دل دیدنی های شهر
سرب و سراب(355)
من بيشترين پليدي گناه را در پلشتي نگاه ديدم، نه در چشمان سياه.
من در جهان جمعيت انسان ها را رو به افزايش ، اما انسانيت را رو به كاهش و حتي در آستانه انقراض ديدم.
من تلخ ترين سرشت و غم انگيزترين سرنوشت را براي كرم ابريشم ديدم؛ زيرا او هماره همه لحظات زندگيش قفس مي بافد و به سوي اسارت مي شتابد، در حالي كه او عمري آرزوي پرواز دارد و خود را با پرندگان همطراز مي انگارد....و امان از انساني كه عمري حيله ورزد و سرانجام در پيله فرو رود؛ پيله اي كه تار و پودش را خود تافته و بود و نبودش را خود بافته است.
من جهان و محيط اطرافمان را هماره در حال تغيير ديدم؛ بنابراين در چنين شرايطي هيچ چيز را خطر ناك تر از دل بستن به كاميابي هاي ديروز نديدم .
(با الهام از سخن الوين تافلر)
من راه موفقيت را بي پايان و چشم انداز آن را بي كران ديدم ،زيرا براي توانمندي ها و استعدادهاي انسان نه بدايت ديدم و نه نهايت .
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.