نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد441


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

 

من خودکامه ای دل پریش و کوتوله ای کوته اندیش را دیدم که تراویده های قلم را نمی دید و روشنگری هایش را برنمی تابید. قلب قلم هماره می تپید و نور و نار از آن می تراوید....و این داستان بی پایان همه اندیشمندان ستم ستیز است با خودکامگان نور گریز!! 

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من پرندگانی را دیدم که پل می زدند از رنگ ها با نوری از نیرنگ ها.پل هایی که در آفتاب حقیقت رنگ می باختند و نیرنگ هایی که در راه واقعیت ها سنگ می انداختند؛ ...و چه زیباست آن گاه که با طلوع آفتاب حقیقت ،نیرنگ ،رنگ می بازد و آفتاب رب بر سراب شب می تازد! 
 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org
من دیاری را دیدم که دلار تنها دلیل دلالت داوری ها بود.داد هم اسیر بیداد بود و واژه داد تنها در قاموس بیداد تبلور می یافت.
 
مطاب طنز,مطالب خنده دار
من تصویر مرگ را در قاب نگاه هایی دیدم که اگر جرعه ای از وجدان و قطره ای از ایمان چشیده بودند،از نگاه هایشان دریایی از حیات می جوشید.
 

 

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

من خشک اندیشانی را دیدم عاحز از فهم و اسیر وهم ؛ توهماتی در عالم خیال می بافتند و همان تصورات را حقیقت می یافتند. ...و شگفت این که هر روشنفکر روشنگری را دشمن داشتند او را بیگانه می انگاشتند .

 ادامه دارد...

                      شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 15 ارديبهشت 1393 | 13:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 سنگ مقدس

قصه های شهر هرت / قصه چهل و هشتم


وقتی اعلی حضرت هردمبیل به سلطنت رسید،مردم شهر هرت در رفاه و آزادی بودند و کمتر مشکلی برای مردم پیش می آمد که با ریش سفیدی بزرگان شهر حل نشود.

 در بیرون شهر هرت در نزدیکی کوه صخره سیاه رنگ بزرگی بود که مردم شهر از قدیم آن را مقدس می شمردند. مردم هرگاه اختلاف یا دعوای بزرگی هم داشتند ، از شهر بیرون می رفتند و در برابر آن سنگ و صخره بزرگ با سوگند اختلاف خود را حل می کردند.

وقتی هردمبیل بر اوضاع مسلط شد،روزی وزیر اعظم را به دربار فراخواند و از وضع زندگی مردم و کم و کیف درآمدهای دربار سوال کرد. وزیر اعظم به عرض ملوکانه رساندند که مردم شهر مشکل چندانی ندارند.اصولا کاری با ما ندارند.خود مشکلات خود را با کمک ریش سفیدان و بزرگان شهر حل می کنند.

هردمبیل گفت:پس وضع درآمد ما چه می شود؟

پاسخ داد: قربان! مردم اصلا نیازی نمی بینند تا به ما مراجعه کنند و ما بتوانیم از آنان کسب درآمد کنیم.

هردمبیل گفت: باید چاره ای بیندیشید و عرصه را بر مردم تنگ کنید تا مردم ناگزیر شوند برای گذران امور خود به سوی ما بیایند و ما بتوانیم از این طریق درآمدهایی کسب کنیم.

بنا به دستور شاه همه درباریان و مشاوران گردآمدند و تا برای یافتن راه هایی برای تسلط بر مردم چاره ای بیندیشند .پس از روزها بحث و بررسی سرانجام راه حلی یافتند. بر اساس آن روزی جارچیان درباری از سوی اعلی حضرت به همه مردم شهر هرت اعلام کردند که چون سنگ مقدس خطایی کرده،اعلی حضرت دستور داده اند صد ضربه شلاق به سنگ مقدس بزنند. بنابراین از همه مردم دعوت می شود در این مراسم شرکت کنند.

روز موعود تعدادی سرباز ضمن محاصره سنگ مقدس ،مردم را از نزدیک شدن به سنگ بازمی داشتند. یک مامور میرغضب نیز بر فراز سنگ مقدس ایستاده و تازیانه ای را مرتب دور سر می گردانید تا دستور نواختن ضربه ها از سوی اعلی حضرت صادر شود.

بزرگان و ریش سفیدان مرتب به شاه التماس می کردند و تقاضای عفو ملوکانه را داشتند. سرانجام شاه شرط عفو را در این دانستند که مردم آن قدر پول روی سنگ مقدس بریزند تا سنگ زیر سکه های مردم ناپدید شود.

مردم التماس کردند پس مجازات سنگ مقدس را اندکی به تاخیر بیندازند تا مردم بتوانند به خانه هایشان بروند و هر چه پول دارند ،بیاورند و روی سنگ بریزند.

شاه لطف کردند و ساعاتی مجازات را به تاخیر انداختند!! مامور میرغضب همچنان تازیانه را دور سر می چرخانید و وانمود می کرد که منتظر فرمان شاهانه است.

ساعتی گذشت مردم بیچاره از خانه ها بازگشتند و هر چه پول نقد داشتند،با خود آوردند و سخاوتمندانه نثار سر و روی سنگ مقدس کردند.به گونه ای که همه سنگ زیر خروارها سکه مدفون شد.

بنابراین شاه دستور عفو سنگ را صادر فرمودند و مسئله حل شد.

مدتی گذشت. وزیر اعظم به عرض رسانید که بر اثر ولخرجی های بستگان و وابستگان به دربار موجودی خزانه دارد ته می کشد.

شاه با توجه به تجربه های پیشین دوباره دستور داد در سطح شهر جار بزنند و باز مردم را برای تماشای مجازات سنگ خاطی فراخوانند. بزرگان شهر فورا اجازه شرفیابی خواسته و از اعلی حضرت تقاضا کردند از این پس هرگاه سنگ مقدس خطا کرد،فقط به آنان خبر دهند تا مردم همه موجودی و پس انداز خود را نثار سر و روی سنگ کنند تا اعلی حضرت فرمان عفو ملوکانه را صادر فرمایند.

بدین گونه مشکل ریخت و پاش اعلی حضرت و وابستگان حل شد.تنها مشکل موجود فقر روزافزون توده های مردم بود...که آن هم بدیهی است اصلا ربطی به اعلی حضرت ندارد!!!

attachment_003.jpg

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : شنبه 13 ارديبهشت 1393 | 22:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد438


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من صدرنشينان والامقام و عالي رتبگان عظام را صرفا مهم و ارزشمند نديدم؛ زيرا مهم نيست كه پرنده بر سينه سپهر چقدر اوج مي گيرد،بل كه مهم اين است كه پرنده در اوج ، لاشخوري دغلباز است يا عقابي تيزپرواز؟  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من «نفهمي» را تنها «درد »ي ديدم كه به جاي بيمار،ديگران را مي كشد!  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من اصل«تغيير» را تحول آفرين و حيات بخش ديدم؛اما چه بسيار تغييرات نابخردانه كه نه تنها «تنوع » نيافريد،كه به  «تهوع » انجاميد. 

 

من ياراني را ديدم كه ياراي ياوري داشتند،اما چون خرد را وانهادند،از ياري افتادند.
 
 

من توپ گرد فوتبال را ديدم كه به جاي «گل» ، « پل » مي زد؛گلي از افول و پلي از پول
 
ادامه دارد...                                                                       

                      شفیعی مطهر

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 7 ارديبهشت 1393 | 7:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد437


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من خودكامگان را آن قدر حقير و كوچك ديدم كه در عرصه فرمانروايي خود ديدن هيچ بزرگي را نمي يارند و وجود هيچ بزرگواري را برنمي تابند.زيرا در بوستاني كه سروها سر بر مي افرازند،خرزهره ها شرمساري مي برند. 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

  من نسلي بي ريشه و فرزنداني بي انديشه را ديدم كه در جامعه نه وزني دارند و نه وزنه اي هستند.گاه چون خسي اسير موج اند و گاه چون غباري بر اوج. نه بر موج اختياري دارند و نه بر اوج، افتخاري. حلقه اي جداشده از زنجير اند و مانده در دام تقدير. نه پيوندي با اسلاف دارند و نه بندي به اخلاف

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

 
من شهرياري خودكامه و فرمانروايي بي برنامه را ديدم كه بر اين پندار بود كه در راه عوام فريبي دروغ را هر چه مي خواهي «بزرگ» بگو ، ولي تا مي تواني آن را «تكرار » كن؛ زيرا در يك جامعه پوپوليستي ،ميزان باورپذيري يك گزاره به تكرار آست،نه به راستي گفتار!!  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من مغز انسان را فراتر از يك دينام هزار ولتي ديدم كه متاسفانه بيشتر ما انسان ها  فروتر از يك چراغ موشي از آن بهره  مي گيريم. (با الهام از سخن ويليام جيمز)

 

 

بدون شرح!

من تملق و چاپلوسي را چون تيغي بران و شمشيري عريان ديدم كه اراجيفي را مي بافد و شخصيت ممدوح را مي شكافد.

ادامه دارد...

                      شفیعی مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1393 | 7:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد436


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من بادبادك را ديدم با اداي شادي و ادعاي آزادي ؛ اما او را نيز نه شاد ديدم و نه آزاد؛ زيرا رشته اي باريك او را به اين دنياي تاريك وابسته مي كرد. 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من در قطار اين شهر چه بسيار ديدم مسافران فرصت طلب و مسئولان صاحب منصب كه بي بليت سوار شده اند و بي كرديت ماندگار گشته اند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من « دل » و « ديده » را ديدم كه بي « من » به هر سوي « سر » مي كشيدند و به هر كوي « پر » مي گشودند؛ من در اين عرصه خود را نه «شخصيتي آزاد » ، كه « بنده اي در بند باد » يافتم؛ بنابراين كوشيدم تا «ديده» را به بند كشم و « دل » را به دلبند بسپارم. 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من از شهر شادي ها تنها دري بسته و دلي شكسته ديدم و آن قدر بدان ها خيره نگريستم و عمري با غفلت زيستم كه ده ها در باز و دل دلنواز را نديدم.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من سرنوشت آدمي را نه تنها از آب و گل كه از جان و دل ديدم. او را جان داده اند تا به جانان سپارد و دل داده اند تا به دلدار واگذارد. 
ادامه دارد...

               شفیعی مطهر

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 31 فروردين 1393 | 7:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد435


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من مغز انسان هاي فكور و افراد ذي شعور را همواره چون چشمه اي جوشان و رودي خروشان ديدم. 

طنز نوشته ها (خنده بازار) -سری اول
من مرفهانی بی درد و مرشدانی نامرد را دیدم که گنج را برای جان خود و رنج را برای پیروان خود می خواستند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من فقيرترين فرد را نه افراد بي پول،كه انسان هاي ملول ديدم كه نه رويايي براي روايت دارند و نه هدفي براي هدايت

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من انساني را آزاد ديدم كه نه از قدرتمدار دون كه تنها از قانون اطاعت كند.

 

من چهره هايي را به دل سپردم كه دل زلالشان در چهره هاشان موج مي زد.  

ادامه دارد...

                   شفیعی مطهر

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 29 فروردين 1393 | 7:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد434


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من موريانه هاي پنهان را ديدم كه كشتزارهاي بوستان اين شهر را مي خوردند،اما مردم براي گنجشك ها مترسك مي ساختند.  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من چه اندك ديدم كساني را كه در زندگيم نقش داشتند و چه بسيار ديدم آناني را كه نقش بازي كردند!!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

 من بهترين معيار براي شناخت وفاداري انسان ها را «زمان » ديدم، نه «زبان »! 

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آدم ها را دو گونه ديدم : يا غرورشان را زير پاي مي نهند و با آدم ها زندگي مي كنند و يا آدم ها را زير پاي مي گذارند و با غرورشان مي زيند!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من همسفري وفادارتر و همسايه اي ماندگارتر از سايه خود نديدم....اما همين سايه همسايه نيز در تاريكي ها تنهايم مي گذارد! 
ادامه دارد...

                       شفیعی مطهر

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 27 فروردين 1393 | 7:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد433


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من بسياري از انسان ها را ديدم كه از ارتفاع مي ترسيدند ، نه از پستي؛چنين است كه « پست » ها بسيارند و فرومايگان در راس كار

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من علت وجودي همه انسان ها را براي دوست داشتن و اشيا را براي استفاده شدن ديدم؛اما افسوس كه در اين شهر اشيا را دوست دارند،ولي از انسان ها استفاده مي كنند،آن هم سوء استفاده!!  


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من خودبيني را نه ديدن خود، كه نديدن ديگران ديدم. 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من گاهي لب هاي خندان را دردمندتر از چشم هاي گريان ديدم. 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من همه ویژگی های انسان هاي بزرگ را بزرگ ديدم،حتي اشتباهات كوچكشان را! 

ادامه دارد...

                     شفیعی مطهر

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 26 فروردين 1393 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد432


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

عکس های جالب و دیدنی - سری اول

من شهريار خودكامه اي را ديدم كه در حكمراني ستمگرانه خود چنان عرصه را بر شهروندان تنگ  مي كرد كه مردم امنيت و امان را در زندان اسارت مي يافتند و آزادي را همراه با خطر هلاكت.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من سيمرغ را آن گاه به معناي واقعي «سيمرغ» ديدم كه حتي يك مرغ از آن نكاهند و او را ناقص نخواهند؛ بنابراين بايد همه سلايق و عقايد انسان ها را پذيرفت و هيچ باوري را نبايد حذف و طرد كرد.

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست    

   كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من پرنده ای را ديدم که به دانه های روی دام خیره مي نگريست و به این مي انديشيد که چگونه بمیرد ؟ گرسنه و آزاد یا سیر و اسیر؟!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من دوستاني را ديدم كه آنان را با دنيا عوض نمي كنم؛زيرا دنيا نيز نمي تواند آنان را عوض كند.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.org

من آسانسوری را نديدم که بتواند انسان را به یک باره به بالاترین طبقه کامیابی برساند، چنين آسانسوري هنوز ساخته نشده است ؛بنابراين انسان ناگزیر است که مسیر کامیابی را پله به پله بپيمايد و بالا برود. 
(با الهام از سخن وین دایر) 

ادامه دارد....

                 شفیعی مطهر

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393 | 7:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد431


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

جملات الهام بخش برای زندگی

من گرانبارترين گوهري كه گردن زن را مي آرايد،دستان گرم فرزند ديدم،نه زينت گردن بند.

جملات الهام بخش برای زندگی

من بسياري از انسان ها را ديدم كه قيمت هر چيز را مي دانستند،نه قدر آن ها را.

جملات الهام بخش برای زندگی

من يورش احساسات را چون شورش امواج دريا ديدم كه اگر از آن به عنوان یک فرصت سود نجوییم به منزله یک تهدید می تواند ویرانگر باشد.

عکس های جالب و دیدنی - سری اول

من ديدم كه  يك گل محبت يك لشكر قساوت را درهم شكست و رشته بنيانش را از هم گسست.

عکس های جالب و دیدنی - سری اول

من كسي را ديدم كه خورشيد را خورد و همه نورها را با خود برد.

ادامه دارد...

                  شفیعی مطهر

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 24 فروردين 1393 | 6:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 186 187 188 189 190 ... 241 صفحه بعد