دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(241)

 

                              

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(241)




من در رویارویی بین سنگ ها و قطره ها، پیروزی را با قطره ها دیدم؛ زيرا هر قطره پس از پيوستن به ديگر قطره ها هويت فردي خود را فداي جمع مي كرد و در جمع حل مي شد و همه قطره ها احساس يك هويت جمعي مي كردند؛ اما سنگ ها به خاطر جمود فكري و احساسي نمي توانستند احساس يگانگي كنند.
 در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، بايد در دل نرم و بزرگواري و گذشت گرم جست وجو كرد.

 

من توفانی را دیدم فرود آمده از فراز اوج و نشسته بر سینه موج.چه شباهت شگفت انگيزي دیدم بین این امواج سنگین و آدم های خشمگین؛ هر دو اسير دست باد اند و تسخير شده انقياد.

من میخ را نماد استواری و نمود پایداری دیدم ؛ زیرا هر چه ضربات درهم کوبنده چکش بیشتر بر سرش فرود می آمد، در ایستادگی و پایداری مقاوم تر و مصمم تر می شد.
 پایداری و استقامت میخ / سزد ار عبرت بشر گردد
بر سرش هر چه بیشتر کوبی / پایداریش بیشتر گردد

 

من دست هایی را دیدم دارای پینه های کار و فعالیت، اما اكنون خوار و اسير حقارت.


من دلم را جامانده ديدم در لا به لای برگ های کتاب هاي کودکی. هر گاه آن را گم می کنم، در سايه سار نهال خاطرات هميشه سبز آن مي جويم. 

ادامه دارد...

                                شفيعي مطهر

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 6 دی 1391 | 7:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |