ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺁﻣﺎﺭﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﯾﺴﺖ ﺑﻮﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺍﺳﺖ 


ﻣﺪﯾﺮﮐﻞ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻣﺤﯿﻂ ﺯﯾﺴﺖ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺣﻔﺎﻇﺖ  ﻣﺤﯿﻂ  ﺯﯾﺴﺖ ﮔﻔﺖ : 

ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺭﺗﺒﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺤﯿﻂ ﺯﯾﺴﺘﯽ، ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺁﺏ ﺍﺯ 100 ﻧﻤﺮﻩ 2.77 ﻭ ﺭﺗﺒﻪ 117 ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ  به دﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ !
ﺑﺨﺶ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﻫﺸﺘﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ :
* ﺧﺴﺎﺭﺕ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﻫﻮﺍ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﺎﻻﻧﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﻫﺸﺖ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺩﻻﺭ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺶ ﺩﺭﺻﺪ از ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﺎﻧﻮﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺷﮑﺎﺭ ﻏﯿﺮﻣﺠﺎﺯ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﺴﺎﺭت هاﯼ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﺗﺎﻻب ها ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ 40 ﺗﺎ 100 ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺳﺖ .
* ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺟﺰﻭ 10 ﮐﺸﻮﺭ ﻧﺨﺴﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺼﺮﻑ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﯿﻌﺖ 40 ﺩﺭﺻﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ 60 ﺩﺭﺻﺪ ﺑﺎقی ماﻧﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﺪ .
* ﺳﺮﺍﻧﻪ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﮔﺎﺯ ﺩﯼ ﺍﮐﺴﯿﺪ ﮐﺮﺑﻦ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺣﺪﻭﺩ 4.9 ﺗﻦ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ 7.7 ﺗﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻗﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎﻻ ﺍﺳﺖ .
* ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ ﺑﺎﺭﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ 241 ﻣﯿﻠﯿﻤﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ 855 میلی متر است!

 

 

موضوعات مرتبط: مقالاتروزنوشت

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 2 تير 1394 | 8:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  دولتمرد مردمی

 

 یادمه ماه رمضان سال 63 بود، جناب مهندس موسوی بنده را صدا زدند داخل اتاقشان و یک برگ چک دادند به بنده، گفتند:
 اگر زحمتی نیست، این حقوق مرا از،بانک بگیری.
نگاه کردم به مبلغ چک ،دیدم 3500 تومان نوشتند، بی اختیار به ایشان گفتم:
 آقای مهندس ! چرا این قدر کم حقوق می گیری؟
ایشان به من گفتند: مگر شما چقدر حقوق می گیری؟
 من گفتم: شش هزار تومان،
پرسیدند: چند تا بچه داری؟
عرض کردم :مانند شما سه تا فرزند.
ایشان با حالتی خاص فرمودند،
من به عنوان نخست وزیر باید طوری زندگی کنم که درد مردم طبقه پایین جامعه را درک کنم، و بدانم آنان چه می کشند!!!
**********
حال خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، درود بر شرفت میرحسین مظلوم،
میرحسین کجا و این اصحاب دروغ و دزدی کجا،!!!! 
خدایا در این شب های ماه مبارک رمضان میرحسین مظلوم و همسر آزاد اندیش و همراه و یاور میرحسین را در پناه خودت حفظشان بفرما !
امین یا رب العالمین
!

(بابارضا کنگرلو)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 30 خرداد 1394 | 9:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

شرافت 


عکس نوشته ای از دکتر شریعتی
اگـر بـرای به دست آوردن پــول مجبــوری دروغ بگــویی و فریبکـاری کنی ، تهیــدسـت بمـان!

اگـر بـرای به دست آوردن جــاه و مقــامی بـایـد چـاپلـوسی کنی و تملّــق بگــویی ، از آن چشـم بپــوش!
اگـر بـرای آن که مشهــور شـوی ، مجبــور می شــوی مانند دیگــران خیــانـت کنی ، در گمنــامی زنـدگــی کن!
بگــذار دیگــران پیـش چشــم تـو بـا دروغ و فــریـب ثـروتمنــد شونـد ،
بـا تملّــق و چـاپلـوسی شغل های بـزرگـی را به دسـت آورنـد
و بـا خیــانـت و نـادرستـی شهــرت پیــدا کننـد ،
تـو گمنــام و تهیــدسـت و قـــانـع بــاش! ،
زیـرا اگـر چنیــن کنی تـو سـرمـایـه ای را که آن هـا از دسـت داده انـد ،
به دسـت آورده ای و آن شـــرافـت است.


( دکتر علی شریعتی – آثار جوانی – صفحه 53 )


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 29 خرداد 1394 | 8:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تبلیغ رفتاری،نه شعاری!!
*************
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد!
او می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...
گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:
آقا از شما ممنونم .
پرسیدم : بابت چی ؟
گفت : می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید، خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید، بیایم . فردا خدمت می رسیم!
او تعریف می کرد :
تمام وجودم دگرگون شد .حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم، در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 28 خرداد 1394 | 19:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


✔️منم دلواپسم......
اما نه از نوع هسته ای!!!!!!!


 ⭕️من دلواپس،
ثبت روزانه ۴۳۴ طلاق در کشورم هستم.(سایت فارس)

⭕️من دلواپس،
قتل روزانه ۶نفر در کشورم هستم. (سایت مشرق نیوز)

⭕️من دلواپس،
خانواده ۲۱۰هزار زندانی کشورم هستم.(سایت تسنیم)

⭕️من دلواپس،
۱۷ هزار کشته جاده ای کشورم هستم.(سایت عصر ایران)

⭕️من دلواپس،
اینم که چرا ایران ۴۲درصد تریاک جهان را مصرف می کنه، یعنی رتبه اول. (سایت تابناک)

⭕️من دلواپس،
 ۲۴میلیون از افراد مجرد کشورم هستم(سایت عصر ایران)

⭕️من دلواپس،
کاهش سن فحشا به ۱۲ سال در کشورم هستم.(سایت تبیان)

⭕️من دلواپس،
فساد اداری واقتصادی در کشورم هستم، که چرا از میان ۱۷۵کشور رتبه ۱۳۶گرفته است. سالم ترین کشور از این نظر دانمارک است.

(سایت صدای اقتصاد)

⭕️من دلواپس،
فرار مغزها از کشورم هستم، سالانه ۱۵۰هزار تحصیل کرده از کشور مهاجرت می کنند.(سایت صدای اقتصاد)

⭕️من دلواپس،
۶میلیون از جویندگان کار در کشورم هستم. (خبرگزاری مهر)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : دو شنبه 25 خرداد 1394 | 10:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هر انسانی منحصر به فرد است! 

**********************
یکی از روزها حیوانات جنگل دور هم جمع میشن تا مدرسه‌ای درست کنن .
خرگوش، پرنده، سنجاب و مارماهی شورای آموزشی مدرسه را تشکیل دادن .
خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامۀ درسی باشه .

پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود.
مارماهی هم به آموزش شنا معتقد بود
و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن از درخت نیز باید در زمرۀ آموزش‌های مدرسه قرار بگیره.
شورای مدرسه با لحاظ کردن همۀ پیشنهادها دفترچۀ راهنمای تحصیلی مدرسه رو تهیه کرد و بعد قرار شد همۀ حیوانات همۀ درس‌ها را یاد بگیرن.
خرگوش در دویدن نمرۀ بیست گرفت ،اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود و مرتب از پشت به زمین می‌خورد. دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوط‌ها مغزش آسیب دید و قدرت دویدن را هم از دست داد و حالا به‌جای نمرۀ بیست، ده می‌گرفت و در بالا رفتن از شاخۀ درختان هم نمره‌اش از صفر بالاتر نمی‌رفت.
پرنده در پرواز عالی بود، اما نوبت به دویدن روی زمین که می‌رسید، نمرۀ خوبی نمی‌گرفت، مرتب بال‌هایش می‌شکست و دیری نگذشت که در درس پرواز هم نمره‌ای بهتر از ده نصیب او نشد. در کار دویدن هم مرتب صفر می‌گرفت. صعود از تنۀ درخت‌ها هم برایش شاق بود.
جالب اینجاست که تنها مارماهی کند ذهن می‌توانست درس‌های مدرسه را تا حدودی انجام دهد و با ضعیف بالا برود.
اما مسئولان مدرسه خوشحال بودند که همۀ دانش‌آموزان، همۀ دروس را می‌خوانند.
ما به این داستان می‌خندیم، اما واقعیتی است که وجود دارد. همۀ تلاش ما بر این است که همه را مثل هم کنیم. ... در حالی که وظیفۀ راستین آموزش، باید یاری رساندن به کودک باشد تا او منحصر به فرد بودن خود را کشف کند و به سوی تکامل خود یگانه‌اش پیش رود...

******************
برداشتی از کتاب : زندگی عشق و دگر هیچ
نویسنده : لئو بوسکالیا،
مترجم : مهدی قراچه باغی
نشر : دایره


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 2 خرداد 1394 | 9:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

روز طبیعت یا اعلان جنگ به طبیعت؟


ایرانیان در روز سیزده به‌در، طبیعت خود را معادل "۵۸ سال" در ژاپن تخریب می کنند!!

میزان آلودگی محیط زیست در روز سیزده به‌در ده برابر روزهای معمولی است!!

در روز سیزده به‌در، تنها در مناطق حفاظت شده پایتخت، ۶ تن زباله در دامان طبیعت رها می‌شود. این رقم در کل استان تهران به ۱۰ هزار و ۳۰۰ تن زباله می رسد!
http://goldasteh.blogfa.com/post-8755.aspx

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 14 فروردين 1394 | 10:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

۱۰۰ ﺧﺼﻠﺖ ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ پیاﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏)
 
۱ -ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﻲ ﻭ ﻭﻗﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ
۲ - ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﻗﺪﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻤﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۳ -ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
۴ - ﻫﺮﮐﻪ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺩﻳﺪ، ﻣﺒﺎﺩﺭﺕ ﺑﻪ ﺳﻼﻡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﺩﺭ ﺳﻼﻡ ﺑﺮ اﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﻧﮕﺮﻓﺖ.
۵ -ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ، ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻤﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۶ -ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ.
۷ - ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﻣﻲ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ، ﺑﻪ رﻭﺵ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۸ - ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﻲ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺧﻴﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۹ -ﭼﻮﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﻧﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺍﺑﺮﻭ .
۱۰-ﺳﮑﻮﺗﻲ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺗﺎ ﻧﻴﺎﺯﻧﻤﻲ ﺷﺪ، ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻧﻤﻲ ﮔﺸﻮﺩ .
۱۱- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ، ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ.
۱۲- ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺳﺨﻦ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ، ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ.
۱۳-ﺑﺎ ﻫﺮﮐﻪ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ،ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻦ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ، ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﻧﻤﻲ ﺧﺎﺳﺖ .
۱۴- ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﻧﻤﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﻧﻤﻲ ﺧﺎﺳﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ .
۱۵- ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﺩﺭﺁﺧﺮ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺩﺭﺏ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻧﻪ ﺩﺭﺻﺪﺭ آﻥ .
۱۶- ﺩﺭﻣﺠﻠﺲ ﺟﺎﻱ ﺧﺎﺻﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻲ ﻣﻲ
ﮐﺮﺩ .
۱۷- ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﮑﻴﻪ ﻧﻤﻲ ﺯﺩ .
۱۸- ﺍﮐﺜﺮ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺑﻮﺩ .
۱۹- ﺍﮔﺮﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻭﻱ ﺑﻮﺩ ،ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ گرﻓﺖ .
۲۰- ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﻲ ﺧﻄﺎﻳﻲ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﻲ ﮔﺸﺖ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۲۱- ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻟﻐﺰﺵ ﻭ ﺧﻄﺎﻱ ﺩﺭﺳﺨﻦ ﻣﻮﺍﺧﺬﻩ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۲۲- ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺟﺪﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۲۳- ﻫﺮﮔﺰ ﺳﺨﻦ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧ ﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﻟﻐﻮ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
۲۴- ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻟﻲ ﺭﺍ ﭼﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﻣﺸﺘﺒﻪ ﻧﺸﻮﺩ .
۲۵- ﭼﻮﻥ ﺳﺨﻦ ﻧﺎﺻﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﮐﺴﻲﻣﻲ ﺷﻨﻴﺪ . ﻧﻤﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩـ ‏« ﭼﺮﺍﻓﻼﻧﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ ‏»، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ‏« ﺑﻌﻀﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﮐﻪﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ؟ ‏»
۲۶-ﺑﺎ ﻓﻘﺮﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺷﺪ .
۲۷- ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻏﻼﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ .
۲۸- ﻫﺪﻳﻪ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﮏ ﺟﺮﻋﻪ ﺷﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
۲۹- ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ .
۳۰-ﺑﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺑﻲ ﺁﻧ ﮑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ دهد
۱- ﮐﺎﺭ ﻧﻴﮏ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ میﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﻘﺒﻴﺢ ﻣﻲﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻲ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۳۲- ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺻﻼﺡ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺩﻧﻴﺎﻱ مردم ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺷﻨﻮﻧﺪ، ﺑﻪ ﻏﺎﻳﺒﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ.
۳۳- ﻫﺮﮐﻪ ﻋﺬﺭ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ، ﻋﺬﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۳۴- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺣﻘﻴﺮ ﻧﻤﻲ ﺷﻤﺮﺩ .
۳۵- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻟﻘﺐ ﻫﺎﻱ ﺑﺪ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ .
۳۶- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻥ ﻭﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻧﮑﺮﺩ .
۳۷- ﻫﺮﮔﺰ ﻋﻴﺐ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۳۸-ﺍﺯﺷﺮﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺣﺬﺭ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﺍﺯﺁﻧﺎﻥ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺷﺨﻮ ﺑﻮﺩ.
۳۹- ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺬﻣﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺪﺡ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﮔﻔﺖ.
۴۰-ﺑﺮ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺻﺒﺮ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻴﮑﻲ ﺟﺰﺍ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ.
۴۱-ﺍﺯ ﺑﻴﻤﺎﺭﺍﻥ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻮﺩ .
۴۲-ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺟﻮﻳﺎﻱ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﺪ.
۴۳- ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺻﺪﺍ ﻣﻲ ﺯﺩ .
۴۴-ﺑﺎ ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺗﺎﮐﻴﺪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۴۵- ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻭﺍﺭ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥﻭﺍﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﺪ، ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮐﺪﺍﻣﻴﮏ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
۴۶- ﻣﻴﺎﻥ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺍﻟﻔﺖ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۴۷- ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
۴۸- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﻓﻘﻴﺮ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ، ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۴۹- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﭘﻴﺶ ﺍﻭ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ، ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۵۰- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲﮐﺮﺩ.
۵۱-ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﮐﺴﻲ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻴﺮﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺭﺳﻴﺪ.
۵۲- ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ‏« ﺑﺮﺳﺎﻧﻴﺪ ﺑﻪ ﻣﻦﺣﺎﺟﺖ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪﺣﺎﺟﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ . ‏»
۵۳- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮐﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺣﺎﺟﺘﻲ ﻣﻲﺧﻮﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﻣﻘﺪﻭﺭ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﺍ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﺨﻨﻲ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺑﺎﻭﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﮑﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﻲ ﻣﻲﮐﺮﺩ.
۵۴- ﻫﺮﮔﺰ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺴﻲ ﻧﺪﺍﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧ ﮑﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺑﺎﺷﺪ .
۵۵-ﭘﻴﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﮐﺮﺍﻡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ .
۵۶-ﻏﺮﻳﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۵۷-ﺑﺎ ﻧﻴﮑﻲ ﺑﻪ ﺷﺮﻭﺭﺍﻥ، ﺩﻝ ﺁﻧﺎﻥﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻭﻣﺠﺬﻭﺏ ﺧﻮﺩﻣﻲ کرﺩ .
۵۸- ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺘﺒﺴﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦﺣﺎﻝ ﺧﻮﻑ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺩﻝ ﺩﺍﺷﺖ .
۵۹- ﭼﻮﻥ ﺷﺎﺩﻣﻲ ﺷﺪ ،ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﺭﺍﺑﺮ ﻫﻢ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭﺧﻴﻠﻲ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﺮﺡ ﻧﻤﻲ کرﺩ.
۶۰- ﺍﮐﺜﺮ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﺒﺴﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻳﺶ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ .
۶۱- ﻣﺰﺍﺡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﺰﺍﺡ ﻭ ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻥ، ﺣﺮﻑ ﻟﻐﻮ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻤﻲ ﺯﺩ .
۶۲-ﻧﺎﻡ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﻧﻴﮏ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
۶۳-ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﻱ ﺍﺵ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﺧﺸﻢ ﺍﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ.
۶۴-ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﻮﺕ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻧﻤﻲ ﺁﻣﺪ.
۶۵-ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﺁﻧ ﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﮐﺴﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻲﺷﻨﺎﺧﺖ
۶۶- ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻧ ﮑﻪ ﺣﺮﻳﻢ ﺣﻖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ .
۶۷-ﻫﻴﭻ ﺧﺼﻠﺘﻲ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻨﻔﻮﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﻲ ﻧﺒﻮﺩ.
۶۸- ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﻭ ﻧﺎ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﻳﺎﺩ ﺣﻖ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ .
۶۹- ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻫﻢ ﻭ ﺩﻳﻨﺎﺭﻱ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﮑﺮﺩ .
۷۰- ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻭ ﭘﻮﺷﺎﮎ ﭼﻴﺰﻱ ﺯﻳﺎﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭﺍﻧﺶ ﻧﺪﺍﺷﺖ .
۷۱-ﺭﻭﻱ ﺧﺎﮎ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺧﺎﮎ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ.
۷۲- ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ .
۷۳-ﮐﻔﺶ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺻﻠﻪ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۷۴-ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﻴﺮ ﻣﻲ ﺩﻭﺷﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺷﺘﺮ ﺵ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﺑﺴﺖ.
۷۵- ﻫﺮ ﻣﺮﮐﺒﻲ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻣﻬﻴﺎ ﺑﻮﺩ ،ﺳﻮﺍﺭ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻓﺮﻗﻲ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۷۶-ﻫﺮﺟﺎ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﻋﺒﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۷۷- ﺍﮐﺜﺮ ﺟﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻔﻴﺪ ﺑﻮﺩ .
۷۸- ﭼﻮﻥ ﺟﺎﻣﻪ ﻧﻮ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻴﺪ، ﺟﺎﻣﻪ ﻗﺒﻠﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻘﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ.
۷۹- ﺟﺎﻣﻪ ﻓﺎﺧﺮﻱ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ.
۸۰- ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﻔﺶ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۸۱-ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻣﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﮐﺮﺍﻫﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ .
۸۲-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺮﻳﺪﻥ ﻋﻄﺮ ﺑﻮﺩ .
۸۳-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﻭﺿﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﻣﻲ ﺯﺩ .
۸۴-ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭﺁﺳﺎﻳﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻲ ﻳﺎﻓﺖ .
۸۵- ﺍﻳﺎﻡ ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﻭﭘﺎﻧﺰﺩﻫﻢ ﻫﺮﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﻲ ﺩﺍﺷﺖ .
۸۶- ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻌﻤﺘﻲ ﺭﺍ ﻣﺬﻣﺖ ﻧﮑﺮﺩ .
۸۷-ﺍﻧﺪﮎ ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻲ ﺷﻤﺮﺩ .
۸۸- ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﮑﺮﺩ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺑﺪ ﻧﮕﻔﺖ.
۸۹-ﻣﻮﻗﻊ ﻏﺬﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻣﻴﻞ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۹۰- ﺩﺭ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﻏﺬﺍ ﺗﻨﺎﻭﻝ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۹۱-ﺑﺮ ﺳﺮ ﻏﺬﺍ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻳﺮﺗﺮ ﺩﺳﺖ ﻣﻲﮐﺸﻴﺪ .
۹۲-ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ، ﻏﺬﺍ ﻣﻴﻞﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻴﺮ ﺷﺪﻥﻣﻨﺼﺮﻑ ﻣﻲ ﺷﺪ.
۹۳- ﻣﻌﺪﻩ ﺍﺵ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺟﻤﻊ ﻧﮑﺮﺩ.
۹۴- ﺩﺭ ﻏﺬﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﺁﺭﻭﻍ ﻧﺰﺩ .
۹۵-ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺭﺩ .
۹۶-ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺩست ها ﺭﺍ ﻣﻲ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۹۷- ﻭﻗﺖ ﺁﺷﺎﻣﻴﺪﻥ ﺳﻪ ﺟﺮﻋﻪ ﺁﺏ ﻣﻲ ﻧﻮﺷﻴﺪ؛ ﺍﻭﻝ ﺁن ها ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺁﺧﺮ ﺁن ها ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ .
۹۸-ﺍﺯ ﺩﻭﺷﻴﺰﮔﺎﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﻴﻦ ﺑﺎ ﺣﻴﺎﺗﺮ ﺑﻮﺩ.
۹۹- ﭼﻮﻥ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﺩ ،ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ.
۱۰۰- ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺑﺨﺶ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ: ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ، ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ
 دیگران را از این مطلب محروم نکنید


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 19 دی 1393 | 7:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هشت سخن ناب از هشتمین معصوم (ع)

 

به مناسبت سالروز شهادت عالم آل محمد (ص) به هشت سخن ناب از هشتمین معصوم (ع) اشاره می‌کنیم  ضمن عرض تسلیت ،امیدواریم همه از عمل کنندگان به احادیث گهربار امامان معصوم (ع) باشیم چراکه عمل به سخنان معصومین (ع) می‌تواند راه‌گشای زندگی ما باشد.

امام رضا (ع) می‌فرمایند:

1- زمانی‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌ عافیت‌ 10 جزء است‌، که‌ 9 جزء آن‌ در کناره‌گیری‌ از مردم‌ و یک‌ جزء آن‌ در خاموشی‌ است‌.

2- بخیل‌ را آسایشی‌ نیست‌، 

حسود را خوشی‌ و لذتی‌ نیست‌، 

زمامدار را وفایی‌ نیست‌ 

و دروغگو را مروت‌ و مردانگی‌ نیست‌.

3- ایمان‌ چهار رکن‌ است‌: توکل‌ بر خدا، رضا به‌ قضای‌ خدا، تسلیم‌ به‌ امرخدا، واگذاشتن‌ کار به‌ خدا.

4- بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن‌، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.

5- پنج‌ چیز است‌ که‌ در هر کس‌ نباشد، امید چیزی‌ از دنیا و آخرت‌ به‌ او نداشته‌ باش‌: 

کسی‌ که‌ در نهادش‌ اعتماد نبینی‌ 

و کسی‌ که‌ در سرشتش‌ کرم‌ نیابی‌ 

و کسی‌ که‌ در خلق‌ و خوی‌اش‌ استواری‌ نبینی‌ 

و کسی‌ که‌ در نفسش‌ نجابت‌ نیابی‌ 

و کسی‌ که‌ از خدایش‌ ترسناک‌ نباشد.

6- هر که می‌خواهد معده‌اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.

7- هر چیز سودمند و نیروزا برای جسم که موجب تقویت بدن می‌شود، حلال است و هر چیز زیان‌آور که نیروی آدمی را می‌گیرد یا کشنده است، حرام است.

8- بکوشید که زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: 

زمانی برای مناجات با خدا، 

زمانی برای تأمین معاش، 

زمانی برای معاشرت با برادران و معتمدانی که عیب‌هایتان را به شما می‌شناسانند و در دل شما را دوست دارند 

و ساعتی برای کسب لذّت‌های حلال. 

با بخش چهارم توانایی انجام دادن سه بخش دیگر را به دست می‌آورید.


پی نوشت ها:

تحف‌العقول‌، ص‌ 470

تحف‌العقول‌، ص‌ 473

تحف‌ العقول‌، ص‌ 469

بحارلانوار، ج‌ 78، ص‌ 347

تحف‌العقول‌، ص‌ 470


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 2 دی 1393 | 6:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

سخنانی کوتاه و بسیار پرمحتوا از امام حسن مجتبی علیه السلام


حدیث,احادیث امام حسن(ع),حدیث از امام حسن مجتبی (ع)

سخنانی کوتاه و پرمحتوا از امام حسن مجتبی علیه السلام 


1. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : زهد چيست‌ ؟ فرمود : 

رغبت‌ به‌ تقوى‌ و بى‌ رغبتى‌ به‌ دنيا.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

------------------------------------

2. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : مروت‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

حفظ دين‌ ، عزت‌ نفس‌ ، نرمش‌ ، احسان‌ ، پرداخت‌ حقوق‌ و اظ‌هار دوستى‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

------------------------------------
3. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : كرم‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

بخشش‌ پيش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
4. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : بخل‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

آنچه‌ در كف‌ دارى‌ شرف‌ بدانى‌ ، و آنچه‌ انفاق‌ كنى‌ تلف‌ شمارى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

------------------------------------
5.از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: بى‌ نيازى‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

رضايت‌ نفس‌ به‌ آنچه‌ برايش‌ قسمت‌ شده‌ ، هر چند كم‌ باشد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)


------------------------------------
6 . از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: فقر چيست‌ ؟ فرمود : 

حرص‌ به‌ هر چيز .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
7. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: شرف‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

موافقت‌ با دوستان‌ و حفظ همسايگان‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
8. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: پستى‌ و ناكسى‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

به‌ خود رسيدن‌ و بى‌اعتنايى‌ به‌ همسر .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
9. پناهنده‌ به‌ خدا آسوده‌ و محفوظ است‌ ، و دشمنش‌ ترسان‌ و بى‌ياور


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)
------------------------------------
10. از خدا بر حذر باشيد با زيادى‌ ياد او ، و از خدا بترسيد به‌ وسيله‌ تقوى‌ ، و به‌ خدا نزديك‌ شويد با طاعت‌ ، به‌ درستى‌ كه‌ او نزديك‌ است‌ و پاسخگو .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)


------------------------------------
11.بزرگى‌ كسانى‌ كه‌ عظمت‌ خدا را دانستند اين‌ است‌ كه‌ تواضع‌ كنند ، و عزت‌ آن ها كه‌ جلال‌ خدا را شناختند اين‌ است‌ كه‌ برايش‌ زبونى‌ كنند ، و سلامت‌ آن ها كه‌ دانستند خدا چه‌ قدرتى‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ به‌ او تسليم‌ شوند .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)


------------------------------------
12. بدانيد كه‌ خدا شما را بيهوده‌ نيافريده‌ و سر خود رها نكرده‌ ، مدت‌ عمر شما را معين‌ كرده‌ ، و روزى‌ شما را ميانتان‌ قسمت‌ كرده‌ ، تا هر خردمندى‌ اندازه‌ خود را بداند و بفهمد كه‌ هر چه‌ برايش‌ مقدر است‌ به‌ او مى‌رسد ، و هر چه‌ از او نيست‌ به‌ او نخواهد رسيد ، خدا خرج‌ دنياى‌ شما را كفايت‌ كرده‌ و شما را براى‌ پرستش‌ فراغت‌ بخشيده‌ و به‌ شكرگزارى‌ تشويق‌ كرده‌ ، و ذكر و نماز را بر شما واجب‌ كرده‌ و تقوى‌ را به‌ شما سفارش‌ كرده‌ ، و آن‌ را نهايت‌ رضايت‌مندى‌ خود مقرر ساخته‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 234)


------------------------------------
13.  اى‌ بندگان‌ خدا ، از خدا بپرهيزيد ، و بدانيد كه‌ هر كس‌ از خدا بپرهيزد ، خداوند او را به‌ خوبى‌ از فتنه‌ها و آزمايش ها برآورد و در كارش‌ موفق‌ سازد و راه‌ حق‌ را برايش‌ آماده‌ كند .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 234)
------------------------------------
14.  هيچ‌ مردمى‌ با هم‌ مشورت‌ نكند مگر اين كه‌ به‌ درستى‌ هدايت‌ شوند .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)
------------------------------------
15.  پستى‌ و ناكسى‌ اين‌ است‌ كه‌ شكر نعمت‌ نكنى‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)


------------------------------------
16. در طلب‌ مانند شخص‌ پيروز مكوش‌ ، و مانند كسى‌ كه‌ تسليم‌ شده‌ به‌ قدر اعتماد نكن‌، چون‌ به‌ دنبال‌ كسب‌ و روزى‌ رفتن‌ سنت‌ است‌ ، و ميانه‌روى‌ در طلب‌ روزى‌ از عفت‌ است‌ ، و عفت‌ مانع‌ روزى‌ نيست‌ ، و حرص‌ موجب‌ زيادى‌ رزق‌ نيست‌ . به‌ درستى‌ كه‌ روزى‌ قسمت‌ شده‌ و حرص‌ زدن‌ ، موجب‌ گناه‌ مى‌شود .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)
------------------------------------
17. انسان‌ تا وعده‌ نداده‌ ، آزاد است‌ . اما وقتى‌ وعده‌ مى‌دهد زير بار مسؤوليت‌ مى‌رود ، و تا به‌ وعده‌اش‌ عمل‌ نكند، رها نخواهد شد .


(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)
------------------------------------
18. آن‌ كس‌ كه‌ بر حسن‌ اختيار خداوند توكل‌ و اعتماد كند ( و به‌ قضا و قدر الهى‌ خوشنود باشد ) آرزو نمى‌كند در غير حالى‌ باشد كه‌ خداوند برايش‌ اختيار كرده‌ است‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)
------------------------------------
19.خيرى‌ كه‌ هيچ‌ شرى‌ در آن‌ نيست‌ ، شكر بر نعمت‌ و صبر بر مصيبت‌ و ناگوار است‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


------------------------------------
20. آن‌ حضرت‌ - عليه‌ السلام‌ - به‌ مردى‌ كه‌ از بيمارى‌ شفا يافته‌ بود ، فرمود : 

خدا يادت‌ كرد پس‌ يادش‌ كن‌ ، و از تو گذشت‌ پس‌ شكرش‌ كن‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)
------------------------------------
21.  هر كس‌ كه‌ پيوسته‌ به‌ مسجد رود، يكى‌ از اين‌ هشت‌ فايده‌ نصيبش‌ شود :
آيه‌ محكمه‌ ، دست‌يابى‌ به‌ برادرى‌ سودمند ، دانشى‌ تازه‌ ، رحمتى‌ مورد انتظار ، سخنى‌ كه‌ او را به‌ راه‌ راست‌ كشد يا او را از هلاكت‌ برهاند ، ترك‌ گناهان‌ از شرم‌ مردم‌ و ترس‌ از خدا .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 238)


------------------------------------
22.  به‌ درستى‌ كه‌ پر ديدترين‌ ديده‌ها آن‌ است‌ كه‌ در خير نفوذ كند ، و شنواترين‌ گوش ها آن‌ است‌ كه‌ تذكرى‌ را بشنود و از آن‌ سود برد ، سالم ترين‌ دل ها آن‌ است‌ كه‌ از شبهه‌ها پاك‌ باشد .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 238)
------------------------------------
23.  مردى‌ به‌ امام‌ حسن‌ - عليه‌ السلام‌ - عرض‌ كرد : دخترى‌ دارم‌ ، به‌ نظر شما با چه‌ كسى‌ وصلت‌ كنم‌ . فرمود : با كسى‌ كه‌ متقى‌ و باايمان‌ باشد .
چون‌ اگر او را دوست‌ بدارد ، مورد احترامش‌ قرار مى‌دهد ، و اگر از او نفرت‌ داشته‌ باشد ، به‌ او ظ‌لم‌ نمى‌كند.


(مستظ‌رف‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 218)


------------------------------------
24. به‌ درستى‌ كه‌ نعمت‌ دنيا پايدار نيست‌ ، نه‌ از آسيبش‌ آسودگى‌ هست‌ ، و نه‌ از بدي هايش‌ جلوگيرى‌ ، فريبى‌ است‌ حايل‌ سعادت‌ ، و تكيه‌ گاهى‌ است‌ خميده‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 239)
------------------------------------
25.  اى‌ بندگان‌ خدا از عبرت ها پند گيريد ، و از اثر گذشتگان‌ متوجه‌ شويد ، و به‌ وسيله‌ نعمت ها از نافرمانى‌ خدا باز ايستيد ، و از پندها سود بريد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 239)
------------------------------------
26. به‌ درستى‌ كه‌ خداوند ماه‌ رمضان‌ را ميدان‌ مسابقه‌ خلق‌ خود ساخته‌ تا به‌ وسيله‌ طاعتش‌ به‌ رضاى‌ او سبقت‌ گيرند.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 239)
------------------------------------
27.  به‌ خدا سوگند اگر پرده‌ برگيرند ، معلوم‌ مى‌شود كه‌ نيكوكار مشغول‌ كار نيك‌ خود است‌ و بدكار گرفتار بدكردارى‌ خود.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 240)


------------------------------------
28.  اى‌ پسرم‌ با هيچ كس‌ برادرى‌ مكن‌ تا بدانى‌ كجا مى‌رود و از كجا مى‌آيد و چه‌ ريشه‌اى‌ دارد ، پس‌ چون‌ خوب‌ از حالش‌ آگاه‌ شدى‌ و معاشرتش‌ را پسنديدى‌ با او برادرى‌ كن‌ به‌ شرط گذشت‌ از لغزش‌ و كمك‌ در تنگى‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)
------------------------------------
29.  از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : ترس‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

دليرى‌ بر دوست‌ و گريز از دشمن‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
30. ننگ‌ كشيدن‌ آسان تر از دوزخ‌ رفتن‌ است‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


------------------------------------
31.  سفاهت‌ ، به‌ پستى‌ گراييدن‌ و با گمراهان‌ نشستن‌ است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 115)
------------------------------------
32.  آن‌ حضرت‌ در وصف‌ برادر ( دوست‌ ) نيكوكارش‌ فرمود : 

از همه‌ مردم‌ در چشم‌ من‌ بزرگ تر بود و سر بزرگوارى‌ او در نظر من‌ كوچكى‌ دنيا در چشم‌ او بود ، جهل‌ و نادانى‌ بر او تسلط نداشت‌ ، اقدام‌ نمى‌كرد مگر بعد از اطمينان‌ به‌ سودمند بودن‌ آن‌ . نه‌ شكايتى‌ داشت‌ و نه‌ خشم‌ و دلتنگى‌ .
بيشتر عمرش‌ خاموش‌ بود ، و چون‌ لب‌ به‌ سخن‌ مى‌گشود بر همه‌ گوينده‌ها چيره‌ بود ، ضعيف‌ و ناتوان‌ مى‌نمود ، اما هنگام‌ نبرد شيرى‌ درنده‌ بود . چون‌ با دانشمندان‌ مى‌نشست‌ به‌ شنيدن‌ شيفته‌تر بود تا گفتن‌.
به‌ هنگام‌ ضرورت‌ سخن‌ ، سكوت‌ خود را مى‌شكست‌. نمى‌گفت‌ آنچه‌ را عمل‌ نمى‌كرد و عمل‌ مى‌كرد آنچه‌ را نمى‌گفت‌ ، چون‌ در برابر دو كار قرار مى‌گرفت‌ كه‌ نمى‌دانست‌ كدام‌ خداپسندانه‌تر است‌ آن‌ را در نظر مى‌گرفت‌ كه‌ پسند نفسش‌ نبود ، هيچ كس‌ را به‌ خاطر كارى‌ كه‌ مى‌توان‌ از آن‌ عذرى‌ آورد، سرزنش‌ نمى‌كرد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


------------------------------------
33.  كسى‌ كه‌ عقل‌ ندارد ادب‌ ندارد ، و كسى‌ كه‌ همت‌ ندارد مروت‌ ندارد ، و كسى‌ كه‌ دين‌ ندارد حيا ندارد. و خردمندى‌ موجب‌ معاشرت‌ نيكو با مردم‌ است‌ ، و به‌ وسيله‌ عقل‌ سعادت‌ هر دو عالم‌ به‌ دست‌ مى‌آيد .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 111)
------------------------------------
34. تعجب‌ مى‌كنم‌ از كساني كه‌ در غذاى‌ جسم‌ خود فكر مى‌كنند ،ولى‌ در امور معنوى‌ و غذاى‌ جان‌ خويش‌ تفكر نمى‌كنند. شكم‌ را از طعام‌ مضر حفظ مى‌كنند، ولى‌ در روح‌ و روان‌ خويش‌ افكار پليد و پستى‌ را وارد مى‌كنند.
(بحار الانوار، ج‌ 1 ، ص‌ 218)


------------------------------------
35.حضرت‌ مجتبى‌ - عليه‌ الاسلام‌ - بهترين‌ جامه‌هاى‌ خود را در موقع‌ نماز مى‌پوشيد ، كسانى‌ از آن‌ حضرت‌ سبب‌ اين‌ كار را سؤال‌ كردند ، در جواب‌ فرمود :

خداند جميل‌ است‌ و جمال‌ و زيبايى‌ را دوست‌ دارد؛ به‌ اين‌ جهت‌ خود را در پيشگاه‌ الهى‌ زينت‌ مى‌كنم‌ ، خداوند امر فرموده‌ كه‌ با زينت‌هاى‌ خود در مساجد حاضر شويد.
(تفسير عياشى‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 14)


------------------------------------
36. تنها چيزى‌ كه‌ در اين‌ دنياى‌ فانى‌ ، باقى‌ مى‌ماند قرآن‌ است‌ ، پس‌ قرآن‌ را پيشوا و امام‌ خود قرار دهيد ، تا به‌ راه‌ راست‌ و مستقيم‌ هدايت‌ شويد.
همانا محق‌ ترين‌ مردم‌ به‌ قرآن‌ كسانى‌ هستند كه‌ بدان‌ عمل‌ كنند اگر چه‌ آن‌ را حفظ نكرده‌ باشند ، و دورترين‌ افراد از قرآن‌ كسانى‌ هستند كه‌ به‌ دستورات‌ آن‌ عمل‌ نكنند گرچه‌ قارى‌ و خواننده‌ آن‌ باشند.
(ارشاد القلوب‌ ، ص‌ 102)
------------------------------------


37. اى‌ مردم‌ هر كس‌ براى‌ خدا اخلاص‌ ورزد و سخن‌ او را راهنماى‌ خود قرار دهد، به‌ راهى‌ كه‌ درست‌تر و استوارتر است‌ هدايت‌ مى‌شود و خداوند او را براى‌ آگاهى‌ و هوشيارى‌ توفيق‌ داده‌ و به‌ عاقبت‌ خوش‌ كمك‌ كرده‌ است.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)
------------------------------------
38.  پرسش‌ صحيح‌ نيمى‌ از علم‌ است‌ ، و مدارا كردن‌ با مردم‌ نيمى‌ از عقل‌ است‌ ، و اقتصاد و اعتدال‌ در زندگى‌ نيمى‌ از مخارج‌ است‌.
(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ابن‌ ابى‌ الحديد ، ج‌ 18 ، ص‌ 108)
------------------------------------
39. بيشترين‌ زيركى‌ ، ترس‌ از خدا و پرهيزكارى‌ است‌ و بيشترين‌ نادانى‌ ، عياشى‌ و شهوترانى‌ است‌.
(حليه‌ الاولياء ، ج‌ 2 ، ص‌ 37)


------------------------------------
40.  مادرم‌ فاطمه‌ ( س‌ ) را ديدم‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ و ركوع‌ و سجود بود و شنيدم‌ كه‌ براى‌ مؤمنين‌ دعا مى‌كرد و اسامى‌ آنان‌ را ذكر مى‌نمود و براى‌ آنان‌ بسيار دعا مى‌كرد، ولى‌ براى‌ خودش‌ دعا نكرد ، پس‌ به‌ او عرض‌ كردم‌ : مادر چرا همان‌ طور كه‌ براى‌ ديگران‌ دعا كردى‌ براى‌ خودت‌ دعا نكردى‌ ، فرمودند : پسرم‌ ، اول‌ همسايه‌ را مقدم‌ دار و سپس‌ خود و اهل‌ خانه‌ را .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 81)


------------------------------------
41.  رسول‌ خدا ( ص‌ ) فرمود : محبت‌ و دوستى‌ ما اهل‌ بيت‌ را اختيار كنيد ، چون‌ هر كس‌ خدا را در حالى‌ ملاقات‌ كند كه‌ ما اهل‌ بيت‌ را دوست‌ داشته‌ باشد ، با شفاعت‌ ما وارد بهشت‌ مى‌شود.
(محاسن‌ ، ص‌ 61)


------------------------------------
42. اى‌ مردم‌ ! از جدم‌ پيامبر خدا شنيدم‌ كه‌ مى‌فرمود : من‌ شهر علم‌ و دانشم‌ و على‌ ( ع‌ ) دروازه‌ آن‌ است‌ ، آيا از غير دروازه‌ وارد شهر مى‌شوند ؟
(امالى‌ صدوق‌ ، ص‌ 207)
------------------------------------
43. شخصى‌ به‌ امام‌ حسن‌ - عليه‌ السلام‌ - عرض‌ كرد : اى‌ پسر پيامبر خدا چرا ما از مرگ‌ اكراه‌ داريم‌ و آن‌ را دوست‌ نداريم‌ ؟ حضرت‌ فرمود : چون‌ شما آخرت‌ خود را خراب‌ و دنيايتان‌ را آباد كرده‌ايد ، بنابراين‌ انتقال‌ از عمران‌ و آبادانى‌ به‌ خرابى‌ و ويرانى‌ را دوست‌ نداريد .
(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 110)


------------------------------------
44. سوگند به‌ خداوند ! هر كس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد ، اگر چه‌ در دورترين‌ نقاط مانند ديلم‌ اسير باشد ، دوستى‌ ما براى‌ او مفيد است‌ . همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بين‌ مى‌برد ، همان طور كه‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ريزد .
(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 24)


------------------------------------
45.  بيشتر اهل‌ كوفه‌ به‌ معاويه‌ نوشتند : ما با تو هستيم‌ ، اگر مى‌خواهى‌ ما حسن‌ ( ع‌ ) را دستگير مى‌كنيم‌ و پيش‌ تو مى‌فرستيم‌ . بعد خيمه‌ امام‌ حسن‌ ( ع‌ ) را غارت‌ كرده‌ و آن‌ حضرت‌ را مجروح‌ كردند.


پس‌ امام‌حسن‌ ( ع‌ ) به‌ معاويه‌ نوشت‌ : همانا اين‌ امر ( حكومت‌ ) و جانشينى‌ پيامبر از آن‌ من‌ و اهل‌ بيت‌ من‌ است‌ و براى‌ تو و اهل‌ بيت‌ تو حرام‌ است‌ ، من‌ اين‌ مطلب‌ را از رسول‌ خدا شنيدم‌ .
سوگند به‌ خداوند ، اگر يارانى‌ شكيبا و آگاه‌ به‌ حق‌ خويش‌ مى‌يافتم‌ ، تسليم‌ تو نمى‌شدم‌ و آنچه‌ را مى‌خواستى‌ به‌ تو نمى‌دادم‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 45)


------------------------------------
46.  اگر همه‌ دنيا را تبديل‌ به‌ يك‌ لقمه‌ غذا كنم‌ و به‌ انسانى‌ كه‌ خدا را از روى‌ خلوص‌ عبادت‌ مى‌كند بخورانم‌ ، باز احساس‌ مى‌كنم‌ كه‌ در حق‌ او كوتاهى‌ كرده‌ام‌ .

و اگر از استفاده‌ كردن‌ كافر از دنيا جلوگيرى‌ كنم‌ تا به‌ آن‌ اندازه‌ كه‌ جانش‌ از شدت‌ گرسنگى‌ و تشنگى‌ به‌ لب‌ برسد ، آنگاه‌ جرعه‌اى‌ آب‌ به‌ او بدهم‌ ، خود را اسرافكار مى‌پندارم‌ .
(تنبيه‌ الخواطر و نزهة‌ النواطر ( مجموعه‌ ورام‌ ) ، ج‌ 1 ، ص‌ 350)


------------------------------------
47. والاترين‌ مقام‌ نزد خداوند ، از آن‌ كسى‌ است‌ كه‌ بيشتر از همه‌ به‌ حقوق‌ مردم‌ آشنا باشد و در اداى‌ آن‌ حقوق‌ ، بيشتر از همه‌ كوشا باشد . و كسى‌ كه‌ در برابر برادران‌ دينى‌ خود تواضع‌ كند ، خداوند او را از صديقين‌ و شيعيان‌ اميرالمؤمنين‌ - عليه‌ السلام‌ - قرار مى‌دهد .
(حياة‌ امام‌ حسن‌ بن‌ على‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 319)


------------------------------------
48.پيامبر خدا ( ص‌ ) فرمود : هيچ‌ بنده‌اى‌ حقيقتا مؤمن‌ نيست‌ مگر اين كه‌ نفس‌ خود را شديدتر از محاسبه‌ بين‌ دو شريك‌ و يا محاسبه‌ مولا از بنده‌ خود مورد محاسبه‌ قرار دهد .
(بحار الانوار ، ج‌ 70 ، ص‌ 72)

------------------------------------
49. پيامبر خدا ( ص‌ ) فرموده‌ است‌ : يكى‌ از موجبات‌ آمرزش‌ گناهان‌ ، مسرور كردن‌ برادران‌ دينى‌ است‌ .
(مجمع‌ الزوائد و منبع‌ الفوائد ، ج‌ 8 ، ص‌ 193)


------------------------------------
50. دنيا محل‌ گرفتارى‌ و آزمايش‌ است‌ و هر چه‌ در آن‌ است‌ رو به‌ زوال‌ و نابودى‌ مى‌باشد ، و خداوند ما را از احوال‌ دنيا آگاه‌ كرده‌ است‌ تا عبرت‌ گيريم‌ ، و به‌ ما وعده‌ عذاب‌ داده‌ تا بعد از آن‌ ، حجتى‌ بر خدا نداشته‌ باشيم‌ . پس‌ در اين‌ دنياى‌ فانى‌ زهد بورزيد و به‌ آنچه‌ باقى‌ و پايدار است‌ رغبت‌ داشته‌ باشيد و در خفا و آشكار از خدا بترسيد .
(توحيد صدوق‌ ، ص‌ 378) 

منبع:اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393 | 8:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 یک سخن مدیریتی از حضرت امام رضا(ع)

 

امروز 11 ذی قعده و فرخنده زاد روز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) است.

ضمن عرض تبریک،سخنی مدیریتی از ایشان را می خوانیم و به آن می اندیشیم.

 

« انا لانجد فرقه من الفرق و لا مله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس لما لابد لهم منه فی امرالدین و الدنیا »

(بحار،ج22،ص32)

در مطالعه احوال بشر هیچ گروه و ملتی را نمی یابیم که در زندگی موفق و پایدار ، و از نعمت های حیات برخوردار باشند،مگر به وجود مدیر و سرپرستی که امور مادی و معنوی آنان را مدیریت نماید.

**************

در یازدهم ذی القعده گلی شکفت که سوختن و ساختن را پذیرفت ،سپیده را صفا آموخت و حیات را حیا ،به عصمت پگاه بود و به معصومیت نگاه ،با خارهای جور و جهل و جفا جنگید و شکوفه های صلح و صفا  و وفا پرورید.

فرخنده زادروز حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) را به جناب عالی و همه خادمان خالص و مومنان مخلص تبریک و تهنیت می گویم.

شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 16 شهريور 1393 | 5:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

توسعه انسانی؛یک پروژه نوند یا یک پروسه بلند؟!

عزیزان فکور و فهیم می دانند که توسعه انسانی نه پروژه ای نوند(=تیزرو) ،که پروسه ای طولانی و بلند است. ملت هایی که اکنون در سایه سار فرهنگ و تمدن توسعه یافته درخشان انسانی آرمیده اند،سال هاست که از ایستایی و رکود رمیده اند. اینان روند توسعه یافتگی را قطره قطره گردآورده اند و اکنون در دریای مواج و زلال رفاه و آسایش غوطه ورند.
به این تصویر قدیمی بنگرید و ببینید که در 86 سال پیش برای بیماری که چند روز در بیماستانی می آرامد،قفسه کتاب می آورند که مبادا این چند روز از مطالعه کتاب و دانش افزایی بازماند!
سال ۱۹۲۸: کتابخانه عمومی لوس آنجلس، قفسه پرتابل کتاب را این گونه برای مطالعه بیماران، بر بالینشان می‌برد.
عکس: ‏توسعه انسانی؛یک پروژه نوند یا یک پروسه بلند؟!
عزیزان فکور و فهیم می دانند که فرایند توسعه انسانی نه پروژه ای نوند(=تیزرو) ،که پروسه ای طولانی و بلند است. ملت هایی که اکنون در سایه سار فرهنگ و تمدن توسعه یافته درخشان انسانی آرمیده اند،سال هاست که از ایستایی و رکود رمیده اند. اینان روند توسعه یافتگی را قطره قطره گردآورده اند و اکنون در دریای مواج و زلال رفاه و آسایش غوطه ورند.
به این تصویر قدیمی بنگرید و ببینید که در 86 سال پیش برای بیماری که چند روز در بیماستانی می آرامد،قفسه کتاب می آورند که مبادا این چند روز از مطالعه کتاب و دانش افزایی بازماند!
سال ۱۹۲۸: کتابخانه عمومی لوس آنجلس، قفسه پرتابل کتاب را این گونه برای مطالعه بیماران، بر بالینشان می‌برد.‏


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 8 شهريور 1393 | 18:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

عکس: ‏بازدید از کلیسای تاریخی ملی واشنگتن
تشییع جنازه رونالد ریگان از این کلیسا صورت گرفت.
ساخت این کلیسا از سال 1893 آغاز  شد و در سال 1390 در زمان جرج بوش پدر به پایان رسید.‏

بازدید از کلیسای تاریخی ملی واشنگتن

تشییع جنازه رونالد ریگان از این کلیسا صورت گرفت.
ساخت این کلیسا از سال 1893 آغاز شد و در سال 1390 در زمان جرج بوش پدر به پایان رسید.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 8 مرداد 1393 | 15:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

کاخ سفید (White House)
کاخ سفید ، محل اقامت رسمی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است . مدت کوتاهی پس از اتمام آن در سال 1800 ، این ساختمان به کاخ سفید ملقب شد و این نام در حدود یک قرن بعد به عنوان نام رسمی این ساختمان انتخاب شد.

به اتفاق همسرم و میثم در برابر کاخ سفید

عکس: ‏کاخ سفید (White House)
کاخ سفید ، محل اقامت رسمی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است . مدت کوتاهی پس از اتمام آن در سال 1800 ، این ساختمان به کاخ سفید ملقب شد و این نام در حدود یک قرن بعد به عنوان نام رسمی این ساختمان انتخاب شد.
به اتفاق همسرم و میثم در برابر کاخ سفید‏
کاخ سفید / در کنار همسر و پسرم میثم
کاخ سفید (White House)
کاخ سفید ، محل اقامت رسمی رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است . مدت کوتاهی پس از اتمام آن در سال 1800 ، این ساختمان به کاخ سفید ملقب شد و این نام در حدود یک قرن بعد به عنوان نام رسمی این ساختمان انتخاب شد.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 7 مرداد 1393 | 15:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 
 

یکی از مشکلات اجتماعی هر جامعه ای از جمله جامعه ما عدم رعایت نظافت پارک ها،جنگل ها،گردشگاه ها و معابر عمومی است.بدیهی است هر شهروند اگر خود را موظف به حفظ پاکیزگی و نظافت این مکان های عمومی بداند،همه شهروندان جامعه می توانند از مزایای دلپذیر آن برخوردار شوند.نهادینه شدن این فرهنگ از اهم رسالت های روشنگران جامعه است.
نکته جالبی که من این روزها در عموم گردشگاه ها،پارک ها،کوهستان ها،جنگل ها و سایر مکان های عمومی آمریکا دیدم این بود در ورودی های این مکان ها دسته هایی از کیسه های مشمایی گذاشته بودند تا هر شهروند با برداشتن یکی از کیسه ها همه زباله ها از جمله فضولات سگ های خود را در آن بریزند و سپس در سطل زباله بیندازند.
عکس: ‏فرهنگ نظافت در گردشگاه های همگانی
یکی از مشکلات اجتماعی هر جامعه ای از جمله جامعه ما عدم رعایت نظافت پارک ها،جنگل ها،گردشگاه ها و معابر عمومی است.بدیهی است هر شهروند اگر خود را موظف به حفظ پاکیزگی و نظافت این مکان های عمومی بداند،همه شهروندان جامعه می توانند از مزایای دلپذیر آن برخوردار شوند.نهادینه شدن این فرهنگ از اهم رسالت های روشنگران جامعه است.
نکته جالبی که من این روزها در عموم گردشگاه ها،پارک ها،کوهستان ها،جنگل ها و سایر مکان های عمومی آمریکا دیدم این بود در ورودی های این مکان ها دسته هایی از کیسه های مشمایی گذاشته بودند تا هر شهروند با برداشتن یکی از کیسه ها همه زباله ها از جمله فضولات سگ های خود را در آن بریزند و سپس در سطل زباله بیندازند.
نمونه ای از کیوسک نصب شده حاوی کیسه های زباله را در این تصویر می بینید.‏


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 5 مرداد 1393 | 7:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بازدید از یکی از پارک های جنگلی اطراف نیوآرک

ب
اه نظر می رسد که شهر کوچک و دانشگاهی «نیوآرک» ایالت دلاور را در قلب جنگلی بزرگ و انبوه بنا کرده اند.همه اطراف شهر و حتی فضاهای خالی شهر را پوششی سبز از جنگل های انبوه و فشرده در بر گرفته است.
پریروز با خانواده به یکی از پارک های جنگلی مشرف بر دریا در ایالت مریلند در مجاورت نیوآرک رفتیم.
تصاویر پیوستی یادگار این گشت و گذار ماست.
عکس: ‏بازدید از یکی از پارک های جنگلی نیوآرک
به نظر می رسد که شهر کوچک و دانشگاهی «نیوآرک» ایالت دلاور را در قلب جنگلی بزرگ و انبوه بنا کرده اند.همه اطراف شهر و حتی فضاهای خالی شهر را پوششی سبز از جنگل های انبوه و فشرده در بر گرفته است.
پریروز با خانواده به یکی از پارک های جنگلی مشرف بر دریا در ایالت مریلند در مجاورت نیوآرک رفتیم.
تصاویر پیوستی یادگار این گشت و گذار ماست.‏
بازدید از یکی از پارک های جنگلی مریلند
فانوس دریایی یادگاری از دوران جنگ های استقلال آمریکا
عکس: ‏بازدید از یکی از پارک های جنگلی مریلند
فانوس دریایی یادگاری از دوران جنگ های استقلال آمریکا‏


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 4 مرداد 1393 | 17:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بازدید از یکی از پارک های جنگلی مریلند

فانوس دریایی یادگاری از دوران جنگ های استقلال آمریکا
عکس: ‏بازدید از یکی از پارک های جنگلی مریلند
فانوس دریایی یادگاری از دوران جنگ های استقلال آمریکا‏


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 4 مرداد 1393 | 17:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  در كمال سلامتي داريم مي ميريم!!

1 - شمس الدین حسینی، سخنگوی اقتصادی دولت و وزیر اقتصاد ایران گفته است:

ذخایر بانک مرکزی در حد بسیار خوبی است و هیچ موقع در تاریخ کشور ذخایر ایران در این حد نبوده است.

سخنان وزیر اقتصاد در حالی مطرح می شود که در روزهای اخیر بهای ارز به بالاترین قیمت خود در تاریخ ایران رسیده است. بسیاری از کارشناسان یکی از دلایل افزایش شدید قیمت ارز را کمبود ارزهای خارجی در ایران می دانند.

2 - مي گويند روزي بالزاك براي مداواي دردها و بيماري هاي متعدد خود نيز پزشكي رفت. او در تشريح مشكلات جسمي و روحي خود هر بيماري و دردي را كه نام مي برد، پزشك به منظور تقويت روحيه او مي گفت:

 مشكلي نيست!چيزي نيست. شما سالم هستيد!

بالزاك ناگهان با عصبانيت فرياد زد:

 آقاي دكتر! پس بفرماييد بنده در كمال سلامتي دارم مي ميرم!!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 25 شهريور 1391 | 7:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  درخت هاي بي ريشه و آدم هاي بي انديشه!! 

 قصه هاي شهر هرت / قصه بيست و هفتم

 

هردمبیل چون کوتوله بود ، بسيار عقده كوتولگي او را آزار مي داد؛ بنابراين هميشه و همواره با هر بهانه اي مردم را وادار مي كرد كه مرتب شعار دهند:

هردمبيل! هردمبيل! درازتر از دسته بيل! 

بقيه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: روزنوشت

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 1 خرداد 1391 | 6:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بتهوون هاي نيازمند امروز را دريابيم!!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 27 بهمن 1390 | 6:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

کرامت انسانی کیلویی چند؟!! 

 

چندی پیش پیامکی به این شرح از بانک ملت به دست من رسید:

« مشتری گرامی ! به اطلاع می رساند ملت کارت هوشمند قدیمی شما در پایان سال جاری غیر فعال می گردد. لطفا جهت تعویض آن به شعب بانک ملت مراجعه نمایید. روابط عمومی بانک ملت »

در اجرای این دستور ،امروز با مدارک لازم به بانك ملت شعبه اكباتان فاز يك مراجعه كردم . پس از گرفتن شماره ،ساعتي نشستم . تا نوبت من فرارسيد. وقتي علت مراجعه را توضيح و كارتم را نشان دادم ،كارمند بانك پس از مشاهده ملت كارت من بلافاصله گفت: 

كارت شما تا اسفند سال ۱۳۹۱ اعتبار دارد.

 گفتم: پس چرا برايم پيامك فرستاده و اخطار داده ايد؟!

 ايشان با عذري بدتر از گناه گفتند: پيامك كه براي همه ارسال مي شود!!

معني خودماني اين كار بانك ملت اين است كه وقت و شخصيت و كرامت مشتريان ما - بخوانيد همه ملت - نزد ما ارزشي ندارد. نمي دانم آن مسئولي كه بررسي نكرده اين پيام را براي مشتريان مي فرستد ، اصلا چيزي از كرامت انسان و ارزش وقت مشتريان را مي فهمد؟!!! شايد هزاران نفر مثل من در سراسر كشور بايد يك روز كاري خود را بگذارند و با مدارك به بانك مراجعه كنند و اين پاسخ غيرمسئولانه را بشنوند!

شما چه نظري داريد؟ تا كي بايد بين شعار و رفتار ما اين همه تفاوت باشد؟!!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 22 دی 1390 | 6:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 چرا گوگل پیشرفت می کند؟ 

ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم (رعد،۱۱)
۱ -   چكيده اين جمله اين است كه خداوند چنين حكم رانده و حكمش را حتمى كرده كه نعمت ها و موهبت هايى كه به انسان يا ملت ها مى دهد، مربوط به حالات نفسانى خود ايشان باشد، كه اگر آن حالات موافق با فطرتشان جريان يافت، آن نعمت ها و موهبت ها هم جريان داشته باشد، مثلا اگر مردمى به خاطر استقامت فطرتشان به خدا ايمان آورده و عمل صالح كردند، به دنبال آن نعمت هاى دنيا و آخرت به سويشان سرازير شود، همچنان كه فرمود:

 و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا

 و مادامى كه آن حالت در دل هاى ايشان دوام داشته باشد، اين وضع هم از ناحيه خدا دوام يابد، و هر وقت كه ايشان حال خود را تغيير دادند، خداوند هم وضع رفتار خود را عوض كند و نعمت را به نقمت مبدّل سازد.
 

بقيه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: روزنوشت

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 16 دی 1390 | 6:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 آزادي در گزينش باور

بسیاری از قشریگران مذهبی بر این پندارند که وقتی باورمندان دینمدار ،در كشور و جامعه اي ،قدرت و حكومت را در دست دارند، مي توانند و بايد كه با زور و قدرت هم كه شده جلوي كفر كافران و گناه گناهكاران را بگيرند و همه مردم را با زبان خوش يا ناخوش به سوي بهشت بكشانند!!

 اما زبان و بيان و مشي و مرام خداوند و پيامبر او چنين نيست . خداوند در سوره يونس،آيات ۹۹ و ۱۰۰ مي فرمايد:

وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لآمَنَ مَنْ فِي الأرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (٩٩) 

و (اي پيامبر) اگر پروردگار تو اراده مي كرد ( در اين صورت هيچ شكي نبود كه ) همه مردم روي زمين ( از روي اجبار) ايمان مي آوردند ( ولي خداوند نمي خواهد كه مردم اين گونه مومن شوند ، بلكه مي خواهد با اختيار، راه خود را تعيين كنند و مسئوليت انتخاب خويش و عواقب آن را بپذيرند .) آيا تو ( دلگير و نگران هستي و ) مي خواهي مردم با اجبار هم كه شده ايمان بياورند؟

وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ (١٠٠)

( درست است كه انسان ها  مختارند ، اما) هيچ كس نمي تواند ايمان بياورد، جز با اراده و خواست خدا ( و توفيق و ياري و هدايت او به وسيله قدرت عقل كه به او بخشيده و تعاليم پيامبران كه خداوند يكي پس از ديگري براي راهنمايي انسان ها فرستاده است،) با اين وجود اگر كسي از سرمايه فكر و عقل خود بهره نگيرد، خداوند ( او را موفق به ايمان آوردن نمي كند . افرادي كه چنين باشند، خداوند بر دل) آن ها رجس و پليدي قرار مي دهد ( و در نتيجه آن تعاليم پاك را درك نخواهند كرد و بينش خود را از دست خواهند داد و از هدايت محروم خواهند شد.) 

 ( ترجمه از مهدي محموديان)

 براي مطالعه بيشتر مي توانيد به لينك هاي زير مراجعه فرماييد:

http://daftaredanaee.blogfa.com/post-7.aspx 

http://www.rasekhoon.net/article/print-96880.aspx 

http://www.aliyashar.blogfa.com/post-9.aspx


موضوعات مرتبط: روزنوشت
برچسب‌ها: آزادي در گزينش باور

تاريخ : یک شنبه 24 مهر 1390 | 6:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  هردمبيل شاخدار !!

 

 قصه هاي شهر هرت - قصه بيست و سوم

 اعلی حضرت هردمبیل شهریار شهر هرت همچنان بر اریکه قدرت نشسته و حکم می راند. او در راه حفظ و حراست از ستون های سلطنت سفاکانه خود از هیچ جرم و جنایتی فروگذار نمی کرد. چه بسیار جوانان بی گناه و پیکارگران آزادی خواه را که بی رحمانه به جوخه شکنجه و اعدام می سپرد.

  روزی شکنجه گران مزدور شاه هرت یکی از جوانان آزاده و مخالف هردمبیل را برای ابراز ندامت شکنجه می کردند. هنگامی که شکنجه به نهایت رسید ، جوان كه با نيروي وصف ناپذيري پايداري مي كرد، ناگهان فكري به ذهنش رسيد و به زبان آمد و گفت:

 مرا نزد هردمبيل ببريد ، تا در حضور ايشان اعتراف كنم.

بازجويان پس از كسب اجازه از هردمبيل ، او را به حضور شاه بردند. هردمبيل از او خواست تا به گناه خود اعتراف و تقاضاي عفو و پوزش كند. جوان با بيان مقدمه اي گويا و شيوا ، حقانيت راه خود و همه مبارزان راه آزادي را تبيين كرد و گوشه اي از ستم ها و زورگويي هاي ماموران حكومت او را برشمرد و به آن حاكم ستمگر نسبت به سرانجام سياه ظلم و جور هشدار داد. هردمبيل مغرور كه در اوج سرمستي قدرت اصلا تاب شنيدن هيچ انتقاد و نصيحتي را نداشت ، با خشم چماقي را كه در دست داشت، محكم بر فرق آن جوان كوبيد! جوان از پاي درآمد و در واپسين لحظات عمر زير لب هردمبيل را نفرين كرد و گفت:

 اميدواريم خون به ناحق ريخته من در همين دنيا دامنت را بگيرد! 

  در لحظه فرودآمدن چماق بر فرق سر جوان خوني فراوان از سر او فوران كرد و به اطراف پاشيده شد. يك قطره از خون او بر سر هردمبيل فرود آمد. هردمبيل بلافاصله از داغي قطره خون در سر احساس سوزش كرد. در سر هردمبيل بر اثر آن قطره خون زخمي پديدار شد كه هر لحظه شدت درد آن بيشتر مي شد. پزشكان را فراخواندند. آنان هر دارو و درماني را كه بلد بودند، بر آن آزمودند؛ اما از شدت جراحت و درد كاسته نمي شد.

  پس از چند روز درد جانكاه، هردمبيل احساس كرد كه از ميان آن زخم ،جسم سختي چون شاخ شروع به رويش كرده است. دوباره پزشكان را فراخواند. آنان با عمل جراحي كوشيدند تا شاخ را ببرند؛ اما رويش سريع شاخ همچنان ادامه داشت.

   پس از مدتي معالجه و درمان ،پزشكان داخلي و خارجي از درمان آن بيماري عجيب درماندند و رسما مراتب عجز و ناتواني خود را اعلام كردند. هردمبيل ناگزير تن به تحمل مي داد. او كم كم ناگزير شد هم درد و هم زشتي شاخ بر فرق سر را به عنوان يك واقعيت گزيرناپذير بپذيرد. 

   از آن پس در دربار و همه شهر اعلام كردند كه هيچ كس حق ندارد اين واقعيت را بر زبان بياورد؛ زیرا اعلي حضرت از به يادآوردن اين واقعيت ناراحت مي شود.

   شاه هر وقت در هر مجلس و محفلي حاضر مي شد ، همگان شاخ روييده بر فرق سر او را كه از كلاه و تاج بيرون زده شده بود، به وضوح مي ديدند و اغلب از چهره مضحك او خنده شان مي گرفت؛ اما كسي جرات نداشت آن را بر زبان آورد يا خداي نكرده بر آن بخندد ؛ چون سخت ترين مجازات و مرگ در انتظارش بود. در معابر، كوچه ها و خيابان ها كه هردمبيل گاه ناگزير در آن ظاهر مي شد، همه براي تماشاي شاخ زشت هردمبيل جمع مي شدند و آن را محرمانه به يكديگر نشان مي داند و در پنهاني بر آن مي خنديدند.

  سال ها گذشت. ماموران زورگوي حكومت شهر هرت همه مردم را به ديدن حقيقت و انكار آن !! عادت داده بودند. شاخ داشتن هردمبیل یک واقعیت آشکار و بدیهی بود و همه مردم آن را می دیدند ، اما بر زبان آوردن اين حقيقت و واقعيت جرم بود!! مردم هم كه در طول تاريخ خود همين گونه پرورش يافته و به ديدن رويدادهاي مشابه و امثال آن ها عادت كرده بودند، به زودي به امريه جديد ملوكانه نيز عادت كردند. همه، حقيقت را به گونه اي مي ديدند و به گونه هاي ديگر بيان و تفسير مي كردند. حتي شاعران و مداحان درباري همچنان موظف بودند كه قيافه زشت و كريه هردمبيل را به زيبايي و دلربايي بستايند ، در اين مسابقه تملق و چاپلوسي مي كوشيدند گوي سبقت را از همديگر بربايند تا صله هاي گرانبهاتري را دريافت كنند و به مقامات بالاتري نائل آيند.

  سال ها گذشت و گذشت تا روزي اعلي حضرت هردمبيل براي بازديد از شهر به يكي از محله هاي جنوب شهر رفت. ماموران طبق عادت و برنامه خود همه مردم را از كار و كاسبي بي كار كرده و همه را براي استقبال از موكب ملوكانه آورده بودند تا با هورا كشيدن مقدم او را گرامي دارند و خداي را به خاطر اعطاي اين طل الله !! به مردم اين شهر سپاسگزاري كنند !

  در حين حركت موكب ملوكانه در خيابان هاي شهر مردم همچنان شاهد شاخ زشت و برآمده از وسط فرق مبارك ملوكانه بودند. همه آن را مي ديدند و محرمانه و در دل مي خنديدند ؛ اما طبق معمول هيچ كس جرات بر زبان آوردن آن را نداشت. ناگهان كودكي خردسال در آغوش مادر وقتي نگاهش به شاخ هردمبيل افتاد ، بسيار تعجب كرد و با صداي بلند گفت:

 مادر جان! چرا اين مرد شاخ دارد؟!

 مادر فورا جلوي دهان او را گرفت و گفت: فرزندم! ساكت شو ! مي ترسم اعلي حضرت بفهمند!

 كودك دوباره خنده كنان و بلندتر فرياد زد: مامان ! مگر خودش نمي داند كه شاخ دارد؟

  گفت و گوي اين كودك با مادرش كم كم به گوش ساير مردم و كودكان ديگر نيز رسيد. ماموران هم هر چه تلاش كردند تا صداها را خفه كنند ، نتوانستند . در آغاز به صورت پچ پچ و سرانجام بتدريج با فرياد و شعار يك پارچه مردم اين شعار در بين مردم طنين انداخت كه :

 هردمبيل شاخ دارد !!  هردمبيل شاخ دارد! هردمبيل...

                                                                              شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: روزنوشت
برچسب‌ها: هردمبيلقصه هاي شهر هرتشكنجهظل الله

تاريخ : شنبه 21 خرداد 1390 | 6:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 10 صفحه بعد