بازخوانی نامه تاریخی فتحعلی شاه قاجار به سفیر ایران در استانبول
 

فتحعلی شاه قاجار دومین شاه از دودمان قاجار بود که از ۱۱۷۶ (۱۷۹۷ م./۱۲۱۲ ق.) تا ۱۲۱۳ (۱۸۳۴ م./۱۲۵۰ ق.) به مدت ۳۶ سال و ۸ ماه فرمانروایی کرد. محل تولد فتحعلی شاه شهرستان دامغان است. فتحعلی شاه پس از کشته شدن عمویش آغامحمدخان به پادشاهی رسید. زیرا آغا محمد خان فرزندی نداشت.

بقيه در ادامه مطلب...



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 21 ارديبهشت 1390 | 6:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   سفرنامه من از 

شهر سرب و سراب(۲۴)

   من شخصي را ديدم متين با شخصيتي وزين كه بر اين باور بود كه وزن شخصيت هر كس به اندازه حجم سختي هايي است كه در راه روشنگري مردم تحمل مي كند. 

 

 من « خار»ی را دیدم که در سایه «گل» ، نه « خاری» را احساس می کرد و نه « خواری» را ! زيرا خار برای گل، نه وايه وبال ، كه مايه كمال بود. 

 من حکیمی را دیدم که در ژرفای هر پدیده خنده دار، حقيقي ماندگار را مي جست. او بر اين باور پاي مي فشرد كه در باطن هر پديده، يك حقيقت نديده نهفته است. 

 من ساده انديشي را ديدم كه چون از اول به فكر آخر نبود، هميشه در آخر به فكر اول مي افتاد!  او عمري در اين دور تسلسل بيهوده مي چرخيد و فرسوده مي گرديد.

من« بزرگ »ي را ديدم كه « بزرگی » را در « زیبایی » نمی دانست ؛ ولي « زیبایی » را در « بزرگی» می دید! 

 

ادامه دارد....


برچسب‌ها: سراب شهر هرت گل خار زیباییبزرگی

تاريخ : دو شنبه 19 ارديبهشت 1390 | 6:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

فساد زاده استبداد است 

 

   

  آغازين سخن: عزيزاني كه مقالات و مطالب اين وب نامه را مطالعه مي كنند، به خاطر دارند كه اين نگارنده در چندين مقال بر پيوند مستحكم و ارتباط محكم بین مقوله « فساد » و « استبداد» تاکید ورزیده ام. امروز مقاله ای با قلم آقای محمود قوچانی دیدم که در راستای اثبات همین مقوله با استناد به نظریات زنده یاد جمالزاده نگاشته اند.

  من بدون هرگونه اظهار نظر مثبت یا منفی درباره نظریات ابراز شده در آن، متن مقاله را عینا نقل می کنم و داوری را به طبع وقاد و ذهن نقاد شما فرهیختگان فرزانه وامی گذارم: 

 

بقيه در ادامه مطلب...


برچسب‌ها: فساد-استبداد-جمالزاده - ايران - انقلاب - آل احمد- اپوزيسيون

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 18 ارديبهشت 1390 | 19:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                                          گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

                         دل دیدنی های شهر 

                       سرب و سراب (۱۸۴)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من گزمه هایی را دیدم نوزستیز و شعورگریز. آنان روزنه های ماهتاب را می بستند و پنجره های آفتاب را می شکستند؛ چشم هاي آفتاب و چشمه هاي آب را كور مي كردند تا مبادا رگ هايي از آلودگي و رگه هايي از بيهودگي اذهان را بيالايد و ايمان را بفرسايد.

 

من رویاها را دیدم که چون مهر بر سینه سپهر دل می درخشند و به زندگی حیات و حرکت می بخشند. زندگی بدون رویاها چون پرنده ای بی پر و بال است و رونده ای بی آمال.

 

من امروز واژه هاي ناب و كلمات كتاب را نشسته بر امواج نور و پرنده برفراز معراج شعور ديدم.رايانه ها چونان اقيانوس نور ، فانوس هاي كور را از ميدان به در كرده اند. آنان را كه از شتاب گذر زمان بازمي مانند، بي خبر از راز مي دانند.

 

 

 من كسي را ديدم كه بر بلنداي بلندترين چكاد زمين برآمد، ولي از پس زمان برنيامد.زمين او را برافراشت،اما زمان وي را فروگذاشت.او نمي دانست بايد هماهنگ با زمان پرواز كرد، نه همگام زمين.

من روزه را فرصتی ديدم  تا چند قطره تشنگی به حلقوم روح بچكانيم و مرهمي بر دل مجروح  برسانیم .

 
 
 
 من قدرت شگفت انگیز باورهای مذهبی را در بنای صومعه ای بر فراز صخره های سخت بوتان در جنوب شرقي آسيا دیدم. 
 
ادامه دارد... 

                                     شفيعي مطهر 
 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 14 مرداد 0 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |



 

 
 
 

 دل دیدنی های شهر سرب و سراب (280)


 من وقتی که بازارهای دیار را انباشته از کالاهای بنجل چینی دیدم این ضرب المثل چینی را به یاد آوردم که می گوید:« تا ایران هست، بازیافت چرا؟»...و فعلا به عنوان یک شهروند جز تاسف خوردن کاری از من ساخته نیست!!


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.orgگروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من شخصیت هایی بزرگ و نخبگانی سترگ را دیدم که تا وَقتی زنده بودند، همه با آنان بیگانه بودند؛ نه شخصیت شان را پاس می داشتندند و نه خدمات شان را سپاس می گذاشتند. این بزرگان وقتی رفتند، همه  آمدند، كساني که در حیاتشان شاخه گلی برايشان نمی آوردند، گل ها آوردند، گریه ها کردند، حتی برايشان لباس مشکی پوشیدند. شایَد تنها جرم این نخبگان نفس کشیدن بود..!!

 
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.orgگروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من مداد رنگی های شهر سرب و سراب را ديدم كه تکلیف خود را نمی دانند .آن ها آسمان را کبود می کشند؛ برگ های سبز را زرد ..... چراغ های شهر را خاموش و دنیا را .......در  سیاهی مطلق ......!


Love Story

من آسمان ابري را بغض آلود ديدم. به حالش غبطه خوردم كه هر گاه دلش مي گيرد، آن قدر مي گريد و اشك مي بارد تا سيمايش آبي و دلش آفتابي مي شود.

من گوسفندانی را دیدم که با اشتیاق به تماشای سلاخی می رفتند. من آنان را شایسته حکومت قصابانی دیدم که برای قربانی کردنشان نوبت گذاشته اند.

ادامه دارد... 

                                    شفیعی مطهر

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.orgگروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org   

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 1 فروردين 0 | 7:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 233 234 235 236 237 ... 241 صفحه بعد