دیدیم......گفتیم.....!


 

دیدیم......گفتیم...... 

 

پاسخ نسل اول انقلاب: چرا انقلاب کردیم؟!

 

#شفیعی_مطهر

 

در بهمن 57 چه دیدیم؟چه گفتیم و چه کردیم؟

دیدیم : 

حاکمیت سیاه عفریت سیهکار و فرعون متفرعن فریبکار،هیولای اهریمنی خود را بر پهندشت ایران زمین گسترده و با سلطه جهنمی خود نفس ها را در سینه ها ، و کینه ها را در این آیینه ها حبس کرده است!

گفتیم: 

در برابر خدایگان خودکامه باید به پاخاست و با تکیه بر عصای موسوی ،بت سامری را درهم شکست!

دیدیم: 

در حکومت خفقان طاغوت ،«انسان»،این گل سرسبد ملک و ملکوت مسخ می شود،کرامت انسان به نسیان سپرده شده و شخصیت و آزادگی او لگدکوب خودخواهی و خودکامگی گردیده است!

گفتیم: 

باید غبار قیادت را از رخسار هویت زدود و بار دیگر تاج «لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم» را بر سر انسان «خلیفه الله» نهاد! حاکمیت انسان بر انسان مردود است و تنها حاکمیت «الله» محمود است. همه باید تسلیم قانون باشند ،نه خودکامگان دون!

دیدیم:

در نظام استبداد و خودکامگی ،«زن» این بدیل آدم و ریحانه عالم را به ابتذال می کشند،تحجُّر به نوعی به استثمارشان می کوشد و تجدُّد به گونه ای به استعمارشان می کشد. این،خوارشان می سازد و آن،بر بی بند و باریشان می نازد. این، جابرانه گوهر عفافشان را به زنجیر هوس می کشد و آن ،جاهلانه عطر عاطفه و عشق آسمانیشان را در گنداب متعفّن اوهام خود به بیگاری می کشد!

گفتیم: 

باید به پاخیزیم و با سلطه و سلطنت بستیزیم ،عزت و کرامت از کف رفته زن را بدو بازگردانیم و او را بر سریر شرافت و حرّیّت بازنشانیم!

دیدیم: 

در عرصه تفکُّر و اندیشه،قلم ها را شکسته اند و زبان ها را بسته اند.اندیشمندان زبان در کام کشیده اند و چشمه های زلال خشکیده اند. بر وفق بیان رسای امیر بیان علی(ع): «العالِمُ مُلجَم وَ الجاهلُ مُکرَم»؛ آگاهان دردآشنا را در بند کشیده اند و تهی مغزان چاپلوس را بر صدر نشانده اند! انسان را مسخ کرده اند و انسانیت را به مسلخ برده اند.«آزادی»،این موهبت الهی را موجد و موجب مناهی نامیده و حرّیّت و آزادی و آزادمَنَشی را جسارت و گستاخی دانسته اند!

گفتیم: 

باید انسان را از بند بردگی و زنجیر افسردگی رهانید و بر صدر سریر آزادگی نشانید.باید بر سینه سپهر چون مهر درخشید و بر نهال آزادی و شکوفه های آزادگی طراوت بخشید؛زیرا شکوفه های گلگون آزادی همیشه از خون آزادگان روح می گیرند!

دیدیم: 

عفریت سیاه شب،گلوی شمع شب افروز را می فشرد و بال و پر سرد و سنگین خود را بر پهندشت این سرزمین می گسترد.نه نایی از نیی برمی خیزد و نه نوایی از نایی.شاهبازان سپهر سخن، همه دم درکشیده اند. گویی همه طعم تلخ داغ و درفش را چشیده اند.

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند

شاهبازان طریقت به مقام مگسی؟!

گفتیم: 

بال بگشای و صفیر از شجر طوبی زن

حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

دیدیم:

آنان که حق را می شناسند،از بیان حقیقت می هراسند. شب،سایه سرد و سنگین و سیاه خود را بر سر شهر افکنده و کوچه های سحر را با تعفُّن سکوت و سکون و ستم آکنده است. «شب باوران» شب را دیرپا یافته اند و «شب یاوران» به یاریشان شتافته اند! مردم نه نوشی از جویبار سیمین مهتاب نوشیده اند و نه جرعه ای از آبشار زرین آفتاب چشیده اند. ستارگان به سختی با همه وجود می درخشند و شب زدگان را امید می بخشند. اما ستارگان را نیز به جرم نورافشانی به بند می کشند و به ترفند می کُشند!

هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز

این آسمان غم زده غرق ستاره هاست

گفتیم : 

باید غبار سیاه سکون و سکوت  و بیداد را زدود و دروازه های سپید بامداد را گشود. اگر تابش چون چشمه آفتاب را نمی توانیم ،راز کرشمه های شب تاب را می دانیم. اگر هر یک از ما چون شب تاب بتابیم،می توانیم روزن روشن سحر را بیابیم.

دیدیم: 

دین باورانِ حق یاور از تعدی و تفرقه امروز می نالند و به عظمت و شکوه دیروز می بالند. شاخه های تُرد «یاس» و شکوفه های سرخ «ناس» از وزش سموم خزان «یَاس» پژمرده اند ؛همه شکوه و عظمت فرهنگ و تمدن اسلامی را می ستایند و از غرور سر بر فلک می سایند،اما درباره تفرقه و پراکندگی کنونی مسلمین نه حرفی برای گفتن دارند و نه امیدی برای شکفتن!

گفتیم: 

باید سبزِِ سبز دامن همت بر کمر بندیم و سرخِ سرخ بر سیمای سحر بخندیم ؛باید تلاش ها را تشدید و شکوه دیرین را تجدید کنیم.

دیدیم: 

سرنوشت ملت بزرگ ایران را در کاخ های سپید و سرخ بیگانه رقم می زنند. تامین منافع قدرت های بزرگ بیگانه در گرانیگاه تصمیم گیری های ما با یکدیگر گره می خورد، منابع طبیعی و انسانی ما،پشتوانه منافع نامشروع بیگانگان است،ایران را استعمار می کنند و ایرانیان را استثمار!

گفتیم:  

باید فریاد بلند «استقلال و آزادی» را بر بلندای قیادت و قیمومیت فرود آوریم ،تا با رفع سلطه بیگانه و دفع سلطنت خودکامه ،سرنوشت ایران را در ایران و با اراده ایرانی رقم بزنیم.

دیدیم: 

دسایس دشمن و وساوس اهریمن ،دریای خروشان خلق را قطره قطره کرده و ذره ذره پراکنده است،تا هر قطره تنها در اثر وزش سموم یَاس و تابش هُرم نومیدی حقیرانه بمیرد و چراغ امیدش غریبانه خاموشی پذیرد!

گفتیم: 

باید از مشارکت قطره ها،جویباران ،و از به هم پیوستن جویباران،رودهای خروشان خلق را به حرکت درآوریم، تا کوه مشکلات و سختی ها را درهم شکنیم و راه های رهایی و تحقق آرمان ها را بازگشاییم.

این گونه شد که ملت ما در بهمن ماه 1357 با نهضت فراگیر و فناناپذیر خود این حقیقت را با خامه خون بر صحیفه گردون نوشت که هر قدرتی که در برابر مردم سالاری بایستد،محکوم به نابودی است!

این ها گوشه ای از «دیدنی ها» و «گفتنی ها»ی ما بود!

اگر «نظام موجود» همان «اسلام موعود» نیست،باید همه صمیمانه دست در دست یکدیگر نهیم و با اصلاحات گام به گام خارهای نابسامانی ها را بزداییم و گل های آرمانی را بشکوفانیم!

به امید بهروزی بهتر و پیروزی بیشتر! 

 

همواره هوادار ره حق باشید

در کسب رضای حق موفق باشید



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 22 بهمن 1396 | 10:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |