#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 511)
« سرمایه کسب کمال » یا « مایه وزر و وبال »؟!
چه بسیارند آنان که به ظاهر « زراندوز »اند و در باطن « تیره روز»؛
زیرا در زندگی خود « پیسه ها اندوختند » و برای آن « کیسه ها دوختند »!
در حالی که « لباس گور »کیسه ای برای « اسکناس موفور » ندارد!
« مال و منال »،اگر « سرمایه کسب کمال » نباشد،
« مایه وزر و وبال » است.
#شفیعی_مطهر
---------------------------
پیسه: پول،پول نقد
موفور : فراوان،بسیار،افزون،بی شمار
منال :جای یافتن چیزی، جایی که از آن سود به دست آید مثل مزرعه و دکان
وزر: بزه،گناه،سنگینی،بار سنگین،بار گران
وبال : سختی،عذاب،سوء عاقبت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد510)
« هِبَتی بُنیادی » یا « موهبتی انفرادی »؟!
من كساني را ديدم كه بسیار « گزه سختی را دیدند »؛
اما هرگز « مزه خوشبختي را نچشيدند»؛
زيرا « خوشي » خود را در « ناخوشی » دیگران
و « گنج » خود را در « رنج »ديگران مي ديدند.
آن گاه که خوشبختی چون « مِهر » بر سینه « سپهر » «می درخشد»،
همه هستی را « نور » و « سُرور » « می بخشد»!
در یک « جامعه دردمند» با « مردمی نَژَند»
هیچ شهروندی نمی تواند احساس خوشبختی کند.
در « شب تاریک » همه خانه های « دور و نزدیک »
در « کامِ ظلمت » اند و در « کُنامِ قَسوَت ».
و چون مهر « سَرزَنَد »، همه خانه ها را « دَر زَنَد»!
خوشبختی « هِبَتی بُنیادی » است،نه « موهبتی انفرادی »!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
گزه : گَزیدن،گزش
نژند:پژمرده،غمگین
کُنام: چراگاه دد و دام
قَسوَت : سختدلی،سنگدلی
هِبَت : هبه،بخشیدن، دادن چیزی به کسی بدون عوض
موهبت : بخشش،دهش
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد510)
« هِبَتی بُنیادی » یا « موهبتی انفرادی »؟!
من كساني را ديدم كه بسیار « گزه سختی را دیدند »؛
اما هرگز « مزه خوشبختي را نچشيدند»؛
زيرا « خوشي » خود را در « ناخوشی » دیگران
و « گنج » خود را در « رنج »ديگران مي ديدند.
آن گاه که خوشبختی چون « مِهر » بر سینه « سپهر » «می درخشد»،
همه هستی را « نور » و « سُرور » « می بخشد»!
در یک « جامعه دردمند» با « مردمی نَژَند»
هیچ شهروندی نمی تواند احساس خوشبختی کند.
در « شب تاریک » همه خانه های « دور و نزدیک »
در « کامِ ظلمت » اند و در « کُنامِ قَسوَت ».
و چون مهر « سَرزَنَد »، همه خانه ها را « دَر زَنَد»!
خوشبختی « هِبَتی بُنیادی » است،نه « موهبتی انفرادی »!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
گزه : گَزیدن،گزش
نژند:پژمرده،غمگین
کُنام: چراگاه دد و دام
قَسوَت : سختدلی،سنگدلی
هِبَت : هبه،بخشیدن، دادن چیزی به کسی بدون عوض
موهبت : بخشش،دهش
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد508)
« وجیه »یا « قابل توجیه »؟!
اشتباهات هر انسان در آغاز چون « رهگذری نَوَند »
و « باوری ناخوشایند » است ؛
ولی سپس به صورت « مهمانی مانا » با « زبانی گویا » درمی آید
و سرانجام اقامت در این « آشیانه را می پذیرد »
و جاي « صاحب خانه را می گیرد ».
« اشتباه » نخستین نه « وجیه »، که « قابل توجیه » است،
اما تکرار آن « مایه خجالت » است و « نمایه جهالت »!
انجام « اشتباه »،« جانکاه » است؛
ولی تکرار آن نه « اشتباه » ،که عین « گناه » است!
زیرا اشتباه دوم نه « صواب »،که یک « انتخاب » است!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
نَوَند: تند و تیز،پیک یا سوار تندرو
وَجیه : نیکو،زیبا
صواب: راست و درست،حق،لایق،سزاوار،ضدّ خطا
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 507)
« بایستگان یاد » و « شایستگان اعتماد »
« فراموش شدگان » هر چه را « فراموش کنند »،
هرگز نام و یاد « فراموش کنندگان » خود را « فراموش نمی کنند»!
« بایستگان یاد » و « شایستگان اعتماد »
هر « کنش بشر » را با « واکنش بهتر » پاسخ می دهند.
بادا نیک اندیشان را هماره « فرایاد آریم »
و نام و یاد نیکشان را « به باد نسپاریم»!
#شفیعی_مطهر
کانال رسم تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد506)
« پندار فریفتگان » و « شعارِ خودشیفتگان »!
من هرگاه کسی را « بایسته بُهتان دیدم »
و با انگشت اشاره او را « نشان دادم » ،
سه انگشت خود را ديدم كه به سوي خودم نشانه رفته بود!
بنابراین دریافتم که هر « انسانِ دادوری » در « دیوان داوری »
پیش از این که با « سِیلِ اتّهام » و « خِیلِ دشنام » دیگران را « بنوازد»،
باید با « کمی انصاف » و « دمی اعتراف » بر خود « بتازد »!
این « پندار فریفتگان » و « شعارِ خودشیفتگان » است ،
که در هر « تیه »،خود را « تنزیه » می کنند
و دیگران را « گمراه » و راهشان را « اشتباه » می دانند!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
تیه : گمراهی،سرگردانی،خودپسندی،بیابان گمراهی
تنزیه : کسی را از عیب و آلایش پاک دانستن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 505)
« اراده پولادین » یا « باده رنگین »؟!
من هم اراده هاي « سُست و ضعيف » را ديدم
و هم اراده هاي « قوي و حنیف » را .
آن ها در « محلِّ حرف »تجلّي مي يابد
و این ها در « عملِ شگرف ».
اراده ای که در « اَمَل تصوُّر یابد » ،ولی در « عَمَل تبلوُر نیابد »،
نه « اراده کمال »،که « زاده خیال » است.
آن چه ما را به « چکاد پیروزی » و « بنیاد بهروزی » می رساند،
« اراده پولادین » است،نه « باده رنگین »!
#شفیعی_مطهر
------------------------
حنیف : راست،مستقیم،ثابت و پایدار
شگرف: عجیب ،کمیاب و بی نظیر در خوبی ،نیکو و خوش آیند،
اَمَل: امید ،آرزو ،آرمان
چکاد: سرِکوه،قلّه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد504)
« امیر فهم» یا « اسیر وهم »؟!
من در این شهر هم « دانایان دل آگاه » را دیدم و هم « نادان های دُژآگاه » را .
آنان را « دردمندانی روشنگر » یافتم و اینان را « بی دردهایی تنگ نظر » .
آنان خود « در رنج اند » و اینان،دیگران را « به رنج می افکنند»!
درد آنان « ناشی از فَهم » است و بی دردی اینان « پرخاشی از وَهم »!
آنان « امیر فهم» اند و اینان « اسیر وهم »!
در این شهر آنان « رنج » می برند و اینان ،« گنج ».
اینجا نه « درک »،که « مدرک » معیار ارزش است!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
دل آگاه : دانا و هوشیار،عاقل و دوراندیش
دُژآگاه : بداندیش،بددل،بدخو،تندخو،نادان و بی تربیت
پرخاش: جنگ و جدال،درشتی و تندی از روی خشم،کارزار
وَهم : خیال، پندار، تصور،گمان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 502)
« قانون زندگی » و « آزمون ارزندگی »
من تجربه را « گامی پرتکاپو »،ولی« نامی نيكو » ديدم
كه همه بر روي اشتباهات خود مي گذارند....و خيلي هم بي جا نيست!
خرد،حق دارد هر پدیده را نخست « به باریکی بیازماید» ،
سپس « به نیکی بستاید ».
ولی خردمندترین انسان کسی است که با « کمترین هزینه »،
« بیشترین گنجینه » را به دست آورد.
تجربه،« قانون زندگی » و « آزمون ارزندگی » است.
در مکتب تجربه هر « شکست » به معنی « بن بست » نیست!
بلکه هر شکست می تواند « مُهلتی برای پیروزی »
و هر تهدید، « فُرصتی برای بهروزی » باشد.
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
باریکی: نازکی،دقت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 502)
« مانایی نام » و « پایایی پیام »
من « بزرگی شخصیت » و « گستردگي هویت » هر كس را
به اندازه « وُسعتِ تفكّر » و « رفعتِ تدبُّر » او ديدم.
بزرگی انسان نه به « سازه تن » و « اندازه بدن »،
که به « ژرفایی ریشه » و « شکوفایی اندیشه » است.
برای هر انسان « مانایی نام » و « پایایی پیام »،
نه به « بلندی قامت »،که به « شکوهمندی استقامت » است.
باید از « ریشه رویید » و « گُل اندیشه را بویید »!
#شفیعی_مطهر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 501)
« لحظه آزادي » و « بُرهه شادی »
من « لحظه آزادي » و « بُرهه شادی » را
در آن « زمان » در وجود هر « انسان » ديدم
كه « بَر و بارِ »خود را « باور »
و « باورِ » خود را « بارور » می کند.
همه انسان ها بالقوّه « توانمند » اند و « ورجاوند »،
مگر آنان که خود را « ناتوان » و هستی را « پریشان » می دانند!
در جهان بشری هیچ « نوزاد » بدون « استعداد »
پای به « تنگنای هستی » و « سرای اَلَستی » نمی گذارد.
این رسالت مربّی است که « توانمندی ها را شناسایی »کند
و « اَفرَندی ها را به شکوفایی » برساند.
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
بُرهه: روزگار،قسمتی از وقت و زمان
بَر و بار : میوه،ثمر
ورجاوند :بلندپایه،ارجمند،برازنده،نیرومند
اَفرَند: فرّ و شکوه،زیب و زیبایی،جوهر و برق شمشیر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد500)
« تولید فکر » و « تقلید ذکر »!
در جامعه اي كه همه « گوناگون می بینند »،امّا « همگون مي انديشند»،
همه « پریش اند »،ولی « زیاد نمی اندیشند»!
زیرا در چُنین جوامع یک نفر « فکر » را تولید می کند و دیگران « ذکر » را!!
« تولید فکر در حصار انحصار» است ،
ولی « تمجیدِ ذکر، شعر و شعار »است!
فکر را « شهریاران تولید » می کنند و « شهروندان، تقلید »!
اندیشه را یکی « صرف » می کند و دیگران،« مصرف »!
بدین گونه در « صحن و سرای این دیار» و « روی ریای این روزگار »،
گویی نه « آوارِ تگرگ »،که « غُبارِ مرگ » پاشیده اند!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
پریش: پریشان،پریشیده،پراکنده،متفرّق
تمجید: بزرگ شمردن، کسی را به بزرگی نسبت دادن
صرف :گردانیدن،گردش
آوار: گردو خاک،غبار،دیوار یا سقف خانه که خراب شود و فروریزد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 499)
« زيباترين نام » و « فریباترین فرنام »
نام هر کس برای خودش « زیباترین ترانه » و « بهترین نشانه » است!
بنابراين باید هر كس را با « زيباترين نام » و « فریباترین فرنام » نامید.
برای « تسخیر دل ها » و « تنویر محفل ها »،
باید هر « کریم » را « تکریم » کرد و هر « عظیم » را « تعظیم »!
...و در « کارگاه آفرینش » و « بارگاه بینش »،
هر « جان، عظیم » است و هر « انسان،کریم»!
پس مبادا هیچ « شهروندی را حقیر »
و هیچ « ورجاوندی را تحقیر » کنیم!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
فرنام : عنوان،لقب
تنویر : روشن کردن ،درخشان کردن
تعظیم : بزرگ داشتن، بزرگ کردن، احترام کردن ،کُرنش کردن
ورجاوند :بلندپایه، ارجمند، برازنده،نیرومند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 984)
« نگرش ناب » و « بینش صواب »
من کوشیدم هر کس را همان گونه که هست، ببینم ،
نه آن گونه كه خود مي خواهم؛
زيرا هر كس از ديد خود بهترين است.
در جامعه راه درستِ « محبوب زیستن »،« خوب نگریستن » است!
« بینش صواب » مبتنی بر « نگرش ناب » است.
انسان ها را آن گونه که هستند« باید پذیرُفت »
و حرف دلشان را « باید شنُفت »!
هر انسان « موجودی آزاد » و « وجودی بااستعداد » است!
باید « کرامتش را پاس داشت »
و « شخصیّتش را سپاس گزاشت ».
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
صواب : راست و درست،حق،لایق،سزاوار،ضد خطا
ناب : صاف و پاک، خالص، بی غش
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:
http://www.aparat.com/modara.motahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 974)
« بینش ژرف » یا « بینایی شگرف »؟!
من داشتن « بینش بهتر » و « گزینش برتر » را
بسی مهم تر و ارزشمندتر از « دیده بینا » و « بینایی پایا » دیدم.
فَقْدُ البَصَرِ أهْوَنُ مِنْ فِقْدانِ البَصِیرَةِ.
(امام علی علیه السّلام)
آن چه بر « تارَک تاریک دل » و « بر فراز همه فضایل » « می درخشد»
و زندگی را نور و نوا « می بخشد»،
« بینش ژرف » است،نه « بینایی شگرف »!
#شفیعی_مطهر
--------------------
تارَک : سر،فرق سر،میان سر
ژرف : گود، عمیق
شگرف :عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب و کم نظیر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 964)
« ورزشی حیاتی » یا « لغزشی خرافاتی »؟!
من ملّت هایی را دیدم که نه « فکرِ فعّال » را که « ذکرِ فوتبال » را
« مایه مُباهات » و « باطلُ السِّحر همه مشکلات » کرده بودند.
فوتبال آن گاه می تواند یک « ارزش انسانی »باشد ،
که یک « ورزش جسمانی »ارزیابی شود.
اما آن گاه که چونان « مخدّری خردستیز » و « موثّری دانش گریز »
همه « مشکلات و آمال » را زیر « حرکات فوتبال »پنهان سازند
و از آن با « بی شرمی » تنها برای « سرگرمی »سود جویند،
این « ورزش حیاتی » به « لغزشی خرافاتی » تبدیل می شود!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
باطلُ السِّحر :دعاها و افسون هایی که با آن سِحر را باطل می کنند
مخدّر : سست کننده،آنچه اعصاب را سست و بی حس کند
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 954)
« پهلوان پولادین » و « قهرمان راستین »
من « یلان نستوه » و « پهلوانان بشکوه » را دیدم
که تن و جان را « می خَستند »
و اراده صخره سنگ های خارا را « در هم می شکستند» ،
اما با شنيدن « سخني نابهنجار » از « دشمنی غدّار »
« به شدّت برمي آشفتند » و « با حِدّت پاسخ می گفتند ».
ظرفیّت نه به « تنومندی اندام » است و نه به « توانمندی مقام »!
باید « دلی بزرگ » و « روحی سترگ »داشت!
« دریادلی » را نه از « دلِ جوی »، که از « دلِ دریا »« بجوی »!
« پهلوان پولادین » و « قهرمان راستین »
کسی است که بتواند « خدیو خشم را مهار کند»
و « بر دیو شهوت افسار نهد »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
خَستن : آزردن،آزرده کردن،زخم زدن،زخمی کردن
حِدّت : تیزی،تندی،برندگی،خشم،غضب
خدیو: پادشاه،امیر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 944)
« سایه » و « همسایه »!
من سايه را برای خورشید « صادق ترين عاشق » و « لایق ترین شایق » ديدم ،
چون با دیدنش ،« جان مي بازد» و همه هستي اش را « مي پردازد».
سایه چون طلعت خورشید بدید
نكند سجده، نجنبد، چه كند؟!
برای آفتاب، « سایه » بهترین « همسایه » است.
همه جا به « دنبال » اوست ،نه مشتاق « وصال » او.
سایه از آفتاب « می گریزد »؛امّا هرگز با آن « نمی ستیزد ».
آفتاب نیز همه جا « می تابد»؛امّا سایه را « درنمی یابد »!
« آفتاب تابان » و « سایه نگران »
هم« همزاد » اند و هم از « اضداد»!
این دو « یار فرّار » و دو « نگار همجوار »،
نه « هم منزل » ،که « مکمّل » یکدیگرند!
بنابراین دریافتم که « اصل تضادّ » و « فصل اضداد »
نه « مایه تقابُل » ،که « سرمایه تکامُل » است!
#شفیعی_مطهر
----------------------
شایق: مشتاق ،آرزومند،راغب
تقابُل : روبه روشدن،رو در روشدن
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 493)
« قافيه » و « قيافه »!
من در سيماي شعر،« قافيه » را ديدم كه به شعر« قيافه » مي بخشيد؛
اما گاه « موج معاني » از « اوج طغیانی »،
كرانه هاي شعر را « درهم مي شكست »
و رشته های قیودات وزن و قافیه را « می گسست »!
« شاعر شیوا » و « سراینده سپیدسرا »
سخن را « از انقیاد می پردازد»
و آن را « سپيد و آزاد مي سازد».
سخن هر چه « سلیس تر »،گوهر معنی « نفیس تر »!
سخن ،« ظرفِ باور » است و « حرفِ بارور »
و معنی، « گوهر ناب » است و « جوهر آفتاب »!
سخن را می توان از « قیود قوافی » و « جمود حرّافی » « پیراست»
و به « زیور معانی » و « گوهر شایگانی »« آراست ».
#شفیعی_مطهر
-----------------------
شیوا : بلیغ،فصیح
سپیدسرا: شاعر نوپرداز
پرداختن: جلادادن و آراستن،ساختن،مرتب کردن
سلیس : نرم و آسان،روان،رام
نفیس: گرانبها،گرانمایه و مرغوب
پیراستن: بریدن و کم کردن زیادتی برای خوشنماکردن
قیود: قیدها و بندها
قوافی: قافیه ها، حرف ها و کلمات آخر هر بیت
حرّاف: پرگوی، پرچانه، زبان آور
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 492)
« غول » یا « شاغول »؟
من در اين بيابان صدها « سراب »ديدم، اما يك « سَرِ آب » نديدم.
دور است سَرِ آب از این بادیه هشدار
تا غول بیابان نفـــریبد به ســـــــرابت
« غول » « پریشان » است و « شاغول »،« میزان »!
« غول آن جا فرمان می راند» که « شاغول در زندان بماند»!
« غول،نار می سوزد » و « شاغول،نور می افروزد »!
در جامعه ای که « شاغول ، غایب » است،« غول ، نایب » است!
« غول » بر اندام « مدیران مسئول »،
«شبرنگ پَستی می پوشاند»
و « شرنگ سرمستی می نوشاند»؛
امّا «شاغول »بر پایه « اصول »
بر « سینه سپهر نظام می درخشد»
و جامعه را « انتظام می بخشد»!
« غول با ضَلال سراب می فریبد»
و « شاغول با زُلال آب می زیبد»!
#شفیعی_مطهر
----------------------
غول : موجود افسانه ای بسیار بزرگ جثه و بدهیکل،هیکل بزرگ،جانور مهیب مانند دیو
شاغول : گلوله فلزی آویخته به نخ که در بنایی برای امتحان کردن کجی یا راستی پایه و دیوار به کار می برند،شاقول هم می نویسند
نایب : جانشین،قائم مقام
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 914)
« بریدن بیخ » و « نفهمیدن تاریخ » !
من مدیرانی را دیدم« بانیوَند» و با دست هایی « نیرومند »
که می توانستند با « درایت و کیاست » و « فرزانگی و فراست »
« حُکّام را از هُبوط » و « نظام را از سقوط » نجات دهند؛
اما « خطِّ خطا » با کاربُرد « فنِّ فنا »،
« آزادگان را خانه نشین » و « آقازادگان را فَرنِشین »ساخته بود!
از « برآیند این بینش » و « فرآیند این گزینش » ،
« چاپلوسان بر صدر می نشینند» و « دستبوسان قدر می بینند»!
این « ریاکاران گمراه » و « مديران ناآگاه »،
« بر سر شاخ نشسته و بيخ را مي بُرَند»
و « بر فراز کاخ نشسته و تاريخ را نمي فهمند».
#شفیعی_مطهر
----------------------------
نیوَند : فهم،ادراک
هُبوط : فرودآمدن
فَرنشین: رئیس،مدیر،بالانشین
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 490)
« بال » یا « وبال »!
من ارزش و اعتبار بسیاری را در « این سرای به مال » دیدم ،
اما در « آن سراي به اعمال ».
خوشا آنان که در این سرای نه « مال را ببازند » و نه « به منال بنازند »!
دنیا « تجارتخانه ای کارساز » است و « آشیانه ای برای پرواز»!
مال ،« سرمایه » است،نه « آرایه »!
مال،« وسیله کَسبِ کمال » است،نه « حیله حَسبِ آمال »!
امید که « مال » ما را « بال » باشد،نه « وَبال »!
#شفیعی_مطهر
------------------------
کارساز : کارگشا،مشکل گشا،چاره جو
حیله : مکر،نیرنگ،فریب،چاره جویی
حَسب : شمردن،شماره کردن
وَبال : سختی،عذاب،سوء عاقبت،وخامت امر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 894)
« سنجش گزینه ها » و « گزینش بهینه ها »!
من قاصدک هایی را دیدم
با « انبان های انباشته » و « بادبان های برافراشته »،
که « پگاهان دیروز » با « همراهان پیروز »،
عطر گل های واشده آن سوی دریاها را با خود آورده بودند؛
عطرهایی « گوناگون » و گاه « پُر افسون »،
برخی « بهارآفرین » بودند و بعضی « ناشر نفرت و نفرین ».
بنابراین باید همه « گزینه ها را سنجید» و « بهینه ها را برگزید»!
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 488)
هر « پگاه پسین » با « نگاه نوین »
من چه بسيار كساني را ديدم
كه چون نتوانستند« بشیر تغيير» شوند،
خود « اسیر تقدير » شدند.
از اين معني دريافتم كه هر كس خود را « عوض » نكند،« تعويض » خواهد شد.
هر « پگاه پسین » با « نگاه نوین » آغاز می شود.
آن که « در دیروز می مانَد»، « امروز درمی مانَد»!
هر « طلوع تازه »،آغاز یک « وُقوع پُرآوازه » است.
باید « هر لمحه نگریست » و « در لحظه زیست »!
آن که از « تنویر می گریزد» و با « تغییر می ستیزد»،
بی تردید « معمارِ نابودیِ بیش » و « حصارِ خمودیِ خویش »است.
#شفیعی_مطهر
-------------------
بشیر : مژده دهنده،بشارت دهنده
وُقوع : واقع شدن، قرارگرفتن، فرودآمدن
آوازه: شهرت،نغمه،صیت،بانگ،آوا
لمحه: یک بارنگریستن، باشتاب به چیزی نظرکردن
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 874)
انسان های « حقیر » و « اسیر تحقیر »
من كساني را ديدم كه به قدری « حقیر » بودند و « اسیر تحقیر »
که با « سیمای آدمک » در « دنياي كوچك »خود گم می شدند.
نيز كساني را ديدم كه اراده ای « بشکوه » چون « کوه » داشتند
و دلی « مصفّا » چون « دریا ».
اینان « دنياي بزُرگ » را در « سیمای ستُرگ »
و « عظمت جهان » را در ورای « شخصيت بي كران » خود محو كرده بودند.
...و من دنیا را در نگاه خود چه « حقیر » می یافتم،
آن گاه که « توقیر » می شدم،
و خود را چه « شیفته » می دیدم،آن گاه « فریفته » می گشتم!
#شفیعی_مطهر
---------------------
توقیر: بزرگ داشتن، تعظیم و احترام
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 486)
« سبزگُفتن » و « سُرخ شکُفتن »
من غنچه را ديدم
در حالی كه زندگي در نگاه او « لب فروبستن » بود و « رازآلود نشستن » ،
و گل را ديدم كه حيات را « سُرخ شكفتن » می پنداشت و « راز دل گفتن »،
گُل بالاخره يكي دو پيراهن بيش از غنچه پاره كرده است!!
بنابراین دانستم که در« چیستی بیان ها » و « همزیستی با انسان ها»
هم « عرصه تعامُل » داریم و هم « صحنه تحمُّل »!
گاه غنچه وار باید « لب فروبست » و « ساکت نشست »
و گاه چون گُل باید « سبزگفت » و « سُرخ شکفت » !
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 854)
« زرّینه مهر » بر « سینه سپهر »
من ابر را دیدم « آزاد و رها » « از ثَری تا ثُریّا »،
نه « پايبند زمين » است و نه « دلبند زمان » ،
« به هر دار پر مي كشد» و « به هر ديار سر مي زند»،
« بي دريغ مي بارد » و « به هيچ ستیغ دل نمي سپارد ».
از چشمان خيسش « سخاوت مي بارد»
و از دستان تَرَش « طراوت مي تراود ».
« ابر ،نماد سخاوت » است و « هُژَبر،نمود شجاعت ».
بیاییم چون « زرّینه مهر » بر « سینه سپهر »،
« عاشقانه بشتابیم » و « بی تابانه بتابیم»!
بیاییم چون « آیینه ابر بباریم »
و سخاوت را « بر سینه ستبر بنگاریم»!
#شفیعی_مطهر
----------------------
ثَری : خاک نمناک،خاک،زمین
ثُرَیّا : کنایه از آسمان(از ثَری تا ثُریّا=از زمین تا آسمان)
دار: خانه،سرا،شهر
ستیغ : بلندی کوه،قُلّه
هُژَبر: شیر درنده
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 844)
« بی پر و بال » با « دنیایی از آمال »
من پرنده ای را دیدم « بی پر و بال »،اما با « دنیایی از آمال »،
که نه « خطرات باز »،که « خاطرات پرواز » روزی صد بار او را می کُشت.
بنابراین فهمیدم که برای کشتن پرنده نه « کارد تیز» لازم است
و نه « خنجر خون ریز»!!
نه « پرنده بدون بال » ،« به آمال » می رسد
و نه « انسان بدون بالیدن »،« به کمال »!
برای « نابودی یک ملّت » و « خمودی ملّیّت »
کافی است که از « شهروندان،کرامت » را
و از « ورجاوندان،شخصیت » را بگیرند!
#شفیعی_مطهر
--------------------
باز : پرنده شکاری دارای منقار خمیده و چنگال های قوی ،در قدیم برای شکارکردن تربیت می کردند
بالیدن : نموکردن،رشدکردن،بزرگ شدن،تناورگشتن،فخرکردن
ملّیّت :قومیّت،مجموعه صفات و خصایص یک ملّت
ورجاوند: ارجمند، برازنده، دارای فرّه ایزدی
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 834)
« رفتار زیبا » یا « گفتار فریبا »؟!
من چه بسیار « افراد سخنران » را « زبان آور و خوش بیان »دیدم؛
ارزش ها در سخنرانی ها « بر صدر می نشینند » و « قدر می بینند »؛
اما در عرصه عمل به جای این که « فرهنگ بسازند»،« رنگ می بازند»!
زیرا « غبار فراموشی » و « زنگار خاموشی » ،
« ارزش ها را دگرگونه » و « خیزش ها را واژگونه » می سازد!
من چه بسیار « گفتارهای زیبا » شنیدم ،اما « رفتارهای زیبا » ندیدم؛
بنابراين دانستم كه انسان ها را بايد با « رفتار زيبا » سنجيد،
نه با « گفتار فريبا ».
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 824)
در « حال تدبیر »یا در « خیال تغییر »؟
من همه انسان ها را نه در « حال تدبیر »،که در « خیال تغییر » دیدم؛
البته همه به فکر تغییر دیگران اند، نه تغییر خود.
من هیچ کس را ندیدم که بخواهد خود را تغییر دهد!
هر کس خود را « عُصاره کمال » می داند و « ماهپاره جمال ».
نه کمبودی در « عقل و خَرَد » دارد و نه در تشخیص « خوب و بد».
در حالی که اصلاح جامعه بشری از آنجا آغاز می شود
که هر کس تغییر را نخست از خود « بیاغازد »
و سپس به دیگران « پردازد »!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
عُصاره :شیره،افشره،چکیده هر چیز فشرده شده
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 804)
از « دم » تا « بازدم »!
من « گوهر حقيقت » و « جوهر طریقت » را
نه در « دریای توفندگی » که در « ژرفاي زندگي » ديدم .
احساس كردم بايد حقيقت زندگي را دريافت
پيش از آن كه مرگ، حقيقت ما را دريابد.
« فرصت شناخت » و « مهلت پرداخت »
از « لمحه میلاد » است تا « لحظه میعاد » .
از « پگاه برگ » تا « شامگاه مرگ »،
« به سرعت می گذرد » و « حسرت به جا می گذارد»!
« فرصت محدود » است و « مرگ،مشهود »؛
« رسالت،سنگین » است و « بِطالت،در کمین »؛
گویی فرصت عُمر از « دمی » است تا « بازدمی »؛
مبادا « از دَمی بگذریم » و « بازدَمی را فُروگذاریم»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------
طریقت : روش،مسلک،مذهب،سیرت،روش اهل صفا و سلوک
پرداخت : آراستگی و آرایش و جلادادن
لمحه: یک بارنگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن
میعاد: زمان و مکان وعده کردن،وعده گاه مرگ(در اینجا)
بِطالت: بیکاری،ولگردی
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 794)
« پَریدن بی پَر » و « بالیدن بی بال »!
من زندگي را چون « شمعي فروزان » در میان « جمعی پریشان » ديدم
كه گاه بايد آن را « سوخت » تا نوري « افروخت » .
« فرزانگان سوزمند » و « فرهیختگان ورجاوند »؛
خود را « می سوزند » تا دیگران را « بسازند».
آنان بر سقف شب « قندیل بلور می آویزند»
و در رگ هایش « نیل نور می ریزند ».
شب ستیزان « پَر » را برای « پَریدن » می خواهند
و « بال » را برای « بالیدن »،
اما چه کنند آن گاه که « پَر »شان را « شکسته اند »
و « بالِ »شان را « بسته اند»؟!
کدام پرنده « بی پر، پریده » و « بی بال ،بالیده »؟!
ولی در این شهر « پَریدن بی پَر »
و « بالیدن بی بال » را باید آموخت!
بی بال و پر پریدن رسم تبارِ ماست
این سوز و سازش ما عمری است کارِماست
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
وَرجاوَند : بلندپایه، ارجمند، برازنده،نیرومند
قندیل : مصباح، چراغ آویز،مشعل
نیل : رود نیل در مصر
بالیدن :نموکردن، رشدکردن، بزرگ شدن، تناورگشتن
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 784)
« سوختن » برای « ساختن »!
من خود را چون « چوبی نحیف » و « كبريتي ضعیف » ديدم
که برای « استمرار بهره ورری » و « انتشار روشنگری »
گاه باید همه « تار و پودم را بسوزم » و همه « وجودم را برافروزم »،
تا بتوانم « زمانی کوتاه بِدَرَخشَم » و « زمینی سیاه را نوربَخشَم »
آری،در این « شهر شهیر » و « دَهر تزویر »،
برای « سر افراختن » باید « دل افروخت »
و برای « جهان ساختن » باید « جان سوخت »!
#شفیعی_مطهر
----------------------
نحیف: لاغر،نزار،ضعیف
شهیر: مشهور،معروف ،نامور،نامی
دهر : روزگار،زمان دراز
سرافراختن: سرفرازی،سربلندی
افروختن: روشن کردن،روشن کردن آتش یا چراغ
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 477)
ما ز بالاييم و بالا مي رويم ...
من « رود روان » را ديدم كه « خرامان و بی امان » « مي گذشت»
و « كوه فرازمند » و این « بشکوه سربلند » را تنها « مي گذاشت ».
« كوه نستوه » با « دنیایی از اندوه »: گفت:
اي « رود روان » و ای « خشم آلود خروشان »!
« به کجا چنین شتابان » و « چرا خزان و خیزان »؟
كجا از من « چکادی سربلندتر » و « بنیادی فرازمندتر » مي يابي؟
رود پاسخ داد:
ما ز بالاييم و بالا مي رويم
ما ز درياييم و دريا مي رويم
(مولانا،غزلیات دیوان شمس)
#شفیعی_مطهر
------------------------------
بِشکوه : باشکوه،دارای شکوه،باشوکت و هیبت
خزان : خزنده،درحال خزیدن(در اینجا صفت فاعلی)
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 764)
« کاری بزرگ » و « ابتکاری ستُرک »
من خود را چون « درختي كُهن » و « نهالی تَهمتَن »ديدم
كه « تبرها بر ريشه ام نواختند » و « اخگرها بر انديشه ام افروختند»،
اما با همه « توش و توان کوشیدم » و چه بسیار« زهرِ بُهتان نوشیدم »
تا توانستم « پايدار بمانم » و بر همه « بوم و بر ، بر و بار، برافشانم ».
« کوشش در صحرای کویر » و « پویش با پای در قیر »،
« یاد، در روزگارِ فراموشان » و « فریاد، در دیارِ خاموشان »،
« کاری بزرگ » است و « ابتکاری ستُرک »؛
امّا برای « سبزماندن » و « برگ و بارافشاندن»،
ناگزیر باید این « درگاه را گشود » و این « راه را پیمود»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------
تَهمتَن : تنومند،تناور،قوی جُثّه،نیرومند
بوم و بر: سرزمین،زمین،جا،ناحیه،شهر
بر و بار: میوه،ثمر
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 744)
« لحظه های پُربار » و « لمحه های ماندگار »
من بسیاری از افراد را چون « قطار شهر بازي »
در « استمرار سفر مجازی » دیدم ،
که با « بودن در کنارشان » و « شنودن گفتارشان » لذّت می بریم ،
ولي با آنان نه به « هدفی والا » ،
بل که به « شَعَفی گذرا » می رسیم!
بیاییم « لحظه ها را پُربار » و « لمحه ها را ماندگار » کنیم!
هر لحظه « مرواریدی ناب » و « نویدی از آفتاب » در بردارد.
بیاییم « ایّام را قدر بدانیم » و « اغتنام را بر صدر بنشانیم »!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
شَعَف: شیفته شدن،خوشدل شدن،خوشحال شدن،شادمانی
لمحه: یک بارنگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن
اغتنام :غنیمت شمردن،غنیمت دانستن چیزی
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 470)
« کوخ های یخین » و « کاخ های پوشالین »!
من شهری را دیدم با « بناهایی یخین » و « سراهایی نمادین »!
« بانیان این بناها » و « زندانیان این سراها »
از ترس ذوب شدن این « یخ های سیاّلی » و « بناهای پوشالی »
از هر « زبانه آتش » و « سوزانه سرکش »می هراسند
و با هر « ناره ای از نور » و « شراره ای از شعور » می جنگند.
...و من چه « شباهتی شگفت آور » و « مشابهتی جلوه گر »دیدم
بین این « کوخ های یخین » و « کاخ های پوشالین »!
آن را « خامگان » می سازند و این را « خودکامگان »!
هر دو « محکوم به زوال » اند و « محروم از کمال »؛
اما آن را با « خیال ویرانی » ساختند و این را با « آمال جاودانی»!
غافل از این که هر گونه « سرای ستمگری » و « بنای بیدادوری » محکوم به فناست!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
سَیّال : بسیار روان،جاری
کوخ :خانه بی پنجره،خانه ای که کشاورزان میان کشتزار می سازند
خام(خامه): نارس، ناپخته،ناآزموده،چیزی که در آن دستکاری نشده و حالت طبیعی دارد
شما را چشم در راهم در
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(468)
هر « کُهَنی » ،« کُهنه » نیست!
من « دو لنگه دَرِ حیاط » را نگاهبان « بساط انبساط » دیدم .
گرچه « کهنه و قدیمی » اند،امّا « صامت و صمیمی »اند!
و گر چه گاهی « گیر » و زمانی « جيرجير »مي كنند،
امّا هنوز « مردانه » و « بی بهانه »،
دست در دست يكديگر « نهاده » و با روی « گشاده »
« خانه را پاس مي دارند» و « آشیانه را حسّاس می انگارند».
بنابراین دانستم که هر « کُهَن » ،« کُهنه » نیست!
بل که چه بسیار « پدیده های کُهَن » و « گُزیده های سخن»،
که « گذار زمان » و « گذر زمین »
آن ها را « نمی فرساید»، و بر ارزششان « می افزاید »!
#شفیعی_مطهر
------------------------
بساط : ایوان،صُفّه،چیز گستردنی مانند فرش
انبساط : بازشدن،گسترده شدن،گشاده رویی،شادی
صامت: ساکت ،خاموش
شما را چشم در راهم در :
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 674)
کتاب،« دریای دُرّ » است و « سرای تفکُّر »
من « برگهای کتاب » را چونان « گُلبرگ های آفتاب » دیدم
که روح ما را از « دنیای دَیجور یلدایی » به دریای نور و روشنایی » پرواز میدهد.
« سینه کتاب »،« گنجینه ناب » است؛
گنجینه ای که در طول « اعصار و قرون » توسط « اعیان عیون » فراهم آمده است.
کتاب، «سخنگویی سختکوش » است و « خوشخویی خاموش ».
کتاب،« گنجینه معرفت » است و « آیینه حکمت ».
کتاب،« یاری مهربان » است در « دیاری درخشان ».
کتاب،« حنجره ای گویا » است و « پنجره ای مصفّا » .
کتاب،« دریای دُرّ » است و « سرای تفکُّر » .
کتاب،« ستون فرهنگ است » و « ارغنون شباهنگ »!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
اعیان : شخصیت های بزرگ و شریف
عیون : جمع عین ،بزرگان،نخبگان
ارغنون: نوعی ساز،ارگ
شباهنگ: مرغ سحر،مرغ سحرخوان،بلبل،ستاره صبح
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 664)
« مهرِ فروزان » بر سینه « سپهرِ دوران »
من « ساعت های فَعّال » و « تقویم های روز و ماه و سال » را دیدم .
با خود گفتم :« مجالی که به بطالت » و « سالی که به جهالت » گذرد،
چه نيازي به « شمارش ايام » و « گزارش صبح و شام »؟!
« عمر انسان » ،جویباری است « گذران » !
هر قطره اش را « باید نوشید» و برای درک هر لحظه اش « باید کوشید».
« فرگشت دوران » و « بازگشت زمان »،
« امیدی ایده آل »،اما « آرزویی محال »است!
« زمین در گذر » است و « زمان در گذار »،
« نونهالان می بالند » و « کهنسالان در زوالند»!
خوشا کسی که هر لحظه عمر را « دریابد»
و چون « مهرِ فروزان » بر سینه « سپهرِ دوران » « بتابد »!
#شفیعی_مطهر
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.