ديدني هاي شهر سرب و سراب(۳۶)

  من شخصیتی را دیدم بسی خرسند و بسیار توانمند . توانایی او آنقدر رشد کرده بود که قادر به پذیرش « خطا » و « اشتباه » خود بود!! همه قدرت او نه در « کشور گیری» که در « انتقادپذیری » بود.

  

 من در مسیر زندگی، رهروي را ديدم كه چون راهي براي بازگشت و رقم زدن آغازي خوش نداشت، ناگزير براي خود پاياني خوش را رقم زد . 

 

 من زيباترين عكس ها را در تاريك ترين اتاق ها ظاهر كردم و اين كار اين درس را به من آموخت كه  هر گاه در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتم، بدانم که طبیعت می‏خواهد تصویری زیبا از من بسازد. 

 

 

  من در خزان باغ « برگی » و « میوه ای » را دیدم که هر دو افتادند؛ اما برگ در انتهاي زوال افتاد، ولي ميوه در انتهاي كمال. آن گاه اين پرسش به چالشم طلبيد كه من برگي زردم، يا سيبي سرخ؟! 

 من حقيقت يابي فكور را ديدم بر مسير كمال و حقيقت يافته اي مغرور را بر طريق ضلال. 

ادامه دارد.... 

                                               شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
برچسب‌ها: سرب و سرابانتقادپذيريفكورسيب

تاريخ : یک شنبه 22 خرداد 1390 | 7:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 241 صفحه بعد