#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(228) ---------------------------------------------------------------- نگاه درس آموزی و عبرت اندوزی -------------------------------------------------- من بدرفتاري را ندیدم مگر اين كه از او درس شكيبايي و پارسایی آموختم ... و نقد منتقدي را نشنیدم مگر اين كه از او درس خودسازي و سرفرازی آموختم ... و متكبري را نیافتم مگر اين كه از او درس تواضع و فروتنی آموختم.... و سرانجام خوش رفتاري را ندیدم مگر اين كه از او درس وفا و صفا فراگرفتم، بنابراين آموختم که اگر « نگاه » را از « گناه » بپیراییم، همه پدیده های « روزگار» ،« آموزگار » می شوند و همه « عالم آفرینش »، « معلم بینش »! اگر « نگاه » «عبرت اندوز » شود، « گناه » هم « درس آموز » می گردد! خدايا! همه ما را « بنواز » و همه « سينه» ها را از « كينه » ها « بپرداز »! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------ پیراستن: زدودن و ستُردن چیزهای زائد
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 10 فروردين 1395 | 7:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(227) ----------------------------------------------------- مرگ « آغازي براي كمال » یا « پاياني براي زوال »؟! ------------------------------------------------------ من در فصل « خزان » چه بسیار برگ ها را « ريزان » دیدم، اما هیچ گاه در« ریزش برگ »، « یورش مرگ» را نديدم . در نظام آفرینش هر غروبی ، طلوعی را « در بر» دارد و هر طلوعی ،غروبی را « در سر»! « کمال جوانه » در« زوال دانه » است، پس آن گاه که دانه تن به مرگ می سپارد، می رود تا در « رویشی واپسین» و « آفرینشی نوین » بار دیگر سرود زندگی« نوازد » و حیاتی تازه « آغازد ». بنابراین مرگ را « آغازي براي كمال » ديدم، نه « پاياني براي زوال ». ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 9 فروردين 1395 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(225) ------------------------------------------------- « زهر دروغ »بلای این « شهر شلوغ »! ------------------------------------------------- من در این « شهر شلوغ »، « بلایی کُشنده تر» و « بلوایی گزنده تر» از « زهر دروغ » ندیدم؛ شهری که در آن همواره « پر رنگ ها» و « آذرنگ ها» بهتر دیده، و «صداهاي بلند» و « نواهای شکوهمند » بیشتر شنيده می شوند! « ادعاهای گزاف» و «های و هوی اشراف» برتر می درخشند؛ و « نام های پرطُمطُراق» و « نامجویان مشتاق» بهتر جلوه می بخشند! غافل از آن كه خوب ها « آسان » مي آيند، بي رنگ و « پنهان » مي مانند و بي صدا و در « نهان » مي روند!! اما چون «جز حق نمی گویند» و «جز راه حق نمی پویند» ؛ در این «سرای سرور» ،«دنیایی مسرور» می سازند؛ و چون سرود هستی را « مخلصانه می سرایند»،« جاودانه می پایند»! ------------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------ بلوا : بلیه،مصیبت،سختی،آشوب و غوغا آذرنگ : اندوه،رنج،آذرگون،آتش رنگ،روشن طُمطُراق : سروصدا،کر و فر،خودنمایی،نمایش شکوه و جلال @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 7 فروردين 1395 | 8:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(224) ----------------------------------------------------- ریاضی؛دانش و بینش! ----------------------------------------- من « ریاضی » را زبانی « اعتراضی»دیدم ؛ اعتراض علیه« بیداد» و ویرانگر« انقیاد». زبان ریاضی،« منطق » است و منطق مُبیِن « حقایق » است. منطق ریاضی « بیداد» را « برنمی تابد» و « عناد » را « درنمی یابد»! ...و چه دردی« تباه تر» از بیداد و چه رنجی «جانکاه تر» از عناد؟ ریاضیات زبانی است که خدا با آن « مشق بینش » و « سرمشق آفرینش» را نوشت . ریاضی برای همه« دانش ها »، « سرمایه » است و برای همه« پژوهش ها»، « پایه »! ریاضی،«تعقل» را « نظام » می بخشد و « تخیل » را، « انتظام»! ریاضیات « زبان علوم» است و « لسان منظوم». دانش ریاضی« آفریننده دقت و نظم باوری» و « برانگیزاننده خلاقیت و نوآوری» است . ریاضیات نه تنها یک « دانش » ، که یک « بینش » است؛ بینشی که با آن می توان « سرنوشت» را « از سر»،« نوشت». ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------- انقیاد : خوار و رام شدن،گردن نهادن،مطیع شدن عناد : ستیزه کردن،کجروی،گمراهی،لجاجت مبین: بیان کننده،آشکارکننده اَلَم : درد،رنج،
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 6 فروردين 1395 | 8:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(223) ---------------------------------------------------------- تن آدمی شریف است به جان آدمیت ------------------------------------------------------ من گوسفندانی دو پا را دیدم که بدون« چرا » « می چریدند» و بدون « بلا » « می بالیدند»! سر به زمين فرو برده، پوزه در خاك« داشتند» و شكم را از آب و علف « مي انباشتند»! تنها دغدغه آنان «خور و خواب» بود و «اطاعت ارباب » ، این موجودات « سرگردان» را نسبت به « چارپایان » نه صاحب« فضیلتی ممتاز» ، که« طبیعتی هم تراز » دیدم! ! حیوان تنها انگیزه اش « احساس » است و اطاعتش ناشی از « هراس»! انسانیت انسان به « تفکر » است و « تدبر»، نه به « خور وخواب» و « شهوت و شراب»! انسان به همان« اندازه انسان » است که « می اندیشد»! و به همان « بازه حیوان » است که «می پریشد»! سعدی آن حکیم« فرزانه» چه خوش این« ترانه» می سراید : تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت ---------------------------------------------- #شفيعي_مطهر ------------------------------------------- بلا : آزمایش در نعمت یا محنت، آزمودن در خیر یا شر بالیدن : نموکردن،رشدکردن،بزرگ شدن،تناورگشتن هم تراز : هم سنگ، هم پایه، برابر بازه : فاصله میان دو چیز،پهنا ،مرز می پریشد: آشفته می شود،پریشان می شود شغب : فتنه و آشوب،شور و غوغا @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 5 فروردين 1395 | 8:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(222) ------------------------------------------------- « اسارت» به جرم « بصارت»! -------------------------------------------------- من عقاب هایی را در« اسارت قفس» و « مرارت محبس» دیدم. اما اندوه بزرگ تری که عقاب ها را « رنج » و جانشان را « شکنج» می داد، نه « ميله هاي قفس»، كه پرواز آزادانه « زاغ و كركس» بود؛ « شاهين های تیزبال »،« اسير» بودند و « زاغ ها و زغن هاي بدسگال»،« امير ». در این دیار فرزانگانی که « فهم و بصارت» دارند، باید « طعم اسارت» را بچشند! ولی سفلگانی که «حقارت می پذیرند»،بر اریکه« صدارت می نشینند»! آنان که به « جان می ارزند»، بر سر « ایمان می لرزند»! اما آنان که « قوت» از « قنوت » می خورند، بر « صدر می نشینند» و « قدر می بینند»! حافظ چه جانسوز ناله برمی آورد که: جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می شکند بازارش ------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ------------------------------------ بصارت : بینایی و دانایی مرارت : تلخی شکنج : شکنجه،مکر و حیله قوت : خورش،خوردنی،طعام،روزی قنوت: فرمانبرداری خزف: سفال، ظرف گلی تغابن: زیانکاری @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 4 فروردين 1395 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(221) -------------------------------------------------- « عطری روح پرور » یا « سطری روشنگر »! ------------------------------------------------- من چه بسیارگل هایی« لطیف» و شکوفه هایی« ظریف» را ديدم كه توسط قدرتمداران« زورگو » و خودکامگان« بدخو » در آشکار و « خفا » در زير پاي« جفا » لگدكوب شدند؛ اما دریغا که اینان از « فهم فضیلت» و «درک حقیقت» عاجزند و نمی دانند که گل های لگدکوب شده «عطری بیشتر» و « رایحه ای دل انگیزتر» می پراکنند! چه بسیار گل هایی که « لگدکوب» و آثارشان « منکوب » شد، اما عطر « دل انگیز» و رایحه « مشکبیز» آن ها سال ها ،بل قرن ها در کوچه باغ های تاریخ « پراکنده» ، و مشام جان ها را « آکنده » است. --------------------------------------------- خوش است غنچه پرپر ولی به این امید که از زلال وجودش گلاب می ماند! ------------------------------------------- بنابراین برای« ماندگاری» در دیار « رستگاری» بیاییم از گل وجود خود « عطری بگذاریم» یا « سطری بنگاریم»! « عطری روح پرور » یا « سطری روشنگر »! ------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- ظریف : زیبا،خوشگل،خوش هیکل منکوب : مصیبت دیده،رنج دیده،سختی کشیده @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 3 فروردين 1395 | 8:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(219) ------------------------------------------------------ «تحویل سال» یا «تحول حال»؟! ------------------------------------------------- من در « درازنای زمان» و « پهنای زمین» سرآغاز همه «خیزش های خیرآفرین» و «جنبش های بنیادین» را نه در« تحویل سال»،که در «تحول حال» دیدم! در نخستین طلیعه هر بهار با وزش« نسیم ناز نوروزی» و با «شمیم بهار بهروزی» ، «گلوی هر پنجره» و «نغمه هر حنجره» ، «نای هر رود» و «نوای هر سرود» ، «گلرقص هر فواره» و «چشمک هر ستاره» ، «تبسم هر گل» و «ترنم هر بلبل» ، با تحویل سال همه« ذرات هستی»،«سرود سرمستی» سرمی دهند، آثار خواب و خمودگی را از خاطر خسته« می پیرایند» ، و زمزمه سبز زندگی را «می سرایند». همه و همه از «نوزایی طبیعت» و «خودآرایی خلقت» خبر می دهند، و «اُفول انتظار» و «حُلول بهار» را به انسان شادباش می گویند! اما کامیابی بشر نه در «متن شادباش» ، که در «بطن تلاش» است! کوله بار زمان نه « میمنت و شگون » به ارمغان می آورد و نه «نحوست و افسون » به دامان می بارد؛ بل که پیروزی و کامیابی در گروی همت و حمیت ماست ، و شکست در تنبلی و کسالت ما! بیاییم «شکوفه های بهار» را از« شاخسار روزگار» بچینیم ، و «طراوت بهار» را با «حلاوت ابتکار» خود جاودانه سازیم. بیاییم «غنچه های لحظات» را بر «درخت حیات» شکوفا گردانیم و «شمیم ریاحین» و « نسیم عطرآگین» آن را استمرار بخشیم! من هم همراه با طبیعت ،فرارسیدن بهار خجسته و نوروز فرخنده را به شما تبریک و تهنیت می گویم. --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------------- ناز : فخر،عشوه،کرشمه،لطف میمنت: مبارک بودن،خجسته بودن شگون: فال نیک،تفال خیر،میمنت و خجستگی افسون: حیله،تزویر،مکر،نیرنگ اُفول: غروب کردن،پنهان شدن،ناپدیدشدن حمیت: مروت،غیرت،نخوت،ننگ و عار
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 1 فروردين 1395 | 7:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(218) --------------------------------------------------------------- گلبوسه سرخ « بهار» از سرشاخه سبز« ایثار» ----------------------------------------------------------- من« شمعي سوزان» و «چراغی فروزان» را ديدم كه هزاران «شمع مُرده» و « چراغ افسُرده» را روشن كردند؛ بدون اين كه چيزي از «مایه» و « سرمايه » اشان كاسته شود. شمع ها با گسترش« نور» ، تاریکی« منفور» را «زدودند» و بر روشنایی« افزودند»! بنابراين دانستم« شادي» و « آگاهی» را نيز مي توانیم بين همه تقسيم كنیم كه در این صورت نه تنها «چیزی اندک » یا «پشیزی کوچک » از آن نمی کاهیم، که حتی بر حجم آن نیز «می افزاییم» و خود در سایه سارش« می آساییم»! اگر همه انسان ها هم « وصل » شادی و « فصل » آگاهی را « بخواهند» هرگز از « اصل » آن « نمی کاهند»! بهار می آید؛اما «دل های نژند» و « لب های بی لبخند» نه از « گل ها تبسُمی» می بینند و نه از« بلبل ها،ترنُمی » می شنوند! بنابراین بیاییم در آستانه « وزش نسیم بهار طبیعت» با « گسترش شمیم مشکبار فضیلت» در دشت دل ها و جان ها نهال آگاهی« بنشانیم» . و بذر شادی « بیفشانیم»! بیاییم بر سقف شب « قندیل بلور آویزیم» و در رگ هایش« نیل نور بریزیم»! بیاییم گلبوسه های سرخ « بهار» را از سرشاخه های سبز« ایثار» بچینیم! بیاییم دست ها را پر از « زلال قنوت» کنیم و دل ها را لبریز از « عطر لایزال ملکوت»! بیاییم صفای آیینه را « قابل » باشیم،نه « مقابل»! ------------------------------------------ #شفیعی_مطهر --------------------------------------- پشیز : پولک،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه،سکه مسین نژند: اندوهگین، افسرده،پژمرده، خشمگین ترنُم : آوازخواندن،زمزمه کردن به آواز خوش شمیم : بوی خوش قندیل: چراغ آویز،مشعل که از سقف آویزان می کنند،مصباح نیل : رود نیل جاری در مصر لایزال: زوال ناپذیر،بی زوال،جاوید،ابدی ملکوت: بزرگی و چیرگی و عظمت آسمانی،عالم فرشتگان @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 29 اسفند 1394 | 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(217) ----------------------------------------------------- نغمه ای جاودانه می ماند... ---------------------------------------------------------- من كاغذی دیدم بسيار« سفيد و نفیس» و « شایسته تقدیس» ، اما این تصویر سپید نه « قابی برای نمایش » داشت و نه « نقابی برای عدم فرسایش»! هيچ كس آن را در « قابی نمي پذیرفت» و در« نقابی نمی نهفت» ؛ زیرا نه « حرفی برای گفتن» داشت و نه «چیز شگرفی برای نهفتن»! این «سخنان ناب» است که «شایسته قاب» است! بنابراين دانستم كه« براي ماندگاري » در « سرای رستگاری» یا بايد« گفتاری جاودانه » داشت ، یا « رفتاری بخردانه ». هر که آمد زمانه ای دارد بحر عمرش کرانه ای دارد نغمه ای جاودانه می ماند کز حقیقت نشانه ای دارد -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------- نفیس: گرانبها و مرغوب تقدیس: پاک و منزه کردن،به پاکی ستودن شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب وبی نظیر در خوبی و زیبایی ---------------------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394 | 6:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (216) -------------------------------------------------------------- « تکثُر در باوَر» و «تفکُر در نَظَر»! ------------------------------------------------------------- من همه مردم را متفاوت با یکدیگر دیدم ؛ اما در يك عامل مشترك یافتم ، ...و آن در متفاوت بودن!! بنابراین دریافتم که هر انسان مدلی «منحصر به فرد» و « بدون هماوَرد» است! او قطعه ای از« پازل هستی» است و پاره ای از « مُکَمِل اَلَستی»! بنابراین حق دارد « آزادانه» و با « استقلال» بیندیشد و« آگاهانه» و با « استدلال» راه و روش خود را برگزیند. هیچ کس را نمی توان مجبور کرد که چون ما « بِزیَد» و چون ما « بیندیشد»! انسان ها نه «کالایی مشابه و یکسان»، که «کیمیایی مستقل و پنهان» اند. لذا در« شیوه تعلیم و تربیت» و « نحوه هدایت» باید نه تنها « تفاوُت » ها را ،که حتی« تخالُف » ها را ملحوظ داشت. پس « تکثُر در باوَرها » و «تفکُر در نَظَرها » ، حق مسلم هر انسان است! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------------------- تخالُف:با یکدیگر مخالف بودن و با مخالفت ورزیدن ملحوظ: ملاحظه شده،دیده شده هماورد : حریف،هم نبرد، پازل : جورچین مُکَمِل: کامل کننده اَلَست : روز ازل و آغاز آفرینش بِزیَد : زندگی کند تکثُر : تعدد،بسیار شدن تکثُر در باوَر : گونه گونی باورها و اعتقادات نَظَر : نگریستن،فکر و اندیشه --------------------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 27 اسفند 1394 | 8:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(215) ------------------------------------------------- «شراره های شور» و « مناره های نور»! ----------------------------------------- من آن گاه اندوه خود را « اندك » و تنهايي ام را «كوچك» ديدم كه« خورشيد» را در سوختن و افروختن اين همه « تنها» یافتم. قرن هاست خورشید« فروزان» در عرصه« آسمان»، یکه و « تنها» ،بی یار و «بی همتا»، بی مزد و « بی دریغ »،بر صحرا و بر « ستیغ » به سوی« سرنوشت می شتابد» و بر خاک و «خشت می تابد»! پیگیر و بی امان با شب آوران« می ستیزد» و با ظلمت «در می آویزد»! هماره نور« می افشاند» و سرود روشنگری «می خواند». در درون،هستی خود را « می سوزد» و بر جهان هستی نور« می افروزد»! از تاریکی «نمی ترسد» و از ظلمت « نمی هراسد». در انجام رسالت روشنگری نه« پاداش» می خواهد ، نه « معاش»! بنابراین من رسالت روشنگران بشریت را «بسی سنگین» و « بسیار بنیادین» دیدم. روشنگران بشر باید در دستی «عَلَمِ نور » و در دست دیگر«قَلَمِ شعور » برگیرند و با یورش بر «قصر قیصر»ها و شورش بر «فصل فیصل»ها ، بنیاد «جور و جهل و جمود» و بنیان « جبر و جبروت و جحود» را درهم شکنند! روشنگران بشر باید خورشیدوار در خویشتن خویش« بسوزند» و فرا راه بشر «نور افروزند»! اینان «شراره های شور» اند و « مناره های نور»! -------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- ستیغ : قله کوه درآویختن: درگیرشدن،جنگیدن شراره: جرقه،ریزه آتش که به هوا پرد مناره: جای نور،گلدسته معاش: وسیله زندگی، روزی عَلَم: رایت،پرچم،بیرق قیصر: پادشاه(لقب شاهان روم) فیصل: حاکم،قاضی(در اینجا حاکم ناحق) جمود: خشکی،بسته شدن،دگم بودن جبر: کسی را به زور به کاری واداشتن جبروت: قدرت و سلطه(در اینجا قدرت غیر الهی) جحود: انکار امر یا حق کسی با علم به آن ---------------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 26 اسفند 1394 | 7:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(213) -------------------------------------------- هر که بر خود نیست فرمانش روان... ---------------------------------------- من كساني را ديدم كه نه «سايه اي از سیادت » داشتند و نه «مایه ای از مناعت » ؛ بنابراین زير« سايه » و در «حمایه» ديگران راه مي رفتند! هر که بر خود نیست فرمانش روان می شود فرمان پذیر دیگران (اقبال لاهوری) چه شکوهمندند انسان هایی که نه تنها« سایه » بر سر هر« همسایه»، که حتی« مایه» بر باور هر« فرومایه » می افکنند! من هر افق تازه اي را كه ديدم، در پرتو «تحول درون» در گردش « گردونه گردون » یافتم، نه در « سايه سكون ». خوشا آنان که در بوستان سرافرازی « سرافراختند» و بر سر بشریت « سایه انداختند»! ---------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------- مایه: بنیاد هر چیزی سیادت : مجد ، شرف ، سروری،بزرگی ، مهتری مناعت: محکم و استواربودن،پایداری و استقامتّ،بلندنظری حمایه: حمایت،پشتیبانی،نگهبانی،نگهداری و دفاع از کسی @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 24 اسفند 1394 | 8:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(212) --------------------------------------------- « روند تکامُل» و «فرایند تعامُل» --------------------------------- من زمانی و زمینی را دیدم که برای عمر کرم ابریشم « واپسین لحظات» بود، اما براي پروانه، « آغازين روز حيات». اين « گردونه گردان» و « واژگونه آژمان» همچنان مي گردد و روند زادن و مُردن ، و مرگ و زندگي پشت و روي يك صفحه است. انسان،در «تعامُل با جهان هستی» می تواند به ایده «تکامُل اَلَستی» دست یابد! «خیام نیشابور»،آن «سراینده فکور» این« روند تکامُل» و «فرایند تعامُل» را چه زیبا به تصویر می کشد: جامی است که عقل آفرین می زندش صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف می‌سازد و باز بر زمین می زندش ---------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------- واژگونه : کنایه از آسمان،روزگار آزمان: بی زمان،ازلی و ابدی روند: دوره،نوبت @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 23 اسفند 1394 | 8:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(211) ----------------------------------------------- « تعصب » یا «تعقل»؟! ----------------------------------------- من کشف«باورهاي آزاد» را در «آزادي از باورها» ديدم. آن گاه «پويش» در راه رشد و « رويش» را آغازيدم، كه همه گياهان باورهاي« پيشاپژوهشي» را از باغ انديشه بركندم و به جايش نهال باورهاي« پساپژوهشي» را نشاندم. بت ها نه همیشه از جنس «سنگ و چوب ناچیز»، که گاه از جنس« باورهای خردستیز» اند! تعقل «چراغ همیشه» است و تعصب ،«زندان اندیشه»! تا از تعصب «نرهیم»، به تعقل «نرسیم»! --------------------------------------- #شفیعی_مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 | 7:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(210) ----------------------------------------- گوهر معرفت ----------------------------------- من «گوهر معرفت» را در رسوباتي ديدم كه پس از فراگرفتن همه چيز و فراموش كردن همه چيز ، در بستر ذهن به جاي مي ماند. بنابراین برای «شکوفایی» و« دانش افزایی» چونان« زنبور عسل» در «دشت و جنگل» از هر «شکوفه ای ،شیره ای» و هر« گلی جیره ای» باید نوشید و در بستر خرد« درهم ریخت» و« به هم آمیخت» و پس از«روند نقادی» و «فرایند وقادی» عصاره آن را به صورت« شهدی شیرین» و «انگبینی نوشین» به کام« تشنگان معرفت» و«شیفتگان حکمت» چشانید! --------------------------------------- #شفیعی_مطهر —--------------------------------------- جیره : روزیانه،خوراکی که روزانه به مقدر معین به کسی بدهند نقادی :سره کردن و جداکردن خوب از بد وقادی: فروزندگی، روشنگری شهد : عسل ، انگبین انگبین: عسل،شهد،هر چیز شیرین ----------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 21 اسفند 1394 | 7:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(209) -------------------------------------------- آسايش و آرامش -------------------------------------------- من مسخ شدگاني را ديدم كه همه «آسايش و آرامش »خود را «درمي باختند » تا «ابزار آسايش و آرامش» را «فراهم می ساختند». آن گاه اين« ابزار رفاه» براي« دل هاي بي تكيه گاه» نه «آسايشي» در بر داشت و نه «آرامشي»! آرامش و آسایش نه در« ابزار» ،که در« رفتار» است؛ «رفتار عقلانی» ،نه« ابزار کامرانی»! ------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 20 اسفند 1394 | 7:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(208) ------------------------------------------------- آرامش در «مُكنت » یا « قناعت» ؟! ---------------------------------------------- من مردمي را ديدم كه كوهساران فلك فرساي « آسایش» را « درمی نَوَردیدند» ، اما به قله هاي ملك آساي« آرامش » « نمی رسیدند». آنان چهارنعله به سوی مهد آسایش« می تاختتند» ، اما شهر آرامش را « نمي شناختند». غافل از اين كه آرامش نه در «مُكنت »، كه در« قناعت» است. آنان به سوی «رفاه» « می شتافتند»، اما «تکیه گاه» « نمی یافتند»! دنیا برای دنیاطلبان چونان «آب شور» و «مرداب دیجور» است، هر چه بیشتر می نوشند ،تشنه تر می شوند! --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 19 اسفند 1394 | 7:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(207) --------------------------------------------------- انتقادگریزی و منتقدستیزی! ------------------------------------------- من بسیاری از «کنشگرانی سیاسی» را با «پندارهایی مردم هراسی» دیدم که ریاکارانه فریاد برمی داشتند و دیگران را به انتقاد از خود فرامی خواندند . اما چون« نرم ترین نقاد»، «گرم ترين انتقاد» را مطرح مي كرد ، با شدت و حدت بر او « مي تاختند» و از گردونه بيرونش« مي انداختند». آنان با هر منتقد سر به مجادله و منازعه« برمي داشتند» و هر انتقاد را توهين و تضعيف «مي انگاشتند». شگفتا در« شعار» با « اصرار»، همگان را به انتقاد« فرامي خواندند» ولی در «رفتار» با « انكار»، منتقدان را « مي راندند». در حالی که من توانا ترين انسان ها را قابل انتقادترين آنان يافتم ... در جوامع انسانی کسانی می توانند از« رذایل، پیراسته » و به « فضایل ،آراسته» شوند که نه تنها« نقدهای دلسوزانه» که « انتقادهای بی رحمانه» را به جان بخرند و روان را با آن بیارایند! و چه ناتوان و درمانده ديدم قدرتمداران و زورمنداني را كه «كوچك ترين انتقاد » و «دلسوزانه ترين ارشاد» را برنمي تابيدند و بر منتقدان برمي خروشيدند. انتقاد موهبتی« الهی» و درمانگر« تباهی» است؛ چون از میان « برخیزد»،همه ارکان نظام« فروریزد»! ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 18 اسفند 1394 | 7:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(206) ------------------------------------------------------ دارونامه «فرازمین» و «فرازمان» -------------------------------------------- من دارونامه اي را ديدم« فرازمين»، نگاشته حكيمي« فرازمان» كه بيماران به جاي عمل و اجراي « باید» ها و « نباید» های آن ، اقدام به حفظ مواد آن مي كردند. بارها آن را با «خطوط زرين» بر «لوح هاي سيمين»« مي نگاشتند» و بر سر «مي گذاشتند» ؛ و چون با اين شيوه ها دردها را شفا نمی بخشيد، گروهي آن را « فروگذاشتند» و جمعي آن را فراعمل « انگاشتند» ...... و چنين شد كه آورنده اين نامه به ناله درآمد كه : «وقال الرسول يارب ان قومي اتخذوا هذا القرءان مهجورا» (فرقان/۳۰) محمد ـ فرستاده خدا، لب به شکايت مى گشايد و مى گويد: پروردگارا، کافران و گنهکاران قوم من اين قرآن را وانهادند. -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 17 اسفند 1394 | 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(205) ---------------------------------------------- جان باختن و جانان را شناختن! ----------------------------------------- من خدا را تنها معشوقي ديدم كه عاشقانش به يكديگر حسادت نمي ورزيدند. عاشقانی که به یکدیگر حسادت« می ورزند» ،به پشیزی« نمی ارزند»؛ زیرا «عاشق راستین» و« دلباخته دیرین» کسی است که جان را برای« وصلت جانان» بخواهد، نه جانان را برای« لذت جان»! در عرصه عشق آن که « جانان را شناخت» ،«جان باخت» و آن که «جان را نواخت»، «جانان را درباخت»! مولانا «عشق را چه زیبا سروده» و «عاشق را چه شیوا ستوده»: آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟ ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 16 اسفند 1394 | 9:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(204) -------------------------------------------------- شکست ها و بن بست ها! ----------------------------------------- من در زندگی« کاری » شكست هاي «بسیاري» را ديدم. هر «شكستی» بيانگر« بن بستی» است! «بن بست ها برای بازکردن» است و «شکست ها برای از نوآغازکردن»! «درهای بسته را باید گشود» و «راه های گسسته را باید پیمود»! از« بن بست ها» باید « درس آموخت» و از « شکست ها» باید « تجربه اندوخت» ! در پویش راه موفقیت آنچه نازیباست، نه «افتادن مکرر»، که « برنخاستن مستمر» است! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 8 اسفند 1394 | 6:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(203) --------------------------------------------------- «از بیرون بنالیم» یا «از درون ببالیم»؟! ----------------------------------------- من «نویسایی نَوَند» و «اصلاحگری انديشمند» را ديدم كه« اصلاح نهال را از ريشه ها» ، و «اصلاح خصال را از انديشه ها» آغاز مي كرد، نه از «شاخه هاي سرگردان» و « احساسات لرزان». بنابراین دریافتم که اصلاح هر «جماعت» از «تربیت» آغاز می شود. باید همین امروز «فرد»ها را «شناخت» تا «فردا» را «ساخت». «تربیت» از «ناتوانی ذلیل»،«انسانی نبیل» می سازد و از «وجودی حقیر»،«موجودی دلیر»! انسان هزار«حنجره آواز» دارد و هزار«پنجره پرواز»؛ اما «انسان حقیر» محبوس در «قفس تحقیر» حنجره اش «خسته» و پنجره اش«شکسته» است! نه«پَرِ پَرواز» دارد و نه«حنجره آواز»! برای رسیدن به توسعه نباید «از بیرون بنالیم» بلکه باید «از درون ببالیم»! ---------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------------- نویسا : نویسنده نَوَند : تند و تیز،تیزفهم نبیل: نجیب و شریف،دانا و هوشیار بالیدن : رشدکردن،بزرگ شدن،تناورگشتن @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 7 اسفند 1394 | 7:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(201) ----------------------------------------------- « کسب کمال» یا « ارضای آمال»؟! ---------------------------------------- من بخيلي را ديدم كه براي ثروت خود «حصار» بود و براي وارثان،« انباردار». او شبانه روز می دوید و مال را فقط « می اندوخت». و تن و جان را در آتش حرص و طمع «می سوخت»! من مشکل او را نه «بالینی»، که در «جهان بینی» دیدم! او دنیا را نه «وسیله کسب کمال»، که «شیله منتهای آمال» می پنداشت و همه توش و توان خود را به « گردآوری مال» و «ارضای آمال» «می گماشت»! دنیا را باید با «نگرشی بهتر نگریست» و با «بینشی برتر زیست»! ------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ------------------------------------------- شیله: حیله،مکر،خدعه بالینی: در اصطلاح پزشکی چگونگی و حال بیمار در مدت بستری بودن،مطالعه و بررسی عملی ناخوشی ها در بیمارستان @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 5 اسفند 1394 | 9:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(200) ------------------------------------------- «روند آزمون» یا «ترفند افسون»؟! --------------------------------------------- من «گاه و بیگاه» و در عمر« کوتاه» اشتباهات زيادي را ديدم. چون نمي توانستم پیامدهایش را«جبران » و دردهایش را «درمان» كنم ، نام آن ها را «تجربه» نهادم. زندگی بشر مجموعه ای از «آروین » و « تبیین» است! گاه انسان در «روند آزمون» به «ترفند افسون» گرفتار می شود! مشکل بشر خطاکردن نیست، بل که مشکل اصلی درس نگرفتن از «آروین» و عبرت نگرفتن از« پیامدهای واپسین» است! خطا و اشتباه نه در «بافتار » و «ساختار»، که در «تکرار» است که زندگی را« ویران» و دنیا را « پریشان» می کند! ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر —---------------------------------- آروین: آزمایش،امتحان،تجربه تبیین : بیان کردن،آشکارساختن،توضیح و تفسیر ترفند: مکر،حیله،تزویر،دروغ،سخن بیهوده افسون: حیله،تزویر،مکر،نیرنگ،دمدمه جادوگران بافتار: مجموعه سلول هایی که شکل و ساختمان یکسان دارند و کار مشترکی انجام می دهند. @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 4 اسفند 1394 | 12:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(199) ---------------------------------------- «کُشتن» یا « کاشتن»؟! --------------------------------------- من دلي را ديدم كه در « آنی شكست»، اما دریغا با گذشت عمری «به هم نمي پيوست». بنابراین دانستم که در« نوازش دل ها» و « گشایش مشکل ها»، «کشیدن بار انبوه» به که «چشیدن زهر اندوه». در بوستان انسانیت «گلشنی از محبت کاشتن» به که« دشمنی را با خشونت کُشتن»! با خشونت دوست،دشمن می شود با محبت خار،گلشن می شود ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 3 اسفند 1394 | 8:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(198) ---------------------------------------------------------- از« ستیغ درخشیدن» و «بی دریغ بخشیدن»! ---------------------------------------------------- من «كوهساران فلك فرسا» و «دل های ملك آسا» را ديدم آن، پر از چشمه هاي« زلال آب » بود، و این ،پر از «خون ناب» . من در این « خاطرهاي نژند»،«خاطره هایي شکوهمند» ديدم خاطره هایی «مهرآمیز»،اما چون تيغ« تيز» بودند . تیزی آن تيغ ،رگ ها را نمي بريد، اما دل ها را زخمي مي كرد. انسان های بزرگ دلی«محزون و پرخون»،اما سیمایی«گلگون» دارند؛ دل ها،«نژند» دارند و بر لب ها «لبخند»؛ غم ها در دل« نهان» و شادی ها در چهره،«عیان»؛ اینان خود را «می سایند» تا دیگران «بیاسایند»! سختی ها را« تحمل»،اما بر دیگران« تحمیل» نمی کنند! صد «گریوه» را «می پیمایند»،تا «گره »ای از کار دیگران « بگشایند»! در تاریکی های «اضطراب» چون «آفتاب» «می درخشند» و به همه شب زدگان نور و نوا « می بخشند»! چه زیباست از« ستیغ درخشیدن» و «بی دریغ بخشیدن»! ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر —------------------------------------- نژند: اندوهگین، افسرده،پژمرده،خشمگین سودن: ساییدن،کوبیدن،سفتن،نرم کردن گریوه : پشته،تپه،گردنه کوه ستیغ: راست و بلند ایستاده چون ستون ،قله کوه @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 2 اسفند 1394 | 7:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(197) --------------------------------------------------- « نهال حكمت» و « کمال معرفت» --------------------------------------------- من« نهال حكمت» و « کمال معرفت» را ديدم كه »ريشه در دل» داشتند و «اندیشه در فضایل» . ميوه هايشان از« سرشاخه هاي گفتار مي روييد» و عطرشان از «شکوفه های رفتار می بویید»! این انسان های حکیم و عارف اند که صحن و سرای گیتی را با « گفتار حکیمانه می آرایند» و با « رفتار عارفانه می پالایند»! --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر —---------------------------— پالایش: صاف کردن،بیختن،تصفیه @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 1 اسفند 1394 | 6:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(196) -------------------------------------------------- «قناعت» و «مناعت»! ------------------------------------------------ من سيماي فقر را ديدم ، نه تنها در چهره« گداي نادار» ، بل كه در سیمای « زياده خواهِ طمعكار». فقر نه تنها «نداشتن» ، که خود را « فقیرانگاشتن» است! چه بسیار انسان های« آزمند» که با فرادستی از فقر «می نالند» و چه بسیار شهروندان« خرسند» که با فرودستی به خود «می بالند»! بنابراین آنچه انسان را از «باریکه نیاز و نقمت» «می رهاند» و بر «اریکه ناز و نعمت»« می نشاند»، «قناعت» است و «مناعت»! ----------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- آزمند: حریص ،آزور نقمت: کینه کشی، عذاب، رنج و سختی، عقوبت اریکه: تخت،سریر،تخت پادشاهی مناعت : بلندنظر و عالی طبع بودن،پایداری و استقامت http://telegram.me/amotaharl
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 30 بهمن 1394 | 8:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(195) ------------------------------------------------ « سرمايه ثبات»و «حاصل حیات» ---------------------------------------------- من « سرمايه ثبات»و «حاصل حیات» خود را ديدم، نه در اموالي كه «اندوخته بودم»؛ بل كه در قلب هايي كه به آن ها عشق و عاطفه« آموخته بودم». عشق و عاطفه،«کمال آفرین» است و مال و دارایی مایه «نفرت و نفرین»! من حاصل زندگی را نه در «اندوختن مال» که در « آموختن درس کمال» یافتم. درسی که خود در «مشرب بندگی » « آموخته » و در «مکتب زندگی » «اندوخته »بودم! عشق آموزی، «درس کمال» است و «غرس نهال» است ! مال« در حال زوال» است و عشق «سرچشمه لایزال» . آن ،«غرور» را برمی انگیزد و این، با «زور می ستیزد»! -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر —------------------------- ثبات : قرار،پایداری،استواری ---------------------------------------------------- http://telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 29 بهمن 1394 | 8:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(194) ------------------------------------------------- چشم دل باز کن... ------------------------------------------------- من موش کور را دلداده ای « عاشق » و همسری « صادق ترین » دیدم ؛ چرا که زيبايي همسرش را ناديده باور داشت.. چه زیباست دیدن با « چشم دل » همراه با « درک فضائل» و چه باصفاست شنیدن با «گوش جان» برای« انسان گوشوان». بنابراین فهمیدم که می توان «با هر پگاه شکُفت» و « با هر نگاه سخن گُفت»! آن که چشم و گوش دل را « گشوده» و راه عشق و عرفان را « پیموده» هم « آهِ حِس » را می فهمد و هم « نگاهِ نرگِس » را . هاتف چه« زیبا سروده» و چه« پویا پیموده» این «این وادی وَهم» و « این فاق فَهم » را: چشم دل باز کن که جان بینی و آنچه نادیدنی است آن بینی --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر —------------------------------------ گوشوان : آگاه و شنوا وادی: دره، سرزمین ، رودخانه فاق: دشت هموار
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 28 بهمن 1394 | 7:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(193) ------------------------------------------------ آتش عشق؛سوزنده ،اما سازنده! --------------------------------------------- من سه چیز را غیرقابل اتکا دیدم: غرور را ، دروغ را و عشق را؛ زيرا انسان با « غرور» بر دیگران« مي تازد» ، با « دروغ» ،جان خود را «مي گدازد» و با «عشق» سر را « مي بازد». هر سه پرخطرند و ویرانگر؛ اما آن دو «جانکاه»اند و این «جان پناه»! آن دو انسان را به «خاک تباهی»می نشانند و این انسان را به «افلاک آگاهی» می رساند! انسان در آتش عشق چون « ققنوس » می سوزد؛ اما چونان « ونوس » از خاکستر خود « برمی خیزد» و عالمی را به شوق وصال یار «برمی انگیزد»! ----------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------- ققنوس: معرب کلمه یونانیKuknos ،مرغی افسانه ای است که منقارش 360 سوراخ دارد و و در کوه بلندی برابر بادمی نشیند و آوازهای عجیب برمی آورد و هزار سال عمر می کند.چون عمرش به آخر می رسد،هیزم بسیار جمع می کند و بر بالای آن می نشیند و بال برهم می زند تا آتشی از بال او بجهد و هیزم آتش بگیرد و خود با آن بسوزد! ققنوس های بعدی از خاکستر او پدید می آیند. ونوس:رب النوع عشق و زیبایی در نزد رومی ها ویونانی های قدیم ---------------------------------------- سایر آثار این قلم در : گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 27 بهمن 1394 | 7:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(192) ----------------------------------------------- «زندگی» و «اَرزَندگی» ------------------------------------------------ من رودخانه خشکی را دیدم که هیچ کس از «امواج سیال» و «آب های زلال» آن نامی نمی بُرد و از روزهای طراوت بخشی و حیات آفرینی او سپاسگزاری نمی کرد ..... و من دانستم که انسان همیشه و همواره و در همه عمر باید مفید و اثر بخش باشد. شمع های« خاموش»، «فراموش» می شوند . درختان «بی ثمر» را به « تبر» می سپارند و انسان های« بور» را به «گور»!! دنیای زیبا تا آنجا ارزش« زیستن» و« نگریستن» دارد که «زندگی» همراه با «اَرزَندگی» باشد! -------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------- بور : کسی که از عهده هیچ کاری برنیاید یا کاری کند که در اثر آن شرمنده باشد.
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 26 بهمن 1394 | 7:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(191) -------------------------------------------------- «خط فقر» ناشی از « شط فرق»؟ -------------------------------------------------- گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org من خط فقر را دیدم . خط فقر دقیقا زیر پای « مرفهان بی درد» بود و «متولیان نامرد». خط فقر، پیکر نحیف و لطیف و «نازنین»کودکی خیابانی را در زیر جرثومه سیاه و « سنگین» خود « می فشُرد» و طراوت نوجوانی اش را بی رحمانه «می پژمُرد». آن گاه که «خط فقر» پررنگ شود، «شط فرق» طغیان می کند! ...و خدا نکند که این «طغیان بیهوده » به «عصیان توده» بینجامد! --------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------ شط :رود بزرگ طغیان: از حد خود درگذشتن،از اندازه تجاوزکردن،بالاآمدن آب دریا عصیان : ترک طاعت،،عدم انقیاد،نافرمانی،سرپیچی
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 25 بهمن 1394 | 6:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(190) ---------------------------------------- « اندیشیدن بهتر» یا« کوشیدن بیشتر»؟! -------------------------------------- من هیزم شکنی را دیدم که هر روز برای «گذران معاش» بر«میزان تلاش» خود می افزود ، اما حاصل كارش نه «افزایش» که «كاهش »مي يافت..... زيرا او فرصت نداشت تا « تبرش را تيز» کند و «خردش را دستاویز» قرار دهد!! او به جای اين كه «بهتر بينديشد»، «بيشتر مي كوشيد». یك هیزم شکن وقتی خسته می شود که «تُندرش تُند» باشد و « تبرش کُند» ، نه این که «خود دُژآباد » باشد و «هیزمش زیاد ». تبر ما انسان ها نیز« باورهایمان »است، نه« آرزوهایمان»! ----------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------- دستاویز : وسیله تُندر: غُرش ابر،هر چیز غُرنده دُژآباد: خشم آلود،بدخو،نادان،تندخو ----------------------------------------------- سایر آثار این قلم در : گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 24 بهمن 1394 | 7:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(188) --------------------------------------------------- «تلاش خردمدانه» یا «تقلای احمقانه»؟! ---------------------------------------------------- من يك ماهي را ديدم كه براي رهايي از محبس« تُنگ مينا »خود را به «خاك صحرا »افكند. ...و من آنگاه بود كه دريافتم تکاپو در راه آزادی آن گاه به ثمر می رسد که همراه با «تلاشی خردمندانه» و «کنگاشی کنجکاوانه» باشد. تقلای نابخردانه انسان را از «بدبختی و اندوه نمي رهاند»، بلکه در ژرفاي« شوربختي انبوه مي ميراند». --------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------ کنگاش : شور،مشورت
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 21 بهمن 1394 | 7:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(187) ---------------------------------------------------- ...آن گاه که انسان انديشيد!! ------------------------------------------------------- من انساني را و گرگي را ديدم كه هر دو مي خوردند و مي خفتند و شهوت مي راندند. در اين عرصه ها اشتراك ها را يافتم، اما افتراق ها را درنيافتم؛ تا....... تا آن گاه که انسان انديشيد!!!! آن گاه که انسان «اندیشید»، جهان هستی را معنی «بخشید»! ---------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر —---------------------------------------------------— سایر آثار این قلم در : گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 20 بهمن 1394 | 7:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(186) ----------------------------------------------- لزوم شناخت « زمینه » و «زمانه»! ------------------------------------ من روشنگری را دیدم که بر این باور بود که «پوسته شب سياه» ، «خورشيد روشن پگاه» را در نهانگاه خود نهفته است. او همه طول شب بر آن پيكره سياه «چنگ انداخت» و جان را در اين «گُدازه گُداخت» . او حتي سينه سياه شب را «شكافت»؛ اما خورشيدي «نيافت»!! ......و من دريافتم كه تا « روزگار شیدایی» و « بهار شکوفایی» فرانرسد، نه صبا پرده غنچه را « مي شكافد» و نه گُل در عرصه چمن« مي شكفد» خورشید هر پگاه نه بی گاه « می تابد» و نه بی راه « روی برمی تابد»! بنابراین «روشنگران زمین» و «روشنفکران زمان» باید هم« زمین و زمینه» را بشناسند و هم« زمان و زمانه » را دریابند! ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ---------------------------------- زمینه: نقشه،موضوع،متن،سطح و روی چیزی،چیزی که نقشه روی آن کشیده شود زمانه : دهر ،روزگار ------------------------------------------------- سایر آثار این قلم در : گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 19 بهمن 1394 | 8:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(185) --------------------------------------------------- « تخدیر ریشه ها» یا « تنویر اندیشه ها»؟! ---------------------------------------------------- من «صدا»یی را شنیدم و « سیما»یی را دیدم که هدف از تلاشش « تخدیر ریشه ها» بود، نه « تنویر اندیشه ها» !! روند آگاهي بخشي آن نه «کاری سیاسی » که « سیاسی کاری » بود ؛ او انديشه ها را به جاي« انتشار» ، به حبس در «حصار انحصار» فرامي خواند. این شیوه تبلیغ نه راهی به سوی «کمال» می پوید و نه تکیه گاهی برای نیل به « آمال» می جوید. ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------- تنویر : روشن کردن،درخشان کردن تخدیر:بی حس کردن،کرخ کردن،سست کردن
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 18 بهمن 1394 | 7:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(182) ---------------------------------------------- اشک چکیده ،صفابخش دل و دیده! --------------------------------------------- من جهان هستی را دیدم. احساس کردم نگاه و نگرش من به « بصارت بیشتر» و « بصیرت بهتر» نیاز دارد؛ بنابراین بر آن شدم تا هر از چند گاهی «دل» و «دیده» را با قطراتی از زلال اشكِ«چکیده» « بشویم» تا راه رشد و رویش را بهتر« بپویم». گاهی یک قطره اشکِ« چشم» بیش از صد« چشمه» می تواند« دل دیجور» را «صفا بخشد» و «جان رنجور» را « شفا دهد»! --------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------- دیجور : تاریکی،تیره رنگ مایل به سیاهی ------------------------------------------- سایر آثار این قلم در : گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 15 بهمن 1394 | 10:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 104 105 106 107 108 ... 130 صفحه بعد