#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(442)
« حصار مودّت » و « سایه سار محبّت »
من درخت را « نماد بزرگواری » و « نمود نیک انگاری » دیدم؛
زيرا حتّي به تَبَر - دشمن بزرگ خود -« تكيه گاه »
و در سايه سار لطف خود « پناه » مي دهد.
درخت را « سنگش می زنند » و « دَنگش می افکنند»
اما او « نیوه سنگ » را با « میوه آذرنگ » پاسخ می دهد!
بیاییم چون درخت در برابر « آفتاب تموز سختی ها»
و « اضطراب جانسوز بدبختی ها»
همه را در « حصار مودّت » و « سایه سار محبّت » خود پناه دهیم.
#شفیعی_مطهر
-------------------------
دَنگ :آلت شالی کوبی
نیوه: خروش
آذرنگ: آتش رنگ،روشن
تموز: تابستان ،موسم گرما،در عربی ماه هفتم
مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(440)
« خطوط زندگی » و « سقوط ارزندگی »
من در نوشتن « مشق زندگی » و « سرمشق ارزندگی »
هرگاه احساس کردم که به « آخر خط » و « بستر شط » رسیده ام،
همان جا نقطه اي « گذاشتم » و « گذشتم »
و به سر خط بعد« برگشتم ».
زیرا نه « خطوط زندگی » « نُقطه پایان » دارد
و نه « سقوط ارزندگی » ، « سُلطه زمان »!
#شفیعی_مطهر
------------------------
شط: کرانه رود،رود بزرگ
مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(439)
« ساز شکسته » و « آواز دلخسته »!
من« افراد دل شكسته » و « اوتاد از دنیا وارسته » را
تنها كساني ديدم كه شيطان را « شكستند»
و قید و بندهای وابستگی را « از هم گسستند».
شيطان هميشه در رویارویی با « دل شكستگان دلسوخته »
و « وارستگان لب دوخته » است
که نه تنها « شکست »،که به « بن بست »می خورد.
دل ،سازی است که چون « شکست » و از هستی « رَست »،
« بیشتر می نازد » و « بهتر می نوازد».
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
اوتاد: پیشوایان و بزرگان طریقت ،عارفان،پارسایان
مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(438)
نماز ،« لال گفتن » و « زلال شکفتن »
من نماز را پنجره اي ديدم گشوده از « آخور آشیانه » به « آخرت جاودانه » .
نماز ،« خروش دریای درون » است در « گوش دنیای بیرون ».
نماز ،« فریاد رهایی وجود » است از « انقیاد وضع موجود »؛
نماز ،« رهایی از زمین » است و « تنهایی در زمان ».
نماز، ناله « زندانی خاک » است در فراق « آژمانی افلاک ».
نماز،« شعر بلند رهایی » است از « قفس نژند تنهایی ».
نماز،« شکوفایی شوق پرواز » است به سوی « ملکوت راز ».
نماز ،« لال گفتن » است و « زلال شکفتن ».
نماز،پلی از « رنگین کمان تابناک » است افراشته « از خاک تا افلاک ».
نماز،پرواز از « شوخه شور » است بر بلندای« شاخه شعور ».
نماز،« شعله شوق جنان » است از « آتشفشان جان ».
نماز،پیوستن « قطره ها به دریا»است و اتّصال « ذرّه ها به بی انتها ».
نماز،« روزنه ای به خَلوَتِ خورشید » است و « پنجره ای به جَلوَتِ نور اُمید ».
نماز،« تجلّی روح تنها » است و « تسلّی قلب ناشکیبا ».
نماز،پنجره ای است از « بَرَهوت تنهایی» به « مَلکوت خدایی ».
نماز،« پشت پازدن به دنیا»است و « دست افشاندن از مافیها ».
نماز،« بریدن بندهای زمینی » است و « پیوندهای زمانی ».
نماز،« گسستن از زمین » است و « پیوستن به آسمان ».
نماز،« دل » کندن از « گِل » است و « آکندن جان از ایمان ».
نماز،سفر از « صحرای سرد سراب » است به « سرزمین آب و آفتاب ».
نماز،گریز از « فضای حُباب » است به « هوای احباب ».
نماز،« دل بریدن از موج » است و « جان دیدن از اوج ».
نماز،« تنفّس در هوای عطرآگین لاهوتی » است
و « تقدّس در فضای مشگین ملکوتی ».
نماز،« نوشیدن جرعه ای از زلال نور » است و « پوشیدن جُبّه ای از ثیاب سرور ».
نماز،« کلید بهشت » است و « امید به سرنوشت ».
نماز،« ستون دین » است و « استوانه آیین ».
نماز،« گسستن طوق علایق » است و « پیوستن به شوق شقایق ».
نماز،« غرال غزل آفرینش » است و « جمال جمیل بینش ».
نماز،« سلم و سلام » است و « پرچم اسلام ».
نماز،« شکفتن اندیشه » است و « سبزشدن از ریشه ».
نماز،« صعود بر قُلّه عرفان » است و « ورود به قلعه ایمان ».
نماز،« والاترین یاد » است و « بالاترین فریاد ».
نماز، « بازوی آمال » است و « ترازوی اعمال ».
نماز،« سراج ایمان » است و « معراج مومن ».
نماز، « مایه آرامش قلوب » است و « سرمایه وصال محبوب ».
نماز،« نسیم رحمت » است و « تسنیم مرحمت ».
نماز،« تندیس نمادین پرواز » است و « پردیس پر از ریاحین راز ».
نماز ،« زدودن زنگارهای تعلُّق » است و « گسستن زنجیرهای تملُّق ».
...و نماز ، « سازنده نور » است و « بازدارنده از فجور ».
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------------------------------
آژمان : بی زمان
نژند: اندوهگین،افسرده،پزمرده،سرگشته،خشمگین
شوخ (شوخه ): چرک،چرک بدن و لباس
جُبّه : جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بر تن کنند
ثیاب : جامه ها ،لباس ها
تسنیم : نام چشمه ای در بهشت
پردیس :باغ،بستان،فردوس
حضورتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(437)
« بُت عیان » و « بُتواره پنهان »!
من « بزُرگ ترین بُت شکن » و « ستُرگ ترین فروتن » را کسی دیدم
که نخست رشته های خودپرستی را « گسست »
و بُتِ درون خود را « شکست »!
« بُتِ درون » و این « بُتواره مکنون »
از همه بُت ها « لَخت تر » و شكستنش « سَخت تر » است.
بُت بیرون با « ضَربِه تَبَر» می شکند
و بُت درون با « حَربِه باور »!
آن « عیان » است و این ، « پنهان »!
« بت شکنی » چه « وار » است
و « خودشکنی » چه « دُشوار »!
#شفیعی_مطهر
------------------------
بُتواره: همانند بُت،بُت مانند
مَکنون: پوشیده و پنهان
لَخت :تکّه،پاره
حربه : سلاح،آلت جنگ،جنگ افزار
وار : عادت،رسم،آیین،طرز،روش،آسان
مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(436)
« پنجره ای باز » و « روزنه ای فراز »
من رایانه را « پنجره ای باز » و « روزنه ای فراز » دیدم
به سوی « زمانی بی کران » و « جهانی بی پایان ».
با پیدایش « پدیده ای به نام رایانه » و « گزیده ای به فرنام رسانه »
من از آن پس همه « دیده ها » و « پدیده ها »ی جهان آفرینش را
در دو عرصه متفاوت «واقعی» و «مجازی» متبلور دیدم.
آنجا که « خرد »،« نیک و بد » را بسنجد ،
« مجاز » هم می تواند « رنگ واقعیّت بگیرد »
و « فرهنگ حقیقت بپذیرد ».
#شفیعی_مطهر
----------------------------
فراز : باز،(نقیض بسته)
فرنام: عنوان،لقب
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(435)
« چاپلوسی » و « دست بوسی »!
من در این شهرِ « سیراب » از « سراب »
بسیاری از « شهروندان کوشا » و « نیرومندان پویا » را دیدم
که عمری « می دویدند»؛ اما « به جايي نمي رسيدند»؛
ولي معمولا كساني « به قدرت مي رسيدند » كه « به نُدرت مي دويدند»!!
در دیاری که « چاپلوسی » « بُرش » دارد و « دست بوسی »،« ارزش »،
دیگر نه « شایستگی، بازار » دارد و نه « بایستگی،خریدار »!
« نخبگان، خون جگر » می خورند و « پخمگان، میِ گُلگون ساغر »!
اینان « شایگانی قَدر » اند و آنان « قربانی غَدر »!
#شفیعی_مطهر
-------------------
پخمه : کودن،کندفهم،کم هوش،کم عقل
ساغَر : پیاله شراب،جام
شایگان : سزاوار،شایسته،لایق،درخور
قَدر : حرمت و وقار(در اینجا)
غَدر : خیانت،بی وفایی،مکر و فریب،پیمان شکنی
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(434)
« بهار شکوفایی » و « روزگار رهایی » !
من در این « دَیر و دیار » و در این « عصر و روزگار»
کسانی را دیدم که همه « شکوه شخصیّت » شان و « انبوه هویّت » شان
نه در « احساس و تفکُّر » که در « لباس و تظاهُر »خلاصه می شد.
در منطق اینان این سروده سعدی نه « تعریف »،
که این گونه « تحریف » می شود:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟!
نه ! همین لباس زیباست نشان آدمیت!
اینان در « بهار شکوفایی » و « روزگار رهایی »
نه « ذوق گفتن » دارند و نه « شوق شکفتن »!
بل که « سر بر زیر » دارند و « پای در قیر»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------
دَیر : صومعه،آتشکده،عبادتگاه
دیار: شهر و قبیله،خانه ها
انبوه: پیچیده و درهم،بسیار
تحریف: کج کردن،تغییر و تبدیل سخن کسی از حالت اصلی خود
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(433)
« قانون طاغوت » یا « تار عنكبوت »!
من قانون « روزگار طاغوت » را چونان « تار عنكبوت » دیدم
كه اگر « چيزی كوچك » یا « پشیزی اندک » در آن بيفتد،
« گرفتار تار » و « اسیر این حصار »خواهد شد،
ولي اگر « چیزی بزرگ » و « پرویزی ستُرگ » در آن بيفتد،
آن « تار را پاره » و آن « تور را چاره »خواهد كرد.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
طاغوت: متعدی،سرکش،هر معبودی جز خدا،بت،صنم
پشیز : پولک،فلس،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه
پرویز :پیروز،مظفّر،فاتح
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(432)
« کانون قدرت » یا« قانون بشریت » ؟!
من شهریارانی را دیدم که « زبان » شان،« زبون » بود،
ولی « بیان »شان،« قانون »!
خود را « اشرف » و مردم را « مکلّف » می دانستند.
در حالی که كامل ترين حكومت، حکومتی است
که در آن « قانون بشریت » به جای « کانون قدرت »
« شایگان بماند » و « فرمان براند ».
همواره باید آن که سخن آخر را می گوید،
« مفاد قانونی » باشد،نه « ارشاد همایونی »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
زبون : بیچاره،ناتوان،عاجز،خوار،زیردست
شایگان: شایسته و سزاوار لایق درخور
مفاد : معنی، مفهوم
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(431)
پول « ابزار مبادله »یا « عیار مجادله »؟!
من افرادي را ديدم كه با پول نه « كارسازي »،که « بازي » مي كنند.
اينان نه به « خاصيت وجودي »،
که تنها به رقم « صفرهاي موجودي » مي انديشند .
پول « ابزار مبادله »است،نه « عیار مجادله »!
پول « وسیله رفاه » است،نه « حیله گناه »!
پول ،نه « قُلّه هدف » ، که « حُلّه شرف »است.
با آن هم می توان « مدینه فاضله » ساخت و هم « مزبله نازله »!
این نوع « نگریستن » است که « چگونه زیستن » را رقم می زند!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
حُلّه : جامه، لباس نو، جامه بلند که بدت را بپوشاند
مزبله: جای ریختن خاکروبه و سرگین
نازله: فرودآینده،پایین رونده،پایین رو
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(430)
در هر « سَری »،« سِرّی » است!
من جابه جایی « یک کوه »
و تغییر مسیر یک « رود بشکوه » را
آسان تر دیدم از « تغییر شخصیت » و « تاثیر تربیت »
بر انسانی که شخصیتش « شکل پذیرفته »،
اما یک گل از گلزار استعدادهایش هنوز « نشکفته » .
در هر « سَری »،« سِرّی » است
و در هر « سِرّی »،« سُروری »!
باید « دُرجِ اسرار را شناخت »
و « بُرجِ افکار را ساخت »!
« تربیت » از « هنگام ولادت » آغاز می شود،
نه تنها « ایّام عبادت »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
دُرج : صندوقچه،جعبه کوچک جواهرات و زینت آلات یا عطریات
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(429)
« زندگان رجیم » و « مُردگان فهیم »!
من بسیاری از « کودکان زیرک » و « نونهالان کوچک » را دیدم
که به آنان می گفتند: بچه است، نمی فهمد!
وقتی نوجوان هم شد، می گفتند: نوجوان است، نمی فهمد!
وقتی جوان شد، گفتند: جوان و خام است، نمی فهمد!
وقتی بزرگ شد، گفتند: دارد پیر می شود، نمی فهمد ...
وقتی هم پیر شد، گفتند: پیر است، حالیش نیست، نمی فهمد!
فقط وقتی مُرد،آمدند و بر سَرِ گورش گفتند:
عجب انسان فهمیده ای بود!!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
رجیم : رانده شده،نفرین شده،ملعون
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(428)
« فرزانگی »یا« ديوانگي»؟
من « سیمای شيطان » را در « منتهای عصیان » ديدم .
از او پرسيدم: بهترين لحظه تسلّط تو بر انسان ها چه هنگامي است؟
گفت: آن گاه كه شخصیتش به سبُکیِ« برگِ كاه » است و « گلبرگِ گیاه »؛
آن گاه که « درگیر حراج حیا و حُجب » است و « اسير امواج عُجب »!
آنجا که « خودخواهی فرمان می راند»،
« تباهی را بر تخت طغیان می نشاند»!
جايي كه « فرزانگی به كار نايد »،« ديوانگي بايد».
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
حُجب : شرم ،حیا
عُجب :خودبینی، خودپسندی ،کبر و گردنکشی
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(427)
« والاترين تعبير »،« بالاترين تغيير »است!
من در « درازای زمان » و « پهنای زمین »،
راز و رمز همه « تحولّات شگرف » را در « تغييرات ژرف » ديدم،
در « تغيير باورها » و « پذيرش خطرها ».
هماره « والاترين تعبير »،« بالاترين تغيير » است!
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(426)
« رفتار شایگان »و « بهار جاودان »
من آبشارانی را دیدم که از « بلندای کوه »
« بی شکیب و باشکوه »،
« از ستیغ، لطافت می بخشیدند »
و « بی دریغ، طراوت می باریدند»؛
اما دنيايي را ديدم « پراکنده از خشكي ايمان »
و « آكنده از خشونت انسان ».
از « طبیعت جهان، گُل »می روید
و از « خشونت انسان،گُلوله »!
از « نَفَسِ آن نسیم بهار » می وزد
و از نَفسِ این جحیم آتشبار »!
بیاییم شیشه « خشم خواب » را در « چشم مُرداب » بشکنیم
و روی « زمین پاک » و « زمینه خاک » ،
با « رفتاری شایگان »، « بهاری جاودان » بیافرینیم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
ستیغ: قُلّه کوه
جحیم: دوزخ،جهنم،آتش قوی و سخت،جای بسیار گرم
شایگان: شایسته و سزاوار ،لایق ؛درخور
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(424)
« روی ریا » و « دُرِّ دریا » !
من زنانی را دیدم که خود را نه برای « همسر یگانه »،
که برای « مردان بیگانه »می آرایند ؛
اینان گویا بر این پندارند که « چشم مردان »
تکامل یافته تر از « مغز زنان » است.
نیز مردانی را دیدم که چون خود توان « احتجاب نگاه » را
از « ارتکاب گناه » نداشتند،
از بانوان « حجاب موی » و « احتجاب روی » را انتظار داشتند!
نباید « دُرِّ دریا » را به « روی ریا » « آلود »!
بل که باید « گزند گناه » را از « کمند نگاه »« زدود »
#شفیعی_مطهر
--------------------------
احتجاب : در حجاب شدن، در پرده شدن، پنهان شدن
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(423)
عیب بزرگ انسان ها !
من در این « شَهرِ سُرب و سراب »
و « دَهرِ نَقب و نقاب » دو چیز را هرگز ندیدم:
یکی « زنده خوب » و دیگری « مُرده بد »!!
گویی عیب بزرگ انسان ها، زنده بودن آن هاست!!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
نَقب: سوراخ و راه باریک در زیرزمین
دهر: زمانه، عصر و زمان
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(422)
« درک سایه ها » در « ترک مایه ها »است!
من گاهی « غَور در سپیدی آیه ها » را
در « شَور در سیاهی سایه ها » دیدم.
سایه هایی که به دنبال آدم ها می دَوَند
و چون مورد تعقیب آنان قرار می گیرند، از برابرشان مي گريزند.
گاهی « درک سایه ها » در « ترک مایه ها »است!
باید از این « گذشت » و به آن « بازگشت »!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
غَور : فروشدن در امری، به دقت نگریستن و تفکّر کردن،کُنه چیزی
شَور: مشورت،کنگاش
مایه : بنیاد هر چیزی
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(421)
« اسیران انقیاد » و « امیران فوق انتقاد »!
من هر دو گروه « اسیران انقیاد »
و « امیران فوق انتقاد » را چون کسانی دیدم
که « رامش را در قدرت » می جویند
و « آرامش را در سلطنت » .
آنان کسانی اند که « بستر آرامش را بر آب آویخته »
و « خاکستر خواب را بر گرداب ریخته» اند.
هیچ کس از « دیوِه قُدرت » نمی تواند « میوه محبّت » « بچیند»،
بل این « ملیکه محبّت » است که می تواند « اریکه قدرت »« بیافریند»!
اریکه ای که « آرایه اش محبوب » است و « پایه اش بر قلوب »!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
انقیاد: خوار و رام شدن، گردن نهادن،فرمانبرداری
رامش: آرامش،آسودگی،فراغ
دیوه: کرم پیله،کرم ابریشم
ملیکه: پادشاه،صاحب ملک
اریکه : سریر، تخت پادشاهی
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(420)
« هوادار شیفته » يا « مخالف فریفته »؟!
من « خودکامگان خودخواه » را چونان « کرگدنی ناآگاه » دیدم
که همه « جهان فراخ » را در « دو سوی شاخ » می بینند؛
تک شاخی که بر « زَبَرِ زنخدان » و در « برابر دیدگان »،
بر « فراز پیشانی » چون « راز نشانی » روییده است.
اینان همه شهروندان را یا « سپید سرور » می بینند ،یا « سیاه دیجور » ،
همه مردم را یا « هوادار شیفته » مي دانند و يا « مخالف فریفته ».
در نگاه اینان « خردمند فکور » و « شهروند باشعور » وجود ندارد.
مُوافقان را « زلال » می خوانند و مُخالفان را در « ضلال »!
در نگاه خودکامه هر آن که نه « با من » است،پس « بر من » است
و هر که « بر من » است،« دشمن » است!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
زنخدان : چانه
دیجور: تاریکی،تیره رنگ مایل به سیاهی
شیفته: عاشق ،دلباخته
فریفته: فریب خورده،گول خورده
زلال: آب صاف و گوارا،آب شیرین خوشگوار
ضلال: گمراهی
با من : هودار من
بر من : مخالف من
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(419)
دو « کالای کمیاب » و دو « سوال بی جواب »!
من هر « وجود زنده » و « موجود فرازنده » را دیدم،
به دنیال یافتن « خانه ای امن » و « همخانه ای امین » بود....
و افسوس که در « زمانی سَتَروَن » و « زمینی ناایمَن » زندگی می کنیم،
که « امانت » و « صداقت »
دو « کالای کمیاب » و دو « سوال بی جواب » اند.
آری، زندگی را « امانتی باید » و « صداقتی شاید »،
تا من « نگاهدار دلی باشم که از او بُردم »
و او « امانتدار مَشعَلی باشد که بدو سپُردم»!
و در « مَشی و مرام » و در « نام و فَرنام » ،
« آن گونه باشیم که می نماییم »
یا « آن گونه بنماییم که هستیم »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
سَتَروَن : عقیم،نازا
باید : بایسته است
شاید : شایسته است
فَرنام : عنوان،لقب
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(418)
از « خاکِستر نژندی » تا « بِستر توانمندي »
من در سرزمين مالزي برج هاي دوقلو را « نماد عمران »
و « نمود رشد شتابان » ديدم
كه در ظرف ۲۲ سال با « کنگاش مدیران پیشاهنگ »
و « تلاش مردم با فرهنگ »
از « خاکِستر نژندی »بر « بِستر توانمندي » بالیدند.
اکنون نه تنها این « بنیاد بلند »،
که « اقتصاد شکوهمند » آن كشور
از « دل خاك »،« سر بر افلاك » برآورده اند.
« مديران شايسته » و « مردم بایسته »
در اين مدت « كشور را آباد » و « مردم را آزاد »كرده اند.
#شفیعی_مطهر
---------------------------
کنگاش : شور،مشورت
نژند : اندوهگین افسرده پزمرده سرگشته خشمگین
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(417)
« اندیشه بر دار » و « تیشه بر دیوار » !
من امروزه دیوار بزرگ « چین » را
بر پیرامون بخشی از آن « سرزمین » دیدم.
اما مدیران امروز چین « تیشه را بر دیوار » زدند و « اندیشه را به دار »!
آنان، « آزاداندیشان را سركوب »
و « دگرانديشان را مرعوب » كردند،
اما به دور از « سیاست انقیاد » ،در « عرصه اقتصاد »
توانستند براي يك و نيم ميليارد « دهان های باز »،
« لقمه هاي كارساز » فراهم آورند.
توسعه منشوری است با « ابعادی مُتعدِّد » و « بُنیادی متنوِّع ».
جهان چون خطّ و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
همان گونه که « گام های هر وجود »
و « اندام های هر موجود » باید هماهنگ رشد کنند،
توسعه نیز باید با « همه ظرفیّت و استعداد » در « همه ابعاد» ببالد .
چین در « عرصه اقتصاد بالید »؛
اما در « صحنه داد » از « بیداد نالید »!
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(416)
« رنگِ نیرنگ » با « اَنگِ فرهنگ »!
من کورش بزرگ را دیدم ،اما نه « آرام بر بستر آژمانی »
که « ناکام بر خاکستر نگرانی » !
« ایران را می نگریست » و « ایمان را می گریست »!
او « سیمای روزگاران را می دید» و « نوای تبه کاران را می شنید »
که « تَبَرِ ضلال دروغ » ،
« پیکر نهال نبوغ »را درهم می شکند،
« خواب سبز جنگل » با « سراب سیاه اَمَل » آشفته می شود!
و « اقیانوس نور، غَدر می بیند » و « فانوس کور بر صَدر می نشیند »!
« رنگِ نیرنگ » با « اَنگِ فرهنگ » می کوشد،
تا « ملّتی بی ریشه » و « خالی از اندیشه » بسازد!
و از میهن « دشتی سَتَروَن » و « چراگاه اهریمن » بپردازد!
بهوش تا « اندیشه ها را پاس داریم »
و « اندیشمندان سپاس گزاریم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
آژمان: بی زمان
اَمَل: آرزو
غَدر: خیانت کردن، بی وفایی، نقض عهد، مکر و فریب
اَنگ : نشانی و علامتی که روی کالای تجاری می نویسند
سَتَروَن: نازا،نازاینده،عقیم
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(415)
«زندگی بی ستیز»و«همزیستی مسالمت آمیز»
من نوعي « چیستی دلاویز » و « همزيستي مسالمت آميز » ديدم
بين « آدم هاي بي آزار » و « حيوانات وفادار ».
با خود « انديشيدم » و این رفتارها را « سنجیدم »،
که چرا برخي آدميان نمي توانند در جوار همنوع خود
« ثمین رامشی » و « چنين آرامشي » را بيابند؟
آیا انسان با انسان نمی تواند « همزیستی مسالمت آمیز »
و « زندگی بی گریز و ستیز » داشته باشد؟!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
ثمین : گرانبها،پُربها،قیمتی
رامش :آرامش،آسودگی ،فراغ و سکون
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(414)
« کابوسی غمّاز »و « عروسی پُرناز » !
من دنیا را چون « سایه ای دراز » و « همسایه ای طنّاز » دیدم
که اگر او را دنبال کنی، « با تو می ستیزد » و « از تو مي گريزد »؛
ولي اگر از او بگريزي، « تو را دنبال » و « از تو استقبال » مي كند.
دنیا « کابوسی غمّاز » است و « عروسی پُرناز » .
« ورجاوندان را می شکیبد »،ولی « آزمندان را می فریبد »!
دنیا به مثال سایه همراه شماست
فرّار بود گرش تو دنبال کنی
امّا چو ز نزد او گریزان گردی
دنبال کند تو گر اهمال کنی
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
طنّاز: فسوس کننده،شوخ و پُرناز،،مسخره کننده
ناز: فخر ،عشوه ،کرشمه
کابوس: حالت اختناق و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می دهد و خیال می کند چیزی سنگین بر سینه اش فشار می آورد و نمی تواند تکان بخورد
غمّاز : غمزه کنندهاشاره کننده با چشم و ابرو
ورجاوند : بلندپایه،ارجمند،برازنده،نیرومند
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(413)
« پاسدار عزّت » و « معمار ذلّت »
من كساني را ديدم كه از « قُلّه بلند دماوند»
و « چکاد شکوهمند سهند» افتادند،
اما از جاي « برخاستند »، زيرا زندگي را « مي خواستند»؛
اما كساني را ديدم كه نه « از خشم کژدُم »
که چون « از چشم مردُم » افتادند،
هرگز نتوانستند از این جاي « زشت شوم برخيزند »
و با « سرنوشت محتوم بستيزند».
هر انسان خود « پاسدار عزّت » و « معمار ذلّت » خویش است!
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(412)
از « ساحل شرف » تا « جزیره هدف »!
من « مديران سازمان » و « رهبران جهان » را آن گاه موفّق ديدم
كه پيش از فشردن دست كاركنان و شهروندان ،
« دل ها را تسخير » و « مشکل ها را تدبیر » کنند!
رهبر وقتی می تواند « مُثمر ثَمَر » و « مَنشا اَثَر » باشد
که در جان ها « محبوب » و پایه های قدرتش بر « قلوب » استوار گردد.
رهبر نسبت به مردم چونان « زورقی رها » بر روی« آب دریا »است
آب دریا می تواند « زورق روان »را بر فراز « دست های مهربان »خود
از « ساحل شرف » تا « جزیره هدف » برساند؛
نیز « دریای مردمی »می تواند با یورش به داخل « زورق رهبری »
آن را با « سرنشینان سرگردان » به ژرفای « دریای عصیان » بفرستد.
پیامبر اکرم (ص) :
صِنفانِ اِذا صلحا صلحت الاُمّه وَ اذا فَسَدا فَسَدت الاُمّه .
قیل : مَن هُم؟ یا رَسول الله! قالَ: اَلعُلَماء وَ الرُّوَساء
دو صنف هستند که هرگاه صالح باشند، امت صالح خواهند بود و هرگاه فاسد شوند، امت فاسد خواهد شد.
سوال شد: اين ها چه كساني هستند؟
فرمودند: « عالمان اُمّت » و « اميران ملّت ».
(شيخ صدوق، ص۳۶)
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(411)
« خدایگان غدّار » و « فرمانروای قدرتمدار »
من ماری را دیدم با « پنج سر » و « هزار خطر »؛
اما این « سرهاي نيشدار » و « خطرهاي بي شمار »
در برابر خطر « خودكامگي انسان » و این « طغیان بی کران »،
« بلايي حقير » است و « دردي چاره پذير ».
« خدایگان غدّار » و « فرمانروای قدرتمدار »
چون خود را « مُجاز به غارت » و « بی نیاز از نظارت » مردم ببیند،
از گرگ « سفّاک تر »است و از مار « خطرناک تر »!
#شفیعی_مطهر
----------------------
خدایگان: خداوند،پادشاه بزرگ
غدّار: بی وفا، خائن، حیله گر ،فریبکار
مُجاز: اجازه داده شده، جایز، روا
سفّاک:خون ریز
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(410)
« رهبر راستین » یا « تاجوَر فَرنشین »؟
من مدیری را برای « رهبری، شایسته » و برای « راهبردی، بایسته » دیدم
که راه را « بنماید » و خود پیشاپیش رهروان راه را « بپیماید ».
نه این که خود در « کُنجِ عافیت نشیند » و « لُنجِ سلامت برچیند»؛
ولی رهروان را به « کار با بدبختی ها » و « پیکار با سختی ها » برانگیزد!
آن که خود به « تجمُّل » می گراید و خلق را به « تحمُّل » فرامی خواند،
نه « رهبری راستین »، که « تاجوَری فَرنشین » است!
کسی « شایسته رهبری » و « بایسته مهتری » است
که کهتران را « فراتر نشاند » و خود را « فروتر خواند ».
امام علي(ع) : اَلسَّيدُ مَن تَحَمَّلَ المَوونه وَ جاءَ بِالمَعونَه.
آقا و سرور جامعه كسي است كه زحمت ديگران را بر دوش مي كشد و به دیگران ياري مي رساند.
#شفیعی_مطهر
----------------------------
لُنج : دو طرف دهان از بیرون،لب،گرداگرد دهان
فَرنشین: رئیس،بالانشین
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(ویژه عاشورا)
عاشورا؛«مکتب بالیدن» ،نه «شب نالیدن»!
من عاشورا را « مكتبي براي باليدن » ديدم ،نه « شبي براي ناليدن »،
كربلا را « آموزه اي براي مكتب » ديدم ، نه « موزه اي براي مذهب »؛
ذكر آن حماسه را « نگاهي براي نگريستن » ديدم، نه « آهي براي گريستن »؛
و آيين هاي سوگواري را « نماد انگيزش شعور » ديدم،نه « نمود جوشش شور ».
من در كربلا « سوز عطشي » و « افروز آتشی » را ديدم
كه همه « زمين هاي كوير را سيراب » ، و همه « زمان هاي فقير را غرقاب » كرد.
من در شامگاه « عاشورای گلگون »،« خروش سرخ خون » را ديدم
كه از « حنجره سرخ سحاب » و « پنجره سپيد مهتاب »گذشت
و پشت « شب سياه » و « اهریمن دُژآگاه » را درهم شكست
و حقيقت سبز پيروزي « خون بر شمشير »،« حلقوم بر تير »،
« حنجر بر خنجر » و « باور بر تاجور »را جاودانه كرد.
من در كرانه خونين فرات، تابش سيمين مهتاب را ديدم
كه خواب طلايي ماهيان را نقره باران مي كرد
و مي كوشيد تا جگر سوخته فرات را در اندوه جگرسوختگان عطشناك التيام بخشد.
من سيماي سرخ و فرياد سبز شهيدان نينوا را ديدم و شنيدم
كه آيه « اِنّي اَعلَمُ مالا تَعلَمون » را براي « عرشيان تفسير مي كرد»
و جانبازي جوانمردان كربلا ، حقيقت « فَتَبارَكَ الله اَحسَنُ الخالِقين » را براي « فرشيان تعبير مي نمود».
من در شامگاه عاشورا ،نمايشگاه عظيم كربلا را ديدم كه همه عظمت عشق،عزّت،دلدادگي،حُرّيت ، حميّت و آزادگي را بر صفحه صفحه صحيفه هستي ترسيم مي كرد
و عطر عصاره اين خون جوشان را سرمايه سرخي هر فلق و زيبايي هر شفق قرار مي داد.
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(409)
« صاف گفتن » و « شفّاف شکفتن »!
من سرهایی را دیدم « گران » و چشم هایی « نگران »؛
« گران از خواب غفلت » و « نگران از تعارض تصاوير هويت » !
هویت ديروز در قاب فردا نه « فعّالیّتی در عمل » دارد و نه « جذّابیّتی در اَمَل ».
نه « القاب » در « قاب » می گنجد و نه « قاب » در « نقاب »!
در « روزگار زلالی » و رواج « بهار دیجیتالی »
تنها باید از « آب و آیینه » سخن گفت ،نه از « کین و کینه »!
باید « صاف گفت » و « شفّاف شکفت »!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
صاف :صافی،پاکیزه و خالص و بی دُرد،بی غش،بی آلایش
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(408)
« خیال باطل » و « آمال جاهل »!
من چه بسیار « خودکامگان منفور » و « فرمانروایان مغرور » را دیدم
که چون می دانستند در « پازل جامعه آینده » و در « روند نواندیشی فزاینده »،
نه « جاهی شایسته » دارند و نه « جایگاهی بایسته »،
بنابراین می کوشیدند تا « گَردانه زمان » و « گردونه زمین » را به عقب برگردانند.
اما زهی « خیال باطل » و « آمال جاهل »!
حجم عظیم « ظلمت » با همه « قَسوت و قساوت »
در همه دوران « دَیجوری شب » و « کوری کوکب »
از هر « حنجره باریک » و « پنجره تاریک »
فریاد می زد: « مرگ بر آفتاب »!
اما سرانجام آفتاب عالَم تاب چون « هر روز »
و با همان « ساز و سوز »طلوع کرد؛
به « گاه خویش » و از « بارگاه خویش »!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
جاه : قدر و شرف،فرّ و شکوه،عُلُوّ منزلت
گَردانه : چرخه
قسوت و قساوت: سخت شدن، سنگدلی
دَیجوری : تاریکی،تیره رنگ
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(407)
هر « پگاهی پسین » با « نگاهی نوین »
من انجام کارهای « ناممکن » را در صورتی « ممکن » دیدم
که انسان در « آفرینشی نو » و با « بینشی نو » به آن بنگرد.
بنابراین اگر هر « پگاهی پسین » را با « نگاهی نوین » بیاغازیم،
راه های « مسدود » را « می توان گشود »
و قُلّه های « صعب الصّعود » را « آسان پیمود »!
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(405)
« نيرنگي ناگزير » در « فرهنگي فراگير » !
من چهره هايي « بي هويت » و قیافه هایی « بی شخصیت » را ديدم
كه در « هر نقطه و هر مکان » و در « هر لحظه و هر زمان »
سيماي خود را در « قاب » يك « نقاب » پنهان مي كردند.
ظهور « جناب های قابی » در پشت « نقاب های قُلّابی »
به صورت « فرهنگي فراگير » و « نيرنگي ناگزير » نهادينه شده بود.
زیستن در جامعه ای که « گردن ها زیر یوغ » است
و « زبان ها آلوده دروغ » ،
« رنجی جانکاه » است و « شکنجی پُرآه »!
در چنین جامعه ای یا باید « همرنگ زیست »
و یا با « نیرنگ نگریست »!
#شفیعی_مطهر
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(403)
« مصونیّت » یا « محدودیّت »؟!
من « کلامی رشادی » و « پیامی ارشادی » را دیدم مبنی بر این که:
حجاب « مصونیّت » است، نه « محدوديّت »؛
اما من آن گاه اين پيام را « رها از تنگنای محدودیّت »
و « مصفّا به صفای مصونيّت » دیدم،
که « پشتوانه ای استوار از استدلال »
و « نشانه ای سرشار از منطق زلال » به دنبال داشته باشد.
ذهن انسان از « زور »،« بیزار » است و از « شعور »،« برخوردار ».
او « بایسته » و « شایسته » است
که هر « نظر » را « استماع »،
ولی هر « باور » با « اقناع » بپذیرد.
انسان تا خود « عارفانه » پدیده ها را « درنیابد »،
« عاشقانه » به سوی آن « نمی شتابد ».
انسان نمی تواند دل را بر « رَخش خیال »« بنشاند »
و تا « آذرخش آمال » ،« براند »؛
زیرا انسان آن گاه که از « رویت » بازماند، از « رویا » « روایت » می کند.
توسن سرکش روح انسان نه با « حربه تحقیر » « رام » می شود
و نه با « ضربه تکفیر » ، « آرام »!
انسان منطقی « تزویر » را « نمی شناسد » و از « زور » « نمی هراسد ».
انسان کاوشگر « بیزار از تبلیغ» است و « دوستدار سعی بلیغ »!
تبلیغ اگر از « اعتدال » بگذرد ، به « ابتذال » گراید!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
رشاد: به راه راست رفتن،از گمراهی به راه آمدن،راستی و ایستادگی و پیروزی
ارشاد: راه نمودن،راهنمایی،راه راست نمودن،رهبری
آذرخش : برق، صاعقه
ابتذال : بی قدری و پستی و کهنگی،خوارکردن
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(402)
« ایستگاه زیبنده » یا « گذرگاه فریبنده »؟!
من کاخ هایی را دیدم با « برج ها و باروهایی فلک فرسا »
و همراه با « آرزوهایی ملک آسا »؛
اما نه « سر به سوی افلاک » که « روی به اندرون خاک » فرو برده بودند.
گویی این « ندای سروش » و « نوای خروش » را تجلّی می بخشیدند که:
« لِدوا لِلمَوت وَاجمَعوا لِلفناء وَابنوا لِلخراب»
«بزایید برای میرایی و فراهم آورید برای نابودی و بسازید برای ویرانی.»
دنیا در « حال گشت » است و « مجال فرگشت »
و « گذرگاهی فریبنده » است ، نه « ایستگاهی زیبنده »!
دنیا هم « حیله خواب و خیال » است و هم « وسیله کسبِ کمال ».
باید از آن « رَست » و به این « پیوست »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
رَستن :رهاشدن،رهیدن،رهایی،نجات یافتن
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(401)
« نوای بینوایی » و « تنگنای تنهایی » !
من « خودکامه ای لجوج » را بر « اریکه عروج » دیدم
که روزگاری « هزاران هوادار » با « دل هایی امیدوار »
او را « اهورا می دیدند » و برایش « هورا می کشیدند »!
... نیز روزی و روزگاری را ديدم كه این « تندیس اهریمن »
در بین « میلیون ها تن »
در « تنگنای تنهایی »
و با « نوای بینوایی » خود را کشت!
...و این « سرشت مشئوم » و « سرنوشت محتوم » همه خودکامگانی است
که از « ضلال سراب، سیراب » می شوند و در « خیال قاب،نقاب » می زنند!
تا زنده اند ،در « دام غرور اسیر » اند و تنها در « کام گور،بصیر » اند!
#شفیعی_مطهر
-------------------------
عروج : بالارفتن ،به بلندی برآمدن
مشئوم : نامبارک، بدیمن، بدشگون
ضلال : گمراهی، گمراه شدن
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(400)
« آزمون ازل » و « قانون جنگل » !
من « واپسین نگاه نومیدانه » و « آخرین پیام غمگینانه » موشی را دیدم و شنیدم.
او « سیر از آمالِ وِداد » و « اسیر در چنگالِ صیّاد » ،
در « لحظه وداع » و « لمحه انقطاع » ،
با « زبان آه » و « بیان نگاه »،
« قانون جنگل » و « آزمون ازل » را فریاد می کرد.
او در دادگاهي محكوم به مرگ شده بود
كه تنها « عِیار کیفری » و « معيار داوري » در آن
« حق انکاری » و « قدرت مداری » بود!!
در این دادگاه همیشه « حق با زورمندان » است و « رونق با زرمندان »!
...و چه شبیه اند جوامع « توسعه نیافته » با « جنگل های کافته »!
اینان « بی برنامه » اند و « اسیر خودکامه »
و آنان « تابع زور » اند و « فاقد شعور »!
ولی هر دو یک « سرشت » دارند و یک « سرنوشت »!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
آمال : آرزوها،امیدها،آرمان ها،جمع اَمَل
وِداد : دوست داشتن،دوستی،محبت
لمحه : یک بارنگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن
انقطاع : قطع شدن،بریده شدن،گسستن
ازل :همیشگی،دیرینگی،زمان بی آغاز،مقابل ابد
عِیار : مقایسه و امتحان کردن پیمانه یا ترازو ،مقیاس
معیار :اندازه و پیمانه،مقیاس و آلت سنجش،سنگ محک
کافته : شکافته،ترکیده
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.