ضرورت و تقدم كار فرهنگي(بخش دوم)

ضرورت و تقدم کار فرهنگی (بخش دوم)

بخش نخست اين مقال شامل تعاريف فرهنگ چندي پيش تقديم شد. اينك بخش دوم خدمتتان ارائه مي شود.

ضرورت و تقدم کار فرهنگی در نگاه قرآن کریم

نزول خیرآفرین و بنیادین قرآن کریم به عنوان برترین کتاب فرازمانی و فرازمینی ،خود بلندترين گام و شكوهمندترين اقدام فرهنگي است. افزون بر آن در جاي جاي اين پيام وحياني و كلام آسماني بر ضرورت كارهاي فرهنگي تاكيد شده است.

 به خاطر رعايت اختصار تنها بخشي از آيات سه جزء پاياني قرآن را به عنوان شاهد مثال تقديم مي كنيم:

 از تقدم:      «عَلَّمَ الْإِنْسان‏» ‏ (علق/5) بر «خَلَقَ الْإِنْسان‏»

می‌فهمیم: ارزش كار فرهنگی و آموزش مكتب و شریعت، بیش از كارهای غیرفرهنگی است.

 از آیه:     «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیلَةِ الْقَدْر‏‏‏‏» (قدر/1)

می‌فهمیم: انتخاب زمان مناسب در كارهای فرهنگی مهم است، نزول قرآن در شب قدر بوده كه به قول قرآن «لیلة مباركه» و «خیرٌ من الف شهر» است. حضرت موسی نیز زمان مناظره با ساحران را روز عید «یوم الزینة» قرار داد تا مردم هم شاد باشند و هم بیدار!

 از آیه:     «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون‏‏‏» (صف/2)

می‌فهمیم: مسئولان فرهنگی باید خود به آنچه می‌گویند و می‌نویسند ،عمل كنند. وگرنه عالم بی‌عمل، درختی بی‌ثمر خواهد بود.

 از آیاتی كه می‌فرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏» (انعام/21) (انعام/93) (هود/18) (عنكبوت/68) (صف/7)

 می‌فهمیم: انحراف در مسائل فرهنگی مصداق بالاترین ظلم‌هاست.

 از آیه:     «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلیكُم‏‏‏‏‏‏‏» (تحریم/6)

می‌فهمیم: خود مسئول فرهنگی و بستگان او در اولویت‌اند.

از آیات:     «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوح‏‏‏‏» (تحریم/10) و «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن‏» (تحریم/11)

می‌فهمیم: در كار فرهنگی باید الگوهای مثبت و منفی را با هم مقایسه كرد.

 از آیه:     «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یسْطُرُون‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»‏‏ (قلم /1)

می‌فهمیم: ابزار كار فرهنگی قداست دارد.

 از آیه:     «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ‏‏‏» (قلم/4) و آیه: «لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب/21)

می‌فهمیم: كسی كه در فكر ارشاد مردم است، باید از كمالات اخلاقی برخوردار باشد، تا برای دیگران الگو قرار گیرد.

از آیه:     «لَیلاً وَ نَهاراً ‏‏‏»‏ (نوح /5)

استفاده می‌شود: كار فرهنگی باید دائمی باشد.

از آیه:     «وَ ثِیابَكَ فَطَهِّرْ» (مدثر/4)

می‌فهمیم: مسئولان فرهنگی باید از پاكیزگی و آراستگی لازم برخوردار باشد.

 از آیه:     «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِر» (مدثر/6)

استفاده می‌شود: مسئول فرهنگی باید خود را از منت گذاردن و فزون طلبی دور كند.

 از آیه:     «لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏» (حدید/25)

می‌فهمیم: كارهای فرهنگی باید موجب حركت و قیام جامعه شود، نه ركود و جمود. باید ثمره‌ «أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمیزان‏» قیام مردم باشد. در سیمای دین قیام و حركت نهفته است. نگاه كنید به این آیات:

- «قُمْ فَأَنْذِر» (مدثر/2)    - «قِیاماً لِلنَّاس‏» (مائده/97)    - «أَقیمُوا»

 از آیه:     «قُمْ فَأَنْذِرْ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»‏‏ (مدثر /2)

می‌فهمیم: با گوشه‌گیری و انزوا كاری از پیش برده نمی‌شود.

 از آیه:     «لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرٍ‏‏‏» (غاشیه/22) و آیه: «لا إِكْراهَ فِی الدِّین‏» (بقره/256)

می‌فهمیم: تغییر فرهنگ و فكر مردم باید با آزادی و انتخاب و آگاهانه و عاشقانه باشد، نه با زور و استبداد. این فرعون بود كه به پیروان موسی می‌گفت: 

 «چرا بدون اجازه من به او ایمان آوردید.» «آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُم‏» (اعراف/123)

 از آیه:     «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب‏‏‏‏‏‏‏‏‏»‏ (شرح /7)

می‌فهمیم: در كار فرهنگی بازنشستگی نداریم.

 از آیه:     «كَرَّمْنا» «فَضَّلْنا» «نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏» (حجر/29 و ص/72) «أَحْسَنِ تَقْویمٍ» (تین/4) «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة» (بقره/30)

می‌فهمیم: توجه به عظمت و جایگاه انسان انگیزه‌ای برای اثرپذیری و اثرگذاری است.

  از آیه:     «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذی خَلَقَ‏» (علق/1)

می‌فهمیم: كار فرهنگی باید با نام خدا و برای خدا باشد.

 از آیه:      «ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَریم‏‏» ‏ (انفطار/6) و آیه « اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ» (علق/3)

می‌فهمیم: خلقت انسان با صفت كریم الهی همراه است، ولی فرهنگ او با صفت اكرم.

 از تقدم:      «عَلَّمَ الْإِنْسان‏» ‏ (علق/5) بر «خَلَقَ الْإِنْسان‏»

می‌فهمیم: ارزش كار فرهنگی و آموزش مكتب و شریعت، بیش از كارهای غیرفرهنگی است.

 از آیه:      «كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیطْغى أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنى» (علق/6 و7)

می‌فهمیم: انسان نباید هیچ گاه خود را مستغنی ببیند و گرنه گرفتار طغیان می‌شود.

(قرائتي، محسن،سيصد نكته در مديريت اسلامي ، سايت مديران آنلاين)

  ضرورت و تقدم كار فرهنگي در سيره پيشوايان اسلام  

 1 - در سيره پيامبر اكرم(ص)

  جنبش فرازمندگراي اسلام كه با بعثت حضرت محمد بن عبدالله(ص) - به عنوان آخرين پيامبر خدا – آغاز شد ، در بستري از فراز و نشيب، پا گرفته و روند سامان يافته پيدا كرد. استراتژي پيامبر اكرم(ص) بر اين پايه استوار بود كه تبيين مفاد و محتواي پيام خود را در دو دوره متمايز  استقرار بخشد : دوره نخست شامل سيزده سال كار صرفا فرهنگي و تربيت در مكه ، و دوره دوم دوره مدني يا تاسيس دولت در مدينه بود.  

 اميرالمومنين علي(ع) در تبيين و توصيف بعثت مي فرمايند:

 « غايت بعثت و نهايت تجربه رسالت، آزادسازي معنوي انسان از طريق بيدارسازي محرك هاي فطري و فعال سازي انگيزه و ذخيره هاي رواني و عقلاني است.». (نهج البلاغه، خطبه 1 : ليثيروا لهم دفائن العقول) ...و اين ها همه در پرتو تربيت و كارهاي فرهنگي قابل تحقق است.

  روند فردسازي در بستري از برنامه ها و كارهاي فرهنگي، شيوه محوري و متداول همه پيامبران بوده است. ساختار اجتماعي مردم مكه تحت سلطه پندارها و رفتارهاي جاهلي ته نشين شده شكل گرفته بود ، باورهايي كه سال ها نه ، بل كه قرن ها در گوشه گوشه دل و دماغ مردم و حتي نومسلمان ها رسوب كرده بود. انجام كارهاي فرهنگي روشنگرانه و نوانديشانه در چنين ساختار اجتماعي متحجر و دگم بسيار سخت مي نمود و اراده اي نستوه و ايماني استوار مي طلبيد تا براي نفي پندارهاي واهي و اثبات باورهاي الهي بپاخيزد و در پيمودن اين راه دشوار خستگي بپذيرد.

  ايشان در مكه از رهگذر كارهاي فرهنگي و تربيت از طريق فردسازي و با شيوه چهره به چهره توانست منظومه اي از پيش نيازهاي پايه گذاري نهاد ملت – دولت را فراهم سازد. ساختار اجتماعي و ده ها عنصر ديگر از جمله رسوبات افكار جاهلي در ذهن و زبان مردم، عامل پراكندگي و فراواني هويت هاي انساني و اجتماعي شهر مكه شده بود. قبيله مهم ترين و اصلي ترين واحد انساني جامعه بود كه ساختار اجتماعي شهر را تعريف مي كرد.

  در چنين وضعيتي نگارگري يك نظام واحد سياسي و پايه گذاري يك جامعه متمدن و مدني براساس ارزش هاي عالي اسلامي و انساني جز با كارها و برنامه هاي گام به گام و با روندي آرام و آهسته و همراه با مدارا و مهرباني امكان پذير نبود.

2– امام علي(ع)

     پس از دوره استقرار حكومت و امت اسلامي، همين شيوه تقدم كارها و برنامه هاي فرهنگي بر ديگر برنامه همچنان در دستور كار و برنامه ائمه اطهار(ع9 قرار داشت. درباره موضع گيري هاي ظاهرا متفاوت و متناقض امامان معصوم (ع) در برابر حكومت هاي وقت تحليل هاي گوناگوني مطرح مي شود و صاحب نظران مي كوشند دلايلي را به عنوان توجيه ذكر كنند. به باور اين نگارنده هر امام با توجه به تشخيص نوع مشكل زمان و مكان و موقعيت جامعه عصر خود ضروري ترين كار را انجام مي داده است.  

 امامان معصوم (ع) در طول تاريخ زندگي شان كه حدودا دو و نيم قرن به طول انجاميد ، علي رغم وجود شرايط گوناگون ، در هدف استراتژيك از نوعي همبستگي و پيوستگي و وحدت – كه همان اتفاق نظر درباره اولويت كار فرهنگي و ارشادي بود – برخوردار بودند.

  اگر هدف اساسي را در بعثت و رسالت انبيا و در سير و سيره نبوي ، آزاد سازي معنوي انسان( اشاره به آيه 17 سوره شعرا) بدانيم، گذشته از مدار و محورهاي حركت،همين هدف را به گواهي مواريث فرهنگي به يادگار مانده از امامان معصوم(ع) در حركت آنان هم خواهيم يافت. مثلا امام جعفر صادق(ع) همسوي با پويندگان راه فرهنگ سازي مي فرمايد:

 « من اصبح مهموما ليوي فكاك رقبه فقد هون عليه الجليل»

 كسي كه جز آزاد سازي معنوي خودش، دغدغه اي داشته باشد، امري بزرگ و سترگي را خوار و كوچك شمرده و در ميدان سوداگري زندگي ، سود كلاني را از دست داده است.

( تحف العقول، بخش سخنان امام صادق عليه السلام ، گفتار آن حضرت با جندب)

  امام علي (ع) با وجود توصيه پيامبر اكرم (ص) در روز غدير به ايشان و همه مسلمانان، هنگامي كه رويكرد جامعه و عدم آمادگي اكثريت جامعه عصر خود را با در دست گرفتن امر خلافت مشاهده كردند ، ۲۵ سال با پرهيز از رويارويي با حكومت ها ، كار فرهنگي را در راس برنامه هاي خود قرار دادند. در آن زمان ها هم بسياري از افراد و گروه ها ايشان را به قيام و مبارزه براي كسب قدرت و حكومت فرامي خواندند؛ اما ايشان كار فرهنگي و ارتقاي سطح آگاهي هاي جامعه را بر هر كار تند و راديكال ترجيح دادند.

   شايد افراد جامعه آن روزگار به يك ربع قرن كسب تجربه نياز داشتند تا آن چيزي را بفهمند كه علي (ع) در همان آغاز مي دانست. اما چاره چه بود؟ علي (ع) چاره اي جز صبر نداشت تا گردش ايام و افشاي ماهيت حكومتگران و آگاهي و پختگي فرد فرد جامعه، مردم را برانگيزد تا خود به پاخيزند و جندين روز دور خانه حضرت را بگيرند و مصرانه از ايشان بخواهند كه خلافت را بپذيرند.   

  امام علي (ع) خطاب به معارضان مردم گريز و فرهنگ ستيز مي فرمايند:

« انا اريدكم لله و انتم تريدونني لانفسكم» (نهج البلاغه،خطبه136)

 من مي خواهم كه شما خدايي و آسماني شويد، اما شما بر آنيد كه من را فروكشيد و زميني كنيد.

  دردهاي جانكاه علي(ع) نه تنها نيرنگ و زرنگي قاسطين، كه بي فرهنگي مارقين هم بود. اين امام همام در توصيف روحيات فرهنگ ستيز خوارج مي فرمايند:

 « جفاه طفاه و عبيد احزام.... مردمي خشن ، فاقد انديشه عالي و احساسات لطيف ، مردمي پست، برده صفت، اوباشي كه از هر گوشه اي جمع شده و از هر ناحيه اي گردآمده اند . اين ها كساني هستند كه بايد اول آموزش ببينند، آداب را فراگيرند. در فرهنگ و ثقافت اسلامي خبرويت پيدا كنند. بايد بر اين ها قيم حكومت كند و دستشان گرفته شود. اينان نه با مهاجرين سنخيتي دارند و نه با انصار.» ( نهج البلاغه، خطبه238)

 امير مومنان علي(ع) به عنوان رهبر جنبش ضد ارتجاع ، در برابر سه گزينه قرار داشت:

 1 – قهر انقلابي و ستيز ؛

2 – قهر انفعالي و گريز و

 3 – صبر و سكوت و حضور.

 گزينه هاي يك و دو در آن شرايط به ترتيب دل پسند جناح قدرت طلب حاكم و جناح ارتجاعي به سردمداري ابوسفيان بود. اولي استقلال سياسي و تماميت ارضي و دومي مدنيت اسلامي را تحديد و تهديد مي كرد و تقدير بدفرجامي را رقم مي زد.

  قيام ان حضرت براي استقرار حكومت عادلانه مطلوب خود امري بود كه بدون داشتن پايگاه اجتماعي در بين لايه هاي زيرين جامعه امكان پذير نبود. از سويي ساختار فكري و فرهنگي آن جامعه و بقاي رسوبات جاهلي در اذهان بيشتر مردم اجازه چنين جنبشي را نمي داد؛ بنابراين حضرت با انتخاب گزينه سوم، كارهاي فرهنگي  براي تعميق باورها و ارزش هاي اصيل اسلامي را در دستور كار قرار داد.  

  آيا مردمي كه با برافراشتن قرآن هاي كاغذي بر فراز نيزه ، قرآن ناطق و واقعي را رها مي كنند و فريب معاويه خودكامه را مي خورند، جز با آموزش از طريق كارهاي فرهنگي چگونه مي توان آگاهي بخشيد؟

  زورق قدرت طلبي و خودكامگي همه معاويه هاي تاريخ جز بر امواج ناآگاهي توده هاي مردم پيش نمي رود! و تنها راه درمان اين بيماري ، تعميق آگاهي لايه هاي مياني و فرودست جامعه از طريق گسترش برنامه هاي فرهنگي و ارشادي است.

3- حضرت فاطمه زهرا(س)

  تلاش هاي ارشادي و تبليغي حضرت فاطمه زهرا(س) برترين يار و ياور مولا علي(ع) ، از جمله سخنراني هاي حيات بخش ايشان در مسجد مسلمانان و نيز در جلسات بانوان در راستاي اجراي همان برنامه هاي روشنگرانه فرهنگي است.  

فضه، خدمتگزار  حضرت فاطمه زهرا(س) بود ، اما آن حضرت توانست بر اثر تربيت و اعمال برنامه هاي فردسازي و فرهنگي خود از او دانشمندي قرآن شناس و انساني انديشمند بسازد.

فضه نوبیه خدمتگزار فاطمه زهرا دختر پیامبر اسلام بود. شهرت فضه به خاطر روایت احادیث منتسب به فاطمه زهرا است.

فضه در یکی از جنگ‌ها به اسارت مسلمانان درآمد. پیامبر اسلام او را به استخدام و خدمتگزاری فاطمه مامور کرد. گفته‌اند او حافظ قرآن بود و به مدت ۲۰ سال پس از وفات فاطمه جز آیات قرآن حرف دیگری بر زبانش جاری نشد و با مردم نیز به وسیله آیات قرآن سخن می‌گفت.
 پرسش بزرگي كه فراروي هر انديشمند تربيتي قرار مي گيرد اين است كه فضه در كدام مكتب و دانشگاه اين گونه پرورش يافت و مدارج فرهيختگي و ادب را از كدام استاد آموخت؟

   اگر حضرت فاطمه(س) مي خواست تنها به عنوان يك خدمتگزار به او بنگرد ، هرگز او نمي توانست چنين شاني بزرگ و جايگاهي سترگ در عرصه ادبيات قرآني و روايي بيابد. 

  آيا جز اين است كه پيشوايان معصوم(ع) از جمله زهراي بزرگ با هر انساني برخوردي تربيتي داشتند؟ از ديدگاه اينان هر انساني منهاي شان اجتماعي و جايگاه طبقاتي اش، تربيت پذير است. در بينش و مكتب تربيتي و فرهنگي اسلامي، بلال حبشي و سيد قرشي هر دو بايد تا سرحد توان و استعداد خود از امكانات تربيتي برخوردار باشند.

  در زير نمونه اي از مراتب كمال فضه دانشجوي دست پرورده فاطمه زهرا(س) را مشاهده مي كنيد:
    ابوالقاسم قشیری نقل می کند که راوی می گوید:
در بیابان می رفتم، از قافله عقب مانده بودم، دیدم زنی تنها در بیابان است. پیش رفتم و گفتم: تو کیستی؟
آن خانم فرمود: « و قل سلام فسوف تعلمون»؛ فهمیدم باید اول سلام کنم، سلام کردم و گفتم :

 اینجا چه می کنید؟
فرمود: من یهدی الله فلا مضل له ؛فهمیدم که راه را گم کرده است .
گفتم: آیا از جن هستی یا از انس؟
فرمود: « یا بنی آدم خذوا زینتکم» ؛ فهمیدم انسان است.
گفتم: از کجا می آيی؟ فرمود: « ینادون من مکان بعید - از راه دور -»
گفتم: به کجا می روید؟
فرمود: « ولله علی الناس حج البیت ». فهمیدم به حج می رود.
گفتم: چند روز است؟
فرمود: « و لقد خلقناالسموات والارض فی سته ایام» - 6 روز -
گفتم: آیا طعام میل دارید؟
فرمود: « و ما جعلناهم جسدا لا یاکلون الطعام» ؛ فهمیدم گرسنه است. به او طعام دادم .
گفتم: آیا بر روی مرکب من سوار می شوی؟
فرمود: « لوکان فیهما آلهه الا الله لفسدتا» ؛ فهمیدم که در پشت من سوار نمی شود؛ لذا پیاده شدم و آن بانو را سوار کردم،
فرمود: « سبحان الذی سخرلناهذا» ؛ خدا را شکر کرد، رفتیم تا به قافله رسیدیم.
گفتم: آیا در قافله کسی را دارید؟
فرمود: « یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض - و ما محمد الارسول- یا یحیی خذالکتاب- یا موسی انی انا الله»

فهمیدم که افرادی به نام داود و محمد و یحیی و موسی را می شناسد .آن ها را صدا زدم، چهار جوان آمدند، گفتم : این ها کیانند؟
فرمود: « المال و البنون زینة الحیوه الدنیا» ؛ فهمیدم آن ها پسران او هستند. به آن ها فرمود:

  « یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین» ؛ فهمیدم به پسرانش می گوید پاداش مرا بدهند. آن ها پاداش مرا دادند،
فرمود: « والله یضاعف لمن یشاء» ؛ یعنی بیشتر بدهید. آن ها بیشتر دادند. پس پرسیدم: این بانوی محترم کیست؟ گفتند:  او مادر ما فضه، خادمه فاطمه زهرا سلام الله علیها است که بیست سال است جز به قرآن سخن نمی گوید.  

 

4– امام حسن مجتبي(ع)

  درباره امام حسن(ع) نيز چنين است. تا زماني كه ايشان مردم را مدافع خلافت خود ديدند ، در راه حفظ آن مجاهده كردند ؛ اما وقتي خلاف آن را تشخيص دادند ، با شرايطي تن به مصالحه با معاويه دادند و در بستري آرام ، ولي با جديت ادامه كار هاي فرهنگي و ارشادي را در بين توده هاي مردم پي گرفتند.

  اين امام مظلوم هنگامي كه در برابر برخي مومنان تندرو و فرهنگ ستيز قرار مي گرفتند كه او را « مذل المومنين» !! مي خواندند، فرمودند: 

« خير، چنين نيست، من نه تنها مذل المومنين نيستم كه معزالمومنين ام . من با اين حركت موجب عزت و قدرت مومنان گشتم .»

  و بعد در آشكار سازي اين موضع مي فرمود:

 « همان گونه كه خضر پيامبر در آن سفر دريايي، كشتي مسافربري را سوراخ كرد تا از دستبرد غارتگران مصون ماندو براي صاحب اصلي اش باقي بماند، من هم چنين كردم تا بمانيم.» (تحف العقول، بخش سخنان امام صادق(ع) ، گفت وگوي مي با مومن طاق)

  در چنين فضايي كه به دليل كج روي نسل اول و ناآشنايي و كج انديشي نسل دوم:

 اولا ، مقياس اندازه گيري حق و عدل، نظام حاكم است؛

 ثانيا، نظام حاكم، موجوديتي نسبتا قابل قبول نزد مردم دارد؛

 و ثالثا، مردم در برابر وضع موجود، تمكين مي كنند و تسليم هستند و صداي مخالف را حتي براي اصلاح برنمي تابند، هرگونه حركتي پيش از توجيه و بسترسازي اجتماعي ، فضاي دودآلود و مه گرفته موجود را تيره و تار كرده و در نتيجه، واپس زدگي آورده و در حكم انتحار شخصيت و حركت خواهد بود. چرا كه مردم نقطه اختلاف را ندانسته و بر اين اساس نه تنها داوري راست و درستي نداشته و نخواهند داشت، بل كه اگر احيانا به داوري ، ارزيابي و ارزش گذاري برخيزند، جانب وضع موجود و نظام حاكم را گرفته و موضع مخالف را بر نتافته ، تنها گذارده و منزوي مي سازند.

  بديهي است كه در چنين هنگامه اي ، توجيه جامعه ، اثبات حق و انكار وضع موجود، نيازمند زمان دهي و فرصت بخشي به مردم و توده هاست.

 در چنين زمانه و زمينه اي شايسته و بايسته آن است كه با اتخاذ استراتژي تنش زدايي ، آرام بخشي و فرصت دهي ، ميدان و مدار تفكر مردم را باز و آزاد گذاشته تا انديشه كنند، پديده هاي سياسي – تاريخي را ارزيابي كنند و راز سر به مهر قصه هاي پر غصه را به دست آورند، نقطه اختلاف را پيدا كنند و در نهايت، راست و درست داوري نمايند.

 بنا به نوشته استاد مطهري:

  « امام حسن بر همين اساس تصميم به صلح گرفت و گويي به مردم مي گفت: بسيار خوب! اينك كه شما رفتار حكومتي معاويه را پسنديده و مناسب مي دانيد، ما اين آدم بد را آورديم كه كارها را خوب انجام دهد، حال ببينيد آن طور كه شما انتظار داريد، انجام خواهد داد؟» (سيره ائمه اطهار،صص107و 108)  

5– امام حسين(ع)

  شايد برخي بر اين پندار باشند كه قيام آگاهانه و شهادت مظلومانه امام حسين(ع) را هرگونه تحليل كنيم، قطعا نمي تواند يك توجيه فرهنگي داشته باشد! در حالي كه همين حركت به ظاهر خشونت آميز دقيقا رنگي ستم ستيز و مهرآميز داشته و مصداق اتم زمينه سازي براي كارهاي فرهنگي است. حضرت امام حسين(ع) در بياني نيايش گونه به  درگاه خداوند عرض مي كند: 

« اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منافسه في سلطان و لاالتماس شي من فضول الحطام ، ولكن....لنظهر الاصلاح في بلادك ».

  « خدايا! تو مي داني كه اين قيام و اقدام، اقتدارگرايانه و يغماگرانه نبوده و نيست ، بل كه بدان منظور است كه در جامعه اصلاحات صورت گرفته و ظهور يابد.» (تحف العقول، بخش سخنان امام حسين عليه السلام)

 و در بيان ديگري هم در گفت وگوي با محمد حنفيه ، با تاكيد بر نفي خشونت باري و شرارت آميزي حركت ، اقدام خويش را اصلاح طالبانه توصيف كرده ، مي فرمايد:

  «...لطلب الاصلاح في امه جدي» (همان)

 امام حسين (ع) هم وقتي فراخوان وسيع مردم كوفه را مبني بر حمايت از خود ديدند، با تمام قوا به پا خاستند ، ولي اين مردم عهدشكن بودند كه با بي وفايي باعث شهادت ايشان و ياران باوفايشان شدند.  

6– امام سجاد(ع)

امام سجاد (ع) هنگامي مديريت كرسي امامت را عهده دار شدند كه دنياي اسلام شاهد نوعي غفلت و خواب آلودگي و وجدان عمومي درگير با نوعي بيماري بي تفاوتي و بي تعهدي بود و مردم دچار شخصيت سوختگي و نظام اموي با رهبري عنصري نااهل و بي كفايت، مواريث نبوي را تا مرز انهدام قطعي پيش مي برد و كسي برنمي آشوبيد. مرزهاي حق و باطل به هم ريخته، سازمان فكري مردم درهم پيچيده، تعهدات خدايي شكسته و امت اسلام از هم گسسته و حق مداران در حاشيه و انزوا فرورفته و ابتكار عمل را از دست داده اند، نه معنويت و مدنيتي و نه سياست و اقتصادي مانده است، نه حزبي وجود دارد كه نيروهاي انساني را متشكل و توجيه كند و نه تشكيلاتي كه مردم را هدايت و حمايت نمايد.

 انسان مغلوب و اسلام مقلوب و نظام حاكم مولود روابط ناسالم و غيرمشروع انساني و اجتماعي است.

 در چنين وضعيتي است كه شهروندي مومن، روشن ضمير و بيداردل افزون بر مسئوليت امامت، احساس مي كند كه بايد دين و دانش را از دام و كام زورگويي و خودكامگي نجات داده و انسان را آزاد و اسلام را احيا كند و حيات اقتصادي را اصلاح نمايد و اين مهم نيازمند كاري بس بزرگ و دامنه دار از نوع فرهنگ سازي به وسيله كارهاي فرهنگي است. 

 گشت و گذار در مواريث ارزشمند علمي و فرهنگي به يادگار مانده از امام سجاد(ع) بيانگر اين است كه ايشان با بهره جويي از موقعيت پيش آمده و بر اساس استراتژي انديشيده خويش در راستاي فضاسازي براي ايجاد وضع مطلوب ، مدارهايي را كشف و گشوده و در قالب نيايش هاي ماندگار، فرهنگي ساخت كه محورهاي عملياتي زير را پي مي گرفت:

 1 – حفظ وحدت ملي و تماميت ارضي؛

2 – آراسته سازي نرم افزاري و سازمان دهي فكري؛

3 – سازمان دهي نهادهاي مرجع جامعه؛

4 – حفظ روحيه جهادي در مردم و

5 – راه اندازي جنبش مدنيت.

 امام زين العابدين(ع) با ديدن اين وضعيت و تشخيص مسائل حاكم بر جامعه زمان خود ، موضعي ديگر گرفتند و با كارهاي فرهنگي تلاش خود را بر آگاهي بخشي و ارتقاي سطح فهم و درك مردم منمركز كردند.   

7– امام محمد باقر(ع)

« امام باقر(ع) در عصر يخبندان فكري و سياسي كه اصحاب حق در اقليت و انزوا بودند و كالاي دين و دانش در دام خودكامگي افتاده و در كام چيرگي اسير شده و عرضه و تقاضايي نداشت و ايده و انديشه هاي بيگانه و غيربومي در آستانه هجوم به حوزه و قلمرو دنياي اسلام وجود داشتند، نه راه و رسم استبداد اقليت بر اكثريت و برخوردهاي قهري و تحريمي را برگزيد و نه به انسداد و انزوا تن درداد؛ بل كه در يك كنش سياسي فعال و با طرح و تدبير استراتژي ياد شده ، به گونه اي آهسته و پيوسته بر آن شد تا با گفتمان ، نقد و جهاني سازي انديشه و فرهنگ خودي به عنوان راهكار برون رفت از انسداد و انزوا، يخ ها را آب كرده و عصر نوين پويايي و تحرك را پايه گذاري كرده و معماري كند. »

(اسلامي، احمد،از خاتميت تا غيبت، ص 126، انتشارات ميثم تمار ، چاپ سوم، 1388)

 امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نيز با درك ضرورت هاي جامعه عصر خود با گسترش حوزه هاي درسي و علمي ، بالاترين تحول را در ارتقاي سطح علمي و بينشي آن عصر و همه اعصار انجام دادند.  

 « گشت و گذاري در مواريث فكري و فرهنگي به يادگار مانده از آن دو امام ، گوياي آن است كه مدار حركت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بازآفريني و نهادينه سازي تشكيلاتي مردم بر پايه فرهنگ نبوي و علوي در برابر تشكيلات رسمي و نامردمي حاكم بوده است . تاكيد بر مرجعيت رهبري معصوم و عادل و برقراري رابطه با او از يك سو و رابطه مردم با يكديگر از همين روست.(همان منبع، صص 131 و 132)

  «از شبهه‌هایی كه درباره امام باقر علیه السلام مطرح كرده‌اند، مسئله خودداری آن حضرت از قیام مسلحانه است.

  فرقه زیدیه در همان زمان، امام باقر علیه السلام را، امام نمی‌دانستند و می‌گفتند :

 چرا امام باقر علیه السلام با وجود آن همه یار و یاور، كه اگر می‌خواست، با او همراهی می‌كردند، كار خلافت را یكسره نكرد؟

پاسخ این پرسش، در چند علت خلاصه می‌شود:

1. فراهم نبودن شرایط قیام؛

2. تقدم ضرورت برنامه‌ریزی فرهنگی برای ثمربخشی در دراز مدت.

3. نبود یار و یاور و همكار حقیقی و صادق در آن روزگار و شرایط.» 

(در مکتب فجر دانش‌ها، صص 306 ـ 311)   

8– امام جعفر صادق(ع)

در عصر امام صادق(ع)  رويدادها و مسائلي تازه پيش آمده است . در سطح قدرت غاصب ،جابه جايي صورت گرفته و مي گيرد، نظام استبداد اموي فروپاشيده و عباسيان با تكيه برسرداراني چون ابوسلمه خلال و ابومسلم خراساني،با بهره گيري موج نارضايي مردم به نام حمايت از آل علي به سوي قدرت خيز برداشته اند. در عرصه فرهنگي جامعه نهضت ترجمه آثار يوناني و گسترش گفت و گوهاي فلسفي و كلامي ، جنبش مشايخ صوفي و زهاد و قلندران وابسته به نهاد قدرت و دستگاه خلافت نوبنياد از اهم مسائل جدي روز است.

 در اين عرصه فكري و اجتماعي امام صادق(ع) با طرح و گسترش مدارس و مكتب هاي آموزشي و فرهنگي ، نسبت به خلق آثاري ماندگار و منظومه اي فكري و فرهنگي اقدام كرد كه در تاريخ به نام «مكتب جعفري» در قاب بلند ابديت جاي گرفت.

 استاد مطهري درباره نهضت فرهنگي و علمي آن دوره مي نويسد:

«...در آن دوره، شور و نشاط علمي در ميان مردم پديد آمد، شور و نشاطي كه در تاريخ بشر كم سابقه است. ناگهان در ميان مردم حركت و جنبشي فوق العاده به وجود آمد كه به موجب آن رويكردي به انواع علوم اعم از علوم ديني، بشري، عقلي، نقلي،انساني و تجربي پيدا شد و زمينه آماده گشت براي اين كه هر كس متاع فكري دارد و مرد ميدان علم و سخن است، كالاي خود را عرضه كند.» (سيري در سيره ائمه اطهار، صص 143و160)

 بدين گونه امام صادق(ع) موسس مكتب و مدرسه اي شد كه بدايت آموزه اش اين است كه « تمدن هاي گوناگون بايد ياد بگيرند تا در تعاملي صلح آميز در كنار يكديگر زندگي كنندف از تجارب يكديگر بياموزند و به غناي زندگي بيفزايند و گر نه جهان شاهد سوئ تفاهم، تعارض، تنش و فاجعه خواهد شد.»

9– امام موسي كاظم(ع)

سال هاي مياني سده دوم كه معاصر انتقال مسئوليت هاي رهبري جنبش از امام صادق(ع) به امام موسي كاظم(ع) است. شرايط و ويژگي هاي مهم آن دوره عبارت است از :

 الف- گسترش كمي قلمرو اسلام؛

ب- رشد كيفي و علمي جامعه اسلامي؛

پ – تثبيت خلافت عباسي و نظام زورگوي هاروني؛

ت – سد و سركوب جنبش هاي اجتماعي و اصلاحي؛  

ث – شكست و نافرجامي پاره اي از تدابير سياسي امامان پيشين.

  اين ويژگي ها موجب شد كه آن امام در عرصه سياست و اجتماع و تعامل با نظام حاكم و در راستاي دست يازي به اهداف بلند پايه، با گريز از سياست قهر و انقلاب و نيز سياست قهر و انفعال، منطق كلام ، گفت وگو و ديگر روش هاي فرهنگي را برگزيد.

 شيوه جديد حركت مبارزاتي فرهنگي امام عليه نهاد قدرت طراحي و اجرا شد . شيوه برنامه فرهنگ مدار ايشان عبارت بود از سياست نفوذ در تشكيلات دشمن، استحاله و فروپاشي آن از درون. شايد انعطاف پذيري امام رضا(ع) در پذيرش مقام ولايتعهدي مامون و نيز انعطاف امام جواد(ع) در قبولي دامادي مامون را بتوان در چارچوب اين سياست ارزيابي و تعريف كرد.

10– امام رضا(ع)

روزگار امامت امام رضا(ع) را كه حدودا 20سال به درازا كشيد، مي تواتن در سه دوره ارزيابي كرد:

 الف – از آغاز امامت(سال 83هجري) تا مرگ هارون(سال 193)؛

ب – از آغاز خلافت امين(سال 193) تا سفر به خراسان(سال 201)؛

پ – از ميانه سال 201 تا پايان حيات (صفرسال 203).

 امام رضا(ع) در پي گيري سياست هاي روشنگرانه فرهنگي خود در هر سه دوره بنا به تفاوت در شرايط اقداماتي بدين شرح انجام داد:

 در دوره نخست چون امام سجاد(ع) با پرهيز از درگيري مستقيم و رويارويي بي پرده با نهاد قدرت ، دست اندر كار نهادينه سازي فرهنگ جهادي و حماسي و اخلاق مرامي شدند.

 در دوره دوم ايشان وضعي مشابه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) داشتند. با اين توضيح كه انتقال قدرت از هارون به امين و سپس به مامون ، شرايطي را ايجاد كرد كه فرصتي مناسب براي روشنگري بين مردم بود.

 دوره سوم امامت ايشان نيز به نوعي با زندگي سياسي امام حسن مجتبي(ع) مشابهت داشت.يعني همان گونه كه امام مجتبي(ع) براي حفظ موجوديت مكتب و نيروهاي انساني، دست اندركار نرمشي قهرمانانه در برخورد با نهاد قدرت شد، امام رضا(ع) نيز از همان مشي و مشرب الگو گرفته و در اين دوره از حياتش ، با روش هايي روشنگرانه و فرهنگي كوشيد پتانسيل نيرومند تشيع را از گزند ستمكاري نهاد قدرت حفظ كند.

  شايد مسئله عدم قبول خلافت توسط حضرت امام رضا(ع) و حتي اكراه ايشان از پذيرش مقام ولايت عهدي مامون نيز تشخيص ايشان مبني بر عدم آمادگي اكثريت افراد جامعه براي خلافت خود بود.  

11 – امام محمد تقي(ع)

 اصول كلي طرح كاربردي و برنامه هاي فرهنگي راهبردي امام جواد(ع) از اين قرار است:

 الف – آماده سازي فكري- عملي جامعه براي عبور به دوره غيبت و عصر اجتهاد؛

ايشان به رغم همه حصر و حصارها و تنگناها و فشارها توانستند وجدان مردمي، اراده عمومي و خرد جمعي را براي عبور به دوره غيبت و و استقبال از عصر اجتهاد آماده سازي كنند.

امام جواد(ع) با بهره گيري از تجارب اسلافش و متناسب با واقعيت هاي سياسي- اجتماعي و از طريق تداوم سنت گفت و گو و مكانيسم گفتمان، دست اندركار معماري مدرسه اي گشت كه بازتوليد آن ، گسترش كمي و كيفي اصحاب علم و قلم و ارباب فكر و ذكر است.

 حضور و ظهور نخبگان دانشمند، بيدارگر و اصلاح گراياني چون اين ابي عمير بغدادي، ابوجعفر محمدبن سنان، ابوتمام، حبيب بن اوس طايي، فضل بن شاذان، علي بن مهزيار، احمدبن محمد بن ابي نصر بزنطي، زكريابن آدمف محمدبن اسماعيل بن بزيع، حسين بن سعيد اهوازي، احمدبن محمدبن خالد برقي و... در محضر و از مكتب علمي و اصلاحي امام جواد(ع)، دليل اثبات مدعاي فوق است.

 كندوكاوي در احوال ، افكار، آثار و اقدامات اين نخبگانف نشان مي دهد كه امام بران بوده است تا به موجب آن استراتژي ياد شده و از طريق پرورش نيروهاي انساني و نشر و انتشار فرهنگ علمي، خردورزي و دانشوري را نهادينه جامعه سازد.

 ب – راه اندازي شبكه ارتباطي وكلا و آزمون مديريت خودگردان؛

پ – نفوذ، استحاله و فروپاشي تدريجي نهاد قدرت.

 تاريخ گواهي مي دهد كه شماري از شاگردان و ياران امام جواد(ع) از قبيل محمدبن اسماعيل بن بزيع، احمدبن حمزه قمي، نوح بن دراج، حسين بن عبدالله نيشابوري و.... توانستند به عنوان كارگزار و قاضي در پايگاه قدرت نفوذ كنند و از اين رهگذر اهداف جنبش را جامه عمل بپوشانند.

 12 – امام علي النقي(ع)

قرن دوم هجري ، سده رنسانس فكري و فرهنگي و توسعه سياسي- اجتماعي است. امام باقر(ع) با اتخاذ گفتمان نقد و ايجاد نهاد مدني حزب و به دنبالش امام صادق(ع) و سرانجام امام رضا(ع) در پايان اين سده با اتخاذ استراتژي چند منظوره گفت و گو ، نرمش و گسترش دامنه حضور تا مركز خلافت ، زيرساخت هاي فرهنگي را سازه بندي كرده و كانون هاي اجتماعي و نهادهاي سياسي را توسعه داده و امت را در نوعي از رشد عقلي، اخلاقي و ديني قرار داده اند.

 در استمرار تلاش روشمند و هدفدار آن بزرگواران، سده سوم تاريخ اسلام، با رهبري امام نهم(ع) آغاز مي گردد.

 نيمه نخست قرن سوم هجري كه با رهبري امام نهم(ع)  آغاز گشته و بالغ بر سي سال توسط امام دهم(ع) ادامه يافته است، دوره رويش و رشد تشكيلات خودگردان و دولت هاي ارزشمدار و مردم سالاري است كه مستقل از قدرت رسمي و تحت نظارت و هدايت امام وقت اداره و رهبري مي شده است.

 شيخ طوسي با اشاره به شماري از شاگردان امام هادي(ع) از قبيل: فضل بن شاذان، حسين بن سعيد اهوازي، ايوب بن نوح، ابوعلي حسن بن راشد، عبدالعظيم حسني و عثمان بن سعيد اهوازي... از حدود 200 دانشمندي ياد مي كند كه ضمن ارتباط با آن حضرت ، در جغرافياي اسلام پراكنده بوده و بار انجام اين مهم را بر دوش مي كشيدند.

 امام هادي(ع) بر اساس خط مبارزاتي نفوذ كه از زمان امام كاظم(ع) آغاز شده و توسط امام هشتم و امام نهم (ع) تداوم يافته بود، در يك اقدام چند منظوره ، فراخوان – نه چندان اختياري – خليفه را براي حضور در پادگان نظامي پذيرفته و در آنجا سكنا گزيد.

  اهدافي كه امام در آن شرايط سخت دنبال مي كرد عبارت بودند از :

 الف – حضور و نفوذ در پايگاه دشمن و استحاله و جذب نيروهاي مخالف؛

 ب – سرگرم سازي و غافل گيري دشمن و مصونيت بخشي فعالان و فعاليت هاي سياسي.

(اسلامي، احمد، از خاتميت تا غيبت، صص 185 و 186) 

امام هادي(ع) در حدود بيش از سه دهه دوران امامت خود شاهد ظهور و سقوط شش خليفه بود. در اين دوران تعداد  ۱۸ جنبش و قيام مردمي در سراسر سرزمين هاي اسلامي عليه خلفاي وقت روي داد . امام نه تنها در هيچ يك از قيام ها شركت نكرد، بلكه چندان تماس و بهره برداري از آن ها نيز در مشي و مرام ايشان ديده نشده است. زيرا ايشان بر اين باور بودند كه بايد با كارهاي فرهنگي، ارشادي و تبليغي ، عمق باورهاي مردم را آگاهي بخشيد و با روشنگري آنان را هدايت و رهبري كرد.

13 – امام حسن عسكري(ع)

 مدت امامت امام حسن عسكري(ع) حدود 6 سال ف از سال 254 تا 260 هجري گزارش شده است. بخش عمده اين فرصت را هم امام علاوه بر اين كه در پادگان نظامي(معسكر) به سرمي بردند، در زندان و يا حصر و ممنوع الملاقات بودند و تا سرانجام در 28 سالگي بع شهادت رسيده و پس از انتقال سمت و مسئوليت امامت به فرزند برومندش حضرت مهدي(ع) دوره غيبت و عصر اجتهاد و مرجعيت آغاز شد.

 بديهي است كار كردن در چنين شرايطي بسيار سخت است، اما امام باز هم از هر فرصتي سود جسته و خط فكري و فرهنگي اجداد بزرگوار خود را با جديت تمام پي گرفتند. آن امام علاوه بر پرورش شاگرداني چون احمدبن اسحاق اشعري، ابوهاشم داودبن قاسم صفار و... مدرسه علمي به يادگار مانده از اسلاف صالحش را باز نگه داشته و بارور ساخت. ايشان دست اندركار انجام اين مهم شد تا گفتمان منطق و عقل را بر فرهنگ جامعه بگسترد و به عنوان ملاك ارزيابي و ارزش گذاري نهادينه جان و جهان مردم سازد.

 اين گفته معروف و ماثور از آن حضرت گواه مدعاي فوق است كه فرمود:

« ليست الهباده كثره الصلوه و الصيام ، انما العباده كثره التفكر في امرالله»

 پرستشگري به فراواني نماز و روزه نيست، بل كه مقياس و معيار دينداري، خردمندي است.

 ( تحف العقول، بخش سخنان امام حسن عسكري عليه السلام)

 14 – امام زمان حضرت مهدي(عج)

 حركت جامعه و تاريخ برآيند حركت انسان است. خداوند مي فرمايد:

« ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» (رعد، 11 و انفال، 53)

 خداوند، نظام جمعي و شرايط اجتماعي را دگرگون نمي كند، مگر اين كه آدمي دگرگوني را بخواهد و تحول پذيرد.

 بر اين اساس ، مسئله « انتظار» يك فرهنگ است و هر انديشه مترقي تا به صورت يك فرهنگ درنيايد، در متن و بطن جامعه ماندگار نمي شود. ما منتظران اصلاح جامعه بشري به پيروي از پيشوايان معصوم خود موظف و مكلف هستيم تا باور به انتظار را در روندي اصلاح گرايانه در بستر تاريخ بشري به صورت فرهنگي پويا و پايا نهادينه كنيم.

 با چنين تصويري، انتظار، خود گشايش و زايش، بالنمدگي، بهروزيو پيروزي است و به فرموده امام صادق(ع) : م انتظار الفرج من الفرج» ، چشم به راهي و اميدمندي نسبت به آينده مطلوب و آرماني كه در آن انسان از هر آنچه رنگ تعلق پذيرد، آزاد است ، خود آزادي، گستردگي و گشودگي و سپيدروزي است.(ميزان الحكمه، ج1 ، ص 284)

 و بدين معني است كه ياس، نوميدي، و دل مردگي، ضعف و زبوني و پژمردگي از ساحت انسانف نفي و رد مي شود. بر اساس اين تعريف است كه انتظار در فرهنگ ديني به عنوان برترين هاي بندگي و پرستشگري توصيف شده است. چه آن كه در بر گيرنده تلاش سازنده به سمت ارزشمداري، شايسته سالاري، بهروزي و پيروزي است. به فرموده رسول خدا(ص) : « افضل عباده امتي انتظارالفرج» 

( ميزان الحكمه، ج1 ، ص 285)

استاد مطهري در تبيين« ضرورت و تقدم كار فرهنگي» در عصر خاتميت و غيبت چنين مي نگارد:

 « نبودن انبيا در دوره اسلام، خود تكامل بشريت است.(خاتميت، صص 38و 39) و از اين رو كاري كه پيش از خاتميت، نبوت تبليغي و دعوتي انجام مي داد، پس از آن علم و دانش عهده دار شده ، انجام داده و مي دهد؛ يعني علم و عالم ، فقيه و متفقه ، حكيم و فيلسوف ، جانشين انبيا شدند كه كارشان تبليغ شرايع ديگر بود. چون آن دوره ها ، دوره جهالت و ظلمت بود ، احتياج به ان جور نبوت ها بود. اما در دوره نوشتن و خواندن ، علم و شاگردي و مدرسي و استادي و تدوين علوم، ديگر احتياجي به اين نبوت هاي تبليغي و دعوتي نيست.» (همان ،صص38و 39)

 

  با عنايت به مسائل فوق مي خواهم نتيجه بگيرم كه در هر زمان و در هر شرايطي ما نيز رسالت داريم با تيز بيني و درايت ، مسائل زمان و مكان خود را تشخيص دهيم و فقط به انجام « کار صالح » بپردازیم.

  هنگامی که امام حسین(ع) و یارانش روز هشتم ذی الحجه سال ۶۱ هجری مناسک حج را نیمه تمام رها کردند و از مکه به سوی عراق رهسپار شدند، تنها « عمل صالح » ، همراهی با ایشان بود. همه کسانی که به حفظ و قرائت قرآن و اقامه نماز و طواف خانه خدا و همه کارهای خوب خوب ادامه دادند ، کارهایی غیر صالح انجام دادند!!   

پايان بخش دوم

بخش سوم و پاياني مقاله در آينده تقديم خواهد شد.

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391 | 7:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |