نقدی عالمانه بر دل دیدنی های شهر سرب و سراب



 نقدی عالمانه بر

« دل دیدنی های شهر سرب و سراب»


استاد فرزانه و فرهیخته جناب اقای مهرنوش جمشیدی اخیرا طی نقدی عالمانه نکته جالبی را درباره روند تکاملی مجموعه «دل دیدنی های شهر سرب و سراب » نگاشتند. چون بحث مورد اشاره را برای سایر مخاطبان جالب یافتم ،اکنون متن نظریات ایشان و پاسخ های خود را برای اظهار نظر شما عزیزان فکور و فهیم منتشر می کنم.

استاد جمشیدی در نامه نخست مرقوم فرمودند:

سلام ودرود فراوان برجناب عالی ...سال نو بر وجودت وخانواده محترمت مبارک و میمون باد .


اگر لایق باشم، از شاگردانم و در محضرت دانش آموز ...

و همچنان مشتری چراغ خاموش اندیشه های والای آن استاد بزرگوار ...

از خداوند برایت عزتمندی آرزو دارم ..

مدتی است که مطلبی به ذهنم خطور نموده، ولی تا این لحظه بیانش را خدای ناکرده جسارت به آستانت دانسته و از بیان ان امتناع می نمودم .
دراین لحظات آخر سال دل به دریازده و به مصداق ..ان ارید الا الاصلاح مااستطعت .خلاصه و موجز آن را به حضورت تقدیم می دارم و آن این که ...

به نظر اینجانب و به عنوان یک معلم ..محتوای مطالب « دل دیدنی های شهر سرب وسراب » نسبت به پست های ابتدایی آن خیلی تنزل و افت نموده ...برای اثبات عرایضم پیشنهاد دارم ..یکی از پست های اولیه را خودتان انتخاب فرموده و در مقابل یکی از پست های آخری قرار داده و لحظاتی خودتان در سلک معلم انشا، آن ها را داوری و نمره دهید ..یقین دارم که به صدق عرایضم خواهی رسید ..

مجددا تقاضای بخشش دارم ....همکار ناقابل و کوچک شما

-------------------------------------- 

این جانب در پاسخ ایشان به عرض رساندم:

من مدت هاست كه چشم به راه دوست يا دوستان بزرگواري هستم كه مجموعه سرب و سراب را واقعا و بي تعارف نقد كنند. نوعا نقدها پر از تعريف و تعارف است. شما تقريبا تنها عزيزي هستيد كه اين آرزوي مرا جامه عمل پوشانديد.
اما متاسفانه من هر چه فرازهاي اخير را با جملات اوليه مقايسه كردم، جز تصاوير مستهجن چند عروس را كه اخيرا گذاشته ام، جلوه ديگري از روند سست شدن و بي محتواشدن آن ها را نيافتم.(البته هيچ تصاويري جز اين ها بيانگر محتواي جملاتي نيست كه نوشته ام) شايد اين ناشي از خودخواهي من باشد.
بنابراين خواهشمندم براي مثال هم كه شده چند جمله را نقل بفرماييد و مرا بيشتر مرهون بنده نوازي خود گردانيد.

----------------------------------------

جناب آقای جمشیدی توضیحا متن زیر را مرقوم فرمودند:

سلام استاد ..مجددا عذر خواه هستم ..

کار ارزشمند جناب عالی را از ابتدای آشنایی بسان باغبانی هنرمندی تصویر نمودم که با زحمت زیاد گل های باغ را می پروراند .سرمای زمستان ...گرمای تابستان ..خستگی و بیداری شب و روزها را متحمل ..تا در نهایت خرواری از گل های معطر و زیبا و چشم نواز را فراهم و در دیگی با مشقت بسیار جوشانیده ..و از آن همه تلاش وزیبایی ..چند مثقالی عطر گرانبها تهیه می نماید که عصاره همه آن گل ها وزحمت ها و مرارت ها است .

سرب وسراب 7را مطالعه فرمایید ..همه جملات کوتاه ..مختصر ..و مفید ..هربیننده و خواننده با هر مقدار علم و معلومات و صرف چند ثانیه وقت و مطالعه ...هر کدام از پاراگراف ها .کلمات و جمله ها برایش معنی دنیایی را که جناب عالی پشت آن نهاده ای ،برایش عیان و ترسیم می گردد ....

حال سرب وسراب 273 و مخصوصا پاراگراف اول و یا آخر آن را با سرب وسراب 7 خودتان داوری فرمایید ..قبول بفرمایید که فهمی در حد تفسیر گلشن راز شیخ محمود شبستری را می طلبد .

در مورد عکس ها تا حال خریدارانه دنبال چگونگی عکس ها نبودم .و چیزی از آن ها هم در ذهنم نمانده و منظورم هم نبود .

باری دیگر از سعه صدر جناب عالی تشکر و اگر جسارتی رفت تقاضای بخشش دارم

  وب سایت جنگ ادبی- مهرنوش جمشیدی

-----------------------------------------

برداشت نخست من از نقد استاد جمشیدی این بود که روند این مجموعه رو به پوچی و ابتذال می رود؛اما جمله «....فهمی در حد تفسیر گلشن راز شیخ محمود شبستری را می طلبد» مرا آگاهانید که منظور ایشان سخت تر شدن معنی و مفهوم جملات و فرازهای این مجموعه است.

در اینجا لازم می دانم ضمن تایید این نظریه به استحضار برسانم که:

 این مشکل- اگر بتوان اسم آن مشکل گذاشت - از آغاز در خلال این جملات دیده می شده و می شود. برخی از فرازهای نخستین این مجموعه نیز دارای پیچیدگی ها و غوامض معنوی بوده و هست. البته من نیز براین باور هستم و بر آن پای می فشرم که هر نویسنده و شاعر باید ساده و روان و با زبان توده مردم عادی و عامی جامعه سخن بگوید و بنویسد؛ اما در عرصه هنر و ادبیات، سبکی به نام « سمبلیک » وجود دارد که موجب مانایی و ماندگاری اثر ادبی و هنری می شود. در این سبک آفرینشگر اثر هنری در عمق اثر خود «سمبل » ها و « نماد»هایی را عرضه می دارد که مخاطب خوش ذوق و هنرشناس به اندازه ذوق و سلیقه هنری خویش برداشت هایی متفاوت و متنوع از آن اثر درک می کنند.

یکی از نویسندگی بزرگ - ظاهرا ارنست همینگوی - می گوید:

یک اثر هنری همانند کوه یخی در اقیانوس است. هفت هشتم از حجم کوه یخ درون اب و تنها یک هشتم آن در مرئی و منظر مردم است. 

 مردم عادی همان یک هشتم را می نگرند ،ولی اندیشمندان با فعال کردن قوه تخیل و تفکر خود می توانند بقیه آن را نیز در تصور خود ببینند.

 در این سبک برخی کلمات و عناصر نماد بعضی مفاهیم و معانی هستند. گرایش به نمادها ، استعاره ها ،کنایه ها و تمثیل ها از مختصات این سبک است. بدیهی است هر مخاطبی بر حسب برداشت و سلیقه خود می تواند از نمادها و استعاره ها فهمی مخصوص خود داشته باشد. این سبک،اثر هنری را داری وجوهی متنوع و متفاوت می سازد و این یکی از علل و عوامل ماندگاری اثر می شود. 

مثلا درباره پیدایش شعر نو و سبک نیمایی می گویند:

گرایش به نماد و استعاره و تمثیل وقتی در شعر نیما تشدید شد كه رضاشاه، پس از استقرار حكومت خود (چند سالی پس از پذیرش مشروطیت) دستور داد كه همه نشریه ها از جمله نشریه های پشتیبان او را تعطیل كنند. با به قدرت رسیدن رضاشاه، بیش از ده سال، نیما شعر نو را رها كرد، فقط به مطالعه و نوشتن قصیده و مثنوی و قطعه پرداخت؛ و فقط وقتی كه چند تن از ادیبان زیر نظر ارتشی مردی ادب‌دوست به انتشار نشریه‌ای ادبی ـ هنری پرداختند، از انزوا خارج شد و نخستین شعرهای نوش را منتشر كرد.
این شعرها كه در اوضاع ترس خورده  دوره  رضاشاه سروده شده بود، عمیقا سمبلیك و فلسفی بود، چندان كه برای شمار اندك خوانندگانش نیز غیرقابل فهم بود. نیما با بی‌اعتمادی كامل به سیاست ـ كه روز به روز بیش تر شد ـ تا پایان عمر بر این شیوه باقی ماند؛ و سمبل‌سازی، ویژگی برجسته شعر او شد. این امر نمادگرایی و دریافت علت آن ـ نخستین نكته  كلیدی، در درك تحولات بعدی شعر نو در ایران است: شعر نو ایران با سمبل‌سازی زاده شد. 

درباره نمادهای قرآنی گفته شده:

نمونه های گردآوری شده توسط زبیدی (the impact,325,329,334) نشان می دهد که تصویر پردازی برگرفته از قرآن در ادبیات از طریق تشبیه، استعاره و همچنین با الهام از مضامین قرآنی صورت می گیرد. نمونه  مورد اخیر مضمون هبوط از بهشت است، آن چنان که در تصویری از فرزدق (د.728/110)پس از طلاق دادن همسر محبوبش از خود ترسیم می کند، آمده: او بهشت من بود که از آن تبعید شدم، مانند آدم که در برابر پروردگارش (رب) طغیان کرد . 
غالباً در ادبیات به شخصیت های قرآنی دارای ارزش های سمبلیک مهم (مانند یوسف برای زیبایی، ابراهیم برای ایمان، فرعون برای اصرار در کفر و غیره؛) اشاره می شود تا تصویری جذاب از ایده هایی که ادیب در صدد بیان آن است، ترسیم شود. ماندگارترین شخصیت سمبلیک شیطان است،مظهر اصلی نافرمانی و گناه (نک: گناه کبیره و صغیره) که تصویر او اغلب به صورتی زنده و با جزئیات دقیق در ادبیات سیاسی و سایر گونه های ادبی ترسیم شده است.

زبان نمادین در عربی به زبان «تمثیل » و در انگلیسی به زبان «سمبولیک » یاد شده است . براساس این دیدگاه بیانات موجود در کتاب های آسمانی از جمله قرآن نه به زبان عرفی و نه به طور مستقیم و صریح، بلکه به زبان رمز و اشاره بیان شده است، از این رو آنچه از ظاهر عبارات آن فهمیده می شود مراد نبوده، بلکه این ظاهر رمز برای حقایق است که آن ها را جز به زبان غیرمستقیم و غیرصریح (نمادین) نمی توان بیان کرد و نمادها هماره به معانی ورای خود راهنمایی می کنند .
مطابق این نظریه دلالت های ظاهری آیات الهی مقصود نیست . این دیدگاه در شکل باطنی گری و گاه در قالب رویکردهای کلامی جدید برای تحلیل زبان وحی، خود را نشان داده است .
در نقد و بررسی این نظریه می توان گفت: آنچه مسلم است رمزی قلمداد کردن مجموعه قرآن و تمامی آیات اعم از آیات محکم و متشابه ادعایی گزاف بیش نیست که نمی توان برای آن پشتوانه ای نظری پیدا کرد; اما از سوی دیگر چنان هم نیست که هیچ گونه بیان نمادین در قرآن وارد نشده باشد، بلکه علاوه بر حروف مقطعه، برخی از آیات قرآن به حقایقی فراتر از مفهوم لغوی و عرفی اشاره دارند و نمی توان ظاهر آن ها را اخذ کرد . نوع این بیانات به نحو استعاری و کنایی وارد شده است.
مطلبی که نباید مورد غفلت قرار گیرد، این است که نمی توان بی دلیل قائل به نمادین بودن آیه ای شد و هر بیانی را رمز و نمادی برای معنا و حقیقتی دانست; بلکه باید بین آن ها تناسب وجود داشته باشد .

البته همه آن چه بیان شد،نشانگر این است که من می خواسته ام با بیان نمادین برخی از آرمان ها و باورهای خود در قالب واژه ها و اصطلاخات نمادین بر ماندگاری ،طاوت و تازگی اثر بیفزایم.حال تا چه اندازه کامیار یا ناکام بوده ام،داوری آن بر عهده شما فرهیختگان فکور است.

باز هم نقدهای ارزنده و رهنمودهای سازنده را چشم در راهم.

                                                       شفیعی مطهر

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 18 فروردين 1392 | 6:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |