سیمای رایانه در قاب فرهنگ چرتکه!

  

سیمای رایانه در قاب فرهنگ چرتکه! 


 #شفیعی_مطهر


 گفت: امروزه بحدالله روند مکانیزاسیون و بهره بردن از ديجيتال در سطح ادارات ،بانك ها ،شركت ها ، دانشگاه ها و...خلاصه همه عرصه ها به خوبي پيش مي رود.

گفتم: خدا را شكر! حالا چه موردي ديده اي كه اين چنين احساساتي و خوشحال شده اي؟ 

 گفت: وقتي مي بينم كه همه كارهاي روزمره مردم در يك جامعه پيشرفته مكانيزه چه با دقت و سرعت پيش مي رود، خوشحال مي شوم.

گفتم: البته جاي خوشحالي و اميدواري است، به شرطي كه استفاده از ابزار مدرنيسم و تفكر مدرنيته با هم هماهنگ باشد.

گفت: ساده تر بگو بفهمم!

گفتم: فكر انسان مثل چتر نجات است، تا باز نشود، نمي تواند انسان را نجات دهد. فكر انسان هماهنگ با مدرن شدن ابزار زندگي، بايد باز و شكوفا شود . به ديگر سخن بهره برداري از هر پديده ، فرهنگ ويژه خود را دارد. مثلا با فرهنگ قاطر سواري نمي شود ماشين سواري كرد!

 مثلا كسي كه به جاي به كارگرفتن تفكر و انديشه براي حل مشكلات زندگي به رمالي و فال گيري و طالح بيني روي مي آورد، وقتي دستش به رايانه و اينترنت هم مي رسد، با آن همين كار را انجام مي دهد!!

Картинки по запросу

مثلا مي گويند در يك تیمارستان در يك برهه زماني تصميم مي گيرند تعدادي از بيماران رواني را در شرف بهبود هستند، مرخص كنند.

قرار می شود دكتر روان شناس با چند نفر از بيماراني نسبتا خوب شده اند، مصاحبه اي بكند.

  دكتر از  نفر نخستين مي پرسد: 

اگر به تو یك کش بدهیم ، با آن چکار می کنی؟

 بيمار مي گويد : با آن يك  تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه همسایه را می شکنم!

 دکتر دستور مي دهد او را بستري كنند.

 چند ماه بعد دکتر مجددا مي آيد و از او مي پرسد: 

اگر به تو یك کش بدهیم ، با آن چکار می کنی؟

 بيمار باز مي گويد : با آن يك  تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه همسایه را می شکنم!

دکتر باز هم دستور مي دهد او را بستري كنند. 

   چند ماه بعد دکتر تصمیم می گیرد سوال خود را عوض کند!

 دكتر، بيمار را فرامي خواند و به او مي گويد : 

اگه یك زن به تو بدهیم، با او چکار می کنی؟

 بيمار مي گويد : بسيارخوب! او را به خانه می برم!

 دکتر : آفرین ! خب بعدا چه؟

بيمار : او را می برم و رو ي تخت مي خوابانم! 

 دکتر : جالب شد ! بعد چه مي كني؟

 بيمار : پیراهنش را درمی آورم !

 دکتر: به به ! مثل این که عاقل شده ! بعد چه؟

 بيمار : شلوارش را  درمی آورم!

 دکتر : خوبه !

 بيمار : سوتینش را در می آورم !

 دکتر : خب خب! بعد چه؟! 

 بيمار: شرتش را در می آورم !

 دکتر: وای وای ! خب!

 بيمار آن گاه: با کش شرتش يك تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه همسایه را می شکنم!!


 گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 4 شهريور 1395 | 10:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |