دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۸۵)

 

من مردي را موفق به برداشتن كوه از پيش پاي ديدم كه در آغاز شروع به برداشتن سنگ ريزه ها مي كند. 

من قانون زندگي را قانون باورها ديدم و گل هر دستاورد بشري را از شاخسار باورها چيدم. 

من لحظه هاي سكوت و شنيدن را چنان ارزشمند ديدم كه فهميدم اگر انسان خاموش بنشیند تا ديگران به سخنش درآورند، بهتر از آن است كه سخن بگويد تا ديگران خاموشش سازند. 

من هر كاري را كه در آن مايه اي از ترس ديدم، آن را انجام دادم. آن گاه بود كه نه تنها ترس از مرگ ، كه مرگ ترس را نيز نگريستم. 

من دريادلي را ديدم كه دردش نه حصار بركه ، بلكه دغدغه زيستن با ماهياني بود كه انديشه دريا به ذهنشان نرسيده بود.

ادامه دارد...

                     شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
برچسب‌ها: سرب و سرابكوهگلباورسكوتمرگحصار بركه

تاريخ : دو شنبه 9 آبان 1390 | 7:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 241 صفحه بعد