دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۱۳)
من نبردی بی امان و پیکاری آژمان دیدم بین انسان های سخت با روزهای سخت؛ اما هماره و هميشه آن كه مي ماند، مردان سخت بودند ،نه روزهاي سخت.
من انسان هايي را ديدم كه دوران كودكي خود در آرزوي بزرگ تر شدن و دوران بزرگسالي را در حسرت از دست رفتن ايام كودكي مي گذرانيدند.
من آدم هايي را ديم كه سلامتي خود را فداي ثروت اندوزي، و سپس همه دارايي و ثروت خود را صرف بازيافتن سلامتي خود مي كردند.
من كساني را ديدم كه به قدري نگران آينده بودند كه حال را فراموش و در نتيجه نه حال را درك مي كردند و نه آينده را.
من انسان هايي را ديدم كه چنان مي زيستند كه انگار هميشه زنده اند و سپس پس از مرگ چنان نام و ياد و گورهايشان را غبار فراموشي مي گرفت كه انگار هيچ گاه زنده نبوده اند.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.