه تلقي مي شود كه اين مفهوم ره آورد فرهنگ و تمدن مغرب زمين و محصول عصر روشنگري و جامعه سرمايه داري و دموكراسي غربي است ؛ در حالي كه تاريخ و آموزه هاي ديني ما هم بر مشاركت مردم بر سرنوشت خود بارها و بارها تاكيد داشته و دارد و صد البته اين مفهوم با روح و بطن دين و مذهب ما نه تنها بيگانه نيست ،بلكه سازگار و قرين است. 

  در تاريخ اسلام بنا به باور شیعیان امام علي (ع) با و جود آن كه از طرف خداوند به امامت رسيده بودند ، ولي به دليل بيعتي كه مردم با او به عنوان «خليفه » نكرده بودند، بيست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصميم مردم در سرنوشتشان تمام اين سال ها نه تنها كار شكني نكرد، بلكه همواره در كنار مردم حتي به خليفه منتخب مردم نيز به عنوان مشاور كمك مي كرد.  هم او بود كه به خاطر مردم و بيعت شان بعد از 25 سال بر مسند خلافت نشست .با وجود اين كه 25 سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسيده بود . 

  برخي از علمای دین بر اين نظرند كه معرفي امام براي حكومت جنبه تعييني دارد نه تحميلي و معصومان ،حق حكومت از طرف خدا دارند كه قابل فسخ نيست ؛در حالي كه حق حاكميت از آن مردم است و اين حق قابل فسخ و انتقال به ديگري است.  استاد مطهري مي گويد:

  «اگر امام به حق را مردم ، از روي جهالت و عدم تشخيص نمي خواهند ،او به زور نبايد و نمي تواند خود را به مردم و به امر خدا تحميل كند.لزوم بيعت هم همين است»(حماسه حسيني: مطهري،107)

در كلامي از حضرت علي (ع) مي خوانيم كه : 

 «رسول خدا مرا متعهد به پيماني كرده و فرموده بود: پسر ابي طالب ولايت امتم حق توست. اگر به درستي و عافيت تو را ولي خود كردند و با رضايت در باره تو به وحدت نظر رسيدند ، امر ايشان را به عهده بگير و بپذير ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آن ها را به خواست خود واگذار ؛ زيرا خدا راه گشايش را به روي تو باز خواهد كرد». ايشان پس از قبول بيعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آن ها فرمود:

  «اي مردم ! اين امر ، امر شماست. هيچ كس جز آن كه شما او را امير خود گردانيد، حق امارت بر شما را ندارد.» 

   و اين چنين شواهدي كه بيانگر سازگاري اسلام با مشاركت جويي و مشاركت خواهي مردم است به حدي است كه از ذكر موارد در اين مقال خودداري مي كنيم.

باري مشاركت چه در شكل و مفهوم غربي و چه در مفهوم اسلامي در بردارنده سه عنصر اساسي است:

  ۱-سهيم كردن مردم در قدرت

  ۲-كوشش هاي سنجيده گروه هاي اجتماعي براي در دست گرفتن سرنوشت و بهبود اوضاع زندگي 

 ۳-ايجاد فرصت هايي براي گروه هاي فرودست

(چين سرخ،ادگار اسنو:ص ۱۵۳)

جوامع توده وار و سنتي براي ادامه زيست در جهان متكثر امروز چاره اي جز حركت به سوي جامعه مدني و جذب و جلب مشاركت همه مردم در قالب نهادهاي مدني ندارند. وقتي مردم با تشكل در قالب نهادهاي مدني،احزاب و NGOها توانستند اراده خود را تحقق بخشند و صدا و آرمان هاي خود را به گوش حاكمان برسانند، ديگر نياز و ضرورتي براي شورش و آشوب و احيانا انقلاب باقي نمي ماند و اين روند به بهبود زندگي اجتماعي مردم از نظر آزادي هاي سياسي و اجتماعي مي شود كه اين امر نيز به نوبه خود حتي در وضعيت معيشتي مردم نيز تاثير مي گذارد.چرا كه افراد آزاد طبيعتا افرادي مشاركت جو هستند و اين مشاركت جويي باعث كنترل دولت و حكومت و اين كنترل باعث خواهد شد كه دولت و حكومت مجري اراده مردم بوده و اراده مردم هيچ گاه بر عليه خودشان و منافعشان نخواهد بود.

اما با وجود اهمیت مشارکت در تمام عرصه های زندگی که منجر به بهبودی وضع زندگانی بشر می شود ، آیا ما مردم مشارکت جویی هستیم؟ و اگر نیستیم مشکل از کجاست ؟ چرا فرهنگ مشارکت در جامعه ما نهادینه نمی شود؟

مسلماً مشارکت صرفا به حضور در پای صندوق های رای خلاصه نمی شود و با توجه به آمار شرکت کنندگان در این فراگرد نمی توان رای به مشارکت جویی و مشارکت خواهی مردم داد هرچند  که یکی از پارامترهای اساسی در تعیین مشارکت مردم یک جامعه محسوب می شود. مشارکت آن گونه که در بالا سخن از آن رفت دارای سه عنصر اساسی است که متاسفانه واقعیت های اجتماعی بیانگر این نکته تلخ است که مردم کشور ما افراد مشارکت جویی نیستند .بدیهی است که مردم باید در همه امور مشارکت کامل،آگاهانه و فعال داشته باشند. 

عرصه های مشارکت مردم را نمی توان به یک یا چند حوزه محدود کرد .نمی توان گفت که مردم فقط باید در حوزه سیاسی یا اقتصادی یا .... مشارکت داشته باشند. نمی توان در حوزه اختیار و تصمیم گیری از آن ها مشارکت را سلب نمود و انتظار داشت که در حوزه مسئولیت پذیری، مشارکت کرده و هزینه تصمیمات ما را بپردازند.لذا مشارکت باید همه جانبه و فراگیر و کامل باشد.

نخستین و در عین حال مشکل ترین عمل در بحث مشارکت، تحقق مشارکت سیاسی مردم است و برای این که توسعه سیاسی تحقق پیدا کند ،«علاوه بر نهادهای قانونی ایجاد تشکل های شناسنامه دار و مشخص که در حد و اندازه خود و در چارچوب قانون سخن می گویند و هر کدام سخنگوی بخش های مختلف جامعه ما هستند لازم است»( فصلنامه فرهنگ مشارکت، سرمقاله)

اگر مردم محورند و اگر همه چیز برای مردم است ،باید توسعه سیاسی را به عنوان یک اصل و محور بدانیم. از آنجا که توسعه سیاسی مستلزم توزیع مجدد قدرت و به تبع آن ثروت و معرفت و منزلت است و این امر چون با منافع تثبیت شده گروه ها و جریانات و سرآمدان قدرت در تعارض و تضاد است با دشواری همراه است و به سادگی امکان پذیر نیست و افراد ذی نفوذ و صاحبان قدرت نه تنها از این روند حمایت نمی کنند ، بلکه با تمام قوا در برابر مشارکت جویی نخبگان دیگر مقاومت می کنند .لذا ساده اندیشانه است که ما تصور کنیم که جریان مشارکت جویی و مشارکت خواهی جریانی از بالا به پایین است و صاحبان زور و زر از مشارکت فعال افراد و گروه ها و نخبگان حمایت می کنند.

پس چاره چیست و مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده فعالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطلاع رسانی نیست که بتوان در مدت کوتاهی و به وسیله یک شیوه نامه مدون آن را از عرصه آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیده مترقی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده ،ماندگار و جاودان نخواهد شد. ابل وایزمن می گوید: 

 «انقلاب ها هرچند اصیل باشند تا به فرهنگ تبدیل نشوند ،ماندگار نخواهند شد». مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت اعتماد است. اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکر توده مردم استفاده نماید و اجازه مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطه تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است و حال که مردم در طول دوره ای سی ساله جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند. حافظه تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسری پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطه همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعه ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعه ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود ،بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد . 

همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام قدرت در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسر نیست ،حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فزهنگ غرب و یا شرق است ؛ بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(مشارکت سیاسی) به یاد داشته باشیم که:

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست.  

    بي ترديد انقلاب مشروطه را مي توان گامي بلند در راه نيل به مشاركت فعال و آگاهانه  همه اقشار مردم در اداره امور جامعه است.

   ريشه انقلاب مشروطيت را بايد در رفتار ظالمانه پادشاهان قاجار و تعدی و تجاوز شاهزادگان و وابستگان دربار و حكومت حاكمان ولايات و مداخله بی حد و حصر دولت های روس و انگليس در امور ايران و مخالفت مردم با آن ها دانست.

   كسانی بر مسند امور تکیه زده بودند كه به جای رسيدگی به امور مملكت و مشكلات مردم،‌ با بذل و بخشش های بی‌دريغ به فكر استحكام موقعيت خويش بودند.

   با به سلطنت رسيدن مظفرالدين شاه، فساد در دربار و فقر و بی‌عدالتی در جامعه بيداد مي‌كرد. در ابتدا كليد حركت انقلاب مشروطه از اهانت به روحانيان شروع شد. از آن طرف، به دليل اهانت كارگران بانک روس به قبرستان مسلمانان و اجساد مردگان، مردم به ساختمان در حال احداث با نک روس حمله كردند و آن را ويران ساختند. از سويی جنگ روس و ژاپن باعث شد قيمت قند بالا رود و به اين بهانه دولت، دو تن از تجار و از مهم‌ترين بازاريان تهران را به چوب بست. بازار تعطيل شد و مردم و روحانيون جمع شدند و به مسجد آمدند و مساجد به عنوان مهم‌ترين پايگاه‌های انقلابی وارد عمل شدند.

 در نهايت و پس از طی حوادث فراوان، حركت مردم با ارشادات و رهبری برخی از روشنفکران و روحانيون آغاز شد و برای رسيدن به خواسته‌های خويش كه يكی از آن ها تأسيس عدالتخانه بود،‌ ادامه مسير دادند و در اين راه،‌ تحصن علما و مردم در صحن حرم حضرت عبدالعظيم در ری و سپس مهاجرت به قم باعث عقب ‌نشينی دستگاه استبداد شد. 

   علما در اعتراض به تعلل شاه و صدر اعظم در تاسیس عدالتخانه که از خواسته های علما در مهاجرت اول به شهر ری و تحصن در شاه عبدالعظیم بود، به قم مهاجرت کردند. عده ای از کسبه و اصناف آزادی خواه نیز پناهنده شدن به سفارت انگلستان را برای عملی شدن خواسته های خود انتخاب کردند.

   اهم درخواست های متحصنان عبارت بود از : عزل عین الدوله از صدارت، مجازات قاتلان شهدای وطن، بازگشت دادن علما از قم و عودت دادن تبعید شدگانی چون حاج میرزا حسن رشدیه و دیگران به تهران و مهم تر از همه تاسیس دارالشورای ملی. لازم به ذکر است در مهاجرت اول، صحبت از تاسیس عدالتخانه بود و حرفی از دارالشوری به میان نیامده بود ،در حالی که در مرحله دوم صرفا هدف، تاسیس دارالشوری ملی بود.

   با طولانی شدن تحصن در سفارت انگلیس، این کشور رسماً به میانجی گری برخاست و از دولت ایران خواست که به درخواست های مردم پاسخ دهد و شورش را بخواباند.

   مظفرالدین شاه که مدت ها به علت بیماری در کاخ صاحب قرانیه بستری بود و از حقایق بی اطلاع مانده بود، به سرعت در جریان قرار گرفت.

نهضت به شيراز و تبريز و اصفهان نيز بسط يافت و مظفرالدين شاه که از هيجان مردم به وحشت افتاده و احساس خطر کرده بود، خواهی نخواهی در  ۱۴ مرداد ماه ۱۲۸۵ مصادف با ۱۴ جمادی الاخر سال ۱۳۲۴ ه.ق. به صدور فرمان مشروطيت و تأسيس مجلس شورای ملی مرکب از برگزيدگان ملت تن داد. با اعطای مشروطيت تحصن روحانيونی که خاک ايران را ترک کرده بودند با استقبال باشکوهی به پايان رسيد. 

    اين مبارزه در مرحله بعد منجر به ايجاد نظام مشروطه و تأسيس مجلس شورای ملی گرديد و به حكومت استبداد پايان داد.

مجلس يکم در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ ه.ق. با حضور شاه در کاخ گلستان گشايش يافت و در آخرين روزهای زندگی مظفر الدين شاه (۱۴ ذيقعده ۱۳۲۴ ه.ق.) پنجاه و يک اصل قانون اساسی به امضای شاه رسيد.

        صدور فرمان مشروطیت و تغییر رژیم سیاسی ایران که طی یک نهضت و انقلاب آرام صورت پذیرفت، شور و هیجان فوق العاده در میان آزادی خواهان و ملیون و مشروطه طلبان به وجود آورد. پناهندگان سفارت انگلیس از آنجا خارج شدند و روحانیون و علما در میان استقبال پر شور مردم از قم به تهران بازگشتند و دو شبانه روز سراسر تهران غرق در جشن و سرور و شادمانی بود.

     ضمن گرامي داشت سالروز صدور فرمان مشروطيت ، اين نخستين گام در تحكيم حاكميت مردم را به همه مردم فهيم و فرزانه ايران بزرگ تبريك مي گويم.

سید علیرضا شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 14 مرداد 1394 | 11:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 بیان و قلم،افشاگر فساد و ستم

 

 

  گفت : شنیده ای که ۲۳۳تن از نمایندگان مجلس در نامه‌ای به رئیس قوه قضائیه اعلام کردند که بر قوه قضائیه فرض است که در مبارزه نفس‌گیر ولی مقدس با مفاسد کار مبارزه را از بالا شروع کنند؟

گفتم : بله ! کار مبارزه با مفاسد عمری به درازای همه دولت ها در طول تاریخ و عرض جغرافیا دارد !

  گفت: ولی داری خیلی اغراق می کنی !

گفتم : به هیچ وجه ! دولت پیشین خود را پاکدست ترین دولت تاریخ می دانست و رئیس دولت مدعی بود لیست فاسدان را در جیب خود دارد!و حتی رسالت تاریخی خود را مبارزه با مفاسد و فاسدان می دانست! 

اما حالا روزی نیست که پرونده ای تازه از مفاسد پنهان آنان افشا نشود.

گفت : پس راه مبارزه قطعي و مستمر با مفاسد - اعم از اقتصادي ، سياسي و اجتماعي - به نظر شما چيست؟

 گفتم : اگر بازهم نخواهي گفت اغراق مي كني ، من باور قطعي دارم كه اگر مسئولان صادقانه قصد مبارزه با همه انواع مفاسد را دارند، بيايند قلم و بيان مطبوعات را كاملا آزاد بگذارند ؛ در نتيجه در حتي كوتاه مدت چه بسيار دست هاي كثيف متجاوزان اقتصادي ، اجتماعي و... را  مي گيرند و رسوا مي كنند . از آن گذشته چنين افرادي فاسد وقتي  ببينند هزاران چشم و گوش روزنامه نگاران ، نويسندگان ، وبلاگ نويسان و...همه رفتارها و گفتارهاي آنان را رصد مي كنند ، هرگز جرات نمي كنند ذره اي انحراف در قول و عملشان پديدار شود. 

حتی اگر در دوران هشت ساله دولت پیشین،قلم و بیان مطبوعات ورسانه های حقیقی و مجازی آزاد بود،در همان روزهای اول طشت رسوایی متجاوزان به بیت المال از بام آزادی مطبوعات فرومی افتاد!

  در جامعه اي كه آزادي قلم و بيان در مطبوعات ، كتاب ها و ساير رسانه هاي شنيداري و ديداري و نوشتاري جلوه گر باشد ، هر مقام و مسئول خود را در اتاقي شيشه اي مي بيند كه همه حركات  او زير نظر و پيش چشم هزاران افراد ديده ور قرار دارد.

گفت : مثلا در كشورهايي كه به باور شما اين نوع آزادي وجود دارد ، آيا از درصد مفاسد كاسته شده ؟

 گفتم : صاحب نظران بر اين باورند كه يافته هاي تحقيقات نشان داده كه در كشورهاي استبدادي ، مفاسد ۳۳برابر كشورهاي دموكراسي است .

گفت : آيا نمونه مستندي هم براي اين ادعاي خود داريد؟  

گفتم : ذيلا  نمونه هایی از كارهاي شجاعانه ژورناليست هاي ایرانی و خارجی  را مي بينيد  كه يكي از آن ها به جنگي خانمانسوز و ضد بشري  پايان داد.

     مجله لايف، در تاريخ 26 نوامبر 1965 ، تحت عنوان واقعيت عريان جنگ ويتنام عکسي از Paul Schutzers  را روي جلد مجله  خود منتشر كرد.

 اين عکس در زمان جنگ ويتنام چريک ويت کنگي را نشان مي‌داد که به اسارت نيروهاي آمريکايي درآمده. پس از انتشار اين عکس و خبر مرتبط با آن در مجله لايف بود که مردم آمريکا به حمايت خود از جنگ ويتنام خاتمه دادند. Schutzers که يکي از بهترين عکاسان مجله لايف بود، سال 1967 درحالي که براي انجام عکاسي از جنگ اعراب و اسرائيل رفته بود، جان خود را از دست داد.

 

 مقابله با آزاد اندیشی خبرنگاران در هر کشوری که همواره داعیه دار دموکراسی و جریان آزاد اطلاعات بوده است، موضوع جدیدی نيست. این نوع رفتار تأمل برانگیز قبل از هر چیز تلاش بیهوده ای است در جهت انزوای خبرنگاران و محدود کردن جریان آزاد اطلاع رسانی که در نتیجه آن شأن و منزلت خبرنگار به یغما رفته و مصداق تعبیر امپریالیستی «بهترین خبر، بی خبری است» تحقق پیدا مي كند!!


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 4 مرداد 1394 | 7:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آزادی مطبوعات بهترین راه مبارزه با مفاسد

درباره مبارزه با مفاسد اجتماعی ، اقتصادي و...بسيار گفته اند و نوشته اند و ما بسيار شنيده و خوانده ايم . در طول تاريخ و عرض جغرافيا و در هر كشوري هر دولتي ، مبارزه با مفاسد را در سرلوحه برنامه هاي خود مي داند ، يا لااقل ادعاي آن را دارد ، ولي چرا در بسياري از موارد با شكست رو به رو مي شوند ؟

   به باور من بهترين و پيشرفته ترين راهكار قطعي مبارزه با مفاسد - از هر نوع و توسط هر شخص يا مقامي - آزادي بيان و قلم - مطبوعات - است . 

مطبوعات و خبرنگاران و روزنامه نويسان ، گوش ها و چشم هاي مردم اند . آنان بايد و شايد كه در هر عرصه و صحنه اي با دوربين و قلم خود حضور داشته باشند ، تا گفتارها و رفتارهاي همه مسئولان و افراد موثر را ثبت و ضبط كنند و در مرئي و منظر مردم - كه ولي نعمت هاي آنان هستند - به نمايش گذارند . حال شما تصور فرماييد  هر مسئول - در هر مقام و رتبه اي كه باشد - اگر براي خود حاشيه اي امن و تاريك احساس نكند و خود و اعمال خود را هميشه زير نظر دوربين ها و چشم هاي ناظر بداند، چگونه مي تواند مرتكب فساد شود؟ مقام مسئولي كه خود را در اتاق شيشه اي و در معرض تماشاي ميليون ها چشم بداند ، هرگز به خود اجازه نمي دهد كه ذره اي از خواست هاي مردم تخطي كند.

براي نمونه تعدادي عكس از مسئولان رده اول دنيا را ببينيد، كه اگر نوعا مي دانستند چشم هاي ناظري آنان را مي نگرد ، در رفتارهاي خود تجديد نظر مي كردند . دقت كنيد و ببينيد چشم هاي تيزبين عكاسان و خبرنگاران چگونه مخفي ترين و محرمانه ترين لحظات تنهايي و خلوت مسئولان را به تصوير كشيده و در برابرميليون ها چشم به نمايش گذاشته اند.

چشم به راه ديدگاه هاي متفاوت شما هستم .

 

...و ملکه الیزابت در توالت

ضمنا در اینجا نیز مطالعه ترک نمی شود!


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 2 مرداد 1394 | 6:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺁﻣﺎﺭﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﯾﺴﺖ ﺑﻮﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺍﺳﺖ 


ﻣﺪﯾﺮﮐﻞ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻣﺤﯿﻂ ﺯﯾﺴﺖ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺣﻔﺎﻇﺖ  ﻣﺤﯿﻂ  ﺯﯾﺴﺖ ﮔﻔﺖ : 

ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺭﺗﺒﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺤﯿﻂ ﺯﯾﺴﺘﯽ، ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺁﺏ ﺍﺯ 100 ﻧﻤﺮﻩ 2.77 ﻭ ﺭﺗﺒﻪ 117 ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ  به دﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ !
ﺑﺨﺶ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﻫﺸﺘﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ :
* ﺧﺴﺎﺭﺕ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﻫﻮﺍ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﺎﻻﻧﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﻫﺸﺖ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺩﻻﺭ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺶ ﺩﺭﺻﺪ از ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﺎﻧﻮﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺷﮑﺎﺭ ﻏﯿﺮﻣﺠﺎﺯ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﺴﺎﺭت هاﯼ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﺗﺎﻻب ها ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ 40 ﺗﺎ 100 ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺳﺖ .
* ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺟﺰﻭ 10 ﮐﺸﻮﺭ ﻧﺨﺴﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺼﺮﻑ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﯿﻌﺖ 40 ﺩﺭﺻﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ 60 ﺩﺭﺻﺪ ﺑﺎقی ماﻧﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﺪ .
* ﺳﺮﺍﻧﻪ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﮔﺎﺯ ﺩﯼ ﺍﮐﺴﯿﺪ ﮐﺮﺑﻦ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺣﺪﻭﺩ 4.9 ﺗﻦ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ 7.7 ﺗﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻗﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎﻻ ﺍﺳﺖ .
* ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ ﺑﺎﺭﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ 241 ﻣﯿﻠﯿﻤﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ 855 میلی متر است!

 

 

موضوعات مرتبط: مقالاتروزنوشت

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 2 تير 1394 | 8:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

کدام کشورها برای مادر بودن بهترند؟

 ایران هشتاد و چهارم است

نروژ بهترین کشور برای مادر بودن و سومالی بدترین کشور است

گزارش یک بنیاد فعال در زمینه مسائل کودکان نشان می‌دهد که نروژ بهترین کشور برای مادر بودن و سومالی بدترین کشور است.

بر اساس گزارش بنیاد نجات کودک که وضعیت مادران و کودکان را در ۱۷۹ کشور بررسی کرده است ایران در رتبه هشتاد و چهارم این فهرست قرار دارد.

کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر، مالزی و ونزوئلا وضع بهتری دارند و در جایگاه بالاتری ایستاده‌اند.

افغانستان پله ۱۵۲ است و تاجیکستان در پله ۱۲۷ قرار گرفته است.

این گزارش که همزمان با روز مادر در ایالات متحده منتشر شده می‌گوید:

مادر بودن در کشورهای اسکاندیناوی از جمله نروژ، فنلاند و ایسلند بهتر از سایر کشورها است.

از میان ۱۷۹ کشوری که در این بررسی آمده‌اند، مادران در کشورهای سومالی، جمهوری کنگو و جمهوری آفریقای مرکزی از همه کشورهای دیگر شرایط دشوارتری را تجربه می‌کنند.

تقریبا همه کشورهایی که در پایین این جدول قرار دارند کشورهایی هستند که درگیر جنگ داخلی و مشکلات سیاسی هستند.

نویسندگان این گزارش برای بررسی وضع مادران بر پنج موضوع تمرکز کرده‌اند: بهداشت بارداری و زایمان، سلامت کودکان، وضعیت اقتصادی کشور و مشارکت زنان در سیاست ملی و توانایی برای تاثیر در تدوین و تغییر سیاست‌ها.

یکی دیگر از عوامل بررسی شده در این گزارش میانگین سال‌هایی است که دختران امکان دسترسی به مدرسه و تحصیلات رسمی را دارند.

جایگاه کشورها در زمینه وضعیت مادران ۲۰۱۳
رده‌بندی کشورها نسبت خطر مرگ و میر در بارداری و زایمان نسبت مرگ کودکان زیر ۵ سال از هزار کودک میانگین زمان دسترسی به تحصیلات رسمی
۱ نروژ ۱۴۹۰۰ ۲.۸ ۱۷.۵
۱۸ اسرائیل ۱۷۴۰۰ ۴ ۱۶
۲۴ بریتانیا ۶۹۰۰ ۴.۶ ۱۶.۲
۶۵ ترکیه ۲۳۰۰ ۱۹.۲ ۱۴.۵
۸۴ ایران ۲۰۰۰ ۱۶ ۱۵.۱
۹۰ آذربایجان ۱۸۰۰ ۳۴.۲ ۱۱.۹
۱۰۰ عراق ۳۴۰ ۳۴ ۱۰.۱
۱۲۷ تاجیکستان ۴۳۰ ۴۷ ۱۱.۲
۱۵۲ افغانستان ۴۹ ۹۷ ۹.۷
۱۷۹ سومالی ۱۸ ۱۴۵.۶ ۲.۲

مرگ و میر در زایمان

این گزارش می‌گوید میزان نسبت مرگ و میر زنان ایرانی در جریان زایمان در سال ۲۰۱۳ یک به دو هزار بوده است. یعنی از هر دو هزار زن باردار ایرانی یک نفر در حین زایمان می‌میرد.

این رقم در نروژ که بالای این فهرست قرار دارد ۱۴ هزار و ۹۰۰ است؛ یعنی از هر ۱۴ هزار و ۹۰۰ زن یک نفر در اثر زایمان می‌میرد.

در سومالی که در ته این فهرست قرار دارد، از هر ۱۸ زن یک نفر بر اثر زایمان می‌میرد.

تحصیل زنان

در بسیاری از نقاط جهان دختران به خاطر ازدواج زودرس و زایمان زودتر از پسرها تحصیل را رها می کنند.

زنان ایرانی دست‌کم به طور میانگین ۱۵ سال به تحصیلات رسمی دسترسی دارند.

این رقم در تاجیکستان ۱۱ سال و در افغانستان ۹ سال است.

در نروژ که بهترین کشور برای مادر بودن است، این رقم ۱۷ سال و در سومالی کمی بیش از دو سال است.

مرگ و میر کودکان

میزان مرگ و میر کودکان زیر پنج سال هم یکی از معیارهایی است که در این گزارش برای رده‌بندی کشورها از نظر مناسب بودن برای مادری در نظر گرفته شده است.

بر اساس این گزارش از هر هزار کودک ایرانی ۱۶ کودک پیش از ۵ سالگی می‌میرند.

این رقم در افغانستان ۹۷ مورد و در تاجیکستان ۴۷ مورد است.

در نروژ این رقم کمی کمتر از ۳ مورد و در سومالی ۱۴۵ مورد است.

مشارکت در سیاست

میزان مشارکت زنان در تصمیم‌گیری‌های جامعه یکی دیگر از معیارهایی است که در این گزارش مورد توجه قرار گرفته است.

علی رغم تصور عمومی وضعیت کشورهای پیشرفته در زمینه سهم زنان در سیاست به خوبی سایر بخش‌ها نیست.

کشورهایی مثل رواندا، بولیوی و کوبا در زمینه قرار دادن فرصت های برابر در سیاست برای زنان و مردان بهتر از برخی کشورهای غربی مانند ایالات متحده، ایرلند و ژاپن عمل کرده اند.

در نروژ که بر اساس این گزارش، بهترین کشور جهان برای مادر بودن است سهم زنان در تصمیم‌گیری‌های سیاسی ۳۹ درصد است.

در کشور سومالی که بنا بر گزارش‌های مختلف یکی از بدترین کشورهای جهان برای زن بودن به حساب می آید، میزان مشارکت زنان در سیاست به نسبت بالا و بیش از ۱۳ درصد است.

در فاصله سال های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ فوزیه یوسف عدن نخست وزیر این کشور بوده است.

گزارش بنیاد نجات کودکان می‌گوید: میزان مشارکت زنان در سیاست در افغانستان ۲۴ درصد، در تاجیکستان ۱۵ درصد و در ایران ۳ درصد است.

مشارکت زنان در سیاست از آن جهت در میان شاخص های این گزارش قرار گرفته که در صورت حضور جدی‌تر زنان در سیاست احتمال بیشتری وجود دارد که مسائل مربوط به زنان و کودکان در برنامه های ملی قرار بگیرد.

گزارش بنیاد نجات کودکان می‌گوید برای رفع نابرابری ها نیاز به منابع بیشتری وجود دارد.

بنا به این گزارش میزان مرگ و میر کودکان در مناطق فقیرنشین شهرها بیشتر است. کودکانی که در فقر به دنیا می آیند، احتمال مرگ و میرشان سه تا پنج برابر بیشتر از کودکانی است که والدین شان وضع اقتصادی خوبی دارند.


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 22 ارديبهشت 1394 | 5:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تأثیر اخلاق در موفقیت
 
 
"تواضع" و "فروتنی" از صفاتی هستند که هر بار که نامشان به گوش می رسد، احساس دلپذیر و خوشایندی در انسان به وجود می آورند.
 
شاید بشود گفت این طراوت و خوشایندی، خصوصیت همه صفات اخلاقی است، چرا که ریشه در فطرت آدمی دارند و ناخودآگاه نسبت به خوبی ها کششی را در ما ایجاد می کنند. اما باز این دو صفت تفاوت های چشمگیری با دیگر صفات اخلاقی دارند، چرا؟

همان طور که در مقالات گذشته به ویژه در دو قسمت قبلی همین مقاله مطرح شد، ضد این صفات یعنی "غرور" و "تکبر"، آزاردهنده ترین صفات آدمیزاد و البته خیرمایه بخشی از وجود ما هستند. می گویند آدم مغرور حتی از اسبی که کالسکه اش را می راند، بیزار است. متأسفانه این صفات منفی به قدری به ما نزدیکند که مثل اندام های درونی بدن، به چشم نمی آیند و دایم از آن ها غافلیم. در اساس همین دو صفت هستند که در طول تاریخ، باعث سقوط افراد موفق از قله های ترقی چه در ابعاد مادی و چه در معنویات شده اند و صد البته این تهدید ادامه خواهد داشت و به قول نیچه "تکبر، آسان ترین راه برای از بین بردن سرافرازی هاست".

 

فکر نکنید آدم های با ضریب هوشی بالا در امان هستند، جالب اینجاست که این صفات ناپسند یعنی "غرور" و "تکبر"، هیچ گونه ارتباطی به میزان ضریب هوشی ما ندارند و در هر انسانی با هر میزان هوش و درایت به وضوح دیده می شوند. غیر از خود شخص که از این عیوب ریشه دار تا حدود قابل توجهی ـ یا کاملاً ـ غافل است، دیگران به عیوب او بیش از خودش واقفند و کم و کیف آن را به وضوح تشخیص می دهند. لذا هر از گاهی مستقیم یا غیرمستقیم نظريات یا رفتار ما را که ناشی از این غرور و تکبر است، مورد ایراد قرار می دهند و اینجاست که ما اصلاً از این اعتراض خوشمان نمی آید و با هر روشی سعی می کنیم نظر گوینده را حتی الامکان تغییر دهیم و به او بفهمانیم که کاملاً در اشتباه است. 

نظیر این علایم یعنی واکنش نسبت به انتقادات اطرافیان، نشان دهنده این است که این صفات در تار و پود وجودمان لانه کرده و برای مبارزه با این دو نقطه ضعف اساسی یعنی "غرور و تکبر" راه طولانی در پیش داریم . به نظر می رسد به این سادگی ها هم نمی توانیم از شرشان خلاص شویم! شاید تشریح برخی از تکنیک های فریبنده این دو صفت ناپسند، قدری راه مبارزه را بهتر ترسیم کند و ما را بیشتر با این اژدهای هزار چهره آشنا سازد.

 

یکی از تکنیک های "غرور" که شاید خیلی هم معروف باشد، تکنیک "انکار" است. همان طور که گفتیم "غرور" انسان را می فریبد و با این فریب و مکر، ایده ها و باورهای غلطی را به فکر و روان ما تحمیل و تزریق می کند، به گونه ای که مصرانه مدعی هستیم چنین صفات نیکی را دارا هستیم و چنان ضعف هایی هرگز در ما وجود ندارد. اولین راه تشخیص این تکنیک این است که ببینیم نسبت به انتقادی که از ما می شود، به لحاظ فکری و روانی چه واکنشی نشان می دهیم. شدت واکنش روانی ما می تواند شاخص خوبی برای اندازه گیری میزان خودباوری و غرورمان باشد. به قول معروف ببینیم وقتی با انتقادی مواجه می شویم، چه میزان خونمان به جوش می آید!

 خودخواهی، راه ها را می بندد و خیر و خوشی را دور می کند. حال آن که، هر اندیشه مهرآمیز به دور از خودخواهی، نطفه کامیابی را در خود می پروراند.

"فلورانس اسکاول شین"

 

وقتی از انسان مغرور، (الحمدالله که ما مغرور نیستیم!!) که خود را مزین به انواع صفات متعالی و مبرا از هرگونه رذیلتی می داند، انتقادی می شود و یا اشکالی از کار و رفتارش گرفته می شود ـ البته نه فقط از طریق کلام بلکه حتی با ایما و اشاره و یا هر نوع حرکت ظریف دیگری که نشان دهد رضایتی از او وجود ندارد ـ اولین حالتی که به طور ناخودآگاه از او بروز می کند، حالت "انکار" است. روان او مانند گلبول های سفید خون که با اولین مواجهه با ویروس یا هر موجود خارجی، به شدت واکنش نشان می دهند و آن را دفع می کنند، سعی می کند هر چه سریع تر خود را از این انتقاد و اشکال مبرا کند و به شدت نسبت به این حمله واکنش دفاعی نشان می دهد و به هر طریق می کوشد تا از مهلکه بگریزد. آگاهانه شروع به "انکار" می کند و امواج فکری فراوانی بر علیه موضوع مورد انتقاد به ذهن او هجوم می آورند و او که احساس می کند خشت های ساختمان "خودباوری"اش در خطر فروپاشی اند، تمام قوای وجود خود را به کار می گیرد تا خود و البته دیگران را توجیه کند که هرگز چنین ایرادی به کار او وارد نیست و گوینده و سایرین در اشتباه محض هستند. در اینجاست که جملاتی با این مضامین کاربرد زیادی پیدا می کنند: "خیر این طور نیست که..."، "شما در اشتباه هستید من..."، "البته این نظر شماست دیگران در مورد من..."، "دارید یک طرفه به قاضی می روید من..."، "دارید قضاوت عجولانه می کنید من..."، "صبر کنید باید برایتان توضیح بدهم تا موضوع روشن شود که من..." و...

 

این واکنش تدافعی روانی، تمام وجود شخص را به حالت آماده باش درمی آورد، رنگ رخساره اش سرخ و برافروخته می شود، بیانش با مشکل مواجه می شود، حالت پرخاش پیدا می کند، حتی الامکان اجازه صحبت کردن به کسی نمی دهد، میدان دید او محدود و تار و سرش به شدت گرم می شود! بسته به میزان غرور و نادانی اش، گاهی هم احساس می کند که از شدت ضربه وارده! مریض شده و قوایش در حال تحلیل است. خلاصه این که در برابر هر نوع کلام و رفتاری که نشان دهد او برخلاف تصورش مقبول و مورد تأیید نیست، بی درنگ سلاح "انکار" به دست می گیرد و نه تنها ایراد را نمی پذیرد، بلکه اشکال را از خود منتقد می داند و با تمام قوا به وسیله افکار و رفتار بیرونی اش، به زعم خود حملات وارده! را چند برابر تلافی کرده و موج سهمگینی از عیوب و ایرادهای زشت را برسر گوینده بینوا خالی می کند. خلاصه وای به حال منتقد.

 

در وضعیت مشابه که منتقد مستقیمی در کار نیست، مثلاً جبر زمانه و روزگار او را نقد می کند، او مظلومانه خود را مستحق چنین ظلمی نمی داند و باز با کمک سلاح "انکار" خود را از همه تقسیرها مبرا کرده، و برای متحمل شدن این بار سنگین ظلم و جور، تازه امتیازی هم برای خود قایل می شود و  باز بر غرور خود می افزاید! مثلاً می گوید: "لیاقت ندارند که من..."، "اینجا جای آدم های مثل من نیست، من..." و...

 

از آنجایی که غرور انسان را از "وضعیت" خود غافل می کند و او را با افکار غیرواقعی فریب می دهد، بنابراین یکی از راه های مبارزه با غرور با توجه به واکنش "انکار"، تلاش برای تقویت صفت "انتقادپذیری" است. حتماً شما هم قبول دارید که هیچ انسانی در دنیا وجود ندارد که بی عیب و نقص و کامل باشد؛ پس این موضوع شامل حال خود ما هم می شود. باید صادقانه و دایم این واقعیت را در عمل به خود یادآوری کنیم که "من هم نقص دارم"، "من هم نقاط ضعفی دارم"، "من هم اشتباه می کنم"، "من هم خیلی چیزها را نمی دانم"، "من هم یکی هستم مثل دیگران"، "همیشه حق با من نیست"، "من یک انسان عادی هستم درست مثل اطرافیانم، پس من هم ایرادهایی دارم"، "آخر مگر من کی هستم این همه منم برای چیست".

 

ما باید خیلی خودپسند باشیم اگر تصور کنیم که برجسته ترین موجودات دنیا هستیم. در این دنیا نزدیک به صد میلیارد کهکشان وجود دارد که هریک از آن ها چندین میلیون خورشید دارند که شبیه به ما یا بهتر هستند و هر روز تعدادی از آن ها با هم برخورد می کنند و در هیچ جای دنیا کسی برایشان غصه نمی خورد و مجلس ترحیم و یادبود برپا نمی کند

"موریس مترلینگ"

 

هر بار که انتقادی شنیدیم، سعی کنیم افسار این حالت تدافعی ناخودآگاه را به دست بگیریم و تا جایی که قدرت داریم به حالت خودآگاه با تلقین افکار صحیح، واکنش درست و منطقی مثل یک انسان واقعی از خود نشان دهیم، مثلاً:

* سعی کنیم با گوینده رفتاری مودبانه و محترمانه داشته باشیم.

* سعی کنیم بر احوال و احساساتمان تسلط پیدا کنیم.

* اجازه دهیم حرفش تمام شود.

* کمی به حرفش فکر کنیم تا درست منظورش را متوجه شویم.

* سعی کنیم مصادیقی از انتقاد را در وجودمان پیدا کنیم.

* رفتارمان را طوری مرور کنیم که متوجه شویم چرا این ایراد به ذهن شخص گوینده رسیده است.

* اگر حرفش را نمی پذیریم ،حداقل صددرصد حرف او را نقض نکنیم و به طور مطلق خود را مبرا ندانیم.

* برای دفاع کردن از خودمان بی قرار نشویم و بدانیم با کمی صبر و تحمل شرایط به نفع ما تمام خواهد شد.

هر چقدر که بتوانیم از شلیک مسلسل "انکار" خودداری کنیم یا حداقل کمتر تیراندازی کنیم یا تیراندازی را به تأخیر بینداریم، نشانه پیشرفت است و ما موفق شده ایم تا حدی عنان اختیارمان را به دست بگیریم.

 

اما نکته دیگری که شاید باورش سخت باشد این است که یکی دیگر از تکنیک های زیرکانه و حرفه ای غرور، استفاده از "تصویر" تواضع و فروتنی است. شخص مغرور خواهان برتری و تفاخر همه جانبه نسبت به دیگران است.

  گویند روزی شخصی راه می رفته و مدام متعجبانه نفس های بلندی می کشیده و زیر لب چیزی را تکرار می کرده است. وقتی از او سوال می کنند که موضوع این حیرت و تعجب چیست می گوید:

  "در عجبم که خداوند چگونه این همه فضل و دانش را در سینه من جا داده است"!

  مثال متداول دیگر وقتی است که از کسی در مورد موضوعی نظرخواهی می شود، اول با کمال تواضع می گوید: "البته من کوچک تر از آن هستم که نظر بدهم، اما..." و بعد باید قریب به یک ساعت شنونده نظريات قاطع و مطلق او باشیم!

 

از آنجایی که غرور مانند ویروس وارد ساختمان ژنتیکی ما می شود، لذا به راحتی قادر است تمام هوش و ذکاوت ما را در اجرای فرمان هاي خود به کار گیرد. غرور به خوبی می داند که "جامعه، انسان متواضع را می پسندد و به او احترام می گذارد" پس این بهترین موقعیت است تا از این پوشش ظاهری برای ارضای امیالش استفاده کند.

"نفس اژدرهاست او کی مرده است          

   از غم بی آلتی افسرده است"

بنابراین شخص را به الگوبرداری صوری! از رفتار افراد متواضع و فروتن وامی دارد و از این روش برای پیشبرد کار و رسیدن به امیال خود نهایت استفاده را می کند.

 

مثلاً می داند که "افراد متواضع، ادب و احترام را نسبت به دیگران رعایت می کنند" و معمولاً از این راه موفقیت هایی کسب می کنند. بنابراین او هم سعی می کند به طمع پیشبرد کاری، از کلمات و زبان بدن آن ها تقلید کند. ولی از آنجایی که اعتقادی به این رفتارها ندارد، رفتارش با کیفیت خاصی همراه است که هرگز آن تحسینی را که مدنظرش هست، برنمی انگیزد. این کار به تواضع سمرقندی معروف است. از مشخصات دیگر انسان متواضع این است که از خود تعریف و تمجید نمی کند. همیشه صفات خوب دیگران به نظرش می آید و سعی می کند از دیگران بیاموزد.

 

اگر کسی این کیفیت را در حقیقت درون خود ایجاد نکند و فقط بخواهد تظاهر به تواضع کند، خود مبین عدم تواضع است. چرا که تواضع از "آگاهی به وضعیت خود" نشأت می گیرد. اگر "وضعیت" من این است که از نظر درونی نسبت به دیگران احساس فروتنی ندارم و خود را همچنان برتر از آن ها می دانم، "رعایت ادب و احترام صادقانه" اولین گام اساسی برای نزدیک شدن به صفت فروتنی است و در گام بعدی می توان به اصلاح نیت درونی بپردازیم. در حقیقت باید همیشه خلاف امیال و فرمان هاي غرور رفتار کنیم و فریب ترفندهایش را نخوریم.

 

خودرایی و خودبینی، همه کام و مراد خود طلبیدن و دیگران را نامراد و خوار و زبون خواستن، راه اهریمن و دل به نیکی سپردن، راه یزدان است. 

"بزرگمهر"

 

اگر غرور از من می خواهد که با رفتارهای فریبنده و فرصت طلبی توجهی را جلب کنم، کسی را بفریبم، خود را صادق جلوه دهم و موقعیت خوبی را از آن خود کنم، از تدبیر و درایت عقل استفاده نمایم و اجازه ندهم غرور مرا به نقش بازی کردن وادارد، اینجاست که باید برخلاف امر او عمل کرده و صداقت پیشه کنم؛ چرا که ریا و تزویر برای وجود انسان مضرتر است تا ازدست دادن موقعیتی مادی که با این شرایط مدت زیادی دوام نخواهد داشت. هر جا که می بینیم بی دلیل از خود رفتار عجیبی نشان می دهیم که هرگز قبلاً چنین چیزی از ما بروز نکرده بود! متوجه باشیم که کاسه ای زیر نیم کاسه است و قطعاً اینجا برای غرورمان نفعی داشته که ما را به این نقش درآورده است.

 

باید به تجربه بیاموزیم که چطور مشت غرور را باز کنیم و حیله اش را برملا کنیم. به این جمله از استاد الهی فیلسوف و عارف معاصر توجه کنید:

 "احمق کسی است که اگر تعریفی از او شد، مانند بچه ها، باور می کند و لذت می برد."

 این یکی از بهترین تکنیک های تشخیص غرور است که می تواند مشت غرور را باز کند ؛ چرا که تشخیص لذت همیشه کار ساده ای است.

 

برای تشخیص بروزهای مختلف غرور در وجود می توان از تجربیات و نظريات افراد ارزشمندی که در زندگی ما حضور دارند و می توانند به خوبی آن ها را برایمان تشریح کنند، کمک گرفت. البته لازم نیست برای پیدا کردن این افراد سفر کنید یا متحمل هزینه ای بشوید. اگر خاطرتان باشد گفته شد که انسان به دلیل غرور شدید از خود ناآگاه است و اغلب دیگران او را بهتر از خود او می شناسید. نزدیک ترین افراد به ما معمولاً بهترین قضاوت کنندگان در این زمینه هستند. خانواده درجه یک و بعد از آن دوستان و آشنایان و همکاران افراد باارزشی هستند که شناخت خوبی از ما دارند ؛زیرا در موقعیت ها و حال و احوال متعددی ما را دیده و رفتارهایمان را تجربه کرده اند. پس اگر می خواهیم از "وضعیت" خود ،آگاه تر شویم، بد نیست به واکنش های احساسی و نظريات آن ها نسبت به اعمال و افکار و رفتارمان بیشتر توجه کنیم. کار سختی نیست. گفتیم که هوش زیادی نمی خواهد!

 

تکنیک عملی دیگر این است که سعی کنیم همیشه در موضوعات مختلف با افراد خانواده یا نزدیکان مشورت کنیم و نظر آن ها را بپرسیم. در این مرحله، ترتیب اثر دادن یا ندادن به این مشورت ها مورد بحث نیست، بلکه صرفاً ضربه زدن به غرور و خودباوری غیرواقعی مدنظر است.

 

در استفاده از این تکنیک باید از به کار بردن جملاتی نظیر "تو که نمی دانی اوضاع از چه قرار است. نمی توانم برایت توضیح دهم..."، "اصلاً تو که وارد نیستی..."، "آخر این طور که تو فکر می کنی نیست..." و... خودداری کنیم.

 

بله استفاده از این تکنیک های ملی باعث می شود تا روح ما قدرت و تسلط بیشتری برای کنترل و نظارت بر زوایای وجود و نقاط ضعف ما پیدا کند. روز به روز قوی تر و مسلط تر بر احوال درونیمان خواهیم شد و اثرات مثبت این اقتدار در زندگی روزمره ما به ویژه در رفتار اطرافیان به خوبی قابل مشاهده خواهد بود.

 

تکنیک ها و حربه های غرور تمامی ندارند و هرگز نمی توان در چنین مقالاتی به بررسی همه جانبه آن ها پرداخت. قصد من از تنظیم این  مقاله فقط طرح مسأله و جلب توجه بیشتر نسبت به این نقطه ضعف خطرناک بود. قطعاً همین مقدار اشاره برای خواننده مشتاق و آگاه کافی است تا خود ادامه راه را بپیماید.

 

(منبع: مجله موفقیت)

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394 | 4:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ما با تغییر ذهن خود ،می توانیم دنیا  را تغییر دهیم

ما چگونه دنیا را می نگریم؟

آیا نگرش همه ما نسبت به دنیا یکسان است؟

آیا سیمای دنیایی که من می نگرم با چهره دنیای نشسته بر نگاه شما یکی است؟ 

نگرش هر یک از ما نسبت به جهان آفرینش و رویدادهای گوناگون آن مبتنی بر تجارب عملی،شنیده ها و خوانده های ماست.رویدادهایی  را که دیده ایم و اتفاقاتی را که مشاهده کرده ایم،هر یک به مثابه سنگی سنگین و آجری نمادین بنای جهان بینی ما را تشکیل می دهد.

 
انيشتين مي‌گفت: " آنچه در مغزتان مي‌گذرد، جهانتان را مي‌آفريند." 

استفان کاوي (از سرشناس‌ترين چهره‌هاي علم موفقيت) احتمالا با الهام از همين حرف انيشتين است که مي‌گويد: 

"اگر مي‌خواهيد در زندگي و روابط شخصي‌تان تغييرات جزيي به وجود آوريد، به گرايش‌ها و رفتارتان توجه کنيد؛ اما اگر دلتان مي‌خواهد قدم‌هاي کوانتومي برداريد و تغييرات اساسي در زندگي‌تان ايجاد کنيد، بايد نگرش‌ها و برداشت‌هايتان را عوض کنيد."

او حرف‌هايش را با يک مثال خوب و واقعي، ملموس‌تر مي‌کند.
 صبح يک روز تعطيل در نيويورک سوار اتوبوس شدم. تقريبا يک سوم اتوبوس پر شده بود. بيشتر مردم آرام نشسته بودند يا سرشان به چيزي گرم بود و در مجموع فضايي سرشار از آرامش و سکوتي دلپذير برقرار بود. تا اين که مرد ميان سالي با بچه‌هايش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضاي اتوبوس تغيير کرد. بچه‌هايش داد و بيداد راه انداختند و مدام به طرف همديگر چيز پرتاب مي‌کردند. يکي از بچه‌ها با صداي بلند گريه مي‌کرد و يکي ديگر روزنامه را از دست اين و آن مي‌کشيد و خلاصه اعصاب همه مان توي اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقيقا در صندلي جلويي من نشسته بود، اصلا به روي خودش نمي‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبريز شد و زبان به اعتراض باز کردم که: 

آقاي محترم! بچه‌هايتان واقعا دارند همه را آزار مي‌دهند. شما نمي‌خواهيد جلويشان را بگيريد؟

مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقي دارد مي‌افتد ،کمي خودش را روي صندلي جابه‌جا کرد و گفت: 

بله، حق با شماست. واقعا متاسفم. راستش ما داريم از بيمارستاني برمي‌گرديم که همسرم، مادر همين بچه‌ها نيم ساعت پيش در آن جا مرده است. من واقعا گيجم و نمي‌دانم بايد به اين بچه‌ها چه بگويم. نمي‌دانم که خودم بايد چه کار کنم و ... 

و بغضش ترکيد و اشکش سرازير شد."

استفان کاوي بلافاصله پس از نقل اين خاطره مي پرسد: 

صادقانه بگوييد آيا اکنون اين وضعيت را به طور متفاوتي نمي‌بينيد؟ چرا اين طور است؟ آيا دليلي به جز اين دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟

و خودش ادامه مي‌دهد که: 

راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: 

واقعا مرا ببخشيد. نمي‌دانستم. آيا کمکي از دست من ساخته است؟ و....

اگرچه تا همين چند لحظه پيش ناراحت بودم که اين مرد چطور مي‌تواند تا اين اندازه بي‌ملاحظه باشد، اما ناگهان با تغيير نگرشم همه چيز عوض شد و من از صميم قلب مي‌خواستم که هر کمکي از دستم ساخته است، انجام بدهم.

"حقيقت اين است که به محض تغيير برداشت، همه چيز ناگهان عوض مي‌شود. کليد يا راه حل هر مساله‌اي اين است که به شيشه‌هاي عينکي که به چشم داريم بنگريم؛ شايد هر ازگاه لازم باشد که رنگ آن‌ها را عوض کنيم و در واقع برداشت يا نقش خودمان را تغيير بدهيم تا بتوانيم هر وضعيتي را از ديدگاه تازه‌اي ببينيم و تفسير کنيم."

آنچه اهميت دارد خود واقعه نيست، بلکه تعبير و تفسير ما از آن است که به آن معنا و مفهوم مي‌دهد.

دکتر کاوي با اين صحبتش آدم را به ياد بيت زيباي مولانا مي اندازد که : 

" پيش چشم‌ات داشتي شيشه‌ کبود            لاجرم عالم کبودت مي‌نمود " 

خوی ناپسند پیش داوری برای هر شهروندی نازیبا، و برای مدیران جامعه بسیار نازیبنده تر است . مدیر هر دستگاه و نهاد باید با سعه صدر بر گستره ذهن خود بیفزاید و پذیرای هر گونه آگاهی جدید درباره حوزه مدیریت خود باشد .تغییرات ذهن باید بر اساس  واقعیات و آگاهی های تازه شکل گیرد و با تغییر آگاهانه ذهن،تغییرات بیرونی را در قلمروی مدیریت خود بیاغازد. البته بدیهی است هر گونه مقاومت در برابر تغییرات منطقی و خردمندانه بیهوده و محکوم به شکست است .مدیر باید این نکته حکیمانه و سخن عالمانه هارولد ویلسون را فراموش نکند که: 

«کسانی که از تغییر طفره می روند،معمار نابودی خویش اند!»  

در کسب رضای حق موفق باشید 

شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 23 اسفند 1393 | 15:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

روز سبز خدا

 به بهانه روز ملي درخت كاري

  

 درخت فرياد سبز خاك است در فضاي بي كران آبي افلاك.

  درخت دست هايي خيرآفرين و پرانگبين است كه عصاره حيات و عصيره نبات را از ژرفاي زمين برمي كشد و به عنوان ميوه هايي شيرين در دامان بندگان خدا مي افكند.

  درخت يار مهرباني است كه از دست بشر سنگ مي خورد ، اما به او ميوه هاي رنگارنگ مي خوراند.  سايه سار بلندش را بي دريغ مي گسترد و بر سر هر رهگذري

سايه مي افكند.

 وفا و دلــــنوازي را عـــزيزم از درخت آمـــــوز

 كه سايه از سر هيزم شكن هم برنمي دارد

  آفرينشگر حكيم چون رداي همايون خلافت  « انی جاعل فی الارض خلیفةً »(بقره،۳۰) را بر اندام موزون انسان وارسته پوشانید، تار و پود استبرق جانشینی را، معرفت اسمای حسنای الهی   « وعلم آدم الأسماء »(بقره،۳۱) و مرمت قلمرو خلافت، و آباد و آزاد سازی منطقه جانشینی از نفوذ تخریبی اهریمنان قرار داد : 

« هو أنشأکم من الأرض واستعمرکم فیها فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربی قریب مجیب ».(هود،۶۱) ...

بدین گونه انسان، به عنوان جانشين خدا در زمين، رسالت عمران و آبادي زمين را بر عهده گرفت.

سیره پیشوایان معصوم (ع)درباره درخت کاری

در منابع اصیل روائی اسلام آمده است که انبیای الهی به کشاورزی و درخت کاری ارج می نهادند و خود پیوسته به آن اشتغال داشتند. 

به طور کلی، همه انبیای الهی به گونه ای در عصر خویش، در ایجاد سرسبزی و حفظ آن کوشا بوده اند ؛ چنان که امام صادق(ع) فرمود: «ما بعث اللّه نبیّاً، الا زرّاعاً»؛5 خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر این که به زراعت می پرداخت.

در روایت دیگری آن حضرت فرمود: 

  «همه پیامبران خدا، جز «ادریس(ع)» کشاورز بوده اند.»

بر اساس روایات، هنگامی که آدم ابوالبشر پا به عرصه زمین نهاد، احساس گرسنگی کرد، جبرئیل امین از آسمان فرود آمد و کشاورزی و درخت کاری را به او آموخت.

این روش را پیامبران بعد از وی حضرت آدم (ع) یکی پس از دیگری برگزیدند و بدین سان بود که بسیاری از انسان ها، به ویژه مؤمنان، در طول تاریخ بشریت، به این شغل پاکیزه و شریف روی آوردند.

در روایات اسلامی آمده است که پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) با هم درخت می کاشتند. امام صادق (ع) در این باره فرمود: 

 «کان امیرالمؤمنین یضرب بالمر و یستخرج الارضین، و کان رسول اللّه (ص) یمص النوی بفیه و یغرسه فیطلع من ساعته...» 

  امیرالمؤمنین علی (ع)، با بیل زمین را آماده می ساخت و پیامبر (ص) هسته خرما را مرطوب می کرد و می کاشت... .

پيامبرگرامي اسلام(ص) درمورد درخت فرمودند:

چه نيكو مالي است نخل،كه درگل محكم است.

آثار و بركات وجود درخت بسيار زياد است.آثاري چون تصفيه هوا،جذب باران،جلوگيري از بروز سيل،جلوگيري از حركت شن زار ها،حفظ و دوام خاك و همچنين بهره هاي اقتصادي بسياري مانند استفاده از چوب درخت در صنايع مختلف،ميوه درختان و… كه نشان از اهميت درخت و درخت كاري دارد.پيامبر اكرم(ص) نيز فرمودند:

اگررستاخيز به پاشد و نهالي در دست يكي از شماست، اگر مي تواند آن را بكارد، بايد بكارد.

 

كاشت درخت و نگه داري آن،جداي از بركات اقتصادي،آثار معنوي نيز دارد.  پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند:

هركه درختي بنشاند، خدا به اندازه ميوه اي كه ازآن درخت چيده مي شود،پاداش براي وي ثبت مي كند.

هركه درختي بكارد، هربار كه انساني يا يكي از مخلوقات خدا از آن بخورد، براي او صدقه محسوب شود.

اما متاسفانه علي رغم تاكيدات بسيار و سفارش هايي كه در اسلام بر ضرورت حفظ ونگه داري از درختان شده است، اين امر مورد بي مهري برخي از مردم قرار گرفته وباعث از بين رفتن جنگل ها،باغ ها و درختان شده است. قطع درختان به بهانه ساختن برج ها،راه ها،و حذف جنگل ها براي استفاده بي رويه از چوب آن باعث ،واردشدن خسارت هاي بسيار زيادي به منابع طبيعي مي شود كه اين مسئله با سنت و آداب اسلامي مغايرت دارد.

 حیوانات، گیاهان و دیگر ارگانیزم های حیات تقریبا در همه جای سطح زمین وجود دارند. آن ها می توانند در روی زمین به حیات ادامه دهند؛ چرا که این سیاره در فاصله مناسبی نسبت به خورشید قرار گرفته است. بیشتر گونه های حیات به گرما و نور خورشید برای ادامه زندگی خود نیاز دارند. اگر زمین اندکی به خورشید نزدیک تر بود، گرما و حرارت زیاد آن همه این گونه ها را می سوزاند و اگر قدری از خورشید دورتر بود، بر اثر کمبود انرژی خورشید حیات در روی آن از بین می رفت. برای ادامه حیات وجود آب نیز ضروری می باشد که زمین سرشار از آن است. آب بیشتر سطح زمین را پوشانده است. 
 اصلی ترین فعالیت انسانی که منجر به گرمای زمین می شود، سوزاندن سوخت های فسیلی (زغال سنگ، نفت، گاز طبیعی) و از بین بردن جنگل ها است. بیشتر سوخت فسیلی در اتومبیل ها، کارخانه ها و نیروگاه ها به مصرف می رسد. سوزاندن این سوخت ها گاز دی اکسید کربن با علامت اختصاری CO2 تولید می کند. CO2 از گازهای گلخانه ای است که روند فرار گرما از جو به فضا را بسیار کند می کند. درختان و دیگر گیاهان در روند فتوسنتز، گاز CO2 را از هوا جذب می کنند. با از بین بردن گیاهان، میزان گاز CO2 در هوا افزایش می یابد. تجزیه شدن گیاهان نیز منجر به افزایش این گاز می شود. گروه کمی از دانشمندان معتقدند که افزایش گازهای گلخانه ای عامل اصلی این افزایش دما نیست؛ بلکه افزایش انرژی تابیده شده از خورشید عامل اصلی می باشد. اما بیشتر کارشناسان هواشناسی تاثیر این عامل را در روند افزایش دمای عمومی کره زمین بسیار ناچیز می دانند. عواقب افزایش دما ادامه این افزایش دما آثار مخرب زیادی در بر دارد. ممکن است گیاهان و جانواران دریازی به مخاطره جدی بیفتند. زیستگاه های گیاهان و حیوانات دچار تغییرات اساسی می شوند. الگوهای آب و هوا دستخوش تغییرات می شوند و نتیجه آن وقوع سیل و خشک سالی و طوفان های شدید مخرب خواهد بود. افزایش دما با ذوب كردن یخ های قطبی، باعث بالا آمدن سطح آب دریاها می شود. در مناطق خاصی از زمین، بیماری های انسانی گسترش می یابد و محصولات کشاورزی نابود می شوند. تاثیر گرما بر آب ها در هنگام گرم شدن هوا، دمای آب اقیانوس ها نیز افزایش می یابد و منجر به بروز مشکلاتی در اکوسیستم اقیانوس ها می شود. برای مثال گرم شدن آب ها ممکن است باعث بروز پدیده ای به نام سفیدی مرجان های دریایی شود. وقتی که آب گرم می شود، مرجان ها ماده ای را که عامل رنگ و تغذیه آن هاست، از درون خود خارج می کنند. در این حالت رنگ مرجان ها سفید می شود و چنانچه دمای آب به وضع طبیعی برنگردد، می میرند. گرمای افزوده همچنین منجر به ابتلا به بیماری هایی می شود که بر جانوران دریایی تاثیر گذار است. تغییر شکل زیستگاه های طبیعی ممکن است در محل های طبیعی مسکونی حیوانات و گیاهان تغییرات شدیدی روی دهد. بسیاری از گونه های زیستی مشکلات زیادی برای ادامه حیات در شرایط جدید خواهند داشت. برای مثال بسیاری از گیاهان گلدار، بدون طی کردن زمستانی سرد، شکوفه نخواهند زد. تاثیر گرما بر آب و هوا تکرار وقوع شرایط بحرانی آب و هوا منجر به خسارات زیادی می شود. تغییرات الگوهای بارش باعث افزایش سیلاب ها و خشک سالی در نواحی مختلف می شود. طوفان ها و تندبادها، بیشتر و قدرتمندتر به وقوع خواهند پیوست. بالا آمدن سطح آب ها ادامه گرم شدن هوا، در طی چند قرن، مقادیر زیادی از یخ هایی که صفحه آنتارکتیکا را پوشانده اند، ذوب می کند. در نتیجه سطح آب ها در کل زمین بالاتر می آید. بسیاری از مناطق ساحلی ممکن است دچار سیل زدگی، فرسایش، از بین رفتن زمین های خشک و ورود آب دریاها به آب های شیرین شوند. بالا آمدن آب دریاها ممکن است منجر به غرق شدن شهرها، جزایر کوچک و دیگر مناطق زیستی شود. تهدید سلامت انسان ها بیماری های گرمسیری نظیر مالاریا و تب دنگی (dengue) به مناطق زیادی شیوع پیدا می کند. ادامه یافتن گرما و شدت یافتن آن می تواند عامل مرگ و میرهای زیاد و بیماری های گوناگون شود. سیل و قحطی، گرسنگی و سوء تغذیه را افزایش خواهد داد. خنک کردن زمین کارشناسان هواشناسی در حال حاضر مشغول مطالعه برای کنترل و محدود کردن افزایش دمای کره زمین می باشند. دو روش کلیدی به این منظور وجود دارد: 

  اول محدود کردن تولید گاز CO2 

 و دوم تصفیه هوا با نشانيدن درخت و افزايش فضاي سبز. 

  با عنايت به موارد فوق بياييم روز جشن ملي درخت كاري امسال ۱۵ اسفندماه را آغازين روز از گسترش فضاي سبز ، نه تنها در سرزمين ايران ، كه در پهندشت جهان قرار دهيم.

  روز ملي درختكاري را گرامي مي داريم و به ياد هر شهيد سرخ، درختي سبز مي نشانيم.

                       در كسب رضاي حق موفق باشيد

                           شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 14 اسفند 1393 | 11:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

رعایت اصل اولویت ها «اهم فی الاهم» در مدیریت


 امام علی علیه السّلام فرمودند:

يستَدَلَّ عَلَي ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: 
تَضييعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقديمِ الاَراذِلِ وَ تَاخيرِ الاَفاضِلِ.

 

چهار چيز باعث شکست دولت ها مي شود: 
1- ضايع کردن اصول (مسائل مهم)  
2- سرگرم شدن به فروع (امور کم اهميت)  
3 - به کار گماردن آدم هاي پست 
4 -و کنار گذاردن انسان هاي فاضل.
(غرر الحکم، ص 342)
 
در عرصه مدیریت یک مدیر توانمند کسی است که ضمن اشراف بر جزئی ترین و کوچک ترین مسائل و امور تحت مدیریت خود، اصل محوری و زیربنایی «الاهم فی الاهم»را همواره لحاظ کند و در نظر داشته باشد. این اصل می گوید مدیر باید همه مسائل ریز و درشت حوزه مدیریتی خود را دقیقا مد نظر داشته باشد و در عین حال پرداختن به مسائل جزئی و کم اهمیت، او را از مسائل مهم و زیر بنایی غافل نکند. و باز ندارد.
گاه ممکن است هجوم پی در پی مسائل جزئی و کوچک بر ذهن و فکر مدیر ، ذهن او چنان از مسائل جزئی انباشته گردد که دیگر جایی برای اندیشیدن به مسائل مهم و محوری باقی نماند. یک مدیر هوشمند و با کیاست هرگز از اندیشیدن به مسائل مهم غافل نمی شود.
اما متاسفانه بسیاری از مدیران ناخواسته در این دام خطرناک سقوط می کنندو همه ظرفیت های محدود فکر و ذهن خود را با مسائل کم اهمیت می انبارند که دیگر جایی برای حل مشکلات محوری باقی نمی ماند.
خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است
تمثیلی حکیمانه می تواند حقیقت این نکته مهم مدیریتی را تبیین کند.

استاد مقابل کلاس ایستاد و چند شیء را روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه  خالی بسیار بزرگ را برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد. بعد از شاگردان خود پرسید : آیا این ظرف پر است؟  همه تایید کردند.

   سپس استاد ظرفی از سنگریزه برداشت و آن ها را به داخل شیشه ریخت و شیشه را به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛  سپس دوباره از دانشجویان پرسید : آیا ظرف پر است؟  باز همگی تایید کردند.

     بعد دوباره استاد ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی را پر کردند. او یک بار دیگر پرسید : آیا ظرف پر است ؟ دانشجویان یک صدا گفتند: "بله"
     استاد دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد و گفت:

در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها را پر می کنم!همه دانشجویان خندیدند.

      در حالی که صدای خنده فرو می نشست، استاد گفت: 

حالا  می خواهم که متوجه این مطلب شوید که این شیشه نمادی از زندگی شماست . توپ های گلف مهم ترین چیزها در زندگی شما و قلمروی مدیریت شما هستند . خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان، دوستانتان و مهم ترین علایقتان  چیزهایی هستند که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند، ولی این ها بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود.

    سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل: کار، خانه و ماشین. ماسه ها هم سایر چیزها هستند. مسایل خیلی ساده"..

     استاد ادامه داد: اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدهید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپ های گلف باقی نمی ماند، درست عین زندگیتان و حوزه تحت مدیریتتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پاافتاده صرف کنید، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت دارد ، باقی نمی ماند . به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت دارد، توجه زیادی کنید. با فرزندانتان بازی کنید، زمانی را برای دیدار با دوستان بگذارید. با دوستان و اطرافیان به بیرون بروید و با آن ها خوش باشید.

   همیشه زمانی برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابی ها هست. همیشه در دسترس باشید.

     اول مواظب توپ های گلف باشید، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند. موارد دارای اهمیت را مشخص کنید. بقیه چیزها همان ماسه ها هستند".

    یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: 

پس دو فنجان قهوه آن هاچه معنی داشتند؟

    استاد لبخند زد و گفت: خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشان بدهم که مهم نیست که زندگیتان و  مدیریتتان چقدر شلوغ و پر مشغله است، همیشه درآن زمانی  برای صرف دو فنجان قهوه برای با یک دوست هست".

 غفلت از پرداختن به مسائل مهم و انباشتن فکر و ذهن از مسائل جزئی یکی از موارد ضعف مدیریت است.

 سوء تدبير و ضعف‌ مديريت، يكي‌ از آفات‌ اساسي‌ حكومت‌ها به‌شمار مي‌رود: 

امام‌ علي(ع) می فرمایند: 

«سوء التدبير سبب‌ التدبير»   (الريشهري، نفس‌ المصدر، ص‌ 325).

به‌ تعبير دقيق‌تر، سوء تدبير عاملي‌ شتاب‌زا در زوال‌ حكومت‌ها تلقي‌ مي‌شود:

«من‌ سأ تدبيره‌ تعجل‌ تدميره »  (المصدر).

سوء تدبير و ضعف‌ مديريت، يكي‌ از عوامل‌ چهارگانه‌ زوال‌ دولت‌ها محسوب‌ مي‌شود:

«يستدل‌ علي‌ ادبار باربع: سوء التدبير و قبح‌ التبذير و قلة‌ الاعتبار و كثرة‌ الاعتذار »(المصدر).

«آفة‌ الزعمأ ضعف‌ السياسة »(المصدر). 

«هر چيز را آفتي‌ است، و آفت‌ حاكمان، ضعف‌ مديريت‌ مي‌باشد».

سوء مديريت‌ سبب‌ تشتت‌ آرا بين‌ مردم‌ و بي‌اعتمادي‌ ايشان‌ نسبت‌ به‌ حكومت‌ مي‌شود، و نهايتاً‌ زوال‌ حكومت‌ را تعجيل‌ مي‌كند: 

«عنه‌ - في‌ الحكم‌ المنسوبة‌ اليه‌ - اذا انقضي‌ ملك‌ قوم‌ خيبوا في‌ آرائهم »

(المصدر،ص 326).

آگاهي‌ نسبت‌ به‌ امور مملكتي‌ و در نظر داشتن‌ حق‌ مردم، از جمله‌ نشانه‌هاي‌ حكمراني‌ صالح‌ است:

«من‌ امارات‌ الدولة‌ اليقظة‌ لحراسة‌ الامور»(المصدر،ص321).

در چنین شرایطی است که مسایل اصلی زمین می ماند وچاره اندیشی ها در مسیر اصلاح دین و دنیای مردم به بوته فراموشی سپرده می شود و وعده و وعیدهای تبلیغاتی و شعارهای دهن پرکن،وبحث های جنجالی و وقت تلف کن و بیهوده جای آن را پرمی کند و خیال پردازی فرصت را از واقعیت گرایی می گیرد.  جنگ و صلح بر سرمسائل خیالی امکانات و استعدادها را هدر می دهد. آن وقت نتیجه همان می شود که می بینیم و نگرانی بیشتر از آینده آن!درسی که این تجارب تلخ می آورد این است که دست اندرکاران امور به فکر مسایل اصولی و حیاتی جامعه باشند و از شعارهای دهن پرکن و گمراه کننده و تفرقه انگیز بپرهیزند و دردها را ریشه یابی نموده و درصدد درمان برآیند.


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 5 اسفند 1393 | 7:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آزادی اندیشه در اندیشه امام خمینی (ره)

                               (بخش نخست)

این روزها با سالگرد سقوط رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی معمار بزرگ و بنیانگذار سترگ نظام جمهوری اسلامی ایران است . 

بی مناسبت نیست که فرصت را مغتنم شمرده  هویت این نظام را در آیینه اندیشه های این رهبر اندیشمند به تماشا بنشینیم .

    "نسل امروز ما بیش از آن که نیازمند تعریف و تمجید از امام باشد، نیازمند کشف و تبیین جوهر اندیشه و دیدگاه اوست . که نه تنها جامعه ای را متحول کرد، بلکه راهگشای تاسیس نظامی مردم گرا بر پایه پاسخگویی به نیازهای زمانه شد . او از میان رفتارهای مدرن سیاست و حکومت در جهان امروز قالبی برای حضور فعال دین در عرصه اجتماع برگزید و جمهوری اسلامی را به عنوان میراثی نو که باید در بر گیرنده اصالت های دینی و تجربه های بشری ما شود ،به یادگار نهاد . اعتقاد او توانمندی دین در پاسخگویی به نیازهای متغیر انسلنی و اجتماعی دوره های مختلف بود . اما از آنجا که آزادی و آزادگی جانمایه اندیشه های او بود و در سلوک عملی و بیان نظر همواره به طرز وسواس آمیزی نگاهبان این مرزها بوده و نیز از آنجا که اخلاق و موازین توجیه نا پذیر اخلاقی همواره بر رفتار سیاسی او غلبه داشت،  هرگز نگذاشت تصلب در اندیشه  تقدیس در قدرت و انجماد در مدیریت به این اعتقاد استوار راه یابد . او به جهانی بزرگ می اندیشید و اندیشه اش قابلیتی داشت که نه تنها غیرشیعه که غیر مسلمان را نیز در بر می گرفت . امام خمینی میان شریعت و رای مردم پلی استوار زد و به موجب آن پایگاه اجتماعی حکومت دینی را برای همیشه تعریف کرد . تجلی این مهم وضع نظامی بود که باید اساس آن خرد گرایی دینی و مدیریت عقلانی جامعه باشد و مردمی که در آن باید دارای حق و حرمت و آزادی باشند." 

(خانیکی،هادی،روزنامه نوروز، 13/3/81) 

     "حضرت امام به سیاست و حکومت به عنوان یک مسئولیت مذهبی می نگریست . آیا امام در این میان به دنبال حاکمیت تحجر و فرو کاستن جایگاه عقل در رفتارهای سیاسی خود به نام حاکمیت دین بودند ؟یا آن که از فرایند رابطه ای تلازمی میان عقل و شرع برای عقل به عنوان عنصری فعال و سازنده در استنباط احکام و در یافت کتاب و سنت  اصالت قائل بودند و در تحلیل و تطبیق قواعد فقهی بر مصادیق آن شرایط زمان و مکان را مبنای بسیاری از ره یافت های امروزین برای ایجاد توسعه سیاسی و یا یک رویکرد اصلاحی از میان سنت ها و اندیشه اسلامی قرار می دادند و از این رهگذر پیوندی متین و همه جانبه میان سنت اسلامی ما و مسائل دوران مدرن برقرار کردند که متاسفانه تا کنون هرگز به طور جدی مورد توجه و تحقیق عالمان و کارشناسان حوزه و دانشگاه قرار نگرفته است . " 

(محتشمی پور،علی اکبر،حیات نو ،۲/۸/۸۱)     

                 آزادی اندیشه در نگاه امام

     امام راه رشد و شکوفایی اجتهاد را در آزادی نظریات مختلف فقهی می دانست :

     "در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی-فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و  کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد. "  

   (صحیفه نور،ج۲۱،ص۴۷) 

    ایشان نفی آزادی را موجب سقوط بشر می دانند :

    "انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان هاست ." 

 (کلمات قصار امام،موسسه نشر آثار امام خمینی،۱۳۲۷،ص۱۱۲)  

    در نظام جمهوری اسلامی هر اندیشمند می تواند آزادانه اندیشه های خود را بیان دارد و دولت اسلامی جز با زبان منطق برخورد نمی کند . امام برای بستن راه تنگ نظران و افراد کم ظرفیت فرمود :

     " دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به تمام معنای واقعی است و هر کس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد . " 

(صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰ )

     "حضرت امام احترام زیادی برای انسان ها قائل بود . هم در حوزه هنگام تدریس برای طلبه ها و هم برای شخصیت های بزرگ علمی . ایشان اجازه می داد تا افراد نظریات خود را بیان کنند و سپس با آن ها بحث می کرد و اجازه می داد تا استعداد آن ها شکفته شود . شاگردان حضرت امام هیچ وقت سطحی نگر نبودند و در تئوری های علمی آن قدر به عمق می رفت که به راحتی می توان گفت بهترین روش های تحقیق را می توان در حضرت امام یافت . لهذا شاگردان او امتیاز خاصی بر سایرین دارند ." 

  (آیت الله موسوی بجنوردی - روزنامه نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

       ایشان در نفی سانسور مطبوعات می فرمایند :

     " باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند . باید دولت ها ملی باشند . باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمان  نظارت در آن ها نکنند و آزادی را از ملت سلب ننمایند ."

  ( صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰)

    "او مردم را توده ای نا بالغ که نیازمند قیم هستند ، نمی انگاشت . آن ها را انسان هایی برتر و فداکار تر از مسلمانان صدر اسلام و زمان ائمه می دانست . او با انگشت گذاشتن بر زمینه استعدادهای فطری نهفته در مردم به توان افزایی آن ها همت گماشت تا آن ها خود با اراده  خود باوری و اختیار راه درست را برگزینند و در مسیر معنویت  عدالت و آزادی پیش روند . ما درس مردم سالاری را در پای مکتب عملی او فرا گرفته ایم  "    

  (خدایاری - علی اصغر - نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

   راه پرهیز از اشتباه مسئولان آزادی انتقاد و بیان است . امام در این باره رهنمودی جالب دارند :

     "اشتباهات را همیشه باید گفت . اشتباهات را کسی نمی تواند (نادیده بگیرد ) همه آزادند در گفتن ، بنویسند، بگویند ، در روزنامه ها بنویسند ." 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      از نظر امام مردم رشید، بالغ و صاحب نظرند و خودشان باید سرنوشت خود را رقم بزنند . بدیهی است مردم می توانند و باید نظریات و افکار خود را آزادانه بیان کنند :

    "اختیار مردم دست خود مردم است . وکلایشان را خودشان تعیین می کنند . وکلا هم خودشان تعیین می کنند دولت را . تحمیل در کار نیست . " 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      "از نظر امام میزان، رای ملت بود، تاکید می کردند که کسی حق ندارد به این عنوان که مردم اشتباه می کنند، خلاف تصمیم مردم و خلاف رای مردم عمل بکند . مردم اگر اشتباه هم می کنند، باید گذاشت اشتباه بکنند . آن جمله که " میزان رای ملت است "، جمله معروف ایشان است . یعنی در هر مسئله و موضوعی میزان رای ملت است و هر چیزی و هر نظری در مقابل رای ملت قرار گرفت، نباید به آن عمل کرد . " 

 (میر دامادی –محسن – نوروز 13/3/81 )

     امام معتقد بود آزادی مردم تا بدان پایه ارزشمند و قابل احترام است که مردم هر عصر و دوره ای می توانند حکومتی را که پدران آنان و نسل پیشین برگزیده اند ، در صورت تمایل دگرگون سازند . ایشان در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا در نطق تاریخی خود فرمودند :

    "ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند به یک نفری سلطان باشد . بسیار خوب ، این ها از باب این که مسلط بر سر نوشت خودشان هستند،  رای آن ها برای آن ها  قابل عمل است . لکن اگر یک ملتی رای داد، ولو تمامشان به این که پسر این سلطان هم سلطان باشد،  به چه حق است ؟ ملت بیست سال پیش از این  سرنوشت ملت بعد را معین می کند ؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است ."   

  (همان منبع )

    امام در پاسخ "اوریانا فالاچی" خبرنگار ایتالیایی در تعریف و تبیین آزادی می فرماید :

     "آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد . مردم عقیده شان آزاد است . کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید . کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی . آزادی یک چیز واضحی است ."

  (صحیفه نور ، ج9 ، ص88 )

   امام آزادی را موهبتی الهی می دانند،  نه اجازه ای حکومتی :

   " حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم . من می خواهم حرفم آزاد باشد . من می خواهم مستقل باشم . من می خواهم خودم باشم . "  

(صحیفه نور – ج3 – ص207 )

    و در جای دیگر همین موضوع را بیشتر توضیح می دهند :

    " مگر آزادی اعطا شدنی است ؟ خود این کلمه جرم است . کلمه این که " اعطا کردیم آزادی را " این جرم است . آزادی مال مردم است . قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم. اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم . "اعطا کردیم " چه غلطی است ؟ به تو چه که اعطا کنی ؟ تو چه کاره هستی ؟"     ( صحیفه نور ، ج2  ،ص67 ) 

 

    " امام ضمن پذیرش و جانبداری از آزادی ، به خصوص آزادی های سیاسی و اجتماعی، آن را به مثابه یکی ازحقوق فطری و طبیعی مردم در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی – از جمله حقوق غیر اکتسابی می شمارند . زیرا آزادی از مقوله حقوق موضوعی نیست تا انسانی به انسان دیگر اعطا کند . بلکه پاره ای از طبیعت آدمی و از جمله حقوق طبیعی اوست . حتی اگر دولت و حکومت آن را به رسمیت نشناسند . آزادی در ذات انسان است و انسان به اقتضای انسانیت خویش آزاد و آزادی طلب است . "          

(آزادی در اندیشه امام خمینی ، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام – بهار 80 – ص4 )

     ایشان تاکید می کنند :

     " آزادی یزرگ ترین موهبت الهی است که الان ملت ما از آن برخوردار است ."                                 

  (صحیفه نور – ج6 – ص 139 – صحیفه امام – ج7 – ص 231 )

     " آقا ! شما آزادی را کم چیزی فرض می کنید . از بالا ترین نعمت هایی که در عالم هست ، آزادی انسان است . انسان حاضر است همه چیزش را فدای آزادی خودش بکند ." 

(صحیفه امام – ج10 – ص 467 )                   

  حقوق اقلیت ها در منظر امام خمینی       

      امام برای همه اقلیت ها و فرقه های دینی هم حق آزادی اندیشه و بیان قائل بودند :

     " در چار چوب این نهضت انقلاب اسلامی همه مردم آزاد هستند . کسانی که حرف دارند حرف هایشان را می زنند ؛ حتی هر فرقه ای هم که باشند ." 

(صحیفه نور – ج12 – ص 203 )

      " رزیم شاه با اقلیت ها ی مذهبی رفتاری بهتر از رفتار با مسلمانان ندارد . ما مطمئنا نسبت به عقاید دیگران بیشترین احترام را قائل هستیم . پس از سرنگونی دیکتاتوری و استقرار یک رژیم آزاد، شرایط حیات برای اکثریت مسلمانان و اقلیت های مذهبی بسیار خوب خواهد بود ."

  ( صحیفه نور – ج2 – ص 160 – صحیفه امام – ج4 – ص 3)

 

     " در این جمهوری یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم امور مملکت را اداره خواهند کرد . حقوق مردم خصوصا اقلیت های مذهبی محترم بوده و رعایت خواهد شد . "                      

        (صحیفه نور – ج2 – ص 250 –صحیفه امام – ج 4 – ص244 )

 

     " اسلام همیشه حافظ حقوق مشروع اقلیت های مذهبی بوده و هست . . آنان در جمهوری اسلامی آزادند و آزادانه به مسائل خود می پردازند و در پناه حکومت اسلامی چون بقیه افراد در اظهار عقیده آزادند . "                          

  (صحیفه نور – ج 5 – ص 130- صحیفه امام – ج5 – ص188) 

 

      امام در پاسخ سوال خبرنگار روزنامه هلندی دی ولت گرانت مبنی بر این که : 

در جمهوری اسلامی حقوق اقلیت های مذهبی ،نزادی و سیاسی چه خواهد بود؟ آیاحزب کمونیست آزاد خواهد بود؟ فرمودند :

    " اسلام بیش از هر دینی بیش از هر مسلکی به اقلیت های مذهبی آزادی داده است . آنان نیز باید از حقوق طبیعی خودشان که خداوند برای همه انسان ها قرار داده است،  بهره مند شوند . ما به بهترین وجه از آنان نگه داری می کنیم . در جمهوری اسلامی کمونیست ها نیز در بیا ن عقاید خود آزادند."                                        

  (صحیفه نور – ج3 – ص48- صحیفه امام – ج4 – ص 4-363)

  

         حقوق مردم

  بعضی بر این پندارند که آزادی و دموکراسی و برابری پدیده ای غربی و از واردات غرب زدگان است . امام در پاسخ متحجرانی که اسلام را با آزادی در تقابل می بینند و دم زدن از آزادی را تقلید و اقتباس از غربی ها و از مظاهر تجدد می پندارند، می فرماید :

   "اسلام تامین آزادی،استقلال،عدل،اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق نداشت ! بلکه پایین تر از او بود در استفاده از مادیات . آزادی آرا از اول بوده است . در زمان ائمه ما علیهم السلام ، بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بود . حرف هایشان را می زدند . حجت ما داریم  . ما  حجت داریم . کسی که حجت دارد، از آزادی بیان نمی ترسد ." 

(صحیفه نور - ج ۵ - ص۱۳۰ -صحیفه امام ج۶ - ص۲۷۷ )

      ایشان امکان تحقق نظام اسلامی را بدون گسترس آزادی ها ممکن نمی دانند :

    "همه مردم اعلام کرده اند که خواستار استقرار جمهوری اسلامی هستند که متکی به آرای ملت باشد و با معیار ها و قواعد اسلامی تکوین یابد و عمل کند و این حکومتی جز با دادن بیشترین آزادی های سازنده و خلاق امکان پذیر نیست ."          

                   (صحیفه نور - ج۴ - ص۱۶۴ )

     سیمای جامعه ایده آلی که امام قول استقرار آن را داد ، چنین ترسیم کرد :

    " جامعه آینده ما جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت ." 

(صحیفه نور -ج۳-ص۵۲-صحیفه امام-ج۴-ص ۳۵۹ )

      " جامعه فردا جامعه ای ارزیاب و منتقد خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهند جست . "  

(صحیفه نور -ج۳- ص ۵۳ )

    " در اسلام اختناق نیست . در اسلام آزادی است برای همه طبقات ،برای زن ،برای مرد ،برای سفید ،برای سیاه ،برای همه  ." 

(صحیفه نور ج۵- ص۲۳۸-صحیفه امام -ج۶-ص ۴۶۳ )

      مطبوعات زبان رسای مردم و رکن چهارم جامعه مدنی است . در پیشبرد اهداف جامعه نقش مهمی در ایجاد زمینه و بستر مناسب برای توسعه فرهنگی و سیاسی جامعه بر عهده دارند . آزادی قلم و مطبوعات از ملاک ها و معیار های جوامع توسعه یافته و پیشرفته است . امام،مطبوعات را عامل انعکاس آرمان ها ی ملت می دانستند و بر این باور بودند که :

    " مطبوعات باید مستقل و آزاد باشند و هر گونه انتقاد را با بی طرفی منتشر سازند ." 

   (صحیفه نور -ج ۶ -ص۲۳ )

    " مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند." 

 (امام-اسلام -انتشارات پیام آزادی -ص۶۸ )

    "روزنامه ها باید با کسی صورت مخاصمه نداشته باشند، بلکه صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند ،انتقاد ها باید باشد؛زیرا یک جامعه تا انتقاد نشود، اصلاح نمی شود ."    

   (صحیفه نور - ج۱۴ - ص ۲۵۹ )

    منتسکیو می گوید : 

"هیچ کلمه ای به اندازه آزادی اذهان را متوجه نساخته است ."     

  ( روح القوانین  - ترجمه علی اکبر مهندسی- ص۲۹۲ )

 به باور این نگارنده امام کامل تر و شفاف تر مفهوم آزادی را بیان می کنند . ایشان استفاده از آزادی را نه تنها حق که وظیفه هر مسلمان می دانند . به دیگر سخن می توان گفت : اگر مسلمان از حق آزادی خود بهره نگیرد ،به وظایف خود عمل نکرده است . ایشان می فرمایند :

     " اگر خدای نخواسته یک کسی پیدا شد که یک کار خلاف کرد ،اعتراض کنند مردم . مردم همه به او اعتراض کنند که آقا ! چرا این کار را می کنی ؟ در صدر اسلام هست که عمر وقتی که گفت : اگر من یک کاری کردم، شما چه می کنید ؟ یک عربی شمشیرش را کشید و گفت :ما با این شمشیر راستش می کنیم. باید این طور باشد . باید یک مسلمان این طور باشد که اگر هر که می خواهد باشد،خلیفه مسلمین ، اگر دید پایش را کنار گذاشت ، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار ." 

 ( صحیفه نور - ج۷ - ص۲۴ )

       این رهبر آزاده حتی خود را هم دون انتقاد می شمرد :

       " خدا می داند که شخصا برای خود ذره ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم . اگر تخلفی از من هم سر بزند ،مهیای مواخذه ام ."   

 (منشور بیداری - پیام به فرزندان فیضیه )

      امام با تاکید بر وظیفه نظارتی همه آحاد مردم تاکید می کنند :

     "آقایان توجه کنند و همه و همه ملت موظفند نظارت کنند بر این امور . نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ، کج گذاشتم ،ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی . خودت را حفظ کن . مسئله ،مسئله مهم است . همه ملت موظفند به این که  نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الان مربوط به اسلام است . "        

( صحیفه نور - ج۷ - ص۳۲-۳۴ )  

    امام برای رای و اندیشه مردم تا بدان پایه ارزش قائل بود که حکومت را فقط متعلق به مردم و جریان امور را نشئت گرفته از افکار و آرای ملت می دانست :

    " این جا آرای ملت حکومت می کند و این جا ملت است که حکومت را در دست دارد و تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد ."                     ( صحیفه نور - ج۱۴ ص ۱۰۹ )

     " آن مسیری که ملت دارد، روی آن مسیر راه بروید، ولو عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است . خوب ،باشد . ملت می خواهد این طور بکند . به من و شما چه کار دارد ؟ ملت رای داده و رایی که داده متبع است ."  (صحیفه نور - ج۸ - ص ۲۴۷ )

    " غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد . برای هیچ کس ، نه فقیه و نه غیر فقیه حکومت نیست . همه هم فقیه و هم غیر فقیه تحت قانون عمل می کنند و مجری قانون هستند " 

(کیهان - ۱۷/۱/۷۶)

     ایشان خود کامگی و استبداد را به هر شکل و شعار محکوم می کنند :

     " اسلام دیکتاتور را محکوم می کند . اگر یک فقیه بخواهد دیکتاتوری کند ، اسلام او را از ولایت ساقط می کند " 

(کیهان - ۱۷/۱/۷۶ )

       برخی تنگ نظران خود خواه با این بهانه که مردم قادر به تشخیص حق و باطل ، درست و نادرست ،و خیر و صلاح خود نیستند، بنابراين ما از روی خیرخواهی باید آنچه را که به نفع مردم می دانیم ، اگر چه خود نخواهند ، به آنان تحمیل کنیم . امام به شدت این تفکر متحجرانه را مردود می شمارند :

    " ما تابع آرای ملت هستیم . خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است . پیغمبر اسلام (ص) به ما حق نداده است که به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم . بله . ممکن است گاهی وقت ها یک تقاضایی از آن ها بکنیم ؛ تقاضایی متواضعانه ؛ تقاضایی که خادم یک ملت از ملت می کند . لکن اساس این است که مسئله دست من و امثال من نیست و دست ملت است . اکثریت هر چه گفتند آرایشان معتبر است ، ولو به ضرر خودشان باشد . شما ولی آن ها نیستید که بگوییداین به ضرر شماست ."

  (رسالت - ۲۹/۵/۷۶ )

     آزادی تفکر و اندیشه در بینش اسلامی تا بدان پایه ارزشمند است که امام پذیرش یا عدم پذیرش اسلام را هم در حوزه تصمیم اندیشه می داند :

      " اسلام با تحمیل مخالف است . اسلام مکتب تحمیل نیست . اسلام آزادی را با تمام ابعادش ترویج کرده است . ما فقط اسلام را ارائه می کنیم . هر کس خواست می پذیرد و هر کس نخواست نمی پذیرد ."    

   (صحیفه نور - ج۲۲ - ص ۲۶۳)

        نقد رفتار و گفتار و انتقاد سازنده از مسئولان علاوه بر بهبود کارها و برنامه ها موجب شکوفایی قوه تفکر و اندیشه مردم می شود . برخی چنان شیفته نظریات و اقوال و عقاید خود هستند که می پندارند این فقط آنان هستند که باید دیگران را نصیحت کنند و به دیگران تکلیف نمایند . اما خود ذره ای نقد و انتقاد از خود را برنمی تابند . امام به این خودشیفتگان هشدار می دهند که :

     " نباید ماها گمان کنیم که هر چه می گوییم ،کسی را حق اشکال نیست . اشکال بلکه تخطئه یک هدیه الهی است برای رشد انسان ها . "

 (صحیفه نور - ج۲۰-ص۱۷۰)

        امام برای رشد افکار عمومی و تبیین حقوق اسلامی و انسانی مردم ،آن را تا بدان پایه ارج می نهند که استیضاح نخستین شخص امت را از حقوق آنان می داند:

     "هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین زمامدار مسلمین را استیضاح کند و او باید جواب قانع کننده ای دهد و در غیر این صورت اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد ، خود به خود از مقام زمامداری معزول است ."     (صحیفه نور - ج۴- ص۱۹۰ )                               

  ادامه دارد.......

 

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 17 بهمن 1393 | 7:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

طرح های خلاف فطرت الهی محکوم به شکست است

امروز هفدم دی ماه و سالروز اجرایی کردن طرح اجباری بی حجابی بانوان ایرانی است.
البته لازم به توضیح نیست که نه طرح اجباری بی حجابی رضاخان موفق شد زنان جامعه مسلمان ما را بی حجاب کند و نه طرح برخی مسئولان فعلی توانست نوع پوشش مورد پسند خود را بر خانم های فرهیخته ما تحمیل کند.
علت شکست هر دو طرح نه در لزوم یا عدم لزوم حجاب و نه در ارزشی بودن یا نبودن چادر است، بلکه علت عدم توفیق این طرح ها مغایرت آن ها با فطرت مستقل انسان هاست.
انسان فکور و فهیم تمایل دارد با استمداد از عقلانیت خدادای خود منطقی بیندیشد و خود خیر و صلاح خود را تشخیص دهد و با سلیقه خود باورهای منطقی خود را جامعه عمل بپوشاند.


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1393 | 10:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 خدا به فرياد من برسد!!!

    وقتی عملکرد و شیوه های مدیریت آقای " مسئول " را ارزیابی کردم ، اشكالات ، انتقادات و نقايص بسياري در آن يافتم . آن ها را يادداشت كردم ، تا اگر توفيق ديدار شان را يافتم ، آن موارد را به صورت انتقاد با ايشان مطرح كنم . 

     ...اما وقتي سخنراني مبسوط و مشروح ايشان را گوش كردم ، ديدم همه اين موارد انتقادي را خيلي بهتر و كامل تر از من توصيف و تشريح مي كند ، با اين تفاوت كه همين ضعف ها را در ديگران مي بيند ، نه در خود !!

      در اينجا بود كه فهميدم مولا علي عليه السلام همين حقيقت را چه شيرين و شيوا بيان مي فرمايند : 

     " الحق اوسع الاشياء في التواصف ، و اضيقها في التناصف ".

    حق ، در بيان و توصيف گسترده ترين چيزهاست ، ولي در عمل عادلانه ، تنگ ترين عرصه را دارد !! 

     ...با خود گفتم  :خدا به فرياد من برسد!!!


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 9 دی 1393 | 7:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 11 12 13 14 15 ... 25 صفحه بعد