دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد454
من خردمند را كسي ديدم كه از تجربه ها پند گيرد و از رويدادها گزند نپذيرد.
من گردنكشاني را ديدم كه بر گردن ها يوغ نهادند و از گردنه ها فروغ را ربودند. گردن ها را با شمشير زدن به كه اسير كردن.
من چون فرصت باهم بودن با دوستان دوست داشتني را محدود ديدم،كوشيدم نامحدود دوستشان بدارم و با همه وجود حرمتشان را پاس دارم.
من مردي را ديدم كه در اثر فريبندگي وساوس و براي ورود به كتاب ركوردهاي گينس به جاي پرورش از بن، به رويش ناخن پرداخت.بناراين دانستم وقتي كه در وجود انسان قابليتي براي اثربخشي بر جهان بشري نباشد،به سويي سر و به هر سرايي در مي زند تا سري در بين سرها درآورد.
من يعقوب را معلمي لايق و آموزگاري عاشق ديدم. او به من آموخت كه چشم اگر يوسفش را نبيند،كور باشد،به كه پرنور.
ادامه دارد....
شفیعی مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.