دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۸۴)

به خودمون انرژي مثبت بديم

من خود را انسانی دیدم در میان انسان های دیگر در سیاره زمین که بدون دیگران معنایی ندارم.  

  

من موفقیت را از آن تلاشگرانی دیدم که در بازی زندگی چشم به راه دیگران نمی ماندند. 

 

من انسان باشخصیت را دیدم و فهمیدم که اگر انسان « کسی» باشد، لازم نیست« چیزی » باشد. 

عکسفا - گالری عکس ایرانیان

من عقاب را ديدم كه در آغاز پرواز، پر مي زد ؛ اما چون اوج مي گرفت، ديگر حتي به پر زدن هم نياز نداشت. 

barf

من لحظه هاي گذران زندگي را چونان برفي ديدم كه اگر از آن بهره بگيريم، آب مي شود. 

ادامه دارد...... 

      شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
برچسب‌ها: سرب و سرابانسانموفقيتتلاشگرانشخصيتعقاباوج

تاريخ : جمعه 6 آبان 1390 | 7:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

ديدني هاي شهر سرب و سراب(۴۱)

من معلمی را دیدم که چونان شمع می سوخت و جمع را می ساخت. چون سوز و سازش را نگریستم ، اين تشبيه را بي انصافانه دانستم؛ زيرا شمع را مي سازند تا بسوزد ، ولي او مي سوزد تا بسازد.

 

من شخصیت زنی را دیدم که مرغ اندیشه اش را در قفس قابلمه محبوس و دستانش را با جارو مانوس كرده بودند. جهان بيني او تا نوك بيني و پرواز او در پرده نشيني شده بود. افق انديشه اش از درگاه اتاق و سرو قدش از طاق فراتر نمي رفت! من او را شاهيني در قفس و گلي اسير خار و خس يافتم.

من ایدئولوگی را دیدم که برای تحقق ایده یک جامعه آرمانی ، افراد انساني را در قالب واژه هاي خيالي به تصوير مي كشيد. او بر اين پندار بود كه گويا مي شود شخصيتي را الگو گرفت و همه آحاد جامعه را با تاسي به او از طريق زيراكس و كپي برداري تكثير كرد ! وي ، انسان را شيء مي پنداشت و راه افزايش آنان را تكثير مي انگاشت. 

  من دياري را ديدم كه در آن سنگ ها را بسته و سگ ها را گسسته بودند. همه كساني كه از انديشه هاي نو سخن مي گفتند، سگ هاي هار بر ايشان برمي آشفتند. در دياري كه در برابر انديشه هاي نو، سگ ها پارس كنند، كسي نوانديشي را پاس نمي دارد. 

  

ادامه دارد...

                                                           شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
برچسب‌ها: سرب و سرابمعلمشمعشخصيتزنشاهينايدئولوگجامعه آرماني

تاريخ : جمعه 10 تير 1390 | 6:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 241 صفحه بعد