عبرت گرفتن یا عبرت شدن؟! / قصه چهل و نهم / قصه های شهر هرت

 عبرت گرفتن یا عبرت شدن؟!!

قصه چهل و نهم / قصه های شهر هرت

به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

روزی اعلی حضرت هردمبیل با یکی از وزرای حکیمش از محلی رد مى شدند، به خرابه اى رسيدند، دو جغد با هم حرف مى زدند. هردمبیل از وزیر پرسید : 

اين دو جغد به همديگر چه مى گويند؟ وزیر گفت:

ممكن است دوست نداشته باشند كه ما بدانيم چه مى گويند. 

شاه گفت: نه، بگو آن ها چه مى گويند؟ وزیر گفت: 

آن جغد خاكسترى، جغد نر است و آن جغد ديگر، ماده است.

جغد خاكسترى به خواستگارى دختر اين جغد ماده آمده است براى پسر خودش.

دارند با هم صحبت مى كنند تا مقدمات را فراهم كنند.

آن گاه وزیر محاوره بین دو جغد را چنین واگویه کرد:

آن جغد ماده گفت : دختر من در زيبايى، پر زدن و حرف زدن كم نظير است، پس مهريه اش سنگين است. 

جغد نر گفت: مهر دخترت چقدر است؟ 

گفت: صد هزار خرابه. 

جغد نر گفت: پسر من صد هزار خرابه از كجا بياورد؟ 

گفت: تا اين زمانی که هردمبیل بر سر كار است، اين مملكت رو به خرابى است و هر چه خرابه بخواهى، پيدا مى شود. تا ستمگران سركار هستند، هم اقتصاد خراب است، هم اخلاق، هم زندگى و هم گره هاى زندگى مردم زياد است. همه مردم دچار «چه كنم چه كنم ؟»هستند. اين طبع ستم و ستمكار است.

هردمبیل که مثل همه خودمگان زورگو ،تاب و تحمل شنیدن سخن راست و حرف حق را نداشت ، بر آشفته شد و دستور داد وزیر را به زندان بیفکنند.

ماموران در حالی که وزیر را به زندان می بردند ، وزیر دمی درنگ کرد و لحظه ای ایستاد و با صدای بلند بر سر هردمبیل فریاد کشید:

ای هردمبیل! سنت الهی دیر و زود دارد ،ولی سوخت و سوز ندارد.سرنوشت تو و امثال تو سقوط و رسوایی و بدنامی است.تنها راه رهایی تو عبرت گرفتن از سرنوشت دیگر خودکامگان است،پیش از این که سرنوشت تو مایه عبرت دیگران گردد!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : پنج شنبه 5 تير 1393 | 6:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |