دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد483
من افتادن دوچرخه سوار را از روی دوچرخه هنگامی دیدم که رکاب زدن را فراموش کند. زندگی نیز این گونه است.
من خـــــشـم را یک تراژدی دیدم که، بـــا دیــــوانــگی آغــــاز مـی شـود و بـــا پــــشـیمـانـی پـایـان مـی پــذیــرد.
من مغزها و شکم های خالی را با هم سنچیدم.اگر مغز خالی همچون شکم خالی سروصدا می کرد ، جهان اکنون تعریف دیگری داشت.
من گاهی وقت ها "سکوت” را بهترین حرف و "نبودن ” را بهترین حضور دیدم.
من مهم بودن را چندان انگیزه ای برای غرور ندیدم؛زیرا روزنامه روز شنبه، زباله روز یکشنبه است.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.