14 مردادماه روز حقوق بشر اسلامي و كرامت انساني 


 #شفیعی مطهر
 

    وَ لَقَد كَرَّمنا بَني آدَم وَ حَمَلناهُم فِي البَرِّ وَالبَحر وَ رَزَقناهُم مِنَ الطَّيّبات وَ فَضَّلناهُم عَلي كَثير مِمَّن خَلَقنا تَفضيلاً ( اسري ، ۷۰)

   ما فرزندان آدم را بسيار گرامي داشتيم . آن ها را بر مركب هاي خشكي و دريا سوار كرديم و از هر غذاي لذيذ و پاكيزه ايشان را روزي داديم و بر بسياري از آفريدگان خود برتري و فضيلت بزرگ بخشيديم. 

�دانلی� یکی از محققان حوزه حقوق بشر می گوید: 

�حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همگی از ایده کرامت ذاتی انسان ناشی می شوند�.

     انسان اشرف مخلوقات و افضل موجودات است. خداوند در بين همه موجودات و مخلوقات تنها انسان را كرامت بخشيد و او را بر سرير سبز فضيلت نشانيد ؛ بنابراين انسان - بماهو انسان - كريم است. به ديگر سخن انسان فاقد كرامت انسان نيست !

   كرامت انسان ايجاب مي كند كه او بر فراز رفيع ترين چكاد خلقت بايستد و شخصيت منحصر به فرد خود را ، خود بسازد . در ميان همه موجودات انسان تنها كسي است كه اين كرامت و عزّت و اختيار را يافته است كه مي تواند ابعاد وجودي خود را پي ريزي كند.

  حفظ كرامت براي همه انسان ها ضروري و لازم است و براي مسلمانان ضروري ترين حق و لازم ترين وظيفه و تكليف است . انساني كه براي خود كرامت و عزّت قائل است و خود را كريم مي داند ، پيوسته مي كوشد تا آيينه دل خود را از زنگار هاي رذايل بزدايد و به آرايه هاي فضايل بيارايد.

   امام علي (ع) مي فرمايند: مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسَهُ هانَت عَلَيهِ شَهَواته .

    كسي كه شخصيّت خود را گرامي بداند ، شهواتش را خوار و بي ارزش مي شمارد.

   آن حضرت بر اين باور است كه هر كس شخصيت خود را گرامي بدارد ، آن را با پليدي گناه و معصيت نمي آلايد.  

( مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسَهُ لَم يُهِنها بِالمَعصيَه )

  انسان شريف و كريم در نگاه امام علي (ع) كسي است كه نفس و شخصيت خود را از ذلّت ها و خواري ها تزكيه مي سازد. 

( مَن شَرُفَت نَفسَهُ نَزَّهَها عَن ذِلَّه المَطالِب )

    در مكتب حيات آفرين و عزّت بخش مولا (ع) به انسان كرامت باخته ، اميد خيري نيست.

  ( مَن هانَت عَلَيهِ نَفسَهُ فَلاتَرجُ خَيرَهُ )

   امام هادي (ع) نيز توصيه مي فرمايند : 

از شر و بدي انساني كه در نفس خود خواري و پستي احساس مي كند ، در امان نباشيد.  

( مَن هانَت عَلَيهِ نَفسَهُ فَلا تَامَن شَرَّهُ )

    " هيچ انسان سالمي تكبّر نمي ورزد و ستم نمي كند مگر به خاطر پستي و ذلّتي كه در شخصيت خود احساس مي كند. " 

  اين حقيقت ارزشمند روان شناسي را امام علي (ع) به وضوح و روشني بيان مي فرمايند:  

" ما مِن رَجُل تَكَبََّر اَو تَجَبَّرَ اِلّا لِذِلّه وَجَدَها في نَفسِهِ  "

    شخصيت انسان از دو بُعد متضاد روحاني - جسماني  ، خاكي - افلاكي و انساني - حيواني تكوين يافته است. آفريننده مهربان خود مي فرمايد: 

  انسان را از " حَمَاء مَسنون " و " صَلصال كَالفَخّار " يعني گِلِ خشكيده و لجن بدبو آفريدم ؛ سپس از روح خود در او دميدم : 

" نَفَختُ فيهِ مِن روحي " . 

بنابراين هر انسان حق  و وظيفه دارد كه در تمام طول عمر خود پيوسته و هر لحظه مهم ترين دغدغه و اضطرابش اين باشد كه مبادا از " صراط " باريك تر از مو و تيزتر از شمشير طريق انساني بلغزد و در دوزخ حيوانيت و پستي سقوط كند. 

بينش تربيتي اسلام بر اين روش تاكيد مي ورزد كه بدي انسان ها را هم با نيكي و احسان تلافي كنيد ؛ تا مبادا خصلت حيواني و نفساني او تحريك شود و دست به  كنش ها و واكنش هايي بزند كه خلاف فطرت انساني اوست . بنابراين روش هاي تكريم شخصيت و تشديد محبت به همه انسان ها به ويژه نسبت به مربيان بسيار توصيه و تاكيد شده است.

    امام علي (ع) مي فرمايند :

  " عاتِب اَخاكَ بِالاِحسانِ اِلَيهِ وَاردُد شَرَهُ بِالاِنعامِ عَلَيهِ " ( بحار ، ج ۱۷)

   برادرت را با نيكي كردن به او تنبيه كن و بدي او را با خوبي كردن به او دفع كن.

    آن حضرت براي تحريك و ترغيب بعد انساني و تقويت روحيه فضيلت خواهي و ايثار گري حتي در دشمن ، شكرانه پيروزي بر دشمن را عفو و گذشت مي دانند.

  " اِذا قَدَّرتَ عَلي عَدوِّكَ فَاجعَلِ العَفوَ شُكرا لِلقُدرَتِ عَلَيه "

    پيامبر بزرگ رحمت و مبشّر ستُرگ فضيلت حضرت محمد (ص) بهترين مردم دنيا و آخرت را كسي مي داند كه داراي اين چهار خصلت و ويژگي باشد: 

" اَلا اُخبِرُكُم بِخَيرِ خَلائِقِ دُنيا وَالآخِرَه؟ "

   ۱ - عفو كني كسي را كه به تو ستم كرده است .( اَلعَفوَ عَمَّن ظَلَمَكَ )

   ۲ - برقراري پيوند با كسي كه از تو بريده است.( وَ تَصِل مَن قَطَعَكَ ) 

   ۳ - نيكي كني با كسي كه به تو بدي كرده است. ( وَ الاِحسانِ اِلي مَن اَساءَ اِلَيكَ )

   ۴- و بخشش كني به كسي كه تو را محروم كرده است. ( وَ اِعطاءِ مَن حَرَمِكَ ) 

      امام سجّاد (ع) ، چكاد انسانيت و محبت را تا آنجا رفعت مي بخشد و تا آنجا بر تربيت و سازندگي انسان ها ارج مي نهد كه براي ستمگر نيز حقي قائل مي شود ( البته در صورتي كه به اصلاح او بينجامد ) : 

 " حَقّ مَن ظَلَمَكَ اَن تَعفُوَ عَنهُ اِلّا اِذا عَلِمتَ اَن ذلِكَ يَضُرّ "

    حق كسي كه به تو ستم كرده اين است كه او را ببخشي ، مگر اين كه بداني زيان دارد.

      البته عفو و گذشت نسبت به ستمگر را مولا علي (ع) به خوبي تبيين مي كنند : 

   " اَلعَفوَ عَنِ المُقِرّ لا عَن المُصِرّ"

  عفو كني كسي را كه به سِتمگري و ندامت خود اقرار دارد ، نه كسي كه همچنان در ستم كردن اصرار مي ورزد. 

    همين حقيقت  هستي را قرآن كريم در زيباترين تعبير و رساترين تفسير بيان مي فرمايد:

   " اِدفَع بِالَّتي هِيَ اَحسَن فَاِذَاالَّذي بَينَكَ وَ بَينَهُ عَداوَه كَاَنَّهُ وَليّ حَميم "

    بدي ها را با نيكي و احسان دفع كن . در اين صورت بين تو و كسي كه با تو دشمني دارد ، دوستي گرم و صميمي برقرار مي شود. 

    هر انسان  به طور اعم و هر مسلمان به  طور اخص بايد با تمسك و توسل به تكريم شخصيت خود و ديگران بكوشد تا از وجود خود و ديگران ، شخصيت هايي بزرگوار ، ايثارگر و كريم نسازد.

  امام علي (ع) در رهنمود تربيتي ارزنده خود مي فرمايند :

   " وَ اَكرِم نَفسَكَ عَن كُلِّ دَنيَّه وَ اِن ساقَتكَ اِلَي الرَّغايِب فاَنَّكَ لَن تَعتاضَ بِما تبدل مِن نَفسِكَ عِوَضاً " ( نهج البلاغه)

  نفس خود را گرامي بدار از اين كه مبادا دچار پستي ها شود ؛ زيرا تو اگر از نفس خود چيزي را از دست دادي ، چيزي جاي او را نمي تواند پر كند.

  در همين زمينه از حضرت امام سجاد (ع) مي پرسند : "من اعظم الناس خطرا ؟ " چه كسي با عظمت ترين انسان هاست ؟ مي فرمايند : 

" مَن لَم يَرَ الدُّنيا خَطَرًا لِنَفسَه."  

كسي كه تمام دنيا را با خودش برابر نمي كند . ( تحف العقول ، ص ۲۰۰)

    شايسته است ما مسلمانان ، همه انسان ها و شهروندان جامعه را قدر بدانيم و در عرصه ارزش ها بر صدر بنشانيم.

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 



موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 14 مرداد 1396 | 11:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آيا زشتي ها  ، زيبا شده ؟!! 

يا........؟ 


#شفیعی_مطهر


دروغ در اسلام بسیار مورد نکوهش قرار گرفته تا جایی که در روایت از پیامبر خدا (ص) رسیده است که فرمودند:

 اَلمُؤمِنُ اِذا کَذَب مِن غَیرِ عُذر لَعنَه سَبعون اَلف مَلک وَ خَرَجَ مِن قلبه نتن حتی یبلغ العرش ...;

 «مؤمن موقعی که بدون عذر شرعی دروغ می‏ گوید، ۷۰ هزار فرشته او را لعنت می‏ کنند و بوی تعفنی از قلب او خارج می ‏شود تا به عرش می ‏رسد 

  (سفینة‏البحار، ج ۲، ص ۴۷۴، ماده کذب)

  پیامبر اکرم(ص) در جای دیگر می فرمایند:

 « یطبع المومن علی کل خلق لیس الخیانة و الکذب» 

« مومن هر صفتی می تواند داشته باشد جز خیانت و دروغ».

همچنین دروغ آثار منفی بی ‏شماری در جامعه به جای می‏ گذارد (از سلب اعتماد عمومی گرفته تا خُرد شدن شخصیت گوینده) بنابراین باید مساله راست‏گويی در همه امور، مورد توجه همه عزیزان قرار گیرد. 

در لسان روايات اسلامي ، دروغ مادر همه گناهان شمرده شده است . اما چرا در جامعه ما اين اندازه ازقبح و زشتي دروغ كاسته اند؟

چندي پيش در يكي از روزنامه ها خواندم كه در آلمان يك راننده براي فرار از يك جريمه ۳۰يورويي به دروغ متوسّل مي شود . پس از بررسي و كشف حقيقت اين راننده را فقط به جُرم دروغگويي به پرداخت بيش از ۳۰۰۰يورو جريمه محكوم مي كنند !!

آيا زشتي و قباحت دروغ در جامعه اسلامي ما بايد كمتر از جامعه سكولار اروپا باشد؟!!!

اكنون به چند مصداق در جامعه ما توجه كنيد . بحث ما صرفا اخلاقي است و اصلا نمي خواهم به عرصه سياسي آن وارد شوم.

 به سخن كدام يك مي توان اعتماد كرد؟ كدام راستگو و كدام دروغگويند؟!

وزیر اطلاعات دولت قبل در همان سال ها کمک یک میلیارد دلاری برخی کشورها به سران اصلاح‌طلب را تائید کرد و گفت که حتی شما می‌توانید بالاتر از آن را نیز حساب کنید.

در عصر روز نیمه شعبان همان سال آیت‌الله احمد جنتی طی اظهاراتی در مسجد مقام جمکران مسئله‌ای را مطرح کرد که تا مدت‌ها به بحثی چالش برانگیز در فضای سیاسی کشور تبدیل شد.

وی گفت: «آمریکایی‌ها یک میلیارد دلار از طریق افراد سعودی که هم اکنون عامل آمریکا در کشورهای منطقه هستند، به سران فتنه دادند و همین سعودی‌ها که به نمایندگی آمریکا صحبت می‌کردند، گفتند، اگر توانستید نظام را منقرض کنید، تا پنجاه میلیارد دلار دیگر را هم می‌دهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد.»

حمید رسایی مدعی شد که که فقط سید محمد خاتمی "یک میلیارد دلار" مورد ادّعای آیت الله جنّتی را دریافت کرده است.

                            (منبع:پارسینه - http://khabarpars.com/News-332816.html )

   بنا به نوشته تاریخ نگاران بیگانه ، ایرانیان باستان به خاطر پرهيز از دروغ ، از داد و ستد و بازرگاني خودداري مي كردند. داريوش بزرگ از دروغ به خداوند پناه مي برد:

اهورا مزدا این کشور را از دروغ و خشکسالی و اهریمن بپاید . 

از عجایب هفتگانه جمشید به باور ایرانیان باستان:

   ششمین مورد از عجایب هفتگانه جمشید وجود رودی بود كه در  ميان آن طاقی و در طاق تختی و بر تخت تنديسه ای همچون مردی اَبَرسان كه به داوری نشسته بود. اگر دو كس با يكديگر دشمنی داشتند، پيش تنديس دعوی می كردند، هر كس كه دروغ می گفت، به زير آب می رفت و راست گفتار بر روی آب می ماند. 

  در ایران ، جمشيدجم به سبب روایت فرمانروای هزارساله اش بر زمین مورد تکریم بسیار است و از ویژگی های این فرمانروایی با فراوانی نعمت و آرامش یاد می شود و از اهرمنان و رفتار زشت آنان یعنی ناراستی،گرسنگی،بیماری و مرگ در این دوره نشانی نیست.

   اكنون بدون اين كه بخواهيم  كوچك ترين موضع سياسي له يا عليه هر جناحي اتّخاذ كنيم ، مي خواهيم اين اظهارات را به بررسي بنشينيم

   بيان هر قضيه اي  از هر گوينده يا نويسنده اي از دو حال خارج نيست ؛ ياراست است يا دروغ.

  ما مي خواهيم هر دو فرض را به داوري بنشينيم:

   ۱ - فرض اول :اين سخنان راست است. 

با فرض راستي اين ادّعا آيا اين جُرم كوچكي است؟ در كشوري قانونمند با داشتن حكومتي مقتدر كه با كوچك ترين اتّهامات جاسوسي و خيانت با شديدترين شيوه برخورد قانوني مي شود ، چرا با عاملان اين خيانت بزرگ ضدّ ديني و ملّي برخورد قانوني نمي شود؟ 

چرا عاملان اين خيانت در دادگاه صالحه و به طور علني محاكمه و مجازات نمي شوند؟

   ۲ - فرض دوم :اين سخنان دروغ است.

  با فرض دروغ بودن اين ادّعاها  ، بيان دروغ  و اتّهام توسط افرادي محترم و مسئول به ويژه در كسوت روحانيّت آن هم در روز روشن و از تريبون هاي رسمي و باز مهم تر عليه كساني كه روزي به عنوان امين اين مردم عهده دار بالاترين مقامات حكومتي اين تنها حكومت شيعه دنيا و امّ القراي جهان اسلام بوده اند، آيا جّرم كوچكي است؟!!!

   آيا دلسوزان اين نظام ولايتي بر تاراج  سهل و ساده اين ميراث ارزشمند نبايد دل بسوزانند؟

   آيا وجداني برانگيخته نمي شود؟! 

  آيا اصول گرايي به معني حفظ ارزش ها و اصول الهي اسلام نيست؟

 بالاخره امر روي داده  از دو حال خارج نيست: يا خيانت  است يا دروغ و هر دو از گناهان بزرگ و جُرم هاي ستُرگ است . چرا كسي اقدامي نمي كند؟! 

قائم مقام موسسه نشر آثار امام : 
در برخی رسانه‌ها که زیر پرچم دفاع از ارزش‌ها کار می کنند، دروغ گفتن مثل آب خوردن شده است!!

 خدايا ! من كه مانده ام !! حق با كيست؟!!!

  آيا زشتي ها ، زيبا شده ؟!! 

يا .......؟

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 22 خرداد 1396 | 10:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

امام حسن مجتبی (ع) و مشکلات امروز جامعه ما   

 بخش نخست


#شفیعی_مطهر

فردا ۱۵ ماه مبارک رمضان و فرخنده زادروز حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام است . ضمن عرض تبریک و تهنیت بدین مناسبت می کوشیم ساعتی در محضر ایشان بنشینیم و درمان دردهای امروز جامعه خود را از مکتب ایشان بازجوییم.

امام ، اسوه و الگوي عملي شهروندان جامعه اسلامي است . آيا رهنمودهاي اين امام معصوم امروزه مي تواند راهگشاي راه هاي بسته و داروي دل هاي شكسته باشد؟ آيا در مكتب ايشان كليدي گشايشگر براي قفل هاي باور ما يافت مي شود؟

 عصر امام و شرائط امروز

شرائطي كه به كناره گيري امام مجتبي (ع) و صلح تحميلي بر آن بزرگوار انجاميد، تلخ ترين حوادث تاريخ اسلام است . صلح با معاويه جام زهري بود كه ایشان براي پاسداري از دين و حفظ خون مسلمانان نوشيد، و محروميت جامعه اسلامي از حكومت الهي و آزادي بخش و عزت آفرين امام حسن (ع) را در پي داشت.

اين محروميت به هيچ وجه مولود ناآگاهي، ضعف روحي، سستي و نعوذ باللّه راحتي طلبي، و عدم مديريت امام و رهبري امام مجتبي (ع) نبود؛ بلكه عوامل اين «درد جانكاه تاريخي» را بايد در اوضاع فكري، فرهنگي، اخلاقي و اعتقادي مسلمانان و شهروندان جامعه اسلامي از يك سو و در تلاش هاي نظامي، اقتصادي و سياست هاي تبليغاتي معاويه جستجو كرد، بايد توجه داشت كه «رهبري صالح و شايسته» براي دست يابي به استقلال و آزادي و اجراي قوانين الهي كافي نيست، ياراني بيدار و فداكار و متّحد به ميزان مورد نياز، لازم است و ملتي كه از نظر روحي و عقيدتي، آخرت را بر دنيا و ارزش ها را بر رفاه، ترجيح دهد. هجوم فرهنگي در عصر معاويه سبب شد تا برخي از ياران امام و سران قبايل، در آرزوي رفاه و زندگي بهتر، به معاويه پيوستند، برخي مدال گرفتند و برخي مقام و برخي زن و زندگي.

فساد فرهنگي، اخلاقي و «دنيازدگي» «خواص» و جهل و غفلت «عامه مردم»، بزرگ ترين مشكلات فرا روي امام مجتبي (ع) بود. امروز متاسفانه اين دو مشكل، با همان شدّت وجود دارد . امروز اگر «خواص» بتوانند توده هاي مردم را به رنگ خويش در آورند، بار ديگر امويان عصر بر ايران و ديار اسلام سلطه خواهند يافت. و اگر مردم از كانال هاي قانوني و با جرأت و شهامت، برخي مسئولان غافل و فاسد را به راه امام بازگردانند، نظام اسلامي، تداوم خواهد يافت . 

امام حسن(ع) چرا با معاويه تبهكار و ستمگر صلح كرد؟ در اين باره مقالات بسيار و كتاب هاي بي شمار نگاشته اند و من نمي خواهم در اين مجال اندك و مقال كوچك بدان بپردازم ، بلكه در يك كلام مي خواهم بگويم :

امام در حالي به صلح تحميلي با معاويه عوام فريب تن درداد كه حمايت مردم را  از دست داد . او مي دانست و از اين دانايي و خودآگاهي رنج مي برد كه مردم ناآگاه ، امام دلسوز و دادگر خود را وانهاده و ناآگاهانه به دامن سياست پيشه اي دام گستر و حيله گر پناه مي برند. ولي چه كند؟  در همه مكتب هاي پيامبران و امامان ، سرمايه مردم ، عقل ، و سلاح راهبران ، انديشه و استدلال و فرهنگ است ، نه توپ و تفنگ! امام همه راه هاي استدلالي و روشنگري را پيمود و غبارهاي فريب را زدود ، ولي چه مي توان كرد وقتي زرق و برق هاي فريب  ، خوشگوار است و نداهاي روشنگري در حصار!!

امام مجتبي(ع) نيك مي دانست مشي با مردم استحاله شده و مقابله با دشمنان عوام فريب و حيله گر  ، سينه اي به وسعت سينا و دلي به گستردگي دريا مي طلبد . ايشان با درايت و مدارا ، آگاهانه مجاهده در اين دو طريق را با بردباري و سعه صدر سرلوحه برنامه هاي خود قرار داد . 

به نمونه هايي از جلوه هاي رفتاري و گفتاري ايشان در متن جامعه اسلامي عنايت فرماييد .....

ادامه دارد...

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 | 13:3 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

         حقوق مردم در نگاه امام خمینی/بخش نخست

 

#شفیعی_مطهر

  بعضی بر این پندارند که آزادی و دموکراسی و برابری پدیده ای غربی و از واردات غرب زدگان است . امام در پاسخ متحجرانی که اسلام را با آزادی در تقابل می بینند و دم زدن از آزادی را تقلید و اقتباس از غربی ها و از مظاهر تجدد می پندارند، می فرماید :

   "اسلام تامین آزادی،استقلال،عدل،اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق نداشت ! بلکه پایین تر از او بود در استفاده از مادیات . آزادی آرا از اول بوده است . در زمان ائمه ما علیهم السّلام ، بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بود . حرف هایشان را می زدند . حجّت ما داریم  . ما  حجّت داریم . کسی که حجّت دارد، از آزادی بیان نمی ترسد ." 

(صحیفه نور ، ج ۵ ، ص۱۳۰ ،صحیفه امام ج۶ ، ص۲۷۷ )

      ایشان امکان تحقّق نظام اسلامی را بدون گسترس آزادی ها ممکن نمی دانند :

    "همه مردم اعلام کرده اند که خواستار استقرار جمهوری اسلامی هستند که متّکی به آرای ملت باشد و با معیار ها و قواعد اسلامی تکوین یابد و عمل کند و این حکومت جز با دادن بیشترین آزادی های سازنده و خلاق امکان پذیر نیست ."          

                   (صحیفه نور ، ج۴ ، ص۱۶۴ )

     سیمای جامعه ایده آلی که امام قول استقرار آن را داد ، چنین ترسیم کرد :

    " جامعه آینده ما جامعه آزادی خواهد بود و همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت ." 

(صحیفه نور ،ج۳،ص۵۲،صحیفه امام،ج۴،ص ۳۵۹ )

      " جامعه فردا جامعه ای ارزیاب و منتقد خواهد بود که در آن تمامی مردم در رهبری امور خویش شرکت خواهند جست . "  

(صحیفه نور ،ج۳، ص ۵۳ )

    " در اسلام اختناق نیست . در اسلام آزادی است برای همه طبقات ،برای زن ،برای مرد ،برای سفید ،برای سیاه ،برای همه  ." 

(صحیفه نور، ج۵، ص۲۳۸،صحیفه امام ،ج۶،ص ۴۶۳ )

      مطبوعات زبان رسای مردم و رکن چهارم جامعه مدنی است . در پیشبرد اهداف جامعه نقش مهمی در ایجاد زمینه و بستر مناسب برای توسعه فرهنگی و سیاسی جامعه بر عهده دارند . آزادی قلم و مطبوعات از ملاک ها و معیار های جوامع توسعه یافته و پیشرفته است . امام،مطبوعات را عامل انعکاس آرمان ها ی ملت می دانستند و بر این باور بودند که :

    " مطبوعات باید مستقل و آزاد باشند و هر گونه انتقاد را با بی طرفی منتشر سازند ." 

   (صحیفه نور ،ج ۶ ،ص۲۳ )

    " مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند." 

 (امام،اسلام ،انتشارات پیام آزادی ،ص۶۸ )

    "روز نامه ها باید با کسی صورت مخاصمه نداشته باشند، بلکه صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند ،انتقاد ها باید باشد؛زیرا یک جامعه تا انتقاد نشود، اصلاح نمی شود ."    

   (صحیفه نور ، ج۱۴ ، ص ۲۵۹ )

    منتسکیو می گوید : "هیچ کلمه ای به اندازه آزادی اذهان را متوجه نساخته است ."     

  ( روح القوانین ، ترجمه علی اکبر مهندسی، ص۲۹۲ )

 به باور این نگارنده امام کامل تر و شفاف تر مفهوم آزادی را بیان می کنند . ایشان استفاده از آزادی را نه تنها حق، که وظیفه هر مسلمان می دانند . به دیگر سخن می توان گفت : اگر مسلمان از حق آزادی خود بهره نگیرد ،به وظایف خود عمل نکرده است . ایشان می فرمایند :

     " اگر خدای نخواسته یک کسی پیدا شد که یک کار خلاف کرد ،اعتراض کنند مردم . مردم همه به او اعتراض کنند که آقا ! چرا این کار را می کنی ؟ در صدر اسلام هست که عمر وقتی که گفت : اگر من یک کاری کردم، شما چه می کنید ؟ یک عربی شمشیرش را کشید و گفت :ما با این شمشیر راستش می کنیم. باید این طور باشد . باید یک مسلمان این طور باشد که اگر هر که می خواهد باشد،خلیفه مسلمین ، اگر دید پایش را کنار گذاشت ، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار ." 

 ( صحیفه نور ،ج۷ ،ص۲۴ )

       ایشان حتی خود را هم دون انتقاد می شمرد :

       " خدا می داند که شخصاً برای خود ذرّه ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم . اگر تخلّفی از من هم سر بزند ،مهیّای مواخذه ام ."   

 (منشور بیداری ،پیام به فرزندان فیضیه )

      امام با تاکید بر وظیفه نظارتی همه آحاد مردم تاکید می کنند :

     "آقایان توجه کنند و همه و همه ملت موظّفند نظارت کنند بر این امور . نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم ، کج گذاشتم ،ملّت موظّف است که بگویند پایت را کج گذاشتی . خودت را حفظ کن . مسئله ،مسئله مهمّ است . همه ملّت موظّفند به این که  نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الان مربوط به اسلام است . "       

  ( صحیفه نور - ج۷ - ص۳۲-۳۴ ) 

ادامه دارد...

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1396 | 17:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   آزادی اندیشه در نگاه امام خمینی

بخش دوم 


#شفیعی_مطهر

     امام، راه رشد و شکوفایی اجتهاد را در آزادی نظریات مختلف فقهی می دانست :

     "در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی-فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و  کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد. "     

(صحیفه نور،ج۲۱،ص۴۷) 

    ایشان نفی آزادی را موجب سقوط بشر می دانند :

    "انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان هاست ." 

 (کلمات قصار امام،موسسه نشر آثار امام خمینی،۱۳۲۷،ص۱۱۲)  

    در نظام جمهوری اسلامی هر اندیشمند می تواند آزادانه اندیشه های خود را بیان دارد و دولت اسلامی جز با زبان منطق برخورد نمی کند . امام برای بستن راه تنگ نظران و افراد کم ظرفیت فرمود :

     " دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به تمام معنای واقعی است و هر کس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد . " 

(صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰ )

     "حضرت امام احترام زیادی برای انسان ها قائل بود . هم در حوزه هنگام تدریس برای طلبه ها و هم برای شخصیت های بزرگ علمی . ایشان اجازه می داد تا افرادنظریات خود را بیان کنند و سپس با آن ها بحث می کرد و اجازه می داد تا استعداد آن ها شکفته شود . شاگردان حضرت امام هیچ وقت سطحی نگر نبودند و در تئوری های علمی آن قدر به عمق می رفت که به راحتی می توان گفت بهترین روش های تحقیق را می توان در حضرت امام یافت . لهذا شاگردان او امتیاز خاصی بر سایرین دارند ." 

  (آیت الله موسوی بجنوردی - روزنامه نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

       ایشان در نفی سانسور مطبوعات می فرمایند :

     " باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند . باید دولت ها ملی باشند . باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمان،  نظارت در آن ها نکنند و آزادی را از ملت سلب ننمایند ."

  ( صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰)

    "او مردم را توده ای نا بالغ که نیازمند قیم هستند ، نمی انگاشت . آن ها را انسان هایی برتر و فداکار تر از مسلمانان صدر اسلام و زمان ائمه می دانست . او با انگشت گذاشتن بر زمینه استعدادهای فطری نهفته در مردم به توان افزایی آن ها همت گماشت تا آن ها خود با اراده  خود باوری و اختیار راه درست را برگزینند و در مسیر معنویت  عدالت و آزادی پیش روند . ما درس مردم سالاری را در پای مکتب عملی او فرا گرفته ایم  "     (خدایاری - علی اصغر - نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

   راه پرهیز از اشتباه مسئولان، آزادی انتقاد و بیان است . امام در این باره رهنمودی جالب دارند :

     "اشتباهات را همیشه باید گفت . اشتباهات را کسی نمی تواند (نادیده بگیرد ) همه آزادند در گفتن ، بنویسند، بگویند ، در روزنامه ها بنویسند ." 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      از نظر امام مردم رشید، بالغ و صاحب نظرند و خودشان باید سرنوشت خود را رقم بزنند . بدیهی است مردم می توانند و باید نظریات و افکار خود را آزادانه بیان کنند :

    "اختیار مردم دست خود مردم است . وکلایشان را خودشان تعیین می کنند . وکلا هم خودشان تعیین می کنند دولت را . تحمیل در کار نیست . " 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      "از نظر امام میزان رای ملت بود، تاکید می کردند که کسی حق ندارد به این عنوان که مردم اشتباه می کنند، خلاف تصمیم مردم و خلاف رای مردم عمل بکند . مردم اگر اشتباه هم می کنند، باید گذاشت اشتباه بکنند . آن جمله که " میزان رای ملت است "، جمله معروف ایشان است . یعنی در هر مسئله و موضوعی میزان رای ملت است و هر چیزی و هر نظری در مقابل رای ملت قرار گرفت، نباید به آن عمل کرد . " 

 (میر دامادی –محسن – نوروز 13/3/81 )

     امام معتقد بود آزادی مردم تا بدان پایه ارزشمند و قابل احترام است که مردم هر عصر و دوره ای می توانند حکومتی را که پدران آنان و نسل پیشین برگزیده اند ، در صورت تمایل دگرگون سازند . ایشان در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا در نطق تاریخی خود فرمودند :

    "ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند به یک نفری سلطان باشد . بسیار خوب ، این ها از باب این که مسلط بر سر نوشت خودشان هستند،  رای آن ها برای آن ها  قابل عمل است . لکن اگر یک ملتی رای داد، ولو تمامشان به این که پسر این سلطان هم سلطان باشد،  به چه حق است ؟ ملت بیست سال پیش از این  سرنوشت ملت بعد را معین می کند ؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است ."     (همان منبع )

    امام در پاسخ "اوریانا فالاچی" خبرنگار ایتالیایی در تعریف و تبیین آزادی می فرماید :

     "آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد . مردم عقیده شان آزاد است . کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید . کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی . آزادی یک چیز واضحی است ."

  (صحیفه نور ، ج9 ، ص88 )

   امام آزادی را موهبتی الهی می دانند،  نه اجازه ای حکومتی :

   " حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم . من می خواهم حرفم آزاد باشد . من می خواهم مستقل باشم . من می خواهم خودم باشم . "  

(صحیفه نور – ج3 – ص207 )

    و در جای دیگر همین موضوع را بیشتر توضیح می دهند :

    " مگر آزادی اعطا شدنی است ؟ خود این کلمه جرم است . کلمه این که " اعطا کردیم آزادی را " این جرم است . آزادی مال مردم است . قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم. اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم . "اعطا کردیم " چه غلطی است ؟ به تو چه که اعطا کنی ؟ تو چه کاره هستی ؟"     

( صحیفه نور ، ج2  ،ص67 ) 

    " امام ضمن پذیرش و جانبداری از آزادی ، به خصوص آزادی های سیاسی و اجتماعی، آن را به مثابه یکی ازحقوق فطری و طبیعی مردم در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی – از جمله حقوق غیر اکتسابی می شمارند . زیرا آزادی از مقوله حقوق موضوعی نیست تا انسانی به انسان دیگر اعطا کند . بلکه پاره ای از طبیعت آدمی و از جمله حقوق طبیعی اوست . حتی اگر دولت و حکومت آن را به رسمیت نشناسند . آزادی در ذات انسان است و انسان به اقتضای انسانیت خویش آزاد و آزادی طلب است . "          

(آزادی در اندیشه امام خمینی ، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام – بهار 80 – ص4 )

     ایشان تاکید می کنند :

     " آزادی بزرگ ترین موهبت الهی است که الان ملت ما از آن برخوردار است ."     

(صحیفه نور – ج6 – ص 139 – صحیفه امام – ج7 – ص 231 )

     " آقا ! شما آزادی را کم چیزی فرض می کنید . از بالا ترین نعمت هایی که در عالم هست  آزادی انسان است . انسان حاضر است همه چیزش را فدای آزادی خودش بکند ." 

(صحیفه امام – ج10 – ص 467 ) 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 15 خرداد 1396 | 9:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

   آزادی اندیشه در نگاه امام خمینی

بخش دوم 


#شفیعی_مطهر

     امام، راه رشد و شکوفایی اجتهاد را در آزادی نظریات مختلف فقهی می دانست :

     "در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی-فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و  کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد. "     

(صحیفه نور،ج۲۱،ص۴۷) 

    ایشان نفی آزادی را موجب سقوط بشر می دانند :

    "انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان هاست ." 

 (کلمات قصار امام،موسسه نشر آثار امام خمینی،۱۳۲۷،ص۱۱۲)  

    در نظام جمهوری اسلامی هر اندیشمند می تواند آزادانه اندیشه های خود را بیان دارد و دولت اسلامی جز با زبان منطق برخورد نمی کند . امام برای بستن راه تنگ نظران و افراد کم ظرفیت فرمود :

     " دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به تمام معنای واقعی است و هر کس می تواند اظهار عقیده خودش را بکند و اسلام جواب همه عقاید را به عهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد . " 

(صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰ )

     "حضرت امام احترام زیادی برای انسان ها قائل بود . هم در حوزه هنگام تدریس برای طلبه ها و هم برای شخصیت های بزرگ علمی . ایشان اجازه می داد تا افرادنظریات خود را بیان کنند و سپس با آن ها بحث می کرد و اجازه می داد تا استعداد آن ها شکفته شود . شاگردان حضرت امام هیچ وقت سطحی نگر نبودند و در تئوری های علمی آن قدر به عمق می رفت که به راحتی می توان گفت بهترین روش های تحقیق را می توان در حضرت امام یافت . لهذا شاگردان او امتیاز خاصی بر سایرین دارند ." 

  (آیت الله موسوی بجنوردی - روزنامه نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

       ایشان در نفی سانسور مطبوعات می فرمایند :

     " باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند . باید دولت ها ملی باشند . باید اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمان،  نظارت در آن ها نکنند و آزادی را از ملت سلب ننمایند ."

  ( صحیفه نور - ج۱ - ص۴۱۰)

    "او مردم را توده ای نا بالغ که نیازمند قیم هستند ، نمی انگاشت . آن ها را انسان هایی برتر و فداکار تر از مسلمانان صدر اسلام و زمان ائمه می دانست . او با انگشت گذاشتن بر زمینه استعدادهای فطری نهفته در مردم به توان افزایی آن ها همت گماشت تا آن ها خود با اراده  خود باوری و اختیار راه درست را برگزینند و در مسیر معنویت  عدالت و آزادی پیش روند . ما درس مردم سالاری را در پای مکتب عملی او فرا گرفته ایم  "     (خدایاری - علی اصغر - نوروز - ۱۳/۳/۸۱)

   راه پرهیز از اشتباه مسئولان، آزادی انتقاد و بیان است . امام در این باره رهنمودی جالب دارند :

     "اشتباهات را همیشه باید گفت . اشتباهات را کسی نمی تواند (نادیده بگیرد ) همه آزادند در گفتن ، بنویسند، بگویند ، در روزنامه ها بنویسند ." 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      از نظر امام مردم رشید، بالغ و صاحب نظرند و خودشان باید سرنوشت خود را رقم بزنند . بدیهی است مردم می توانند و باید نظریات و افکار خود را آزادانه بیان کنند :

    "اختیار مردم دست خود مردم است . وکلایشان را خودشان تعیین می کنند . وکلا هم خودشان تعیین می کنند دولت را . تحمیل در کار نیست . " 

 (صحیفه نور - ج۶ - ص ۱۵۲)

      "از نظر امام میزان رای ملت بود، تاکید می کردند که کسی حق ندارد به این عنوان که مردم اشتباه می کنند، خلاف تصمیم مردم و خلاف رای مردم عمل بکند . مردم اگر اشتباه هم می کنند، باید گذاشت اشتباه بکنند . آن جمله که " میزان رای ملت است "، جمله معروف ایشان است . یعنی در هر مسئله و موضوعی میزان رای ملت است و هر چیزی و هر نظری در مقابل رای ملت قرار گرفت، نباید به آن عمل کرد . " 

 (میر دامادی –محسن – نوروز 13/3/81 )

     امام معتقد بود آزادی مردم تا بدان پایه ارزشمند و قابل احترام است که مردم هر عصر و دوره ای می توانند حکومتی را که پدران آنان و نسل پیشین برگزیده اند ، در صورت تمایل دگرگون سازند . ایشان در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا در نطق تاریخی خود فرمودند :

    "ما فرض می کنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند به یک نفری سلطان باشد . بسیار خوب ، این ها از باب این که مسلط بر سر نوشت خودشان هستند،  رای آن ها برای آن ها  قابل عمل است . لکن اگر یک ملتی رای داد، ولو تمامشان به این که پسر این سلطان هم سلطان باشد،  به چه حق است ؟ ملت بیست سال پیش از این  سرنوشت ملت بعد را معین می کند ؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است ."     (همان منبع )

    امام در پاسخ "اوریانا فالاچی" خبرنگار ایتالیایی در تعریف و تبیین آزادی می فرماید :

     "آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد . مردم عقیده شان آزاد است . کسی الزامشان نمی کند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید . کسی الزام به شما نمی کند که باید این را انتخاب کنی . آزادی یک چیز واضحی است ."

  (صحیفه نور ، ج9 ، ص88 )

   امام آزادی را موهبتی الهی می دانند،  نه اجازه ای حکومتی :

   " حق اولیه بشر است که من می خواهم آزاد باشم . من می خواهم حرفم آزاد باشد . من می خواهم مستقل باشم . من می خواهم خودم باشم . "  

(صحیفه نور – ج3 – ص207 )

    و در جای دیگر همین موضوع را بیشتر توضیح می دهند :

    " مگر آزادی اعطا شدنی است ؟ خود این کلمه جرم است . کلمه این که " اعطا کردیم آزادی را " این جرم است . آزادی مال مردم است . قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم. اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم . "اعطا کردیم " چه غلطی است ؟ به تو چه که اعطا کنی ؟ تو چه کاره هستی ؟"     

( صحیفه نور ، ج2  ،ص67 ) 

    " امام ضمن پذیرش و جانبداری از آزادی ، به خصوص آزادی های سیاسی و اجتماعی، آن را به مثابه یکی ازحقوق فطری و طبیعی مردم در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی – از جمله حقوق غیر اکتسابی می شمارند . زیرا آزادی از مقوله حقوق موضوعی نیست تا انسانی به انسان دیگر اعطا کند . بلکه پاره ای از طبیعت آدمی و از جمله حقوق طبیعی اوست . حتی اگر دولت و حکومت آن را به رسمیت نشناسند . آزادی در ذات انسان است و انسان به اقتضای انسانیت خویش آزاد و آزادی طلب است . "          

(آزادی در اندیشه امام خمینی ، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام – بهار 80 – ص4 )

     ایشان تاکید می کنند :

     " آزادی بزرگ ترین موهبت الهی است که الان ملت ما از آن برخوردار است ."     

(صحیفه نور – ج6 – ص 139 – صحیفه امام – ج7 – ص 231 )

     " آقا ! شما آزادی را کم چیزی فرض می کنید . از بالا ترین نعمت هایی که در عالم هست  آزادی انسان است . انسان حاضر است همه چیزش را فدای آزادی خودش بکند ." 

(صحیفه امام – ج10 – ص 467 ) 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 15 خرداد 1396 | 9:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آزادی اندیشه در اندیشه امام خمینی (ره)

 

(بخش نخست) 


#شفیعی_مطهر


این روزها مصادف با سالگرد رحلت امام خمینی معمار بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران است . 

 

بی مناسبت نیست که فرصت را مغتنم شمرده  هویت این نظام را در آیینه اندیشه های ایشان به تماشا بنشینیم .

 

    "نسل امروز ما بیش از آن که نیازمند تعریف و تمجید از امام باشد، نیازمند کشف و تبیین جوهر اندیشه و دیدگاه اوست . که نه تنها جامعه ای را متحول کرد، بلکه راهگشای تاسیس نظامی مردم گرا بر پایه پاسخگویی به نیازهای زمانه شد . او از میان رفتارهای مدرن سیاست و حکومت در جهان امروز قالبی برای حضور فعال دین در عرصه اجتماع برگزید و جمهوری اسلامی را به عنوان میراثی نو که باید در بر گیرنده اصالت های دینی و تجربه های بشری ما شود ،به یادگار نهاد . اعتقاد او توانمندی دین در پاسخگویی به نیازهای متغیر انسانی و اجتماعی دوره های مختلف بود . اما از آنجا که آزادی و آزادگی جانمایه اندیشه های او بود و در سلوک عملی و بیان نظر همواره به طرز وسواس آمیزی نگاهبان این مرزها بوده و نیز از آنجا که اخلاق و موازین توجیه نا پذیر اخلاقی همواره بر رفتار سیاسی او غلبه داشت،  هرگز نگذاشت تصلب در اندیشه  تقدیس در قدرت و انجماد در مدیریت به این اعتقاد استوار راه یابد . او به جهانی بزرگ می اندیشید و اندیشه اش قابلیتی داشت که نه تنها غیرشیعه که غیر مسلمان را نیز در بر می گرفت . امام خمینی میان شریعت و رای مردم پلی استوار زد و به موجب آن پایگاه اجتماعی حکومت دینی را برای همیشه تعریف کرد . تجلی این مهم وضع نظامی بود که باید اساس آن خرد گرایی دینی و مدیریت عقلانی جامعه باشد و مردمی که در آن باید دارای حق و حرمت و آزادی باشند." 

 

(خانیکی،هادی،روزنامه نوروز، 13/3/81) 

 

     "حضرت امام به سیاست و حکومت به عنوان یک مسئولیت مذهبی می نگریست . آیا امام در این میان به دنبال حاکمیت تحجر و فرو کاستن جایگاه عقل در رفتارهای سیاسی خود به نام حاکمیت دین بودند ؟یا آن که از فرایند رابطه ای تلازمی میان عقل و شرع برای عقل به عنوان عنصری فعال و سازنده در استنباط احکام و در یافت کتاب و سنت  اصالت قائل بودند و در تحلیل و تطبیق قواعد فقهی بر مصادیق آن شرایط زمان و مکان را مبنای بسیاری ازره یافت های امروزین برای ایجاد توسعه سیاسی و یا یک رویکرد اصلاحی از میان سنت ها و اندیشه اسلامی قرار می دادند و از این رهگذر پیوندی متین و همه جانبه میان سنت اسلامی ما و مسائل دوران مدرن برقرار کردند که متاسفانه تا کنون هرگز به طور جدی مورد توجه و تحقیق عالمان و کارشناسان حوزه و دانشگاه قرار نگرفته است . " 

 

(محتشمی پور،علی اکبر،حیات نو ،۲/۸/۸۱)  

 

 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 

 

 


 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 14 خرداد 1396 | 11:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

پشتوانه اقتصاد ملی ما و ژاپن  

 

#شفیعی_مطهر

 

چندی پیش در محل جامعه خیرین مدرسه ساز استان تهران در خیابان دکتر شریعتی در دیداری با آقای مهندس کماسی درباره تبادل تجارب دو مجمع کاشان و تهران مباحث جالبی مطرح شد .جالب ترین نکته به نظر من بیان خاطره ای بود که آقای مهندس کماسی از مرحوم نوربخش رئیس کل اسبق بانک مرکزی ایران نقل کردند . 

آقای نوربخش گفته بودند وقتی همتای ژاپنی من برای دیدار و مذاکره به ایران آمده بود ، او را به بازدید موزه ملی و جواهرات سلطنتی بردم و به ایشان گفتم : 

این جواهرات و طلاها پشتوانه پول کشور ماست  .

پس از مدتی وقتی من از ژاپن دیدار داشتم،  اظهار علاقه کردم که از ذخائر ارزشمند و پشتوانه اقتصادی ژاپن بازدید کنم . ایشان مرا به یک ساختمان و برج بلند برد . 

به ایشان گفتم : معمولا ذخائر پولی و جواهرات را در نقاط بلند یک برج نمی گذارند . 

اما ایشان بدون توضیحی در طبقه آخر برج چند نفر پیرمرد را به من نشان داد و گفت :

این ها ذخائر ارزشمند و پشتوانه اقتصاد ما هستند !

یعنی نیروی انسانی متخصص بالاترین ثروت و سرمایه ملی ما محسوب می شود .

*****************

اینجا بود که این ارقام در ذهنم تداعی شد که تولید ناخالص ژاپن در سال 1951 میلادی یک سوم بریتانیا و یک بیستم امریکا بود . در سال 1992 این نسبت ها به سه برابر بریتانیا و نزدیک به دو سوم آمریکا رسید . 

تا سال 1987 ژاپنی ها فقط چهار جایزه نوبل در علوم گرفته بودند . حال آن که در امریکا این رقم به 142 رسیده بود . 

در 1992 ژاپن از نظر نسبت دانشمندان و مهندسان با صلاحیت در راس کشورهای جهان قرار داشت .( حدود 60هزار نفر در یک میلیون) تقریبا 800هزار نفر ژاپنی در حوزه تحقیق و توسعه کار می کردند که بیش از مجموع این افراد در بریتانیا، فرانسه ، والمان بود .

 گاه گویه های مطهر :https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 | 10:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

سخن آغازین/1

 

کتاب « دل دیدنی های شهر سرب و سراب» ،جلد نخست



پیامبر اکرم(ص) :« ان من البیان لسحرا و ان من الشعر لحکمه»

 
آن گاه که دردی بر دل چنگ اندازد و درون را تنگ سازد، راهي مي پويد و روزني مي جويد تا از چشمه درون بجوشد و بر بستر برون بخروشد.

  براي دل، زبان پنجره اي است و قلم، حنجره اي. تا كبوتر كلام را آزاد و واژه هاي پيام را فرياد كند.
 
 انديشمندان مي گويند:« البيان بيانان : بيان اللسان و بيان البنان.»

 بيان بر دو گونه است: بيان زبان و بيان قلم.

   اما چون عرصه زبان تنگ و پاي قلم لنگ آيد، درد، نهفته مي ماند و راز، نگفته. اين جاست كه دل مي پژمُرد و جان مي افسُرد.

  آنان كه زباني زلال دارند و قلمي به كمال ، نوش رازهاي نهفته را از لب هاي شكفته مي نيوشند . آن گاه عطر سخن را در صحيفه زمان ها مي پراكنند و صفحه جان ها را با آن مي آگنند.

  زلال سخن از چشمه دل مي جوشد و راهي مي جويد تا بر جويبار زبان بخروشد.

  گفتن چون شكفتن است ؛ اين عطرآگين است و آن ، شيرين.

  دل تنگ غنچه با شكفتن گشوده مي شود و دل تنگ آدمي با گفتن.
 
انسان چون در راه زبان آموزي با خود عهد بندد و بر اين پيمان جهد نمايد، واژه هاي سخت چون موم و سخن هاي پراكنده و پريشان ، منظوم مي گردد.
 
 « نیک نوشتن» سهل است و ناتوانی در آن از جهل. کمی همت می خواهد و دمی حمیت. مهر مادری بنیادین است و زبان مادری، ُ شیرین.
 
پارسی بوستانی است پر از شکوفه های ریاحین و گل های عطرآگین . کوچه باغ هایش آگنده از نسیم مشکبیز است و شمیم شوق انگیز.

   در جویبارانش به جای آبُ، گلاب روان است و در نهرهایش ،مروارید مُذاب. هیچ رهگذری در آن غریب و از برگ و بارش بی نصیب نیست.
 
  در سایه سار درختانش چه بسیار دل های رمیده که آرمیده و چه بسیار جان های رنجیده که به آرامش رسیده.
 
 امواج معانی در سینه دریای ادب، جاودانه می تَپَد و مستانه می رَمَد . هر موج معنی بر لب به جای کف ، صدف دارد و در هر صدف ، گوهر شرف.
 
 آرایه های ادبی سیمای سخن را با زیور ادب می آرایند و آن را مطبوع طبع می نمایند.

  سخن، نسیم بهار است و آرایه ها، شمیم مشکبار.
 
آرایه، سخن را مايه زيب است ، نه سايه فريب .

 درخت سخن را چون به آرايه بيارايند ، جان هاي خسته در سايه هايش مي آسايند.
 
 سرو سخن بر كنار جويباران ذهن مي رويد و دل ها در سايه سار آن مي آرامد.
 

ادامه دارد...

*************************

کتاب « دل دیدنی های شهر سرب و سراب » (جلد نخست )به زودی منتشر می شود


موضوعات مرتبط: مقالاتمعرفي تاليفات

تاريخ : جمعه 8 بهمن 1395 | 10:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


فرایند توسعه را از کجا بیاغازیم؟

 

#شفیعی_مطهر

 

اگر در جهان بشریت،عفریت فقر و تهیدستی،گلوی محرومان و گرسنگان را می فشارد،

اگر اهریمن بیماری و بی سوادی،جان و روان انسان ها را می آزارد،

اگر هیولای استعمار و استثمار با توده های زحمتکش جهان می ستیزد و خون ستمدیدگان را بر زمین می ریزد،

اگر خلق های پابرهنه متفرّق اند و دشمنان مردم،متّفق،

اگر حاکمیت استبداد و حکومت بیداد مردم جهان را از پیشرفت و رشد بازمی دارد،

همه به علت بلای توسعه نیافتگی ملت هاست.

توسعه، روندي است فراگير در جهت افزايش توانايي هاي انساني- اجتماعي براي پاسخ گويي به نيازهاي انساني- اجتماعي، ضمن آن كه نيازها پيوسته در پرتو ارزش هاي فرهنگي جامعه و بينش هاي پايداري جهان پالايش يابند.

اين گونه توسعه، نيازهاي كنوني را بدون كاهش توانايي نسل هاي آتي دربرآوردن نيازهايشان، برآورده مي كند و توسعه اي پايدار است. 

پدیده توسعه را در آیینه نگاه چند صاحب نظر توسعه به تماشا می نشینیم:

پروفسور هگن (صاحب نظر توسعه) : 

 شخصیت فرهنگی انسان اصلی ترین عامل ایجادکننده توسعه است.

پروفسور تئودور شولتز (برنده جایزه نوبل) : 

 کلید توسعه در دست انسان آموزش دیده است ، نه در منابع فيزيكي و مادي.

 آدام اسميت ( پدر علم اقتصاد ) :

 مهارت نيروي كار ، مهم ترين عامل توسعه است و منابع انساني پايه اصلي ثروت ملت ها به شمار مي رود و سرمايه هاي مادي و طبيعي عامل تبعي اند، نه عامل اصلي.

 رابرت مالتوس : 

آموزش و پرورش باعث پيدايش نظم ، تدبير و اخلاق مي شود و موجب آزادي فردي و تقويت دورانديشي جامعه است.

 مايكل تودارو : 

 از نظر اقتصاددانان آنچه در نهايت خصوصيات و روند توسعه اقتصادي و اجتماعي يك كشور را تعيين مي كند ، منابع انساني آن كشور است.

 جان كنت گالبرايت : 

 اين آموزش و پرورش است كه توده مردم را مستعد قبول راه ها و روش هاي جديد براي تحقق توسعه مي سازد . اعتلاي يك ملت به آموزش و پرورش آن ملت بستگي دارد.

 كنفوسيوس حكيم چيني در ۴۰۰۰ سال پيش اعلام كرد:

 كشوري كه روي آموزش و پرورش خود سرمايه گذاري مي كند ، هيچ گاه ورشكسته نمي شود.

 بر پايه رهنمودهاي فوق مي توان آموزش و پرورش را چنين تعريف كرد:

هدف از آموزش و پرورش ، پرورش عقل سليم در آحاد جامعه است تا از طريق آن بتوان رفتار ، كردار و قضاوت هاي صحيح را براي مردم شكل داد . براي ساختن فرد ، خانواده و جامعه و براي دست يابي به ارزش هايي همچون خوبي ها ، آزادي ها ، زيبايي ها ، حقيقت ها و رشد و كمال.

 در اين فرايند، آموزش و پرورش هم ابزار و بستر توسعه است ، هم يكي از عوامل و ايزارهاي توسعه و هم يكي از اهداف مهم توسعه.

 انسان محور توسعه است ، آن هم انسان آموزش ديده كه با عقلانيت ، تدبير ، آزادي ، عدالت و رشد، سامان زندگي خود و ديگران را پي ريزي كند و آن هم در جهت رسيدن به خوبي ها ، عدالت ، آزادي ، زيبايي ، حقيقت و رشد . نقش آموزش در اين گونه حركت ها ، مستمر ، پايدار و تاريخي است. آموزش در اين بستر همزاد انسان مي شود و تا پايان مسير با اوست.

 بي شك توسعه ، انساني را سرباز و محور و راهبر خود مي داند كه داراي ويژگي هاي پيش برنده باشد. 

اين ويژگي ها عبارتند از :

 دارا بودن روحيه عقل گرايي ، خردگرايي ، جهان گرايي ، جمع گرايي ، آينده نگري ، انسان گرايي ، جهان بيني باز ، باورهاي آگاهي بخش ، فرهنگ پذيري ، محاسبه پذيري ، وقت شناسي ، آينده شناسي ، خستگي ناپذيري ، خيرخواهي ، آزادي خواهي ، ميهن پرستي ، صلح خواهي ، آرامش طلبي ، تغييرپذيري ، آزادانديشي ، آزادگفتن ، آزادكوشيدن ، تعصب آگاهانه توام با خرد ، روحيه وحدت خواهي ، توان هزينه فايده كردن فعاليت ها ، توان مرتبه بندي كردن اولويت ها ، هدف داشتن ، مشاركت جويي و...

                  (منبع: ماهنامه آيين ،ش۳۲ و ۳۳ ، مقاله آقاي محمد ستاري فر)

 

ما بايد توسعه آموزش آموزش و پرورش را در راس همه برنامه ها و توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات را در صدر برنامه هاي مهم آموزش و پرورش قرار دهيم و آن را به عنوان يك برنامه زير ساختي ارزيابي كنيم. در برنامه هاي توسعه فرهنگي و اصلاحات آموزشي مي توانيم با بهره گيري از نيروي عظيم مغز افزار مديران واحدهاي آموزشي گام هاي بلندي برداريم. در اين صورت مديران قادر مي شوند تا با بهره گيري از اطلاعات پردازش شده در دسترس، نيازهاي گوناگون واحدهاي آموزشي خود را مانند: برنامه ريزي، كنترل، تأمين منابع، كيفيت بخشي و … پاسخ داده، روش هاي كاري، اداري و آموزشي را بهينه سازند.

آموزش مديران مي تواند نخستين گام در توسعه صنعت «آي سي تي» تلقي شود. اين آموزش مي تواند شيوه مديريت آنان را متحوّل ساخته، با استفاده از روش هاي صحيح علمي انجام وظايف اداري و آموزشي خود عمق بخشند. با اميد به فردايي روشن تر. 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 22 دی 1395 | 10:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

مشاركت مردم، راه تعديل قدرت است 

 

#شفیعی_مطهر

گسترش و تعميق مشاركت مردم در همه امور جامعه و حكومت در قالب نهادهاي مدني و تشكل هاي گوناگون، بهترين راه تعديل قدرت فردي در هر جامعه است. بديهي است تشخيص اكثريت مردم و تصميمات اتّخاذ شده توسط عموم مردم به صواب نزديك تر است، تا تشخيص و تصميم فردي. 

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: «لا تَجتَمعُ اُمَّتي علي الخطاء». 

  امت من بر خطا اجتماع نمي كنند.

شهيد محمد باقر صدر بر همين حقيقت تصريح مي كند:

«درصد خطاي يك امت خيلي پايين تر از درصد خطاي يك فرد است.»

«كارل كوهن» اشتباهات احتمالي حكومت را با ملت مقايسه مي كند:

«اشتباه يك ملت، كمتر از اشتباه يك حكومت است.»

«منتسكيو» توزيع قدرت بين ملت و پرهيز از تمركز قدرت در يك فرد را خطرناك مي داند:

«نبايد به هيچ كس قدرت مطلق داد؛ زيرا هيچ فردي آن قدر با فضيلت نيست كه قدرت مطلق را در دست داشته باشد و فاسد نشود.»                                                     

پس لازمه يك حكومت مردمي و غير استبدادي، مشاركت مردم است. «هانا آرنت» حكومت مردم سالاري يا دموكراسي را اين گونه تعريف مي كند:

«دموكراسي يعني آن كه مردم از طرق بسيار آزاد و دموكراتيك بتوانند حق حاكميّت خود را واگذار، و به راحتي پس بگيرند. هر گاه جريان انتقال قدرت و يا وكالت دائمي مردم به يك فرد، حزب يا جريان سياسي تحقق پيدا نمايد و امكان برگشت آن ميسور نباشد، دموكراسي ذبح شده است؛ زيرا وكالت دائمي از سوي مردم به يك نقطه ديگر به معني نزول از ارزش هاي دموكراتيك است.»

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 17 دی 1395 | 6:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

عوامل «علوّ» و غرور چيست؟


#شفیعی_مطهر


عوامل متعدّدي مي تواند آتش «علوّ» و سركشي و غرور را در انسان شعله ور سازد. از مهم ترين اين عوامل مي توان از قدرت، ثروت و علم نام برد. آن گونه كه پيشتر گفتيم حتي گاهي «تقوا»، «زهد» و «عبادت» نيز مي تواند مايه عُجب و غرور شود. 

صاحب نظران اخلاق بعضي از راه هاي مبارزه با فزون خواهي و علوّ طلبي را چنين بر مي شمارند:

1- توجه به خدا و ياد او

2- تعيين حريم يا ايجاد تعادل در اميال

3-   اخلاص

4-   مبارزه همه جانبه با اميال نفساني

5-    بصيرت و آگاهي

6-    مبارزه با رذايل و پرورش فضايل(12) 

راه هاي تعديل اين عوامل متفاوت است. راه تعديل انباشتگي ثروت از نظر اسلام پرداخت زكات، خمس و ساير حقوق واجبه و مستحبّه است. مفسّران ذيل آيه فوق (83 سوره قصص) نحوه برخورد حضرت موسي (ع) را با سركشي و طغيان قارون بيان مي كنند.

«در باره علّت مجادله قارون با موسي (ع) نوشته اند كه موسي به او گفته بود كه بايد زكات بدهد و با او صلح كرده بود كه از هر 1000 درهم و دينار يك درهم يا يك دينار، و از هر 1000 گوسفند يك رأس و خلاصه از هر هزار فقره از مال و منال خود يك هزارم آن را در راه خداوند به زكات دهد. قارون پيش خود حساب كرده بود، و اين مقدار را گزاف يافته بود. لذا بني اسرائيل را تحريك كرد و گفت: موسي آمده است كه مال شما را از دستتان بگيرد و نيرنگي انديشيد و زني بد كاره را با مالي فريفت كه در ملأ عام و در حضور همگان به موسي تهمت زنا زند. او نیز چنین کرد .  چون موسي او را قسم داد كه راستش را بگو، وجدان زن بيدار شد و گفت: آري، تو بي گناهي و اين كار توطئه بود. موسي (ع) به درگاه خداوند تضرّع و بر قارون نفرين كرد. خداوند به نفرين او قارون و خانه و گنج خانه هايش را به كام زمين فرو برد.(13)» 

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 | 12:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

غرورحاکمان، عامل مشاركت گریزی مردم است  

 

#شفیعی_مطهر

 

خود بزرگ بيني و غرور مهم ترين عامل و علت مشاركت گريزي و مشورت ستيزي است. خداوند همه انسان ها را بر پايه «لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمْ» كرامت بخشيده و او را به سبب بهره مندي از نيروي عظيم «عقلانيت» شايسته تكريم و بايسته تعظيم فرموده است. 

كرامت انسان- به عنوان اشرف مخلوقات و اعزّ موجودات- ايجاب مي كند كه افكار، انديشه ها، آرمان ها، عقايد، سلايق و نظريات همه انسان ها از هر رنگ، نژاد، ملت و جنسيت و با هر عقيده و سليقه مورد احترام قرار گيرد. 

«خود برتر بين» عصيانگر ابلهي است كه در لاك غفلت و در لانه جمود و جهالت خود خزيده، از مشاركت مي گريزد و با اين حقيقت مي ستيزد. او «معرفت» و «حقيقت» را گوهري مي پندارد كه فقط نزد اوست و ديگران از آن محروم اند. وي فهم و شعور را در حصار انحصار خود مي پندارد و به هيچ مشورت و مشاركتي با ديگران نياز ندارد. اعتراف صريح يكي از اين شورشگران حقيقت گريز را با هم بخوانيم. 

آدلف هيتلر در كتاب «نبرد من» مي نويسد:

«انسان موجودي است كه تا توي سرش نزنند، آدم نمي شود! مشورت چه معنا دارد؟ يعني چه كه مشتي افراد كم عقل و كم مايه به دور هم بنشينند و با هم سخناني بگويند و نتايجي بگيرند. اين نتايج هر چه باشد در خور همان انسان هاي حقير است. كار درست آن است كه يك نفر نخبه برتر براي ديگران تصميم بگيرد و آن تصميم را اجرا كند و اين افراد حقير هم به جبر از او تبعيّت كنند.»

هيتلر خود چنين كرد و خود در لهيب آتش غرور خود سوخت!

«هيتلر» هاي تاريخ كم نبوده اند؛ اما به ندرت اين گونه صريح و بي پرده نظريات سخيف خود را بيان كرده اند. حكّام خودكامه اي كه همين «بود» را با «نمود»ي زيبا و عوام پسند مطرح مي كنند ، بسي از هيتلر خطرناك ترند. 

امروزه چون گفتمان غالب در دنيا چنين تفكّري را مردود و مطرود مي شمارد، باور مندان اين توهّم، محتواي «تفكّر مردم ستيزي» را در قالب لعاب زيباي دموكراسي و مردم سالاري عرضه مي كنند. استفاده ابزاري از مفاهيم ارزشمندي چون مردم سالاري، دموكراسي، مشاركت و … بزرگ ترين ضربه را بر پيكر اين مفاهيم مي زند. 

از همه اسفبارتر و بدتر استفاده ابزاري از دين در راه نيل به اهداف سياسي و سلطه طلبي است. آنان كه مصداق «يريدون علّواً في الارض» هستند و در زير لواي دين از ديگران تمكين مي خواهند، براي دين و دينمداران بسي زيانبارتر و خونخوار ترند. استاد شهيد مطهري در بيان مضرّات استفاده سياسي و ابزاري از دين مي گويد:

«وابستگي دين به سياست به مفهوم … مقام قدسي داشتن حكام، اختصاص به جهان تسنّن دارد. در شيعه هيچ گاه چنين مفهومي وجود نداشته است. تفسير شيعه از «اولواالامر» هرگز به صورت بالا نبوده است.(1)»

ايشان ضمن تأكيد بر اين كه سوء استفاده ابزاري از دين براي مستبدّان يك قاعده است، راه حل مقابله با اين پديده ويرانگر را تنها آگاهي مردم مي دانند:

«هر مستبدّي كوشش دارد براي تحكيم و تثبيت پايه هاي استبداد خود، به خودش جنبة قدسي بدهد و از مفاهيم ديني براي اين منظور بهره جويد؛ تنها آگاهي و بالا بودن سطح شعور ديني و سياسي مردم است ، كه جلوي اين سوء استفاده ها را مي گيرد.(2)»

استاد مطهري «جهالت متنسّكين و خيانت متهتّكين» را به عنوان بستر ساز استفاده ابزاري از دين برمي شمارند:

«خطرناك ترين موقع ها آن وقتي است كه دو قدرت، يعني ماده و معني دست به دست يكديگر داده و بخواهد بر سر ملّتي فرود آيد. البتّه ديانت به خودي خود همواره دفاع از مظلوم است. ولي امان از وقتي كه در اثر جهالت و خيانت اولياي امور، يعني جهالت متنسّكين و خيانت متهتّكين، دين ابزار سياست واقع شود. امان از وقتي كه دين ابزار سياست واقع شود.(3)»

پاورقی ها:


1-  نهضت هاي صد ساله، انتشارات صدرا، ص26

 

2-  همان، ص42

 

3-    حماسة حسيني، ج3، انتشارات صدرا، ص24

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 13 دی 1395 | 10:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

کدام « خود » بر ما فرمان می راند؟!


 #شفیعی_مطهر


تِلكَ الدّارُ الاخِرَةُ نَجْعَلُها ِللَّذينَ لايُريدوُنَ عُلُوّاً فيِ الْاَرْضِ وَ لافَساداً وَ العاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ

ما اين بهشت ابدي آخرت را براي آنان قرار داديم كه در زمين اراده علوّ و سركشي ندارند و حُسن عاقبت ويژه پرواپيشگان است. (قصص، 83)

در وجود هر انسان دو گونه «خود» در تكوين شخصيت او مشاركت دارند؛ يكي «خود حقيقي» يا «خود ملكوتي» و دوم «خود پنداري و خيالي» يا «ناخود». 

تكريم شخصيت انسان و تلاش براي حفظ و ارتقاي «عزّت نفس» او عاملي براي پرورش و تقويت «خود حقيقي و ملكوتي» است. انساني كه خود واقعي خويش را مي يابد و كرامت آن را پاس مي دارد، دريچه شخصيت خود را به روي همه كمالات اخلاقي و انساني و الهي مي گشايد، و آن كه خود پنداري يا حيواني خويش را تجسّم شخصيت خويش مي يابد ، از دنياي غرور، خود خواهي و تكبّر سر در مي آورد. 

غريزه «حبّ ذات» يا «خود دوستي» اصيل ترين و ريشه دار ترين ميل در نهاد هر موجود به ويژه انسان است. اين ميل موجد و محور همه تلاش هاي انسان در همه عرصه هاي هستي است؛ حتّي ميل به كمال كه خود پايه و ماية همه فعاليت هاي انسان است، از مظاهر اين ميل مي باشد. اين تمايل طبيعتاً «لذايذ» را جذب، و «آلام» را دفع مي كند. انساني كه در مسير خود سازي و تزكيه نفس گام ننهاده، در همان مراحل حيواني سير مي كند. همه عمر او جولان در ميدان بين «تغذيه» تا «تخليه» است. او در همه مراحل هستي نه موجي مي بيند و نه اوجي. كمال مطلوب او در خوب خوردن، خوب پوشيدن، خوب شهوت راندن و خوب خوابيدن است.

اما انساني كه خود حقيقي و ملكوتي خويش را مي يابد و در راه خود سازي مجاهده مي كند، در مي يابد كه ديگران نيز حقوقي دارند و او موظف و مكلّف به احترام و پاس داشتن حقوق ديگران است.

امام خميني (ره) مي فرمايد:

«خود خواهي منشأ همه مفاسد است.(1)»

و در جاي ديگر مي افزايد:

«همه اين گرفتاري هايي كه براي بشر هست، از انانيّت انسان است. ما هرچه داريم و هرچه برمابگذرد، از اين حبّ نفس است، از اين انانيت است. توجّه به خود وقتي باشد، همه جهات خودم باشم، همه چيز را براي خودم بخواهم، همه گرفتاري ها از اين نقطه است. بالاترين ظلمت ها، ظلمت انانيّت است. چنانچه از اين ظلمت خارج نشويم، از اين چاه خارج نشويم، از اين انانيّت بيرون نرويم، از اين توجّه به خود و خود خواهي و اين كه ديگران را هيچ و خود را همه چيز مي دانيم، خارج نشويم، الهي نخواهيم شد… همه گرفتاري هاي ما و همه گرفتاري هاي شما و همه گرفتاري هاي بشر سر همين جاست، نزاع سر خود خواهي است.(2)»

شكستن بت سخت است و شكستن بت واره هاي زنده بسيار سخت تر! 

امام راحل (ره) بر اهميت اين بت شكني تأكيد مي كند:

«تمام فسادهايي كه در عالم پيدا مي شود، از خود خواهي پيدا مي شود…. همه اش برمي گردد به حبّ نفس و اين بت، از همه بت ها بزرگ تر است و شكستنش هم از همه مشكل تر است… اگر رهايش كنيد، شما را به هلاكت مي كشاند … درجه به درجه پيش مي برد تا آنجا كه دين انسان را از دست انسان مي گيرد.(3)»

         بت شكستن سهل باشد نيك سهل

                          سهل ديدن نفس را جهل است جهل

اين شرك خفي و ميل مخفي در صورت عدم درمان همچنان رشد مي كند، تا انسان ناخودآگاه آن را در جايگاه معبود مي نشاند. خداوند متعال، رسول خود را هشدار مي دهد كه:

«اَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَويهُ؟(4)»

اي رسول! آيا ديدي آن را كه هواي نفسش را خداي خود قرار داد؟

پيامبر اكرم (ص) اين نفس سركش و توسن آتش را دشمن ترين دشمنان مي دانند:

«اَعدي عَدوِّكَ نَفْسُكَ اَلّتي بَينَ جَنْبَيْكَ (5)»

دشمن ترين دشمن تو همان «خود»ي است كه در ميان دو پهلوي توست.

چه بسيار سالكان رشاد و مدّعيان ارشاد كه رهپويه هاي جهاد و اجتهاد را گذرانده اند و در اين وادي درمانده اند. «آنان كه غني ترند، محتاج تراند.» آري، آنان كه در عرصه آرزو و بر كام اين عدو لگام زده اند و در ميدان تزكيه هم گام نهاده اند، در درياي «عُجب» زورقشان به گِل نشسته و قايقشان درهم شكسته است. آري پهلوانان عرصة علم و نام آوران حيطة حلم چون مقام علمي و مراتب فضل و كمال خود را بالاتر و بهتر از ديگران پنداشته اند، از فراز فضايل اعمال به فرود رذايل آمال فرو افتاده اند:

امام علي (ع) براي آگاهي و بيداري اين مرشدان مغرور و زاهدان كور چنين هشدار مي دهند:


«ما اَري شَيْئاً اَضَرَّ بِقُلُبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِ هِمْ.(6)»

براي دل هاي مردان چيزي زيانبارتر از صداي كفش هايي كه از پشت سرشان بيايد، نديدم.

         او چو بيند خلق را سرمست خويش

                          در تكبّر مي رود از دست خويش

         هركه را مردم سجودي مي كنند

                                  زهر اندر جان او مي آكنند

         چشم بردار از قبول و ردّ خلق

                          هر دو در راه خدا شد سدّ خلق

امام صادق (ع)، مشاهير خود خواه و جويندگان جاه را به سختي هشدار مي دهند:

«مَنْ تَعَصَّبَ اَوتَعُصُبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبقَة الايمانِ عَنْ عُنُقِهِ.(7)»

هركس تعصّب بورزد، يا براي او تعصّب بورزند (مريد متعصّب داشته باشد) محقّقاً رشته ايمان از گردنش برداشته مي شود. (از قلمرو ايمان بيرون مي رود)

 

پاورقي ها

1-  سرّ الصّلوة، ص68

2-  تفسير سوره حمد، جلسه دوم

3-  بيانات امام در روز نيمه شعبان 1405

4-  فرقان،43

5-  بحار الانوار، ج70، ص64

6-  تنبيه الخواطر، ص53

7-  اصول كافي 


گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 12 دی 1395 | 12:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

اعتماد !  

یا بحران اعتماد عمومی؟!

 

#شفیعی_مطهر

یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز :

۱-قوت و غذای مردم

۲-امنیت مردم

۳-اعتماد مردم

مخیر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم، با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم .

زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همه چیزهای دیگر به دست می آید.

اعتماد مردم کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !!

حالا دو نمونه از برخورد مسئولان با مردم را در دو جامعه ایران و آمریکا به تماشا بنشینیم:

1- یک نمونه در ایران:

ما برای سفر به آمریکا در تابستان 1393 برای دریافت ارز مسافرتی به بانک ملت مراجعه کردیم.بانک مزبور برای پرداخت 300 دلار ارز مسافرتی مدارک زیر را درخواست کرد:

1- اصل گذرنامه و کپی آن

2 - اصل ویزا و کپی آن

3- اصل بلیت و کپی آن 

4- اصل فیش واریز 75 هزار تومان عوارض خروجی و کپی آن 

5- مبلغ 805 هزار تومان پول نقد

همه این مدارک را فقط دو روز پیش از حرکت باید به بانک تحویل داد تا حواله سیصد دلار را بدهند.البته ارز مسافرتی فقط در لحظه پرواز در فرودگاه قابل پرداخت است! جالب است که بابت پرداخت هر دلار مبلغ 2684 تومان پول نقد از مشتری می گیرند،اما به گونه ای برخورد می کنند که گویا هدیه ای رایگان می دهند!!

ارزیابی این مکانیسم بیانگر این است که در ایران همه دروغگویند مگر این که عکس آن ثابت شود!!

2- یک نمونه در آمریکا:

پسرم محمد می گفت :

من پس از یک سال اقامت در آمریکا نامه ای از اداره دارایی اینجا دریافت کردم بدین مضمون که:

«ما (اداره دارایی) در طول سال گذشته مبلغ حدود 1000 دلار از حقوق دریافتی شما از دانشگاه را به عنوان مالیات برداشت کرده ایم.

حال اگر شما با حقوق خود هزینه هایی انجام داده اید که فکر می کنید خارج از شمول مالیات است،موارد را اعلام کنید تا نسبت به واریز مبلغ مذکور به حسابتان اقدام کنیم.»

من صورتی از هزینه های خود را طی نامه ای (بدون هیچ مدرکی) به اداره دارایی اعلام کردم و آنان کل مبلغ هزار دلار را به من برگرداندند!!

یعنی در آمریکا اصل بر این است که همه راستگویند مگر عکس آن ثابت شود!(اصل برائت)

نکته:

آیا اصل برائت که یک اصل اصیل اسلامی است ،ایجاب نمی کند که در رفتار به آن، ما بر بیگانگان پیشی بگیریم!!

آیا نگرانی امام علی(ع) در وصایای گرانبارشان ناظر به این گونه رفتارها نیست:

«الله !الله! فی القرآن! فلایسبقنّکم بالعمل به غیرکم!!»

خدا را !خدا را ! درباره قرآن.مبادا بیگانگان در عمل کردن به آن از شما پیشی گیرند!!

--------------------------------------------

سایر آثار این قلم در :   گاه گویه های مطهر     telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 5 دی 1395 | 10:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 

دُلفين مَنِشي یا كَپور زيستي ؟!
 


 

 #شفیعی_مطهر 


گفت : گاهی برخی از مطالب تاریخی تلخ و عبرت آموز را در نوشتارهای تو می خوانم که خیلی مرا متاثر می کند و اندوهی جانکاه بر جانم چنگ می اندازد !

گفتم : مثلا کدام مطالب را ؟

گفت : مثلا وقتی  « عوامی گری و قشری نگری » و « تاوان هاي تاريخي توسعه نيافتگي و سيد جيكاك انگليسي !! » را می خوانم این فکر و اندوه مرا می آزارد که چرا همیشه یک انگلیسی یا یک غربی می تواند بیاید و مردم ما را فریب دهد ؛ ولي چرا ما نمي توانيم به كشور آنان برويم و مردم آنجاها را بفريبيم؟!!

  دو مقاله فوق را در این لینک ها می توانید بخوانید:

http://modara.blogfa.com/post-1483.aspx  و  http://modara.blogfa.com/post-1837.aspx 

گفتم : اتفاقا من در همان مقالات كوشيده ام علت اين فريب خوردن ها را تبيين كنم. من بر اين باورم و بر آن سخت پاي مي فشرم كه تا زماني كه اكثريت ما مردم به جاي ياري گرفتن از « عقلانیت » و « خردورزی » از « احساسات » مایه می گذاریم ، متاسفانه وضعمان بهتر از اين نمي شود !

  مقاله اي تحت عنوان « تفکّرِ دُلفینی » در اشاره به کتابی به نام « راهبُرد دُلفینی » از سعیده شاه نظری دیدم. فکر می کنم تمثیل زیبایی است که بحث ما را به خوبی تبیین می کند. ایشان می نویسد:

 « همه ما برای برقراری ارتباط با دیگران، روش‌های منحصر به فردی داریم. بنابراین تعداد بسیار زیادی روش ارتباطی وجود دارد.

اما چگونه می‌توانیم کلیدی پیدا کنیم که روابط خانوادگی، عاطفی و حرفه‌ای ما را تسهیل کند؟ و چگونه می‌توانیم راه‌حلی بیابیم که برای همه اشخاص راضی‌کننده باشد و ما را به تفاهم برساند؟

 نویسندگان کتاب راهبُرد دُلفینی کلید این امر را تنها در همکاری و انعطاف‌پذیری می‌دانند. آن ها معتقدند که به طور کلی، انسان‌ها را همانند موجودات دریایی می‌توان به سه طبقه تقسیم کرد:

 ماهی‌های کپور،

 کوسه‌ها ماهی ها،

 دلفین‌ها.

  دسته اول،ماهی‌های کپور هستند که همیشه ماهی‌های قربانی‌اند،‌ زیرا پیوسته توسط دیگر ماهی‌ها خورده می‌شوند. 

  در حیات اجتماعی بشر، برخی از انسان‌ها نیز چنین‌ هستند؛ یعنی برخی از انسان‌ها در زندگی خود نقش ماهی کپور را بازی می‌کنند. آن ها کم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این یا آن مسئله، این یا آن شخص می‌شوند و حتی ممکن است قربانی روابط غلط و تفکرات منفی خود شوند.

دسته دوم، کوسه ماهی‌ها هستند که روش (برنده – بازنده) را به کار می‌گیرند. برای این که من برنده شوم‌ ،تو باید بازنده باشی و این کار باید بدون هیچ تمایز و تفاوتی انجام گیرد. برای کوسه‌ماهی، هر نوع ماهی، دشمن به حساب می‌آید. هر ماهی یک وعده غذایی بالقوه است. شاید ما نیز این نقش را بازی کرده باشیم ‌یا حداقل در زندگی حرفه‌ای یا شخصی خود با کوسه‌هایی برخورد کرده باشیم.

 دنیای سازمان‌ها و دنیایی که ما در آن کار می‌کنیم، از دیرباز دنیای کوسه‌ها تلقی می‌شود که گاه صحبت از کارکنانی می‌شود که برای رسیدن به مقام‌های بالا یک دیگر را می‌درند. در دنیای پررقابت امروز، حتی سازمان‌ها گاهی اوقات به طور موذیانه به سازمان‌های دیگر حمله می‌کنند. به طور خلاصه انسان‌هایی را می‌توان یافت که کم و بیش در حال رقابت دائمی از نوع برنده - بازنده هستند.

 دسته سوم، نوع دیگری از حیوانات دریایی دلفین‌ها هستند. این پستاندار آبزی بزرگ به طور طبیعی بازیگوش و دارای روحیه همکاری است و در ارتباطات خود شیوه برنده - برنده را برگزیده است.

 دلفین در دنیایی از وفور نعمت زندگی می‌کند. او هیچ کمبودی ندارد و می‌خواهد که همه چیز را با همگان تقسیم کند. اگر یک دلفین زخمی شود، چهار دلفین دیگر او را همراهی می‌کنند تا خود را به گروه برساند. داستان‌های زیادی نیز وجود دارد که در آن ها دلفین‌ها جان انسان‌ها را نجات داده‌اند. پژوهش‌های انجام شده در سان‌دیه‌گو نشان داده ‌است که دلفین‌ها علاوه بر داشتن روحیه همکاری بسیار باهوش‌ هستند. حتی برخی از پژوهشگران آن ها را باهوش‌ترین موجودات روی زمین دانسته‌اند.

 تحقیق زیر روحیه همکاری و روش‌های برنده - بازنده و برنده - برنده را به خوبی آشکار می‌سازد. 

در سان‌دیه‌گو  پژوهشگران ۹۵ کوسه و ۵ دلفین را به مدت یک هفته در یک استخر بزرگ رها کرده و به مطالعه حالات رفتاری آن ها پرداختند. ابتدا کوسه‌ها به یک دیگر حمله کردند و در این تهاجم تعداد زیادی از آن ها نابود شدند، سپس به دلفین‌ها حمله‌ور شدند.

 دلفین‌ها فقط می‌خواستند با آن ها بازی کنند، ولی کوسه‌ها بی‌وقفه به آن ها حمله می‌کردند. سرانجام دلفین‌ها به آرامی کوسه‌ها را محاصره کرده و هنگامی که یکی از کوسه‌ها حمله می‌کرد، آن ها به ستون فقرات پشت  یا دنده‌هایش می‌کوبیدند و آن ها را می‌شکستند. به این ترتیب کوسه‌ها یکی بعد از دیگری کشته می‌شدند. پس از یک هفته ۹۵ کوسه مرده و ۵ دلفین زنده در حالی که با هم زندگی می‌کردند، در استخر دیده شدند.

 ارتباط هدایت شده در جهت راه‌حل‌ها، تمایزهای پرباری را برای روشن کردن زندگی حرفه‌ای و ‌شخصی ارائه می‌دهد. کوسه تمایزی انجام نمی‌دهد. در دنیای او برای برنده شدن‌ دیگران یا باید بمیرند و یا ببازند. ولی دلفین‌ها بسیار انعطاف‌پذیرند؛ زیرا در دنیایی سرشار از تشخیص‌های پربار زندگی می‌کنند.

 بیایید یک بار دیگر ماجرای استخر سان‌دیه‌گو را مرور کنیم. وقتی یک کوسه با یک دلفین روبه‌رو می‌شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ کوسه حمله می‌کند، چون روش ارتباطی او برنده - بازنده است‌؛ ولی دلفین با انعطاف‌پذیری خاص خود فرار می‌کند و می‌گوید من در دنیایی سرشار از ثروت و وفور نعمت زندگی می‌کنم. در دریا برای همه به اندازه کافی غذا هست ؛ پس بیا با هم بازی و همکاری کنیم. کوسه دوباره حمله می‌کند و دلفین فرار می‌کند. کوسه توانایی درونی لازم را برای خارج شدن از تنگ‌نظری ندارد، بنابراین مجددا حمله می‌کند.

 دلفین که می‌بیند دیگر چاره‌ای ندارد، می‌گوید: من آن قدر انعطاف‌پذیری دارم که در موقع مناسب به یک کوسه تبدیل شو‌م ؛ پس حالا آماده رویارویی باش. اگر به طور تصادفی، کوسه آن قدر هوش داشته باشد که بفهمد حریف دلفین نمی‌شود و بخواهد در بازی و همکاری با او شرکت کند، دلفین به راحتی او را می‌بخشد و طوری با او رفتار می‌کند که انگار یک دلفین است.

 تاکید کتاب راهبرد دلفینی این است که روحیه انعطاف‌پذیری و همکاری دلفینی می‌بایستی در همه ادارات، سازمان‌ها، موسسات، مدارس، خانواده‌ها وحتی زوج‌ها تعمیم یابد؛‌ زیرا همه ما در سطوح مختلف دلفین‌هایی بالقوه هستیم و برای پایان دادن به مسائل ناخوشایند از انعطاف‌پذیری لازم برای تبدیل شدن به یک کوسه برخورداریم ؛ ولی این کار باعث نمی‌شود که دوباره به روحیه دلفینی خود باز نگردیم.» 

 گفت : با توجه به این تمثیل حالا چه باید بکنیم؟

 گفتم :  اکنون اگر ما نمی خواهیم در همیشه تاریخ در همه صحنه ها قربانی جور و جهل و جمود شویم ، بايد از بازي كردن در نقش « ماهی کپور » به درآییم و در عرصه حیات نقشی « دلفینی » بازی کنیم ِ تا بتوانیم از دام سخت و سنگین « کوسه » های گوناگون رهایی یابیم !!

 نبض تاریخ و زمان،

خفته در پنجه دست من و توست

بر سر و سینه تاریخ گلی باید زد

بهر تجدید حیات

سوی آینده پربار، پلی باید زد

 

شما را چشم در راهم در 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 4 دی 1395 | 12:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

       كدام ويرانگرترند؟  

 

فاجعه سيل يا سيل توسعه نيافتگي؟! 

 

 #شفیعی_مطهر

  قرن ها بودکه مردم صبور و زحمتکش شبه قاره هند با داشتن ده ها گونه دین ، مذهب، فرقه ،قوميت ، نژاد  زبان و فرهنگ گوناگون با صلح و آرامش در كنار يكديگر مي زيستند. در قرن معاصر با آغاز مبارزات استقلال طلبانه ، اين فكر پديد آمد كه مسلمانان شبه قاره هند بايد كشوري مجزا و مستقل از جمهوري هند داشته باشند. من دقيقا نمي دانم كه اين ايده تا چه حد برآمده از دغدغه هاي باطني مسلمانان و تا چه حد نتيجه القائات دولت استعمارگر براتانيا بود. به هر حال اين آرمان شكل گرفت و كشوري مستقل به نام جمهوري اسلامي پاكستان به رهبري محمد علي جناح پديد آمد.

   در جمهوري دموكراتيك هند با وجود بيش از ۲۰۰ دين و فرقه و قوميت حتي تا كنون يك كودتا روي نداده و هند توانسته در كمال فقر مادي ، نمونه اي از دموكراسي موفق و اقتصادي فعال را در عرصه اجتماعي و سياسي جهان به نمايش بگذارد ، اما در پاكستان تا كنون چندين بار رژيم هاي قانوني يا كودتايي آن با كودتايي ديگر سرنگون شده است.

   بين دو كشور مستضعف و فقير و جهان سومي هند و پاكستان تا كنون چندين جنگ ويرانگر و خانمان برانداز روي داده و ضربات سهمگيني بر پيكر نحيف اقتصاد و سرمايه هاي انساني دو كشور زده است.

  من به عنوان يك شهروند جهان سومي هنوز نمي دانم يا نمي توانم خود را قانع كنم  كه بين مردم دو كشور هند و پاكستان چه تضاد و كينه اي طبيعي و تاريخي جز مسئله تصنعي مالكيت كشمير مي تواند وجود داشته باشد!!

 در حالي كه كشورهاي اروپايي پس از قرن ها جنگ و كشتار بي رحمانه تاريخي اكنون به اين نتيجه رسيده اند كه خير و صلاح مردم آنان در همزيستي مسالمت آميز است . بنابراين با تشكيل يك پارلمان مشترك، دارند به سوي حذف مرزهاي مصنوعي و حتي طبيعي بين سرزمين هاي خود گام برمي دارند. كشورهاي اروپايي بر اثر توسعه يافتگي به سوي وحدت و تبديل شدن با يك كشور واحد حركت مي كنند ، ولي در دو كشور عقب مانده و جهان سومي هند و پاكستان هنوز از كينه هاي شتري و تاريخي موهوم دم مي زنند.

  خبر زير را درباره سيل ويرانگر و فاجعه خانمان برانداز پاكستان بخوانيد. بر فرض كه بتوانيم نتايج آنچه كه ناشي از حوادث طبيعي و غيرمترقبه است ، بپذيريم و با آن مقابله كنيم، اين تفكر منحط  را چگونه تحليل كنيم كه پاكستاني كه اكنون در نهايت استيصال و درماندگي ناشي از فقر تاريخي و سيل بنيان كن بسر مي برد ، كمك هاي هند را به علت كينه هاي موهوم نمي پذيرد!!

 

در حالی که پس از گذشت یک ماه از جاری شدن سیل، آب و سیلاب همچنان شهرهای پاکستان را در بر می گیرد، گروه های امداد رسانی به سیل زدگان پاکستان می گویند که تنها به بخش اندکی از آوارگان کمک می شود.

در همین رابطه آکسفام، سازمان کمک رسانی بریتانیایی، می گوید که در ایالت سند که بیشترین آسیب را دیده است، بیشتر به افرادی که در اردوگاه ها هستند، رسیدگی می شود، درحالی که تعداد زیادی از مردم بیرون از اردوگاه ها هستند.

آکسفام اعلام کرده است که در اردوگاه ها غذا و آب پخش می شود و کوپن هایی به مردم داده می شود که با آن می توانند از فروشگاه های محلی خرید کنند.

این در حالی است که به گفته یکی از خبرنگاران در پاکستان بیشتر اردوگاه ها پر شده اند و اغلب مردم ترجیح می دهند تا در کنار وسایل خود خارج از اردوگاه ها بمانند و از آن ها مراقبت کنند.

دو روز پیش، بر اثر سیل دیگری شهر سوجاوال، از شهرهای مهم ایالت سند و جاده اصلی ارتباطی آن به زیر آب رفت.

این جاده به شهر تاتا متصل می شد که مرکز اصلی تدارکاتی برای تلاش های کمک رسانی به سیل زدگان بود. ساکنان شهر تاتا که سیل آن را فراگرفته بود، در اعتراض به کمبود مواد کمکی، راه های عبور و مرور را مسدود کردند.

پس از طغیان رودخانه سند و جاری شدن سیلاب در این شهر تقریبا تمام سکنه آن ناچار به ترک خانه های خود شده اند.

این عده در حال حاضر بدون سرپناه هستند و مقامات می گویند تعمیر آب بندها دست کم سه روز طول خواهد کشید.

در ایالت سند پاکستان بیش از هفت میلیون نفر در اثر سیل بی خانمان شده اند.

مقامات این ایالت می گویند مقدار سیلابی که وارد رودخانه سند شده، چهل برابر ظرفیت عادی این رودخانه است.

پیش تر سازمان خیریه بریتانیایی آکسفام، گفته بود که چنانچه تلاش های بازسازی مناطق سیل زده پاکستان هر چه زودتر شروع نشود، این کشور با مشکلات زیادی در آینده مواجه خواهد شد.

در همین حال دولت هند این خبر را تایید کرده که چون پاکستان گفته است از کشوری که دشمن دیرینه اش محسوب می شود کمک مستقیم دریافت نخواهد کرد، دولت هند کمک های خود را از طریق سازمان ملل متحد به پاکستان خواهد فرستاد.

صندوق بین المللی پول می گوید سیل پاکستان، مقامات این کشور را با یک چالش بزرگ اقتصادی مواجه کرده است.

دولت پاکستان هزینه بازسازی مناطق سیل زده را حدود پانزده میلیارد دلار تخمین زده است.

واکنش دولت پاکستان به سیل اخیر و نحوه کمک رسانی با انتقادهایی همراه بوده است.

سازمان ملل هشدار داده که تعداد زیادی از حدود سه میلیون کودک سیل زده در پاکستان در معرض بیماری های خطرناک هستند.

بانک جهانی نیز تاثیر سیل اخیر در وضعیت اقتصادی پاکستان را فاجعه آمیز خوانده و گفته است این سیل سبب شده که معادل یک میلیارد دلار به محصولات کشاورزی این کشور خسارت وارد شود.

  حال به اين پرسش مقدر پاسخ دهيد:

  آيا توسعه انساني از طریق فعالیت های فرهنگی زيربناي هرگونه توسعه نيست؟!

عمق فاجعه را در خبر زیر بخوانید:

 http://modara.blogfa.com/post-1688.aspx


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 22 آذر 1395 | 9:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

انفجار جمعيت

#شفیعی_مطهر

در سال 1999 جمعيت كره زمين از مرز 6 ميليارد نفر گذشت؛ يعني نسبت به 40 سال پيش دو برابر شد. رشد جمعيت كره زمين 2/1 درصد است. هر سال 77 ميليون دهان باز براي خوردن اضافه مي شود. 

در ماه مي سال 2000، كشور هند تولد يك ميلياردمين كودك را اعلام كرد؛ اگرچه برنامه تنظيم خانواده را از سال 1950 رسماً اجرا مي كند.

تنظيم خانواده و كنترل جمعيت مسئله تازه اي نيست. كشورهاي پيشرفته سال هاست آن را اجرا كرده، و رشد جمعيت خود را به صفر، و حتي زير صفر- يعني رشد منفي- رسانده اند. 

علل بسياري از مشكلات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي جامعه ما- ايران – نيز ازدياد بي رويه جمعيت است. اگر ما با همين امكانات امروز كشور، جمعيت سال هاي اول انقلاب- يعني 36 ميليون نفر- را مي داشتيم، چقدر مي توانستيم با رفاه و آسايش و سلامت بيشتري زندگي كنيم. خوشبختانه در سال هاي گذشته با اجراي برنامه هاي تنظيم خانواده رشد جمعيت را در كنترل آورده ايم.

متفكران دور انديش و واقع بين سال ها، بلكه قرن هاست اين حقيقت واضح را درك كرده اند.

 

خسارت به دنيا آمدن

 

اگر قديمي ها فكر مي كردند كه فرزند بيشتر، زراعت بيشتر، امروزي ها مي گويند فرزند كمتر زندگي بهتر! اخيرا مسئولان بهداشت كشور به اين نتيجه رسيدند كه پيشگيري از هر حاملگي در ايران موجب 70 ميليون تومان صرفه جويي مي شود. 

 

 مدير كل اسبق سلامت خانواده و جمعيت وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكي زمانی می گفت :

 

 در چهار سال گذشته 5/2 ميليون نفر از زنان از خدمات تنظيم خانواده در كشور استفاده كرده اند. وي با اشاره به كاهش اعتبارات تنظيم خانواده از سال 1380 گفت: 13 هزار نفر از زنان واجد شرايط نتوانستند از اين خدمات استفاده كنند كه موجب تحميل 70 ميليارد تومان خسارت به كشور شده است.

 

29 ژوئن سال 1798 ميلادي «توماس مالتوس» اقتصاد دان و كشيش انگليسي ضمن انتشار رساله اي تحت عنوان «مسئله جمعيت» اخطار كرد كه اگر افزايش نفوس جهان با توليد مواد غذايي و ساير مايحتاج زندگاني متناسب و هماهنگ نباشد، در آينده، سعادت و رفاه بشر از او سلب خواهد شد و مردم مردگان متحرّكي بيش نخواهند بود و از زندگاني خود لذّت نخواهند برد. به علاوه، جمعيت بي حساب عامل فساد و بسياري از مسائل اجتماعي و دشواري هاي اقتصادي - سياسي خواهد بود. 

 

مالتوس در رساله خود كه مفاد آن هنوز تازگي خود را از دست نداده است، به اروپا اشاره مي كند و مي گويد:

 

 در سال 1700 جمعيت اروپا از 66 ميليون تن بيشتر نبود كه در سال 1798 پس از 98 سال داراي 180 ميليون جمعيت است و جمعيت آمريكاي شمالي هر 25 سال دو برابر مي شود. وي جهان را به يك كفش فولادين و جمعيت آن را به يك كودك تشبيه كرد كه پاي او به تدريج بزرگ مي شود. ولي كفش نمي تواند متناسب با آن بزرگ شود و مسائل از همين جا آغاز مي شود.

 

 اخطار مالتوس تنها پس از جنگ جهاني دوم در اروپاي غربي به گوش ها فرو رفت و جمعيت محدود شد. در اروپاي غربي رشد سالانه جمعيت در دهه هاي آخر سده 20 بسيار ناچيز و بعضي سال ها در برخي كشورها «صفر» و حتي منفي بود. ولي، در نقاط ديگر جهان تأثير زيادي نگذارده است و جمعيت جهان  سال هاست كه از رقم شش ميليارد تجاوز كرده و 5/1 برابر ظرفيت توليد غذا و امكانات رفاهي آن است. 

 

توليد بعضي مواد غذايي با كمك علم شيمي از لحاظ بهداشتي خالي از خطر نيست و تلاش پژوهشگران براي رفع اين خطر تا اين لحظه به نتيجه كاملا مطلوب نرسيده است.

 

شما را چشم در راهم در

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : یک شنبه 21 آذر 1395 | 10:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

حقوق انسان ها به عنوان شهروندان  

 

#شفیعی_مطهر

جامعه ای را می توانیم توسعه یافته و پیشرفته بدانیم که انسان ها در آن به عنوان شهروندان دارای حقوق ، کرامت و شخصیت باشند . اگر کرامت و حقوق انسان ها و شهروندان در جامعه ای توسط حاکمان به رسمیت شناخته شده و از آن پاسداری شود ، از آن پس رای انسان ها ، قلم و بیان انسان ها ، نظریات انسان ها ( اعم از موافق و مخالف با حاکمان) و دین و ...انسان ها محترم و ارزشمند است .

ذیلا به نمونه های از پاسداشت حقوق انسانی در برخی از جوامع توجه فرمایید:

حقوق يك انسان

 خانمي كه در حين زايمان دچار حمله قلبي شده بود، 20 ميليون پوند انگليس دريافت خواهد كرد. اين خانم 32 ساله در حين زايمان دچار حمله قلبي شد؛ اما متخصصّان قلب به دليل اين كه كُد رمز ورود به اتاق عمل را نداشتند، نتوانستند در كنار بيمار حاضر شوند و از آسيب رساندن به مغز او جلوگيري كنند. اين سهل انگاري باعث شد كه اين خانم اكنون تنها مي تواند چشم ها و سر خود را تكان دهد. به همين دليل دادگاه، بيمارستان را محكوم به پرداخت 7 ميليون پوند غرامت به صورت يك جا، و ماهانه 250 هزار پوند تا 50 سال آينده كرده است.

(همشهري، 24/7/81)

 و باز حقوق انسان

بيش از 50 مسافر هواپيما در انگليس از شركت هاي هواپيمايي به دادگاه شكايت كرده اند؛ چون معتقدند، فضاي بسيار محدود صندلي هاي هواپيما باعث گرفتگي رگ هاي پاي آنان شده و آن ها را با خطر مرگ مواجه كرده است.

تا كنون قضات به نفع 30 نفر از مسافران رأي داده اند كه شركت هاي هواپيمايي بايد به آن ها غرامت بپردازند.

(همشهري، 18/8/81) 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 1 آذر 1395 | 9:58 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی(3) 

 

#شفیعی_مطهر

 

ویژگی های انسان خردمدار

 راه تعمیق فعالیت های هر شهروند ، ژرف نگری و خردورزی است . روایات بی شماری ویژگی ها و صفات خردمندان و ژرف نگران را تبیین و تشریح می کند . 

تعدادی از این ویژگی ها و نشانه ها عبارت است از :

1 – زبان خردمند پشت قلب و قوه ادراک اوست و دل احمق پشت زبان اوست .

« لِسانُ العاقِلِ وَراء قَلبِهِ وَ قَلبُ الاَحمَقِ وَراءِ لِسانِه » ( نهج البلاغه)

2 – خردمند کسی است که زبان خود را از غیبت نگاه دارد .

« اَلعاقِلُ مَن صانَ لِسانِهِ مِنَ الغَیبه» ( امام موسی کاظم علیه السلام)

3 – خردمدار دروغ نمی گوید ، اگرچه دلخواه او باشد .

« اِنَّ العاقِلَ لایکذب وَ اِن کانَ فیهِ هَواه » ( اصول کافی ، ج2)

4 – عاقل کسی است که ریشه هوای نفس را به نیروی عقل و خرد از دل برکند .
« اَلعاقِلُ مَن قَمَعَ هَواهُ بِعَقلِهِ » ( غررالحکم ، ج2 ، ص 162)

5 – خردورز کسی است که در هنگام خشم و خوشی و ترس ، مالک نفس خود باشد .

« اَلعاقِلُ مَن یَملِکُ نَفسَه اِذا غَضَبَ وَ اذا رَغب وَ اِذا رَهَب » ( غررالحکم)

  6 – خردگرا کسی است از تجربه های خود و دیگران پند می آموزد و نادان کسی است که مطالب گوناگون فریبش می دهند .

« اَلعاقِلُ مَن وَعَظته التَّجارِب وَ الجاهِلُ مَن خَدَمَتهُ المَطالِب »

7 – تجربیات  تمام ناشدنی است و شخص خردمند همواره از راه تجربه در صدد افزایش عقل خویش می باشد .

« اَلتَّجارب لا تنقضی وَ العاقِلُ مِنهُ زیادَه » ( غررالحکم ، ج 1 ، ص 397)

8 – خردمحور نفس خود را فروتن می دارد و بزرگ می گردد و نادان خود را بزرگ می شمارد و به همین سبب خوار و زبون می شود .

« اَلعاقِلُ یَصنَعُ نَفسَه فَیَرتَفِع وَالجاهِلُ یَرفَعُ نَفسَه فَیصنع » 

 ( غررالحکم ، ج1 ، ص 178) 

 9 – عاقل کسی است که از آلوده شدن به گناهان خودداری می کند و از عیب ها پرهیز می نماید .

« اَلعاقلُ مَن تورع عن الذُّنوب و تنزّه من العیوب » (امام علی علیه السلام )

10 – عقل گرا کسی است که بر هوا و هوس خود چیره شود و آخرت خود را به دنیا نفروشد . 

11 – فقط خردمندان ، بندگان پرستشگر خدا هستند .

« اِنَّ العاقل بِطاعه الله العقلاء » (پیامبر اکرم «ص»)

12 – عاقل ترین مردم کسی است که در برابر حق فروتنی کند .

« در برابر حق فروتنی کن ، تا عاقل ترین مردمان باشی .» 

( امام موسی کاظم علیه السلام)

13 – بالاترین مرتبه خردمندی آن است که انسان نفس خود را بشناسد .

( امام رضا علیه السلام)

14 – هر کس اهل اندیشه و تفکر باشد ، برای او هر چیزی عبرت است .

« مَن کانَت لَهُ فِکرَه فَلَهُ فی کُلِّ شَیء عِبرَه» .  


 مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 | 11:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی(2) 

 

#شفیعی_مطهر

 

  عقلانیت در آیینه آیات و روایات

   بی تردید عقل و خرد از مهم ترین و ارزشمندترین نعم الهی است و تفکر از بالاترین عبادات انسان می باشد . اسلام بیشترین ارزش را برای عنصر تفکر و تعقل قائل است . علامه طباطبایی (ره) مفسر بزرگ معاصر قرآن می فرماید :

   « اگر کتاب الهی را تفحص کامل کرده ، در آیاتش دقت کنید ، خواهید دید شاید بیش از سیصد آیه هست که مردم را به تفکر ، تدبر و تعقل دعوت کرده و یا به پیامبر استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی می آموزد . خداوند در قرآن حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به قرآن و یا به هر چیزی که از جانب اوست ، ایمان آورند و یا راهی را کورکورانه بپیمایند .»  

 ( المیزان ، ج5 ، صص 255-270) 

  گذشته از آیات قرآن ، روایات زیادی نیز مسلمانان را توصیه به بهره گیری از این عنصر فطری و الهی می کند . نمونه ای از روایات و احادیث درباره تعقل و تفکر را به عنوان برگی از کتاب و بارقه ای از آفتاب تقدیم می دارم :

امام علی (ع) : « اَلعَقلُ دلیل المُومِن . اَلعَقلُ رَسولُ الحَق . اَلعَقلُ داعیَ الفَهم » .

عقل و خرد ، راهنمای مومن است . عقل فرستاده حق است . عقل ، دعوت کننده به درک و فهم است .

پیامبر اکرم (ص) اندیشیدن و تفکر را بالاترین عبادت می داند و هیچ عبادتی را چون تفکر ارج نمی نهد :

« اَفضَلُ العِبادَه التّفَّکُر . لا عباده کَالتَّفَّکُر »

امام علی (ع) دانستن یک حدیث را از روی تفکر و درایت بهتر از نقل هزار حدیث می داند :

« حَدیث تَدریهِ خَیر مِن اَلفِ حَدیث تَرویهِ » ( بحارالانوار، ج1)

امام حسین (ع) اندیشیدن و نقادی انسان را نشانه و دلیل دانایی انسان می داند :

« مِن دلائلِ العالِمِ اِنتقادهِ لِحَدیثِهِ » . ( تحف العقول)

 امام حسن عسکری (ع) در تعریف عبادت پا را فراتر نهاده و اصولا عبادت را تفکر و اندیشیدن در باره خدا می نامند ، نه بسیاری نماز و روزه !

« لیست العباده کثره الصّیام و الصّلوه و انّما العباده کثره التّفّکر فی امرالله » 

 ( تحف العقول)

 امام علی (ع) فهم و درک عقلی را مهم تر و بالاتر از دریافتن حسی می داند . ایشان بر این باورند که چه بسا چشم ها به صاحب خود دروغ بگویند ، اما آن که از راه عقل راه را بجوید ، عقل به او خیانت نمی کند .

« لَیسَتِ الرَّویهِ کَالمُعایِنَه مَعَ الاَبصار فَقَد تکذب العُیون اَهلَها وَ لا یَغش العَقل من استنصحه » . 

مقدمتان گلباران در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 | 9:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی(1) 


#شفیعی_مطهر

 

  مخاطب ما  در هر تلاش فرهنگی ، تبلیغی و ارشادی ، انسان است . بنابراین باید « مبحث انسان شناسی » سرلوحه همه برنامه های ارشادی ما باشد . 

 انسان شاهبازی است که باید با دو بال « خرد » و « احساس » عرصه ملک تا ملکوت را پرواز کند . بنا به یافته های روانشناسی رشد ، این دو بال در همه مراحل و سال های عمر ، یکسان و هماهنگ رشد نمی کنند . در سنین نوجوانی و جوانی رشد احساسات بر رشد عقلانی پیشی می گیرد و در سنین میان سالی ، خرد مداری و عقلانیت در انسان نیرومندتر می شود .

   مولای متقیان امیرمومنان علی (ع) می فرماید :

 « رحم الله امرء عرف قدره»

  خداوند رحمت کند کسی را که قدر و جایگاه خود را بشناسد .

 چه خوشبخت است انسانی که در همه مراحل عمر ، موقعیت سنی ، محیطی و اجتماعی خود را دقیقا و عمیقا بشناسد و متناسب با مقتضیات آن رفتار کند . 

جوان باید به تناسب دوره سنی خود ، جوانی کند ، اما باید بداند که انگیزه های رفتارش تا چه میزان و اندازه تحت تاثیر احساسات است . بعضی بر این پندارند که رفتارهای منبعث از احساسات همه منفی و ضد ارزش هستند ، لذا باید از چیرگی احساسات پرهیز کرد . درحالی که چنین نیست . همه حرکات و رفتارهای احساسی لزوما بار منفی ندارد . شور و هیجان جوانان برای حضور فعال در جبهه ها به منظور دفاع از کیان ایران ، مصداقی از چیرگی احساس مثبت بر رفتار انسان است . این غلیان احساسات و هیجان عاطفی با رهنمودهای عقلی نیز همخوانی و تناسب دارد . 

انسان برای مشی در طریق حیات و پویش راه زندگی ، هم به  « موتور احساسات » نیاز دارد و هم به « فرمان عقل » . جوان باید بداند در ارزیابی انگیزه های رفتارهایش بیش از آن که عقلانیت و خردورزی اثرگذار باشد ، عنصر احساس ، آن ها را جهت می دهد . جوانی که خود و مقتضیات جوانی خود را عمیقا بشناسد و بکوشد تا احساسات و هیجانات خود را با نیروی عقل و خرد مهار کند و بتواند خون « شور » را در رگ های « شعور » جاری سازد ، آن گاه خواهد توانست زندگی سعادتمندانه ای را تجربه کند .

  جوان وقتی می تواند هسته هستی را بیابد و به ژرفای دریای حقیقت بشتابد، که توسن تلاش را در عرصه عقلانیت بتازد و بر خردورزی خود بنازد .

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 20 آبان 1395 | 10:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

                      انتقادپذيري در نگاه قرآن  

 

#شفیعی_مطهر

 

  بشوييم پر و بال دل را در صفاي چشمه ساران عرفان و پرواز كنيم بال در بال ملايك تا عرش حضور جانان .

 بشكنيم ميله هاي قفس خودخواهي و تنهايي را و تفسير كنيم روياي رهايي را . 

 بگشاييم پنجره دل ها را به سوي باغ هاي فضايل ؛ 

باغ ها و بوستان هاي عطرآگين قرآن و گل ها و رياحين فرقان.

ببوييم عطر گل هاي سرخ محمدي را از رايحه رياحين احمدي .

 فرو كوبيم تبر نقره گون نور قرآن را بر پيكره ستبر تاريكي خودكامگي و طغيان.

 بپيچيم نيلوفر تُرد شعور را بر گرداگرد مناره نور.

بشكافيم صدف سخن وحي منير را و دريابيم گوهر معني و تفسير را .

بنوشيم زمزم نور را و بنيوشيم زمزمه نشور را .

انسان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"! 

انسان سالم در بستر انتقاد ، زباني نقّاد می شود 

و در خاکستر انقیاد، زبونی منقاد ! 

دل و نیت انسان فطري و سالم، تابناک است و دنیا را پاک می خواهد . 

دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از نور و سرور و لبریز از شعر و شعور . 

چون آن را به رویت نیابد، در رویا می یابد ...

و چون نتواند با صراحت انتقاد و رایش را بگوید، راه ریا را می پوید .

 او می خواهد تصویر جامعه را در قاب صداقت به تماشا بنشیند، نه در نقاب قداست !! ابهام چون رنگ تقدس بگیرد، دیگر نه گاه پرسش، که جایگاه پرستش است !! 

و چون ریشه انتقاد و سوال بیَفسُرد ، گل کمال می پژمُرد . چه ، برای گل کمال ، انتقاد و سوال ریشه است و ابهام، تیشه!! 

 او می خواهد با یاری عقل و خرد خود در درک و فهم حقایق سهیم باشد،  نه تسلیم ! 

طوفان ابهام ،برانگیزنده غبار ایهام است . 

و چون این  دو بر وادی وجود بوَزَند، نهال اندیشه را از ریشه برکَنَند.

 در قرآن كريم موضوع نقادي انسان و انتقاد پذيري همگان به زيبايي تبيين شده است ؛ از جمله در آیه ۳۰ سوره بقره به نکته جالبی اشاره مي شود:  

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره، ۳۰)

و (به ياد آر) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد (نماينده خدا در آنجا يا جانشين ساكنان پيشين منقرض شده آنجا). گفتند: آيا در آن كسى را (جانشين) قرار مى‏ دهى كه فساد مى‏ انگيزد و خون‏ ها مى‏ ريزد؟! در حالى كه ما تو را با توصيف به كمالات تسبيح مى‏ گوييم و (از هر عيب و نقصى) تقديس مى‏ كنيم. خدا گفت: بى ‏ترديد من چيزى مى ‏دانم كه شما نمى ‏دانيد.(ترجمه مشكيني)

  آيت الله آقاي جوادي آملي در تفسير " تسنيم " خود درباره تفسير اين آيه  می نویسند:

 این قصه به جامعه بشری می آموزد که آدمی از هر درجه ای از علم و قدرت و پاکدلی و حسن نیت و خیرخواهی که در تصمیم ها و اقدام ها برخوردار باشد، نباید از مناقشات و انتقادات ابايي داشته باشد، بلكه ميدان گفت و گو و مجال اعتراض را باید باز بگذارد و با آغوش باز از آن استقبال كند ؛ چنان كه ذات اقدس خداوند مجال گفت و گو و سوال شبيه اعتراض را به فرشتگان داد ؛ به گونه اي كه آنان با آگاهي از عظمت و حكمت خدا ، مرعوب او نشدند و بدون آن كه تحت تاثير هيبتش قرار گيرند، پرسش خويش را مطرح كردند و خداوند نيز با عنايت و لطف خاص و با كمال حلم و مدارا و ارائه دليل مشهود و معقول آنان را قانع كرد و جالب است كه خداوند باب اشكال و گفت و گو را براي ابليس لعين نيز باز گذاشت ؛ آنجا كه وي به خداي سبحان گفت :

 خلقتني من نار و خلقته من طين...

  پس آنان كه خود را برتر از اشكال و اعتراض مي بينند، به خود آيند و از اين ماجرا عبرت گيرند و بدانند كه با اين خودپسندي و خودبرتربيني ، ناخودآگاه، خويش را فوق عزيز جبار قلمداد كرده اند .

 اينان از امير بيان حضرت علي(ع) بشنوند كه مي فرمود:  

 «  آن گونه كه با زمامداران سخن مي گوييد ، با من سخن مگوييد و چنان كه در پيشگاه حاكمان جبار خود را جمع مي كنيد، در حضور من نباشيد و به طورتصنعي ( و منافقانه ) با من رفتار نكنيد و هرگز گمان مبريد درباره حقي كه به من پيشنهادكرده ايد، كندي ورزم ( يا ناراحت شوم) و مپنداريد من در پي بزرگ ساختن خويشتنم ؛ زيرا كسي كه شنيدن حق يا عرضه داشتن عدالت بر او برايش دشوار باشد، عمل به آن براي وي دشوارتر است. براين اساس ، از گفتن سخن حق يا مشورت عدالت آميز، خودداري مكنيد؛ زيرا من (شخصا به عنوان يك انسان) خود را مافوق آن كه در برخي موضوع ها، اشتباه كنم، نمي دانم و از آن در كارهايم ايمن نيستم، مگر اين كه خداوند مرا حفظ كند.» 

(  تسنیم ، ج۳، صص۸۹-۸۸)

    رفتار پيشوايان معصوم(ع) نيز به گونه اي بوده كه هر شهروند به خود اجازه مي داده تا بي پرده و بي پروا و حتي رو در رو از ايشان انتقاد كند. امامان معصوم در برابر انتقاد، نه روي درهم مي كشيدند و نه بر او خشم مي گرفتند؛ بلكه كاملا منطقي و مستدل به او پاسخ مي دادند و درباره رفتار به ظاهر پرسش برانگيز خود توضيحات كافي، مستدل و اقناعي عرضه مي كردند.  

  مبدا و منشا انتقادناپذيري ، خودخواهي و خودكامگي است.

مالک اشتر نخعی قطعا یکی از مُخلص ترین یاران وفادار حضرت علی(ع) است. هم ایشان بیش از بیست مرتبه در برابر سخن و دستور مولایش امام علی(ع) معترضانه ایستاد و نظر مخالف حضرت ارائه کرد!ارادت خالصانه او نسبت به حضرت مانع از نقد و انتقاد او نسبت به رفتار و گفتار آن حضرت نشد!

    امام خميني (ره) مي فرمايد:

«خود خواهي منشأ همه مفاسد است.»

شكستن بت سخت است و شكستن بت واره هاي زنده بسيار سخت تر! امام راحل (ره) بر اهميت اين بت شكني تأكيد مي كند:

«تمام فسادهايي كه در عالم پيدا مي شود، از خود خواهي پيدا مي شود…. همه اش برمي گردد به حبّ نفس و اين بت، از همه بت ها بزرگ تر است و شكستنش هم از همه مشكل تر است… اگر رهايش كنيد، شما را به هلاكت مي كشاند … درجه به درجه پيش مي برد تا آنجا كه دين انسان را از دست انسان مي گيرد.»

         بت شكستن سهل باشد نيك سهل

                          سهل ديدن نفس را جهل است جهل

اين شرك خفي و ميل مخفي در صورت عدم درمان همچنان رشد مي كند، تا انسان ناخودآگاه آن را در جايگاه معبود مي نشاند. خداوند متعال، رسول خود را هشدار مي دهد كه:

«اَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَويهُ؟»(فرقان، ۴۳)

اي رسول! آيا ديدي آن را كه هواي نفسش را خداي خود قرار داد؟

پيامبر اكرم (ص) اين نفس سركش و توسن آتش را دشمن ترين دشمنان مي دانند:

«اغداعَدوِّكَ نَفْسُكَ اَلّتي بَينَ جَنْبَيْكَ »

دشمن ترين دشمن تو همان «خود»ي است كه در ميان دو پهلوي توست.

چه بسيار سالكان رشاد و مدّعيان ارشاد كه رهپويه هاي جهاد و اجتهاد را گذرانده اند و در اين وادي درمانده اند. 

«آنان كه غني ترند، محتاج تراند.» 

آري، آنان كه در عرصه آرزو و بر كام اين عدو لگام زده اند و در ميدان تزكيه هم گام نهاده اند، در درياي «عُجب»، زورقشان به گِل نشسته و قايقشان درهم شكسته است. آري پهلوانان عرصة علم و نام آوران حيطة حلم چون مقام علمي و مراتب فضل و كمال خود را بالاتر و بهتر از ديگران پنداشته اند، از فراز فضايل اعمال به فرود رذايل آمال فرو افتاده اند:

امام علي (ع) براي آگاهي و بيداري اين مرشدان مغرور و زاهدان كور چنين هشدار مي دهند:


«ما اري شَيْئاً اَضَرَّ بِقُلُبِ الرِّجالِ مِنْ خَفْقِِ النِّعالِ وَراءَ ظُهُورِ هِمْ

براي دل هاي مردان چيزي زيانبارتر از صداي كفش هايي كه از پشت سرشان بيايد، نديدم.

          او چو بيند خلق را سرمست خويش

                          در تكبّر مي رود از دست خويش

         هركه را مردم سجودي مي كنند

                                  زهر اندر جان او مي آكنند

         چشم بردار از قبول و ردّ خلق

                          هر دو در راه خدا شد سدّ خلق

امام صادق (ع)، مشاهير خود خواه و جويندگان جاه را به سختي هشدار مي دهند:

«مَنْ تَعَصَّبَ اَوتَعُصُبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبقَة الايمانِ عَنْ عُنُقِهِ

هركس تعصّب بورزد، يا براي او تعصّب بورزند (مريد متعصّب داشته باشد) محقّقاً رشته ايمان از گردنش برداشته مي شود. (از قلمرو ايمان بيرون مي رود)

 برترين درمان و بهترين پشتيبان براي اين گونه خودكامگان انتقادگريز و نقادستيز ،بازگذاردن باب انتقاد و پذيرش منتقدان صريح و صادق است.

   اميد كه بتوانيم با روحيه اي انتقادپذير، غنچه هاي حكمت و معرفت را بر شاخساران وجود شكوفا و با عطر رفتار و گفتار و رايحه كردار خود، كوچه باغ هاي جامعه را عطرآگين سازيم.

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 19 آبان 1395 | 10:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

یک خاطره یک تاریخ پرمخاطره!

 

#شفیعی_مطهر

شب بود و در یکی از جبهه های جنوب عملیات سختی در پیش داشتیم. در پیشروی به سوی مقرهای دشمن به میدان مین رسیدیم که عبور از آن ناممکن و یا همراه با تحمل تلفات سختی بود.

لحظاتی به فکر فرورفتیم. ناگزیر از عبور از میدان مین و رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده بودیم.در عین حال اگر بنا بود بیشتر نیروهای خود را در عبور از میدان مین از دست بدهیم،پیشروی به سوی اهداف مورد نظر غیرممکن یا بسیار سخت به نظر می رسید.

در اینجا از سوی چند نفر از رزمندگان ایثارگر پیشنهادی راهگشا ولی جانسوز و دردآور مطرح شد. این عزیزان اعلام آمادگی کردند که داوطلبانه بر روی میدان مین بغلتند تا با انفجار مین ها و در نتیجه تکه تکه شدن پیکرهای آنان راه پیشروی نیروها گشوده شود و پیشرفت عملیات متوقّف نشود!

...و قبل از این که برادران رزمنده درباره هزینه - فایده این راهکار بحثی را مطرح کنند،فورا یکی از رزمندگان سلاح های خود را به دیگری تحویل داد و داوطلبانه پیکر خود را به روی مین ها انداخت و شروع به غلتیدن کرد!

لحظاتی بیش نگذشت که با انفجار نخستین مین پیکر این برادر رزمنده متلاشی شد!

بلافاصله نفرهای دوم و سوم و...خود را به روی میدان مین افکندند و راهی به عرض قامت رشید این دلاوران از جان گذشته به سوی هدف گشوده شد.

با گشایش راه پیشروی، فرمانده دستور حرکت  داد. عده ای از برادران رزمنده که بر اثر شهادت مظلومانه و شجاعانه این عزیزان به شدت متاثّر شده بودند، شروع به گریه و زاری و عزاداری کردند! اینان به جای ادامه پیشروی بر بالین پیکرهای خونین این عزیزان جمع شده و بر سر و سینه می زدند!

فرمانده چندین بار دستور حرکت داد،ولی بسیاری از برادران همچنان بر سر و سینه زنان به شدت می گریستند و عزاداری می کردند!

وقتی فرمانده برای آخرین بار و با فریاد بلند دستور پیشروی داد،یکی از برادران عزادار فریاد زد:

فرمانده! تو چقدر سنگدل و بی وفایی! همین الان این عزیزان جانشان را فدای ما کرده اند و تو پیکر پاره پاره این عزیزان را به حال خود رها کرده و می روی؟!!

در این جا من پیش رفتم و روی خود را به عزیزان عزادار کرده ،با نرمی و فروتنی گفتم:

برادران عزیز!سوگواری برای شهادت این عزیزان بسیار مطلوب و پسندیده است؛ اما من از شما می پرسم این پیکرهای عزیز برای چه هدفی قطعه قطعه شدند؟ این برادران شهید برای تحقق چه اهدافی عاشقانه و داوطلبانه جان باختند؟ آیا هدفشان برپایی عزاداری بود؟ یا تحقق اهداف عملیات؟!

برادران رزمنده عزادار با شنیدن این منطق دست از ادامه عزاداری برداشتند و بنا به دستور فرمانده به سوی اهداف تعیین شده حرکت کردیم و در آن عملیات به پیروزی بزرگی دست یافتیم!

***************** 

Картинки по запросу

از آن روز تا کنون من همیشه به این می اندیشم که آیا شهادت مظلومانه و ستم ستیزانه امام حسین(ع) و یاران وفادارش  نیز تنها برپایی آیین های سوگواری بوده؟!! 

یا تحقق اهداف بلند و بزرگ انسانی چون آزادی و آزادگی انسان و رهایی از همه قید و بندهایی است که خودکامگان خودخواه بر دست و پای اندیشه های بشری نهاده اند؟!!

آیا پیام این« خاطره» نمی تواند نقطه پایانی بر « تاریخ پرمخاطره » انحراف از مکتب عاشورا باشد؟!

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالاتخاطرات

تاريخ : یک شنبه 9 آبان 1395 | 11:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

       ویژگی های خودکامگان در قرآن


 

#شفیعی_مطهر
 

ازشاخه مرگ سرخ گل می چینم 

جان دادن در ره شرافت دینم
 

تو مرگ و فنا و نیستی می بینی 

من جوشش سبز زندگی می بینم 


 

امروز نگاهی داریم به ویژگی ها و نشانه های خودکامگان و رژیم استبدادی در قرآن:

۱-حاکم مستبد مردم را به بردگی کشانده و از آنان آزادی را سلب می کند.

"وَ قَومها لَنا عابِدون".قوم موسی(ع)و هارون ما را بندگی می کنند.

۲-فرصت ارشاد و انتقاد به کسی نمی دهد .بدین سبب کارهای زشت خود در نظرش پسندیده جلوه می کند.

"وَ کذلِکَ زُیِّنَ لِفِرعَون سوءُ عَمَلِهِ ".

به همین طور عمل زشت فرعون در نظرش زیبا می نمود.

۳-آنچه در امر مملکت به نظرش آمد ،قابل اجرا می داند و رای خود را بدون دلیل بر آرای دیگران مقدم می شمارد.

"قالَ فِرعَون ما اَریکُم اِلّا اَری".

فرعون گفت:به صلاح شما نمی دانم جز آنچه را که خود صلاح بدانم!

۴-مانع رشد فکری و اراده مردم شده ،جامعه را در حال جمود و خمودگی نگاه داشته و به اطاعت کورکورانه وامی دارد.

"فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوه".

مردم خود را به زبونی و خواری کشانید تا اطاعتش کنند.

۵-فرمانروای خودکامه خودخواهی را به نهایت رسانده  شخص خود را موجودی مقدّس و بالاتر از همه می پندارد و اگر زمینه مناسب بیابد تا ادّعای خدایی پیش می رود و از همگان پرستش و خضوع مطلق می طلبد.

"ما عَلِمتُ لَکُم مِن اِله غَیری" وَ "فَقالَ اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی".

من جز خودم کسی را خدای شما نمی دانم.

۶-حاکم خودکامه در برابر دعوت حق و منطق عقل از در تهدید و ارعاب برآمده با ایجاد فشار و اختناق ،معتقدات قلبی و احساسات باطنی مردم را تابع هوی و هوس خود قرار می دهد...و اگر نتوانست در عقیده و ایمان مردم رخنه پدید آورد، به زور شلّاق و سرنیزه متوسّل می شود و چون از تصرّف در روح و قلب مخالفان خود مایوس شد، جسم و پیکرشان را در معرض شکنجه های غیر انسانی قرار می دهد:

"قالَ آمَنتُم لَهُ قَبلَ اَن آذَنَ لَکُم فَلِاُقَطِّعَنّ اَیدیکُم وَ اَرجُلَکُم مِن خِلاف وَ لَاُصَلِّبَنَّکُم فی جُذوعِ النَّخل".

(فرعون)گفت:به او (موسی) ایمان آوردید پیش از آن که من به شما اجازه بدهم؟پس حتما دست و پای شما را از چپ و راست قطع می کنم و شما را به دار می زنم.

۷-دیکتاتور مخالفان خود را به باد تهمت و ناسزا گرفته و به جاه طلبی و اخلالگری و ایجاد فتنه و فسادمتهم می کند:

"وَ تَکون لَکُما الکِبریاءِ فِی الاَرضِ یُریدونَ اَن یخرجاکُم مِن اَرضِکُم بِسِحرِهِما وَ یَذهَبا بِطَریقَتِکُمُ المُثلی".

(فرعون گفت):می خواهید بساط ما را برچیده خودتان بر روی زمین حکمفرما بشوید؟موسی و هارون می خواهند با مکر و افسون خود شما را بیرون رانده و روش عالی شما (رژیم)را از میان ببرند.

۸-حاکم مستبد در عین حال که با اهل دین و ایمان مبارزه می کند، تظاهر به دین داری کرده، خویشتن را حامی و طرفدار دیانت معرّفی می کند:

" اِنّی اَخافُ اَن یُبَدِّلَ دینَکُم اَو اَن یُظهِر فِی الاَرضِ الفَساد".

(فرعون گفت):می ترسم موسی دین شما را تغییر داده  یا اینکه بر روی زمین فساد برپا کند.

۹-به پیروی از اصل "جدایی بینداز و حکومت کن"حاکم زورگو فاصله طبقاتی در میان افراد ملت ایجاد می کند:

"اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرضِ وَ جَعَلَ اَهلَها شیَعا یَستَضعِف طائِفَه مِنهُم "

فرعون در آن سرزمین  گردنکشی را آغاز کرد و میان مردم تفرقه انداخت و عدّه ای را زیر دست عدّه ای دیگر قرار داد.

۱۰-فرمانروای ستمگر  ثروت مملکت را مال شخصی خود حساب کرده و هرگونه تصرّف را در آن جایز می شمارد:

"اَلَیسَ لی مُلک مِصر وَ هذهِ الاَنهار تَجری مِن تَحتی".

(فرعون گفت):آیا مگر سرزمین مصر از آن من نیست و این نهرها از کاخ من جاری نمی شود ؟     

(نقل مضمون از کتاب"نظام اجتماعی اسلام" ،نوشته سید ابوالفضل موسوی زنجانی)

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 3 آبان 1395 | 9:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آيا هنوز در به همان پاشنه نمي چرخد؟!! 

 

#شفیعی_مطهر

   حاج زين العابدين مراغه اي (مراغه 1255 ق- استانبول 1328 ق) از معاصران دورﮤ ناصرالدين شاه قاجار بود. وي در جواني به مسكو رفت و تابعيت كشور روسيه را پذيرفت و در آنجا به شغل تجارت مشغول شد. ولي سرانجام به خاطر عشق به ميهن از تابعيت روسيه خارج گرديده و تبعيت ايران را پذيرفت و سپس به استانبول رفته تا پايان عمر در همان جا ماند. 

 وي نويسندﮤ كتاب مشهور« سياحت نامـﮥ ابراهيم بيگ» است. اين كتاب كه دربارﮤ اوضاع اجتماعي ايران در عهد قاجار از زبان يك سيّاح خيالي نوشته شده، در بيداري ايرانيان سهم بسزايي داشته است.

   اكنون حدود ۱۱۰ سال از درگذشت اين نويسنده دردآشنا مي گذرد. شما با شناختي كه از روحيات جامعه خودمان داريد، وقتي كتاب «غرب زدگي» مرحوم جلال آل احمد يا «سياحت نامه ابراهيم بيگ» را مي خوانيد، انگار سيماي امروز جامعه خود را به تماشا نشسته ايد.

 امروز من بخشي از كتاب سياحت نامه ابراهيم بيگ را برايتان نقل مي كنم . شما هم در اين ایام عملا دعا كنيد تا شايد ما ملت با تغيير و تحوّل در حال با كمك يكديگر بتوانيم نقطه اي بر پايان اين نابساماني ها بگذاريم.

  اَلّلهُمَّ غَيِّر سوءَ حالَنا بِحُسنِ حالِكَ....

سياحت نامه ابراهيم بيگ

نوشته:زين العابدين مراغه اي



نتيجـﮥ سياحت من اين است كه در تمام آن مملكت ها كه از ايران ديدم، در هيچ بلادي آثار ترقّيات، و تمايل به تمدّن به نظرم نيامد كه بدان خوش وقت شوم. 

در زراعت و تجارت بدانچه از نياكان خودشان ديده اند، قناعت دارند و جاي بسي تعجّب است كه بدان يكي مفتخرند كه شيوﮤ اسلاف هنوز تماماً در ميان ما مرعي است. اما از اين طرف در تجملّات بيهوده و فراهم آوردن اسباب تزيينات خانگي به درجه اي پيش افتاده اند كه ابداً اجدادشان آن وضع را در خواب خودشان هم نديده بودند. 

  به جاي ظروف مسين كه از معمولات و مصنوعات وطن عزيز بود و يك صد سال به رفع احتياجات يك خانوادﮤ بزرگي به قدر دويست تومان از آن كفايت مي نمود و در آخر هم از قيمت آن چيزي نمي كاست، امروز به دويست تومان يك پارچه چلچراغ خريده از سقف اتاق هاي خودشان مي آويزند. كه به يك افتادن به جز از يك كلمـﮥ «واه» صاحبش چيزي از آن باقي نمي ماند. واضح است كه از تصوّر نياكانشان امثال اين چيزها هيچ وقتي نگذشته بود.
يكي از اين انبوه مردم كه علي الاكثر صاحبان املاك هستند، هيچ گاهي بدين خيال نيفتاده اند كه از مملكت همسايه يك ماشين خرمن كوبي يا يك داس ماشين دار براي درودن غلّه، يا اين كه ماشين گندم پاك كن براي نمونه خريده، بياورند. در مزارع خودشان به كار وادارند تا محسنّات آن ها را به راي العين ملاحظه كنند. 

  در تمامي اين مملكت از شهرهاي بزرگ گرفته تا قصبات و قريه ها دودكش يك ماشين فابريكي ديده نمي شود كه دودي از آن متصاعد گردد. و از هيچ طرف بانگ سوت و صفير حركت و ورود راه آهن شنيده نمي شود. 

در هيچ شهري به نام دواير دولتي عمارت بلند و باشكوهي نيست. از مكاتب دولتي و مريضخانه در هيچ جا نشاني نمي توان يافت. در هيچ نقطه كمپاني و بانك كه نمونـﮥ ترقّي و تمدّن است، مشهود نيست. كسي را پرواي وضع مساجد نيست. مقابر بزرگان پيشين مانند سلاطين صفويه و غيره همه خراب. از زحمات نايب السّلطنه عبّاس ميرزاي مرحوم و خدمات اميركبير ميرزا تقي خان مغفور كه در راه ملك و ملّت كرده و كشيدند، سخني كه دليل قدردانيِ اخلاف باشد ،در ميان نيست. نه نيكان را به رحمت ياد مي كنند، نه بدان را به بدي نام مي برند.
ترك حقوق و قطع صلـﮥ رَحِم و بي مروّتي و عدم انصاف و بدخواهيِ همديگر شغلشان است. ولي با اين وضع چون پنج نفري يك جا گرد آمدند، مي گويند اي بابا، دنيا پنج روز است، بايد فكر آخرت نمود. اما همه دروغ مي گويند و فعلاً منكرند. آنچه از خيالشان نمي گذرد، همان پرسش روز حساب است. 

خيرات مي كنند، اما اطعام اغنيا مي كنند، نه فقرا. اعمالشان همه از روي رياست. بي طمع و توقّع به احدي سلام نمي دهند. اخلاق مردم چندان فاسد گشته كه اصلاح آن مشكل مي آيد ،مگر اين كه محض تسلّي خودمان بگوييم: 

«چنان نماند، چنين نيز هم نخواهد ماند».
 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 28 مهر 1395 | 9:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

عوامی گری و قشری نگری 

 

#شفیعی_مطهر

    شاید اغراق نباشد اگر بگوییم در  طول تاریخ و در عرض جغرافیا  چه در ایران و چه در سایر کشورهای جهان ، سخت ترین و مهلک ترین ضربه هایی که بر پیکره حق و حقیقت وارد شده  و كاروان تمدن و فرهنگ بشري را به قهقرا كشانده ، همانا «عوامی گری و قشری نگری» است. 

   از عصیان و سرکشی در برابر فراخوان حیات بخش پیامبران توسط افراد عوام و تنگ نظر گرفته تا خروج جاهلانه خوارج علیه دعوت رهایی بخش امام علی (ع) و یورش متعصبّانه و کورکورانه کوفیان قشری نگر علیه امام حسین(ع) همه و همه ناشی از عدم ژرف نگری و برداشت های سطحی و ظاهری آنان است . این حرکت های جاهلانه بیشترین ضربه ها بر پیکره حیات و پیشرفت و ترقی ملت ها زده و می زند. متاسّفانه عوامل خودکامه بومی و دشمنان بیگانه از این چالش فاجعه آمیز و از این سودای خردستیز افراد ساده اندیش بیشترین سود را برده و می برند.

   بنابراین گسترش آگاهی و ژرف بخشیدن به افکار مردم و نیز سوق دادن جامعه به سوی عقلانیت و خردورزی از مهم ترین رسالت ها و ماموریت های روشنفکران و آگاهان ملت است.

   نمونه ای از این سیمای اسف انگیز و عقل گریز در تابلوی تاریخی زیر به خوبی به تصویر کشیده شده است:

  « از روز ۲۵ تير ۱۳۰۳ در تهران شايع شد كه در سقّاخانه واقع در چهارراه شيخ هادي معجزه اي روي داده است. بازاريان و كسبه به مناسبت معجزه دو شب بازار و خيابان ها را چراغاني كردند و تحريكات بسيار شد. مردم عوام و خرافي گروه گروه به سوي سقّاخانه روانه شده، نذر مي دادند و شمع روشن مي كردند. 

  «ماژور ايمبري» ويس كنسول سفارت آمريكا كه از سوي مجله جغرافيايي ملي آمريكا هم مأموريت داشت از نقاط جالب توجّه ايران براي آن مجلّه عكس برداري كند، براي عكس برداري از سقّاخانه با بي احتياطي و بدون در نظر گرفتن هيجان احساسات مذهبي مردم همراه «لوين سيمور» آمريكايي بعدازظهر روز جمعه ۲۷ تيرماه ۱۳۰۳ (۱۸ ژوئيه ۱۹۲۴) براي عكس برداري با درشكه به سوي سقاخانه رفت. 

در جلوی سقاخانه و در ميان ازدحام توده عوام و خرافي پياده شد و با كمك «سيمور» دوربين عكاسي خود را روي سه پايه نصب كرد ؛ ولي مردم مانع از عكس برداري شدند و از هر سوي عباي خود را جلو دوربين او مي گرفتند تا كار به خشونت رسيد، دو نفر پليس كه در آن محل بودند، مداخله كرده و «ايمبري» و «سيمور» را سوار درشكه خودشان نموده برگرداندند ، بي آن كه موفق به گرفتن عكس بشوند. 

پس از حركت درشكه گروهي از آن افراد جاهل به تصوّر اين كه او عكس از سقاخانه گرفته است، بر آن شدند كه او را تعقيب كرده دوربينش را بگيرند. 

در همين لحظه صدايي ازميان جمعيت برخاست كه گفت: 

«فرنگي در سقاخانه زهر ريخت!» 

درحالي كه فرنگي به سقّاخانه نزديك نشده بود. اين صداي شوم به تحريك چه كساني و از گلوي چه كسي بيرون آمد، هنوز دانسته نشده است ؛ ولي اين صدا چون يك آژير خطر بود، افراد جاهل ومتعصّب از هرسو به تعقيب درشكه پرداختند و به ايمبري و سيمور، حمله ور شدند، دوربين او راگرفته و هردو را به شدّت زخمي نمودند.  پليس آن دو را با درشكه به بيمارستان شهرباني برد ، ولي جمعيت عوام هيجان زده تحريك شده به ساختمان بيمارستان هجوم بردند و با ضربه هاي مشت و چاقو به آن دو آمريكايي حمله ور گرديدند. براثر اين هجوم و ضربه هاي آجر و مشت و چاقو ، «ايمبري» كشته شد ؛ ولي «سيمور» جان نيمه سالم به در برد و به بيمارستان آمريكايي زيرنظر ومراقبت شديد پليس منتقل گرديد. 

   عده اي معتقد بودند كه شايعه معجزه سقّاخانه از سوي مخالفان سردار سپه براي درهم ريختن نقشه زمامداري او ترتيب داده شد، ولي او نيز از اين توطئه براي درهم شكستن قدرت مخالفان بهره برداري كرد. 

   روز بيست و نهم تيرماه تشييع جنازه ايمبري با شركت نخست وزير و هيأت دولت انجام شد و جنازه او در كليساي انجيلي به امانت گذارده شد. اين شايعه بر زبان ها بود كه به مناسبت گفت وگوي بستن قرارداد نفت شمال با آمريكا و نيز گفت وگوي گرفتن سي ميليون دلار وام از آن دولت براي جلوگيري از اين دو كار و به تحريك عوامل سفارت انگليس و مذهبيّون و ايرانيان وابسته به آن سفارت معجزه سقّاخانه صحنه سازي شده و به قتل ايمبري منجر شده است. ولي اعلاميه سردار سپه رئيس الوزرا و فرمانده كل قوا ارتباط اين حادثه را با سياست خارجي رد كرده و نيز دكتر ميليسپو نوشته است: 

   اگر ايمبري شخص واقع بين و خردمندي بود ، هيچ گاه به چنين بليّه اي دچار نمي شد. چون اشرار به دنبال او نبودند، بلكه او پا به محلّي نهاد كه شرايط به خصوصي در آنجا حكمفرما و عوامل خطر كاملاً مشهود بود ! 

نيز مصطفي فاتح اين پيش آمد را با امتياز نفت مربوط نمي داند و آن را يك توطئه ناشي از تضادهاي سياست هاي داخلي مي شمارد. 

   پس از اين حادثه، به تصويب دولت از روز ۲۹ تير در تهران حكومت نظامي برقرار شد. سرانجام پس از چند مكاتبه كه ميان ژوزف سن گرنفلد وزير مختار آمريكا و محمدعلي فروغي وزير خارجه ايران انجام گرديد، سوءتفاهم برطرف شد و هردو طرف مقرّرات و تعهّدات دوستانه و سياسي و اقتصادي ميان دو كشور را كه در نخستين عهدنامه ايران و آمريكا در ۱۸۵۶ م. تصريح شده است، تأكيد كردند و قرار شد دولت ايران شش هزار دلار به خانواده ايمبري و دو هزار دلار به سيمور پرداخت كند. »

(منبع:ایران نیوز پی پر )

   برخي از تحليل گران بر اين باورند كه دولت وقت به رياست قوام به منظور كاستن از نفوذ  ستمگرانه انگليس تصميم داشت  با واگذاري بخشي از نفت  به آمركا پاي آن دولت را به عنوان آلترناتيو انگليس به ايران باز كند ؛ بنابراين عوامل انگليسي اين توطئه را طرّاحي كردند تا آمريكا از ورود به عرصه سياسي و اقتصادي ايران وحشت كند  كه متاسّفانه به علّت عوامي گري و قشري نگري برخي مردم ، در اين نقشه كاملا موفق شد!!

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 26 مهر 1395 | 9:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ارمغان عاشورا 

 

(#شفیعی_مطهر)

عاشورایی دیگر گذشت و ما را  گامی به سوی سفر به دیار حبیب نزدیک تر کرد . 

من خیلی وقت است  بر این باورم که فلفسه برگزاری آیین های دینی و ملی چون سالروز میلاد یا شهادت یا وفات پیشوایان و بزرگان این است که ما از این رهگذر، توشه ای و از خرمن  آموزه های آنان، خوشه ای برگیریم . بنابراین من امروز یکی از رهنمودهای امام آزادگان حضرت حسین بن علی (ع) را می خواهم به عنوان ارمغان عاشورای حسینی با شما به گفتگو بنشینم .

   ایشان سخنی بدین مضمون دارند :

« عقل و خرد جز با پیروی از حق به کمال نمی رسد

 آیا ما تا کنون درباره تحقق امر فوق اندیشیده ایم ؟ اگر نه هم اکنون کمی بیندیشیم و ببینیم آیا ما در طرح هر مسئله  واقعا به دنبال حقیقت مطلب هستیم ، یا منافع خود ؟ 

اگر ما در بازبینی یک مسئله فقط به دنبال منافع خود باشیم ، دیگر کشف حقیقت از دایره درک ما حذف می شود و این خود ضد کمال بخشی عقل و خرد است .

بدیهی است تنها وجه ممیزه ما نسبت به سایر موجودات « عقل و خرد » ماست و اگر این موهبت عظمی را از ما بگیرند ، دیگر امتیازی بر حیوانات نداریم . 

از سوی دیگر رشد و تکامل این ودیعه الهی - عقل - هم تنها با پیروی از حق تحقّق می یابد ، پس طالبان کمال و رهپویان وصال راهی جز پیروی عارفانه و عاشقانه از حق و حقیقت ندارند . در پویش این راه خدا قول داده  که خود دست ما  گیرد و  به وصال پذیرد :

    « والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین » ( قرآن ، عنکبوت ، ۶۹)

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 | 11:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

کدام بر که بگرییم؟


ما برحسین؟ یا حسین بر ما؟!!/1

 

#شفیعی_مطهر

 

حسین جان ! اکنون قرن هاست که ما در هر کوی و برزن دردنامه تو را می سراییم و بر مظلومیت تو می گرییم ، اما تو بر بلندای قلل رفیع عزّت و حرّیّت ایستاده ای و همه انسان های حق باور و حقیقت پرور را به آزادی و آزادگی فرامی خوانی.

حسین جان ! ای سردار سپاه سپیده ! و ای سالار به خون تپیده ! 

ای طلایه دار سرخ شفق ! و ای طلیعه سپید فلق ! 

تو زنگار انحراف اموی را با فوّاره خون جوانانت زدودی و شعر بلند شهادت را با گلوازه های ایثار سرودی . 

 تو با خون یارانت ، فراخنای افلاک را ستاره باران کردی و پهنای خاک را گلباران نمودی . 

 تو دریا را در وسعت تحقیر کردی و آسمان را در رفعت .

 تو سپیده را در عصمت به پیکار خواندی و سپیدار را در حشمت .

تو سرو را در قامت خجل کردی و کوه را در استقامت .

تو چشمه سار را ایثار  آموختی و ایثار را با ثار آمیختی .

تو حجم وسیع کلمات را در ستایش خود به تنگنا کشاندی و واژه ها را به ژرفا نشاندی .

تراوش نوش سخنانت ، شهد را شرمنده کرد و سخنوران را بنده . 

 جهاد آزادی بخش تو ، ستمدیدگان را شهد عزّت بخشید و ستمگران را شرنگ ذلّت چشانید .

تو شیفتگان شراب وصل را شهد شهادت نوشاندی و فریفتگان سراب جهل را شرنگ مرگ .

تو با نبرد شکوهمند خود مستکبران را ذلیل کردی و مستضعفان را جلیل . 

تو زندگی با ذلّت را مرگ دانستی و مرگ با عزّت را زندگی.

 تو حیات جاودانه را در آیینه مرگ شرافتمندانه یافتی و مشتاقانه به سویش شتافتی . زندگی را پیکار در راه اندیشه نامیدی ، اندیشه ای که ریشه در کوثر رسالت داشته ، زلال وحی می نوشد و کلام رب می نیوشد .

 تو قائدین را الهام بخشیدی و قاعدین را قیام . 

بر شهیدان سروری و بر سروران ، رهبر .

 حسین جان ! این بخشی از کارنامه توست ....

و اما اکنون  بشنو که ما چه کردیم !

ادامه دارد....

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالاتقطعه ادبي

تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 | 7:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 برگی از کتاب عاشورا 

نگاهی متفاوت به عاشورا

#شفیعی_مطهر

 

«عاشورا»در متن زندگى شيعه و در عمق باورهاى پاك او جريان داشته و«نهضت كربلا»،در طول چهارده قرن،با كوثرى زلال و عميق،سيراب كننده ‏جان ها بوده است.

هم اكنون نيز عاشورا،كانونى است كه ميليون ها دايره ريز و درشت از ارزش ها،احساس ها، عاطفه ‏ها،خردها و اراده ‏ها بر گرد آن مى چرخد و پرگارى است كه ‏عشق را ترسيم مى‏ كند.

بى شك،محتواى آن حماسه عظيم و انگيزه ‏ها و اهداف و درس هايش يك‏«فرهنگ‏»غنى و ناب و الهام بخش را تشكيل مى ‏دهد و در حوزه وسيع تشيع و دلباختگان اهل بيت،كوچك و بزرگ و عالم و عامى،همواره با«فرهنگ عاشورا» زيسته،رشد كرده و براى آن جان باخته‏ اند،تا آنجا كه در آغاز تولد،كام نوزاد را با تربت ‏سيد الشهدا(ع‏)و آب فرات بر مى‏ دارند و هنگام خاكس پارى،تربت كربلا به همراه مرده مى‏ گذارند و در فاصله ولادت تا مرگ هم به حسين بن على‏(ع‏)عشق‏ مى‏ ورزند و براى شهادتش اشك مى ‏ريزند و اين مهر مقدس،با شير وارد جان ‏مى‏ شود و با جان به در مى ‏رود.

 ضرورت كار در باره نهضت كربلا،تا كنون بسيار نوشته،سروده و تحقيق شده است و صاحبان فكر و قلم از زواياى مختلف و با ديدهاى گونه‏ گون به اين حماسه‏ نگريسته ‏اند،به گونه ‏اى كه مجموعه آثار مربوط به قيام كربلا و مسائل جنبى آن،كتابخانه عظيمى را تشكيل مى ‏دهد،اما...همچنان زمينه و ميدان براى‏ پژوهش و عرضه‏ هاى جديد در اين باره باز است.به قول ‏«صائب‏»:

يك عمر مى‏ توان سخن از زلف يار گفت       

در بند آن مباش كه مضمون نمانده است‏

...بیایید لحظاتی چند و با دلی دردمند در حال و هوای بامداد عاشورا و در سرزمین نینوا تنفس کنیم...

امام حسین (ع) صبح عاشورا پس از صف آرایی سپاه اندک خود دست به دعا برداشت :

"اللهم انت ثقتی فی کل شده .... "الی آخر...

" خدایا ! تویی معتمد و پشتیبان من در هر اندوه گلوگیری . تویی امید من در هر شدت جانکاهی . تویی ملجاء و ساز و برگ من . چه بسیار اندوه دلاویز که دل را به کاهش اندازد و راه چاره را مسدود کند و دوست را به دست خذلان فرسایش دهد و دشمن را در شماتت افزایش کند . من به درگاه تو روی آوردم و شکایت به تو کردم و راز دل جز با تو نگفتم و آن بلای متراکم را تو فرج بخشیدی و زایل ساختی . پس تویی ولی هر نعمت و خداوند هر نیکویی و منتهای هر خواست و آرزو..."

سپس امام (ع) مقابل سپاه دشمن رفت و با صدایی هر چه رساتر که بیشترشان می شنیدند فریاد کرد :

"ای مردم عراق ! گفتارم را بشنوید و در کشتن شتاب نورزید، تا شما را بر آنچه بر من واجب است، موعظه کنم و عذر خود را در آمدن به عراق باز گویم . آنگاه اگر عذر مرا پذیرفتید و سخن مرا باور کردید و از راه عدل و انصاف با من رفتار نمودید ، راه خوشبختی خود را هموار ساخته اید و شما را بر من راهی نباشد  و اگر هم عذر مرا نپذیرفتید و از راه عدل و انصاف منحرف شدید،  کشتن من پس از این باشد که پشت و روی این کار را با دیده تامل بنگرید و از روی شتاب زدگی و بی فکری به چنین کار بزرگی دست نبرید . پشتیبان من خدایی است که قزآن را فرستاده است . خدا بندگان شایسته خویش را سرپرستی می کند . .."

"...ای مردم! مرا بشناسید و ببینید که من که هستم ! آنگاه به خود آیید و خود را ملامت کنید و نیک بیندیشید که آیا کشتن و پایمال کردن حرمت من برای شما جایز است ؟! "

حضرت سپس خود را کاملا معرفی کرد،ولی پاسخی نشنید.سرانجام امام روی به یاران با وفای خود کرد و فرمود :

"مقاومت ! ای بزرگ زادگان ! پس مرگ نیست مگر پلی که عبورتان می دهد از رنج و سختی به سوی بهشت های گسترده و نعمت های پایدار . پس کدام یک کراهت دارد که از زندان و عذاب (زندگی در نظام ستمگر) منتقل گردد؟ همانا پدرم از فرستاده خدا - که درود خداي بر او باد - نقل کرد که دنیا زندان مومن است و بهشت کافر و مرگ ، پل آنان است به جانب بهشت هاشان و پل اینان است به سوی جهنم شان . در حدیث او گزاف و دروغ نبود و من نیز دروغ نمی گویم..."

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 15 مهر 1395 | 15:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

گامی در بررسی تحریفات رویدادهای عاشورا 

#شفیعی_مطهر

 امام حسين(ع) :  « من دلائل العالم انتقاده لحدیثه »   

(تحف العقول ، ص ۲۴۸)

سخنی که از قید قلم رسته و بر صدر مقال نشسته ، گهری ناب و جرعه ای از آفتاب است که از اندیشه و بیان امام حسین (ع) تراویده و بر صفحه ای از صحیفه هستی أرمیده است . 

امام آزادگان ، تفکّر و نقّادی سخن را تا بدان پایه ارج می نهند که آن را از نشانه ها و دلایل دانایی انسان می دانند .   عقل را باید به کمال رساند و آن را بر صدر استدلال نشاند . ایشان بر این باورند که : 

« عقل جز با پیروی از حق به کمال نمی رسد .» 

   اکنون ما امّتی هستیم که پیروی از ائمّه اطهار (َع) را افتخار خود می دانیم و ارادت و محبت خود نسبت به ایشان را انگیزه همه کارهای خود می شماریم . آیین ها و مراسمی که ما هر ساله به انگیزه عزاداری و سوگواری حضرت سیدالشّهدا(ع) برگزار می کنیم ،  آیا نباید ما را گامی به سوی شناخت راه و روش ایشان نزدیک کند ؟ 

ما در این آیین ها چقدر شعر و شعار و نوحه و مصیبت مبنی بر تشنگی این بزرگواران نقل می کنیم ، اما کمتر از بیانات و سخنان خود ایشان می گوییم .

سخنرانی حضرت امام حسین(ع) در «منی» از بی نظیرترین و زیباترین و شیواترین بیانات تاریخ است . طراوت و تازگی در فرازهای شگفت انگیز سخنان ایشان جلوه گر است .اما چون نوحه های بی پایه مداحان گریه آور و سوزناک است ، بیشتر وقت مجالس عزاداری در اختیار آنان است. 

 امروز بخشی از دردنامه امروزین عاشورا از بیانات استاد مطهری را با هم بخوانیم و بر مصیبت تازه کربلا و عاشورا ، که خود آن را آفریده ایم ، بگرییم !! 


 

 قصه لیلا مادر حضرت علی اکبر(ع)

نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا ، که یکی از معروف‌ترین قضایا است و حتّی یک سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند، ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر. حتی من در قم، در مجلسی که به نام آیت الله بروجردی تشکیل شده بود ،که البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را در آنجا شنیدم ،که علی اکبر به میدان رفت. حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت آنجا موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن. شاید خداوند این فرزند را سالم برگرداند!

اولا در کربلا لیلایی نبوده ،که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین نوشته اند: هر کس که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می شد عذری برایش ذکر کند، ذکر می کرد. به جز برای علی اکبر «فاستاذن اباه فاذن له»؛ یعنی تا اجازه خواست گفت : برو. حال چه شعرها که سروده نشده! از جمله این شعر که می گوید:

 

خیز ای بابا از این صحرا رویم

نک به سوی خیمه لیلا رویم

 

نمونه دیگری که در همین باره خیلی عجیب بود و در همین تهران، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر در چند سال پیش از یکی از اهل منبر ،که روضه لیلا را می خواند، شنیدم . من در آنجا چیزی شنیدم  ،که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود ، از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!! این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز:

 

نذر علیه لئن عادوا و ان رجعوا

لازرعن طریق تفت ریحانا

 

من نذر کردم که اگر این ها برگردند، راه تفت را ریحان بکارم. این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد ،که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده ،کربلا نیست. بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است، که لیلی در آن سرزمین سکونت می کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضه‌خوان این شعر را برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می خواند. 

تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود، آیا نخواهد گفت که تاریخ این ها چه مزخرفاتی دارد؟ 

آن ها نمی فهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است ، بلکه می‌گویند زن های این ها چقدر بی شعور بوده اند، که نذر می کردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند. این حرف‌ها یعنی چه؟!

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 12 مهر 1395 | 9:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                          مهر هماره فروزان

#شفیعی_مطهر

Картинки по запросу

  امروز نخستین روز مهرماه ، نخستين روز سال تحصيلي و يادآور روزي فراموش نشدني براي همه درس آموزان به ويژه ما فرهنگيان است. 

  ضمنا از سال ۱۳۵۹ با حمله ناگهاني عراق به ايران در روز ۳۱ شهريور آن سال ، اين روزها يادآور حادثه بسيار تلخي براي همه ملل شرق و مسلمان به ويژه براي ما ايراني ها و عراقي هاست.

  مهر، ماهي است كه ماه و مهر دانش بر سينه سپهر پژوهش با طلوعي پرآوازه ، درخششي تازه را مي آغازند. 

در سايه سار بهار تعليم و تربيت ، ميليون ها كودك ، نوجوان و جوان پرتكاپو و دانشجو ، بال و پر مي گشايند و بال در بال ملايك به سوي خلوت سراي خورشيد و چشمه سار نور اميد روي مي آورند. 

صحن و سراي مدارس، دبستان ها ، دبيرستان ها و دانشگاه ها  آغوش پرمهر خود را مي گشايند و اين تشنگان زلال حكمت و معرفت را در خنكاي روح بخش و طراوت آفرين خود آرامش مي بخشايند. 

   زمزمه گرم خيز و نرم ريز چشمه ساران زلال دانش ، دل ها را رامش و جان ها را آرامش مي بخشد. 

  آذرخش آذرافروز و آتشين حكمت ، شمع جان ها را برمي افروزد و هستي سرد و سياه ظلمت جهل را مي سوزد. 

   رگبار روان بخش باران بهاري تعليم ، كوير تشنه تكريم جان ها را طراوت مي بخشد . 

نغمه خواني شورانگيز هزاردستان استادان دل آگاه در صحن و سراي دانشگاه ، سرود سرورآميز حقايق را از پنجره سرخ شقايق مي سرايد.

  در اين شور و حال مستمر كدامين شاعر سخن پرور مي تواند چكامه بلند بشريت را بسرايد و چكاد رفيع انسانيت را به سر آيد؟

  كدامين پيكرتراش پرتوان مي تواند تنديس رويا را تبلور و پرديس زيبا را تصور بخشد؟

  كدامين كشاورز كوشا را توانايي است كه رويش سبز ريشه را از تراوش زلال انديشه سقايت كند و جوانه تُرد تفكّر را از چشمه سار روان تدبُّر طراوت بخشد؟

   كدامين شاهباز تيزپرواز را توان است تا آبگينه گنبد آسمان را بشكافد ، از قلل رفيع خاك بگذرد ، اوج منيع افلاك را درنَوَردَد و با خدا بر سفره " قاب قوسين او ادني" بنشيند؟

  بار يابد به محفلي كان جا         

  جبرئيل اميـــن ندارد بار 

                   ******************

طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت       

  به درآي تا ببيني طيران آدميت

     كدامين افسونگر افسانه ساز است كه افسانه پرواز تا ملكوت را روح بخشد ، قفس جسم و جهان را بشكند و مرغ گلشن رضوان شود؟

    چنين قفس نه سزاي چو من خوش الحاني است

   روم به گلشن رضوان كه مرغ آن چمنم

    كدامين فرشته فرخ فال مي تواند تاج " تبارك الله احسن الخالقين " را بر سر نهد ، بر سرير " خليفه اللّهي " تكيه زند و نشان " لَقَد كَرَّمنا بني آدم " را زيب پيكره خود سازد؟

  رسد آدمي به جايي كه به جز خدا نبيند     

   بنگر كه تا چه حد است مكان آدميت

   كدامين شاهين تيزبال مي تواند قفس بلورين آمال را درهم بشكند ، قصر زمردّين خيال را درهم كوبد ، عرصه آرزوي را كوي به كوي بپويد و " جنّات تجري من تحتها الانهار " را جوي به جوي بجويد؟

  تا به جايي رسد كه مي نرسد      

  پاي اوهــام و پايــه افــكار

   كدامين پروانه عاشق مي تواند آگاهانه جان شيرين را در آتش عشق بگدازد ، عاشقانه سر بر پاي معشوق بگذارد ، عارفانه از تنگناي جهان درگذرد و مشتاقانه به فراخناي ملك لامكان درآيد؟

  جان گدازي اگر به آتش عشق       

عشق را كيمياي جان بيني

  از مضيق حيات در گذري       

  وسعت ملك لامكان بينـــي

  آري از پگاه آفرينش خامه تا گاه نگارش اين چامه ، انسان به عنوان شيرين ترين گلواژه شعر هستي و ايفاكننده نقش اصلي در نمايش آفرينش مطرح بوده و " ابر و باد و مه و خورشيد و فلك " براي او و به فرمان اوست.

  اين افضل خاكيان و مسجود افلاكيان ، اشرف مخلوقات و ارجح موجودات هنگامي مي تواند به اين شرافت و فضيلت بنازد كه بر اساس حكمت و معرفت و تربيت ، گوهر خود را بسازد. 

   آغازين روز مهر هماره فروزان و سالروز آموزش مهرورزي و مهرباني بر همه شما مهربانان مبارك باد!

  

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالاتقطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 1 مهر 1395 | 18:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  اعتماد،عظیم ترین سرمایه اجتماعی 

 #شفیعی_مطهر

اعتماد ،ستونی ستوار و پایه ای پایدار است برای بنای جامعه ای ماندگار.

اعتماد رشته تسبیحی است که همه دانه های فرد فرد اجتماع را انسجام و بنیان های ملت را استحکام می بخشد.

اعتماد زورقی زندگی آفرین و قایقی وزین بر روی دستان امواج مردمی است که در صورت غرق شدن نه از تاک نشان می ماند، نه از تاک نشان.

اعتماد برای اداره یک جامعه چونان پایه ای پولادین و سرمایه ای نمادین است که چنان چه این پایه پایدار نباشد،همه ارکان اجتماع فرومی پاشد.

 اعتماد در لغت یعنی تکیه کردن بر ، واگذاشتن کار به کسی، سپردن چیزی را به کسی ، وثوق و اطمینان (فرهنگ فارسی معین)

یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز :

۱-قوت و غذای مردم

۲-امنیت مردم

۳-اعتماد مردم

مخیر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم، با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم .

زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همه چیزهای دیگر به دست می آید.

اعتماد مردم کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !!

 يكي از مهم‌ترين آسيب هاي اجتماعي كشور تضعيف هنجارهاي اخلاقي و اعتماد اجتماعي است. رواج و رسميت يافتن دروغ در مناسبات فردي و اجتماعي، افزايش و گسترش سوگند در گفتمان‌ها، سوءظن، فردگرايي، تظاهر و ريا، رابطه‌گرايي، قانون‌گريزي، عوام زدگي و عوام فريبي، تملّق و گزافه‌گويي نشانه‌هايي از بحران اخلاقي و نبود اعتماد در جامعه است.

مهم‌ترين دغدغه رفتارشناسان و آسيب‌شناسان اجتماعي افزايش شاخص‌هاي آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه است ؛ تا آنجا كه اختلالات رواني و افسردگي در جامعه ما دومين رتبه بيماري‌ها را از نظر تحميل هزينه‌هاي بهداشتي، رواني و اجتماعي و اقتصادي دارد.

همچنين پرخاشگري و خشونت رو به افزايش است تا آنجا كه بيش از 60 درصد از جرايم به علت خشونت روي مي‌دهد.

در يك پژوهش ميداني بيش از 75 درصد از مردم پول و پارتي را براي احقاق حق خودشان ضروري دانسته و تنها 25 درصد از آن ها به اجراي مساوي قانون اعتقاد داشتند.

از اين نظر مي‌توان چنين برداشت كرد كه شاخص‌هايي چون اميد به آينده، قابل اعتماد بودن يا منصف بودن افراد و تكيه برانصاف اجتماعي در وضع مطلوبي قرار ندارد.

همچنان كه مي‌دانيم ارتباطات عنصر حياتي در جامعه و مايه دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نيز به نوبه خود رابطه نزديك با صميمیت دارد.

براي ايجاد اعتماد، شخص بايد هم به ديگري اعتماد كند و هم خودش دست كم در محدوده رابطه مورد نظر قابل اعتماد باشد.

در يك جامعه اعتماد اجتماعي مثل شيرازه‌اي است كه آحاد آن را به هم پيوند داده و از پراكندگي آن ها جلوگيري مي‌كند.

بي‌اعتمادي افراد به يكديگر و بي‌اعتمادي به ساختار سياسي و اجرايي جامعه باعث بروز سوءاستفاده‌هاي مختلف، رشوه، اختلاس و پديده زيرآب‌زني مي‌شود.

در بررسي انحرافات و مسائل اجتماعي ريشه بسياري از آسيب‌ها را در بي‌اعتمادي افراد به يكديگر مي‌توان جست‌وجو كرد.

وقتي در يك جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بين گروه‌هاي مردم توزيع شود و اين نابرابري در طول زمان استمرار پيدا كند، شكاف بين دو طبقه غني و فقير هر روز بيش‌تر مي‌شود و طبيعي است كه در اين شرايط قوانين و ساختار سياسي جامعه زير سوال رفته و نوعي بي‌اعتمادي اجتماعي را در افراد تقويت مي‌كند.

بي اعتمادي مردم به ساختارهاي اجرايي منجر به تضعيف تعهد اجتماعي و كمرنگ شدن هويت ملي شده و گذشته از آن بي‌اعتمادي به تدريج به سطح روابط ميان فردي كشيده مي‌شود و حاصل آن انزواي اجتماعي است.

بنابراين مي‌توان گفت وقتي سرمايه‌هاي اجتماعي فراموش مي‌شود، فقر و بيكاري، تورم و اعتياد و خودكشي، طلاق و جرايم اخلاقي نيز روندي رو به گسترش مي‌يابد.

(گروه جامعه سایت تبیان زنجان)

 مردم چگونه می توانند در اموری که در دست عده ای به انحصار در آمده، فعالانه مشارکت نمایند؟ .فرآیند مشارکت از جنس اطلاع رسانی نیست که بتوان در مدت کوتاهی و به وسیله یک شیوه نامه مدون آن را از عرصه آرمان به میدان عمل آورد و اجرا نمود. مشارکت همه احاد مردم در همه امور جامعه خود قبل از هر چیز یک فرهنگ است و هر پدیده مترقی تا زمانی که به شکل یک فرهنگ در نیامده و لباس فرهنگ نپوشیده، ماندگار و جاودان نخواهد شد. 

همان گونه که ابل وایزمن می گوید :

«انقلاب ها هرچند اصیل باشند، تا به فرهنگ تبدیل نشوند، ماندگار نخواهند شد». 

مهم ترین عنصر محوری در مشارکت گریزی یا مشارکت پذیری در امور حکومت، اعتماد است.اعتماد متقابل حکومت و مردم را می توان محور و مدار مشارکت مردم دانست. مردم ما از نظر فرهنگی و تاریخی دچار یک مشکل هستند و آن عدم تجربه نظام های مردم سالار است. در فرهنگ رایج ما شهریار، قیم جامعه محسوب شده و هم اوست که می تواند در تمام حوزه های زندگی مردم دخل و تصرف نموده و صاحب نظر باشد و این که او از نظر ایده و تفکر توده مردم استفاده نماید و اجازه مشارکت به آن ها بدهد، حالت مضحکی به خود می گیرد و این امر ناشی از سلطه تاریخی حکومت های خود کامه و شاهنشاهی در طول تاریخ است . 

حال که مردم در طول دوره ای سی و هشت ساله جسته و گریخته توانسته اند مردم سالاری را تجربه کنند، حافظه تاریخی آن ها اجازه اعتماد به خود و صاحبان حکومتشان را نداده و حتی این عدم اعتماد در بسیاری از دولتمردان ما هم تسری پیدا کرده و موجب شده است تا به واسطه همین عدم اعتماد، فرهنگ مشارکت در مردم ما هنوز درونی نشده و هنوز در سطح جامعه ما نگاه بدبینانه ای به این فرآیند و جود داشته باشد. 

وقتی که فرار از مالیات و قانون شکنی و .... در جامعه ما برخلاف جوامعی مثل سوئد و ....  دیده می شود، بیانگر این نکته است که در جوامع ما بر خلاف جوامع دموکراتیک اعتماد نسبت به حاکمیت پایین است و مردم شک دارند که این قوانین و هنجارهای شهروندی در جهت منافع آن ها باشد. همچنین وقتی هیچ ابزاری برای نقد سازنده و آرام برخی ازقدرتمندان در دست نیست و دسترسی مستقیم به مسئولان در جامعه ما به راحتی میسر نیست، حاکی از عدم اعتماد مسئولان نسبت به توانمندی فکری و شعور اجتماعی عامه مردم است. در حالی که با توجه به مطالب مذکور نمی توان گفت که این مفهوم عاریتی از فزهنگ غرب و یا شرق است، بلکه در بطن اسلام و فرهنگ اسلامی ماست و به صورت  قانون اساسی در آمده است. پس باید عینک بدبینی و بی اعتمادی را نسبت به این پدیده به کناری گذاشت و با زدودن غبار تاریخی از فرهنگ اصیل اسلامی و توجه به قانون اساسی ،در نهادینه کردن مشارکت مردم و تعمیق احساس اعتماد متقابل بین مردم و دولتمردان در تمام عرصه های زندگی به سوی آینده ای روشن گام برداریم و با وارد شدن در خم کوچه اول(اعتمادسازی و تحکیم مشارکت همگانی) به یاد داشته باشیم که:

گوسفند از برای چوپان نیست

بلکه چوپان برای خدمت اوست 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 31 شهريور 1395 | 11:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

غدیر ،

تبلور حاكميّت « ملّت » در قامت « امامت »  

#شفیعی_مطهر

   غدیر ، نه یک  روز عام و برکه آرام ، که یک تاریخ تمام است . 

غدیر یک پیچ سرنوشت ساز تاریخ است .

   در این روز ، سرنوشت روشن بشریت با زلال آب های «غدیر» گره خورد . 

هر قطره آن بلور مذاب یک سینه سخن در دل و یک آبشار زلال عرفان بر زبان دارد. 

در غدیر، زنجیر رِقّیت بشر از هم گسست و یوغ اسارت انسان درهم شکست . 

غدیر با تثبیت حاکمیت « الله »، پدیده حاکمیت انسان بر انسان را برانداخت و نیرنگ خودکامگان را نقش بر آب ساخت . 

    منشور غدیر ، اصل « ولاتکن عبد غیرک قد جعلک الله حُرّا » را بر تارک تاریخ نگاشت و با همین اصل ، کرامت انسان را پاس داشت .  

   آرمان غدیر بر این بود که واژه های خودکامگی ، سلطه گری ، سلطه پذیری ، خشونت ورزی ، اباحی گری ، تملّق ، چاپلوسی ، ستمگری ، ستم پذیری ، و.... را از قاموس بشریت بزداید و راه و رسم حق گرایی ، انسان دوستی ، مردم سالاری ، عدالت خواهی ، ستم ستیزی ، آزادی خواهی ، حقوق مداری ، مشارکت پذیری ، مشارکت جویی ، شایسته سالاری ، امانتداری ، صراحت و صداقت سخن ، رفق و مدارا ، ساده زیستی و همه ارزش های عالی اسلامی و انسانی را نهادینه سازد .    

مکتب غدیر ، سعه صدر ، تحمّل عقیده مخالف و ظرفیّت بالا را از ابزار مدیریت و رهبری می داند:

  آله الرّیاسه سعه الصّدر  .

 در این مکتب ، مسند حکومت و زمامداری ، نه یک طعمه و شکار ، که یک امانت الهی است و حاکم در برابر خدا و خلق باید پاسخگو باشد :

  انّ عملک لَیس لک بطعمه و لکنّه فی عنقک امانه  .

 مرام غدیر : « با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا » است . 

مولای برگزیده غدیر حتی اجازه بدرفتاری با دشمنان خونی خود را نمی دهد . 

او تاکید می ورزد که : 

« پس از من  خوارج را نکشید ، زیرا آن که به طلب حق درآید و راه خطا پیماید ، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد و بدان دست گشاید .»

    بنیانگذار مکتب غدیر ، انتقاد و پرسشگری و عدالت خواهی را از حقوق مردم و پاسخگویی ، خدمتگزاری و احساس مسئولیت را از وظایف و تکالیف حاکمان می داند .

« با من ، آن گونه که با خودکامگان سخن می گویند ، سخن مگویید و چونان که با تندخویان رفتار می کنند ، از من کناره نگیرید . با ظاهرسازی و ریا با من آمیزش نکنید و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید . نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ، چه آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران باشد و اجرای عدالت بر او دشوار بود ، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است . پس، از گفتن حق یا رای زدن در عدالت کوتاهی نکنید . »

   و در جای دیگر ، پای فراتر نهاده ، چاپلوسان را رانده ، حق گرایان گزنده را ترجیح می دهد :

« آن کسی را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه می کنی یا می گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند می دارد ، کمتر تو را یاری کند .»

  سلطان سریر غدیر و ابرمرد عرصه تدبیر در دفاع از حقوق انسانی یک شهروند تا بدان جا پیش می تازد که ، قاضی خود را به سبب این که صدایش بلندتر از ارباب رجوع بوده است ، عزل می کند . 

امام علی(ع) به ابوالاسود دولی می فرماید :

 « انّی رایت کلامک یعلوا کلام خصمک ».

 

  در بینش غدیر ، انسانیت انسان ارزش دارد ، نه مواضع سیاسی ، عقیدتی و فکری او . خالق این بینش به مالک اشتر می فرماید : 

« مردم دو گروه اند : یا مسلمان اند ، که برادر تو هستند ، یا غیر مسلمان ، که در آفرینش با شما یکسان اند . » 

 و در دفاع از حقوق دگراندیشان تا بدان پایه اصرار می ورزد که هشدار می دهد : 

« هرکس اقلّیتی(غير مسلماني) را بیازارد ، قطعا مرا آزرده است ! »

   آغازگر نظام غدیر ؛ حاکم را نه تنها مطاع خلق ، که مطیع خالق و خلق نیز می داند :

« هرگز مگو : من فرمانروایم . باید حکم رانده و بی چون و چرا پیروی شوم . چه ، آن کسی که چنین مشی و مشربی و چنین سیستم و نظامی دارد ، روان را ناهنجار ، دین را ناروا و جامعه را ناپایدار می سازد . »

او راز هلاکت و نابودی جامعه را در فقر و فلاکت مردم می داند و رمز فقر آنان را ، قدرت گرایی و ثروت اندوزی اقلیت می شمارد .

....و برای تحقق این گونه آرمان ها بود که با تایید الله و به دست رسول الله (ص) و با گزينش مردم - خلق الله - ،  امیر المومنین علی (ع) ولایت امت اسلام را عهده دار شدند .  

در تاریخ اسلام می خوانیم كه امام علی (ع) با و جود آن كه از طرف خداوند به امامت رسیده بودند ، ولی به دلیل اين كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) مردم با او به عنوان «خلیفه » بيعت نكرده بودند، بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصمیم مردم در تعیین سرنوشتشان تمام این سال ها نه تنها كار شكنی نكرد، بلكه همواره در كنار مردم حتی به خلیفه منتخب مردم نیز به عنوان مشاور كمك می كرد. هم او بود كه به خاطر مردم و بیعت شان بعد از ۲۵ سال بر مسند خلافت نشست ، با وجود این كه ۲۵ سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسیده بود .

     برخی از علمای دین بر این نظرند كه معرفی امام به عنوان شخص شایسته و نامزدحكومت جنبه« تعیینی» دارد،نه«تحميلي» .معصومان حق حکومت دارتد و مردم حق حاکمیّت . حکومت امری دنیایی و از آن مردم است و این حق قابل فسخ و انتقال به دیگری است.  استاد مطهری می گوید:

«اگر امام به حق را مردم ، از روی جهالت و عدم تشخیص نمی خواهند، او به زور نباید و نمی تواند خود را به مردم و به امر خدا تحمیل كند.لزوم بیعت هم همین است»

(حماسه حسینی: مطهری،107)

در كلامی از حضرت علی (ع) می خوانیم كه  :

«رسول خدا مرا متعهد به پیمانی كرده و فرموده بود: پسر ابی طالب ! ولایت امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود كردند و با رضایت در باره تو به وحدت نظر رسیدند، امر ایشان را به عهده بگیر و بپذیر ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آن ها را به خواست خود واگذار، زیرا خدا راه گشایش را به روی تو باز خواهد كرد» . 

ایشان پس از قبول بیعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آن ها فرمود:

«ای مردم ! این امر ، امر شماست. هیچ كس جز آن كه شما او را امیر خود گردانید، حق امارت بر شما را ندارد.» 

آغاز ولایت فرخنده و حکومت خجسته مولا علی علیه السلام بر جهان بشریت ، بر همه نیک اندیشان و سبزکیشان جهان مبارک باد .امید که در پرتو رهبری ها و رهنمود های این پیشوای پرواپیشگان و امیر پرهیزگاران بتوانیم آرمان های بلند تشیع را تحقق بخشیم.

                                             

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

            


موضوعات مرتبط: مقالاتقطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 | 9:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

بن بست!! 
 


#شفیعی_مطهر

پس از مدت ها تعقيب و گريز مجرم و پليس، سرانجام مجرم به سر كوچه اي رسيد. مجرم پيش خود گفت: 

«خدا كند بن بست نباشد.» 

اين را گفت و به سوي انتهاي كوچه شروع به دويدن كرد. 

پليس نيز پيش خود گفت: 

«خدا كند بن بست باشد.» 

با اين اميد به دنبال مجرم دويد. در انتهاي كوچه، كوچه اي ديگر به سمت چپ گشوده بود. مجرم با همان اميد «بن بست نبودن» و پليس نيز با اميد «بن بست بودن» هر دو به دويدن ادامه دادند.

در سر پيچ نهم مجرم با همين اميد باز شروع به دويدن كرد؛ اما وقتي به انتهاي كوچه رسيد، با تعجب ديد كوچه بن بست است. ناگزير خود را براي تسليم آماده كرد. ولي هرچه منتظر شد. خبري از پليس نشد. زيرا پليس در ابتداي پيچ نهم نوميد شده و باز گشته بود!!

در هر كشاكش پيروزي نهايي از آن حريفي است كه يك لحظه بيشتر مقاومت كند.

 

برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: 

 telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 | 10:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 شما چقدر به چشمان خود اطمینان دارید؟ 

#شفیعی_مطهر

شما چقدر به چشمان خود اطمینان دارید؟ آیا آنچه را که چشمانتان می بیند، باور می کنید؟آیا از ترفندهایی که امروزه به وسیله فتوشاپ انجام می دهند ،چقدر آگاهی دارید؟البته دیدن با چشم(عین الیقین) مطمئن ترین طریق شناخت است.اما با این ترفندهای جدید این مطمئن ترین ابزار شناخت نیز مورد تردید قرار گرفته است. من نمی گویم این مطمئن ترین وسیله شناخت را هم از دست بدهید یا به آن بدگمان شوید . بلکه می خواهم این حقیقت را با شما مطرح کنم که  خیلی هم آنچه را که چشمتان می بیند ، باور نکنید . بلکه درصدی -هرچند اندک- احتمال خطا بدهید.

     می گویند : یکی از فلاسفه در کنار راننده خود نشسته بود .سر یک چهار راه وقتی چراغ راهنمایی سبز شد، راننده حرکت کرد.ولی راننده دیگری از سوی دیگر به علت تخلف با او تصادف کرد. پس از آمدن پلیس هر دو مدعی بودند که پس از سبز شدن چراغ حرکت کرده اند. شاهدی نیز جز این فیلسوف حضور نداشت. وقتی از او شهادت خواستند، بنا به مشرب فکری خود این گونه شهادت داد :

   " چشم های من چراغ را سبز می دیدند!!"

    اکنون برای آزمایش صحت یا خطای دید خود تصاویر زیر را ببینید و قبل خواندن زیرنویس آن تشخیص خود را بیان کنید . سپس تشخیص خود را با زیر نویس مقایسه کنید.

 

real or fake

به وسیله برنامه های کامپیوتری عکس ها را به صورتی می شود تغییر داد که شما

در واقعی بودن آن ها شک نکنید ..

در سال های گذشته عکس های زیادی از این قبیل متنشر شده

که بدون شک مدت زیادی باعث بحث و تبادل نظر بوده ..مثلا اخیرا صحبت از پیدا شدن

موجودی هست که بی شباهت به یکی از مجسمه های تخت جمشید نیست.

 


 

 

روزنامه ایران صفحه حوادث تاریخ ٢٠/۵/١٣٨٧ مرداد ماه

پیداشدن لاشه هیولاى دریایى در سواحل امریکا، پژوهشگران را متحیر کرده است. این حیوان، بدنى بدون مو و پوست چرمى با دندان هایى تیز و چیزى شبیه یک منقار دارد. کارشناسان درتلاشند تا این هیولاى دریایى را شناسایى کنند.


اهورا فره وشی: بسیارخوب! اگر باز هم ما کمی شکیبایی کنیم و با نگاهی عمیق به این موضوع بپردازیم ،خواهیم دید که در ٢۵٠٠ سال پیش ما نمونه ای از این هیولا را در تخت جمشید داشته ایم و مجسمه ای بزرگ از آن در تخت جمشید وجود دارد. از نظر شباهتی که بسیار شباهت به این موجود کشف شده دارد. هم از نظر منقار و هم از نظر دست های این موجود. آیا این موجود در ایران بوده

چرا در تخت جمشید چنین مجسمه ای وجود دارد؟

____________ _________ ______

 

 ولی خیلی از عکس هایی که طی

چندین سال گذشته دیدیم از واقعیت برخوردار نبوده و عده ای هم مانند نمونه بالا کاملا واقعی بوده اند .

 این ها نمونه هایی از این عکس ها هستند :

____________ _________ _________ ________

عنکبوت عراقی


 

واقعی

____________ ____

 

تسونامی در تایلند


 

ساختگی

____________ _________ __

 

نمایش نیروی هوایی امریکا


 

ساختگی

____________ _________ __

 

بزرگ ترین سگ دنیا


 

ساختگی

____________ _________ __

 

بزرگ ترین گربه جهان


 

واقعی

____________ ____

 

شکل  گرفتن ابرها به صورت دست خداوند


 

ساختگی

____________ _________ __

 

خواهرهای دوقلوی سیاه و سفید


 

واقعی

____________ ____

 

کشف اسکلت یک غول در خاور میانه


 

ساختگی

____________ _________ __

 

آهوی زال(سفید مو)


 

واقعی

____________ ____

 

پنهان شدن در داشبرد ماشین


 

واقعی

____________ ____

 

دورگه ای از انسان و حیوان


 

ساختگی

____________ _________ __

 

نقاشی کف خیابان


 

واقعی

____________ ____

 

لاشه پری دریایی


 

ساختگی

____________ _________ __

بزرگ ترین خرگوش دنیا


 

واقعی

____________ ____

 

حمله جوجه تیغی به سگ


 

واقعی

____________ ____

 

ماهی گیری جرج بوش در توفان و سیل


 

ساختگی

____________ _________ __

 

غروب آفتاب در قطب شمال


 

ساختگی

____________ _________ __

 

مار شکارچی(از داخل آب)


 

واقعی

____________ ____

 

توریستی بر بالای برج های دوقلو در 11 سپتامبر


 

ساختگی

____________ _________ __

 

معماری عجیب


 

واقعی

____________ ____

 

گربه غول پیکر


 

 

ساختگی

____________ _________ __

 

کفش عجیب و غریب


 

واقعی

____________ ____

 

حمله کوسه  به هلیکوپتر


 

ساختگی

____________ _________ __

 

تمساح غول پیکر


 

واقعی

____________ ____

 

آتش سوزی در جنگل


 

واقعی

____________ ____

 

پول های کشف شده از یه قاچاقچی


 

واقعی

____________ ____

 

توفان شن در عراق


 

واقعی

____________ ____

غبار فضایی به شکل چشم انسان


 

واقعی

____________ _________ __

 

جدیدترین چراغ راهنمایی برای سر چهارراه ها


 

واقعی

____________ ____

منبع :(fariba-روزنه)

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 24 شهريور 1395 | 12:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

وقتی دين باوري در چنبره خردستیزی اسير می شود

 

 #شفیعی_مطهر

   دین، مهم ترین و نیرومندترین عامل رفاه و رستگاری بشر است؛ اما هنگامي كه انسان از عقلانيت خدادادي خود فاصله مي گيرد، همين عامل رشد و رشاد به سهمگين ترين عامل انحطاط و بدبختي تبديل مي شود. به ديگر سخن گرايش به دين هم اگر از روي تفكر، تعقل و انديشمندي نباشد، به ضد خود بدل مي شود.

 خبر زير را بخوانيد و بر شوربختي و شقاوت انسان خردستيز ، آن هم در قلب سرزمين توسعه و تمدن يعني آمريكا بگرييد:

بزرگ ترین خودکشی دسته جمعی تاریخ به فرمان یک رهبر مذهبی!



جیم جونز رهبر یک فرقه مذهبی است که با افکار پوچ و عقب افتاده خود جان مردم را به بازی گرفت. به طور کلی فرقه های مذهبی ایدئولوژیک همواره تلخ ترین صحنه ها را در تاریخ بشر ساخته اند و اکثر اوقات مایه ننگ تاریخ یک کشور بوده اند. 

   جیمز جونز مردی از ایالت ایندیانا با دادن وعده برابری «سیاه» و «سفید» عده ای از مردم را به دنبال خود کشید. 

دو دلیل زیر بیشترین تاثیر را در اعتماد مردم به حرف های وی داشته است:

1 - دهه شصت و اوایل هفتاد اوج نژادپرستی های امریکا بود .

2- مردم از توهمات و عواقب جنگ ویتنام خسته بودند. 

جونز هم مثل تمامی رهبران ایدئولوژیک در جهان در بی هویتی و سردرگمی مردم, خود را مطرح کرد و از خود هویت ساخت و به عبارت دیگر از اب گل آلود ماهی گرفت و خود را عنوان کرد.

   وعده سرزمین موعود را داد و با سخنرانی در کلیسای خودش (موسوم به معبد مردم) و همین طور در کالیفرنیا تعداد زیادی از مردم را دور خود جمع کرد و حتی در یکی از سخنرانی هایش چنین گفت: 

    "اگر وجود خدا را در من ببینید، اشکالی ندارد". 

   و از زاویه  دیگر می توان چنین دید که کشیش جونز ادعای خدایی می کرده.

در سخرانی های بعدی خود قدم های فراتری برداشت و عنوان کرد: 

امریکا دیگر جای ماندن ما نیست و ما باید به سرزمین موعودی مهاجرت کنیم که نه دغدغه  مالی داشته باشیم و نه از بمب اتمی بترسیم. 

و در نتیجه یک روز همه را به دور خود جمع کرد و فرمان هجرت داد, هجرت به عمق جنگل های گویانا (کشوری کوچک در امریکای جنوبی).

بلافاصله بعد رفتن به جنگل های گوانا, شهر رویاهای خود و یا همان سرزمین موعود را ساخت و نامش را "جونز تاون" گذاشت . و شروع به فرستادن تصاویر ویدیویی گرفته شده از این شهر به امریکا کرد تا مردم بیشتری را به سمت خود بکشد.

هنوز ده الی یازده ماه از ساخته شدن شهر نگذشته بود که گزارش هايي از "جونز تاون" به امریکا رسید که در آن نشان می داد کسانی که قصد خروج از شهر را دارند، علاوه بر این که اجازه این کار را دریافت نمی کنند ،بلکه شکنجه هم می شوند و در ادامه این گزارش ها بستگان کسانی که به گوانا رفته بودند، دست به دامن مقامات سیاسی امریکا شدند. بعد از این تقاضاهای دسته جمعی دولت امریکا یک سناتور به نام "رایان" به همراه تعدادی از خبرنگاران را به "جونز تاون" فرستاد.

بعد از ورود بی سر و صدای رایان و همراهانش به این شهر عده ا ی نزد رایان رفتند تا مقدمات فرارشان را فراهم کند. وقتي این خبر به گوش جونز رسید ، بلافاصله دستور قتل آن ها را داد (رایان, خبرنگاران و مراجعه کنندگان به سناتور). سی دقیقه بعد این کشته شدن ها، جونز، مردم را جمع کرد و این چنین گفت: 

  «اول کودکان و بعد خودتان سیانور بخورید تا با هم بمیریم». 

 یک الی دو ساعت بعد از شهر رویاهای جونز، 1900 جنازه باقی مانده بود.










 

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 22 شهريور 1395 | 12:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آیت الله طالقانی، نماد راستین روحانی

 #شفیعی_مطهر

   روز ۱۹ شهریور ماه  سال روز درگذشت نابهنگام آیت الله سید محمود طالقانی است . او که در سال ۱۲۸۵ به دنیا آمده بود در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۸ در حالی که همه از بند رسته های دوران حاکمیت استبداد دل به اندیشه های راهگشای او بسته بودند ، به طور ناگهانی و نا باورانه خبر پر کشیدن این پرستوی مهاجر را شنیدند . پدر ایشان نیز یک روحانی بود،  ولی از ساعت سازی ارتزاق می کرد .

 Image result

     برای آشنایی بیشتر با اندیشه های مترقیانه این اندیشمند مسلمان و مفسر قرآن ضمن بزرگداشت نام و یاد ایشان برگزیده ای از سخنانشان را در موقعیت های مختلف به بررسی می نشینیم :

    " فرزندان من ! نمی خواهم مبارزه گروه های مختلف را نادیده بگیرم . شما فرزندان من هستید . من دلم برای شما می تپد . در زندان از هر گروه که می شنیدم جلوی تیر گذاشته اند، مثل این که به قلب من تیر می زدند ." 

(از آزادی تا شهادت- ص۶۵)

     شما می توانید یک خانواده سالم تشکیل بدهید . این کار استبداد و استعمار است که همه با نظر وحشت و بدبینی به هم نگاه می کنند . ما یک خانواده هستیم و باید با هم بسازیم . اختلافات در حد یک خانواده باشد  نه بیشتر . "  

(همان- ص۱۰۰)

         " اگر این محیط آزادی را قدردانی نکنیم و آن را محیط عقده گشایی و عناد و به هم ریختگی و موضع گیری قرار بدهیم ، نتیجه اش پیدایش مستبدین است .

(همان -ص۲۷۱)

      " این آن را تکفیر می کند . این به آن می گوید:"مرتجع" و آن به این می گوید: "انحرافی!"....باید از همان قدم اول پرچم رحمت را بلند کنیم. " 

(همان - ص۲۱۷)

     " هیچ حزب و جمعیتی هم حق ندارد برای خودش سهم بزرگ تری در نظر بگیرد و  این جهت حکومت را در انحصار خود بگیرد ." 

(همان- ص۶۷)

     "مکتب پرستی یک نوع بت پرستی است." 

(همان- ۳۲)

    " این ملت دنبال مکتب نیست ، دنبال آزادی است . " 

(همان- ص۴۵)

    " اگر این ایده ئولوژی بت شد ، خودش مخرب است ." 

(همان- ص۵۶)

    "روشنفکران ما دچار شرک مترقی هستند." 

(سروش -۲۱)

    " مسائل اجتماعی و مسائل انسانی با فرمول حل نمی شود . دانشگاهی های ما و طلبه های ما همه اش دچار فرمول اند ."  

  (از آزادی تا شهادت- ص۱۸۰)

     آیت الله طالقانی آرزو داشت روحانیان روزی مسئولیت های اجرایی را ترک گویند( به جز موارد استثنایی) و به مساجد برگردند و بر کارها نظارت نمایند.

(همان- صص ۴۳۹- ۴۶۹)

   ایشان در سال ۱۳۳۴نوشت : "

      " هر مسئله و طرح و مرام اجتماعی که خودسران را محدود نماید  و جلوی اراده آنان را بگیرد ، قدمی به هدف پیامبران و اسلام نزدیک تر است . ولی مقصود نهایی نیست . مشروطیت و دموکراسی و سوسیالیسم همه این ها به معنای درست و حقیقی خود گام هایی پی در پی است که ما را به نظر نهایی نزدیک می نماید."           

 ( مقدمه " تنبیه الامه و تنزیه المله" -ص۱۰) 

       و در سال ۱۳۵۸ نوشت :

     "  هر انقلاب علیه ظلم  علیه استبداد و علیه استعمار در هر کجای دنیا که باشد، از نظر ما یک انقلاب اسلامی است . چرا که روح اسلام در جهت رفع ظلم از همه انسان ها و مظلومین است."        

(از آزادی تا شهادت- ص۲۶۳)

       " اگر مخالفین نیامدند از آن ها دعوت کنید تا مجلس قانون اساسی یک بعدی نباشد . "         (سروش-۲۱)

       " حکومت اسلامی بر مبنای آزادی و دموکراسی است و کمونیست ها هم در گفتن مسائلشان و هم در تشکیلاتشان آزاد هستند ."   

(از آزادی تا شهادت- ص۶۴)

      " شما جوانان هر مسلکی که دارید، فطرتتان پاک است . ایرانی اصیل هستید . همه این ها را من می دانم . بهتر از خودت می دانم . سال ها با تو بوده ام . ای جوان مذهبی ! کمونیست! می دانم دردت چیست."     

  ( همان -  ص ۴۵)

     او حتی کمونیسم را مولود استبداد سیاسی و اجتماعی و دینی می دانست. 

    (سخنرانی فیضیه -سروش-۲۱)

       " قرآن و مراجع دینی می خواهند شخصیت زنان حفظ شود . مسئله این است . هیچ اجباری در کار نیست. مسئله محدود کردن زن ها نیست . مسئله چادر نیست . حالا این که روسری سر کنند یا نکنند . باز هم هیچ کس اجباری در این کار نکرده است . اجباری حتی برای زن های مسلمان نیست . چه اجباری؟! وقتی نسبت به آن ها این طور نیست، برای اقلیت های مذهبی مسیحی  زردشتی و یهودی ( که البته خود مقید به حجاب روی همان سنن ایرانی که از قبل بوده هستند) برای آن ها اجباری نیست ."   

  (از آزادی تا شهادت-صص۱۰۹ -۱۱۲)  

       " در مکتب های شرق و غرب اقتصاد حاکم برآزادی است ، ولی در اسلام آزادی حاکم بر اقتصاد است ." 

(همان-ص۴۶۴)

     " ما هیچ وقت در اسلام نمی توانیم تحمل کنیم که استبداد جایش را به یک حزب و یا استبداد دیگری بدهد. " 

( همان-ص۷۸)

     آیت الله طالقانی  بر این باور پای می فشرد که :

      " هیچ کس نباید چنین ادعایی کند که آنچه می گوید و می اندیشد مطابق واقع است ."

      " شماها که حرف های مرا گوش می کنید، نباید تعبدا قبول کنید . شما مسئولید و باید بگویید اینجا اشتباه کردی ."

       دکتر علی گلزاده غفوری معتقد بود : 

 " آرزوی کامل طالقانی این بود که یک اسلام بی متولی نشان دهد ."

(سروش-۲۱)

      طالقانی می گفت: " اسلام با تنگ نظری درست در نمی آید."

(سروش-۲۱۹ )

      "  سینه مستبد با اراده خدا تضاد دارد ." 

( از آزادی تا شهادت-ص۲۴۶)

       طالقانی در واپسین خطبه نماز جمعه تهران گفت :

        "...خودخواهی و خودرایی را کنار بگذاریم . گروه خواهی  فرصت طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم  با درد مندها  رنج کشیده ها و با محروم ها هم صدا شویم . " 

(همان-ص۳۱۹)

در وضعیت کنونی کشور نیز راهبردی کارآمدتر از اجرای نظریات راهگشای این روحانی راستین و اندیشمند به آیین نیست!

روح و روانشان شاد 

و نام و یادشان گرامی باد!

 

نگاهتان را چشم انتظاریم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 | 12:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

روشنگری و کارگری

 

( به بهانه شهادت امام محمد باقر علیه السلام)

#شفیعی_مطهر

  پرده سیاه امشب نیز چون هر شب تار با تیغ پگاهی پر از انوار دریده می شود و روزی روشن بر شبی اهریمن پیروز می گردد ؛ اما امشب گلي پرپر می شود كه پرده ستبر همه تيرگي ها را مي شكافت. امشب شب شهادت حضرت امام محمد باقر(ع) است؛ امام باقر(ع) چونان فلق نه تنها دامن شب تار، كه دامنه شب هاي جور و جهل و جمود قرن ها را درمي نوردید و طومارش را درهم پيچيد.

آسمان شب هفتم ذی حجه سال 114 هجری قمری، ستاره ای از ستارگان ولایت افول کرد، ستاره ای پاک، که تاریکیِ ابرهای پلیدی را می شکافت و زمین و زمینیان را از درخشش خود بهره مند می کرد.

امام محمدباقر علیه السلام ، فرزند سید ساجدین، زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام است. مادر حضرت، فاطمه دختر امام حسن مجتبی است، بدین سبب، امام محمدباقر تنها نواده هاشم، جد بزرگوار ایشان است که پدر و مادر او نیز هر دو هاشمی هستند و تنها علوی است که پدر و مادرش نیز علوی هستند. مادرش زنی صدیقه بود که امام صادق علیه السلام ، در حق ایشان فرمود: 

  «در خاندان امام حسن علیه السلام زنی چون او دیده نشد.»

موقعیت علمی امام محمدباقر علیه السلام

بی تردید، از دیدگاه علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، امام باقر علیه السلام در زمان حیات خویش، شهرت علمی عالم گیری پیدا کرد و همواره در محضر ایشان، مراجعان فراوانی از بلاد اسلامی حاضر بودند.

  ابن عنبه، از علمای معروف اهل سنت مي گويد: «علم او وسیع و حلم او فراوان بود.» 

 مقام علمی امام باقر، مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند. در میان رجوع کننده ها، آن چنان شخصیت علمی امام به چشم می خورد که عبدالله بن عطای مکی می گفت: 

  «عالمان را در محضر هیچ کس، کوچک تر از آن گاه که در محضر ابوجعفر علیه السلام بودند، ندیدم.» 

  حَکَم بن عُیینه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم، در برابر آن حضرت، مانند دانش آموزی در برابر معلم خود، به نظر می رسید. هم چنین ذَهبی در مورد امام آورده:

  «[ایشان] از کسانی [است] که بین علم و عمل و آقایی و شرف و وثاقت و سنگینی جمع کرده و شایستگی برای خلافت داشت.»

  کار و تلاش امام محمدباقر علیه السلام

این تصور خطایی است که فردی برای عبادت و بندگی و داشتن زهد و تقوا دست از کار بکشد و یا از دیگران توقع اداره زندگی خود را داشته باشد. سیره رفتاری ائمه معصوم نیز چنین نبوده است.

سندهای تاریخی، نشان می دهد که امام محمد باقر علیه السلام در کار کشاورزی و فعالیت اقتصادی تلاش بسیاری می کرد و هرگز آسایش طلب نبود. امام خود بر سر ملک ها و مزرعه ها می رفت و هنگام کار، بر افراد نظارت می کرد. هم چنین اگر کاری را به کارگری وا می گذارد که انجام آن برایش دشوار می بود، خود در آن کار با او هم کاری می کرد.

بررسی دیگران درباره زندگی امام، نشان می دهد که ایشان وضع میانه ای داشت؛ غذای او بسیار ساده بود، ولی برای زیردستان، اهل خانه، فقیران و درماندگان، امکانات بیشتری فراهم می کرد.

تاریخ، محمدبن منکدر را از حافظان قران و از بزرگان عصر خود می شناساند. 

او می گوید: ظهر یک روز گرم تابستانی، گذرم به محلی افتاد که در آن امام محمدباقر علیه السلام را دیدار کردم. با خود گفتم : سبحان الله ! او بزرگ قریش است و در چنین ساعتی در طلب دنیا خود را خسته کرده است. بروم و او را موعظه کنم. به او گفتم: 

  «خدا تو را اصلاح کند ! آیا مرد بزرگی از قریش در چنین ساعتی، با چنین حالی طلب دنیا می کند، اگر در چنین حالتی مرگت فرا رسد، چه خواهی کرد؟»

   امام فرمود: «اگر در این حال، مرگ مرا دریابد، مشغول طاعتی از طاعت های خدا هستم؛ زیرا خویش را به این وسیله از تو و دیگر مردم بی نیاز می کنم. هنگامی از مرگ می ترسیدم که در حال معصیت خدا می بودم، و مرگ مرا در حال گناه می یافت.»

محمدبن منکدر می گوید که به او گفتم راست می گویی، خدا تو را رحمت کند. می خواستم تو را پند دهم، تو مرا موعظه کردی.

امام محمد باقر علیه السلام کار می کرد و به دنیا توجه داشت نه بدان معنا که آن را اصالت دهد و درآمد دنیا را هدف خود پندارد. کار برای او وسیله ای برای تأمین معاش و حفظ آبرو بود و می فرمود: 

 «کسی که برای آسایش خانواده تلاش می کند، مانند جهاد در راه خداست.» 

  این گونه کار و آن برداشت از دنیا، درسی برای همه کسانی است که می خواهند زندگی اسلامی داشته باشند. 

این گونه کارکردن امام محمدباقر(ع) برای معیشت و گذران زندگی و سربارنبودن برای جامعه به بهانه تبلیغ دین،می تواند سرمشقی باشد برای همه کسانی که به نام تبلیغ دین،نان دین را می خورند و خود را سربار جامعه کرده اند!

آیا ایشان بیشتر درد دین دارند و اندیشه های دینی را گسترش می دهند یا امام باقر(ع)؟!

شهادت مظلومانه گل سرخ امامت و جوانه سبز عدالت حضرت امام محمد باقر عليه السلام را خدمت همه رهپويان امامت و تلاشگران عرصه عشق و عدالت تسليت مي گويم.

                              در كسب رضاي حق موفق باشيد 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 18 شهريور 1395 | 17:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                  جوشش خون لاله در میدان ژاله

 #شفیعی_مطهر


اینجا میدان ژاله است ، ميدان يورش رجّاله ها بر لبخند لاله ها.

اينجا ميدان رويارويي رگبار تير است بر گل نغمه هاي تكبير.

اينجا نمايشگاه عظيم شرافت بشر است در برابر شرارت شر .

اينجا محل انتشار عطر توحيد است از لب هاي شكوفه هاي شهيد .

اينجا فرودگاه تُندرهاي شور و نشور است از بلنداي مناره هاي نور .

اينجا ميدان مصاف دنائت است با مناعت و عرصه تاخت و تاز عصاره عداوت و قساوت است بر اسوه هاي استقامت و سخاوت .

اينجا صداي شكستن بلور بغض ها فضا را انباشته و پرچم هاي خشم و خروش بر فراز گلدسته هاي قيام برافراشته است.

در اينجا هديه سرخ گلوله هاي سرب شاهي براي قلب هاي عاشقان الهي ، لحظه ها را خونين و ثانيه ها را عطرآگين كرده است .

در اينجا گُل قُرب الهي با نسيم سُرب شاهي شكفته مي شود و غنچه قرابت با شميم شهادت .

در اينجا سينه سرخان عاشق در زلال خون شقايق پَر مي شويند و خون چكان تا خلوتگاه خورشيد پَر مي كشند .

در اينجا سنگيني بار فاجعه ، پشت واژه ها را مي شكند و حجم وسيع مصيبت ، گستره گسترده كلمات را مي آگند.

در اينجا آن قدر بذرهاي جمال در دل خاك نهفت كه نمي دانم فردا - در بهار آزادي - چقدر گل هاي كمال بر فراز خاك خواهد شكفت ؟!

چه طراوت ها كه به غارت رفت ! و چه لطافت ها كه گرفتار شقاوت شد!! 

   در هفده شهريور ۵۷ فرياد " استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي " با خون شهيدان رنگين شد و با شميم عشق ، عطرآگين.

در هفدهم شهريور ۱۳۵۷ تظاهرات ميليوني آزادي خواهان مسلمان در ميدان ژاله (شهدا) به وسيله مزدوران گارد شاهي به خون كشيده شد و عده بسياري از هم ميهنان ما به شهادت رسيدند . گرچه سياهي ستم شاه ،سيماي اين جمعه را  سياه كرد - جمعه سياه - ولي روي ديگر اين سكه ، سرخي خون شهيدان بود كه اين روز را به نام " جمعه خونين " در تاريخ ثبت كرد . 

ضمن گرامي داشت ياد سرخ شهيدان به خون خفته هفده شهريور ، موفقيت و پيروزي همه رهروان راه سبز شهيدان و رسانيدن كلام و ابلاغ پيام اين عزيزان - که گسترش آزادی ها و تکریم شخصیت انسان ها بود -  را از درگاه خداوند متعال و معبود لايزال آرزو دارم . 

 

این کانال تلگرامی چشم به راه نگاه پویشگر شماست:

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: مقالاتقطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 17 شهريور 1395 | 11:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد