#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 501

 

« لحظه آزادي » و « بُرهه شادی » 

 

Related image

من « لحظه آزادي » و « بُرهه شادی » را 

در آن « زمان » در وجود هر « انسان » ديدم 

كه « بَر و بارِ »خود را « باور » 

و « باورِ » خود را « بارور » می کند.  

 همه انسان ها بالقوّه « توانمند » اند و « ورجاوند »،

مگر آنان که خود را « ناتوان » و هستی را « پریشان » می دانند!

در جهان بشری هیچ « نوزاد » بدون « استعداد » 

پای به « تنگنای هستی » و « سرای اَلَستی » نمی گذارد.

این رسالت مربّی است که « توانمندی ها را شناسایی »کند

و « اَفرَندی ها را به شکوفایی » برساند.

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

بُرهه: روزگار،قسمتی از وقت و زمان

بَر و بار : میوه،ثمر 

ورجاوند :بلندپایه،ارجمند،برازنده،نیرومند

اَفرَند: فرّ و شکوه،زیب و زیبایی،جوهر و برق شمشیر

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

https://t.me/amotahar
 

کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:

http://www.aparat.com/modara.motahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 28 دی 1395 | 7:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد500)  

 

« تولید فکر » و « تقلید ذکر  »!

 

 در جامعه اي كه همه « گوناگون می بینند »،امّا « همگون مي انديشند»،

همه « پریش اند »،ولی « زیاد نمی اندیشند»!

زیرا در چُنین جوامع یک نفر « فکر » را تولید می کند و دیگران « ذکر » را!!

« تولید فکر در حصار انحصار» است ،

ولی « تمجیدِ ذکر، شعر و شعار »است!

فکر را « شهریاران تولید » می کنند و « شهروندان، تقلید »!

اندیشه را یکی « صرف » می کند و دیگران،« مصرف »!

 بدین گونه در « صحن و سرای این دیار» و « روی ریای این روزگار »، 

گویی نه « آوارِ تگرگ »،که « غُبارِ مرگ » پاشیده اند!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------- 

پریش: پریشان،پریشیده،پراکنده،متفرّق

تمجید: بزرگ شمردن، کسی را به بزرگی نسبت دادن

صرف :گردانیدن،گردش

آوار: گردو خاک،غبار،دیوار یا سقف خانه که خراب شود و فروریزد

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

https://t.me/amotahar
 

کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:

http://www.aparat.com/modara.motahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 27 دی 1395 | 7:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 499) 

« زيباترين نام » و « فریباترین فرنام » 

 「‫کرامت انسان‬‎」の画像検索結果

نام هر کس برای خودش « زیباترین ترانه » و « بهترین نشانه » است!

بنابراين باید هر كس را با « زيباترين نام » و « فریباترین فرنام » نامید. 

برای « تسخیر دل ها » و « تنویر محفل ها »،

باید هر « کریم » را « تکریم » کرد و هر « عظیم » را « تعظیم »!

...و در « کارگاه آفرینش » و « بارگاه بینش »،

هر « جان، عظیم » است و هر « انسان،کریم»!

پس مبادا هیچ « شهروندی را حقیر »

و هیچ « ورجاوندی را تحقیر » کنیم!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

فرنام : عنوان،لقب

تنویر : روشن کردن ،درخشان کردن

تعظیم : بزرگ داشتن، بزرگ کردن، احترام کردن ،کُرنش کردن

ورجاوند :بلندپایه، ارجمند، برازنده،نیرومند 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

https://t.me/amotahar
 

کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:

http://www.aparat.com/modara.motahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 26 دی 1395 | 5:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 984)

 

« نگرش ناب » و « بینش صواب »

Related image

 من کوشیدم هر کس را همان گونه که هست، ببینم ،

نه آن گونه كه خود مي خواهم؛ 

زيرا هر كس از ديد خود بهترين است. 

در جامعه راه درستِ « محبوب زیستن »،« خوب نگریستن » است! 

« بینش صواب » مبتنی بر « نگرش ناب » است.

 انسان ها را آن گونه که هستند« باید پذیرُفت »

و حرف دلشان را « باید شنُفت »!

هر انسان « موجودی آزاد » و « وجودی بااستعداد » است!

باید « کرامتش را پاس داشت »

و « شخصیّتش را سپاس گزاشت ».

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

صواب : راست و درست،حق،لایق،سزاوار،ضد خطا

ناب : صاف و پاک، خالص، بی غش

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

https://t.me/amotahar
 

کانال رسمی ویدیویی در سایت آپارات:

http://www.aparat.com/modara.motahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 25 دی 1395 | 7:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 974)  

 

  « بینش ژرف » یا « بینایی شگرف »؟!

 Image result for ‫نگرش‬‎

من داشتن « بینش بهتر » و « گزینش برتر » را

بسی مهم تر و ارزشمندتر از « دیده بینا » و « بینایی پایا » دیدم.

 فَقْدُ البَصَرِ أهْوَنُ مِنْ فِقْدانِ البَصِیرَةِ.

(امام علی علیه السّلام)

آن چه بر « تارَک تاریک دل » و « بر فراز همه فضایل » « می درخشد»

و زندگی را نور و نوا « می بخشد»،

« بینش ژرف » است،نه « بینایی شگرف »!  

 

#شفیعی_مطهر

--------------------

تارَک : سر،فرق سر،میان سر

ژرف : گود، عمیق

شگرف :عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب و کم نظیر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 24 دی 1395 | 7:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 964

 

« ورزشی حیاتی » یا « لغزشی خرافاتی »؟! 

 

 توپ فوتبال

من ملّت هایی را دیدم که نه « فکرِ فعّال » را که « ذکرِ فوتبال » را 

« مایه مُباهات » و « باطلُ السِّحر همه مشکلات » کرده بودند. 

فوتبال آن گاه می تواند یک « ارزش انسانی »باشد ،

که یک « ورزش جسمانی »ارزیابی شود.

  اما آن گاه که چونان « مخدّری خردستیز » و « موثّری دانش گریز »  

همه « مشکلات و آمال » را زیر « حرکات فوتبال »پنهان سازند

و از آن با « بی شرمی » تنها برای « سرگرمی »سود جویند،

این « ورزش حیاتی » به « لغزشی خرافاتی » تبدیل می شود!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

باطلُ السِّحر :دعاها و افسون هایی که با آن سِحر را باطل می کنند

مخدّر : سست کننده،آنچه اعصاب را سست و بی حس کند

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 23 دی 1395 | 10:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 954

 

« پهلوان پولادین » و « قهرمان راستین » 

 

من « یلان نستوه » و « پهلوانان بشکوه » را دیدم 

که تن و جان را « می خَستند » 

و اراده صخره سنگ های خارا را « در هم می شکستند» ،

اما با شنيدن « سخني نابهنجار » از « دشمنی غدّار »

« به شدّت برمي آشفتند » و « با حِدّت پاسخ می گفتند ».  

ظرفیّت نه به « تنومندی اندام » است و نه به « توانمندی مقام »!

باید « دلی بزرگ » و « روحی سترگ »داشت!

« دریادلی » را نه از « دلِ جوی »، که از « دلِ دریا »« بجوی »!  

 « پهلوان پولادین » و « قهرمان راستین »

کسی است که بتواند « خدیو خشم را مهار کند»

و « بر دیو شهوت افسار نهد »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

خَستن : آزردن،آزرده کردن،زخم زدن،زخمی کردن

حِدّت : تیزی،تندی،برندگی،خشم،غضب

 خدیو: پادشاه،امیر

 

 گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 22 دی 1395 | 6:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 944

 

« سایه » و « همسایه »!

Image result for ‫سایه‬‎

من سايه را برای خورشید « صادق ترين عاشق » و « لایق ترین شایق » ديدم ، 

چون با دیدنش ،« جان مي بازد» و  همه هستي اش را « مي پردازد».

سایه چون طلعت خورشید بدید

نكند سجده، نجنبد، چه كند؟! 

برای آفتاب، « سایه » بهترین « همسایه » است. 

همه جا به « دنبال » اوست ،نه مشتاق « وصال » او.

سایه از آفتاب « می گریزد »؛امّا هرگز با آن « نمی ستیزد ».

آفتاب نیز همه جا « می تابد»؛امّا سایه را « درنمی یابد »! 

« آفتاب تابان » و « سایه نگران » 

هم« همزاد » اند و هم از « اضداد»!

این دو « یار فرّار » و دو « نگار همجوار »،

نه « هم منزل » ،که « مکمّل » یکدیگرند! 

بنابراین دریافتم که « اصل تضادّ » و « فصل اضداد »

نه « مایه تقابُل » ،که  « سرمایه تکامُل » است!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------

شایق: مشتاق ،آرزومند،راغب 

تقابُل : روبه روشدن،رو در روشدن

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 21 دی 1395 | 5:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 493

 

« قافيه » و « قيافه »! 

 Related image

من در سيماي شعر،« قافيه » را ديدم كه به شعر« قيافه » مي بخشيد؛ 

اما گاه « موج معاني » از « اوج طغیانی »،

كرانه هاي شعر را « درهم مي شكست » 

و رشته های قیودات وزن و قافیه را « می گسست »!

« شاعر شیوا » و « سراینده سپیدسرا »

سخن را « از انقیاد می پردازد»

و آن را « سپيد و آزاد مي سازد». 

سخن هر چه « سلیس تر »،گوهر معنی « نفیس تر »!

سخن ،« ظرفِ باور » است و « حرفِ بارور  »

و معنی، « گوهر ناب » است و « جوهر آفتاب »!

سخن را می توان از « قیود قوافی » و « جمود حرّافی » « پیراست»

و به « زیور معانی » و « گوهر شایگانی »« آراست ».

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------

شیوا : بلیغ،فصیح

سپیدسرا: شاعر نوپرداز

پرداختن: جلادادن و آراستن،ساختن،مرتب کردن

سلیس : نرم و آسان،روان،رام

نفیس: گرانبها،گرانمایه و مرغوب

پیراستن: بریدن و کم کردن زیادتی برای خوشنماکردن

قیود: قیدها و بندها

قوافی: قافیه ها، حرف ها و کلمات آخر هر بیت

حرّاف: پرگوی، پرچانه، زبان آور

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 20 دی 1395 | 7:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 492

 

 « غول  » یا « شاغول »؟

 Image result for ‫شاغول‬‎

من در اين بيابان صدها « سراب »ديدم، اما يك « سَرِ آب » نديدم.

دور است سَرِ آب از این بادیه هشدار

تا غول بیابان نفـــریبد به ســـــــرابت 

« غول » « پریشان » است و « شاغول »،« میزان »!

« غول آن جا فرمان می راند» که « شاغول در زندان بماند»!

« غول،نار می سوزد » و « شاغول،نور می افروزد »!

در جامعه ای که « شاغول ، غایب » است،« غول ، نایب » است!

« غول » بر اندام « مدیران مسئول »، 

«شبرنگ پَستی می پوشاند»

و « شرنگ سرمستی می نوشاند»؛

امّا «شاغول »بر پایه « اصول »

بر « سینه سپهر نظام می درخشد»

و جامعه را « انتظام می بخشد»!

 « غول با ضَلال سراب می فریبد»

و « شاغول با زُلال آب می زیبد»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------

غول : موجود افسانه ای بسیار بزرگ جثه و بدهیکل،هیکل بزرگ،جانور مهیب مانند دیو

شاغول : گلوله فلزی آویخته به نخ که در بنایی برای امتحان کردن کجی یا راستی پایه و دیوار به کار می برند،شاقول هم می نویسند

 نایب : جانشین،قائم مقام

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 19 دی 1395 | 7:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 914

 

« بریدن بیخ » و « نفهمیدن تاریخ » !

من مدیرانی را دیدم« بانیوَند» و با دست هایی « نیرومند »

که می توانستند با « درایت و کیاست » و « فرزانگی و فراست » 

« حُکّام را از هُبوط » و « نظام را از سقوط » نجات دهند؛

اما « خطِّ خطا » با کاربُرد « فنِّ فنا »،

« آزادگان را خانه نشین » و « آقازادگان را فَرنِشین »ساخته بود!

از « برآیند این بینش » و « فرآیند این گزینش » ،

 « چاپلوسان بر صدر می نشینند» و « دستبوسان قدر می بینند»!

این « ریاکاران گمراه » و « مديران ناآگاه »، 

« بر سر شاخ نشسته و بيخ را مي بُرَند»  

و « بر فراز کاخ نشسته و تاريخ را نمي فهمند».  

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

نیوَند : فهم،ادراک

هُبوط : فرودآمدن

فَرنشین: رئیس،مدیر،بالانشین

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 18 دی 1395 | 7:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 490)  

 

 

  « بال » یا « وبال »!

Картинки по запросу ‫دنیادوستی‬‎

 Похожее изображение

من ارزش و اعتبار بسیاری را در « این سرای به مال » دیدم ، 

اما در « آن سراي به اعمال ».

خوشا آنان که در این سرای نه « مال را ببازند » و نه « به منال بنازند »!

دنیا « تجارتخانه ای کارساز » است و « آشیانه ای برای پرواز»! 

مال ،« سرمایه » است،نه « آرایه »!

مال،« وسیله کَسبِ کمال » است،نه « حیله حَسبِ آمال »!

امید که « مال » ما را « بال » باشد،نه « وَبال »!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------

کارساز : کارگشا،مشکل گشا،چاره جو 

حیله : مکر،نیرنگ،فریب،چاره جویی

حَسب : شمردن،شماره کردن

وَبال : سختی،عذاب،سوء عاقبت،وخامت امر 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 17 دی 1395 | 6:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 894)   

 

« سنجش گزینه ها » و « گزینش بهینه ها »!

 

Картинки по запросу ‫انتخاب برتر‬‎

من قاصدک هایی را دیدم 

 با « انبان های انباشته » و « بادبان های برافراشته »،

که « پگاهان دیروز » با « همراهان پیروز »،

عطر گل های واشده آن سوی دریاها را با خود آورده بودند؛

عطرهایی « گوناگون » و گاه « پُر افسون »، 

برخی « بهارآفرین » بودند و بعضی « ناشر نفرت و نفرین ».

بنابراین باید همه « گزینه ها را سنجید» و « بهینه ها را برگزید»!

 

#شفیعی_مطهر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 16 دی 1395 | 7:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 488

 

هر « پگاه پسین » با « نگاه نوین »

 

 Картинки по запросу ‫تغییر‬‎

من چه بسيار كساني را ديدم 

كه چون نتوانستند« بشیر تغيير» شوند،

خود « اسیر تقدير » شدند. 

از اين معني دريافتم كه هر كس خود را « عوض » نكند،« تعويض » خواهد شد.  

هر « پگاه پسین » با « نگاه نوین » آغاز می شود.

آن که « در دیروز می مانَد»، « امروز درمی مانَد»!

هر « طلوع تازه »،آغاز یک « وُقوع پُرآوازه » است.

باید « هر لمحه نگریست » و « در لحظه زیست »!

 آن که از « تنویر می گریزد» و با « تغییر می ستیزد»،

بی تردید « معمارِ نابودیِ بیش » و « حصارِ خمودیِ خویش »است.

 

#شفیعی_مطهر

-------------------

بشیر : مژده دهنده،بشارت دهنده

وُقوع :  واقع شدن، قرارگرفتن، فرودآمدن

آوازه: شهرت،نغمه،صیت،بانگ،آوا

لمحه: یک بارنگریستن، باشتاب به چیزی نظرکردن

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 15 دی 1395 | 5:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 874)  

 

 انسان های « حقیر » و « اسیر تحقیر »

 Похожее изображение

من كساني را ديدم كه به قدری « حقیر » بودند و « اسیر تحقیر »

که با « سیمای آدمک » در « دنياي كوچك »خود گم می شدند.

نيز كساني را ديدم كه اراده ای « بشکوه » چون « کوه » داشتند 

و دلی « مصفّا » چون « دریا ».

اینان « دنياي بزُرگ » را در « سیمای ستُرگ » 

و « عظمت جهان » را در ورای « شخصيت بي كران » خود محو كرده بودند.

...و من دنیا را در نگاه خود چه « حقیر » می یافتم، 

آن گاه که « توقیر » می شدم،

و خود را چه « شیفته » می دیدم،آن گاه « فریفته » می گشتم!  

 

#شفیعی_مطهر

---------------------

توقیر: بزرگ داشتن، تعظیم و احترام

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 | 7:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 486)  

 

« سبزگُفتن  » و « سُرخ شکُفتن »

 Картинки по запросу ‫غنچه وگل‬‎

من غنچه را ديدم 

در حالی كه زندگي در نگاه او « لب فروبستن » بود و « رازآلود نشستن » ،

و گل را ديدم كه حيات را « سُرخ شكفتن » می پنداشت و « راز دل گفتن »،

 گُل بالاخره يكي دو پيراهن بيش از غنچه پاره كرده است!! 

بنابراین دانستم که در« چیستی بیان ها » و « همزیستی با انسان ها» 

هم « عرصه تعامُل » داریم و هم « صحنه تحمُّل »!

گاه غنچه وار باید « لب فروبست » و « ساکت نشست » 

و گاه چون گُل باید « سبزگفت  » و « سُرخ شکفت » ! 

 

#شفیعی_مطهر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 13 دی 1395 | 7:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 854)  


 « زرّینه مهر » بر « سینه سپهر »

 

من ابر را دیدم « آزاد و رها » « از ثَری تا ثُریّا »، 

نه « پايبند زمين » است و نه « دلبند زمان » ، 

  « به هر دار پر مي كشد» و « به هر ديار سر مي زند»، 

« بي دريغ مي بارد » و « به هيچ ستیغ دل نمي سپارد ». 

از چشمان خيسش « سخاوت مي بارد»

و از دستان تَرَش « طراوت مي تراود ».  

« ابر ،نماد سخاوت » است و « هُژَبر،نمود شجاعت ».

بیاییم چون « زرّینه مهر » بر « سینه سپهر »، 

« عاشقانه بشتابیم » و « بی تابانه بتابیم»!

بیاییم چون « آیینه ابر بباریم » 

و سخاوت را « بر سینه ستبر بنگاریم»!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------- 

ثَری :  خاک نمناک،خاک،زمین

ثُرَیّا : کنایه از آسمان(از ثَری تا ثُریّا=از زمین تا آسمان)

دار: خانه،سرا،شهر

ستیغ : بلندی کوه،قُلّه

هُژَبر: شیر درنده 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 12 دی 1395 | 8:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 844

 

« بی پر و بال » با « دنیایی از آمال »

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org  

من پرنده ای را دیدم « بی پر و بال »،اما با « دنیایی از آمال »،

که نه « خطرات باز »،که « خاطرات پرواز » روزی صد بار او را می کُشت. 

بنابراین فهمیدم که برای کشتن پرنده نه « کارد تیز» لازم است 

و نه « خنجر خون ریز»!!  

نه « پرنده بدون بال » ،« به آمال » می رسد 

و نه « انسان بدون بالیدن »،« به کمال »!

برای « نابودی یک ملّت » و « خمودی ملّیّت » 

کافی است که از « شهروندان،کرامت » را

و از « ورجاوندان،شخصیت » را بگیرند!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------

باز : پرنده شکاری دارای منقار خمیده و چنگال های قوی ،در قدیم برای شکارکردن تربیت می کردند

بالیدن : نموکردن،رشدکردن،بزرگ شدن،تناورگشتن،فخرکردن 

ملّیّت :قومیّت،مجموعه صفات و خصایص یک ملّت

ورجاوند: ارجمند، برازنده، دارای فرّه ایزدی  

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 11 دی 1395 | 7:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 834)   

 

« رفتار زیبا » یا « گفتار فریبا »؟!

 Похожее изображение

من چه بسیار « افراد سخنران » را « زبان آور و خوش بیان »دیدم؛ 

ارزش ها در سخنرانی ها « بر صدر می نشینند » و « قدر می بینند »؛

اما در عرصه عمل به جای این که « فرهنگ بسازند»،« رنگ می بازند»!

زیرا « غبار فراموشی » و « زنگار خاموشی » ،

 « ارزش ها را دگرگونه » و « خیزش ها را واژگونه » می سازد!

من چه بسیار « گفتارهای زیبا » شنیدم ،اما « رفتارهای زیبا » ندیدم؛ 

بنابراين دانستم كه انسان ها را بايد با « رفتار زيبا » سنجيد، 

نه با « گفتار فريبا ».

 

#شفیعی_مطهر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 10 دی 1395 | 6:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 824 

 

در « حال تدبیر »یا در « خیال تغییر »؟ 

Картинки по запросу ‫تغییر‬‎

 من همه انسان ها را نه در « حال تدبیر »،که در « خیال تغییر » دیدم؛

البته همه به فکر تغییر دیگران اند، نه تغییر خود. 

من هیچ کس را ندیدم که بخواهد خود را تغییر دهد!  

هر کس خود را « عُصاره کمال » می داند و « ماهپاره جمال ».

نه کمبودی در « عقل و خَرَد » دارد و نه در تشخیص « خوب و بد».

در حالی که اصلاح جامعه بشری از آنجا آغاز می شود 

که هر کس تغییر را نخست از خود « بیاغازد » 

و سپس به دیگران « پردازد »!

 

#شفیعی_مطهر

 --------------------------

عُصاره :شیره،افشره،چکیده هر چیز فشرده شده

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 9 دی 1395 | 9:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 804

 

از « دم » تا « بازدم »

 Image result for ‫فرصت عمر‬‎

 

من « گوهر حقيقت » و « جوهر طریقت » را 

نه در « دریای توفندگی » که در « ژرفاي زندگي » ديدم . 

احساس كردم بايد حقيقت زندگي را دريافت 

پيش از آن كه مرگ، حقيقت ما را دريابد. 

« فرصت شناخت » و « مهلت پرداخت » 

از « لمحه میلاد » است تا « لحظه میعاد » .

از « پگاه برگ » تا « شامگاه مرگ »، 

« به سرعت می گذرد » و « حسرت به جا می گذارد»!

« فرصت محدود » است و « مرگ،مشهود »؛

« رسالت،سنگین » است و « بِطالت،در کمین »؛

گویی فرصت عُمر از « دمی » است تا « بازدمی »؛

مبادا « از دَمی بگذریم » و « بازدَمی را فُروگذاریم»! 

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

طریقت : روش،مسلک،مذهب،سیرت،روش اهل صفا و سلوک

پرداخت : آراستگی و آرایش و جلادادن

لمحه: یک بارنگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن

میعاد: زمان و مکان وعده کردن،وعده گاه مرگ(در اینجا)

بِطالت: بیکاری،ولگردی

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 7 دی 1395 | 7:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 794

 

 « پَریدن بی پَر » و « بالیدن بی بال »!

 
 

 Похожее изображение

من زندگي را چون « شمعي فروزان » در میان « جمعی پریشان » ديدم 

كه گاه بايد آن را « سوخت » تا نوري « افروخت » .  

« فرزانگان سوزمند » و «  فرهیختگان ورجاوند »؛

خود را « می سوزند » تا دیگران را « بسازند».

آنان بر سقف شب « قندیل بلور می آویزند»

و در رگ هایش « نیل نور می ریزند ».

شب ستیزان « پَر » را برای « پَریدن » می خواهند 

و « بال » را برای « بالیدن »،

اما چه کنند آن گاه که « پَر »شان را « شکسته اند » 

و « بالِ »شان را « بسته اند»؟!

کدام پرنده « بی پر، پریده » و « بی بال ،بالیده »؟!

ولی در این شهر « پَریدن بی پَر » 

و « بالیدن بی بال » را باید آموخت! 

بی بال و پر پریدن رسم تبارِ ماست

این سوز و سازش ما عمری است کارِماست

 

 #شفیعی_مطهر

-----------------------------

وَرجاوَند : بلندپایه، ارجمند، برازنده،نیرومند

قندیل : مصباح، چراغ آویز،مشعل

نیل : رود نیل در مصر

بالیدن :نموکردن، رشدکردن، بزرگ شدن، تناورگشتن  

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 6 دی 1395 | 7:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 784

 

« سوختن » برای « ساختن »! 


Картинки по запросу ‫کبریت‬‎

 

من خود را چون « چوبی نحیف » و « كبريتي ضعیف » ديدم 

که برای « استمرار بهره ورری » و « انتشار روشنگری »

گاه باید همه « تار و پودم را بسوزم » و همه « وجودم را برافروزم »، 

تا بتوانم « زمانی کوتاه بِدَرَخشَم » و « زمینی سیاه را نوربَخشَم »

آری،در این « شهر شهیر » و « دَهر تزویر »،

برای « سر افراختن » باید « دل افروخت »

 و برای « جهان ساختن » باید « جان سوخت »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------

نحیف: لاغر،نزار،ضعیف

شهیر:  مشهور،معروف ،نامور،نامی

دهر : روزگار،زمان دراز 

سرافراختن: سرفرازی،سربلندی

افروختن: روشن کردن،روشن کردن آتش یا چراغ

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 5 دی 1395 | 5:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 477

 

ما ز بالاييم و بالا مي رويم ...

 

Картинки по запросу ‫رود خروشان‬‎

من « رود روان » را ديدم كه « خرامان و بی امان » « مي گذشت»

و « كوه فرازمند » و این « بشکوه سربلند » را تنها « مي گذاشت ». 

« كوه نستوه » با « دنیایی از اندوه »: گفت:

اي « رود روان » و ای « خشم آلود خروشان »! 

« به کجا چنین شتابان » و « چرا خزان و خیزان »؟

كجا از من « چکادی سربلندتر » و « بنیادی فرازمندتر » مي يابي؟ 

رود پاسخ داد:

ما ز بالاييم و بالا مي رويم     

ما ز درياييم و دريا مي رويم  

(مولانا،غزلیات دیوان شمس)

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

بِشکوه : باشکوه،دارای شکوه،باشوکت و هیبت

خزان : خزنده،درحال خزیدن(در اینجا صفت فاعلی)

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 4 دی 1395 | 5:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 764

 


« کاری بزرگ » و « ابتکاری ستُرک »

 Похожее изображение

من خود را چون « درختي كُهن » و « نهالی تَهمتَن »ديدم 

كه « تبرها بر ريشه ام نواختند » و « اخگرها بر انديشه ام افروختند»، 

  اما با همه « توش و توان کوشیدم » و چه بسیار« زهرِ بُهتان نوشیدم » 

تا توانستم « پايدار بمانم » و بر همه « بوم و بر ، بر و بار، برافشانم ». 

« کوشش در صحرای کویر » و « پویش با پای در قیر »،

« یاد، در روزگارِ فراموشان » و « فریاد، در دیارِ خاموشان »، 

« کاری بزرگ » است و « ابتکاری ستُرک »؛

امّا برای « سبزماندن » و « برگ و بارافشاندن»،

ناگزیر باید این « درگاه را گشود » و این « راه را پیمود»!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------

تَهمتَن : تنومند،تناور،قوی جُثّه،نیرومند

بوم و بر: سرزمین،زمین،جا،ناحیه،شهر

بر و بار: میوه،ثمر

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 3 دی 1395 | 8:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

    #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 744)   

 

« لحظه های پُربار » و « لمحه های ماندگار »

Картинки по запросу ‫قطار شهربازی‬‎

من بسیاری از افراد را چون « قطار شهر بازي » 

در « استمرار سفر مجازی » دیدم ،

که با « بودن در کنارشان » و « شنودن گفتارشان » لذّت می بریم ،

ولي با آنان نه به « هدفی والا » ،

بل که به « شَعَفی گذرا » می رسیم!

بیاییم « لحظه ها را پُربار » و « لمحه ها را ماندگار » کنیم!

هر لحظه « مرواریدی ناب » و « نویدی از آفتاب » در بردارد.

بیاییم « ایّام را قدر بدانیم » و « اغتنام را بر صدر بنشانیم »!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

شَعَف: شیفته شدن،خوشدل شدن،خوشحال شدن،شادمانی

لمحه: یک بارنگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن

اغتنام :غنیمت شمردن،غنیمت دانستن چیزی

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 1 دی 1395 | 6:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 470

 

« کوخ های یخین » و « کاخ های پوشالین »! 

 

 

 من شهری را دیدم با « بناهایی یخین » و « سراهایی نمادین »!

« بانیان این بناها » و « زندانیان این سراها »  

از ترس ذوب شدن این « یخ های سیاّلی » و « بناهای پوشالی » 

از هر « زبانه آتش » و « سوزانه سرکش »می هراسند

و با هر « ناره ای از نور » و « شراره ای از شعور » می جنگند.   

...و من چه « شباهتی شگفت آور » و « مشابهتی جلوه گر »دیدم

بین این « کوخ های یخین » و « کاخ های پوشالین »!

آن را « خامگان » می سازند و این را « خودکامگان »!

هر دو « محکوم به زوال » اند و « محروم از کمال »؛

اما آن را با « خیال ویرانی » ساختند و این را با « آمال جاودانی»!

غافل از این که هر گونه « سرای ستمگری » و « بنای بیدادوری » محکوم به فناست!

 

  #شفیعی_مطهر

---------------------------

سَیّال : بسیار روان،جاری

کوخ :خانه بی پنجره،خانه ای که کشاورزان میان کشتزار می سازند

خام(خامه): نارس، ناپخته،ناآزموده،چیزی که در آن دستکاری نشده و حالت طبیعی دارد 

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 26 آذر 1395 | 9:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(468)   
 

 

هر « کُهَنی » ،« کُهنه » نیست!

 

 آشنایی با خانه های قدیمی كردستان

 

من « دو لنگه دَرِ حیاط » را نگاهبان « بساط انبساط » دیدم . 

گرچه « کهنه و قدیمی » اند،امّا « صامت و صمیمی »اند! 

و گر چه گاهی « گیر » و زمانی « جيرجير »مي كنند، 

امّا  هنوز « مردانه » و « بی بهانه »، 

دست در دست يكديگر « نهاده » و با روی « گشاده »

« خانه را پاس مي دارند» و « آشیانه را حسّاس می انگارند». 

 بنابراین دانستم که هر « کُهَن » ،« کُهنه » نیست!

بل که چه بسیار « پدیده های کُهَن » و « گُزیده های سخن»،

که « گذار زمان » و « گذر زمین » 

آن ها را « نمی فرساید»، و بر ارزششان « می افزاید »! 


#شفیعی_مطهر

------------------------

بساط : ایوان،صُفّه،چیز گستردنی مانند فرش

انبساط : بازشدن،گسترده شدن،گشاده رویی،شادی

صامت: ساکت ،خاموش

 

شما را چشم در راهم در :

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 24 آذر 1395 | 7:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 674)

 

  کتاب،« دریای دُرّ » است و « سرای تفکُّر »

من « برگ‌های کتاب » را چونان « گُلبرگ های آفتاب » دیدم 

که روح ما را از « دنیای دَیجور یلدایی » به دریای نور و روشنایی » پرواز می‌دهد. 

« سینه کتاب »،« گنجینه ناب » است؛

گنجینه ای که در طول « اعصار و قرون » توسط « اعیان عیون » فراهم آمده است. 

کتاب، «سخنگویی سختکوش » است  و « خوشخویی خاموش ».

کتاب،« گنجینه معرفت » است  و « آیینه حکمت ».

کتاب،« یاری مهربان » است در « دیاری درخشان ».

کتاب،« حنجره ای گویا » است و « پنجره ای مصفّا » .

کتاب،« دریای دُرّ » است و « سرای تفکُّر » .

کتاب،« ستون فرهنگ است » و « ارغنون شباهنگ »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------

اعیان : شخصیت های بزرگ و شریف

عیون : جمع عین ،بزرگان،نخبگان

ارغنون: نوعی ساز،ارگ

شباهنگ: مرغ سحر،مرغ سحرخوان،بلبل،ستاره صبح

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 22 آذر 1395 | 6:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 664)

 

 

« مهرِ فروزان » بر سینه « سپهرِ دوران » 

 

Image result for زمان

من « ساعت های فَعّال » و « تقویم های روز و ماه و سال » را دیدم . 

با خود گفتم :« مجالی که به بطالت » و « سالی که به جهالت » گذرد، 

چه نيازي به « شمارش ايام » و « گزارش صبح و شام »؟!

« عمر انسان » ،جویباری است « گذران » !

هر قطره اش را « باید نوشید» و برای درک هر لحظه اش « باید کوشید».

« فرگشت دوران » و « بازگشت زمان »،

« امیدی ایده آل »،اما « آرزویی محال »است!

« زمین در گذر » است و « زمان در گذار »،

« نونهالان می بالند » و « کهنسالان در زوالند»!

خوشا کسی که هر لحظه عمر را « دریابد»

و چون « مهرِ فروزان » بر سینه « سپهرِ دوران » « بتابد »!

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 21 آذر 1395 | 10:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(465)   
 

 

« حیله طَنّاز » یا« وسیله پرواز » ! 

 Image result for دنیاپرستی

 
 

من « دنیاخوارانی پَست » و « سرمستانی هَوَس پرست » را دیدم 

که جز « سنگِ گور » و « ننگِ نفرت و نفرین و نفور » با خود نبردند

دنیا نه « مایه وَبال » ،که « سرمایه کمال » است.

در راه صعود به « قُلّه کمال » و « حُلّه جلال »،

دنیا « ابزار سعادت » است ،نه « افسار اسارت »!

در پویش از « خاک تا افلاک » و از « دَرَک تا ادراک »،

دنیا « وسیله پرواز » است ،نه « حیله طَنّاز »!

خوشا آن که « دنیا را شناخت » و آن را با « رویا درنباخت »

و با این « ابزار و خِشت » ،« ساختار سرنوشت » را « ساخت »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

نُفور :رمیدن،بیرون رفتن،دورشدن 

وَبال: سختی ،عذاب،سوء عاقبت

حُلّه : جامه،لباس نو،جامه بلند که بدن را بپوشاند

دَرَک : نهایت گودی و قعر چیزی مثل دریا،ته دوزخ

ادراک : درک کردن،دریافتن،دررسیدن،پی بردن،فهمیدن

طَنّاز: شوخ و پُرناز،مسخره کننده،فُسوس کننده

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 | 5:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(464) 
 

 

 « بام های کوتاه » و « حُکّام دُژآگاه »! 

 Картинки по запросу ‫تحقیر‬‎

من « سقف هايي كوتاه » را بر « ستون هايی سياه » استوار ديدم 

كه جز « كوتوله هاي پَست » و « مُزدوران دنياپرست » در زير آن نمي گنجيدند. 

« سَروقَدان آزاده » و « رادمردان دلداده » 

در زير اين « بام هاي حقیر » و « دام های تحقیر » 

يا بايد « بي سر بِزيَند » ،يا بر آستان سركشان « سر بسايند ».

تا « سقف های کوتاه » بر « سرهای آگاه » « سایه گستر »است،

اميد هر گونه « رُشد و رَشاد » و « رشادت و ارشاد » « بي ثمر » است.

این « سروهای ناز » و « سرهای سرافراز » است  

که نه « بام های کوتاه » را برمی تابند و نه « حُکّام دُژآگاه » را!

 

#شفیعی_مطهر

 --------------------------------

بِزیَند: زندگی کنند

رُشد: از گمراهی به راه آمدن،پایداری در راه راست،نمُوّ و بالیدگی و ترقّی

رَشاد: به راه راست رفتن،ایستادگی و پیروزی

رَشادت: دلیری،دلاوری،شجاعت

ارشاد: راهنمایی، رهبری،هدایت کردن

حُکّام : حاکمان،فرمانروایان

دُژآگاه: بداندیش،بددل،بدخو،تندخو،نادان،بی تربیت

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 19 آذر 1395 | 7:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 634

 

 « رفتار زیبا » یا « رُخسار فریبا »؟!

 
 Картинки по запросу
 


 

من هرگاه سیمای خویش را در آیینه ، زيبا ديدم؛ 

كوشيدم تا با كارهاي زشت آن را « نیالايم ».

...و چون روزي ديگر سيماي خود را زشت ديدم؛ 

كوشيدم تا با كارهاي زيبا آن را « بيارايم ». 

آنچه همواره شخصیت انسان را از « زشتی ها می پالاید » 

و به « زیبایی ها می آراید»، 

« رفتار زیبا » است ،نه « رُخسار فریبا »! 

 

#شفیعی_مطهر

----------------------

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 18 آذر 1395 | 8:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 462) 

 

 « دل و دلبر » یا « سر و سَروَر»؟! 

 

 Картинки по запросу

من ماري را ديدم با « تَنی تناور »و « بدنی دو سر »!

گویا چون با يك سر نمي توانست « مشاکِلِ چیده » 

و « مسائل پيچيده » هزاره سوم را 

« عقلاً تحليل » و « عُرفاً تعلیل »كند!! 

  ناگزیر سری ديگر نيز برآورده بود!

چقدر افسوس خوردم بر حال « ملّت هايي خسته » با « افکاری بسته»

كه همه « زحمتِ کاویدن » و « همّتِ انديشيدن » 

و نیز « نعمتِ تفكّر » و « مُوهبتِ تدبُّر »

و همچنین « سرشت » و « سرنوشت »خویش را 

« بی خبر بُرده اند » و به يك « سر سپُرده اند »!! 

آن هم « سري سركش » با « زباني از آتش »!!

آنان از یک « سر »، « سَروَر » « ساخته اند»

و همه « کشور » را بدان « سَروَر » « باخته اند»!

اگر « آفرینشگرِ حکیم » در آفرینشِ « بشرِ فهیم »

برای هر « دلی »،« دلبری آفریده »،

برای هیچ « سری »،« سَروَری برنگزیده »! 

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------- 

مشاکل : مشکل ها، کارهای سخت و دشوار

چیده: برگزیده،چیزی جداشده از میان چیزهای دیگر 

تعلیل : علت ذکرکردن، علت و سبب امری را بیان کردن

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotaha

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 17 آذر 1395 | 7:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(461)  

 

 

« تَناهی تَوَهُّم » و « آگاهی مردم » ! 

 

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups 

من « رَخشی رَخشان » و « آذَرَخشی درخشان » را دیدم  

که چون « شمشیری آخته »، برکشیده از « نیامی گداخته »بود. 

این آذَرَخش نور » با همه « شَرَر و شور » 

« به حِدّت می گداخت » و بر پیکر سرد و سیاه شب « به شِدّت می تاخت ». 

او شوكت شب را « مي شكست »، اما بنيانش را « از هم نمي گسست». 

زیرا شكست واقعي برای « شب سياه » تنها در « پرتو پگاه » رخ می نماید. 

بنابراین دانستم آنچه پشت « شب تیره » و « بولَهَب چیره » را می شکند،

نه « شهاب واهی »،که « آفتاب آگاهی » است! 

و آنچه « بیداد را زبون » و « استبداد را سرنگون » می کند

« تَناهی تَوَهُّم » است و « آگاهی مردم » ! 

 

#شفیعی_مطهر

------------------------

آذَرَخش : برق،صاعقه

آخته:برکشیده،برافراشته،بیرون کشیده شده

حِدََّت : تیزی،تندی،برندگی،خشم،غضب

تَناهی: به نهایت رسیدن،پایان یافتن،بازایستادن و بس کردن

تَوَهُّم: گمان بردن،وهم داشتن،به گمان افتادن،خیال و گمان کردن 

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 16 آذر 1395 | 7:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 604)

 

« بهشتی برین » و « سرنوشتی شیرین »

 

من زائري را دیدم نه در « خیال آسایش » ،که در « حال نيايش » 

و نه در « کنار دریا » ،که در « غار حرا » و بر فراز « دیار خدا »!

نمي دانم او از خدا چه مي خواست؛ 

اما مي دانم خدا او را « می پیراست » و از او « مي خواست » 

تا در این « دنیای دون » و « سرای آزمون » 

با « عزّت و آزادگي » و « بصیرت و برازندگی » زندگي كند.

او نه در « افلاک نمادین » ،که در این « خاک فُرودین »

باید « بهشتی برین » و « سرنوشتی شیرین » بسازد!  

زیرا نه تنها « سرنوشت مشهود »،که « بهشت موعود »  

نیز « ساختنی » و « پرداختنی » است،

نه « اهدایی » و « سودایی »!  

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

پیراستن: برش دادن،تراش دادن،بریدن و کم کردن زیادتی برای خوش نماکردن چیزی

فُرودین: زیرین،پایینی،پست تر

پرداختن: جلادادن و آراستن ،ساختن،مرتب کردن

سودا : معامله،داد و ستد،خرید و فروش

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 15 آذر 1395 | 7:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(459) 


 

« پاسداری » و « سپاسگزاری »!

 

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups 

 من چه بسیار « سلمان ها » و « سلیمان ها »

و حتی چه« رونالد ريگان ها » را ديدم 

كه پس از « مرگ و ممات » و افتادن واپسین « برگ حیات » 

چقدر آنان را « بزرگ می نمودند » و « سترگ می ستودند »!

نه تنها در « عَلَمِ تنديس » ، كه در « عالَمِ تقديس ».  

در حالی که « نهال ارزندگی » تنها از « زُلال زندگی » سقایت می شود.

خدمات انسان های بزرگ را نه در « آستان ممات » که در « دوران حیات »

باید « پاس داشت » و « سپاس گزاشت »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------

عَلَم : رایت،پرچم،نشان،نشانه 

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 14 آذر 1395 | 7:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 458)

 

« جمعی بسوزیم » تا « شمعی برافروزیم »!

 

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups 

 

من « مناری از نور » و « آبشاری از سرور » را دیدم 

که از « گداز مِهرِ پگاه » و از « فراز سپهرِ سیاه »

بر دامن « دشت های سَتَروَن » و « گُلگشت های اهریمن » 

« بی دریغ و بِشکوه » از « ستیغِ کوه »

« نور فرومی ریزد » و با « زور می ستیزد ». 

او « آورنده پیام های امید » است و « درهم شکننده اوهام و تردید »....

اما نه «کلامش در گوش ها » اثر می کند و نه « پیامش در هوش ها » ؛ 

زيرا « گوش ها سنگین از باده بیداد » است        

و « هوش ها حزین از افاده استبداد»!

خفتگان در « گور گناه » اند و بیداران « سر در آخور رفاه »!

 « سرها اسیر بالش » است و « باورها درگیر چالش »!

خفتگان « خاموش » اند و بیداران سرگرم « نوشانوش »!

در این  شهرِ « سرب و سراب » و « شُرب شراب »

برای « رهایی از شوخه زور » و « شکوفایی شاخه شعور »،

« باید جمعی بسوزیم » تا « شاید شمعی برافروزیم »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

منار : جای نور،جای روشنایی،گلدسته

گداز: گداختن،گدازش ،ذوب

مِهر : آفتاب،خورشید

سَتَروَن : نازا،عقیم،نازاینده

افاده (در فارسی): تکبّر،خودبینی و خودنمایی

شوخه : پلیدی

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 13 آذر 1395 | 6:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(456)   

 

« اَلَمی گدازان » و « جهنّمی سوزان »! 

 Похожее изображение

من ملّتی را دیدم که « تلخند را نوش » 

و « لبخند را فراموش » کرده اند. 

آنان خنده را یا در « خواب » می بینند، یا در « قاب ». 

از« در و دیوار شهر » و « حصر و حصار دهر » 

« غم می جوشد » و « ماتم می خروشد»! 

« رُخسارها همه پژمُرده » است و « عِذارها همه افسُرده »!

« رفتارها ،خشن » است و « گفتارها،موهن »! 

« خُشونت، نمادِ زرنگی » است و « رُعونت، نمودِ فرهنگی »!

اگر خنده ای دیده می شود،نه « لبخند شادی » ،که « تلخند شَیّادی » است!

لبخندها « تحمیلی بر لب ها » است، نه « تحلیلی از مکتب ها»!

گویی « همه مردم  شهر » با « همه قُوّت و قَهر » 

« دست به دستِ هم داده » و « پای شکستِ هم ایستاده »اند ،

تا « اَلَمی گدازان » و « جهنّمی سوزان » برای همدیگر بسازند!!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

دهر : روزگار بی اول و بی آخر،زمان دراز،زمانه

عِذار: رخسار،چهره

موهن: ضعیف کننده ،سُست کننده، خوارکننده

رُعونت : نادانی،کم عقلی،سُستی،یاوه سرایی 

نمود : نشان،نشانه

قهر : چیرگی،غلبه

اَلَم : درد،رنج

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 | 3:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 455)

 

« دریای آب » یا « غوغای حُباب »؟!

 

 

من « صابون زبون شوینده » و « دریای نیلگون خروشنده » را دیدم 

که اولی بر اثر « آب » و دومی بر اثر « شتاب » ،کف بر دهان برمی آورد.

حجم عظیم کف ، « باد و بُروت » است در « بیداد برهوت ». 

كف،« كوهي است،اما از حُباب » و « شكوهي است،اما از سراب ». 

بنابراین دانستم که هیچ گاه از « کوه قُدرت » و « شکوه شُوکت » نهراسم!

آن چه اصالت دارد « دریای آب » است،نه « غوغای حُباب »! 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------

زبون :ناتوان، عاجز، خوار، زیردست

باد و بُروت: غرور ، نخوت،خودبینی

شُوکت : فَرّ و شکوه،قوه و قُدرت،جاه و مرتبه

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 11 آذر 1395 | 5:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 80 81 82 83 84 ... 130 صفحه بعد