من درخت را نماد بزرگواری و گذشت دیدم؛زيرا حتي به تبر - دشمن بزرگ خود - تكيه گاه و در سايه سار لطف خود پناه مي دهد.
من كساني را ديدم كه خيلي مي فهميدند؛ اما سزانجام فهميدند كه نبايد زياد مي فهميدند !!
من زمان را چون موم نرم و مطیع و چون پهنه آسمان وسيع دیدم در دست های کسانی که می اندیشیدند....
و چه بسیار انسان های مقلدي را چون موم نرم و مطیع دیدم که در چنبره زمان، اسیر و در گردونه زمین، زمينگير بودند.
من ماهيي را ديدم كه با هر بهايي، به تنهايي مي رست و رهايي را مي جست .
من در گورستانی متروک جمجمه ای را دیدم مفلوک ، هر چه بدان نگريستم ، نفهميدم از آن خودكامه اي خطير است يا بينوايي فقير؟
ادامه دارد....
شفيعي مطهر
دل دیدنی های شهر
سرب و سراب(۱۵۶)
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.