دل ديدني هاي شهر سرب وسراب(239)
من لحظه لحظه عمرم را پيچك وار پيچيده بر پر و پاي ثانيه ها ديدم ؛ اما دريغ از لختي درنگ يا يا دمي ايستايي اين ضرباهنگ!
من آيه هاي آرامش را در سوره قناعت ديدم و سوره قناعت را در كتاب رضايت.
من انسان هزار چهره ای را دیدم که از قاب تاریخ بیرون آمد با نقاب. او رویدادهای تلخ تاریخ را بار ديگر براي مردمی که تاریخشان را از یاد می بردند، به تكرار مي نشست.
من مرگ را ديدم كه هر لحظه دهان مي گشود و بي رحمانه حيات را مي ربود....
و زندگان را ديدم كه غافلانه در چمنزار لحظه ها مي چريدند و گردوهاي پوك و پوچ آرزو را مي خريدند!
من قدرتمداري را ديدم كه همه نظام هاي هماهنگ را در قدرت تفنگ مي ديد. او نمي دانست كه براي ايستادن مي توان بر سرنيزه دل بست ؛ اما نمي توان بر آن نشست!
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
...و اينك تحليل هاي استاد مهرنوش باقري در ادامه مطلب:
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.