#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 454)
« لال گفتن » و « زلال شکفتن »!
من در « بازار بزُرگ زندگی » و « ساختار ستُرگ ارزَندگی »
« کالایی ارزان تر از لبخند » و « نوایی گران تر از نیوَند » ندیدم.
لبخند پنجره ای است گشوده به « باغ ریاحین رحمت » و « چراغ زرّین مرحمت »!
لبخند زبانی برای « لال گفتن » است و بیانی برای « زلال شکفتن »!
با پر و بال لبخند می توان از « شوخه شور » به بلندای « شاخه شعور » پرواز کرد.
لبخند،« کلید بهشت » است و « امید به سرنوشت ».
مبادا که با « پندار پلید » این « گُلزار امید » را « بفرساییم»
و « گُلِ لبخَند » را با « گِلِ تَلخَند » « بیالاییم»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
نوا : اسباب معاش، خوراک و توشه ،سروسامان
نیوند : فهم و ادراک
شوخ(شوخه): چرک
شور :آشوب،غوغا و فریاد،فتنه،هیجان و آشفتگی
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(453)
« قَدر شناسی» و « غَدر هراسی » !
من « گُواهی » « صادق تر از آب »
و « نگاهی » « عاشق تر از آفتاب » ندیدم.
آب ،« سیمینه ای صاف » و « آیینه ای شفّاف » است
که واقعيت ها را « مي نماید»
و آفتاب براي همه « پديده هاي دَیجور » ،
« شعر نور و سرور » « مي سراید».
آب و آفتاب « نمودهایی مُنوّر » و « نمادهایی روشنگر»ند،
که جز « حقیقت را نمی جویند» و جز « واقعیت را نمی گویند»
من نه تنها « آب و آفتاب » که همه « آفریده های ربّ الارباب » را
« بی کم و کاستی »،« آیه های راستی » یافتم؛
اما تنها موجودی که می تواند « حقایق را وارونه »
و « دقایق را واژگونه » نشان دهد،انسان است!
انسان می تواند « عالی ترین نبوغ » و « خیالی ترین دروغ » را تجلّی بخشد!
زهی افسوس برای کسی که خود را « قَدر نشناسد» و از« غَدر نهراسد » !
#شفیعی_مطهر
----------------------------
می نماید : نشان می دهد
دقایق : نکات دقیق،نکته های باریک،امور غامض
غَدر : خیانت، بی وفایی، مکر و فریب
از غَدر نهراسد: از خیانت و فریبکاری نپرهیزد
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 451)
هر که « ژرف تر »،« کم حرف تر »!
من « بزُرگ ترین بیماری » و « ستُرگ ترین شرمساری » را
برای « جوان پرشور » و « انسان مغرور » در این دیدم
که نه « سوادِ گُفتن » داشته باشد و نه « استعدادِ شنُفتن ».
« آفرینشگر بشر » و « گزینشگر خیر و شر »
به انسان دو « گوش شنوا » داد و یک « زبان گویا »!
یعنی « بیشتر بشنود » و « کمتر بگوید»
و چون « دانای خموش » « سراپای گوش » باشد!
که هر کس « برازنده تر »،« شنونده تر »!
و هر کس « ژَرف تر »،« کم حَرف تر »
هنرِ گوش،شنیدن « گفتار سکوت » است،نه « انفجار باروت»!
#شفیعی_مطهر
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(450)
باروری باورها
من زندانیان را دیدم با « حیله های حِرمان »،
ولی در پشت « میله های زندان » .
من آنان را « کنجکاوانه نگریستم » و « غمگنانه گریستم »!
اما آنان مرا «رِندانه دیدند» و « شادمانه خندیدند».
...و من درماندم که آیا زندان آن سوی میله هاست یا این سوی آن؟!
زندان هر « وجود زنده » و « موجود برازنده »
جایی است که در آن « فریادهای خُفته » و «استعدادهای نهفته» را
بتواند « آزادانه عیان سازد» و «بی بهانه بیان آغازد»!
جامعه آزاد،جامعه ای است که در آن « داور » ها « دادور » باشند و
« باور » ها ، « بارور »!
و انسان آزاد کسی است که بتواند با موازین منطقی نظرِ « داور » را « باور »
و « باور» های خود را « بارور » کند!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
دادور : دادگر، عادل
حیله: قدرت و توانایی،(در فارسی به معنی مکر و فریب)
حِرمان: بازداشتن،بی روزی،نومیدی
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(449)
« رمز رفعت » و « راز موفّقيّت »
من « رمز رفعت » و « راز موفّقيّت » در زندگی را ،
نه « داشتن امکانات » و « انباشتن ثمرات » دیدم ،
بل که « مکانت در بی مکانی » و « مُکنت در بی امکانی » را
بهترین « نُقطه قُوّت » و برترین « نُکته قُدرت » یافتم .
هنر انسان تلاشگر « آبادی در کویر مرارت » و « آزادی از زنجیر اسارت »است!
تجلّی تلاش در شناکردن در جهت « خلاف رود » « به سوی صعود»است،
و گرنه هر« پَرِ کاه بی افاده » و هر « هرزه گیاه بی استفاده » ،
هر « ماهی مُرده » و هر « گیاهی پژمُرده »
همسوی « جریان آب » به سوی « هرزاب » می روند!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
مکانت: پایگاه، منزلت،مقام
مُکنت: قدرت، توانایی، نیرو، توانگری
نُکته: نقطه سیاه در روی چیزی سفید یا نقطه سفید بر روی یک چیز سیاه،مسئله دقیق
مرارت: تلخی،سختی، مشقّت
صعود: بالارفتن،برآمدن،برشدن
افاده: فایده دادن،فایده رساندن،(در فارسی به معنی تکبّر و خودبینی)
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 448)
« عصر سنگ » و « مردم بی فرهنگ »!
من « آدمیان دیرین » و « انسان هاي نُخُستين » را ديدم
كه « از جفا مي خروشيدند »
و تنها « براي بقا مي كوشيدند» .
...و چه « شباهتی شگفت آور» و « مشابهتی جلوه گر » ديدم
بين « انسان های عصر سنگ » و « مردمان بی فرهنگ »!
انسان هاي زیر« ستم و استبداد» و مردم تحت « بیداد و انقیاد »
گر چه در دوران پسامدرن هزاره سوم زندگی می کنند؛
اما تا آن گاه که « بیداد را تحمّل » و با « استبداد تعامُل »می کنند،
همچنان در « فقر می زیَند » و « فقیر می زایند»!
آن چه توسعه و تحوّل می آفریند « نگاه نو » است،نه « پگاه نو »!
#شفیعی_مطهر
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 447)
« داوری » و « دادوری »!
من تنها کسی را که دیدم همواره مرا « نُخُست »
با دیدی « دُرُست »ارزیابی می کند، خَیّاطم است؛
زيرا هر بار پس از « تحقیق » و اندازه گرفتن « دقيق »،
با « قیاس مناسب »برايم « لباس متناسب »مي دوزد ؛
اما ديگران با « خیالات پریشان » و بر « قامت گمان »
با « احساسی از آمال » ،« لباسی از خیال » بر اندامم مي پوشانند.
ای کاش همه ما چون « خَیّاط » با دیدی « مُحتاط »
پیش از هر« سازه » نخست « اندازه »می گرفتیم!
بیاییم پیش از هر « داوری » کمی « دادوری » کنیم!
#شفیعی_مطهر
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(446)
« واپسین منزلگاه » و « آخرین پناهگاه »
من در گورستانی « متروک » جمجمه ای را دیدم « مفلوک » ،
هر چه برایش « گریستم » و بدان « نگريستم »،
نفهميدم که این کاسه سر « خودكامه اي خطير » است يا « بينوايي فقير»؟
بنابراین دانستم که « واپسین منزلگاه » و « آخرین پناهگاه »
برای هر « شاه و فقیر » و هر « صغیر و کبیر » ،
هر « زشت و زیبا » و هر « پارسا و پریسا »همین جاست!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
جمجمه : استخوان سر،کاسه سر
پارسا :پرهیزگار،پاکدامن،زاهد
پریسا : افسونگر
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(445)
«شوق رهایی» از « طوق مینایی»
من ماهيي را ديدم « زندانی تُنگ »
که با « زبانی گُنگ » سرود رهایی را می سرود!
او با وجود « بینوایی » به هر « بهايي »،
با « کمال تنهايي » « مي کوشید»
و « زلال رهايي » را « مي نوشید ».
«شوق رهایی» از این « طوق مینایی»لحظه ای او را آرام نمی گذاشت.
بیچاره هر لحظه با « سرگردانی می رمید»،
ولی « آنی نمی آرمید »!
بنابراین دانستم هیچ « زندانی اسیر » و « قربانی تحقیر »
هر چند خود را « بیچاره » و زندانبان را « پتیاره » ببیند ،
نمی تواند امید رهایی از « کف » بنهد و از « هدف» بازماند !
نباید هیچ گاه شوق رهایی را « فراموش » کند
و چراغ امید در دلش « خاموش » شود.
#شفیعی_مطهر
------------------------
رمیدن : رم کردن،ترسیدن و گریختن
پتیاره: زشت و مهیب،بدکار ،اهریمنی،اهریمنی که در پی آزار مردم یا تباه ساختن چیزهای خوب و آثار نیکوست
طوق: گردنبند،حلقه،وسیله اسارت
مینا : آبگینه،شیشه،تُنگ شیشه ای
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(444)
« جوان مُوَلِّد » یا « انسان مُقَلِّد »!
من زمان را چون موم « نرم و مطیع »
و چون پهنه آسمان « گرم و وسيع » دیدم
در دست های کسانی که « ژرف می نگرند » و « شگرف می اندیشند»....
و چه بسیار « افراد واداده » و « آحاد بی اراده » را دیدم
چون « موم، نرم و تسلیم » و چون « سَموم، گرم و سقیم »
که در « چنبره زمان، اسیر» و در « گردونه زمین، زمينگير » بودند.
زمان در چیره و چنبره « جوان های مُوَلِّد » است،
نه « انسان های مُقَلِّد »!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب و بی نظر در خوبی و زیبایی
واداده: شُل،ول شده
سَموم: باد گرم،باد زهرآگین ،باد خفقان آور
مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(442)
« حصار مودّت » و « سایه سار محبّت »
من درخت را « نماد بزرگواری » و « نمود نیک انگاری » دیدم؛
زيرا حتّي به تَبَر - دشمن بزرگ خود -« تكيه گاه »
و در سايه سار لطف خود « پناه » مي دهد.
درخت را « سنگش می زنند » و « دَنگش می افکنند»
اما او « نیوه سنگ » را با « میوه آذرنگ » پاسخ می دهد!
بیاییم چون درخت در برابر « آفتاب تموز سختی ها»
و « اضطراب جانسوز بدبختی ها»
همه را در « حصار مودّت » و « سایه سار محبّت » خود پناه دهیم.
#شفیعی_مطهر
-------------------------
دَنگ :آلت شالی کوبی
نیوه: خروش
آذرنگ: آتش رنگ،روشن
تموز: تابستان ،موسم گرما،در عربی ماه هفتم
مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(440)
« خطوط زندگی » و « سقوط ارزندگی »
من در نوشتن « مشق زندگی » و « سرمشق ارزندگی »
هرگاه احساس کردم که به « آخر خط » و « بستر شط » رسیده ام،
همان جا نقطه اي « گذاشتم » و « گذشتم »
و به سر خط بعد« برگشتم ».
زیرا نه « خطوط زندگی » « نُقطه پایان » دارد
و نه « سقوط ارزندگی » ، « سُلطه زمان »!
#شفیعی_مطهر
------------------------
شط: کرانه رود،رود بزرگ
مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(439)
« ساز شکسته » و « آواز دلخسته »!
من« افراد دل شكسته » و « اوتاد از دنیا وارسته » را
تنها كساني ديدم كه شيطان را « شكستند»
و قید و بندهای وابستگی را « از هم گسستند».
شيطان هميشه در رویارویی با « دل شكستگان دلسوخته »
و « وارستگان لب دوخته » است
که نه تنها « شکست »،که به « بن بست »می خورد.
دل ،سازی است که چون « شکست » و از هستی « رَست »،
« بیشتر می نازد » و « بهتر می نوازد».
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
اوتاد: پیشوایان و بزرگان طریقت ،عارفان،پارسایان
مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(438)
نماز ،« لال گفتن » و « زلال شکفتن »
من نماز را پنجره اي ديدم گشوده از « آخور آشیانه » به « آخرت جاودانه » .
نماز ،« خروش دریای درون » است در « گوش دنیای بیرون ».
نماز ،« فریاد رهایی وجود » است از « انقیاد وضع موجود »؛
نماز ،« رهایی از زمین » است و « تنهایی در زمان ».
نماز، ناله « زندانی خاک » است در فراق « آژمانی افلاک ».
نماز،« شعر بلند رهایی » است از « قفس نژند تنهایی ».
نماز،« شکوفایی شوق پرواز » است به سوی « ملکوت راز ».
نماز ،« لال گفتن » است و « زلال شکفتن ».
نماز،پلی از « رنگین کمان تابناک » است افراشته « از خاک تا افلاک ».
نماز،پرواز از « شوخه شور » است بر بلندای« شاخه شعور ».
نماز،« شعله شوق جنان » است از « آتشفشان جان ».
نماز،پیوستن « قطره ها به دریا»است و اتّصال « ذرّه ها به بی انتها ».
نماز،« روزنه ای به خَلوَتِ خورشید » است و « پنجره ای به جَلوَتِ نور اُمید ».
نماز،« تجلّی روح تنها » است و « تسلّی قلب ناشکیبا ».
نماز،پنجره ای است از « بَرَهوت تنهایی» به « مَلکوت خدایی ».
نماز،« پشت پازدن به دنیا»است و « دست افشاندن از مافیها ».
نماز،« بریدن بندهای زمینی » است و « پیوندهای زمانی ».
نماز،« گسستن از زمین » است و « پیوستن به آسمان ».
نماز،« دل » کندن از « گِل » است و « آکندن جان از ایمان ».
نماز،سفر از « صحرای سرد سراب » است به « سرزمین آب و آفتاب ».
نماز،گریز از « فضای حُباب » است به « هوای احباب ».
نماز،« دل بریدن از موج » است و « جان دیدن از اوج ».
نماز،« تنفّس در هوای عطرآگین لاهوتی » است
و « تقدّس در فضای مشگین ملکوتی ».
نماز،« نوشیدن جرعه ای از زلال نور » است و « پوشیدن جُبّه ای از ثیاب سرور ».
نماز،« کلید بهشت » است و « امید به سرنوشت ».
نماز،« ستون دین » است و « استوانه آیین ».
نماز،« گسستن طوق علایق » است و « پیوستن به شوق شقایق ».
نماز،« غرال غزل آفرینش » است و « جمال جمیل بینش ».
نماز،« سلم و سلام » است و « پرچم اسلام ».
نماز،« شکفتن اندیشه » است و « سبزشدن از ریشه ».
نماز،« صعود بر قُلّه عرفان » است و « ورود به قلعه ایمان ».
نماز،« والاترین یاد » است و « بالاترین فریاد ».
نماز، « بازوی آمال » است و « ترازوی اعمال ».
نماز،« سراج ایمان » است و « معراج مومن ».
نماز، « مایه آرامش قلوب » است و « سرمایه وصال محبوب ».
نماز،« نسیم رحمت » است و « تسنیم مرحمت ».
نماز،« تندیس نمادین پرواز » است و « پردیس پر از ریاحین راز ».
نماز ،« زدودن زنگارهای تعلُّق » است و « گسستن زنجیرهای تملُّق ».
...و نماز ، « سازنده نور » است و « بازدارنده از فجور ».
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------------------------------
آژمان : بی زمان
نژند: اندوهگین،افسرده،پزمرده،سرگشته،خشمگین
شوخ (شوخه ): چرک،چرک بدن و لباس
جُبّه : جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بر تن کنند
ثیاب : جامه ها ،لباس ها
تسنیم : نام چشمه ای در بهشت
پردیس :باغ،بستان،فردوس
حضورتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(437)
« بُت عیان » و « بُتواره پنهان »!
من « بزُرگ ترین بُت شکن » و « ستُرگ ترین فروتن » را کسی دیدم
که نخست رشته های خودپرستی را « گسست »
و بُتِ درون خود را « شکست »!
« بُتِ درون » و این « بُتواره مکنون »
از همه بُت ها « لَخت تر » و شكستنش « سَخت تر » است.
بُت بیرون با « ضَربِه تَبَر» می شکند
و بُت درون با « حَربِه باور »!
آن « عیان » است و این ، « پنهان »!
« بت شکنی » چه « وار » است
و « خودشکنی » چه « دُشوار »!
#شفیعی_مطهر
------------------------
بُتواره: همانند بُت،بُت مانند
مَکنون: پوشیده و پنهان
لَخت :تکّه،پاره
حربه : سلاح،آلت جنگ،جنگ افزار
وار : عادت،رسم،آیین،طرز،روش،آسان
مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(436)
« پنجره ای باز » و « روزنه ای فراز »
من رایانه را « پنجره ای باز » و « روزنه ای فراز » دیدم
به سوی « زمانی بی کران » و « جهانی بی پایان ».
با پیدایش « پدیده ای به نام رایانه » و « گزیده ای به فرنام رسانه »
من از آن پس همه « دیده ها » و « پدیده ها »ی جهان آفرینش را
در دو عرصه متفاوت «واقعی» و «مجازی» متبلور دیدم.
آنجا که « خرد »،« نیک و بد » را بسنجد ،
« مجاز » هم می تواند « رنگ واقعیّت بگیرد »
و « فرهنگ حقیقت بپذیرد ».
#شفیعی_مطهر
----------------------------
فراز : باز،(نقیض بسته)
فرنام: عنوان،لقب
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(435)
« چاپلوسی » و « دست بوسی »!
من در این شهرِ « سیراب » از « سراب »
بسیاری از « شهروندان کوشا » و « نیرومندان پویا » را دیدم
که عمری « می دویدند»؛ اما « به جايي نمي رسيدند»؛
ولي معمولا كساني « به قدرت مي رسيدند » كه « به نُدرت مي دويدند»!!
در دیاری که « چاپلوسی » « بُرش » دارد و « دست بوسی »،« ارزش »،
دیگر نه « شایستگی، بازار » دارد و نه « بایستگی،خریدار »!
« نخبگان، خون جگر » می خورند و « پخمگان، میِ گُلگون ساغر »!
اینان « شایگانی قَدر » اند و آنان « قربانی غَدر »!
#شفیعی_مطهر
-------------------
پخمه : کودن،کندفهم،کم هوش،کم عقل
ساغَر : پیاله شراب،جام
شایگان : سزاوار،شایسته،لایق،درخور
قَدر : حرمت و وقار(در اینجا)
غَدر : خیانت،بی وفایی،مکر و فریب،پیمان شکنی
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(434)
« بهار شکوفایی » و « روزگار رهایی » !
من در این « دَیر و دیار » و در این « عصر و روزگار»
کسانی را دیدم که همه « شکوه شخصیّت » شان و « انبوه هویّت » شان
نه در « احساس و تفکُّر » که در « لباس و تظاهُر »خلاصه می شد.
در منطق اینان این سروده سعدی نه « تعریف »،
که این گونه « تحریف » می شود:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟!
نه ! همین لباس زیباست نشان آدمیت!
اینان در « بهار شکوفایی » و « روزگار رهایی »
نه « ذوق گفتن » دارند و نه « شوق شکفتن »!
بل که « سر بر زیر » دارند و « پای در قیر»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------
دَیر : صومعه،آتشکده،عبادتگاه
دیار: شهر و قبیله،خانه ها
انبوه: پیچیده و درهم،بسیار
تحریف: کج کردن،تغییر و تبدیل سخن کسی از حالت اصلی خود
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(433)
« قانون طاغوت » یا « تار عنكبوت »!
من قانون « روزگار طاغوت » را چونان « تار عنكبوت » دیدم
كه اگر « چيزی كوچك » یا « پشیزی اندک » در آن بيفتد،
« گرفتار تار » و « اسیر این حصار »خواهد شد،
ولي اگر « چیزی بزرگ » و « پرویزی ستُرگ » در آن بيفتد،
آن « تار را پاره » و آن « تور را چاره »خواهد كرد.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
طاغوت: متعدی،سرکش،هر معبودی جز خدا،بت،صنم
پشیز : پولک،فلس،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه
پرویز :پیروز،مظفّر،فاتح
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(432)
« کانون قدرت » یا« قانون بشریت » ؟!
من شهریارانی را دیدم که « زبان » شان،« زبون » بود،
ولی « بیان »شان،« قانون »!
خود را « اشرف » و مردم را « مکلّف » می دانستند.
در حالی که كامل ترين حكومت، حکومتی است
که در آن « قانون بشریت » به جای « کانون قدرت »
« شایگان بماند » و « فرمان براند ».
همواره باید آن که سخن آخر را می گوید،
« مفاد قانونی » باشد،نه « ارشاد همایونی »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
زبون : بیچاره،ناتوان،عاجز،خوار،زیردست
شایگان: شایسته و سزاوار لایق درخور
مفاد : معنی، مفهوم
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(431)
پول « ابزار مبادله »یا « عیار مجادله »؟!
من افرادي را ديدم كه با پول نه « كارسازي »،که « بازي » مي كنند.
اينان نه به « خاصيت وجودي »،
که تنها به رقم « صفرهاي موجودي » مي انديشند .
پول « ابزار مبادله »است،نه « عیار مجادله »!
پول « وسیله رفاه » است،نه « حیله گناه »!
پول ،نه « قُلّه هدف » ، که « حُلّه شرف »است.
با آن هم می توان « مدینه فاضله » ساخت و هم « مزبله نازله »!
این نوع « نگریستن » است که « چگونه زیستن » را رقم می زند!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
حُلّه : جامه، لباس نو، جامه بلند که بدت را بپوشاند
مزبله: جای ریختن خاکروبه و سرگین
نازله: فرودآینده،پایین رونده،پایین رو
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(430)
در هر « سَری »،« سِرّی » است!
من جابه جایی « یک کوه »
و تغییر مسیر یک « رود بشکوه » را
آسان تر دیدم از « تغییر شخصیت » و « تاثیر تربیت »
بر انسانی که شخصیتش « شکل پذیرفته »،
اما یک گل از گلزار استعدادهایش هنوز « نشکفته » .
در هر « سَری »،« سِرّی » است
و در هر « سِرّی »،« سُروری »!
باید « دُرجِ اسرار را شناخت »
و « بُرجِ افکار را ساخت »!
« تربیت » از « هنگام ولادت » آغاز می شود،
نه تنها « ایّام عبادت »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
دُرج : صندوقچه،جعبه کوچک جواهرات و زینت آلات یا عطریات
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(429)
« زندگان رجیم » و « مُردگان فهیم »!
من بسیاری از « کودکان زیرک » و « نونهالان کوچک » را دیدم
که به آنان می گفتند: بچه است، نمی فهمد!
وقتی نوجوان هم شد، می گفتند: نوجوان است، نمی فهمد!
وقتی جوان شد، گفتند: جوان و خام است، نمی فهمد!
وقتی بزرگ شد، گفتند: دارد پیر می شود، نمی فهمد ...
وقتی هم پیر شد، گفتند: پیر است، حالیش نیست، نمی فهمد!
فقط وقتی مُرد،آمدند و بر سَرِ گورش گفتند:
عجب انسان فهمیده ای بود!!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
رجیم : رانده شده،نفرین شده،ملعون
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(428)
« فرزانگی »یا« ديوانگي»؟
من « سیمای شيطان » را در « منتهای عصیان » ديدم .
از او پرسيدم: بهترين لحظه تسلّط تو بر انسان ها چه هنگامي است؟
گفت: آن گاه كه شخصیتش به سبُکیِ« برگِ كاه » است و « گلبرگِ گیاه »؛
آن گاه که « درگیر حراج حیا و حُجب » است و « اسير امواج عُجب »!
آنجا که « خودخواهی فرمان می راند»،
« تباهی را بر تخت طغیان می نشاند»!
جايي كه « فرزانگی به كار نايد »،« ديوانگي بايد».
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
حُجب : شرم ،حیا
عُجب :خودبینی، خودپسندی ،کبر و گردنکشی
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(427)
« والاترين تعبير »،« بالاترين تغيير »است!
من در « درازای زمان » و « پهنای زمین »،
راز و رمز همه « تحولّات شگرف » را در « تغييرات ژرف » ديدم،
در « تغيير باورها » و « پذيرش خطرها ».
هماره « والاترين تعبير »،« بالاترين تغيير » است!
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(426)
« رفتار شایگان »و « بهار جاودان »
من آبشارانی را دیدم که از « بلندای کوه »
« بی شکیب و باشکوه »،
« از ستیغ، لطافت می بخشیدند »
و « بی دریغ، طراوت می باریدند»؛
اما دنيايي را ديدم « پراکنده از خشكي ايمان »
و « آكنده از خشونت انسان ».
از « طبیعت جهان، گُل »می روید
و از « خشونت انسان،گُلوله »!
از « نَفَسِ آن نسیم بهار » می وزد
و از نَفسِ این جحیم آتشبار »!
بیاییم شیشه « خشم خواب » را در « چشم مُرداب » بشکنیم
و روی « زمین پاک » و « زمینه خاک » ،
با « رفتاری شایگان »، « بهاری جاودان » بیافرینیم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
ستیغ: قُلّه کوه
جحیم: دوزخ،جهنم،آتش قوی و سخت،جای بسیار گرم
شایگان: شایسته و سزاوار ،لایق ؛درخور
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(424)
« روی ریا » و « دُرِّ دریا » !
من زنانی را دیدم که خود را نه برای « همسر یگانه »،
که برای « مردان بیگانه »می آرایند ؛
اینان گویا بر این پندارند که « چشم مردان »
تکامل یافته تر از « مغز زنان » است.
نیز مردانی را دیدم که چون خود توان « احتجاب نگاه » را
از « ارتکاب گناه » نداشتند،
از بانوان « حجاب موی » و « احتجاب روی » را انتظار داشتند!
نباید « دُرِّ دریا » را به « روی ریا » « آلود »!
بل که باید « گزند گناه » را از « کمند نگاه »« زدود »
#شفیعی_مطهر
--------------------------
احتجاب : در حجاب شدن، در پرده شدن، پنهان شدن
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(423)
عیب بزرگ انسان ها !
من در این « شَهرِ سُرب و سراب »
و « دَهرِ نَقب و نقاب » دو چیز را هرگز ندیدم:
یکی « زنده خوب » و دیگری « مُرده بد »!!
گویی عیب بزرگ انسان ها، زنده بودن آن هاست!!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
نَقب: سوراخ و راه باریک در زیرزمین
دهر: زمانه، عصر و زمان
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(422)
« درک سایه ها » در « ترک مایه ها »است!
من گاهی « غَور در سپیدی آیه ها » را
در « شَور در سیاهی سایه ها » دیدم.
سایه هایی که به دنبال آدم ها می دَوَند
و چون مورد تعقیب آنان قرار می گیرند، از برابرشان مي گريزند.
گاهی « درک سایه ها » در « ترک مایه ها »است!
باید از این « گذشت » و به آن « بازگشت »!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
غَور : فروشدن در امری، به دقت نگریستن و تفکّر کردن،کُنه چیزی
شَور: مشورت،کنگاش
مایه : بنیاد هر چیزی
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(421)
« اسیران انقیاد » و « امیران فوق انتقاد »!
من هر دو گروه « اسیران انقیاد »
و « امیران فوق انتقاد » را چون کسانی دیدم
که « رامش را در قدرت » می جویند
و « آرامش را در سلطنت » .
آنان کسانی اند که « بستر آرامش را بر آب آویخته »
و « خاکستر خواب را بر گرداب ریخته» اند.
هیچ کس از « دیوِه قُدرت » نمی تواند « میوه محبّت » « بچیند»،
بل این « ملیکه محبّت » است که می تواند « اریکه قدرت »« بیافریند»!
اریکه ای که « آرایه اش محبوب » است و « پایه اش بر قلوب »!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
انقیاد: خوار و رام شدن، گردن نهادن،فرمانبرداری
رامش: آرامش،آسودگی،فراغ
دیوه: کرم پیله،کرم ابریشم
ملیکه: پادشاه،صاحب ملک
اریکه : سریر، تخت پادشاهی
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(420)
« هوادار شیفته » يا « مخالف فریفته »؟!
من « خودکامگان خودخواه » را چونان « کرگدنی ناآگاه » دیدم
که همه « جهان فراخ » را در « دو سوی شاخ » می بینند؛
تک شاخی که بر « زَبَرِ زنخدان » و در « برابر دیدگان »،
بر « فراز پیشانی » چون « راز نشانی » روییده است.
اینان همه شهروندان را یا « سپید سرور » می بینند ،یا « سیاه دیجور » ،
همه مردم را یا « هوادار شیفته » مي دانند و يا « مخالف فریفته ».
در نگاه اینان « خردمند فکور » و « شهروند باشعور » وجود ندارد.
مُوافقان را « زلال » می خوانند و مُخالفان را در « ضلال »!
در نگاه خودکامه هر آن که نه « با من » است،پس « بر من » است
و هر که « بر من » است،« دشمن » است!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
زنخدان : چانه
دیجور: تاریکی،تیره رنگ مایل به سیاهی
شیفته: عاشق ،دلباخته
فریفته: فریب خورده،گول خورده
زلال: آب صاف و گوارا،آب شیرین خوشگوار
ضلال: گمراهی
با من : هودار من
بر من : مخالف من
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(419)
دو « کالای کمیاب » و دو « سوال بی جواب »!
من هر « وجود زنده » و « موجود فرازنده » را دیدم،
به دنیال یافتن « خانه ای امن » و « همخانه ای امین » بود....
و افسوس که در « زمانی سَتَروَن » و « زمینی ناایمَن » زندگی می کنیم،
که « امانت » و « صداقت »
دو « کالای کمیاب » و دو « سوال بی جواب » اند.
آری، زندگی را « امانتی باید » و « صداقتی شاید »،
تا من « نگاهدار دلی باشم که از او بُردم »
و او « امانتدار مَشعَلی باشد که بدو سپُردم»!
و در « مَشی و مرام » و در « نام و فَرنام » ،
« آن گونه باشیم که می نماییم »
یا « آن گونه بنماییم که هستیم »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
سَتَروَن : عقیم،نازا
باید : بایسته است
شاید : شایسته است
فَرنام : عنوان،لقب
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(418)
از « خاکِستر نژندی » تا « بِستر توانمندي »
من در سرزمين مالزي برج هاي دوقلو را « نماد عمران »
و « نمود رشد شتابان » ديدم
كه در ظرف ۲۲ سال با « کنگاش مدیران پیشاهنگ »
و « تلاش مردم با فرهنگ »
از « خاکِستر نژندی »بر « بِستر توانمندي » بالیدند.
اکنون نه تنها این « بنیاد بلند »،
که « اقتصاد شکوهمند » آن كشور
از « دل خاك »،« سر بر افلاك » برآورده اند.
« مديران شايسته » و « مردم بایسته »
در اين مدت « كشور را آباد » و « مردم را آزاد »كرده اند.
#شفیعی_مطهر
---------------------------
کنگاش : شور،مشورت
نژند : اندوهگین افسرده پزمرده سرگشته خشمگین
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(417)
« اندیشه بر دار » و « تیشه بر دیوار » !
من امروزه دیوار بزرگ « چین » را
بر پیرامون بخشی از آن « سرزمین » دیدم.
اما مدیران امروز چین « تیشه را بر دیوار » زدند و « اندیشه را به دار »!
آنان، « آزاداندیشان را سركوب »
و « دگرانديشان را مرعوب » كردند،
اما به دور از « سیاست انقیاد » ،در « عرصه اقتصاد »
توانستند براي يك و نيم ميليارد « دهان های باز »،
« لقمه هاي كارساز » فراهم آورند.
توسعه منشوری است با « ابعادی مُتعدِّد » و « بُنیادی متنوِّع ».
جهان چون خطّ و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
همان گونه که « گام های هر وجود »
و « اندام های هر موجود » باید هماهنگ رشد کنند،
توسعه نیز باید با « همه ظرفیّت و استعداد » در « همه ابعاد» ببالد .
چین در « عرصه اقتصاد بالید »؛
اما در « صحنه داد » از « بیداد نالید »!
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(416)
« رنگِ نیرنگ » با « اَنگِ فرهنگ »!
من کورش بزرگ را دیدم ،اما نه « آرام بر بستر آژمانی »
که « ناکام بر خاکستر نگرانی » !
« ایران را می نگریست » و « ایمان را می گریست »!
او « سیمای روزگاران را می دید» و « نوای تبه کاران را می شنید »
که « تَبَرِ ضلال دروغ » ،
« پیکر نهال نبوغ »را درهم می شکند،
« خواب سبز جنگل » با « سراب سیاه اَمَل » آشفته می شود!
و « اقیانوس نور، غَدر می بیند » و « فانوس کور بر صَدر می نشیند »!
« رنگِ نیرنگ » با « اَنگِ فرهنگ » می کوشد،
تا « ملّتی بی ریشه » و « خالی از اندیشه » بسازد!
و از میهن « دشتی سَتَروَن » و « چراگاه اهریمن » بپردازد!
بهوش تا « اندیشه ها را پاس داریم »
و « اندیشمندان سپاس گزاریم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
آژمان: بی زمان
اَمَل: آرزو
غَدر: خیانت کردن، بی وفایی، نقض عهد، مکر و فریب
اَنگ : نشانی و علامتی که روی کالای تجاری می نویسند
سَتَروَن: نازا،نازاینده،عقیم
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(415)
«زندگی بی ستیز»و«همزیستی مسالمت آمیز»
من نوعي « چیستی دلاویز » و « همزيستي مسالمت آميز » ديدم
بين « آدم هاي بي آزار » و « حيوانات وفادار ».
با خود « انديشيدم » و این رفتارها را « سنجیدم »،
که چرا برخي آدميان نمي توانند در جوار همنوع خود
« ثمین رامشی » و « چنين آرامشي » را بيابند؟
آیا انسان با انسان نمی تواند « همزیستی مسالمت آمیز »
و « زندگی بی گریز و ستیز » داشته باشد؟!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
ثمین : گرانبها،پُربها،قیمتی
رامش :آرامش،آسودگی ،فراغ و سکون
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(414)
« کابوسی غمّاز »و « عروسی پُرناز » !
من دنیا را چون « سایه ای دراز » و « همسایه ای طنّاز » دیدم
که اگر او را دنبال کنی، « با تو می ستیزد » و « از تو مي گريزد »؛
ولي اگر از او بگريزي، « تو را دنبال » و « از تو استقبال » مي كند.
دنیا « کابوسی غمّاز » است و « عروسی پُرناز » .
« ورجاوندان را می شکیبد »،ولی « آزمندان را می فریبد »!
دنیا به مثال سایه همراه شماست
فرّار بود گرش تو دنبال کنی
امّا چو ز نزد او گریزان گردی
دنبال کند تو گر اهمال کنی
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
طنّاز: فسوس کننده،شوخ و پُرناز،،مسخره کننده
ناز: فخر ،عشوه ،کرشمه
کابوس: حالت اختناق و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می دهد و خیال می کند چیزی سنگین بر سینه اش فشار می آورد و نمی تواند تکان بخورد
غمّاز : غمزه کنندهاشاره کننده با چشم و ابرو
ورجاوند : بلندپایه،ارجمند،برازنده،نیرومند
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(413)
« پاسدار عزّت » و « معمار ذلّت »
من كساني را ديدم كه از « قُلّه بلند دماوند»
و « چکاد شکوهمند سهند» افتادند،
اما از جاي « برخاستند »، زيرا زندگي را « مي خواستند»؛
اما كساني را ديدم كه نه « از خشم کژدُم »
که چون « از چشم مردُم » افتادند،
هرگز نتوانستند از این جاي « زشت شوم برخيزند »
و با « سرنوشت محتوم بستيزند».
هر انسان خود « پاسدار عزّت » و « معمار ذلّت » خویش است!
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(412)
از « ساحل شرف » تا « جزیره هدف »!
من « مديران سازمان » و « رهبران جهان » را آن گاه موفّق ديدم
كه پيش از فشردن دست كاركنان و شهروندان ،
« دل ها را تسخير » و « مشکل ها را تدبیر » کنند!
رهبر وقتی می تواند « مُثمر ثَمَر » و « مَنشا اَثَر » باشد
که در جان ها « محبوب » و پایه های قدرتش بر « قلوب » استوار گردد.
رهبر نسبت به مردم چونان « زورقی رها » بر روی« آب دریا »است
آب دریا می تواند « زورق روان »را بر فراز « دست های مهربان »خود
از « ساحل شرف » تا « جزیره هدف » برساند؛
نیز « دریای مردمی »می تواند با یورش به داخل « زورق رهبری »
آن را با « سرنشینان سرگردان » به ژرفای « دریای عصیان » بفرستد.
پیامبر اکرم (ص) :
صِنفانِ اِذا صلحا صلحت الاُمّه وَ اذا فَسَدا فَسَدت الاُمّه .
قیل : مَن هُم؟ یا رَسول الله! قالَ: اَلعُلَماء وَ الرُّوَساء
دو صنف هستند که هرگاه صالح باشند، امت صالح خواهند بود و هرگاه فاسد شوند، امت فاسد خواهد شد.
سوال شد: اين ها چه كساني هستند؟
فرمودند: « عالمان اُمّت » و « اميران ملّت ».
(شيخ صدوق، ص۳۶)
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(411)
« خدایگان غدّار » و « فرمانروای قدرتمدار »
من ماری را دیدم با « پنج سر » و « هزار خطر »؛
اما این « سرهاي نيشدار » و « خطرهاي بي شمار »
در برابر خطر « خودكامگي انسان » و این « طغیان بی کران »،
« بلايي حقير » است و « دردي چاره پذير ».
« خدایگان غدّار » و « فرمانروای قدرتمدار »
چون خود را « مُجاز به غارت » و « بی نیاز از نظارت » مردم ببیند،
از گرگ « سفّاک تر »است و از مار « خطرناک تر »!
#شفیعی_مطهر
----------------------
خدایگان: خداوند،پادشاه بزرگ
غدّار: بی وفا، خائن، حیله گر ،فریبکار
مُجاز: اجازه داده شده، جایز، روا
سفّاک:خون ریز
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.