نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(378)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

من مسير حركت دنیا را به سوي پلیدی ها و پلشتي ها ديدم و این روند نه برای غوغای انسان‌های پلید و حقير كه به خاطر سكوت انسان‌های پاك و بصیر است. 


من فرهنگ ستيزاني را ديدم كه با داعيه ارزشمداري به جاي تحكيم ارزش ها به تكريم لغزش ها پرداختند و كنش هاي فرهنگي را با روش هاي سرهنگي پي گرفتند....و سرانجام ناگزير شدند تا به جاي «پند دادن»، «بند نهادن» را برگزينند!


من براي ويراني خانه هاي چوبين ،سكوت موريانه هاي خاموش را وحشتناك تر از نعره گوشخراش و عربده پر ارتعاش شیرهای پرخروش ديدم.

         

 من شخصیت خويش را مهم تر از آبروی خود ديدم؛ زیرا شخصیت هر كس جوهر وجود خود اوست؛ اما آبرویش تصورات دیگران نسبت به وي است.

    

  من به گاه بارش باران، همه پرنده ها را به دنبال يافتن سر پناه ديدم؛ اما عقاب را نگريستم كه برای پرهيز از خیس شدن بالاتراز ابرها پرواز می کند. این سطح دیدگاه است که افق نگاه را برمي گزيند و تفاوت را مي آفريند

     ادامه دارد...


                          شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 16 آذر 1392 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(377)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 


راسته ی خارپشتان/ تصويري

من مردمان توسعه نيافته اسير انقياد و گرفتاران نظام استبداد را چون خارپشتان در عصر يخبندان ديدم كه چون از يكديگر دور مي شوند، از هجوم سرما مي لرزند و چون به هم نزديك مي شوند، خارهايشان به بدن يكديگر مي خلد و مجروح مي شوند.


من قطاري را ديدم كه به سوي خدا مي رفت و همه مردم سوار شدند؛ اما وقتي به بهشت رسيدند، همه پياده شدند و فراموش كردند كه مقصد خداي بهشت بود، نه بهشت خداي.

 
 
QGzxbxYoaX.jpg
 
من نسلي را ديدم كه روزگاري تباه و آسماني سياه را براي فرزندان خود به ميراث مي نهادند؛ نسلي كه نه تنها ريشه هاي گياهان كه انديشه هاي تابان را نيز سترون مي كرد.
 
 

 من حاجياني را ديدم كه نه تنها خانه خدا،كه خود خدا را دور زدند و سپس نه از تنها خانه خدا كه از خود خدا برگشتند. 


من زناني را ديدم كه از خداي توانا تنها يك شوهر مي خواستند،اما از شوهر ناتوان همه دنيا را!

ادامه دارد...

                          شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 14 آذر 1392 | 6:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(376)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

من بسياري از مدعيان خدمت و داعيه داران رسالت را ديدم كه پاي بر نردبان هستي شهروندان نهادند و چون بر بلنداي ارگ شوكت و اريكه قدرت نشستند، نه يادي از خالق كردند و نه فريادي از خلق شنيدند....افسوس از توسعه نيافتگي مردماني كه نردبان قدرت مي شوند و بازيچه سياست!


من اين شهر را سرزمین واژه هاى وارونه و ارزش هاي واژگونه ديدم : جایى كه گنج،"جنگ" ،درمان،"نامرد"و قهقهه،"هق هق" می شود؛ اما دزد همان"دزد"است... درد همان "درد" وگرگ همان "گرگ"!!

به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

من انسان را در حالي ديدم كه هر لحظه بر قدرت جسم مي افزايد و از توانمندي روح و روان مي كاهد.


من هرگز ميزان قدرت خود را نديدم و به ارزش آن پي نبردم تا آن گاه كه قوي بودن تنها گزينه من قرار گرفت.


من بهترين امتياز پابرهنگان را در اين ديدم  كه لااقل ريگي در كفش ندارند!!

ادامه دارد...

                      شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 12 آذر 1392 | 6:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(375)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

 

من دل انسان ها را آسماني ديدم كه هيچ گاه خاطره ستاره هاي روشنگر از خاطرشان نمي رود؛ بنابراين كوشيدم تا براي دل هاي تاريك ستاره باشم و براي شرارت ها،شراره.


من چه بسيار ملت هاي عقب مانده و كشورهاي توسعه نايافته را ديدم كه با مشت هاي گره كرده انقلاب كردند؛ اما سرانجام با مشت هاي گسيخته ناگزير از گدايي شدند.(با الهام از سخن چرچيل)

...زيرا هر انقلاب بيش از احساسات،به عقلانيت نياز دارد.

من پرنده اي را ديدم كه بر سر تنگ ماهي نشسته و به او مي گويد: تو كه قفست سقف ندارد،چرا پرواز نمي كني؟


من فرمانرواي خودكامه اي را ديدم كه براي تحميق ملت و تحميل قدرت راهي جز دروغ گويي نداشت. او بر اين پندار واهي پاي فشرد كه: دروغ را هر چه بزرگ تر بايد گفت، اما براي ايجاد باور در ذهن هاي كور و مغزهاي بي نور بايد بسيار آن را تكرار كرد. بايد بر بنيان حق برآشوبيد و بر طبل تكرار كوبيد،زيرا براي عوام توسعه نيافته عامل تكرار مهم است،نه راستي گفتار!!


من در ظهور و سقوط خودكامگان خونريز تاريخ اين اصل مسلم و قانون محكم را ديدم كه هر فرازي به فرود مي انجامد و هر نمادي به نمود.براي اينان سرنوشت شوم و مرگ مشئوم دير و زود دارد،اما سوخت و سوز ندارد.

ادامه دارد...

                       شفيعي مطهر

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 10 آذر 1392 | 7:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(374)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

من در چشم هاي بينا و گوش هاي شنوا،خير و خاصيتي نديدم در حالي كه ذهن،كور باشد و دل، فاقد شعور.


نایت اسکین

من ذهن را باغي پر شجر و فكر را بذري بارور ديدم؛بذرهايي كه هم مي تواند گل هاي عطرآگين بروياند و هم علف هاي هرز و زهرآگين.

من كتابي را ديدم فرخنده پي ،اما بر سر ني . نام آن فريادگر در شعارها بود،اما پيام آن بيگانه با شعورها. پيام كتاب جلوه گر در آمال بود،نه در اعمال....و اين گونه بود كه كتاب نمي توانست در تبيين راه مردم شمعي روشنگر و ماهي منور باشد.

من مردماني را ديدم كه به كتاب بيداري آن گونه مي نگريستند كه به سلاح كشتاري.

 

عکس هایی از سرد ترین نقاط کره زمین

من اثر هنري را چون كوه يخي ديدم كه هفت هشتم آن زير آب و پنهان از ديده ها و تنها يك هشتم آن جلوه گر است. 


نایت اسکین

ادامه دارد... 

                        شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 8 آذر 1392 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(373)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 


من کرم کوچک ابریشم را ديدم كه همه عمر قفس می بافت، اما به فکر پریدن بود! بنابراين مهم نيست كه چه آرزويي داريم،مهم اين است كه چه مي كنيم!! آن چه مي ماند ثمرات عمل است،نه كرامات امل!!


من خودكامه خون ريزي را ديدم كه عمري براي خود گور مي كند و آن را با نفرت و نفرين مي آگند.


من بدترين نوع چاپلوسي را تاييد سخني ديدم كه دور از حقيقت باشد و كور از ديدن واقعيت.

من بدرفتاران با خود را چون سمباده ديدم كه گرچه روح مرا مي خراشند و بر زخم هاي دلم نمك مي پاشند،اما در نهايت خود را مي فرسايند و جان و روان مرا براق و صاف و صيقلي مي كنند.


من خداوند را آن قدر بخشنده و مهربان ديدم كه هيچ گاه چيزي را از من باز نستاند،مگر اين كه بهتر از آن را به من بازگرداند


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

ادامه دارد...

                            شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 6 آذر 1392 | 6:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |



 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(372)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

من انساني را ديدم كه بارقه اي از سوز درونش به بيرون جهيد و خرمن هستي اش را به آتش كشيد.


من شهروندي را ديدم كه بي گناه جانش را ستاندند.دادستان خرد،شخص شهريار را متهم رديف نخست ناميد تا زماني كه او بتواند قاتل را شناسايي،دادرسي و به پادافره گناهش قصاص كند.


من آن گاه معني و مفهوم بزرگواري را ديدم و دريافتم كه درختان بارور را ديدم كه هر چه بيشتر سنگبارانشان مي كنند،بيشتر ميوه به دامانشان فرومي ريزند!


من شگفتي را در كار برخي از كهنه گرايان ديدم كه لباس هاي ده سال پيش را به علت مدنبودن نمي پوشند؛اما سخنان ده قرن قبل را هنوز نشخوار مي كنند!


من ابلهي را نديدم مگر اين كه در به در به دنبال ابله بزرگ تري بود تا او را بستايد و در سايه سارش بياسايد.

ادامه دارد...

                        شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 4 آذر 1392 | 8:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(371)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من صداقت و صميميت را اكسيري حيات آفرين و كيميايي بنيادين ديدم كه فقدان آن در جامعه بشري موجب برچيده شدن طومار رفاه و رستگاري از بسيط زمين و بساط زمان مي گردد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من شكوفايي غنچه استعدادهاي نهفته و خلاقيت هاي خفته را در برخورد با معماهاي پيچيده و سختي هاي نسنجيده ديدم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من مردان بزرگ و زنان سترگ را كساني ديدم كه در رويارويي با سختي هاي روزگار و دشواري هاي پيكار همواره راهي مي جويند ،يا راهي مي سازند.

گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من در پويش راه زندگي و شاهراه ارزندگي كساني را كامياب و شاداب ديدم كه حباب نفس خود را شكستند،تا به آفتاب آرمان ها پيوستند.

نایت اسکین

من بسياري را ديدم كه شبانه روز راه مي پيمودند؛ اما به جايي نمي رسيدند. گويي در مسير روزگار ،سيري دوار داشتند.

ادامه دارد...

                         شفيعي مطهر

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 2 آذر 1392 | 7:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


ماجرای خنده دار قضای حاجت هردمبيل در سفر فرنگ

قصه چهل و دوم / قصه هاي شهر هرت

نقل است که اعلي حضرت هردمبيل شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت ، در کاخ سلطنتي و توسط پادشاه فرنگ از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلی حضرت سلطان هردمبيل به قضای حاجتش نیاز اوفتاد . با راهنمایی یکی از نوکرها به سمت یکی از توالت های کاخ سلطنتي هدایت شد.
سلطان هردمبيل بعد از ورود به دستشویی هرچه جستجو کرد، چیزی شبیه به موال های سنتی شهر هرت پیدا نکرد و در عوض کاسه ای دید بزرگ که معلوم نبود به چه کار می آید .
 
گروه اینترنتی روزنهغرورش اجازه نمی داد که از نوکر فرنگی بپرسد که چه بکند. پس از هوش خود استفاده کرد و دستمال مبارکش را بر زمین پهن کرد و همان جا…....

حاجت که برآورده شد، سلطان مانده بود و دستمالی متعفن؛ این بار با فراغ خاطر نگاهی به اطراف انداخت و پنجره ای دید گشوده بر بالای دیوار و نزدیک به سقف که در دسترس نبود. پس چهار گوشه  دستمال را با محتویات ملوکانه اش گره زد و سر گره را در دست گرفت و بعد از این که چند بار آن را دور سر گرداند، تا سرعت و شتاب لازم را پیدا کند، به سوی پنجره  گشوده پرتاب کرد تا مدرک جرم را از صحنه  جنایت دور کرده باشد.

گویا نشانه گیری ملوکانه خوب نبوده ؛ چون دستمال بعد از اصابت به دیوار باز می شود و محتویات آن به در و دیوار و سقف می پاشد. وضع از اول هم دشوارتر می شود. سلطان هردمبيل، بالاجبار، غرور را زیر پا می گذارد، از دستشویی بیرون می رود و به نوکری که پشت در بود، کیسه ای پول طلا نشان می دهد و می گوید:
 این را به تو می دهم اگر این کثافت کاری که کرده ام، رفع و رجوع کنی.

می گویند نوکر فرنگی در جواب ایشان تعظیم می کند و می گوید:
  من دو برابر این سکه ها به اعلي حضرت پادشاه تقدیم خواهم کرد اگر بگویند با چه ترفندی توانسته اند روی سقف خرابکاری کنند !!!! 


(اقتباس از قصه اي درباره  ناصرالدين شاه)

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : سه شنبه 28 آبان 1392 | 8:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(370)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

من روزی را آمدني ديدم که تکنولوژی و فناوري از تعامل انسانی پیشی گيرد. در چنین روزی ، جهان نسلی از احمق ها خواهد داشت.

(با الهام از سخن آلبرت انيشتين) 


نایت اسکین

من عمري است كه هماره مي گويم و مي نويسم؛ اما سرانجام مي دانم آنچه را كه با خود به خاك خواهم برد،دنيايي از دردهاي نهفته و سينه اي از سخن هاي نگفته خواهد بود.

نایت اسکین


من ملتي را ديدم كه ترس هاي موهوم و هراس هاي مشئوم را آنقدر بزرگ انگاشت و سترگ پنداشت كه سرانجام بادكنك هراس ،باد و بروت ناس را با خود برد و به  اوهام سپرد.


نایت اسکین

من ملت هايي را ديدم كه سياهكاري هاي روزگار را با خون سرخ خود زدودند و درهاي دنيايي سبز و زيبا را براي حاكمان خودكامه خود گشودند.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من مردي را ديدم با آرزوهايي بلند و هدف هايي شكوهمند. او بلندي را در بلنداي سنگ ها مي جست ،نه در نيرومندي فرهنگ ها ...

  ادامه دارد...

                                  شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 26 آبان 1392 | 9:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 193 194 195 196 197 ... 241 صفحه بعد