دل ديدني هاي شهر سرب وسراب(244)
دل ديدني هاي شهر سرب وسراب(244)
من قایق سهراب را دیدم انباشته از مسافران خسته و مهاجران دل شکسته ؛ آنان که روي به سوي روياها داشتند و سفر به سوي شهري پشت دریاها .
من كلاغ قصه هاي كودكي را ديدم كه هم پر و بال داشت و هم آرزوي وصال؛ اما نه به خانه اش رسيد ،نه به آشيانه اش؛ زيرا در شهر قصه ها مانده بود.
من مهر و محبت را سرمايه اي ديدم كه هيچ گاه از هزينه كردن آن پشيمان نشده ام.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.