#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(51)


فرق است میان «بینش» و «بینایی»

من نگاهی را دیدم که همه ديدني ها را «مي ديد» ،
همه افق ها و در و دیوارها را« درمی نَوَردید» ،
 ولي حقيقت را نمي ديد... 

«اُفُق» را می دید و «طُرُق» را درمی نَوَردید، 

ولی به «مدرک» می رسید، نه به «درک»!

بنابراین دریافتم انسان برای درک هستی نه تنها «بینایی»،که«بینش» لازم دارد!

نه تنها «باید دید»،که «شاید کاوید»!


(#شفیعی_مطهر)

-----------------------------------------

«شاید کاوید» : شایسته است که کاوش کنید.


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 1 مهر 1394 | 6:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(49)

سال های سترون در جستجوی مردان فرزانه و فروتن!



 من سايه يك نجات بخش و رهايي آفرين را ديدم از جنس نور و به زلالي 

بلور .


این ناجی بيش از ۱۱۰۰ سال منتظر بود که ۳۱۳ نفر يار صادق و هميار 

عاشق بيابد ، تا برپاخيزد ؛ 


سينه شب هاي ستم را بشكافد و غنچه همه استعدادها را بشكوفاند. 


 اما دريغ از اين عده اندك مرد پاك در همه كره خاك!! 


(#شفیعی_مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 30 شهريور 1394 | 18:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#‏دل_دیدنی_های_شهر_سرب_و_سراب‬

قدرت و محبت

من شهریاری را دیدم که که همه چیز داشت؛
اما نمی دانست که «قدرت»، «محبت» نمی آورد.
بل که این « محبت» است که «قدرت» می آورد!
...و ای کاش این سخن امام علی(ع) را خوانده یا شنیده بود:
« احمق ترین خلق کسی است که خود را عاقل ترین خلق بداند!

عکس ‏سیدعلیرضا شفیعی مطهر‏
 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 29 شهريور 1394 | 10:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

شیفتگان خدمت» یا «فریفتگان قدرت»؟! 

 

من مديراني را ديدم كه مدعي بودند«شيفته خدمت »اند،نه «فريفته قدرت»؛
اما ياخته ياخته وجودشان وابسته به « ميز قدرت » و « مهميز دولت »بود.
«تصور هویت» آنان «ناچیز» و «تبلور شخصیت» آنان در «میز» بود!
«خدا»یشان تنها در «قاب»جلوه گر بود و «سیما»یشان در «نقاب»!
از «گفتار»شان «نیرنگ و نفاق» می تراوید و از «رفتار»شان،« شرنگ و شقاق»!
« کار»شان «فریب ناس» و «ابتکار»شان ،«لهیب اختلاس»!

(‫#‏شفیعی_مطهر‬)
---------------------------------------------------— —-------------------
مهمیز : آلتی فلزی که بر پاشنه چکمه و.صل کنند و به وسیله آن اسب را به جست و خیز درآورند،در اینجا کنایه از مهار و افسار
شرنگ : زهر ،سم ،هر چیز تلخ ،حنظل
شقاق : ناسازگاری ،دشمنی، نفاق ،مخالفت کردن، دشمنی ورزیدن
لهیب :گرمی و شعله و زبانه آتش

عکس ‏سیدعلیرضا شفیعی مطهر‏


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 28 شهريور 1394 | 16:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«کاه حقیر» یا «کوه کبیر»؟!
-------------------------

من مشکل بزرگ خودکامگان را نه تنها «فرنشینی»،که «خودبزرگ بینی» دیدم.
انسان «خودبزرگ بین» در آیینه خودبینی،«کاه حقیر» را «کوه کبیر» می بیند.
او قبل از دیگران،خود را «فریب» می دهد و پیش از دیگران،خویش را به« صلیب» می کشد!
این گونه افراد نه تنها «قائل توهم» که «قابل ترحم» اند!
اینان«اسیر عقده حقارت» و در «زنجیر شراره شرارت» اند!
این فرومایگان بر« موج زور سوار» و بر« اوج غرور ماندگار»اند!


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 26 شهريور 1394 | 17:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 «آزادی اندیشه» حتی برای«باطل پیشه»!
من بسی باورهای «باطل» و پندارهای «لایعقل»را دیدم که اصول آن نه با «آیین عقل» می ساخت و نه با «موازین نقل»؛

اما هیچ گاه برای خود حقی ندیدم که آزاداندیشی باورمندان آن عقاید را« سلب» یا به سویی« جلب» کنم.

زیرا آن گاه که ما اصلی به نام «آزادی اندیشه» را می پذیریم،

باید اقتضائات آن را هم بپذیریم و به هر فکر و اندیشه ای - گرچه آن را «باطل» و باورمندان آن را« غافل» بدانیم- احترام بگذاریم. 

«آزادی اندیشه» را پاس بداریم حتی برای «باطل پیشه»!

(#شفیعی_مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 23 شهريور 1394 | 6:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

«اسارت فکر»یا «حقارت بکر»


----------------------
من «اسارت فکر»را بدترین گونه «حقارت بکر» دیدم.
هر انسان از آن لحظه که« هویت» خود را «حقیر» می بیند،«شخصیت» خود را «تحقیر» می کند.
انسان تحقیر شده موجودی پست و فرومایه و وجودی دون مایه است
که آماده« ارتکاب هر جنایت» و «انتخاب هر رذالت» است.
بنابراین راه تربیت انسان،«تکریم شخصیت» و «تعظیم هویت» اوست.


(‫#‏شفیعی_مطهر‬)

عکس ‏سیدعلیرضا شفیعی مطهر‏


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 22 شهريور 1394 | 17:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

« نیش»یا«نوش»؟!


من خردمند را کسی دیدم که از هر «نقمت الیم»،«نعمت عظیم»می سازد
 و از هر «تهدیدی ویرانگر»،« فرصتی بارور» .
 در جهان آفرینش همه رویدادها« مطلوب» و همه رفتارها «محبوب» نیست؛
اما انسان خردمدار و خردورز از « نیش زهرآگین»،«نوش نوشین» می سازد 

و از «جهد دیرین»،«شهد شیرین»!
(#شفیعی_مطهر)
-------------------
نقمت:عتاب، انتقام ،کینه کشی، پاداش به عقوبت
الیم:(صفت مشبهه عربی)،دردناک
جهد:تلاش و کوشش


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 22 شهريور 1394 | 7:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بین «تَن»ها،«تَنها»ماندن!


من لب های خود را تاول زده دیدم از« آش نخورده» و «خراش سترده»  ؛
و چه دردآور است سوختن بدون «آتش» و پژمردن بدون «عطش!» 
...و چه شیرین است بین «تَن»ها،«تَنها»ماندن و از «مَن»ها،«مِنها» شدن!!


(#شفیعی_مطهر) 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 21 شهريور 1394 | 7:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

گرمی در« دِل »،نه در« گِل»


عکسهایی دیدنی از شهر یخ زده
من شهری یخ زده را دیدم كه همه بر و بومش اسیر «انجماد» ،اما حلقومش پر از «فریاد» بود.
برای« شاد زیستن» و «آزاد نگریستن» باید گرمی در« دِل »باشد،نه در« گِل». 


(#شفیعی_مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 20 شهريور 1394 | 6:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تاريخ : پنج شنبه 19 شهريور 1394 | 7:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

« نایی برای گفتن» یا «نوایی برای نهفتن»  

  
          
من درد مشترك همه «فرزانگان فرهیخته» و «خردورزان برانگیخته» را دردی دیدم« نهان» و رازی« پنهان» ، 
كه نه« نایی برای گفتن» دارند و نه «نوایی برای نهفتن»...
و دل های« سوخته» و درون های« افروخته» شان چنین می سراید:
مرا دردی است اندر دل كه گر گویم زبان سوزد      
 و گر پنهان كنم ترسم كه مغز استخوان سوزد 
بیان این دردها زبانی« شیدا» می خواهد و گوش هایی «شنوا ».
 
(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 18 شهريور 1394 | 10:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

« نگاه نوین» و «راه بنیادین» 


من از بین «پویندگان پهنه حیات» و« جویندگان راه نجات» ،رهروی را ندیدم كه بتواند به عقب بازگردد و راه را از نو بیاغازد؛
اما همه پویشگران را بر گزینش این گزینه توانا دیدم که« نگاه نوین» و «راه بنیادین» را  از هم اكنون آغاز كنند. 


(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 17 شهريور 1394 | 6:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

چشمه های لایزال و کرشمه های کمال


من همه «آفریده های آفرینش» و« بیژه های بینش» را مقهور دست« بشر»  و مجبور اراده« توانگر» دیدم.
بنابراین دانستم که با« یاری خرد» و «بسط ید» باید همه ظرفیت های هستی را به« خدمت» گرفت و از آن «نعمت» ساخت .
هر «پدیده» که « دیده» شود،می تواند «چشمه ای لایزال» و «کرشمه ای از کمال» باشد. 


(شفیعی مطهر)

-------------------------------------------------------
بیژه :خالص،بی غش،خاص،خاصه ،ویژه
بسط ید: گشادگی دست، گشاددستی، فراخ دستی ،دست بازبودن
کرشمه:اشاره به چشم و ابرو، غمزه


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 16 شهريور 1394 | 6:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

انسان های «هرز» و درخت های «مهرورز»!


 
 من درختانی را دیدم كه به روی یكدیگر آغوش« گشودند» 

و غبار تنهایی را از دل« زدودند». 


آنان پیمان بستند که با هم بایستند و ایستاده بمیرند.
 گیاهی که،«احساس می ورزد»،به« سپاس می ارزد!»
...و انسان هایی که به یکدیگر مهر «نمی ورزند»،به پشیزی «نمی ارزند! » 
         
(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 15 شهريور 1394 | 6:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 زبان،معرف شخصیت انسان

 

من معرف شخصیت هر كس را در هر جمع به گاه ورود« لباس های مقبول» دیدم و به وقت خروج ،« سخن های معقول».
بنابراین چه بهتر سكوت كنیم كه آبروی لباسمان« نریزد» و به بی خردی« نیامیزد»! 


(با الهام از سخن تولستوی)   


تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد    


(سعدی)

 بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود
پسته بی مغز چون لب وا کند رسوا شود 


(صائب تبریزی)

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 14 شهريور 1394 | 6:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

برآیند«انتخاب»یا فرآیند «انتصاب»؟! 

 

من انتخابگری مردم توسعه نایافته را چون بستن دكمه پیراهن دیدم؛

اولی را كه« اشتباهی» ببندند،تا واپسین دكمه را با« ناآگاهی» می بندند.

بنابراین باید چشم ها را «گشود» و نخستین گام را با آگاهی« پیمود». 

آنجا که آفتاب آگاهی غروب کند،برآیند«انتخاب» رنگ می بازد و  فرآیند «انتصاب»فرهنگ می سازد!!

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 13 شهريور 1394 | 7:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

عوام در فرایند «طاعت» و «اطاعت»

من در این شهر كودكان را دیدم كه دنیا را به «بازی» می گیرند،

اما چون« بزرگ »می شوند،«بزرگان» شهر آنان را به «بازی» هم نمی گیرند.

«بزرگان !»سرنوشت همه را با «طاعت» نوشته اند و تار و پودشان را با «اطاعت» سرشته اند. 

آیا عوام جز «طاعت» وظیفه ای و جز «اطاعت» لطیفه ای دارند؟!

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 12 شهريور 1394 | 7:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«مشغول دل» یا «دل مشغولی»؟

من زندگی را باغی دیدم که با عشق، «بهار» می شود و با امید،«مشكبار».

اگر «مشغول دل» باشی،اسیر «دل مشغولی» نمی شوی.

اگر به «عشق مقدس»،«دل گرم»شوی،به «بند هوس»،«سرگرم» نمی شوی.
بیشتر «غصه های احتمالی»، نتیجه «قصه های خیالی» است؛

پس بدان اگر «فرهاد» باشی، همه چیز« شیرین» است. 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 11 شهريور 1394 | 7:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

شرنگ؛قاتل بی تفنگ!

من بسیاری از آدم ها را چون سیگار دیدم؛

یكدیگر را می كشند،

لذت می برند ،

دود می كنند،

تمام می كنند

و آن گاه یكی دیگر را... 

آری؛سیگار،شرنگ است؛قاتلی بی تفنگ!

...و برخی انسان هم!!

(شفیعی مطهر)

--------------------------

شرنگ:زهر،سم،هر چیز تلخ،حنظل


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 10 شهريور 1394 | 10:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

از «یلدای سیاه» تا «صفای پگاه»

من زیان سبز درخت را «آموزگاری پویا» و« معلمی گویا» دیدم؛ پیش از این كه شاخسارانش نور را ببینند،ریشه هایش تاریكی را تحمل كرده اند؛یعنی برای رسیدن به نور« آگاهی» از دهلیزهای« سیاهی» باید گذشت.  

برای رسیدن به «صفای پگاه» باید از «یلدای سیاه»گذشت!

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 9 شهريور 1394 | 6:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

دل گرمی یا سرگرمی؟!

 

من یك انگیزه «دل گرمی» را بهتر از هزار آمیزه« سرگرمی» دیدم.

آن،امید می آفریند و این،تردید!

آن،طراوت می بخشد و این،رخوت!

استثمارگران هماره می کوشند«سر»ها را گرم کنند و «دل» ها را سرد!

پس بیاییم با گرم کردن دل ها ،«امید»بیافرینیم و «تردید» را بمیرانیم! 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 8 شهريور 1394 | 6:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

قلب پاك و عقل با ادراك

 

من یك قلب پاك و عقل با ادراك را از همه معابد،مساجد و كلیساها مقدس تر دیدم. 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 | 2:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«تفکیر» یا «تکفیر»؟!

 

من رشد و رویش گل ها و ریاحین را در ریزش «باران تند» دیدم نه غرش «بوران تندر».

بنابراین دانستم رشد و رویش ذهن ها و استعدادها بر اثر استدلال های« خردپذیر »است نه فریادهای« تحقیر» .

انسان ها با انگیزش «تفکیر» رشد می کنند ،نه با یورش «تكفیر». 


(شفیعی مطهر)

تفکیر:(مصدر باب تفعیل- عربی) اندیشه کردن، اندیشیدن، اندیشه

تکفیر :(مصدر باب تفعیل - عربی)کسی را کافر و بی دین خواندن،به کفر و بی دینی نسبت دادن


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 4 شهريور 1394 | 7:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«استمرار نوزایی» یا «انتظار میرایی؟!»

 

من انسان ها را چون درختان خشك در زمستان دیدم،

ما انسان ها می توانیم هم چشم به راه بهاری« دلپذیر» باشیم

و هم منتظر تبر هیزم شكنی« پیر».

با آن «می بالیم» و از این« می نالیم».

با آن «تجدید حیات» می کنیم و با این،«تشدید ممات». 

بنابراین گزینش با ماست؛«استمرار نوزایی» یا« انتظار میرایی! »

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 3 شهريور 1394 | 7:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«سر» یا «سربار»؟!
------------------

من یعقوب را معلمی «لایق» و آموزگاری «عاشق» دیدم.

او به من آموخت كه چشم اگر یوسفش را نبیند،«كور» باشد،به كه« پرنور».

من این سر را از آن خواهم که اندر راه معشوقم

فدا سازم،چه باشد«سر» که گردیده است«سربارم»

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 2 شهريور 1394 | 9:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

اسارت در دام«شهرت»

 

من مردی را دیدم كه در اثر فریبندگی وساوس و برای ورود به كتاب ركوردهای گینس به جای پرورش از« بُن»، به رویش« ناخُن» پرداخت.

بناراین دانستم وقتی كه در وجود انسان قابلیتی برای اثربخشی بر جهان بشری نباشد،

به هر سویی، سر و به هر سرایی، در می زند تا سری در بین سرها درآورد. 

«شهرت» برای افراد« بی پایه» و اشخاص« فرومایه» ،سربرآوردن در میان سرهاست!

اگر شد با «مقام» و گر نه،با«اوهام»!

«شهرت» برای اینان«دامی ژرف» و «فرجامی شگرف»است!

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 1 شهريور 1394 | 5:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

دوست داشتن نامحدود در فرصت محدود

 

من چون فرصت باهم بودن با دوستان دوست داشتنی را محدود دیدم،

كوشیدم نامحدود دوستشان بدارم و با همه وجود حرمتشان را پاس دارم. 


(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 31 مرداد 1394 | 10:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

انسانیت انسان به چیست؟

 

من گردنكشانی را دیدم كه بر« گردن ها یوغ »نهادند و از« گردنه ها فروغ» را ربودند.

  انسان را با شمشیر گردن زدن به كه با زنجیر اسیر كردن. 

انسانیت انسان با« آزادی »به کمال می رسد و با« شادی» به شور و حال!

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 30 مرداد 1394 | 8:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

پند و گزند

 

من خردمند را كسی دیدم كه

از تجربه ها« پند» گیرد

و از رویدادها «گزند» نپذیرد. 

خردمند با اغتنام فرصت در رویارویی با دشمن از سنگ های« پرتابی»،بهانه های «شادابی» می سازد.

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 29 مرداد 1394 | 17:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 جنگ و نیرنگ

 

من جنگ را در چهره هایی گوناگون دیدم.

گاه با تیر و تفنگ و گاه با فکر و فرهنگ. 

زمانی در عرصه حقیقی و زمانی در میدان مجازی .

برهه ای با ابزار خشونت و زمانی با سلاح عطوفت. 

باید پلیدی و پلشتی را ذهن ها زدود و بر مهر و مدارا افزود.

جنگ،جنگ است و پی آمدش نکبت و ندبه و نیرنگ است! 

خداوند به انسان،زبان و بیان داده تا سخن بگوید و گفت و گو کند؛

نه چنگال و منقار و سنان تا بر دیگران بتازد و همه جا را ویران سازد!

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 23 مرداد 1394 | 9:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 « توان مالی»یا« همت عالی»؟!

 

من انگیزه بخشندگی را نه تنها در« توان مالی»،كه در« همت عالی» دیدم. 

برای داشتن روحیه سخاوت باید« سینه» را گسترش داد ،

نه اندوخته های« زرینه »و «سیمینه» را. 


(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 22 مرداد 1394 | 6:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 فریب فرومایگی!!

 

من یكی از سخت ترین لحظات زندگی را لحظه ای دیدم كه... 

كسی كوچكت كند،كه تو بزرگش كرده ای ! 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 21 مرداد 1394 | 8:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 منطق قاب و نقاب !

 

من در منطقه سرب و سراب،منطق قاب و نقاب را 

دارای برنده ترین سلاح و داننده ترین صلاح دیدم.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 19 مرداد 1394 | 4:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 تحقیر،حقیر می پرورد و تکریم،کریم!

 

من روزگاری را دیدم كه مردم تداوم حیات را در تحمل حقارت

و استمرار زندگی را در رخسار بردگی می دیدند.

زیرا فرایند تحقیر ،به حقارت انسان می انجامد 

و برایند تکریم،به کرامت جان و روان.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 18 مرداد 1394 | 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 حرف درمانی!!

 

من مدیرانی را دیدم كه همه دردها را با حرف درمان می كردند.

حرف درمانی تنها نسخه ای بود كه «دردهای امروز» را با «داروهای فردا »درمان می كرد!        

...و مردمی را دیدم که عادت کرده بودند درد را «رویت»کنند و درمان را در «رویا» ببینند!!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 17 مرداد 1394 | 7:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 شهر یوغ و دروغ!!

من در این شهر سرب و سراب جعبه ای «جادویی» و سیاستی «هیاهویی» را دیدم 

كه همه مخاطبان را« مرید» و شهروندان را« عبید» می خواست. 

ره آورد اینان برای دهن ها،«دروغ»بود و برای گردن ها،«یوغ». 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 15 مرداد 1394 | 7:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«شیفته خدمت» یا« فریفته قدرت»؟! 

 

من مدیرانی را دیدم كه مدعی بودند«شیفته خدمت» اند،نه« فریفته قدرت»؛ 

اما یاخته یاخته وجودشان وابسته به میز قدرت و مهمیز دولت بود.  

معمولا بوی عفن تفرعن فرعونی فراعنه را نمی توان از «تخت طاغوت» زدود جز با «تخته تابوت»!!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 14 مرداد 1394 | 7:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تاريخ : سه شنبه 13 مرداد 1394 | 10:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

عصری عجیب و نسلی غریب!

من عصری عجیب و نسلی غریب  را دیدم 

كه فاجعه را نه از «راه حمایت» که  با« نگاه روایت» می نگریستند .

به پندار اینان ،لحظه ها فقط شکار می شد و پیامدهایش،انکار. 

انسانیت  انسان به محاق نسیان می رفت و عواطف او به باتلاق حرمان. 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 13 مرداد 1394 | 7:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 118 119 120 121 122 ... 130 صفحه بعد