دل دیدنی های شهر
سرب و سراب(344)
من نماز را نردبان بلند و پل پيوند بين خود و خدا ديدم و ذكر را پر و بالي براي پرواز از خاك تا افلاك يافتم.
من هيچ دانه و دامي نديدم مگر اين كه در نهانگاه آن ننگي خفته يا نيرنگي نهفته بود.
من شعر و فلسفه را سپهر بي كران و نردبان آسمان ديدم.
من توفاني صرصر و تندبادي ويرانگر را ديدم كه از ديار جهل و جمود وزيد و بنيان آشيانه اي گرم و لانه اي نرم را درهم كوبيد؛ آشيانه اي كه با خون دل ،گرم و با گلبرگ هاي فضائل نرم شده بود. از اين تندباد آشيانه اي لرزيد كه به دل بستن مي ارزيد.
من در فراق، شوق وصال را ديدم و در وصال ،بيم فراق؛بنابراين لذتي كه در فراق است، در وصال نيست.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.