دل دیدنی های شهر
سرب و سراب(342)
من درياي آرام را تلخ ترين وضعيت براي ماهيان و شيرين ترين شكل براي صيادان ديدم. آنگاه دانستم كه تلاطم و توفان هاي درياي زندگي چه حكمت ها و مصلحت هايي در پي دارد.
من محبت و مهر را ديدم ريخته بر كف و آميخته با هدف . گفتم :چه زيباست كه در پس دانه، دام و در پي لانه، لگام نباشد.(لگام = افسار ، دهنه)
من چون کودکان گل فروش ، مردان خانه به دوش ،مادران سیاه پوش ،واعظان دین فروش ،محراب های فرش پوش ، جوانان كليه فروش ، زنان عشق فروش و انسان هاي آدم فروش را ديدم، فهميدم كه پازل يك جامعه زير سلطه خودكامه رو به تكامل است.
من درخت كهني را ديدم كه آن را بريدند و از آن ميليون ها چوب كبريت ساختند؛ اما زماني را نيز ديدم كه يك چوب كبريت توانست ميليون ها درخت را به آتش بكشد.
من روزگاري را ديدم كه فاجعه را بيش از تدبير، به تصوير مي كشيدند.گويي همه اصحاب تصويرند، نه تدبير.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.