شهر شلوغ و وعده های دروغ!


 


 

 شهر شلوغ و وعده های دروغ!!


 

#شفیعی_مطهر


 

گفت: گاهی شنیدن وعده های شیرین هم به آدم حال میده،گر چه دروغ باشه!

گفتم: مثلا چی؟!

گفت: مثلا برخی کاندیداهای ریاست جمهوری به قدری وعده های نان و آبدار میدن که آدم دلش نمیاد باور نکنه!آدم لااقل میتونه در عالم خیال با اون دروغ ها حال کنه! 

گفتم:هیچ میدونی وقتی از عالم خیال میاد بیرون و واقعیت تلخ عدم تحقق وعده ها رو حس میکنه،چه حالی بهش دست میده؟!

گفت:مثلا چی میشه؟
 گفتم: این گونه افراد سیاستمدار را کسی می دانند که بتواند با وعده های پوچ مردم را بفریبد و آرایشان را به دست آورد!

و جالب تر این که کسی را سیاستمدار ماهر و سَیّاس می دانند که پس از عدم اجرای وعده هایش بتواند با آوردن هزار و یک دلیل ثابت کند که چرا وعده ها انجام نشد!! البته اگر حافظه تاریخی ملت آن وعده ها را فراموش نکرده باشد!!

اعلي حضرت هردمبيل پادشاه شهر هرت در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.

هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت :

چرا ای پادشاه ، اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
هردمبيل گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر این وعده را نیز چون سایر وعده هایش فراموش کرد.

صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود :

ای پادشاه، من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم؛ اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد.

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : یک شنبه 24 ارديبهشت 1396 | 8:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |