دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۹۰)

 

من شاد بودن را تنها انتقامی ديدم که می توان از دنیا گرفت ، پس باید همیشه و در هر حال شاد باشیم . . .

 

من كوشيدم هیچ گاه از دوست داشتن كسي انصراف ندهم ، حتی اگر به من دروغ گفته باشد ؛ زيرا بايد بازهم به او فرصت جبران را داد . . .

 

 من  زندگی را پیمودن راهی برای رسیدن به خدا ديدم ؛ بنابراين باید همیشه یادمان باشد که قدم ها را طوری برداریم که حتی مورچه دانه کشی زیر پای ما له نشود . . .

من، پرواز را در قاموس فرومايگان لفظي بيهوده و واژه اي ناستوده ديدم ؛ زيرا برای آنان که مفهوم پرواز را نمی فهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچک تر می شوی . .

 

آتنا ایزدبانوی عقل ، خرد ، منطق ، تدبیر ، باوقار و زیبا

من، عقل و خرد را در نگاه ناهشيار و نهانگاه پندار آن گونه ديدم كه اگر روزی عقل را بخرند و بفروشند، ما همه به خیال این که زیادی داریم، فروشنده خواهیم بود. 

ادامه دارد.... 

                   شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
برچسب‌ها: سرب و سرابشادبودندوستيفرصت جبرانمورچهپروازعقل و خرد

تاريخ : پنج شنبه 26 آبان 1390 | 9:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

دیدنی های شهر سرب و سراب (۵)

من نویسنده ای را دیدم که پایش را شکستند؛ اما پايداريش را هرگز !

 ...و شاعري را ديدم كه دستش را قلم كردند ؛ اما قلمش را هرگز !  

  من گويشگران و نگارشگراني را ديدم كه قلم هايشان را شكستند و دهان هايشان را بستند؛ در حالي كه هزار پنجره پرواز در هر بال داشتند و صدهزار حنجره آواز در هر حال. 

 

 من فريادگري را ديدم كه « لال گفتن » را می دانست و « زلال  شکفتن» را می توانست. حنجر به خنجر سپردِ ولی فریادش نمرد. 

ادامه دارد...


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
برچسب‌ها: سرب و سرابنويسندهپايداريقلمپروازحنجر

تاريخ : دو شنبه 6 تير 1390 | 6:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 241 صفحه بعد