دل دیدنی های شهر سرب و سراب(285)


 

 

 
 
 

 دل دیدنی های شهر سرب و سراب (285)



من در مسابقه حیات خیلی از بازی ها را باختم ؛ اما زندگي را نه بر بستر گِل که بر خاکسترِ دِل ساختم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
 
من در دریای مواج و متلاطم زندگی نجات را نخست در اتکال به خدا و و سپس در اتکا به ناخدا دیدم. 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من روسپی را دیدم که نه آفرینشگر مهربان، كه متوليان آب و نان، او را لنگ نان گذاشتند تا هرگاه كه لنگ هماغوشي ماندند، او را به ناني بخرند و در دشت هوس به ارزانی بچرند.(با الهام از سخن صادق هدايت)


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من كلاه را پيكان تيري ديدم با بيشترين برد و كاراترين كاربرد. در شهر سرب و سراب كلاه كالايي است كه گذاشتنش ممد حيات است و برداشتنش موجب نجات.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من تابوها را بت واره هایی دیدم که بر همه باورهاي بي بنيان تاخته و چون اختاپوس بر اركان و اجزاي انديشه چنگ انداخته است. نه می توان آن ها را به آسانی شکست و نه می توان رشته باورها را از آن گسست. آنان که پشت بر آفتاب اند، شكستن تابوها را برنمي تابند.

ادامه دارد...

                         شفیعی مطهر 


...و اینک تکمله های استاد باقری در ادامه مطلب:

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 2 ارديبهشت 1392 | 6:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |