#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(305) ----------------------------------------- معنويت و هنر ----------------------------------- من در تبت « شکوه لهاسا » و « اندوه دالایی لاما » را ديدم كه هنوز پس از بيست و هفت قرن به دنبال نوشيدن جرعه هايي از « آب حيات » از « چشمه سار معنويات » بود، تا جاودانگي را « بیازماید » و در سایه سار ابدیت « بیاساید ». من بر این باورم و بر این باور پای می فشارم که: تنها اندیشه ای می تواند جُبّه جاودانگي « بپوشد » ، كه از « چشمه سار معنويت و هنر » و « زلال بارور باور »« بنوشد » . ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------- لهاسا : لهاسا پایتخت تبت و دومین شهر بزرگ فلات تبت و مرکز معنوی دین بودایی است. هم‌اکنون شهر لهاسا در پی اشغال نظامی تبت توسط جمهوری خلق چین، به عنوان مرکز استان تبت نامیده می‌شود. راهبان بودایی در اعتراض به سیاست‌های جمهوری خلق چین در اشغال تبت، هرساله اعتراض خود را به حاکمیت ۶۰ ساله چین با موجی از خودسوزی‌ها نشان می‌دهند. تبت : تَبّت یک ناحیه جغرافیایی در غرب چین است که در قدیم کشوری مستقل بود. ناحیه تبت از سال ۵۱-۱۹۵۰ به کشور چین ضمیمه شده‌است. دالایی لاما : زمانی که ارتش آزادی‌بخش خلق چین در سال ۱۹۵۰ به تبت حمله کرد، تبت حکومتی دین‌سالار به رهبری دالایی‌لامای چهاردهم داشت. دالایی‌لامای چهاردهم که تنزین گیاتسو نام دارد، از آن زمان در هندوستان در تبعید به‌سر می‌برد. بسیاری از اهالی تبت خود را به دالایی لاما، رهبر معنوی در تبعید تبت وفادار می‌دانند. ------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 | 7:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(304) -------------------------------------------------- مشکل در « بینش» است یا در «آفرینش »؟ ----------------------------------------------- من دنیا را چه بزرگ دیدم از چشم « دنیاگرایان چشم تنگ » و « درماندگان این قفس رنگارنگ »! و چه کوچک دیدم از دیده آنان که از لانه دنیا بیرون « پریده اند» و بر سینه سپهر« پرکشیده اند». دریادلان دل به دریا می زنند و گوهر معنی را « در دل دریا می پویند »، اما تنگ نظران دریادلی را نیز« از دل جوی می جویند»! دریادلان صنوبر سرافراز باغ « شجاعت » اند و سرو ناز بوستان « شهامت »! « خاطر خاک» را نسزد تا « ریشه آنان را دریابد» و« باور افلاک » را نشاید تا « اندیشه آنان را برتابد »! عرصه آسمان «جولانگاه » آنان و دریای بی کران،« جلوه گاه » آنان! اینان نمی توانند از سرشت خویش « روی برتابند» و با شمشیر آخته « نور » بر قلب « شب دیجور» « نشتابند»! اینان « نهنگ اقیانوس » اند و « آذرنگ قاموس ». مُرداب را نشاید تا «خیال »شان را دربرگیرد و سراب را نباید تا « وصال »شان را در سر پرورد! دنیا همان دنیاست! « صلاح دیدگاه » در گروی « اصلاح نگاه » است! بنابراین مشکل نه در « آفرینش » ، که در « بینش »است! ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- آخته : برکشیده،برافراشته،بیرون کشیده شده از غلاف دیجور : تاریکی، تاریکی شب،تیره رنگ آذرنگ : آذرگون،آتش رنگ،روشن،روشنی قاموس : دریا،میانه دریا،نام کتاب لغت صلاح : نیکوشدن، خیر و نیکی -------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 28 خرداد 1395 | 1:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(303) ------------------------------------------------ خانه از پای بست« ویران » است! -------------------------------------------- من « سیلابی ویرانگر» و « خیزابی پرخطر » را دیدم که همه شهر را « فراگرفته » و شهروندان را « برآشفته »بود ! این « سیل جوشان » و « خیزاب خروشان » همه « ارزش ها » و « ارزشی ها » را در کام خود فرومی برد. شهر را « سیلاب » می برد و شهروندان را ،« خواب ».... در همین حال شهریار شهر هنوز پدیده « بارش باران را باور نداشت » و شهروندان را در « امن و امان می پنداشت ». بر سعدی سعید درود که چه زیبا سرود: خانه از پای بست« ویران » است خواجه در بند « نقش ایوان » است! ای کاش « پلیدی فساد » و « پلشتی بیداد» « سیمایی جلوه گر » و « صدایی چون تُندَر » داشت! که « گوش های سنگین » و « دیدگان پَژوین » را نیز « می گشود » و پلیدی ها و پلشتی ها را « می زدود »! --------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------ پَلَشتی : آلودگی،پلیدی،چرکینی تُندَر : رعد،غرّش ابر،آسمان غرّش پَژوین : چرکین،پلید،چرک آلود ------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 27 خرداد 1395 | 2:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(301) -------------------------------------------- « حصار قبله » در « انحصار قبیله »! ----------------------------------------- من قبله مسلمين را « كانوني تپنده » و « ستونی دیرَنده » ديدم كه جهت گيري بيش از يك و نيم ميليارد دل را چنان تنظيم كرده بود كه همه به « يك آهنگ مي تپيدند» و به « يك فرهنگ مي رسيدند». اما توسعه نیافتگی « شهروندان بی برنامه » و « شهریاران خودکامه » ، « بلای افراط » را به « بلوای انحطاط »رسانید! در نتیجه « آستانه تحمل »فروکاست و « تازیانه تحمیل »بپاخاست! « تَحَجُّر بر سریر قدرت نشست » و « تظاهُر بر اِکسیر فرصت »! « من » ها جای « ما » را گرفتند و « خودی ها » جای « خدا » را! هر که جز « من »، « دشمن » ارزیابی شد و هر که « بی من »، « اهریمن »! « قبله » در « انحصار قبیله » در آمد و « دین » در « حصار وسیله »! آن، ابزار « قبیله قدرت » شد و این، « نثار وسیله دولت »! ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- دیرَنده :دیرباز،مدت دراز،دهرزمانه،دیرپاینده،بادوام افراط : زیاده روی،از اندازه درگذشتن بلوا : شورش،غوغا،هنگامه،سرکشی،ازدحام انحطاط : فروافتادن،پست شدن،به پستی گراییدن،پستی تَحَجُّر : سنگ شدن اِکسیر : جوهری گدازنده که ماهیت اجسام را تغییر دهد،مثلا مس را طلا کند ---------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 25 خرداد 1395 | 2:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(300) --------------------------------------------------------- زندگی « سنگی سخت » یا « مومی لَخت »؟! --------------------------------------------------- من زندگی را چون « بادکنکی بی اراده » در دست « کودکی ساده » دیدم که همواره « هراس از ترکیدن » و « وسواس از فروپاشیدن »آن، « لذت بهره گیری » و « نعمت نظم پذیری » را از او می گیرد. برای « اشخاص پریش » و « افراد ساده اندیش». زندگی نه « بادکنکی لَخت » که « سنگی سخت » است !! اما در « دست های خلاقِ » « انسان های مشتاق » که برای هر « پازلی، طرحی » دارند و برای هر « گِلی ،شرحی »، زندگی « پازلی نرم » و « گِلی گرم » است ! زندگی « بومی آماده » است برای « نقش آفرینی » و « مومی ساده » است برای « طرح گزینی »! زندگی، « ساختنی » است، نه « درباختنی »! آنان که « عزمی عظیم » و « طبعی کریم » دارند، « می سازندش »! و کسانی که « اراده ای سُست » و « برنامه ای نادُرست دارند»،« می بازندش»! ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- لَخت : بی حس و شُل،بی حال،مقابل چُست و چابک طرح : پیشنهادکردن،پی ریزی،نقشه شرح : گشودن،وسعت دادن،آشکارکردن مسئله یا امر مشکل بوم : زمینه و متن،زمینه آماده شده برای نقاشی موم : ماده ای زردرنگ و نرم که زنبور عسل تولید می کند -------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 24 خرداد 1395 | 1:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(299) ------------------------------------------------------- « انسان های آزاده » و « مردان بااراده » ------------------------------------------------- من شاهینی « پرمهر » را بر « سینه سپهر » دیدم که از بسیاری « غیرت و غرور » و با همه « شور و شعور »، تجاوز و تعدی هیچ پرنده ای را در قلمرو خود « برنمی تافت » و با همه همت بر نفی آن « می شتافت ». بنابراین دریافتم که هر « انسان فکور » و هر «شهروند باشعور» هم با همه « توش و توان » و « بی وقفه وبی امان » از « حرم همیشه » و « حریم اندیشه »، « پاس می دارد » و از هیچ متجاوزی « هراس ندارد ». « انسان های آزاده » و « مردان بااراده » چون کرامت انسان را « درمی یابند »، ذره ای زور را « برنمی تابند»! --------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------- توش و توان : تاب و توانایی،نیرو حرم : اندرون سرا،داخل خانه حریم : گرداگرد خانه،هرجا که حمایت و دفاع از آن واجب باشد ---------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید وبه دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 23 خرداد 1395 | 1:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(298) -------------------------------------------------- « قَرار پَخمگان » و « فرار نُخبگان »!! -------------------------------------------- من اسحاق نیوتون را دیدم و از او پرسیدم: تو در « اثبات جاذبه زمین » و « ثبات جذابیّت این آروین » آیا هیچ به « دافعه درخت » و این « واقعه سخت »هم اندیشیده بودی؟ پاسخ داد که : من تنها به « جاذبه زمین پَخت » می اندیشیدم، نه « دافعه دیرین درخت»!! گفتم : درخت دافعه دارد که سیب می افتد وگرنه هیچ سقوطی دلیل جاذبه نیست آن گاه بود که دلیل مهاجرت میلیون ها « نُخبگان وطن » را ناشی از غفلت « پَخمگان میهن » دیدم! تا پَخمگان بر صدر می نشینند و قدر می بینند، نُخبگان طعم درد می چشند و آه سرد برمی کشند! در وطن « اسیر بُت واره » اند و در جهان « امیر آواره»!! -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- قَرار : جاگرفتن،پابرجاشدن،آرامش،آسودگی،پایداری اثبات : ثابت کردن،پابرجاکردن،قراردادن ثَبات : برقراربودن،قرارگرفتن،استوارگشتن،دوام یافتن آروین : آزمایش،تجربه،امتحان پَخت : پهن،چیزی که در زیرپا کوبیده و پهن شده نُخبه : برگزیده،برگزیده از هر چیز پَخمه : کودن، کم عقل،کندفهم،کم هوش -------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 22 خرداد 1395 | 4:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(297) ----------------------------------------------- « دل ، دلیل » می خواهد و « عقل ، عقیل »! ------------------------------------------------ من در کشتزار حاکمیت هیچ ایده ئولوژی، هیچ روییدنی جز هرزه گیاهان « تملُّق و چاپلوسي » و «رياكاري ودست بوسی » نديدم؛ زیرا وقنی یک اندیشه « خاص » با کمک جمعی از « خواص » به« قدرت رسید» و بر« اریکه حاکمیت آرمید»، از همه شهروندان « تبعیت تام » و « تابعیت تمام » می خواهد. ...و جالب این جاست هواخواهان آن ایده ئولوژی نیز در « خَلوَت » بر باورهایی پای می فشرند ، که بدخواهان آن در« جَلوَت » بر آن باورها تاکید می ورزند! در اینجا اندیشورزی به « محاق » می رود و رفتارها به سوی « نفاق » می گراید. در این جامعه « گُلِ تَفَکُّر می پَژمُرَد » و « بلبل تَدَبُّر می اَفسُرَد »! بنابراین « ریشه هیچ نهالی » و « اندیشه هیچ کمالی » در« بستر باور »،جز در پرتو منطق و استدلال« بارور» نمی شود. برای پذیرش هر اندیشه، « دل ، دلیل » می خواهد و « عقل ، عقیل »! --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------------------------------- ایده ئولوژی : مسلک سیاسی یا اجتماعی،علم افکار و معانی اریکه : تخت،سریر،تخت پادشاهی ، اورنگ تبعیت : پیروی تابعیت : تابع بودن،پیروی کردن خَلوَت : تنهایی،جای تنهایی، جای خالی از غیر جَلوَت : آشکارکردن،ظاهرساختن،نمایش دادن محاق : سه شب آخر ماه قمری که ماه دیده نمی شود نفاق : دورویی،مکر وریا تدبُّر : اندیشیدن،چاره اندیشی،در عاقبت کاری اندیشیدن عقیل : معقول، انسان خردمند و گرامی ----------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 21 خرداد 1395 | 2:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(296) -------------------------------------------------------------- « علم و آگاهی » یا « جهل و تباهی » --------------------------------------------------- من در « عرصه انسانیت » و « حوزه بشریت » « فضیلتی برتر » از « علم و آگاهی » و « رذیلتی بدتر » از « جهل و تباهی » ندیدم. آگاهی « راز نجات» و « لازمه حيات » است . در « دیار گمراهی » و « تاریکزار تباهی »، نه جوانه اي« مي رويد» و نه رونده اي « ره مي پويد ». جامعه زنده چونان « موجي پایا » و « فوجی پویا »ست كه حيات و حركتش در پرتو نور « علم و آگاهی » و مرگ و مماتش در تاریکی « جهل و تباهی » است . علم و آگاهی، پنجره دل را به سوی« آبشار نور» و باغ و بوستان « شعور» می گشاید. زلال « رود » چون به گِل و لای « آلود »، از آن پس دیگر نه « پای پویش » دارد و نه « شور شورش »! « زُلال آگاهی » نیز چون به « ضَلال دُژآگاهی » آلوده شد، « از کمال بازمی ماند» و « رو به زوال می راند»! ------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ------------------------------ رذیلت : فرومایگی،پستی،ضد فضیلت فوج : جماعت،گروه،دسته پرتو : فروغ،روشنی ضَلال :گمراه شدن،گم شدن،گمراهی دُژآگاهی : بداندیشی،بدخویی،خشم،ستمگری،بی رحمی ----------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 20 خرداد 1395 | 2:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(295) « اعتماد مردم » ، « عماد تفاهم » ----------------------------------------------- من بسياري از « سیلاب هاي ویرانگر » و « خیزاب های پرخطر » را ديدم ؛ اما من « سَيلي وحشتناك تر» و « وَیلی ویرانگرتر » را احساس كردم كه بر بنيان هستي جامعه « برمي آشوبید» و آن را « درهم مي كوبيد» ؛ اما کمتر کسی آن را « احساس » مي کرد و از آن « هراس » داشت! زیرا این « سیل پرابهام »، « رام و آرام » چون « دندان موریانه »، « بنیان کاشانه » جامعه را می خورد! این « سیل خروشان دُژآباد » ،« فروریزی بنیان اعتماد » بود! اعتماد برای بنای جامعه انسانی « رُکنی رکین » و « پایه ای پولادین » است! برای حکومت، « اعتماد مردم » ، « عماد تفاهم » است؛ اگر « اعتمادها » با تردید « بیامیزد »،همه « عمادها » « فرو می ریزد »! ------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ----------------------------------- وَیل: فرارسیدن شرّ و بدی،هلاک،مصیبت، سختی،کلمه نفرین : وای بر تو! دُژآباد : خشمگین رُکن : پایه ، ستون رکین : محکم ، استوار،پابرجا،ثابت و برقرار عماد : تکیه گاه،ستون ---------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 19 خرداد 1395 | 2:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(294) -------------------------------------------------- خودبسندگی عقل و خرد --------------------------------------------- من در بازار عقل فروشان همه را فروشنده دیدم. هیچ کس در میزان و اندازه عقل و خرد خود، نه « هراس از جمود » دارد و نه « احساس کمبود ». همه عقل خود را « پُربار » و خرد خود را « سرشار » می دانند. هر کس عقل خود را بر « بلندای کمال » و « دارای جمال » می بیند. حتی کسانی که « عقل را در عِقال بسته » و « دل را بر دَلال خَسته » اند، خود را « سرچشمه کمال » و « پُرکرشمه جمال » می دانند! هر انسان « عقلانیت خود را بسنده » و « معرفت خود را برازنده » می داند! در حالی که هر « پدیده هستی » و « هر آفریده اَلَستی » از جمله عقل همه انسان ها نسبی است و هر کس همواره باید به سوی « هادی کمال » و « وادی استکمال » گام بردارد. ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------ جمود : بسته شدن،یخ بستن،خشکی و افسردگی عقال: زانوبند شتر،ریسمانی که با آن زانوی شتر را می بندند دَلال ( بدون تشدید لام): نازکردن،ناز،کرشمه،وقار،خرام خَستن : آزردن،زخمی کردن کرشمه: ناز و غمزه،اشاره با چشم و ابرو هادی : هدایت کننده، راهنما وادی : سرزمین،دره استکمال : طلب کمال، به کمال رسانیدن ------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 18 خرداد 1395 | 2:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(293) ----------------------------------------------- زمین،زمینه شور است و زمان،زمانه شعور! ------------------------------------------------- من « نای هر نغمه خوان » را که دیدم و « نوای هر نگران » را که شنیدم ، آن ها را « جاودان » و « آژمان » يافتم. در اين « جهان گذران » و « گردونه گردان » هيچ پديده اي براي نيستي و نابودي آفريده نمي شود ؛ تنها از حالتي به حالتي ديگر دگرگون مي گردد. مرگ نیز نه پایانی برای « غوغای غرور» ، که آغازی برای« سرای سرور» است! هر « بهاری به پاییز » می انجامد و هر « رُستنی به رَستاخیز »؛ اما در « نهانگاه هر پاییز ،بهاری خُفته » و در « نگاه هر رستاخیز،نَهماری نهُفته »! زمین،زمینه شور است و زمان،زمانه شعور؛ در « بسیط زمین » و در « بساط زمان » زلال زندگی از چشم چشمه ساران هماره « جوشان » است و بر بستر جویباران ،همواره « خروشان » . ما همه « مُسافرِ بی آشیانه » ایم و « مُهاجرِ جاودانه »! ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------- نای : گلو،حلقوم / نی ،یکی از آلات موسیقی که با دهان نواخته می شود آژمان : بی زمان،همیشگی غوغای غرور: کنایه از دنیای فانی سرای سرور : کنایه از دنیای پس از مرگ نَهمار: بی نهایت بسیط : گسترده،فراخ،وسیع،گشاده،ساده،خالص،بی تکلف بساط : گستردنی،هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره ------------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 17 خرداد 1395 | 2:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(292) ----------------------------------------------- یک مغز برای خلق در خواب بس است!! ---------------------------------------------- من هويت بسياري از ملت ها را در « سيماي يك نفر » نشسته بر « اریکه قصر قیصر » ديدم ؛ نفري كه بر ساقه « نفرت » « رُسته » و روح و روان در آب « نفرين » « شُسته » بود. او در « مرداب استمرار » و « منجلاب اين پندار » دست و پا مي زد كه : « یک کَلّه برای یک ملّت » و یک « هاله برای هدایت » بس است!! در حالی که « دو کدو بیش از یک کَلّه می فهمند!!» او « بصیرت دیدن » و « فرصت اندیشیدن » را از مردم می ربود، و بار سنگین « دیدن » و « اندیشیدن » درباره « سرشت دولت » و « سرنوشت ملت» را به تنهایی بر دوش می کشید! مردم نیز با « مغزِ بِکر » و « فارغ از فکر »تماشاگر صحنه این نمایش بودند! یک شهر پر از برده یک ارباب بس است یک سد ز برای بحری از آب بس است چون «فکر» نداری به چه کار آید «مغز»؟! یک مغز برای خلق در خواب بس است -------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- اریکه: سریر،تخت،تخت آراسته،تخت پادشاهی رُسته : روییده، سبزشده منجلاب : آب بدبوی و گندیده که در یک جا جمع شود هاله : خرمن ماه،دایره روشن که گاهی گرداگرد ماه ظاهر می شود بِکر : تازه و دست نخورده،اول هر چیز ---------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 16 خرداد 1395 | 4:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(291) ------------------------------------------------------- « فریفتگان فریبایی » و « شیفتگان زیبایی » ----------------------------------------------------- من موش کور را « عاشق ترین دلداده » و « لایق ترین آزاده » دیدم ، زيرا زيبايي همسرش را « پيوسته » با« چشم بسته » باور دارد. آن که « زیبایی را در دل » و دل را « سرچشمه فضایل » می بیند، به « زیبایی ابد » و به « شکوفایی خرد » دست یافته است. صورت های زیبا « می پلاسند»؛ اما سیرت های زیبا پژمردگی « نمی شناسند». گام های « دوران » به مرور « زمان » از صورت های زیبا « طراوت را می رباید» و « لطافت را می فرساید». اما پیوندهایی که بر « پایه فضایل » و « زیبایی دل » استوار شده، هرگز نه « گُجَسته » می شوند و نه « گُسَسته »! « فریفتگان فریبایی » و « شیفتگان زیبایی »، « سایه ای لرزان » و « سرمایه ای رو به نقصان » دارند. ------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ---------------------------------- پلاسیدن : پژمرده شدن و از طراوت افتادن گُجَسته: پلید و ناپاک، مقابل خجسته --------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 15 خرداد 1395 | 5:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(290) ---------------------------------------------- فارغ از « نفرین » و « آفرین »! ------------------------------------------- من چه « نجواگرانی نژند » و « نیایشگرانی نیازمند » را دیدم که در « سیلاب توفانی و پرانگیزش » و « گرداب پر خیزابه و خیزش » از « شدّت هول و هراس » و با « حدّت ترس از افلاس » با « خداوند خویش » ، « وفاداری بیش » را « پیمان بستند»؛ اما در « منزل رامش » و « ساحل آرامش » آن را « شکستند». چه زیباست همواره با خدا « زیستن »! و « رنج » و « رفاه » را با یک نگاه « نگریستن »! پرستشی زیباست که انگیزه آن نه « رهایی از رنج » و نه « در سودای گنج » ؛ بلکه تنها انگیزه پرستشگر « خروج از غُلِ غلافِ زمین » و « عروج به قلّه ی قافِ یقین » باشد! پرستشی « شیرین » و « کمال آفرین »است که فارغ از « نفرین » و « آفرین »، پرستشگر را به « رهایی از وابستگی ها » و به « تَمَنّای وارستگی ها » برساند ! ------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ------------------------------- نژند : اندوهگین ،افسرده،پژمرده،سرگشته،خشمگین خیزابه : موج،کوهه آب افلاس : بی چیزشدن،نادارشدن،تنگدستی و بینوایی،ورشکستگی حدّت : تیزی،تندی،برندگی،خشم،غضب غُل : طوق،بند آهنی که به گردن یا دست زندانی ببندند غلاف : پوشش،پوشینه،نیام و جلد شمشیر عروج: بالارفتن،به بلندی برآمدن تَمَنّا : آرزوکردن،خواهش کردن،درخواست ------------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 14 خرداد 1395 | 8:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(289) ------------------------------------------------- از « چشم شور » تا « چشمه نور » ------------------------------------------------ من چه بسيار كساني را ديدم كه « نا زيبا » ،اما « فریبا » بودند، در حالی که می توانستند « زيبايي را درك » و « فریبایی را ترک » کنند. شهروندانی را دیدم که نه « مهربان » بودند و نه « شادمان »؛ اما با « نسیم مهربانی » مست می شدند و با « شمیم شادمانی » سرمست! انسان هایی را دیدم که « خوب » نبودند ، ولي « خوبي » را مي فهميدند. اینان « خَسته از خراش خار خشونت » بودند و « محروم از مَرهمِ مرموزِ مهر و مروت و محبت »! از « پگاه آفرینش خامه » تا « گاه نگارش این چامه » ، این « نسیم مهربانی » و « شمیم شادمانی » است که می تواند « خدنگ خشونت را نَرمین » و « سنگ قساوت را شَرمگین » کند. بنابراین بیاییم چون « مهر فروزان » بر فراز « سپهر انسان » « بدرخشیم» و به همه « چشم های شور » ،« چشمه نور » و به همه « کرهای کور »، «کِرِشمه بلور» « بخشیم »! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------------------- فریبا : فریبنده،فریب دهنده خسته : آزرده،مجروح،دردمند،بیمار،مانده و رنجدیده از کار زیاد یا راه رفتن بسیار مرهم : هر دارویی که روی زخم بگذارند مرموز : رمزدار،پوشیده مروت : جوانمردی،مردمی، مردانگی،نرم دلی خامه : قلم چامه : شعر،غزل،سرود،نغمه خدنگ : تیر راست و بلند نَرمین : نَرم ،نرم شده چشم شور : چشم بد ، چشمی که از آن چشم زخم به کسی یا چیزی برسد کِرِشمه : ناز،غمزه،اشاره با چشم و ابرو ------------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 13 خرداد 1395 | 3:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(287) ------------------------------------------------------ «عیبجویی» بزرگ ترین عیب است -------------------------------------------------- من چه بسیار « عَیب های ناپسند » و « رَیب های ناخوشایند» را در دیگران دیدم که چون « بیش زیستم » و « خویش را نیک نگریستم »، « عَیب هایی ناپسندتر» و « رَیب هایی ناخوشایندتر » را نزد خود یافتم. من گاهی برخی از عیب های دیگران را « زودتر از معمول » و « مشهودتر از معقول » می دیدم و تشخيص مي دادم ؛ زيرا پليدي و پلشتي آن عيب ها را « بيش از ديگران » و « پیش از بیان » فضاي ذهن خودم را « آلوده » و « فکرم را فرسوده » بود. هر کس شمارش عیوب خود را « آغازد » و به اصلاح آن « پردازد »، هرگز فراغت نیابد تا « عیوب دیگران را بنگرد » و « ذنوب آنان را بنگارد »! --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------------------- عَیب : نقیصه،نقص،بدی رَیب : در شک افکندن،شک،گمان،تهمت،حاجت مشهود : حاضرشده،دیده شده معقول : پسندیده عقل،آنچه به وسیله عقل درک شود پلشتی : آلودگی،پلیدی،چرکینی ذنوب : گناهان،جمع ذنب(گناه) ---------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 12 خرداد 1395 | 4:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(288) ----------------------------------------------------- « صَفِ صفا » و « خَطِ خطا » -------------------------------------------------------- من« بزرگ ترین اشتباه » و « سترگ ترین گناه » انسان را « هراس از راه » و « ترس از اشتباه » دیدم ؛ زيرا انسان در « بستري از آزمون و خطا » و « خاکستری از بلوای بلا » رشد مي كند. رهروان راه کمال بدون « پالودن پدیده » و « آزمودن گُزیده » هرگز نمی توانند « صَفِ صفا » را از « خَطِ خطا » بازشناسند. آنان که از « خطای انتخاب » « می هراسند »، ناگزیر« خَطِ صواب » را نیز « نمی شناسند »! ------------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------ بلوا : بلیه،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا بلا : غم،اندوه،رنج،گرفتاری،آزمودن در خیر و شر،آزمایش در نعمت یا محنت پالودن : صاف کردن،پاک کردن،چیزی را از صافی یا غربال درکردن صَفا : صافی شدن،پاک و روشن،پاکی،روشنی،رونق،خوشی و خرمی صواب : راست و درست،حق،لایق،سزاوار،ضد خطا ------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 12 خرداد 1395 | 3:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(286) ------------------------------------------------------- غُل های « تَمَلُق » و زنجیرهای « تَعَلُق » -------------------------------------------------- من احساس کردم هر چه روحم به خدا « نزدیک تر » می شود، حق و باطل را « به تفکیک تر » می بینم. نزدیکی به خدا از « هراسم » مي كاهد و بر « سپاسم » می افزاید؛ زيرا نقطه هر چه به مركز دايره نزديك تر مي شود، « كمتر مي لرزد » و « بیشتر می ارزد ». مولانای « بی بدیل » این گونه « تمثیل » می آورد: قطره دریاست اگر با دریاست ورنه او قطره و دریا،دریاست انسان هایی قطره وار به دریای الوهیت « پیوستند» که غل های « تملق » را « شکستند» و زنجیرهای « تعلق » را « گسستند »! « قلوب » با « یاد محبوب » به « رامش » می رسند و با « اعتماد به او »، به « آرامش ». « الا بذکرالله تطمئن القلوب »(رعد،28) ---------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------- غُل : طوق،گردن بند،بند آهنی که به گردن یا دست و پای زندانی می بندند تَمَلُق : چرب زبانی،چاپلوسی تَعَلُق : علاقه و پیوستگی،درآویختن به چیزی،دلبستگی داشتن به کسی یا چیزی تفکیک : بازکردن،رهاکردن،جداکردن چیزی از چیز دیگر بدیل : عوض ،جانشین تمثیل : مثال آوردن،تشبیه کردن،صورت چیزی را مصورساختن رامش : آرامش،آسودگی،فراغ و سکون --------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 10 خرداد 1395 | 2:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(285) « بدفهمی» بدتر از « نفهمی»!! من فراندیشی را دیدم که با « ناگفته هایش می زیست » ولی برای « گفته هایش می گریست ». « می گریست »؛ زیرا بذر گفته هایش نمی رویید و « می زیست »؛چون در هوای ناگفته هایش نفس می کشید. من سرگذشت این « فراندیش فکور » را مشابه سرنوشت همه « فراندیشان صبور» دیدم که « فروتر از مکان می نشینند» و « فراتر از زمان می اندیشند». چه رنجی می برند آنان که درک نمی شوند!! و حرفشان را نمی فهمند!! و چه رنج بزرگ تری می کشند کسانی که حرفشان را بد می فهمند!!! در دیار نابینایان،هر که « بیناتر»، « تنهاتر » و هر « گمراه تر » ، « همراه تر» است!! چه زیبا سروده این سراینده ستوده،دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی: گه مُلحد و گه دهری و کافر باشد گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد باید بچشد عذاب تنهایی را مردی که ز عصر خود فراتر باشد #شفیعی_مطهر ---------------------------------- فراندیش : کسی که فراتر از دیگران می اندیشد مُلحد : کافر،بی دین،منکر خداوند دهری : منکر خداوند که دنیا را ازلی و ابدی می داند و قیامت را باور ندارد ----------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 9 خرداد 1395 | 4:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(283) ------------------------------------------- گفتن و شنفتن ! -------------------------------------- من شهریاری را دیدم « دوستدار گُفتن » و « بیزار از شنُفتن »! او همه شهروندان را در « شنفُتن، زُلال» می خواست ،اما در « گُفتن، لال ». در نتیجه ملت عادت کردند به « فهمیدن و نگُفتن » و « حقيقت را نهُفتن ». « عطش شنیدن » و « آتش کاویدن » دو نعمت بزرگ است؛ اما شهریاران خودکامه نه « گوشی برای شنیدن » دارند و نه « هوشی برای فهمیدن »! اینان « خودکامه دهر» اند ،ولی خود را «علامه شهر » می دانند؛ دیگران را سراپا «گوش »،اما « خاموش » می خواهند! این « جُرثومه های فساد » و « اُعجوبه های عناد » « وجود»شان پر از « کمبود » است و « تار و پود»شان پر از « رهنمود »!! اینان « شنُفتن نمی دانند» و جز « گفتن نمی توانند »!! ------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------------- نوش : شهد،عسل،انگبین،هرچیز گوارا و شیرین جُرثومه : اصل، ریشه،خاک دور ریشه درخت،خانه مورچه،میکرب اُعجوبه : شگفت آور،شخص عجیب،چیزی یا کسی که مردم را به تعجب اندازد عناد : ستیزه کردن،کجروی،گمراهی،گردنکشی،لجاج،ستیزه ------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 5 خرداد 1395 | 3:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(282) --------------------------------------------- آنجا که « بال » نیز « وبال »است! من بسياري را ديدم كه نه « معمای راز » می فهمیدند و نه « معناي پرواز » را ؛ بنابراين در برابرشان هر چه بيشتر بر « موج مهر می راندی » و خود را بر « اوج سپهر مي رساندي »، كوچك تر به نظر مي رسيدي! آن که « ریشه راز » و « اندیشه پرواز » را می داند، « بال » را نیز « وبال » می بیند ! اما کسی که « جهان بینی » اش تا « نوک بینی » است، « سرزمین آب و آفتاب را می جوید »، اما « صحرای سرد سراب را می پوید » ! او نه « راز را برمی تابد » و نه « پرواز را درمی یابد »! ------------------------------------ #شفیعی_مطهر -------------------------------- وبال : سختی،عذاب،سوءعاقبت،وخامت امر -------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 4 خرداد 1395 | 3:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(281) ---------------------------------------------- اقليم دل به زور مسخّر نمي شود... ----------------------------------------- من هيچ كس را نديدم كه با « مشت بسته » و « دل خسته » بتواند «دستم را به گرمي بفشارد » و « جانم را با به نرمی نیازارد »! « صفای صمیمیت » را جز با « گوهر محبت » نمی توان خرید. محبت و مهربانی « زبانی زیبا » و « بیانی آشنا » است؛ زبانی « بی نیاز از واژه » و « بی نواز از نای و نایژه» که آن را « هر ناشنوا می شنود» و « هر نابینا می بیند»، نه به « ترجمه » نیاز دارد و نه به « تجربه»! هر حیوان معنی اش را می فهمد و هر انسان مفهوم اش را درک می کند. « حکیم ربانی »، « کلیم کاشانی » چه زیبا می سراید: اقليم دل به زور مسخّر نمي شود اين فتح بي شكست ميسر نمي شود روشن دلان خوشامد شاهان نگفته اند آيينه عيب پوش سكندر نمي شود ------------------------------------ #شفیعی_مطهر —------------------------------------- خسته :آزرده،زخمی بی نواز : بدون نواختن نای : گلو،حلقوم،لوله ای غضروفی که از گلو به پایین در جلوی مری واقع شده و هوا را به شش ها می رساند نایژه : هر یک از شاخه های نای که درون شش قرار دارد. هر چیز مانند نی --------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 3 خرداد 1395 | 4:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(280) ------------------------------------------- « آرزو » و « تکاپو» --------------------------------------- من « ستون تکاپوها » و « سقف آرزوها » را تا به « آن مایه » و « بدان پایه » بالا بردم كه بتوانم بر آن « ناقوسی از حقیقت » و « فانوسی از واقعیت » را بياويزم . آرزو « همزاد » انسان است و عمری « همراه » او. انسان به « نَفَس آرزو » و « تَنَفُس تکاپو » زنده است؛ اما چون این دو از « حقیقت » و « واقعیت » دور شوند ، سر از « سیر خیال بافی » و « مسیر انحرافی » درمی آورند. « انوار تخیل » در « سایه سار تعقل » « می درخشد» و به انسان « بال و پَرِ پرواز » در « سپهر راز » « می بخشد»، ولی « آرزوهای دراز » و « تابوهای مَجاز » انسان را از « ملکوت مصفا » به « بَرَهوت بلا » سرنگون می سازد! --------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------------- مایه : مقدار،اندازه،دستگاه و سامان،بنیاد چیزی ناقوس : زنگ بزرگ ، یکی از آهنگ های قدیم موسیقی ایرانی تابو : در نزد مردم پولینزی شخصی یا چیزی مقدس است که دست زدن و نزدیک شدن به آن ممنوع باشد مَجاز : ضد حقیقت،غیر حقیقی،کلمه ای که در غیر معنی حقیقی خود استعمال شود... ملکوت : عالم فرشتگان ،بزرگی قدرت و عظمت آسمانی بَرَهوت : بیابان خشک و گرم و بی آب و علف -------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 2 خرداد 1395 | 3:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(279) -------------------------------------------------- انتقادپذیری ---------------------------------------------- من « بهترین بینش » و « بيشترين دانش » را از مخالفانم آموختم! من هر چه گفتم و نوشتم موافقان با « تاييد گفتارها » و « تاکید نوشتارها » « قصورم را ستودند » و « بر غرورم افزودند»! اینان مرا « شیفته کمال » و « فریفته جمال » خویش کردند. ستایشگران موافق نه مرا به « اصلاح خویش خواندند» و نه حتي « گامي به پيش راندند ». موافقان « کارهای خوبم را گفتند»، ولی « عِیارهای عیوبم را نهفتند»؛ در حالی که مخالفان « معیوبم دیدند» و « عیوبم را كاويدند»؛ بنابراين « تکذیب دشمن » به « تهذیب من » انجامید و « تایید دوست » به « فریب من »! « انتقادپذیری» ،« عیوب و رذایل را می زداید» و « قلوب را به فضایل می آراید». ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------------------- قصور : از کاری بازایستادن، واگذاشتن کاریاز روی درماندگی،کوتاهی عِیار : سنجیدن پیمانه یا ترازو برای پی بردن به درستی آن،مقیاس تکذیب :کسی را دروغگودانستن،نسبت دروغگویی به کسی دادن تهذیب :پاکیزه کردن،خالص کردن،اصلاح کردن رذایل : جمع رذیله،فرومایگی ها،پستی ها ---------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 1 خرداد 1395 | 3:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(278) -------------------------------------------- دروغ؛ویرانگر اعتقاد و اعتماد -------------------------------------------- من « دروغ های حرفی » را چونان « گلوله های برفي» ديدم كه هر چه در « دامن اندوه » و « دامنه هاي كوه » جامعه مي غلتند، « حجم شان عظیم تر» و « هضم شان سقیم تر » مي شود و در نهايت چونان « بهمني بزرگ » و « اهریمنی سترگ » بر « پیکره شهر فرود » می آیند و « گستره دهر را نابود » مي كنند. « شهریاران خودکامه » و « حاکمان بی برنامه » بر این پندارند که « تَوَهُم را با دروغ » و « مردُم را با یوغ » باید مدیریت کرد! اینان با ادعای صداقت « دست می فشارند» و بر این نظر « پای می فشرند» که دروغ را هر چه بزرگ تر بسازید؛ اما بر تکرار هر چه بیشتر بیفزایید! عوام، « دروغ را با تکرار » می پذیرند و « یوغ را با استمرار»! دروغ با « بنیان اعتماد می ستیزد » و « بنیاد اعتقاد را فرومی ریزد »! ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------------- سقیم :بیمار،مریض دهر : روزگار بی پایان که اول و آخر ندارد،زمان دراز،عصر و زمان تَوَهُم : وهم داشتن،گمان بردن،به گمان افتادن،خیال و کمان کردن یوغ : چوبی که هنگام شخم زدن زمین روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند بنیان : بنیاد،بیخ،پایه،اصل ، شالوده،پی دیوار -------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 31 ارديبهشت 1395 | 3:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(277) ---------------------------------------------- « بر موج مهر » تا « اوج سپهر »! -------------------------------------- من هر چه « زندان را تنگ تر » و « زندانبان را دَنگ تر » ديدم ، « آزادي را شيرين تر » و « رهایی را نوشین تر» يافتم. خودکامگانی که بر « اریکه قدرت » و « ملیکه سلطنت » آرمیده اند و « استقرار مطلوب » را در « استمرار سرکوب » می پندارند، اینان نه بر « سریر کاخ » که بر « سَرِ شاخ » نشسته اند و « بُنِ شاخ» می بُرند! شهریار،« زورقی پویا »است و مردم،« امواج دریا »! « امواج مردم » می توانند « بی تلاطُم »، زورق را از « خیزابه خطر » تا « قصر قیصر »بر فراز دستان مهربان خود برانند و نیز می توانند آن را در کام خشم خود فروبرند! بنابراین یک « شهریار خوب » تنها بر « قلوب » فرمان می راند! آری، آن که « بر موج مهر می نشیند» تا « اوج سپهر را می بیند»! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------- دَنگ : ابله،احمق،کودن،فرومایه ملیک : پادشاه،صاحب ملک ---------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 30 ارديبهشت 1395 | 3:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(276) ------------------------------------------------- « مهار قدرت» با « استمرار نظارت »! ------------------------------------------------ من هر گاه خود را در « اوج قدرت » و بر « موج صدارت » می دیدم، به « حُباب مي انديشيدم » و از « مرداب مي ترسيدم ». « قدرت ها چه پوشالی اند » و « صولت ها چه خیالی »! انسانی که در آغاز « قطره ای عَفِن » است و در پایان « لاشه ای مُتعَفِن » ، در این میان چه « جای تکبر » است و چه « سودای تَبَختُر »؟! ذات قدرت نه « سور » دارد و نه « سُرور »! بل که « باری سنگین » است و « ابتکاری آروین ». هر « کانون قدرت » خارج از قلمرو «قانون نظارت » قطعا به « بیداد می خرامد » و به « فساد می انجامد ». هیچ انسان تا بدان پایه منزه نیست که به « قدرت » برسد و به « شرارت » نگراید. تنها راه « مهار قدرت» ، « استمرار نظارت » است! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------- صولت : سطوت،قدرت،هیبت،قهر،غلبه،حمله در جنگ لاشه : جسد، حیوان مرده،مردار،پست و زبون تَبَختُر : با خودنمایی و برازندگی راه رفتن، با ناز و غرور خرامیدن، تکبر و خودنمایی آروین : آزمایش،تجربه،امتحان سور : مهمانی،بزم،جشن،جشن عروسی سُرور : شادشدن،خوشحال شدن،شادی،شادمانی خرامیدن : راه رفتن به ناز شرارت : بدی کردن،بدشدن،بدی،فتنه انگیزی،بدکرداری ----------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 29 ارديبهشت 1395 | 3:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(274) ------------------------------------------------- آیینه عاشقانه ------------------------------------------- من « بزرگ ترین فرد » و « سترگ ترین مرد » را کسی دیدم که در سینه اش « قلبی کودکانه » و « دلی خالصانه » می تپد. انسان از « ریشه می روید » ، اما گاه « راه اندیشه را نمی پوید ». « سینه کودکانه » ، « آیینه عاشقانه » است. این« سینه » با « کینه » « بیگانه » است و با مهر، « یگانه »! « مهر آموزگار » و « سپهر روزگار » هر « درسی از باور » و هر « غرسی بارور » را که بر « صحیفه دل » و این « صفحه فضایل » بنگارند، تا واپسین دم حیات « قرین جان » است و « همنشین روان ». کودکان « غنچه های نوشکفته زمین » اند و « گنجینه نهفته زمان » . دلشان « دادخواه » است و چشمانشان پر از « نگاه »! کودکان در مدرسه جامعه «دروغ و شرارت » را « می آموزند » و تجربه « یوغ اسارت » را « می اندوزند »! بیاییم پنجره ای به « دنیای کودکانه بگشاییم » و قلب های « آشنای بی آشیانه را نیالاییم »! ========================== #شفیعی_مطهر ----------------------------------------- غرس : کاشتن درخت،نهال کاشتن،نشاندن درخت صحیفه : نامه،ورق کتاب،کتاب کوچک،روزنامه یوغ : چوبی که هنگام شخم زدن زمین روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند. ------------------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 27 ارديبهشت 1395 | 7:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(273) ------------------------------------------------ تلفیق « صنعت روز » با « سنت دیروز » ----------------------------------------------- من عظیم ترین « بنیان های سنت » را در کنار بزرگ ترین « پایگاه های صنعت » دیدم. من این « گام بلند » و « اقدام شکوهمند » را از « آفرینش فِکر » و « بینش بِکر » مردم ژاپن یافتم. من مردم ژاپن را « شگفت آورترین » و « سنت باورترین » مردم گیتی دیدم ؛ زیرا اینان با تلفیق دو « پَدیده نوین » و « تَنیده دیرین » ، یعنی « سنت دیروز » و « صنعت روز » « تمدُني بِشکوه » را با « بُنی انبوه » بنيان نهاده اند. بنابراین هر « کُهَن » ، « کُهنه » نیست! ----------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------ بِکر : اول هر چیز،تازه و دست نخورده تلفیق : دو چیز را به هم آوردن،پیوندزدن،آراستن و با هم جورکردن تنیده : بافته شده، تابیده شده بِشکوه : باشکوه،با شوکت و هیبت بُن :بیخ،بنیاد،پایان،بیخ چیزی،ریشه -------------------------------------------- رای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 26 ارديبهشت 1395 | 3:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(271) ---------------------------------------------- « دیوان بدیل » یا « سلیمان اصیل »؟! -------------------------------------------------- من « سلطانی صبور » و « سلیمانی فکور » را دیدم که « دیوان روزگار » و « دیوانگان تبه کار » ، « نگین نگارینه » و « خاتم خُسروانه » را از او « ربوده » و آینه ارزش ها را « آلوده » بودند! بدین گونه معناي واژه ها « وارونه » و مفهوم هنجارها « واژگونه » شد. در این « عصر عجیب » و « فرمانروایی فریب » تنها انسان های « ژرف نگر » و « شگرف اثر » می توانستند « سلیمان اصیل » را از « دیوان بدیل » بازشناسند . شناخت « سیمای نهفته » و « غبارگرفته » حقیقت در میان هزاران « چهره قلابی » و « شبه انقلابی » « کاری »، « دشوار » است و « ابتکاری » ،« ماندگار »! ---------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- سلیمان : پیامبر و پادشاه مقتدر بنی اسرائیل(970 - 935 .ق.م) که خداوند باد را مسخر او ساخت و زبان حیوانات را درک می کرد. وی انگشتری داشت که اسم اعظم بر آن نقش بوده وبه واسطه آن بر آدمی و پری و وحش و پرندگان فرمانروایی می کرد. از این رو از مُلک،حشمت و انگشتر سلیمان در ادبیات پارسی بسیار یاد شده است. نگین : سنگ قیمتی که بر روی انگشتر نصب می کنند نگارینه : رنگین،نقشدار خاتم : انگشتر ،نگین،مُهر،پایان،عاقبت هر چیز خُسروانه : شاهانه،مانند خُسروان ژرف : گود،عمیق ژرف نگر : ژرف بین،کسی که در امری غوررسی کند و پایان آن را بنگرد شگرف : عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب و بی نظیر در خوبی و زیبایی بدیل : عوض،جانشین -------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 24 ارديبهشت 1395 | 4:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(269) ---------------------------------------------------- پویایی و پایایی ---------------------------------------------- من موفقیت را « پگاهی آژمان » و « راهی بی پایان » دیدم. در این مسیر، اصل فقط « رفتن است »، نه « رسيدن ». انسان ،نه « میوه ای کال » است،که با رسیدن از درخت بیفتد، بلکه « پوینده راه کمال » و « جوینده وصال » است ؛ در « راهی بی پایان » و در « دریایی بی کران »! در پویش راه « موفقیت و آرزو »،« تلاش و تکاپو » ، نه « فصلی گذرا » که « اصلی مانا » است! « تلاش و کوشش » و « رشد و رویش » فرایندی است « مبتنی بر شعور» که « از گهواره تا گور » باید آن را پی گرفت. در « پویش این راه » و « رویش این گیاه »، « آنی درنگ » به « زیانی آذرنگ » می انجامد. در پویش مسیر موفقیت،انسان ها چونان « موجی پویا » و « فوجی پایا » هستند، که « پایایی » آنان در « پویایی » است و « میرایی » آنان در « ایستایی »!! ...و اقبال لاهوری این « حکمت ستوده » را چه « زیبا سروده »: ما زنده از آنیم که آرام نداریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست ----------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------ آژمان : بی زمان،ابدی آذرنگ : روشن فوج : جماعت،گروه،دسته پایا : پایدار،پاینده،جاوید،ثابت میرایی: مرگ
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 | 7:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(268) --------------------------------------------- « مصمم برخیز » و « با ستم بستیز!» -------------------------------------------- من در « طول تاریخ زمان » و « عرض جغرافیای زمین » چه بسیار « پایان های تلخ و سیاه » را برای « حاکمان خودکامه دُژآگاه » دیدم. « پايان هاي تلخ و تباه » براي « خودكامگان خودخواه » در « کام خودکامگان، پژوین » است و در « جام ملت ها،شیرین »! « سرشت معلوم » و « سرنوشت محتوم » هر خودکامه ، « سقوط سیاه » و « هبوط جانکاه » است؛ اما « هزینه این هبوط » و « سوگینه این سقوط » بر عهده « مردم حقیر و سربه زیر » و « ملت های ستم پذیر » است! خوی « ستم پذیری و عافیت جویی » ، زمینه ساز « ستمگری و زورگویی » است. پس « مصمم برخیز » و « با ستم بستیز!» -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------------------------- دُژآگاه : بداندیش،بددل،بدخو،تندخو،نادان و بی تربیت پَژوین : چرکین،چرک آلود،پلید سرشت : خوی،نهاد،طینت،فطرت هبوط : فرودآمدن سوگینه : مصیبت و ماتم،آیین سوگواری،اندوه گزاری ------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 21 ارديبهشت 1395 | 11:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(267) ---------------------------------------------------- در دست ،« کتاب » و در دل ، « ایمان ناب » ! ------------------------------------------------- من معلم را « مجسّمه » همه ارزش ها و همه ارزش ها را درقامت او « مجسّم » دیدم. زیرا ساقه سبز نگاه او پُر است از « جوانه های امید» و « شکوفه های نوید». حضور هیچ حاضری تنهایی او را پُر نمی کند . اصلاً او هیچ گاه تنها نیست ، زیرا در دل ، « ایمان ناب » دارد و در دست ،« کتاب ». از عدم تکلّف « شاد » است و از قید تعلّق « آزاد » ؛ نه آنش « اسیر » کرده و نه اینش، « زمین گیر ». « سایه » بلند او « همسایه دل های دردمند » است و « همپایه درون های نژند». رویش « زرد » است و درونش « پُر درد» ؛ اما همچنان استوار و « جوانمرد» است و با جور و جهل و جمود، « در حال نبرد». « تنهایی » برترین یار او و « شکیبایی » بهترین یاور اوست. انتهای ابهام نگاهش را هیچ پژوهنده ای « نکاویده» ، و هیچ جوینده ای« ندیده »است. او زبان گل ها را می فهمد و پیام جوانه ها را می شنود. « راز رویاها را تعبیر » و « رمز روایت ها را تفسیر» می کند. آنچه را دیگران به « رویا » می بینند، او به « رویت » می بیند و آنچه را به « ریا »می گویند، او به « روایت » می گوید . از ارزش ها « پاس » می دارد و از شاخسار تُرد نگاه شاگردان گل های « سپاس » می چیند. قیام او قائمه« قانون » است و رهنمودهای او برای همه « رهنمون » است. --------------------------------------------------------- هفته بزرگداشت مقام معلّم را به حضور همه آیینه داران آیین معرفت و استادان درسِ محبّت تبریک و تهنیت می گویم. از خداوند بزرگ مسألت دارم که به ما و به همه افراد جامعه توفیق عنایت فرماید تا ارزش های فرهنگی را پاس داریم و استادان فرهنگ آفرين را سپاس گوییم. . اكنون در پایان هفته بزرگداشت مقام والاي معلم خرسندم كه خاضعانه فرارسيدن اين ايام ميمون و مبارك را به پيشگاه همه استادان فاضل و فرهيخته تبريك و تهنيت عرض كنم. بهروزي و پيروزي روزافزون همه همكاران فكور و فرزانه را از درگاه ايزد منان آرزو دارم. در كسب رضاي حق موفق باشيد ------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ----------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 20 ارديبهشت 1395 | 6:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(266) ------------------------------------------------------------------- معلم را بر« صدر نشانیم » و خدماتش را « قدر دانیم »! ---------------------------------------------------------- من نَفَسِ معلم را نه تنها « بهارین » ، که خود « بهارآفرین» دیدم . خورشید از افقِ چشمان معلم طلوع می کند و یک آسمان ستاره در شب چشمانش برق می زند. پیچک های مهربانی بر ساقه نگاه او پیچیده و بهار از خلال لب های او لبخند می زند. « نیلوفرهای حکمت » از شاخساران دستانش می روید و « غنچه های محبّت » بر لبانش می شکفد. یاس های سپیدِ سعادت از سرشاخه های بیانش می جوشد و شکوفه های سرخ شرافت از سبد سخنانش فرو می ریزد. هزاران « نهر نور » نوشیده تا تشنگان معرفت را جرعه ای از« زلال طهور» بنوشاند. اوست که به گل های شقایق « رنگ» بخشیده و به جان های عاشق ،« فرهنگ». اگر نرگس ،« طهارت نگاهی» ، و پیچک ،« طراوت پگاهی» دارد ، از او دارد. با آن که عمق بودنش از سرمای « فقر» یخ زده ، گرمای « فخر» از شراره زبانش زبانه می کشد. پنجره پلک هایش به روی باغ هوس ها بسته است. از وابستگی به « اغیار، وارسته » و به « یار، دل بسته » است. هر گاه ابر غم ، آسمان دلش را فرا گیرد از دیدگان، باران « درد » فرو می بارد ، اما یاران را « دلسرد » نمی کند. با صخره های سخن مناره ای می سازد به « ندای ایمان » و به « بلندای آرمان » ؛ تا گمشدگان را « راه نماید » و بی خبران را « آگاه فرماید ». « آیینه» ها از« سینه» او « صفا می اندوزند» و « وفا می آموزند». « زمزم چشمه سار» ،« تکرار تبسّم او»است و « زمزمه جویبار» ،« تکرار ترنّم او». در ارزیابی ارزش ها معلم را بر« صدر نشانیم » و و خدماتش را « قدر دانیم »! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 19 ارديبهشت 1395 | 6:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(265) ---------------------------------------------------- سوختن برای ساختن! ----------------------------------------------- معلم را روشنگری می دانند که چونان « شمع »می سوزد و « جمع » را می سازد، اما من بر این باورم که اگر سوز و ساز معلم را « بنگریم » و برگ و برش را « بنگاریم »،در می یابیم که اين تشبيه نه « منصفانه » است و نه « عادلانه » ؛ زيرا شمع را « مي سازند تا بسوزد »، ولي معلم « مي سوزد تا بسازد ». معلم « شمعی گدازنده » است برای« جمعی برازنده » که « خون سپید سپيده » را با « اشك ديده » « درمی آميزد» و در رگ هاي شب « می ريزد ». معلم روشنگری است که « شب هاي سرد » و « لحظه هاي درد » را با « اشك سبز بهار » و « خون سرخ گلنار» رنگ آميزي می کند. معلم شب ستیزی است که « زلال سپيد سحر » را با « خون سرخ جگر » « می آمیزد» به روي شن زار سیاه شب « می ريزد» ! معلم عمری با تباهی و سیاهی « می ستیزد » و « سينه ريز نور » را بر « سينه شب ديجور» « می آويزد». معلم پیامبری است که رسالت دارد تا از ايثار ،« سرمايه اندوزد » و سايه بر سر هر « همسايه اندازد » . معلم از پيامبران « پيشه می آموزد » و انسان را « انديشه بياموزد ». « حُرمتش را پاس داریم » و « حُریتش را سپاس گزاریم »! #شفیعی_مطهر برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 18 ارديبهشت 1395 | 8:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(264) -------------------------------------------------- پرواز با یک « بال »! -------------------------------------- من ملتی را می بینم « ریشه دار » ، ولی نه « اندیشه مدار »! بیشتر كساني که با « انگاره » این کشور را « اداره » می کنند ، مديران « در سايه » اند و افراد « كم مايه »! مدیرانی که چهره واقعي شان « ناشناخته » ، ولي شمشيرهاي قدرتشان،« آخته » است ! در عرصه تصمیم گیری ها بر « صدر می نشینند » و « قدر می بینند »؛ اما در قلمرو پاسخگویی نه به کسی جواب می دهند و نه مسئولیت می پذیرند! در صدور فرمان بر اریکه « اقتدار»اند و در پذیرش مسئولیت آن « انگار نه انگار »! مدیر باید « اهل تدبیر » باشد و « مسئولیت پذیر »! مدیر باید در برابر تصمیمات خود « پاسخگو » و با مخالف ،« اهل گفت و گو » باشد! « قدرت » و « مسئولیت » دو بال « پرنده نظام » اند و « برازنده انتظام»! پرواز با یک « بال »، یعنی سقوط در دره « زوال »! -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------------ انگاره : پندار،تصور،فکر و خیال،افسانه آخته : برافراشته،برکشیده،بیرون کشیده شده برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 17 ارديبهشت 1395 | 6:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_ديدني_هاي_شهرسرب_وسراب ------------------------------------------ ويژه عيد فرخنده مبعث پيامبر اكرم(ص) ---------------------------------- من انسانی را ندیدم که در « حرای تکوین » از سوی« خدای جهان آفرین » به « رسالتی بزرگ » و « ماموریتی سترگ » برانگیخته نشده باشد. من با « نگرشی ژرف تر» و « نگاهی شگرف تر» هیچ آفریده ای را نیافتم مگر این که از سوی « آفرینشگر حکیم» به « رسالتی عظیم » برانگیخته نشده باشد. بنابراین ،« مبعث » برای جهان بشریت نه تنها ،« فرهیختن کرام »، که « برانگیختن عام » است. همه « موجودات » در پهندشت « کائنات» هر یک برای انجام ماموریتی ویژه و رسالتی خاص برای پیمودن« راه کمال » و انجام وظیفه از سوی « ذات ذوالجلال» آفریده شده اند. انسان به عنوان « اشرف مخلوقات» و « ارشد موجودات» « رسالتی بس خطیرتر» و « ماموریتی بسیار چشمگیرتر: بر عهده دارد. مسئولیت دشوار هر انسان یافتن « رسالت اصیل» و « نقش بی بدیل »خود در عالم هستی است. هر انسان بخشی از این« پازل حکیمانه» و « نقشه جاودانه» را به کمال می رساند. اینجاست که مفهوم این « سخن سترگ » و « پیام بزرگ» مولا(ع) تبلور می یابد که: « من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ راه خداشناسي از مسير خودشناسي مي گذرد. نيز معني اين پيام عظيم پيامبر(ص) تجلي مي يابدكه: « رحم الله امرء من عرف قدره » ؛ خدا رحمت كند انساني را كه قدر خود ( و رسالت خود) را بشناسد. همچنین علي عليه السلام فرمود: « رحم الله امرء علم من اين و في اين والي اين». خداوند رحمت کند کسي را که بداند کجا بوده و کجا هست و کجا خواهد رفت. بنابراين سالروز بعثت پيامبر اكرم(ص) نه تنها روز برانگيخته شدن اين بشير بشر نيست ، و مبعث نه تنها گلي است كه در حرا شكفت و عطر « دلاويز » و گلبرگ « رنگ آميز» آن تا ظهور « قائم امامت» و « قيام قيامت » ، « تاريخ زمان » را « عطرآگين» و« جغرافياي زمين» را،« رنگين كرد»؛ بلكه اين رويداد عظيم يادآور برانگيخته شدن همه ما انسان هاست براي انجام ماموريت خود. آري مبعث چشمه اي بود كه از فراز حرا « جوشيد» و زلال آن بر بستر تاريخ « خروشيد» و بوستان هاي مكرمت را « كرامت »بخشيد و گلستان هاي سعادت را «طراوت ». اكنون ما در اين روز بشكوه ضمن عرض تبريك به همه « باورمندان رسالت» و « رهپويان نبوت »، از خداوند حكيم مسئلت داريم كه ما را دست گيرد و در شناخت و انجام رسالتمان ياريمان فرمايد . در كسب رضاي حق موفق باشيد ------------------------------------------------- #شفيعي_مطهر ------------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 16 ارديبهشت 1395 | 8:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(263) -------------------------------------------------- قناعت و مناعت --------------------------------------------- من انسان هایي را بر « بلندای چکاد مناعت » دیدم که در « صفای قلل قناعت » ایستاده اند. زیرا توانگری نه در « داشتن مال و منال » و « انباشتن آمال »، که در « احساس بی نیازی » و « حواس کارسازی » است . توانگرترين انسان ها كساني اند که از « طمع بکاهند» و از دیگران « پشیزی نخواهند »! سعدی،« سراینده ارزش ها » و « ستاینده دانش ها »،قناعت را چنین می ستاید: آن که را خیمه به صحرای قناعت زده اند گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست قناعت « غنایی بی پایان » است و « دریایی بی کران »! قناعت،« دژی محکم » است و « قلعه ای مستحکم » در برابر « سموم آز » و « هجوم نیاز »! قناعت ،« زنگارهای تعلق » را از « سیمای جان » « می زداید » و « زنجیرهای تملق » را از « دست و پای زبان » « می گشاید »! زینهار! مباد که « قناعت را فروگذاریم»! و دل به « دنائت سپاریم »! ---------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------------------------------------- چکاد: سر کوه،بالای کوه،قله مناعت : محکم و استواربودن،پایداری و استقامت،بلندنظری و عُلُو طبع حواس : جمع«حاسه»،نیروی نفسانی که اشیاء را درک می کند کارسازی : کارگشایی،مشکل گشایی پشیز : پولک،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه،سکه مسین کم ارزش زمان ساسانیان غنا : توانگری،بی نیازی دژ : قلعه،حصار سَموم : باد گرم،باد زهرآگین دنائت : فرومایه شدن،پست و ذلیل شدن،پستی،فرومایگی،پست فطرتی -------------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 16 ارديبهشت 1395 | 7:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(262) ------------------------------------------------ شکست شیشه دل را مگو صدایی نیست! ------------------------------------------ من دل را چنان لطیف و ظریف ديدم كه می توان با « نسیم نگاهی » و در « لحظه كوتاهی » آن را شكست؛ در حالي كه « دلِ شکسته » و « پازلِ گسسته » با گذشت سال ها نه « آرام می گیرد » و نه « التيام می پذیرد » ! « صائب تبریزی » در « بیت دل انگیزی » چنین می سراید: شکست شیشه دل را مگو صدایی نیست که این صدا به قیامت بلند خواهد شد دل « بیان لال گفتن » است و « زبان زلال شکفتن »! دل،پلی از رنگین کمان « تابناک » است،افراشته « از خاک تا افلاک »! دل شاخه ای از « شور » است بر بلندای درخت « شعور »! دل تجلی گاه سایه روشن « وصال » است در آسمان « خیال »! دل روزنه ای به « خَلوَتِ خورشید » است و پنجره ای به « جَلوَتِ نور امید »! دل دریچه ای از « بَرَهوت تنهایی » است به « مَلَکوت خدایی »! دل « برای اهل دلالت،دلیل » است و « برای اهل جلالت،جلیل ». دل « خانه خدا »است و « آشیانه آشنا ». دل برای اهل دل « ولایی والا »است و « بلایی بالا »! دل،گلی لطیف است که با « آذر آهی » و « نسیم نگاهی » پرپر می شود. بپرهیزیم از « شکستن دل ها» و « گسستن محفل ها »! ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------- التیام : بهبودیافتن زخم جَلوَت : جلوه ،آشکارساختن،نمایاندن بَرَهوت : بیابان گرم وبی آب و علف دلالت : راهنمایی،برهان و دلیل آوردن جلالت : بزرگ شدن،بزرگواری،عظمت و شکوه ولا : محبت و دوستی،خویشی والا: بلند،بالا،بلندمرتبه بلا : غم و اندوه،رنج،آزمایش در نعمت یا محنت آذر: آتش ------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 15 ارديبهشت 1395 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 97 98 99 100 101 ... 130 صفحه بعد