#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(386)   

 

« نُخبگان آگاه » و « مردم بی پناه »!

 Картинки по запросу

 

من هنگامی که سرنوشت تلخ ملل « واپس مانده » 

با رهبرانی « دست نشانده » را مي نگرم ، 

كم كم به اين « باور » و « سوز جگر » مي رسم 

كه گويا قِصّه پُر غُصّه توسعه نيافتگي را پاياني نيست؛ 

زيرا نه « گُرگان، سير » می شوند و نه « گوسپندان، بصير » !!  

اما در « جوامع انسانی »،نه « توابع حیوانی » ،

آن گاه « پَخمگان تاجوَر پیروزند »

که « نُخبگان روشنگر نور نیفروزند»! 

بنابراین مسئول واپس ماندگی « مردم بی پناه »،« نخبگان آگاه » اند!

آنان که « نمی فهمند» در « وَهم اند»،

ولی نُخبگانی که « فهیم » اند، 

در علت واپس ماندگی « سهیم » اند!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

توابع : جمع تابع،پیرو،پیروی کننده،کلمات مُهمل و بی معنی که دنبال بعضی از کلمات گفته می شود؛چون : ساخت و پاخت

پَخمگان : افراد کودن،کم عقل،کُندفهم و کم هوش

نُخبگان : برگزیدگان

وَهم : گمان، خیال، پندار

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 | 6:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(384)  

 

« نگاه خردارزي  » و « راه انديشه ورزي »!

 

 

 من این « حقیقت ناب » و این « واقعیت چون آفتاب » را 

در گستره ای به گستردگی « زندگی بشر » و در عرصه « نقد و نظر » 

و نیز در قلمروی به « درازای زمان » و « پهنای زمین » دیدم 

که بیشتر ملت ها را با بهره گیری از « تحریک احساسات » و « ترویج خرافات » 

می توان به « زیر سلطه » و « مهمیز سیطره » درآورد ؛ 

اما از « راه انديشه ورزي » و با « نگاه خردارزي  »

نه مي توان « رادمردي » را « رام » کرد و نه « آزادمردي » را « آرام ». 

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

خردارزی : ارزشمندشمردن عقل و خرد

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 24 شهريور 1395 | 7:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(383)  

 

  « آیه رحمت » یا « مایه زحمت »؟


 Картинки по запросу

 

من قلب محمد(ص) را « پرجمعيت ترين شهر دنيا » 

و « پُررحمت ترین نهر مصفّا » ديدم. 

در آن شهر سُفره اي گسترده بودند 

ُپر از « لُقمه های لُقمانی » و « جُرعه های جنانی »؛ 

سفره ای به گستره طول تاريخ زمان و عرض جغرافيای زمین.

بر سر آن سفره « بي رنگ » و عاری از « رنگ نیرنگ » 

همه انسان ها از هر « نژاد و رنگ » 

و با هر « فکر و فرهنگ » نشسته بودند 

و « لُقمه هاي مالامال رَافت » مي خوردند 

و « جُرعه هاي زُلال رَحمت » مي نوشيدند.  

اما دریغ و افسوس! « فَقیهان مُتحَجِّر» 

و « سَفیهان تاجر » دست به دست هم دادند

و برای جهان بشریت از این « آیه های رحمت » 

، « مایه های زحمت » ساختند! 

از آن پس غروب شد روزی که « وفا »،« سرمایه بقا » بود 

و « جفا » ، « مایه فنا »!

« عفّت » « زَر » بود و « غیرت » ، « زره »؛

اما « زَر » را با « زور » بردند و « زره » را با « تزویر »!

« شهامت » ، « شراری در دل » بود 

و « شجاعت » ، « شوری در سر ».

« شهامت » را « شناعت » شناختند و « شجاعت » را « جسارت »!

« شرار » را با « شرارت » خاموش کردند و « شور » را با « شَرّ »!

« نماز »ها با « خشوع و خشیت » بود و « راز و نیاز » ها  با « عطر عصمت »!

« خَشیَت » را به « خُشونت » کشیدند و « « عصمت » را به « عصیان »!

 « شرافت » ، « شناسنامه » بود و « شهادت »،« پایان نامه »!

اما گُلِ « شرافت » را با « هجومِ  شقاوت » پَرپَر کردند 

و غنچه « شهادت » را با « سموم شماتت »!

...و اما اکنون « غُل و بند » ، « گُل لبخند » را از ساقه لب ها « ربوده »

و عجوزه غم در غمخانه دل ها « غنوده » است.

تنها « راز شکوفایی بصارت » و « رمز رهایی از اسارت » 

« گذشت از جهالت » است و « بازگشت به اصالت ».

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------

 جنان : بهشت،جمع جنّت

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 | 8:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(382) 

 

نه « در امان »  و نه « با ایمان »!

Картинки по запросу

 

من دو کودک « ناهمگون » را دیدم از دو قشر « گوناگون »؛ 

يكي « مغرور از داشته ها »! 

و ديگري « رنجور از نداشته ها »! 

اما هيچ يك را خوشبخت نديدم؛ 

زيرا تا هنگامي كه در جامعه « گرسنه اي بي خانمان » 

و « برهنه ای سرگردان » باشد، 

  نه كسی « در امان » است و نه کسی « با ایمان »! 

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 22 شهريور 1395 | 5:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(381) 


« صخره های کوه » مقهور « اراده های نستوه » 

 

 

   در نبرد سخت بین « اراده های پولادین » و « صخره های سنگین»

این اراده « انسان های استوار » و تصميم « سختي ستيزان پايدار » است

که بر « صخره های سخت » و « تیرگی های بخت » چیره می شود.

« صخره های کوه » در برابر « اراده های نستوه » 

چون « موم »،« نرم » می شوند و چون « سَموم »، « گرم »!

این « انسان های ساده » و « ناتوان های بی اراده » اند

که « مقهور خواری ها » و « رنجور دشواری ها » می شوند.

 

#شفیعی_مطهر

----------------------- 

سَموم : باد گرم،باد زهرآگین،باد گرم و خفقان آور

 

این کانال تلگرامی چشم به راه نگاه پویشگر شماست:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 21 شهريور 1395 | 4:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(380)  

 

« نخستین کار » و « بهترین ابتکار »! 

 

Картинки по запросу

 

من گردبادی « ویرانگر » را دیدم همراه با « غرّش تُندر » .

  « کارش توفندگی » بود و « کوله بارش ،روزمرّگي » ! 

این « توفان سیاه » با « طغیان تباه »،

« دار سرب و سراب » و « دیار قاب و نقاب » را در بر گرفته ، 

همه جوانه های جوانمردي را « می خَست »

و نهال هاي مهرباني را « درهم مي شكست »؛ 

« مُل های محبّت » را بر « خاک می ریخت »

و « گُل های انسانیت » را با « خاشاک درمی آمیخت».  

« پایایی شب » و « دیرپایی تب »، 

« حال هر گونه پویایی را از هر پوینده »

و  « مجال هر گونه جویایی را از هر جوینده » گرفته،

 هر « پوینده را مایوس » و هر « جوینده را با رخوت مانوس » کرده است!

بنابراین در این « دار و دیار»،« نخستین کار » و « بهترین ابتکار »،

« زدودن غبار نومیدی » و « پالودن این پلیدی »

از « سیمای اذهان » و « تنگنای زمان » است. 

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

دار : خانه،سرای،جایی که در آن سکونت کنند

دیار : خانه ها، مساکن، شهر، سرزمین (ج دار)

خَستن : زخمی کردن، مجروح کردن، آزردن

تُندر: رعد، غرّش ابر ،آسمان غرّش

پالودن : صاف کردن،پاک کردن،پاک کردن از آلودگی 

 

نگاهتان را چشم انتظاریم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 | 8:35 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(379)  

 

« حق ستیزی » و « گفت وگو گریزی »!

Картинки по запросу

 

من « تلاش و تکاپو » و « پدیده گفت وگو » را دیدم

که در « راه روشنگری » و « همراه با حق باوری » ،

  دل هاي « تاريك » را به هم « نزديك » مي كرد 

و اذهان « دشمنان » را « سامان »

و پيوندهاي « پريشان » را « سازمان » می بخشید.

....و « متعصّبی تيره دل » و  « متحجّری غافل » را ديدم 

كه « همنوايان را بينوا » و « بلازدگان را مبتلا »مي كرد.  

 آن که از گفت و گو « می گریزد » 

و با هر اندیشه جز فکر بیمار خود « می ستیزد »،

بر این پندار است که همه حقیقت نزد « اوست » 

و همه باورهای دیگر « های و هوست »!

او خود « کامل » است و « سرچشمه فضایل »

و دیگران همه « عاطل » اند و « باطل »!

 اینان عمری اسیر « کابوس اند » 

و سرانجام در « پیله تنهایی » 

و « حیله هیولایی » خود « می پوسند »!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

 عاطل: بی کاره، بیهوده، بی معنی، باطل

کابوس : بختک، حالت اختناق و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می دهد و شخص خفته خیال می کند که چیزی سنگین بر سینه اش فشار می آورد و نمی تواند تکان بخورد!

هیولا : ماده ماده، اولی،صورت و هیکل

 

نگاهتان را چشم انتظاریم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 | 8:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(378)  

 

« عاشقانه سوختن » و « عارفانه نور افروختن »!

Image result

 

من « فانوس دریایی » رابر كرانه « اقيانوس رهايي » دیدم 

که « یک تنه و تنها » و « شیفته و شیدا » 

در برابر « غول شب » و « افول کوکب » ایستاده بود!

  او « پیکان های نور » را از « کمان های دور »

از هر سوی بر « پیکر سرد و سیاه » و « باور دژآگاه » شب می بارید .

او نه « مهر و ماه » بود و نه « پاد پگاه »،

اما با « شهاب های فانوس » ،

ره گم کردگان « گرداب های اقیانوس » را راه می نمود.

بنابراین دریافتم که در « راهِ روشنگری » و « گاهِ حق باوری »،

نه « تنهایی دوران » بن بست است و نه « بی وفایی یاران »!

باید « عاشقانه سوخت » و « عارفانه نور افروخت »!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------- 

غول : دیو، موجود افسانه ای بسیار بزرگ جثه و بدهیکل،جانور مهیب

افول  : غروب کردن، پنهان شدن ،ناپدیدشدن ستاره

دژآگاه : بداندیش، بددل، بدخو، تندخو،نادان و بی تربیت

پاد : نگهبان،تخت،اورنگ 

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 18 شهريور 1395 | 6:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(377) 


« بستگان به زمین » و « وابستگان به زمان»

Картинки по запросу

 

من « مرغان شاد » و « پرندگان آزاد » را 

« رهاتر از موج » و « فراتر از اوج » دیدم؛ 

پرندگانی که « سینه سپهر را می شکافند » 

و در « مِهینه مِهر می شکفند»!

  این « پرندگان سبکبال » و مرغان فرخنده فال »

بر بلندای سپهر پرواز خود نه « مرزی » دارند و نه « ترس و لرزی ».

بنابراین دانستم که برای رهایی از « بند خاک » و « گزند مغاک»

باید دل را از « دلبستگی ها » و جان را از « وابستگی ها » آزاد کرد!

« بستگان به زمین » و « وابستگان به زمان»

نه « پری برای پرواز » دارند و نه « نایی برای آواز »!

اینان « سر به زیر » دارند و « پای در قیر»!

عمری بر روی محیط « دایره هوس » و « خاطره قفس » می دَوَند! 

و هر چه تندتر « بدَوَند»،زودتر به نقطه آغاز « می رسند».

نه « گامی به پیش  می گذارند » 

و نه « اهتمامی به خویش  دارند»!

 

#شفیعی_مطهر

 -----------------------------

مِهینه : بزرگ،بزرگ تر،بزرگ ترین

مِهر : آفتاب،خورشید

فرخنده فال: نیک بخت،خجسته،مبارک

مغاک : گودال،جای گود

اهتمام : همت گماشتن بر امری،کوشیدن

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 17 شهريور 1395 | 9:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(376)  


« واقعیت گریزی » و « حقیقت ستیزی»!

Картинки по запросу


من ایدئولوگی را دیدم 

که اسب ایدئولوژی او « مُرده » 

و هرزه گیاه اندیشه اش « پژمُرده » بود؛ 

اما او به جاي پياده شدن از این « اسب بیمار » 

و دست کشیدن از این « کسب و کار »

،دست به هر « كاری متعارف » و « ابتکاری غيرمتعارف » مي زد 

تا با « واقعیت » « بستیزد » و از « حقیقت » « بگریزد »!

غافل از این که « صفای حقیقت » و « سیمای واقعیت  »

چونان « مهر » بر سینه « سپهر » « می درخشد»

و هم « شیفتگان زلال » و هم « فریفتگان ضلال » را 

« نور و شعور » « می بخشد»!

 

#شفیعی_مطهر

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 | 5:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(374)  

 

« پارسی » یا « فارسی »؟!

 Картинки по запросу

 

من « پارسي » زبان هايي را ديدم 

كه زبان گويشي خود را نه « پارسی » ،که« فارسي » مي ناميدند، 

  زیراعرب ها حرف« پ » ندارند!!

 پس از یورش « اعراب » و خاموشی « فروغ فرهنگ و آداب » 

آن چه فرهنگ و ادب « پارسی » را در سال های « بی حارسی » حراست کرد 

نه « شاهان خودکامه » که « زبان شاهنامه » بود!

 

#شفیعی_مطهر

 


بیشتر بخوانید در کانال

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 14 شهريور 1395 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(373)  

 

درد بی دردی!


 Картинки по запросу

 

من دوستی را دیدم 

که هم « درد » داشت و هم « دل »، 

فهميدم مي توان با او « درددل » كرد! 

درد بی دردی چه دردی بی دواست!

درد ،لطف و نعمت پاک خداست

 

#شفیعی_مطهر

 

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 13 شهريور 1395 | 9:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(372)  

 

شما چی؟!

 Картинки по запросу

من دوستم را دیدم.

گفت: دوستت دارم. 

گفتم: تو باران را هم دوست داری، 

ولي به هنگام بارش باران در زير چتر پنهان مي شوي ، 

آفتاب را نيز دوست داري ، اما به سايه پناه مي بري 

و باد را هم دوست داري ، 

اما به گاه وزش باد، پنجره را مي بندي. 

اكنون بگو مرا چگونه دوست داري؟ 

....و دوستم به فکر فرورفت!

شما چی؟!!

 

#شفیعی_مطهر

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 | 1:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(371)

 

« بستر آرام » یا « خاکستر آلام »؟!

Картинки по запросу

من « آدمی بی خیال » و « انسانی بدسگال » را دیدم 

که بر روی « ریل های قطار » چون « بستر زرنگار»

به « خوابی شیرین » و « رویایی نوشین » فرو رفته بود؛

خوابی به « ژرفایی غفلت » و « شکرخایی عادت ». 

چه « شباهتی دلاویز » و « مشابهتی شگفت انگیز» دیدم 

بین این « انسان غافل » با « دنیازدگان جاهل »!

مسیر دنیا چون محل « عبور سِیل » است و « مرور رِیل »؛

بنابراین نه « بستر آرام »، که « خاکستر آلام » است!

باید هر لحظه آماده شنیدن « بانگ رحیل » باشیم و « گلبانگ گسیل »! 

دنیا « پُلِ عبور » است و « مُلِ غرور ».

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

سگالیدن : اندیشیدن،فکرکردن،پنداشتن

شکرخایی : شکرخواری

مُرور : رفتن و گذشتن، گذرکردن

آلام : دردها ،رنج ها،(جمع اَلَم)

رحیل : کوچ کردن،کوچیدن

گسیل : کردن روانه کردن ،فرستادت کسی به جایی

مُل : شراب

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 11 شهريور 1395 | 8:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(370)  

 

« اوج مداران» و « موج سواران»!

Картинки по запросу

من سیاستمدارانی را دیدم که نه « بصارتی در اوج مداری » ، 

که « مهارتی در موج سواری » داشتند.

اینان « نماد فرصت طلبی » و نمود دولت مَشربی » بودند

و همیشه مترصّد بودند تا « موجی برخیزد » و « فوجی را برانگیزاند» 

تا اینان بر امواجی سوار شوند که نه خود « آغازگرش »

که بیشتر « بهره ورش » هستند. 

در این « دهر غریب » و « شهر پرفریب » 

 تا مردم، « ناآگاه » و عوام فریبان،« پادشاه » باشند،

« مستضعفان موج آفرین » همیشه « بی قدر » اند 

و « مستکبران اوج نشین » بر « صدر »!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------

بصارت : بینایی،زیرکی،دانایی،بینش،بینادلی،باریک بینی

مَشرب: طریقه دینی و فلسفی،مسلک،نحله

نمود : نشان،علامت،جلوه،جلا،رونق

 فوج : گروه، دسته 

دهر : روزگار،زمانه،عهد،عصر،زمان،دوره

قدر : ارزش،اعتبار

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 10 شهريور 1395 | 10:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(369) 


هر که « پاک تر »،« غمناک تر »!

Картинки по запросу

 

من مترسکی را دیدم « تنهای آزاده » و « بر پای ایستاده »؛

 هر چه دست هایش را « دراز » و آغوشش را « باز » می کرد، 

هيچ كس او را در آغوش نمی گرفت. 

بيچاره نمي دانست كه « تنهايي همزاد آزادگي » است 

و « پارسایی همراه ایستادگی»!!

 در این « دیر دیرین » و « دیار بیدادآفرین »

هر که « پاک تر »،« غمناک تر »

و هر که « سفّاک تر»،« طربناک تر »!

 

#شفیعی_مطهر

 -----------------------------

دِیر : صومعه،جهان مادی

سفّاک : خونریز

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 9 شهريور 1395 | 3:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

    #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(366)

 

« كاري بایسته » و « ابتکاری شایسته »!

Картинки по запросу

من « غولی بیابانی » را با « طولی غیرعقلانی »دیدم 

که در روز روشن به شهر « سرب و سراب » بدون « نقب و نقاب » وارد شد؛ 

در حالي كه همه مردم با ديدن او « وحشت زده و بیمناک » و « چُست و چالاک »

نه با « پای ستیز » که « روي به گريز» نهادند. 

با خود گفتم: اي كاش « هیولاهايی هول انگيز »و « غول هایی بی مهميز » 

چون « فساد پنهان »، « اعتياد جوانان » ، 

« بیداد خودکامگان » و « فریاد ستمدیدگان » نيز 

چون اين « غول بي نقاب » و « هیولای اضطراب » 

در اين شهر ستم زده وارد مي شد! 

تا همه او را « مي ديدند » ، عربده اش را « می شنیدند»

و « كاري بایسته » و « ابتکاری شایسته »مي كردند!!  

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------  

غول : موجودی افسانه ای بسیار بزرگ جثّه و بدهیکل

نقب : راه باریک زیرزمینی،سوراخ زیرزمینی  

مهمیز: افسار،مهار

هیولا : صورت،هیکل وهمناک

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 6 شهريور 1395 | 8:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(364)  

 

 « سنگ ها » و « سنگرها »! 

 

 Картинки по запросу

 

من رهروی پویشگر » و « پیشروی پژوهشگر » را دیدم 

که از هر « سنگی »، « سنگری » می ساخت 

و از هر « بندی »، « بندري ». 

از هر « خامی » درسی « می آموخت »

و از « ناکامی » تجربه ای « می اندوخت »!
اشتباهات را تجربه « مي ناميد» 

و پس از هر « شکست » بدون « گُسست »

و با « پويايي بيشتر » و « توانایی برتر »

به سوي هدف « مي خراميد».

قله هدف برای هر « پوینده پولادین » و هر « جوینده جهان بین » 

« مشهود » است ،ولی « صعب الصعود» است! 

در کنار هر « گلی لطیف »،« خاری حریف » « روییده » 

و در ورای هر « شکست سخت »،« پیروزی بخت » « بیوسیده » است! 

نگاه اگر مثبت باشد، در بطن هر شکست،« وقوع پیروزی » « نهفته »  

و در متن هر شب تار،« طلوع بهروزی » « خفته » است!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

حریف : هماورد، هم نبرد،طرف شخص در بازی و نبرد

بیوسیدن : انتظارداشتن، توقّع داشتن، طمع داشتن

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 4 شهريور 1395 | 6:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(363) 

 

« میرایی » پیامد « ایستایی »!

 

من در « بُرهه ای از زمان » و در « بَرخه ای از زمین  »

در « پگاهی شبنم وار» و با « نگاهی امیدوار » 

بر  «گونه گُل هستی» و بر « گردونه سمبُل سرمستی » نشستم ؛ 

  امّا چون « چرخش زمین را نگریستم» بر « گردش زمان گریستم»!

آن گاه دانستم که من نیز برای « پویایی و پایایی » آمده ام، 

نه برای « ایستایی و میرایی »! 

من در « بنای بینش » و « سیمای آفرینش »

« نه لَحظِه ای را رام » دیدم 

و « نه لَمحِه ای را آرام »؛

بنابراین نه « دَمی با آرامش خُفتم » 

و نه « بازدمی رامش پذیرُفتم »! 

 « هماره باید آگاه بود»

و « همواره باید راه پیمود ».

« پایایی » در گروی « پویایی » است

و « میرایی » پیامد « ایستایی »!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------- 

بُرهه: روزگار،قسمتی از وقت و زمان

بَرخه: پاره ای از چیزی، جزوی از کُل، حِصّه،بَهره

گردونه: ارّابه،گاری

سمبُل: نشانه ،علامت،مَظهر، نماد، رمز،شعار

 لمحه : یک بار اندک چیزی را دیدن، نگرش دزدکی، چشم زد، مدتی اندک

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 3 شهريور 1395 | 6:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(362)   

 

راه رهایی از یوغ جهالت ها

من « خودكامگاني خیره » و « سیه چهرگانی چیره » را ديدم 

كه « ايستاده بر كرانه شب » ،ولی با « استفاده از پشتوانه مکتب »،

« بي تاب از روشنگري مهتاب » و « بيزار از تابش آفتاب ». 

چون دستشان به مهر و ماه نمي رسيد، 

تا « چراغ مهر» را « خاموش »، و باغ سپهر » را « مخدوش » کنند؛

مي كوشيدند تا تصويرشان را در آيينه آب « درهم بريزند»

و اين گونه با روشنگري « بستيزند ».

« نورگریزان » و « شعورستیزان »، مرگ خود را 

در « فروغ آگاهی شهروندان » می بینند و در « بلوغ همراهی دردمندان »!

بنابراین تنها راه ،« شکوفایی بلوغ ملت ها »است 

و « رهایی از یوغ جهالت ها»

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------

خیره : گستاخ،خودسر،لجوج،سرکش،هرزه

چیره : مسلّط، غالب

مخدوش : تصرف شده، وسوسه شده،خراشیده شده

بلوغ : رسیدن به سن رشد

یوغ : چوبی که هنگام شخم زدن بر گردن گاو می گذارند

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 31 مرداد 1395 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(361)  

 

« مدیر نالایق » ، « اسیر متملِّق »!

من هر احمقي را ديدم ،

به دنبال « احمقی بزُرگ تر» و « ابلهی ستُرگ تر » مي گشت،

  که او را « بستايد » ،تا در سايه سارش « بياسايد ».  

بنابراین چه احمق اند « ستایشگران متملِّق »!

و چه احمق ترند « ستایش پذیران نالایِق »! 

هیچ عاملی « ذلّت بارتر از چاپلوسی » 

و « خفّت بار از دست بوسی » نیست.

تملُّق،« بنای بنیادین بشریّت » را « پریشان » 

و « بنیاد پولادین انسانیّت » را « ویران » می کند!

« متملِّق » را به « خاک ذلّت » می نشاند 

و « نالایق » را به « مغاک مذلّت »!

  این « مدیر نالایق » است که « اسیر متملِّق » است.

او « اسیر حقارت » است و این در « زنجیر اسارت »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

 مغاک : گودال،جای فرورفته و گود

مذلّت : خوارشدن ،ذلیل شدن، به پستی گراییدن،خواری

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 30 مرداد 1395 | 7:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(360)

 

  ما زنده از آنیم که آرام نداریم... 

 

 

من زندگي بدون « كار و تلاش » حتّی برای « کسب معاش » را 

مرگ پيش از « مُردن » و پَرپَر شدن پيش از « پژمُردن » ديدم.

« تلاطُم رودِ زندگی » در « ترنُّم سرودِ ارزندگی » تجلّی می یابد.

آن گاه که این « رود » از « جوش » وامانَد 

و این « سرود » از « خروش » درمانَد، 

« جمع جان به فراموشی درآید» 

و « شمع شان به خاموشی گراید»!

 ما زنده از آنیم که آرام نداریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست (اقبال لاهوری)

« موج تا می تازد » ، « بر اوج می نازد »؛

اما آن گاه « رام می میرد » که « آرام می گیرد »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------

تلاطم : به هم خوردن، به هم برآمدن،به یکدیگر خوردن

ترنُّم : سراییدن، سرود،آواز،نغمه

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 29 مرداد 1395 | 5:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(359)

 

« صفای کودکانه » و « جفای بزرگسالانه » !

 

من « سیمای زیبای خُدا » و « صفای والای هُدا » را 

هم در« آیینه دل کودکان » دیدم 

و هم در « گنجینه ذهن بزرگسالان »؛ 

اما سیمای خداي دل كودكان را « بسی نیک تر » 

و به حقيقت « نزديك تر » ديدم. 

آیینه دل کودکان « صاف تر » است و « شفّاف تر »؛

بنابراین در آن « بُلوغ حَق » ، « رَخشان تر » است و  

و « فُروغ فَلَق  » ، « درخشان تر »!  

« بشوییم جفای بزرگسالانه » را

و « بجوییم صفای کودکانه » را !

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------  

والا : بلند، ارجمند، بزرگ قدر، شریف، نجیب، عزیز، گرامی، شایسته

هُدا : راستی، رستگاری، راه راست

بلوغ : به کمال رسیدن ،بالغ شدن

رخشان : درخشان،رخشنده، درخشنده، تابان

فَلَق : سپیده دم،بامداد 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 28 مرداد 1395 | 7:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(358)  

 

« قدرت » درچنبره « نظارت »!


 


 

من پنج نسل از روسای « جمهور » از کشوری « مغرور » را دیدم. 

ما آنان را « نماد همه لغزش ها » و « نمود همه ضد ارزش ها » می دانیم!

اما آنان هنوز « دست در دست یکدیگر » و « پای در راه اعتلای کشور »نهاده 

برای حفظ « آزادی وطن » و « آبادی میهن » خود می کوشند.  

آنان از « هر حزب و نهاد » و با « هر اندیشه و اعتقاد » 

برای خدمت به میهن خود در « کنار » هم اند،نه در « انکار » هم!

آنان ،مخالف را نه « عامل دشمن »،که « مکمّل خویشتن » می دانند

و مخالف نیز قدرت را « نقد » می کند، نه « نفی »!

اما چرا در ميهن ما هر كس « مهار دولت را در کف می گیرد »،

« انحصار قدرت را هدف مي گيرد »؟

او خود را « خادم » و همه گذشتگان را « خائن »مي نامد؟!  

من هیچ « انسان » و « پارسای زمان » را آن قدر منزّه ندیدم 

که به « قدرت و دولت » فراتر از « نظارت ملّت » برسد و فاسد نشود!  

هیچ انسان « خودساخته » و « خداشناخته » وجود ندارد 

که قدرت مطلق او را به « فساد نیالاید » و به « استبداد نگراید»!

 قدرت باید در « چنبره نظارت » باشد،نه در « گستره غارت »!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------

منزّه : پاک کرده شده،پاک،پاکیزه

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 27 مرداد 1395 | 6:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(357) 


« حیات » و « حرکت »!

من هر دوچرخه و موتورسیکلتی را دیدم 

تا در حال حرکت بود، 

نه به سوی چپ سقوط مي كرد و نه به سوي راست ؛ 

اما چون از حركت « بازمي ايستاد » و از « تاخت و تاز مي افتاد »، 

فورا سقوط می کرد!

بنابراين دانستم كه سقوط در « ايستايي » است، نه در « پويايي ».

« استمرار حیات » در « گردون » بودن است

و « استقرار ممات » در « سکون »ماندن!

« پایایی » در « پویایی » تبلور می یابد 

و « میرایی » در « ایستایی »!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

گردون: گردنده، گردان

استقرار : قراریافتن، پابرجاشدن، آرام یافتن،آرام شدن

ممات: مرگ،موت

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 26 مرداد 1395 | 5:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(356)   

 

« خود پارسا پنداری » و « خود دانا انگاری »!

 

من چه بسیار « ملانصرالدّين های زمانه » و « مدّعیان بی پشتوانه » را ديدم 

كه خود را « حقیقت مطلق » « می انگاشتند »

و دیگران را « ابله و احمق » « مي پنداشتند» .

این « درک وارونه » و « فهم واژگونه »، 

همگان را به « رویشی راستین می گماشت » 

و به « پژوهشی نوین وامي داشت »!! 

 « خود پارسا پنداری » و « خود دانا انگاری »

« توسنی تیزپا » و « دشمنی بی پروا » است،

که راکب خود را در « ژرفنای درّه هلاک » 

و « تنگنای تیره مغاک » فرومی افکند.

...و این « بهترین بهانه » و « برترین نشانه »  برای شناخت

 « مستان قدرت » و « سرمستان دولت » است !

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

توسن: وحشی، رام نشده، اسب شوخ و سرکش

مغاک : گود ،گودال

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 25 مرداد 1395 | 6:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(355)   

 

 راه پر سوز و گداز روشنگري !  

 



من « کوشش مداد » را در « پویش راه ارشاد » ديدم !

مداد در همه عمر خود را « مي فرساید »،

ولی بر آفرينش اثر « مي افزاید ». 

  من آموزش درس روشنگری را از « مداد » ،« استمداد» کردم!

من از مداد آموختم كه در راه پر سوز و گداز « روشنگري » و « نورباوری »،

بايد چون شمع « سوخت »

تا شمع خاموشان را « افروخت ».

روشنگری بدون « سوختن جان » و « افروختن زبان»،

نه به « ثمر » می رسد و نه به « باور »!

 این « روشنگران دلسوز » اند و « نورباوران دل افروز »

که می توانند « باورها » را « بارور » کنند

و « داورها » را « دادور » !

راه روشنگری راهی « پر سوز و گداز» است و « پر نشیب و فراز».

در این راه « خطیر » بدون « وزیر و مشیر»

هر « رونده » را « توان رویش »  نیست

و هر « پوینده » « را امکان پویش » !

 

#شفیعی_مطهر

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 24 مرداد 1395 | 17:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(354)  


« پویایی »، راز و رمزِ « پایایی »!

 

من « مداد مات » را در مسیر « امتداد حیات » دیدم 

که در « تداوم نقش نگاري » و « تقدُّم ماندگاری »

هر از چند گاه ناگزير از « خودگدازی » و « پوست اندازي » بود.  

بنابراین فهمیدم که انسان ها نیز برای « تازه ماندن » و « پُرآوازه نمایاندن » 

هر از گاهی باید در درون « کارسازی » 

و در بیرون « پوست اندازی » کنند. 

« پویایی » راز و رمزِ « پایایی » است

و « استقرار پایایی » در گروی « استمرار شکوفایی » است!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

پایایی :پایندگی، جاودانگی،ماندگاری

مات :سرگردان، سرگشته، حیران/ تیره، تار  

خودگدازی: خود را به رنج انداختن برای پیشرفت سریع تر،لاغرکردن

کارسازی: مهم سازی ،آمادگی،دستکاری،نیک انجام دادن

آوازه: شهرت / پُرآوازه : مشهور،معروف،نامدار،نام آور

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 23 مرداد 1395 | 7:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(353)  

 

« نازش » و « نوازش »!

 

من هر خانواده ای را دیدم که در آن « بزرگ» تر ها « کوچک » می شوند ، 

هرگز نديدم « كوچك »ها در آن « بزرگ» شوند.

« انسان بماهو انسان » « با هر دین و ایمان »

و فارغ از هر « رنگ و نژاد » و گذشته از هر « جنس و اعتقاد»

ذاتاً « کریم » است و شایسته « تکریم»!

اما انسانی که در « مکتب کمال » و « مدرسه روز و ماه و سال»،

« درس زندگی می آموزد » و « تجربه ارزندگی می اندوزد»،

 برای « تکریم» بسی « شایسته تر » 

و برای « تعظیم » بسیار « بایسته تر » است.

کودکان را باید « نواخت » و پیران را باید « قدر شناخت»!

 با آن « نازش » خوش است و با این « نوازش »!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

کریم: محترم،با شخصیت

تکریم: گرامی داشتن، بزرگوارشمردن

نازش: نازکشیدن،مهربانی

نوازش: دلجویی،نواختن،محبت کردن

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 22 مرداد 1395 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(352)  


« نخستین کلاس ابتدایی » یا « آغازین شگرد شکوفایی»

 

من جوانانی را دیدم که دستبند طلا بر دستشان 

و گردنبند طلا بر گردنشان زینت می بخشید....

اینان از « باریکه ذلّت رهیده » و بر « اریکه عزّت آرمیده » بودند!

 و نیز جوانانی را دیدم که دستبند پلیس بر دستشان و طناب دار بر گردنشان... 

ایشان « سرافرازی ارزندگی را نشناخته » و « بازی زندگی را باخته » بودند!

  من « بسترساز این دو سرشت » و « قصه پرداز این دو سرنوشت » را  

  « نخستین کلاس ابتدایی » و « آغازین شگرد شکوفایی»  می دانم.  

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------ 

اریکه : تخت،تخت پادشاهی

سرشت : طینت، فطرت، نهاد، خوی ،خلق

شگرد: راه،روش،طرز،طریقه

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 21 مرداد 1395 | 7:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(351)   

 

 رویا ؛ در میانه « روایت » و « درایت »!

 

من آن گاه از « واقعيت »،سیلی « خوردم » و 

« چهره ای از واقعیت » را « بهره ای از حقیقت » شمُردم

كه درست در « ميانه روياها » و « ترانه تمنّاها» سير مي كردم. 

برای « نیل به هدف » و « میل به شرف » ،

« آرزو »،یک « بازو »است و « رویا » یک « تقاضا »؛

اما رویایی قابل تحقق است که نه تنها « روایت » 

که با « درایت » همراه شود.

رویا نه « فانوس کور » که « اقیانوس نور » است.

باید ژرفای این « اقیانوس طریقت » را کاوید 

تا به « مروارید حقیقت » رسید!  

با این « دُرِّ دریا » می توان از « ثَری » به « ثُریّآ » رفت! 

هیچ « رویا » به « روایت »، 

و هیچ « روایت » به « درایت »  نمی رسد،

مگر این که از « مستی خواب » و « سرمستی شراب » بیدار شویم !

 

 #شفیعی_مطهر

-------------------------------

روایت : نقل کردن مطلب یا خبر،بازگفتن

درایت : دانستن، دریافتن،آگاهی،دانایی

دُرّ : مروارید

ثَری : خاک، زمین

ثُرَیّا : منزلی از منازل قمر،آسمان

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 20 مرداد 1395 | 7:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(350)  

 

« دوست دیرین » و « رفیق راستین »  


 
 


 

من وقتی دوستم را ديدم كه نه « اشتباهی » 

بلکه با « آگاهی » مرا نمي فهمد، 

« کنجکاوانه » به او « نگریستم » 

و «  سوزمندانه » « گريستم » .

همسفری که سال ها ما را در هر « راهی »، « همراهی » کند 

و در هر « سوزی » ،« دلسوزی » نماید،

ولی نه « حرف های دل » را بفهمد و نه « ژرفای مشکل » را،

چنین کسی نه « دوست » ،که موجودی « بی رنگ و روست»!  

« برادر » ،« دوستی » است که با او «  همنشینیم »،

اما « دوست » ، « برادری » است که او را « برمی گزینیم»!

« دوست دیرین » و « رفیق راستین » 

کسی است که « نهفته ها را بیابد » و « نگفته ها را دریابد»!

 « دوست مطلوب » چون « چتر خوب » است.

چتر خوب نه باران را « تدلیس »، که تو را « خیس » نمی کند .

دوست خوب هم نمی تواند « اندوه » را به « ستوه » آورد،

اما می تواند تو را در برابر « غم و اندوه » ، « نستوه » سازد! 

 

#شفیعی_مطهر

 ------------------------------

تدلیس : پنهان کردن عیب چیزی، فریب دادن

ستوه : خسته کردن، به تنگ آوردن،ملول کردن

نستوه : خستگی ناپذیر، ستیهنده در سخن و کار و جنگ

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 19 مرداد 1395 | 5:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(349)

 

« مناره نور » و « شراره شعور»! 

 

Image may contain: 1 person
 


من باز هم زنده ماندم و به « روزی نوتر » و « نوروزی دیگر » رسیدم 

و باز« زادروزی تازه » را با « سوزی بی اندازه » دیدم. 

اما هنوز نمی دانم « فرارسیدن هر زادروز » و « آمدن هر نوروز»،

مرا یک سال « می فرساید » و یا بر عمرم « می افزاید» !!

سرانجام اگر هر « حبیب » به « محبوب » نرسد،

هر « روز » به « غروب » می رسد!

نفس های ما گام هایی است که « پهندشت حیات » را با شتاب درمی نَوَردَد

 و ما را به « گلگشت ممات » رهنمون می گردد.

« زمین در گذر » است و « زمان در گذار ».

باید نهالی « نشاند » و بذری« افشاند» !

باید« مناره ای از نور افراخت » و « شراره ای از شعور افروخت ».

در عرصه انسانیت باید « قصری از صداقت بسازیم » 

و « کاخی از کرامت برافرازیم ».

باید« فانوس » فراست را فراراه افسردگان « بیاویزیم »

و « ناقوس » بیداری را بر بام خفتگان « بنوازیم »!

در رویارویی با جُنود « جور» و « جهل » و « جُمود»

باید از هر « سنگی »،«سنگری»ساخت و از هر «پَری»،«سَپَری»!

 
#شفیعی_مطهر
                  
------------------------------------------ 

ناقوس  :زنگ بزرگ که در کلیسا می آویزند

جُنود: لشکرها، سپاه ها ،جمع جُند

جمود: بسته شدن،یخ بستن آب،خشکی،افسردگی

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 18 مرداد 1395 | 7:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(347) 


بنای « بام شب » به « نام مکتب »


 


 

من با وجود « اهتمام کوکب » فروریختن وحشتناک « بام شب » را دیدم ...

و این را هم نه « با خشم کاویدم » که « با چشم دیدم » 

که شب زدگانی مسخ شده از میان « آوارهای انبوه » و « غبارهای اندوه » 

می کوشیدند تا با « آجرپاره های ابهام » و « سنگواره های اوهام » 

این بار « بام شب » را به « نام مکتب » بنا کنند!! 

استقرار « کانون شب » بر « ستون مکتب »،

خطرناک ترین نوع « اسارت انسان » و « غارت ایمان » است!

رسالت مکتب « نورزایی » است،نه « شعورزدایی »!

« مکتب » چون به « خدمت بولهب در آید»،جز « لئامت شب نزاید »!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

بام شب : کنایه از حاکمیت و فرمانروایی خودکامگی و استبداد

اهتمام : کوشش ،همت گماشتن، سعی کردن

مسخ : برگرداندن صورتی به صورت زشت تر، دگرگون ساختن

ابهام : پوشیده گذاشتن، پیچیدگی، تاریکی، مجهول گذاشتن، پوشیده گفتن

اوهام :  تصورات غلط ،پندارهای غلط(جمع وهم)

کانون : مرکز

بولهب : بولهبان وقت ؛ کنایه از مخالفان و مستبدان و منکران دلایل معقول و منقول و محسوس . (ناظم الاطباء)

لئامت : پستی، فرومایگی، دنائت، بخیلی

-----------------------------------

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 16 مرداد 1395 | 7:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(346)  

 

امید چون « مهر» بر سینه« سپهر»! 


 


 

من اميد را « درمانگري دردآشنا » و « یاوری توانا » ديدم 

كه نه « شفا » مي دهد و نه « جفا » می کند، 

اما مرا ياري مي دهد تا « دردها را تحمُّل » و درباره « شِگَردها تامُّل » كنم. 

 امید چون « نسیمی روح افزا » و « شمیمی مسیحا » ،

رام و آرام ،پرده سیاه شب نومیدی را « می شکافد» 

و بر لب های سرخ غنچه زندگی « می شکوفد».

نفس امید نه تنها « بهارین»،که خود « بهارآفرین » است.

امید « هزارآوایی زیبا » و « نغمه سرایی آشنا» است

که در بوستان زندگی در هر « پنجره باز »،هزار « حنجره آواز» دارد

و در هر « آواز»،هزار پرده « راز»!

امید، ترنُّم سبز درخت را در گوش لحظه ها « می نوازد»

و شوق شکوفایی را در دل تنگ غنچه « برمی انگیزد»! 

هر نَفَسِ « شمیم امید»،کوله باری از « نسیم نوید» بر « دوش» دارد 

و دنیایی از شادی در « آغوش»!

امید با عطر انباشته در دل تنگ غنچه ،پرنیان باد را « عطرآگین» « می سازد»

و مشام جان ها را با رایحه « مشکین» « می نوازد»!

امید به گل های شقایق « رنگ» می بخشد و به دل های عاشق،« فرهنگ»!

بنابراین بیاییم با « امید به بهروزی بشریّت » و « نوید پیروزی حقّانیّت »

چون « مهر» بر سینه « سپهر» « بدرخشیم» 

و همه « زوایای تاریک» و « کوره راه های باریک » را « نور و نوا بخشیم».

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------------

شگرد: روش، راه، طریقه،طرز

تامُّل : نیک نگریستن، اندیشه کردن،اندیشیدن

شمیم : بوی خوش

هزارآوا: بلبل

پرده: هریک از آوازها و آهنگ های موسیقی

ترنُّم : سراییدن، آوازخوانی،سرود،نغمه،آواز نیکو

پرنیان: حریر چینی منقّش(پرنیان باد: باد لطیف و ملایم)

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 15 مرداد 1395 | 7:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(344) --------------------------------------------------------- بهره گیری از« جهان آفرینش » با « توان بینش » ----------------------------------------- من « آفتاب » را بسی « جهانتاب »دیدم. خورشید هر « بامدادِ بِشکوه » از « چکادِ کوه » در « تنورِ نور می سوزد » و « اَنهارِ نار می افروزد ». او « بی دریغ » بر « ستیغ » « می تابد». نور خورشید سراسر « جود » است و « وجود »؛ اما هر « موجود»ی ،« جود » او را « برنمی تابد»! خورشید جهانتاب که « نور و نار»ش را از هیچ « تور و تار » دریغ نمی کند، تنها بر گیاهی « می تابد » که خود، نور را « دریابد»! گیاهانی می توانند « زلال نور بنوشند » که خود با « کمال شور بکوشند»! تا گیاهان « سر از خاک برنیاورند» و « دل از مغاک برندارند»، نمی توانند از این « اقیانوس نور »،« فانوس کور »برافروزند. بنابراین دانستم که همه « جهان هستی » و « آسمان اَلَستی » پر از « انوار الهی » و « اسرار آگاهی »است؛ ولی بهره گیری از همه مواهبِ« جهان آفرینش » در گروی « توان بینش » است! ------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر -------------------------------- چکاد: قُلّه کوه،تارک سر،بالای پیشانی اَنهار: نهرها،جویباران ستیغ: قُلّه، بلندی سرکوه جود: بخشش، کرم، رادی، جوانمردی تور : تیره و تاریک تار: تیره،تاریک،ظلمانی مغاک: گودال،غار،گود،سوراخ گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 13 مرداد 1395 | 7:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(343) ---------------------------------------------- « نعل » یا « لعل »!! ------------------------------------------------ من سرآغاز « عمر حقیقی » و « سن تحقیقی » خود را از لحظه ای می دانم که خود توانستم « تعلُّق سرشت » و « تحقُّق سرنوشت » خود را در دست بگیرم. شخصیت انسان،« پدیده ای ساختنی » و « آفریده ای یاختنی » است. « جوهره هستی » و « گوهره اَلَستی » « بخشیده پروردگار » است و « آفریده آفریدگار »؛ اما « شناختن شخصیت » و « ساختن هویت »،رسالت انسان است. انسانی که « چرایی آفرینش » را بیابد ، می تواند « چگونگی گزینش »را دریابد! بنابراین می تواند از این « اَنگاره گِل » ، « عُصاره فضایل » بسازد. گوهره وجود انسان چونان شمش آهن است که از آن می توان هم « نعلی سخیف »ساخت و هم « ساعتی ظریف ». آن، « نعلی تاونده » است و این ، « لعلی ارزنده ». این هنر ماست که « نعل » باشیم یا « لعل »!! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------ لعل : سنگی قیمتی به رنگ سرخ مانند یاقوت تعلُّق : آویختن،درآویختن،دلبستگی،علاقه و پیوستگی سرشت : خوی ،نهاد،طینت،فطرت یاختن : یازیدن،بیرون کشیدن اَلَست: روز ازل،روز آفرینش انسان انگاره : پندار،تصور،فکروخیال،طرحی برای نقاشی عصاره : شیره، اَفشُره، چکیده هر چیز،فشرده شده سخیف: سُست،ضعیف،ناقص تاونده : مقاوم گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 12 مرداد 1395 | 8:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(342) ---------------------------------------------------- « خطِّ خطا » و « فنِّ فنا »! ---------------------------------------------- من همه « دیوارهای فرضی » و « حصارهای ارضی » را که انسان ها کشیده اند و شهروندان کشورها را « از هم جدا » و « به هم جفا »می کنند، « خط »هايي بر « خطا » و « فن » هایی برای « فنا » دیدم! من هیچ خط « مرزی » را مبتنی بر « خردورزی » ندیدم. آفرینشگر هستی همه زمين هاي دنيا را « بي مرز » و دریاها را « بی طرز » آفريد. و نیز همه انسان ها بر « پایه ارز » پدیدآورد، نه بر « مایه مرز »! پس بیاییم « بین انسان ها خط نکشیم » و « انسانیت را به خطا نکشانیم»! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------- فن : راه،روش،فریب،حیله فنا : سپری شدن، نیست گردیدن، نیستی، نابودی، زوال طرز : هیئت ،صورت، طریقه، قاعده، روش ارز: بها، قیمت، ارزش، ارج ،حرمت، احترام، عزت ،آبرو،بهره،فایده،ارجمند،ارزنده گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 11 مرداد 1395 | 7:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(340) --------------------------------------------------- « سیب » یا « آسیب »؟! ---------------------------------------------- من دختر را چونان سیبی سرخ دیدم که آن را نه از « نهالی نژند » که از « درختی سربلند» باید چید. « میوه های ریخته » و « لیوه های بیخته » در پای « علف های هرزه » و « گیاهان شرزه » برای جامعه بشری « حنظلی زهرآگین » اند و برای زندگی، « دُملی چرکین »! دختری می تواند در خانواده « همسری وفادار » و « مادری فداکار» باشد که دل را در « هوای هوس » « نیالاید » و سر را در « سودای کس » « نفرساید ». از دامن های پاک نه تنها « مرد به معراج »، که « انسان به عروج » می رود. « دختر شایسته » و « بانوی بایسته » دختری است که چون « سیب گلاب » باشد،نه مایه « آسیب و اضطراب »! --------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------- نژند: افسرده ،پژمرده،فرومانده ،پست،زبون لیوه : فریبنده، خشک، بی مزه بیخته : از غربال گذرانده، نرمه چیزی که از غربال گذشته شرزه : تند و تیز، زورمند حنظل :هندوانه ابوجهل،تلخ عروج : به بلندی رفتن، برآمدن معراج : نردبان، پلّکان،آن چه به وسیله آن بتوان بالارفت -------------------------------------- گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 10 مرداد 1395 | 6:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(341) --------------------------------------------------------- « خط صواب » و « خطای سراب »! ---------------------------------------------------- من موفقیت « دادوری رُست » را در « داوری دُرُست » دیدم . « داوري درست » را از« تجربه چُست »فراگرفتم و « تجربه چُست » را از « داوري نادرست » آموختم. بنابراین « برایند سود سودا » در گروی « فرایند آزمون و خطا »است! آن که در روند « درس آموختن » و « تجربه اندوختن » از « خطای سراب » « می هراسد»، قطعا « خط صواب » را « نمی شناسد »! « بارگاه قُلّه صواب » از « راه خطای سراب » می گذرد! --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------- رُست : سخت ،محکم چُست : چالاک،چابک،محکم،استوار،تند،فراخ صواب : راست، درست، حق ،ضدّ خطا، لایق، سزاوار بارگاه: دربار پادشاهی، خیمه سلطنتی گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 9 مرداد 1395 | 8:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 90 91 92 93 94 ... 130 صفحه بعد