شكوفايي دانش و پويايي كاوش 

 

 خورشيد، گل زردي است كه بر سينه معلم آويخته اند 

و ستارگان، دانه هاي گوهري است كه در دامانش ريخته‌اند. 

زیرا معلم اندیشیدن را می آموزد .

...و  انديشه ، سرمايه و درونمايه هر گونه كاوش و پژوهش است .

شكوفايي دانش، ريشه در پويايي كاوش دارد.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 15 ارديبهشت 1394 | 6:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 فرشته فروزان تعلیم و تربیت 

 

من معلم را فرشته فروزان تعلیم و تربیت در ميان هاله اي از فكر و فضيلت دیدم 

که بر سریر سبز اردیبهشت نشسته، 

از قيد من و ما رسته، 

در دستي جوانه هاي سبز آزادي دارد 

و در دست ديگر شكوفه هاي شور و شادي.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 14 ارديبهشت 1394 | 6:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

اندیشه یا اندیشیدن؟!

 

 

بار دیگر موکب زرین اردیبهشت بر سینه سپید سرنوشت نمایان شد.

 

من معلم را مهر فرازنده فرهنگ ،فروزنده بر سپهر آذرنگ دیدم. 

 

او  با خوشه های زرین حکمت، آبی بلند آسمان معرفت را آراست.

 

  انديشه، نوري تابان است و انسان بدون آن كوري ناتوان است.

 

...و معلم اندیشیدن را می آموزد نه اندیشه را.

 

 

 

(شفیعی مطهر)



موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 13 ارديبهشت 1394 | 5:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 قواعد آزادی

امام علی(ع) : « من قصر عن احکام الحریه اعید ال الرق».

« هر کس از قواعد آزادی پیروی نکند، او را به بردگی خواهند کشید

فرخنده زاد امیر بیان و الگوی آزادمردان امام علی(ع) و روز پدر مبارک باد!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 12 ارديبهشت 1394 | 6:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                        علی را بنگر !! 

 

صدف کعبه لب گشود و اسوه یگانه ، دردانه جاودانه و حقیقت ولایت را به جهان هستی تقدیم کرد .
ای رهرو راستین !
اگر می خواهی سرو حقیقت را در بالنده ترین قامت تماشا کنی ،
اگر دوست داری که خورشید فروزان ولایت را در درخشان ترین فروزش به نظاره بنشینی ،
اگر می خواهی که آسمان فضیلت را در زیباترین تجلی بنگری ،
اگر مشتاقی که کوه استقامت ر ا در استوارترین سیمایش تماشاگر باشی ،
اگر آرزو داری جرعه ای از زلال ناب ترین چشمه ساران عرفان " کوثر " بنوشی ،
اگر طالب تماشای تندیس قدسی و والاترین عروج انسی در رساترین صورت هستی ،
اگر می خواهی به حقیقت یاور غمدیدگان و مددکار ستمدیدگان باشی ،
...و اگرمی خواهی معنی عدالت ، مفهوم حریت ، تبلور فتوت ، تجسم مروت ، عصاره فضیلت و مقام والای خلیفه اللهی را یکجا و همه و همه را در بلندای قامت یک انسان بنگری :
علی را بنگر !! 

زادروز فرخنده امیر مومنان علی علیه السلام و روز پدر بر همه حق اندیشان و سبزکیشان مبارک باد.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 11 ارديبهشت 1394 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 هر انسانی رسالتی دارد 

 

من هیچ گاه آرزو نکردم که «ای کاش جای کس دیگری بودم!»؛

زیرا هیچ وقت نتوانستم خود را نبینم و توانمندی ها و ناتوانی های خویش را در انجام رسالت خویش نادیده بگیرم. 

بنابراین هر انسانی« رسولی» است و برای رسالت خود« اصولی» دارد.

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 10 ارديبهشت 1394 | 10:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

باادراک ترین جلوه جان 

 

من ذهن انسان را هراسناک ترین جای جهان و باادراک ترین جلوه جان دیدم؛

زیرا همه شناخت های موهوم و توهمات شوم در اینجا شکل می گیرند و شمایل می پذیرند.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 9 ارديبهشت 1394 | 15:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 من چرا باید ماندگار شوم؟! 

 

من در برابر ذهن خود پرسشی جانگزاتر و دغدغه ای دلرباتر از این ندیدم که: 

«چرا پس از تو باید از تو یاد کنند؟» 

برای زنده ماندن نام در بین انام چه گامی برداشتی و برای رفاه و رستگاری بشریت چه بذری کاشتی؟!

برای انسان ها چه دردی را درمان و چه مشکلی را آسان کردی؟

اثري نيک ببايد به جهان ورنه چه سود
به جهان آمدن و رفتن و از ياد شدن 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 8 ارديبهشت 1394 | 6:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

انسان ؛مسکین خاک یا فرنشین افلاک؟ 

من انسان را موجودی تنوع طلب و جویای عیش و طرب دیدم،

او دوست دارد چون پرندگان در اوج سپهر به پرواز درآید و بر سینه صحرا تاخت و تاز کند ؛ 

در دل زمین چون خزندگان لانه بسازد و بر بلندای درختان چون پرندگان آشیانه برافرازد....

اما نه پرواز بر اوج و نه شنا بر میانه موج ،هیچ کدام نمی تواند روح پژوهنده و روان توفنده او را رام کند و آرام سازد؛ 

زیرا روح و روان تشنه او تنها در بهشت کمال و در جوار جمال ابدیت می آرامد و در سایه سار رضون الهی می آساید. 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 7 ارديبهشت 1394 | 6:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

فانوس کور یا اقیانوس نور؟! 

 

من فانوسی کور که نه،بل اقیانوسی نور را دیدم؛
فانوسی که پس از عمری جانسوزی و نور افروزی ،دامن مهر گسترده و دل به سینه سپهر سپرده ،
عمری در دل تاریکی ها درخشیده و اینک جوجکان بی پناه را پناه بخشیده است!
من همه کتاب زندگی را در سیمای زنگارگون و آرامش و سکون او خواندم! 

....و به او می گفتند: « معلم »!


(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 6 ارديبهشت 1394 | 6:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

نفی آزادی انسان، نفی انسانیت اوست

 

من قرنی را دیدم که کرامت انسان به عنوان آخرین و پیشرفته ترین پیام انسانی می رفت تا پایان تاریخ تلخ بشریت را رقم زند.

زیرا انسانیت انسان به کرامت اوست و کرامت انسان آن گاه تبلور می یابد که انسان بتواند آزاد بیندیشد و آزاد اندیشه هایش را بیان کند.

بنابراین نفی آزادی انسان به مثابه نفی انسانیت اوست! 

 ..و من در این قرن دیدم که کاهنان مزدور با سلاح زور،

به نام کار ارشادی، فرشته آزادی را 

در پیش پای انگاره های زمین و بتواره های زمان قربانی می کنند!!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 5 ارديبهشت 1394 | 7:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

انسان های سبزکیش و نیک اندیش 

 

من انسان های سبزکیش و نیک اندیش را چون گل های قالی همیشه شاداب و هماره در حال شباب دیدم؛

اینان نه از چیده شدن می هراسند و نه از بریده شدن!

نه از دشنام دگم اندیشان می پژمرند و نه از آلاام ابلهان می افسرند!

زیرا هماره بی نیاز از آب تملق اند و آفتاب تعلق!

خود چشمه آب مهر اند و سرچشمه آفتاب سپهر.

بی دریغ می تابند و بی تبلیغ می شتابند. 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 4 ارديبهشت 1394 | 9:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تخریب بنای دیرین برای بنای شخصیت نوین 

 

 من در زندگی خود بسا دوستانی را دیدم که بنای شخصیتم را فروریختند 

و  پیمان ها و پیوندهای خود را از هم گسیختند.

از این شکست ها آموختم که برای بنای شخصیتی نوین باید بنای دیرین را درهم کوبید.

هر بنای کهنه کآبادان کنند

نه که اول کهنه را ویران کنند؟ (مولانا)

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394 | 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

از ریشه تا اندیشه 

 من نیمکت های چوبین را پربارتر از درختان سنگین دیدم؛ 

درختان از ریشه می نوشند و نیمکت ها از اندیشه. 

آن ها  ریشه در خاطر خاک دارند و اینان اندیشه در افلاک؛ 

درختان از سیال انهار طراوت می گیرند واینان از زلال آموزگار. 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 1 ارديبهشت 1394 | 7:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

سقوط بالنده! 

 

من سقوط قطره باران و دانه برف رقصان را نه پایان پایایی که آغاز پویایی و شکوفایی دیدم؛

زیرا برف و باران با سقوط خود،زمین را طراوت می بخشند و زمان را لطافت ؛

بنابراین دانستم که  برای انسان با اراده هر سقوطی می تواند آغاز صعودی بی اندازه و مقصودی تازه باشد. 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 31 فروردين 1394 | 6:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ناسازگاری کرامت انسان با استبداد 

 

من شهریاری را دیدم که از لوح هستی شهروندان ،واژه« کرامت» را می زدود و گوهر« عزت» را می ربود،تا ناگزیر در معبد قدرت تعظیمش کنند و تکریمش نمایند.

فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ(زخرف،54)

فرعون ( برای ادامه خودکامگی خود ) قوم خویش را فرومایه و ناآگاه بارآورد ( و آنان را در سطح پایینی از فرهنگ و رشد فکری نگاه داشت ) و ایشان هم از او فرمانبرداری و پیروی کردند . آنان قومی فاسق ( و خارج از اطاعت فرمان خدا و حکم عقل ) بودند .

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 30 فروردين 1394 | 5:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

کوپن کرامت و کالای حقارت!

من مردمی را دیدم که در صف های طولانی کوپن کرامت را می دادند و کالای حقارت می گرفتند!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 29 فروردين 1394 | 6:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

شکستن بت و پرستش بتواره! 

 

من مردمی را دیدم که بت ها را می شکستند،اما بتواره ها را نیایش می کردند!

...و من در تاریخ بشر تراژدی غم انگیزتر و خردستیزتر از این ندیدم که هی مرتب تکرار می شود و استمرار می پذیرد! 

چه نمایش جانسوزی است بر پرده گستره تاریخ بت شکنی چند باره و پرستش بتواره!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 28 فروردين 1394 | 17:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 برتری طلبی! 

 

من شهریاری را دیدم که وزین و فرنشین بود و می خواست کاخش از همه کاخ ها بلندتر باشد.

...و چون نمی توانست کاخی بلند و قصری شکوهمند بسازد،ناگزیر فرمان داد تا دیگر برج های رفیع و خانه های وسیع را خراب کنند!

(شفیعی مطهر)


تِلكَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدونَ عُلُوًّا فِي الأَرضِ وَلا فَسادًا ۚ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ﴿سوره قصص،۸۳﴾
(آری،) این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرارمی‌دهیم که اراده برتری‌جویی در زمین و فساد را ندارند؛ و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است!

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394 | 6:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

جرثومه های حقارت!! 

 

من فرمانروایان خودکامه را افرادی حقیر و شایسته تحقیر دیدم ؛
در حالی که آنان خود را نه تنها همسنگ خورشید که شایسته هر تمجید می پنداشتند و دیگران را برده می انگاشتند!!
اینان جرثومه های حقارت اند و اسطوره های شرارت!

 (شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 19 فروردين 1394 | 6:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

پرواز لایزال بی پر و بال!

من انسان بی پر و بال را شایسته پرواز لایزال دیدم ؛

بنابراین فهمیدم که باید پرواز كنم آن گونه كه مي‌خواهم و گرنه پروازم مي دهند آن گونه كه مي‌خواهند!

در حقیقت نه «پرواز»م می دهند،که« پرتاب »م می کنند!!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 18 فروردين 1394 | 9:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 انسانیت انسان!

 

من شنیده ام که روزانه هزاران انسان به دنیا می‌آیند... 

اما انسانیت را در حال انقراض می بینم! 

اگر انسانیت بمیرد،انسان ها اشباحی روان اند که در عالم حیوان تبلور می یابند! 

در حالی که در عالم معنا« انسان » در حال زوال است و « انسانیت» ،لایزال!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 15 فروردين 1394 | 9:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

« باور امکان »در « رهگذر مکان»

 

من فراموشی و نادانی را مشکل امروز خود دیدم!

زیرا هر پروانه گاهی فراموش می‌کند که زمانی کرم بوده است 

و کرم هم نمی‌داند که روزی به پروانه‌ای زیبا بدل خواهد شد...

پس بکوشیم «باور امکان» را در«رهگذر مکان» جا نگذاریم و از «بستر زمان» جا نمانیم!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 11 فروردين 1394 | 7:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بی دل و دودل!

من شرط دل دادن را، دل گرفتن دیدم، و گرنه همواره یکی بی دل می‌شود و دیگری دو دل!  

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 10 فروردين 1394 | 7:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

نوجویی در گروی نوپویی!

 

من ديوانگي را در این دیدم که مسیر پیشین را بپوییم ،ولی نتیجه نوین را بجوییم.

هماره ادامه همان رفتار و رفتن در همان مسیر استمرار ،ما را به همان نتایج تکراری و هدف های انحصاری می رساند !  

همواره نوجویی در گروی نوپویی است!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 9 فروردين 1394 | 8:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هر کسی باید خود«کس» باشد

گاهی برای رسیدن به کسی آن قدر دویدم ،که دیگر نه در خود نفسی برای ماندن دیدم و نه کسی را برای خواندن ! 

بنابراین دانستم که باید خود «کس» و برای دیگران«فریادرس» شوم.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 8 فروردين 1394 | 7:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

پگاه نو با نگاه نو

 

من آن گاه که روزهای تکراری زندگیم را خط زدم، خود را کودکی چند ساله‌ و جامعه را جمعی مچاله دیدم!

بنابراین فهمیدم که هر پگاهی نو را با نگاهی نو باید آغاز کرد!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 7 فروردين 1394 | 18:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تحویل سال یا تحول در حال؟! 


من ميمنت و مباركي هر سال را نه وابسته به تحويل سال ،كه دل بسته به تحول در حال دیدم؛

زيرا سرچشنه هر خوشبختي تحول در حال است،نه تحويل سال.
سالي سرشار از شادي و شگون و روزهايي مبارك و ميمون براي شما و خانواده محترمتان آرزومندم.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 27 اسفند 1393 | 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ما مرگ مزرعه را به تماشا نشسته ایم؟!!

من حاصل عشق مترسک به کلاغ را، مرگ مزرعه دیدم!

آنان که باید از ارزش ها پاس بدارند و ارزشمندان را سپاس گزارند،

اگر لغزیدند و از حقیقت ترسیدند،

آن گاه حق در پای باطل ،و فضایل به جای رذایل قربانی می شود!  

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1393 | 7:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 لزوم همزیستی با انسان ها

 

من هرگاه ،هر چه بیشتر احساس تنهایی می کردم، احتمال شروع یک رابطه احمقانه را در زندگی خود بیشتر می دیدم! 

بنابراین فهمیدم که ما انسان ها باید خلق و خویی پیدا کنیم که بتوانیم با انسان ها خو ، و از جمعیت نیرو بگیریم.

طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی

یا همتی که از سر عالم توان گذشت

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 25 اسفند 1393 | 6:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 دوست دارد دوست این آشفتگی... 

 

من تنها خانه ای را که همیشه مرتب و منظم دیدم ، خانه ای بود که کسی در آن زندگی نمی کرد! 

بنابراین دانستم که اگر گاهی زندگی ما انسان ها آشفته می شود و هیچ  چیز سر جای خود نیست، باید بدانیم که هنوز زنده‌ایم! 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 24 اسفند 1393 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بیشتر مهر بورزیم! 

 

من هیچ کس را ندیدم که در بستر مرگ آرزو کند که ای کاش ثروت بیشتر انباشته و املاک بیشتر گذاشته بودم.

اما بسیاری را دیدم که از نامهربانی های خود شرمنده و از حسرت ها آکنده بودند. 

پس از وسوسه ها نلرزیم و بیشتر مهر بورزیم!

(شفیعی مطهر)

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 20 اسفند 1393 | 8:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هاله نور یا حیله مستور؟!! 

 

 من دولتمردی را دیدم که در دیار دور،هاله نور را می دید؛اما در کنارش دزدی های کلان و اختلاس های عیان را نمی دید! 

پخمگان،هاله نور می دیدند و نخبگان، حیله مستور!

چه فرصت هایی استثنایی را در چه سال هایی طلایی به باد فنا داد و حرث و نسل را به فساد کشید.

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 15 اسفند 1393 | 6:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

پرسش،نخستین گام به سوی دانش 

 

 من پرسش های ناب و سوال های بی جواب را آموزنده نرین آموزگار خود دیدم؛  

زیرا همین سوالات است که مرا ناگزیر از اندیشیدن و ناچار از کاویدن می کند.

اندیشیدن دشوارترین کار و ماندگارترین پیکار انسان است. 

پرسش،ریشه رویش است و دانش،اندیشه پویش!

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 13 اسفند 1393 | 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تیر زهرآگین تملق 

 

من تعظیم افراد چاپلوس و اشخاص دستبوس را همانند خم شدن دو سر کمان دیدم که هرچه به هم نزدیک تر شوند، تیرش کشنده تر و پیکانش گزنده تر است!  

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 12 اسفند 1393 | 8:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«تنها»شدن از «تن»ها! 

 

 من هر گاه که خود را خیلی تنها می بینم،احساس می کنم که ریشه هایم به «آب زلال» و شاخسانم به «آفتاب وصال» نزدیک می شود....

و چه لذت بخش است «تنها»شدن از «تن»هایی که از بودنشان« گنجی» نمی یابی و از نبودنشان« رنجی» نمی بینی!   

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 10 اسفند 1393 | 7:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

جزیره رشاد و پل ارشاد 

 

 من «یقین» را جزیره«رشاد» و «شک» را پل«ارشاد»دیدم. 

تا از این پل پویا نگذریم ،به آن جزیره پایا نمی رسیم!

با این وجود چه بسیار انسان هایی را دیدم که با «یقین بد» زیستند،اما با اتکا به«شک خوب»نتوانستند بایستند. 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 9 اسفند 1393 | 9:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

پایی برای پویش 

 

 من مترسکی را دیدم ایستاده بر یک پای بر فراز کشتزاری دلگشای. 

او را گفتم که با یک پای که نمی توان راه رفت.گفت: 

وقتی ناگزیرم همواره بایستم،این یک پای نیز زیادی است!  

نهال برای روییدن است و پای برای پوییدن است ! 

 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 8 اسفند 1393 | 7:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

...در همین خاک جهان دگری ساختن است 

 

 من در همه عمر همه زمین را به دنبال بهشت گشتم،اما ندیدم و نیافتم؛

باز بر این باورم که اگر بهشت را در همین دنیا نیابیم ،در جای دیگری نیز نخواهیم یافت.

باید انسان و جهان را شناخت و در همین دنیا بهشت را ساخت!

مذهب زنده دلان خواب و فراموشی نیست

در همین خاک جهان دگری ساختن است

 (شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393 | 7:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

«لقای معبود» یا «بهشت موعود»؟

 

من ایستگاه پایانی  قطار عشق را «لقای معبود» دیدم،نه «بهشت موعود»؛ 

اما چه بسیار« شیفتگان شهوت»را دیدم که در ایستگاه«بهشت لذت» از قطار پیاده شدند! 

(شفیعی مطهر)


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 6 اسفند 1393 | 7:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 71 صفحه بعد