فرق عدالت شکافت ! علی(ع)

  امروز روز نوزدهم ماه مبارک رمضان و دیشب شب قدر و شب ضربت خوردن حضرت امیر مومنان علی علیه السلام بود. ضمن عرض تسلیت و التماس دعا این قطعه را به پیشگاه مولا و همه دوست داران فضیلت و تقوا تقدیم می کنم.

 

               فرق عدالت شکافت !

     همواره با زمین و هوا گریه کرده ایم 

بیش از هزار سال تو را گریه کرده ایم

    با ابر های سوخته هر جا که رفته ایم 

با زخم های آینه هاگریه کرده ایم

    علی جان !

   بیش از هزار سال است که غبار فراق نتوانسته ذره ای از فروغ اشتیاق ما بکاهد . آن گاه که شاخساران سخنانت شکوفه می کرد و صحن و سرای مسجد کوفه را عطرآگین می نمود،  نه فیض سماع داشتیم و نه فوز استماع . اما قرن هاست که زلال حقیقت را از چشمه ساران نهج البلاغه می نوشیم و همراه با آب های صاف و روشن از چشم چشمه ها می جوشیم . سبوی تشنگی را از زلال کوثر امامت پرآب و کام جان را از جام جانان سیراب می کنیم . گل های معطر حکمت را از گلستان ولایت می چینیم و شمیم عطرآگین حریت را از نسیم بهارآفرین عصمت می بوییم . تصویر زیبای انسانیت را در قاب آشنای معصومیت می بینیم و سروش هدایت را از خروش تندیس طهارت می شنویم.

        علی جان !

     سرو، وامدار قامت توست و کوه شرمسار استقامت تو . هر روایت تو رایت هور است و هر حکمت تو مناره نور . پرتو سخن تو انسان را در اقیانوس ضلالت فانوس دلالت است و در روند بلوغ درایت  فروغ هدایت . در عصر سیاه حاکمیت جور و جهل و جمود با قامتی به بلندای قیامت قد برافراشتی و بر گذرگاه خرد چراغ هدایت افروختی . فروغ جهان افروز پیام تو از دامنه قیام تا دامان قیامت را روشن کرد . 

         علی جان !

     تو آمدی و با آمدنت به انسانیت معنا بخشیدی و به محور هستی، محتوا .

تو برای آفرینش بشر بهترین بهانه ای و برای آفرینشگر برترین نشانه . 

در عرصه سخن شیوایی را کمال بخشیدی و رسایی را جمال .

یتیمان را مهربان ترین پدر بودی و درماندگان را صمیمی ترین یاور .

  نگاه تو برای بینوایان نوا بود و برای دردمندان دوا . 

کوچه های کوفه  با بوی تو خو گرفته و نفس نسیم از عطر شمیم تو بو گرفته بود . شب ها با کوله باری  از مهربانی و انبانی انباشته از شادمانی یر در خانه های یتیمان و درماندگان می رفتی . 

بی سرپرستان را تکریم و عشق را در میانشان تقسیم می کردی . 

ناتوان ها را با مهر می نواختی و دردشان را درمان می ساختی . 

شبنم اشک از گونه های ستمدیدگان می ستردی و غبار غم محرومیت را با زلال زمزم محبت می بردی . 

در شب های سیاه غربت و تنهایی با سبدی پر از شکوفه های شادمانی کوچه های کوفه را در می نوردیدی . به هر پنجره دیجور شاخه نور می بخشیدی و به هر دل درد مند گل لبخند . 

        علی جان !

     چون شب پرده سیاه سکوت را بر سر شهر می کشید،  غریبانه سر بر شانه های شب می نهادی .جور حاکم و جهل محکوم را می نگریستی و تنهایی را می گریستی. رواق دل را با سرشک دیده می شستی و آفاق فضائل را در اشک سپیده می جستی . دل را در تنور سرخ مهر بر سینه سپهر می افروختی و به دوست داران خود ادب پرواز در مکتب نماز را می آموختی . با شرار راز و نیاز شب های دراز را مهتابی و آسمان تیره را آبی می کردی . در مکتب تو آموختیم که ما نیز زلال عشق و نیاز را با نور نماز درآمیزیم و جام قناعت نماز را بر قامت آز بریزیم . از مناجات تو یاد گرفتیم که نوای نیاز را از نای نماز سردهیم و خسته از اهریمن غماز بر دامان نماز سر نهیم . از مرداب حرص و آز بگریزیم و به دامن نماز آویزیم. قطره وار تن به سوز و گداز بسپاریم و روی به پرواز آریم. از مشی و مرام تو فرا گرفتیم که از جاده شعور بگذریم و سر بر سجاده نور بگذاریم . انگاره رذایل را از سنگواره دل بزداییم و فواره فضایل را بگشاییم . 

      علی جان !

ما چگونه خود را دوست دار تو بدانیم و خود را مدعی اداره بخشی از جامعه اسلامی بنامیم؟ در حالی که تو در زمان ولایت در خانه همسر یک شهید صورت خود را در برابر آتش تنور گرفته با خدا چنین مناجات می کنی :

      " خدایا ! ببخش اگر نتوانستم...ببخش اگر دامن محبتم آن قدر وسیع نیست که تمام بچه های یتیم را در خود پناه دهد . 

      خدایا ! ببخش اگر دست نوازشم را توان آن نیست که تمام اخم های گره خورده صورت های کوچک غمگین را لمس کند .

    ...و ببخش مرا اگر نتوانستم کوله بار اندوه تمام زنان و پیرزنان بی سرپرست کوفه را به دوش بکشم . از تو خجالت زده ام که آن قدر قوت در بازوانم نیست تا تمام زمین های خشک اطراف شهر را نخل بکارم و محصول همه شان را به دست های خسته و منتظری بسپارم که هر شب گوش به صدای پای من می سپارند .

    ...وببخش اگر نتوانستم دلم را بین همه شان تقسیم کنم... واین از خوبی تو بود که کوتاهی های مرا نادیده گرفتی..."(خلاصه آسمان-محمد سادات اخوی)

      علی جان !

     شرمنده ایم که تو چه گفتی و ما چه کردیم ؟! هنگامی که از کنار جمعی گذشتی به آنان سلام کردی . تو را نشناختند . حق داشتند چون تو مثل مردم عادی تنها و بدون محافظ و ملازم و همراه حرکت می کردی و لباست به سادگی فقیرترین مسلمانان بود . اما وقتی یکی از مردم گفت : او امیر مومنان است ، به سرعت دنبالت دویدند و پشت سر شترت حرکت کردند تا از برکت حضور تو بهره ببرند . چند قدمی بیشتر نرفته بودند که ایستادی و با لبخند پرسیدی :

     " آیا کاری دارید ؟ "گفتند " نه . فقط می خواستیم در رکاب شما باشیم . "

    تو چهره ات محکم شد و مصمم فرمودی :

   " پس برگردید . زیرا که همراهی پیاده با سواره باعث تباهی سوار و مایه حقارت پیاده است ."  ( با الهام از "امام علی صدای عدالت انسانی"- جرج جرداق)

      علی جان !

     وقتی تلاش های مزورانه بعضی از مدعیان مقدس نما را در عرصه قدرت طلبی می بینیم،  چگونه بار سنگین این سخن تو را بر شانه های درد مند دل برتابیم ؟ آن گاه که حکومت بر دنیا را با کفش بی ارزش خود مقایسه می کنی و می گویی :

      " به خدا سوگند ! این یک جفت کفش برای من از امارت و خلافت بیشتر ارزش دارد  . مگر این که بتوانم حق کسی را بگیرم  یا ظالمی را سر جایش بنشانم . "

      علی جان !

     هر کس نداند یا نخواهد که بداند، تو خوب  می دانی  آنان که بشریت را از بشارت حکومت تو محروم کردند،  نه تنها به تو که در حق تمام بشریت در همه عصر ها و به همه نسل ها ستم کردند. این حقیقت را چه زیبا و شیوا بیان می کند آن تنها یادگار پیامبر خدا (ص) حضرت فاطمه زهرا (س) آن گاه که در بستر بیماری با نوایی رنجور و ضعیف در حضور زنان مدینه قسم یاد کرد که : 

      " به خدا سوگند ! اگر پای در میان می نهادند و علی را بر کاری که پیغمبر بر عهده او نهاده می گذاردند ، آسان آسان ایشان را به راه راست می برد . و حق هر یک را به او می سپرد . چنان که کسی زیان نبیند و هر کس میوه آنچه را که کشته است، بچیند . تشنگان عدالت از چشمه معرفت او سیراب و زبونان در پناه صولت او دلیر می شدند . اگر چنین می کردند ،درهای رحمت از زمین و آسمان بر روی آنان می گشود . اما نکردند و به زودی خدا به کیفر آنچه کردند،  آنان را عذاب خواهد فرمود ."

     ...و آیا هنوز ما در آتش این عذاب نمی سوزیم ؟!!!

      علی جان !

     هرچه از زلال کوثر تو می نوشیم، تشنه تر می شویم . اما چه کنیم که این مقال ظرفیت این زمزم زلال را ندارد . پس برای حسن ختام و ختم کلام قطراتی از زلال گوارای سخنت را می نوشیم :

     -- هر که به زمان تکیه کند، به زمین می خورد .

    -- عدل مایه زنده بودن احکام است.

    -- مسئولیت کاری را که در آن تخصص ندارید، برعهده نگیرید .

    -- حکمت را از هر کس برای تو آورد، بگیر . بنگر به آنچه می گوید، نه بدان کسی که می گوید .

    --- آزادگی از مکر و حیله پاک است.

   -- آرا و افکار مردم را به هم ضمیمه کن . سپس نزدیک ترین آن ها را به صواب و دورترینش را به شک و گمان برگزین .

    -- از گفتار حق یا مشورت عادلانه خودداری نکنید . زیرا من خویش را در آن مرحله فکر نمی کنم که دچار خطا و لغزش نگردم .

   -- آگاه باشید ! که مبادا دیگران را کوچک بشمارید و خود را از نظر عقیده و اندیشه از دیگران برتر و بالا تر بدانید . چرا که این امر از تکبر و غرور بر می خیزد و نتیجه آن جز شکست چیزی دیگر نیست. 

                                                           سید علیرضا شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : پنج شنبه 26 تير 1393 | 5:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

اصل «تغییر» در فصل « تدبیر»


آيد بهار و پيــرهن بيــــــشه نو شود

نوتر برآورد گل اگر ريـــــــــشه نو شود

زيباست روي كاكل ســـــبزت كلاه نو

زيباتر آن كه در سرت انديشه نو شود

« هیچ چیزي پایدار نیست مگر تغییر » (هراکلیتوس ، فيلسوف يونان باستان)

با گردش زمین ، گذشت زمان احساس مي شود. با هر طلوع و غروب برگي بر درخت زمان مي رويد و راه ابديت را مي پويد. هر پگاه نوين، صفحه اي نمادين بر صحيفه ديرين روزگار مي افزايد.

همه پدیده ها و آفریده های گیتی در حال تغییرند. هر آفریده و هر پدیده برای رهایی از کهنگی ناگزیر از تغییر است و در صورت عدم تغییر در زیر چرخ های سرد و سنگین گردونه زمان له می شوند. طفره روندگان از تغییر ، معماران نابودی خویش هستند.

در جهان گذران و شتابان امروز اگر ما نتوانیم پا به پای زمان حرکت کنیم، گردونه زمان ما را جا مي گذارد و پويا مي گذرد. گذشت هر لحظه از زمان بيانگر تغييري آژمان است. گاهي اين تغيير دلخواه ماست، اما گاهي وقتي شرايط عوض مي شود، ما اگر نتوانيم خودمان را با شرايط تازه هماهنگ کنيم، اين ما هستيم كه كهنه و فرسوده و به تدريج گرفتار حياتي بيهوده مي شويم .

«تغيير» جزئي جدايي ناپذير از زندگي هر انساني است و مسلماً هيچ کس از اين قاعده مستثنا نيست. گاهي اين تغييرات قابل پيش بيني و گاهي غيرقابل پيش بيني هستند. گاهي اين تغييرات بخشي از فرايند بهنجار و طبيعي تحول انسان ها هستند و گاهي فراتر و متفاوت با آن و گاهي تغيير، اتفاقي است متناسب با خواست و دلخواه فرد، ولي گاهي اين چنين نيست. گاهي تغيير جزئي است و بخش کوچکي از زندگي فرد را در بر مي گيرد، ولي گاهي به صورت گسترده اتفاق مي افتد. نکته مهم اين است که تاثيرگذاري هر نوع تغييري، بيشتر تحت تاثير «برداشت» فرد از «موقعيت» و «تغيير» است.

اگر "تغيير " از " من " آغاز نشود ، قطعا بر " من " تحميل خواهد شد. انجام هر تغييري مستلزم اصلاح فكر و نگاه تغيير دهندگان است، به گونه اي كه بدون آن نمي‌توان به موفقيت در تغيير اميد داشت.

بر سر گور كشيشي در كليساي وست مينستر نوشته شده است:

«كودك كه بودم، مي خواستم دنيا را تغيير دهم. بزرگ تر كه شدم، متوجه شدم دنيا خيلي بزرگ است؛ من بايد انگلستان را تغيير دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم. در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول كنم. اينك كه در آستانه مرگ هستم، مي فهمم كه اگر روز اول خودم را تغيير داده بودم، شايد مي توانستم دنيا را هم تغيير دهم!!!»(۱۰۰حكايت مديريتي)

براي ايجاد تغيير در محيط، بايد ابتدا محدوده تحت نفوذ خود را شناسايي كرده و سپس براي ايجاد تغيير در آن محدوده، برنامه ريزي و اقدام نمود.

پیتر دراکر می گوید : بزرگ ترين خطر هنگام به وجود آمدن تغييرات، خود تغييرات نيستندُ بلكه عمل كردن با منطق ديروز است.

مهاتما گاندي بر اين باور است كه : « اگر خواهان تغيير باشيد، شما بايد خود تغيير باشيد.»

تغيير كردن پديده‌اي ، مستلزم تغيير كردن نگاه و فكر صاحبان يا اثرگذاران آن پديده است. كساني كه خواهان تغيير در خانواده، سازمان يا هر مجموعه‌اي ديگر باشند ، در آغاز بايد هر گونه تغيير را از خود شروع كنند.

- لازمه تغيير دادن پديده‌ها، اعتقاد، ايمان و باور جدي تغييردهنده به تغيير است. تغيير دهنده آنقدر بايد به تغيير مورد نظر خود ايمان داشته باشد كه گويي خود او نيز درون تغيير و چه بسا خود تغيير است.

انساني كه هماهنگ با همه پديده هاي هستي و همگام با گردونه زمان ، گردنه زمين را مي پيمايد ، مي تواند با آفرينش انديشه هاي نو در جهان تغيير پذير هر گونه تغيير مثبت و دلخواه را بيافريند. انديشه نو ، انرژی خالص است . در اين صورت هر انديشه اي كه ما اكنون داریم، یا قبلا داشته ايم و یا در آینده خواهیم داشت، خلاق است.

انرژی حاصل از فكر هرگز نمی میرد .این انرژی از فكر و ذهن ما وارد عالم هستی می شود و تا ابد مي پايد و راه كمال را مي پويد . همه افكار و انديشه ها به هم مربوط هستند و با هم تلاقی پیدا می كنند.

اين انديشه ها در مسیر شگفت انگیزی از انرژی با هم برخورد می كنند و نقشي بدیع و زیبا ازپیچیدگی های غیر قابل باور را مي آفرينند . همات طور كه دو چیز مشابه همدیگر را جذب می كنند دو انرژی مشابه هم یكدیگر را جذب می كنند .و تودهای از انرژی مشابه به وجود می آورند.

بنابراین حتی افراد معمولی اگر فكرشان(دعا. امید. آرزو . .رویا .ترس) به اندازه كافی قوی باشد، می توانند نتایج شگفت انگیزی را بيافرينند.

زندگی نمی تواند به هیچ طریق دیگری خودش را نشان دهد جز آن طریقی كه ما تصورمی كنیم خودش را نشان خواهد داد .ما با انديشيدن خلق می كنیم.

انیشتین می‌گفت: « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند.»

استفان کاوی (از سرشناس‌ترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالا با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:

«اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزئی به‌ وجود آورید، به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید، باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید.»

داستان گویایی هم در حکایت‌های سرخ‌پوستان وجود دارد که به خوبی تصویر این وضعیت را نمایش می‌دهد:

روزي سرخ پوستي در حالی که از نواحی صخره‌ای یکی از مناطق بالا می‌رفت، به لانه عقابی رسید. تخم‌های زیادی در لانه بود، ولی او موفق شد تنها یکی از آن ها را بردارد و به دهکده خودش ببرد. او تخم عقاب را در لانه یکی از مرغ‌ها قرارداد و پس از این که جوجه سر از تخم در آورد، ‌به‌دنبال مرغ مادر به راه افتاد و باور می‌کرد که خودش هم یک مرغ است. اين جوجه عقاب تمام روز همان گونه که مرغان نوك بر زمین مي زدند و دانه می‌خوردند، راه می‌رفت و در میان آشغال‌ها نوک می‌زد و کرم‌هایی برای خوردن پیدا می‌کرد.

یکی از روزها که عقاب دیگر بزرگ شده بود، پرنده عظیم‌‌الجثه‌ای را دید که در آسمان‌ها پرواز می‌کرد. به سوی مادر مرغ‌ها که چیز‌های زیادی در مورد دنیا می‌دانست، رفت ‌و پرسید: آن چه پرنده‌ای است؟ مرغ پیر گفت: یک عقاب است. عقاب جوان گفت: این گونه پرواز‌کردن باید خیلی دلپذیر باشد.... و به آن پرنده بزرگ خیره شد. مرغ پیر گفت: بله، ولی تو باید پرواز کردن را فراموش کنی، چون تو یک مرغ هستی. عقاب در میان مرغ‌ها و آشغال‌ها به زندگی‌اش ادامه داد.

بنابراین دیدگاه جهان و هستی محدود است، چون محدود می‌بینم و حدود را می‌بینم و دیوار می‌کشم، در پناه دیوارهای پیش ساخته و سقف‌های کوتاه می‌مانيم. و محدود می‌بینم؛ چون محدود می‌دانيم و تا محدوده‌ای می‌دانيم. آنگاه که ما محور جهانيم ،پس جهان محدود به ما، دانسته‌های ما و توانایی‌های ظهوریافته و نه حتی بالقوه ما است. تا همان‌جایی گستره دارد که ما می‌بینيم و تا همان جا می‌رود که ما می‌توانيم بفهميم. حال از دیدگاه اعراب بیابانگرد، زمین همان کویر است و از دیدگاه علم، انسان همین جسم.

اما یک ذهن خلاق یک ذهن باز است؛ ذهنی که می‌داند واقعیت دارای محدودیت ها، مسائل و تناقضات و نقایص است، اما خود، به آن ها محدود نمی‌شود و باور دارد که ورای همه محدودیت‌ها، نبودن‌ها و نشدن‌ها حقیقت بی‌نقص و نامحدودی هست و راه‌هایی برای رسیدن به آن و بهره بردن از نیروی بی‌نهایتش که هر چیزی را ممکن می‌کند، وجود دارد. او می‌داند و به تجربه و تفکر و مشاهده دریافته است که محدودیت‌ها ساخته و پرداخته ذهن‌های محدود و پر از دیوار است. باورهای در قفس و نگاه‌های شرطی‌شده محدودیت‌ها را می‌سازند و در آن می‌زیند، همان را تجربه می‌کنند و همان را به سایرین می‌آموزند.

این جمله را فراموش نكنیم كه همه ما خودمان مسبب ناراحتی‌ها و شادی‌هایمان هستیم و این از تفكرمان ناشی می‌شود، بنابراین باید ببینیم چگونه می‌توانیم با متفاوت فكركردن در زندگی‌مان تغییر ایجاد كنیم. با این كار می‌توانیم احساسات مخرب خود را به‌خوبی بشناسیم. فرض كنیم كه خواسته‌های سالمی داریم؛ اما باورها و بایدها و نبایدهایتان ناسالم است.

اگر بعد از هر واقعه ناخوشایندی كه اتفاق می‌افتد، احساس بدی داریم و خودمان را مقصر می‌دانیم، می‌توانیم باورهایمان را زیرسؤال ببریم و آن ها را تغییر دهیم. برای تغییر باورهایتان باید خودمان اراده كنیم و واقعا بخواهیم كه آن ها را تغییر دهیم.

مدیریت تغییر وظیفه بسیار دشواری است. در این باره واقعیتی غم انگیز وجود دارد و آن این که بیشتر تلاش های مربوط به اعمال تغییرات بنیادی در آغاز به شکست می انجامد. علل اصلی این ناکامی ها، در این نکته نهفته است که اغلب، میزان واقعی مقاومت سازمانی در برابر تغییر به درستی برآورد نمی شود. طرفداران و عاملان تغییر معتقدند که تغییر را می توان مدیریت کرد و این مفروضات منجر به مداخله های نادرستی می شود. اگر پویایی های تغییر را نمی توان با اطمینان پیش‌بینی و کنترل کرد، پس طرفداران تغییر باید به منظور اداره فرصت های تغییر، ابتدا به مدیریت خود بپردازند.

امروزه تغییر مهم‌ترین عامل مؤثر در مدیریت كسب و كار موفق محسوب می‌شود. سازمان‌ها (و افراد شاغل در آن ها) باید نگرش مثبتی نسبت به مساله تغییر داشته باشند تا از این طریق توان رقابتی خود در بازارهای تهاجمی امروزی را حفظ كنند. عدم توجه به یك روند در حال تغییر ممكن است بسیار پرهزینه باشد!

سید علیرضا شفیعی مطهر.


موضوعات مرتبط: مقالات

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 4 تير 1393 | 7:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  ضرورت و تقدم كار فرهنگي (بخش سوم)

روشنفکر و زبان توده مردم 

  خوشه چين خرمن اخلاص خود كن خلق را       نخل بي بر،ابر بي نم،بحر بي گوهر مباش

  بسیاری از استادان فاضل و فرهیخته حوزه و دانشگاه با زبانی سخن می گویند و می نویسند که تنها عده ای تحصیل کرده حوزوی و دانشگاهی زبان آنان را می فهمند. میان این روشنفکران برج عاج نشین و توده مردم دیواری بلند به ارتفاع سال ها تخصص و تحصیل در رشته های علمی کشیده شده است. نه این استادان روشنفکر - اعم از دینی یا علمی - زبان مردم را می فهمند و نه توده مردم با این نخبگان حوزوی و دانشگاهی نسبتی و کاری دارند !

   در مقابل میدانداري تامین و تغذیه فکری و فرهنگی توده مردم را عده ای روضه خوان ، مداح و نوحه خوان سنتي و حرفه اي بر عهده دارند كه نه تحصيلات چنداني دارند و نه دغدغه مسائل اجتماعي و فرهنگي ، روح و روانشان را مي آزارد.

  امروزه در جامعه ما توده های وسيع كارگران، كشاورزان ، بازاريان ، دانش آموزان و ديگر اقشار عامي مردم ، پيكره اصلي جامعه را تشكيل مي دهند. راه هر گونه تغيير و تحول فكري،فرهنگي و اجتماعي از ميان لايه هاي مغزي و فكري اين توده ها مي گذرد. كليد توسعه فكري و فرهنگي در دست نخبگان روشنفكر ماست؛ اما اينان هيچ رابطه و پيوندي  با توده مردم ندارند. اين وظيفه و مسئوليت قشر تحصيل كرده و فرهيخته است كه بر پيكره اين ديوار قطور پنجره هايي از نور بگشايد.

  پيامبر اكرم سخن گفتن با توده مردم و با زبان مردم را از وظايف پيامبران الهي مي داند: 

 « نحن معاشرالانبيا امرنا ان نكلم الناس علي قدر عقولهم »

  زنده یاد دکتر شریعتی درباره لزوم خودآگاهی بخشیدن روشنفکر به جامعه می گوید:

روشنفکر کسی است که امروز در زمان تحول جامعه و بن‌بستی که انسان به آن رسیده و ناهنجاری های بسیاری که جامعه های عقب مانده در دنیای دوم – مقصودم همان دنیای سوم سابق است- با آن دست به گریبان اند، می تواند به توده مردم، مسئولیت، آگاهی، حرکت فکری و جهت اجتماعی ببخشد.»

(م ج آ، ص ۲۵۶)

  او می افزاید: مسئولیت روشنفکر به طور خلاصه، انتقال ناهنجاری های درون جامعه به احساس و خودآگاهی مردم آن جامعه است؛ دیگر جامعه خود حرکتش را انجام خواهد داد.»(همان ، ص ۲۸۰)

  گمان نمی کنم برای نشان دادن فاصله میان روشنفکران و مردم در ایران امروز، نیاز به ارائه شواهد و مدارک باشد. در سه دهه اخیر، «جزیره روشنفکری» و «ساحل مردم»(به تعبیر شریعتی) به شدت از هم دور افتاده اند. می باید پلی مستحکم از همدردی، درک متقابل، تفاهم و همکاری میان روشنفکران و مردم ایجاد شود. برای به انجام رساندن این هدف، روشنفکران نیازمند برنامه‌ریزی همه‌جانبه و واقع‌بینانه هستند. این همه از رهگذر گفت‌وگو میان روشنفکران و همچنین روشنفکران و مردم به دست خواهد آمد.

  شريعتي لزوم آشنايي روشنفكر با ايمان مردم را اصلي محوري مي داند. او مي گويد:

 « روشنفکر ما باید بفهمد که روح غالب بر فرهنگش، روح اسلامی است و اسلام است که تاریخ و حوادث و زیربنای اخلاق و حساسیت های جامعه‌اش را ساخته است و اگر به این واقعیت پی نبرد (چنان که اغلب روشنفکران ما پی نبرده اند)، در جو مصنوعی و محدود خودش گرفتار می‌گردد و چون خود را بری از اعتقادات مذهبی می داند و در جو اروپای قرون 19 و 20 تنفس می کند، در آشنایی و تفاهمش با مردم دچار اشتباه شده و نمی تواند مورد قبول قرار گیرد.»(همان، ص ۲۸۳)

    گرفتن «سلاح مذهب» از کف دروغ‌زنان فرصت‌طلب و ریاکار و آن را در جهت «حرکت بخشیدن به مردم» به کار بردن، جای پرسش و نقد جدی دارد. 
 

 

می خواهم بگویم؛ فقر همه جا سر می کشد …

فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست …

فقر ،حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان می کند…

 فقر ، چیزی را “نداشتن” است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست …

فقر ، ذهن ها را مبتلا می کند …

فقر ، اعجوبه ای است که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر می کشد …

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفته یک کتاب فروشی می نشیند …

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد می کند …

فقر ، کتیبه  سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود …

فقر ، همه جا سر می کشد …

 

فقر ، شب را “بی غذا”  سر کردن نیست …

فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …

. در سال1346 جلال آل‌احمد در سفری به تبریز، رویارو با جمع دوستان و هم اندیشان خود، آشکارا از به‌کارگیری اسلام به عنوان وسیله و ابزار کار در جهت مبارزه سخن گفته بود.

اکنون زمانه دگر گشته و فروکاستن دین به ابزاری در جهت پیشبرد هدف‌های سیاسی و اجتماعی، جفاکاری در حق دین و و دین‌داران پارسا و آگاه است. مفهوم «سلاح مذهب»، بدون رودربایستی، یعنی از مذهب اسلحه ساختن برای فتح سنگرهای قدرت، یعنی تبدیل‌کردن دین به ایدئولوژی تا دستمایه زورآزمایی سیاسی و رقابت های بی امان صاحبان قدرت قرار گيرد.

 هنوز فاصله میان روشنفکران و مردم به عنوان مانع و مشکلی بزرگ به قوت خود باقی است. روشنفکران نیازمند شناختن فرهنگ ایرانی و تیپ فرهنگی ایرانیان هستند و ایران امروز به نوزایشی حاجت دارد که با پالایش سنت فرهنگی خویش، آگاهی بخشی و روشنگری و پیراستن دین از تحریف و جزمیت و واپس گرایی، به جنبش دینی –که شریعتی آن را «نهضت پروتستانتیسم اسلامی» می خواند – منتهی شود.

  دكتر شريعتي بلندي ديوار بيگانگي بين توده مردم و روشنفكران در الگوبرداري افراطي روشنفكران از غرب مي داند . او مي گويد:

 « وقتی من ، روشنفكر اروپايي را ملاك فكر خودم قرار مي دهم ، به روستاها كه مي روم و روستايي را مي بينم ، از من فرار مي كند . مي خواهم آمپولش بزنم، فرار مي كند ، مي خواهم او را سمپاشي كنم ، فرار مي كند . من مي گويم اين ها عوامل مرتجع هستند ، وحشي اند ، آدم نديده هستند. نوع تماس من با توده خودم بر حسب اين كه مثل  «فانون » فکر کنم یا مثل « سارتر» فکر کنم ، فرق مي كند ...»

  دکتر شريعتي در جای دیگر می افزاید:

 « من دهاتی می دانم این دهاتی برای چی دنبال آن ملا می رود . همه این ها را می دانم و تو روشنفکر اروپایی نمی دانی . تو یک حرف خوب بلدی ، ولی نمي داني كه اين زنگوله را چه جوري به گردن گربه بيندازي . خود زنگوله كه ارزش ندارد ، وقتي به گردن گربه افتاد ، ارزش پيدا مي كند و تو اين را بلد نيستي . روشنفكرها حرف هاي خوب خوب قشنگ روي دست هاشون مانده ، نمي دانند چه كار كنند . اين مي گذارد توي جيب اون روشنفكر و اون مي گذارد توي يقه اين روشنفكر . و براي اين كه كسي نفهمد ، سمبوليك مي گويند!!» ( مجله پيام،انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده نفت آبادان)

آن را که عقل و همـت و تدبــــیر و رای نیست
خوش گفت پرده دار که کس در سرای نیست        (سعدي)

        برخی روشنفکران باکلاس ، سخن گفتن و نوشتن به زبان توده ها را دون شان و شوکت خود می دانند.

 درباره ادبیات گویشی و نگارشی این تیپ افراد گاه لطیفه ها و تمثیل های زیبایی ساخته اند.

 می گویند یکی از فلاسفه قدیمی از دنیا رفت . در شب اول قبر نكير و منكر براي پرسش و پاسخ نزد او آمدند. طبق معمول از او پرسيدند: « من ربک؟ » پروردگار تو کیست؟ پاسخ داد :

 « اسطقس فوق اسطقسات* ! » 

  نکیر نگاهی از روی تعجب به منکر کرد ، يعني : آيا تو مي داني او چه گفت؟ منكر نيز با سرتكان دادن ،بي اطلاعي خود را از معني اين جمله بيان كرد. پس از مدتي بحث و جدل وقتي در ترجمه و تحليل اين جمله درماندند، ناگزير نزد خود خدا رفتند و معني اين جمله را پرسيدند . خداوند پس از لبخندي در پاسخ به آنان گفت:

 اين بنده من تا زنده هم بود نه من و نه هيچ يك از بندگانم نمي فهميديم كه چه مي گويد !! او را رها كنيد . 

  زماني كه استاد مطهري كتاب « داستان راستان » را نوشته و منتشر کرد، برخي فضلاي باكلاس !!ايشان را سرزنش مي كردند كه چرا سطح قلم و بيان خود را  تنزل و كاهش داده و كتابي در سطح سواد مردم كوچه و بازار نوشته است؟! 

 اين ناصحان نه چندان مشفق فرق بين « سطح بیان» و « سطح شعور » را درک نمی کنند. اینان باید بدانند که برای ارتقای سطح آگاهی و شعور توده های مردم باید سطح بیان ، یعنی سطح گویش و نگارش را تنزل داد.

  زبان سخن گفتن با توده ها بايد نرم و رفتارها گرم باشد. امام علي (ع) در عهدنامه مالك اشتر براي نفوذ كردن در دل هاي مردم ، او را به مدارا، عفو و گذشت فرا مي خواند:

« در رفتار با آنان چون حيوانى درنده مباش كه خوردن مردمان را غنيمت شمارى، زيرا آنان دو گروهند، يا همكيشان تو هستند در دین، يا همانندان تو در آفرينش.

از آن ها خطاها سر خواهد زد و علت هايى عارضشان خواهد شد و به عمد يا خطا، لغزش هايى كنند، پس، از عفو و بخشايش خويش نصيبشان ده، همان گونه كه دوست دارى كه خداوند نيز از عفو و بخشايش خود تو را نصيب دهد.»

مي گويند روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت: 

می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده، چیست؟
 
"این است که تو حرفی نمی زنی و همه حرف تو را می فهمند"
 
چارلی هم با خنده می گوید: 
 
... تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده ،چیست؟
 
 "این است که تو با این که حرف می زنی، هیچ کس حرف هایت را نمی فهمد.

 

روزی که امیر کبیر گریه کرد

در سال 1264 قمری، نخستین برنامه‌ دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانان ایرانی را آبله‌کوبی می‌کردند.

  چند روز پس از آغاز آبله‌کوبی به امیر کبیر خبردادند که مردم از روی ناآگاهی نمی‌خواهند واکسن بزنند. به‌ ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان می‌شود. هنگامی که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته‌اند، امیر کبیر بی ‌درنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد، باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله می‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر کبیر را بپذیرند.

شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبی سرباز زدند!!!. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان می‌شدند یا از شهر بیرون می‌رفتند .

 روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر کبیر اطلاع دادند که در همه‌ شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که برای نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم، جن زده می‌شود. امیرکبیر فریاد کشید: 

 وای از جهل و نادانی، سپس گفت: حال که گذشته از این که فرزندت را از دست داده‌ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: 

 حکم برنمی‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.

چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند، روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: 

  عجب، من تصور می‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیرکبیر، مرده است که او این چنین های‌های می‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: 

  گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچه‌ شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیرکبیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: 

 خاموش باش، تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.  

میرزا آقاخان آهسته گفت: 

  ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند. 

امیرکبیر با صدای رسا گفت: 

... و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع می‌کنند. تمام ایرانی‌ها اولاد حقیقی من هستند و من از این می‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.

 

   جمع بندي و نتيجه گيري 

چنانچه انضباط اجتماعی را به حس وظیفه شناسی فرد نسبت به جامعه تلقی كنیم، بررسی آثار و پیامدهای آن در زندگی فردی و اجتماعی، یک ضرورت منطقی تلقی شده و جست وجوی راه کارها و شیوه های عملی تحقق این پدیده، گام بعدی محسوب می شود. برخی از اندیشمندان، تعلیم و تربیت را بازتاب جامعه می دانند و بر این اساس معتقدند که هرگونه تغییری در فرهنگ و تربیت، باید برخاسته از تحولات اجتماعی باشد. عده ای دیگر، با خوش بینی واقع گرایانه ای، بر این باورند که میان جامعه و تعلیم و تربیت، تعامل روشنی وجود دارد و تحولات فرهنگی و اجتماعی لازم و ملزوم یکدیگرند. اگر بخواهیم رابطه این دو را دقیق تر توصیف کنیم، باید بپذیریم که تحولات فرهنگی و تربیتی یکی از اهداف چهارگانه تربیت است.  


   نتيجه گيري بحث انجام اين رسالت را از ما مي خواهد كه کار فرهنگی و تربیتی را از نزدیک ترین افراد آغاز کنیم. فراموش نکنیم همه برخوردهای ما با همه افراد باید تربیتی باشد. بايد ساختن را از خود شروع کنیم و در این روند حتی خدمتگزار اداره و شرکت، رفتگر كوچه و خيابان ، نگهبان ساختمان و...همه را مشمول برخوردهاي تربيتي و عالمانه خود قرار دهيم.

 آید بهــــار و پیرهن بیشه نو شود            نوتر برآورد گل اگــر ریـــــشه نو شود

زیباست روی کاکل سبزت کلاه نو           زیباتر آن که در سرت اندیشه نو شود

   به راستی برخی از تنگ نظران چقدر فضای فکری جامعه را محدود و تنگ فرض مي كنند که طرح هر سخنی و اظهارنظری هرچند ملایم و معمولی را چنان طوفانزا و ويرانگر مي پندارند كه طرح يك نظريه می تواند بنيان فكري و فرهنگي جامعه را آشفته و پریشان کند. در نگاه  و پندار این تنک مایگان  - که به قول زنده یاد دکتر شریعتی جهان بینی شان تا نوک بینی شان است-  فضای فکری، فرهنگي و اعتقادي جامعه  به تنگي و كوچكي  قدحي آب است كه پرتاب هر سنگريزه اي آن را به تلاطم درمي آورد !! در حالي كه شناختي كه من از جامعه اسلامي عصر ائمه اطهار سلام الله عليهم دارم  ، آنقدر اين فضا گسترده است و بنيان هاي فكري و اعتقادي اسلام و تشيع به قدري استواري و استحكام دارد كه سهمگين ترين طوفان هاي فكري و شديدترين خيزابه هاي خطرآفرين نمي تواند كوچك ترين خدشه اي به بنيان هاي مرصوص آن وارد كند.

  تا آنجا كه اين حقير خوانده و شنيده  است در عصر امام صادق(ع) - حتي در مسجد مسلمين علنا، نبوت و معاد انكار مي شد ؛ اما حضرت به جاي برآشفتن به گونه اي منطقي  و استدلالي - و بدون  هوچي گري - شبهه مخالفان و حتي معاندان را پاسخ مي دادند. اين شيوه مترقيانه و اين سعه صدر  امام (ع) حتي مورد تاييد ماترياليست بزرگ آن عصر بود.

    دنياي فكري برخي به كوچكي دنياي موري است نشسته بر برگي كه چون برگ را  آب مي برد ،  گويا دنيايشان را آب برده است!!

  ما بر اين باوريم كه بر اساس « الاسلام يعلوا و لايعلي عليه» ، بايد بنيان هاي فكري و فرهنگي خود را از طريق گسترش برنامه ها و كارهاي فرهنگي چنان استحكام و استواري بخشيم، كه هيچ طوفان فرهنگي و فكري بيگانه نتواند كوچك ترين خدشه اي بر آن وارد كند. 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

پي نوشت

 * اسطقس = عنصر و اصل- مایه - ماده - اصل هر چیز - ماده نخستین در آفرینش - هیولی - عنصرهای چهارگانه : آب و خاک و باد و آتش - استخوان بندی هر چیز - آنچه مایه قوام و دوام چیزهاست - ج : اسطقسات

 اسطقسات = ج اسطقس - الف : مایه ها - مواد اصلی      ب : عنصرهای نخستین هر چیز - عناصر اربعه       ج : اجرام سماوی       د : علم هندسه  (معین)

  ------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع

۱ - قرآن کریم 

۲- نهج الفصاحه

۳- نهج البلاغه 

۴ -تحف العقول

۵ - استراتژی رسانه‌های غربی در ایجاد بحران هویت ، نشریه نصر، ص ۳۳

۶ - اسلامي، احمد،از خاتميت تا غيبت، ص 126، انتشارات ميثم تمار ، چاپ سوم، 1388

۷ - جعفری ، محمد تقي ، فرهنگ پيرو، فرهنگ پيشرو،نشر: موسسه تدوین و نشر آثار استاد علامه محمد تقی جعفری ، 1388

۸ - شزيعتي، علي ، مجموعه آثار،ج۱،ص۲۵۶، حسينيه ارشاد،۱۳۵۷

۹ - شفيعي مطهر، سيدعليرضا، خودباوری فرهنگی ، موسسه انتشاراتي امام عصر(عج)، قم، چاپ اول،۱۳۷۹

۱۰-  قائمي اميري،علي ،در مکتب فجر دانش‌ها امام محمد باقر(ع)، ص 306 ، نشر قم، ۱۳۸۵

۱۱ - قرائتي ، محسن سيصد نكته در مديريت اسلامي (بر گرفته از تفسير نور) ، سايت مديران آنلاين 

 http://www.onlinemanagers.ir/Default.aspx

 ۱۲ - مطهري، مرتضي، سيري در سيره ائمه اطهار،صص107و 108، انتشارات صدرا،چاپ دهم، ۱۳۷۳

 ۱۳ -ماير ، فردریک ، تاریخ اندیشه های تربیتی،جلد اول، ترجمه: فیاض،علی اصغر،1374،ص133 ،تهران، انتشارات سمت، چاپ اول 

۱۴ -ماير، فردریک ، تاریخ فلسفه، ترجمه علی اصغر فیاض، ج اول، ص ۲۱

 ۱۵-  محمدي ري شهري  محمد،ميزان الحكمه، ج1 ، ص 285، دانشكده حديث،

۱۶- همشهري،روزنامه، ۲/۵/۷۹

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 30 بهمن 1391 | 8:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

ضرورت و تقدم كار فرهنگي(بخش دوم)

لطفا مقاله را در  ادامه مطلب بخوانيد


موضوعات مرتبط: مقالات

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391 | 7:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

  آغاز ششمين سال فعاليت وب نامه مدارا

امروز سوم دي ماه 1391 و  آغاز ششمين سال راه اندازي وبسايت مدارا است.

پنج سال پيش در چنين روزي با لطف خدا اين پنجره را به منظور ارتباط با مخاطبان فرزانه و فرهيخته گشودم.

من پس از 37 سال كار فرهنگي سرانجام در تيرماه 1382 بازنشست شدم. از سوي دوستان و آشنايان پيشنهادهاي متعددي براي اشتغال مجدد به من ارائه شد،اما من پس از حدود چهار دهه كار معلمي و فرهنگي دوست نداشتم اين ايام پسين عمر را در راه هايي غير فرهنگي گام بردارم؛ بنابراين همه پيشنهادهاي صرفا اقتصادي را نپذيرفتم و استمرار قدم زدن و قلم زدن در عرصه فرهنگ را بر هر كار و اشتغالي ترجيح دادم.

متاسفانه ركود و كسادي بازار نشر و مطالعه كتاب در كشور ما ،ذوق هر گونه نگارش را از نويسنده سلب مي كند؛ البته تا آن تاريخ  بيش از ده اثر من چاپ و منتشر شده بود؛ اما من هنوز بيش از ده كتاب آماده انتشار داشتم ، كه متاسفانه ظرفيت بازار نشر ، كشش جذب آن ها را نداشت ؛ بنابراين من عرصه اينترنت و فضاي مجازي را براي نشر انديشه هاي فرهنگي خود برگزيدم.

از آن تاريخ تا كنون من با راه اندازي حدود 20 وبسايت در موضوعات و زمينه هاي گوناگون مي كوشم افكار و انديشه هاي خود را با مخاطبان فكور و فهيم در ميان گذارم.

البته در اين مدت حدود ده كتاب تازه نيز تاليف و به دست چاپ و انتشار سپرده ام. (شرح معرفي همه كتاب ها در موضوع « معرفي آثار و تاليفات » در همين وب نامه آمده است.)

كليه آثار نشريافته در اين وب نامه به قلم خود نويسنده است. آثار منتشر شده در اين وب نامه شامل مقالات،سروده ها،قصه هاي شهر هرت ، معرفي كتاب ها و آثار چاپ شده من و مجموعه دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(كه با سبكي نو و ابتكاري براي نخستين بار در عرصه سبك هاي ادبيات ايران عرضه مي شود.)

عزيزان در صورت تمايل به بازديد از ساير وب نامه هاي من مي توانند در حاشيه همين وب نامه مدارا ذيل عنوان «وبسايت هاي شفيعي مطهر» با كليك روي هر عنوان ، وبسايت مورد نظر را ملاحظه فرمايند.

اكنون چون هميشه چشم به راه رهنمودهاي ارزنده و نقدهاي سازنده شما هستم.

                                          سيد عليرضا شفيعي مطهر

                                             دي ماه 1391

 

 

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : سه شنبه 5 دی 1391 | 6:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 

موضوع صحبت های امشب استاد شفیعی مطهر، «عاشورا و عزت و کرامت انسانی» بود. استاد زحمت کشیدند و متن کامل و دقیق صحبت هاشون رو به صورت فایل پی دی اف در اختیار ما قرار دادند و ما هم امشب به جای چکیده ی سخنان، همان متن را بی کم و کاست برای دانلود در اختیار علاقه مندان قرار می دهیم. می توانید ، مقاله ی کامل استاد شفیعی مطهر با موضوع «عاشورا و کرامت انسانی» را از اینجا دانلود کنید.

(فرمت فایل: pdf  ،  حجم فایل: حدود 280 کیلو بایت)


برای علاقه مندان به شنیدن صحبت های استاد شفیعی مطهر در برنامه ی امشب، که افزون بر مطالب اصلی مقاله ی بالا، نکته های تاریخی و اجتماعی دیگری نیز داشت، فایل صوتی صحبت های ایشان را برای دانلود در سایتمان قرار می دهیم. فایل صوتی صحبت های استاد شفیعی مطهر در شب چهارم برنامه ی تعزیت آفتاب با موضوع «عاشورا و عزت و کرامت انسانی» را از اینجا دانلود کنید.

(فرمت فایل: rar  ، فرمت سخنرانی: wav  ، حجم فایل: حدود 12.5 مگابایت)


استاد شفیعی مطهر خوشبختانه جزء پژوهشگرانی هستند که در فضای مجازی نیز رسالت فرهنگی خود را فراموش نکرده اند. ایشان چند وبلاگ دارند که با مطالب مفید و خواندنی مرتب به روز می کنند. وبلاگ اصلی ایشان «مدارا» نام دارد. می توانید زندگی نامه ی استاد شفیعی مطهر را از زبان خودش و از اینجا ملاحظه نمایید. همچنین این لینک ، آثار و کتاب های خواندنی استاد شفیعی مطهر را فهرست وار و با توضیحی مختصر معرفی می کند.


منتظر حضور شما عزیزان در برنامه ی فرداشب که شب آخر مراسم تعزیت آفتاب سال 1391 می باشد هستیم. نظرات و انتقادات فراموش نشود. 

*******************

تصاوير اين مراسم در ادامه مطلب..


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع:وبسايت تعزيت آفتاب - http://taziataftab.blogfa.com/

 

 

 


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : جمعه 1 دی 1391 | 7:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

عاشورا تبلور عزت و كرامت انسان

لطفا ادامه مطلب را مطالعه فرماييد


موضوعات مرتبط: مقالات

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1391 | 21:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

      غدیر ،

تبلور حاكميت « مردم » در قامت امامت 

   غدیر ، نه یک  روز عام و برکه آرام ، که یک تاریخ تمام است . غدیر یک پیچ سرنوشت ساز تاریخ است .

   در این روز ، سرنوشت روشن بشریت با زلال آب های «غدیر» گره خورد . هر قطره آن بلور مذاب یک سینه سخن در دل و یک آبشار زلال عرفان بر زبان دارد. در غدیر زنجیر رقیت بشر از هم گسست و یوغ اسارت انسان درهم شکست . غدیر با تثبیت حاکمیت « الله »، پدیده حاکمیت انسان بر انسان را برانداخت و نیرنگ خودکامگان را نقش بر آب ساخت . 

    منشور غدیر ، اصل « ولاتکن عبد غیرک قد جعلک الله حرا » را بر تارک تاریخ نگاشت و با همین اصل ، کرامت انسان را پاس داشت .  

   آرمان غدیر بر این بود که وازه های خودکامگی ، سلطه گری ، سلطه پذیری ، خشونت ورزی ، اباحی گری ، تملق ، چاپلوسی ، ستمگری ، ستم پذیری ، و.... را از قاموس بشریت بزداید و راه و رسم حق گرایی ، انسان دوستی ، مردم سالاری ، عدالت خواهی ، ستم ستیزی ، آزادی خواهی ، حقوق مداری ، مشارکت پذیری ، مشارکت جویی ، شایسته سالاری ، اماتتداری ، صراحت و صداقت سخن ، رفق و مدارا ، ساده زیستی و همه ارزش های عالی اسلامی و انسانی را نهادینه سازد .    

مکتب غدیر ، سعه صدر ، تحمل عقیده مخالف و ظرفیت بالا را از ابزار مدیریت و رهبری می داند:

  آله الریاسه سعه الصدر  .

 در این مکتب ، مسند حکومت و زمامداری ، نه یک طعمه و شکار ، که یک امانت الهی است و حاکم در برابر خدا و خلق باید پاسخگو باشد :

  ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه  .

 مرام غدیر : « با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا » است . مولای برگزیده غدیر حتی اجازه بدرفتاری با دشمنان خونی خود را نمی دهد . او تاکید می ورزد که : 

« پس از من  خوارج را نکشید ، زیرا آن که به طلب حق درآید و راه خطا پیماید ، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد و بدان دست گشاید .»

    بنیانگذار مکتب غدیر ، انتقاد و پرسشگری و عدالت خواهی را از حقوق مردم و پاسخگویی ، خدمتگزاری و احساس مسئولیت را از وظایف و تکالیف حاکمان می داند .

« با من ، آن گونه که با خودکامگان سخن می گویند ، سخن مگویید و چونان که با تندخویان رفتار می کنند ، از من کناره نگیرید . با ظاهرسازی و ریا با من آمیزش نکنید و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید . نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ، چه آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران باشد و اجرای عدالت بر او دشوار بود ، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است . پس، از گفتن حق یا رای زدن در عدالت کوتاهی نکنید . »

   و در جای دیگر ، پای فراتر نهاده ، چاپلوسان را رانده ، حق گرایان گزنده را ترجیح می دهد :

« آن کسی را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه می کنی یا می گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند می دارد ، کمتر تو را یاری کند .»

  سلطان سریر غدیر و ابرمرد عرصه تدبیر در دفاع از حقوق انسانی یک شهروند تا بدان جا پیش می تازد که ، قاضی خود را به سبب این که صدایش بلندتر از ارباب رجوع بوده است ، عزل می کند . امام علی(ع) به ابوالاسود دولی می فرماید :

 « انی رایت کلامک یعلوا کلام خصمک ».

 

  در بینش غدیر ، انسانیت انسان ارزش دارد ، نه مواضع سیاسی ، عقیدتی و فکری او . خالق این بینش به مالک اشتر می فرماید : 

« مردم دو گروه اند : یا مسلمان اند ، که برادر تو هستند ، یا غیر مسلمان ، که در آفرینش با شما یکسان اند . » 

 و در دفاع از حقوق دگراندیشان تا بدان پایه اصرار می ورزد که هشدار می دهد : 

« هرکس اقلیتی(غير مسلماني) را بیازارد ، قطعا مرا آزرده است ! »

   آغازگر نظام غدیر ؛ حاکم را نه تنها مطاع خلق ، که مطیع خالق و خلق نیز می داند :

« هرگز مگو : من فرمانروایم . باید حکم رانده و بی چون و چرا پیروی شوم . چه ، آن کسی که چنین مشی و مشربی و چنین سیستم و نظامی دارد ، روان را ناهنجار ، دین را ناروا و جامعه را ناپایدار می سازد . »

او راز هلاکت و نابودی جامعه را در فقر و فلاکت مردم می داند و رمز فقر آنان را ، قدرت گرایی و ثروت اندوزی اقلیت می شمارد .

....و برای تحقق این گونه آرمان ها بود که با تایید الله و به دست رسول الله (ص) و با گزينش مردم - خلق الله - ،  امیر المومنین علی (ع) ولایت امت اسلام را عهده دار شدند .  

در تاریخ اسلام می خوانیم كه امام علی (ع) با و جود آن كه از طرف خداوند به امامت رسیده بودند ، ولی به دلیل اين كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) مردم با او به عنوان «خلیفه » بيعت نكرده بودند، بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصمیم مردم در تعیین سرنوشتشان تمام این سال ها نه تنها كار شكنی نكرد، بلكه همواره در كنار مردم حتی به خلیفه منتخب مردم نیز به عنوان مشاور كمك می كرد. هم او بود كه به خاطر مردم و بیعت شان بعد از ۲۵ سال بر مسند خلافت نشست ، با وجود این كه ۲۵ سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسیده بود .

     برخی از علمای دین بر این نظرند كه معرفی امام به عنوان شخص شایسته و نامزدحكومت جنبه« تعیینی» دارد،نه«تحميلي» .معصومان حق حکومت دارتد و مردم حق حاکمیت . حکومت امری دنیایی و از آن مردم است و این حق قابل فسخ و انتقال به دیگری است.  استاد مطهری می گوید:

«اگر امام به حق را مردم ، از روی جهالت و عدم تشخیص نمی خواهند، او به زور نباید و نمی تواند خود را به مردم و به امر خدا تحمیل كند.لزوم بیعت هم همین است»

(حماسه حسینی: مطهری،107)

در كلامی از حضرت علی (ع) می خوانیم كه  :

«رسول خدا مرا متعهد به پیمانی كرده و فرموده بود: پسر ابی طالب ! ولایت امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود كردند و با رضایت در باره تو به وحدت نظر رسیدند، امر ایشان را به عهده بگیر و بپذیر ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آن ها را به خواست خود واگذار، زیرا خدا راه گشایش را به روی تو باز خواهد كرد» . 

ایشان پس از قبول بیعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آن ها فرمود:

«ای مردم ! این امر ، امر شماست. هیچ كس جز آن كه شما او را امیر خود گردانید، حق امارت بر شما را ندارد.» 

آغاز ولایت فرخنده و حکومت خجسته مولا علی علیه السلام بر جهان بشریت ، بر همه نیک اندیشان و سبزکیشان جهان مبارک باد .امید که در پرتو رهبری ها و رهنمود های این پیشوای پرواپیشگان و امیر پرهیزگاران بتوانیم آرمان های بلند تشیع را تحقق بخشیم.

                                                             سید علیرضا شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : شنبه 13 آبان 1391 | 6:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

آزادی اندیشه در اندیشه امام خمینی (ره)

 

 بخش دوم

 کرامت انسان 

 آزادی تفکر و اندیشه مردم در عرصه سیاسی می تواند در قالب تشکل ها،احزاب و جمعیت ها تبلور یابد . امام در باره آزادی احزاب می فرماید :

     " هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازد، آزادند و اسلام در تمام شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است . احزاب،گروه ها و جمعیت های سیاسی و مذهبی آزادند، مادامی که اعمالشان بر ضد جمهوری اسلامی و اسلام و نقض حاکمیت ملت و نقض ملیت و کشور نباشد ."              (صحیفه نور، ج۱۰،ص۲۴۸) 

بقيه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: مقالات

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 عاشوراي فرهنگي براي احياي فرهنگ عاشورایی

سخنرانی در شب نخست برنامه تعزیت آفتاب در مسجدالحسین(ع) - کاشان ۳/۱۰/۱۳۹۰

                           به روایت وبسایت تعزیت آفتاب

 

موضوع: نهادینه کردن فرهنگ عاشورا در فرهنگ ما                      
سخنران: استاد علیرضا شفیعی مطهر

هر انسان به نوبه خود یک پیامبر است و رسالتی دارد. وی باید تا آنجا که می تواند و می داند، باید در راستای اهداف مثبت، عمل صالح انجام دهد. امام حسین در روز 8 ذیحجه بود که حج را به کنار نهاد و دعوت حق را برای جهاد لبیک گفت. حج با آن عظمت و اهمیت...
ثمره عاشورا کار فرهنگی است. هر انسان در هر جای جهان و تاریخ اگر حرکتی اخلاقی انجام دهد، کار او اسلامی و مطابق با اسلام است. 

فرهنگ چیست؟

فرهنگ عبارت است از مجموعه علم ، هنر ، حکمت ، اخلاق و به خصوص تعلیم و تربیت. اندیشمندان تا به حال 250 تعریف از فرهنگ داشته اند.  نمی توان فرهنگ نداشت و یک سیاستمدار بود یا یک اقتصاددان. 
  یوشگا فیشر در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی به ایشان گفت: 
  آقای رئیس جمهور! شما به ما بیاموزید که که چگونه همانند شما اقتصاد و سیاست را از پنجره فرهنگ ببینیم؟
راه های ایجاد تحول در جامعه
از 3 طریق می توان در جامعه تحول ایجاد کرد: جنگ، انقلاب (که این دو پرهزینه هستند) و تربیت. مقوله تعلیم و تربیت فقط مربوط به مدارس نمی شود و همه مردم در این رابطه وظیفه دارند. شاه عباس به میرداماد گفت: 
  برای فرستادن بچه های مردم به مدرسه چکار کنیم؟ وی جواب داد: تو چند روزی افسار مرکب مرا بگیر و به طرف مکتب خانه ببر؛ اين كار برای بقیه الگو می شود. پس حاکمیت در فرهنگ سازی و تعلیم و تربیت، وظیفه خطیری دارد. حضرت علی(ع) به شهروندان می گوید: 
  یکی از حقوقی که شما نسبت به من دارید، نقد کردن من در خفا یا آشکار است.
کار فرهنگی مقدم بر همه چیز
در جنگ جهانی دوم که هیتلر، انگلیس را (که روباه مكار می نامیم!) بمباران می کرد، همزمان نیز عده اي مردم انگلیس علیه حکومت چرچيل راهپيمايي مي كردند. چرچیل گفت: جلوی مردم را نگیرید! سربازان ما در اقصي نقاط دنيا می جنگند تا که مردم ما آزادانه حرف شان را بزنند... 
  این ها نمونه هایی از ایجاد فرهنگ و تربیت توسط حكومت هاست. در حدیث داریم که: ارزشمندترین میراث برای فرزندان، تربیت است. خدا به پیامبران می گوید: ما علیک الا البلاغ. چه شد که مردم بعد از 25 سال آمدند سراغ امام علی برای حکومت؟ قبل از آن، مشکل مردم ناآگاهی بود. امیرالمومنین در این سال ها ساکت نبودند و روشنگری می کردند تا این که مردم اندکی حقیقت را درک کردند. امام حسین در آخرین لحظات شهادت خود هم کار فرهنگی می کردند. آنجا که به سپاه ابوسفیان گفتند: اگر دین ندارید، آزادمرد باشید!
عدم ارتباط درست عالمان با مردم
سوال اینجاست: چرا ما روشنفکران به قول دکتر شریعتی در جزیره اي هستیم و حرف ها و نظريات مان تاثیری در بین مردم عامه ندارد؟ 150 سال است که روشنفکران ما نمي توانند به زبان مردم حرف بزنند. این نقد به روحانیت هم وارد است و اهمیت زیادی دارد. پیامبران درست درمیان مردم بودند و با زبان آن ها صحبت می کردند. امیرکبیر می گوید: 
  «اگر ما مدرسه بسازیم، فالگیرها و رمال ها بساط خود را جمع خواهند کرد.» پس ما برای حل هر مشکل در شهر و کشورمان ابتدا باید سراغ تعلیم و تربیت و کار فرهنگی برویم.


مقاله مربوط به سخنرانی ایشان را می توانید از اینجا دریافت کنید.



فایل سخنرانی شب نخست مراسم را نیز می توانید از اینجا دریافت کنید.
از کیفیت پایین فایل صوتی شب نخست بسیار عذرخواهی می کنیم، این مشکل حتما در شب های آینده برطرف خواهد شد. 
منبع:وبلاگ تعزیت آفتاب - http://taziataftab.blogfa.com/

موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 5 دی 1390 | 11:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

       غدیر ، تبلور حاكميت « مردم » در قامت امامت 

 

  

 

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی علیه السلام 

 

غدیر ، نه یک  روز عام و برکه آرام ، که یک تاریخ تمام است . غدیر یک پیچ سرنوشت ساز تاریخ است .

   در این روز ، سرنوشت روشن بشریت با زلال آب های «غدیر» گره خورد . هر قطره آن بلور مذاب یک سینه سخن در دل و یک آبشار زلال عرفان بر زبان دارد. در غدیر زنجیر رقیت بشر از هم گسست و یوغ اسارت انسان درهم شکست . غدیر با تثبیت حاکمیت « الله »، پدیده حاکمیت انسان بر انسان را برانداخت و نیرنگ خودکامگان را نقش بر آب ساخت . 

    منشور غدیر ، اصل « ولاتکن عبد غیرک قد جعلک الله حرا » را بر تارک تاریخ نگاشت و با همین اصل ، کرامت انسان را پاس داشت .  

   آرمان غدیر بر این بود که وازه های خودکامگی ، سلطه گری ، سلطه پذیری ، خشونت ورزی ، اباحی گری ، تملق ، چاپلوسی ، ستمگری ، ستم پذیری ، و.... را از قاموس بشریت بزداید و راه و رسم حق گرایی ، انسان دوستی ، مردم سالاری ، عدالت خواهی ، ستم ستیزی ، آزادی خواهی ، حقوق مداری ، مشارکت پذیری ، مشارکت جویی ، شایسته سالاری ، اماتتداری ، صراحت و صداقت سخن ، رفق و مدارا ، ساده زیستی و همه ارزش های عالی اسلامی و انسانی را نهادینه سازد .    

مکتب غدیر ، سعه صدر ، تحمل عقیده مخالف و ظرفیت بالا را از ابزار مدیریت و رهبری می داند:

  آله الریاسه سعه الصدر  .

 در این مکتب ، مسند حکومت و زمامداری ، نه یک طعمه و شکار ، که یک امانت الهی است و حاکم در برابر خدا و خلق باید پاسخگو باشد :

  ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه  .

 مرام غدیر : « با دوستان مروت ، با دشمنان مدارا » است . مولای برگزیده غدیر حتی اجازه بدرفتاری با دشمنان خونی خود را نمی دهد . او تاکید می ورزد که : 

« پس از من  خوارج را نکشید ، زیرا آن که به طلب حق درآید و راه خطا پیماید ، همانند آن نیست که باطل را طلبد و بیابد و بدان دست گشاید .»

    بنیانگذار مکتب غدیر ، انتقاد و پرسشگری و عدالت خواهی را از حقوق مردم و پاسخگویی ، خدمتگزاری و احساس مسئولیت را از وظایف و تکالیف حاکمان می داند .

« با من ، آن گونه که با خودکامگان سخن می گویند ، سخن مگویید و چونان که با تندخویان رفتار می کنند ، از من کناره نگیرید . با ظاهرسازی و ریا با من آمیزش نکنید و شنیدن سخن حق را بر من سنگین مپندارید . نمی خواهم مرا بزرگ انگارید ، چه آن کسی که شنیدن سخن حق بر او گران باشد و اجرای عدالت بر او دشوار بود ، کار به حق و عدالت کردن بر او دشوارتر است . پس، از گفتن حق یا رای زدن در عدالت کوتاهی نکنید . »

   و در جای دیگر ، پای فراتر نهاده ، چاپلوسان را رانده ، حق گرایان گزنده را ترجیح می دهد :

« آن کسی را بر دیگران برگزین که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید و در آنچه می کنی یا می گویی و خدا آن را از دوستانش ناپسند می دارد ، کمتر تو را یاری کند .»

  سلطان سریر غدیر و ابرمرد عرصه تدبیر در دفاع از حقوق انسانی یک شهروند تا بدان جا پیش می تازد که ، قاضی خود را به سبب این که صدایش بلندتر از ارباب رجوع بوده است ، عزل می کند . امام علی(ع) به ابوالاسود دولی می فرماید : « انی رایت کلامک یعلوا کلام خصمک ».

  در بینش غدیر ، انسانیت انسان ارزش دارد ، نه مواضع سیاسی ، عقیدتی و فکری او . خالق این بینش به مالک اشتر می فرماید : 

« مردم دو گروه اند : یا مسلمان اند ، که برادر تو هستند ، یا غیر مسلمان ، که در آفرینش با شما یکسان اند . » 

 و در دفاع از حقوق دگراندیشان تا بدان پایه اصرار می ورزد که هشدار می دهد : 

« هرکس اقلیتی(غير مسلماني) را بیازارد ، قطعا مرا آزرده است ! »

   آغازگر نظام غدیر ؛ حاکم را نه تنها مطاع خلق ، که مطیع خالق و خلق نیز می داند :

« هرگز مگو : من فرمانروایم . باید حکم رانده و بی چون و چرا پیروی شوم . چه ، آن کسی که چنین مشی و مشربی و چنین سیستم و نظامی دارد ، روان را ناهنجار ، دین را ناروا و جامعه را ناپایدار می سازد . »

او راز هلاکت و نابودی جامعه را در فقر و فلاکت مردم می داند و رمز فقر آنان را ، قدرت گرایی و ثروت اندوزی اقلیت می شمارد .

....و برای تحقق این گونه آرمان ها بود که با تایید الله و به دست رسول الله (ص) و با گزينش مردم - خلق الله - ،  امیر المومنین علی (ع) ولایت امت اسلام را عهده دار شدند .  

در تاریخ اسلام می خوانیم كه امام علی (ع) با و جود آن كه از طرف خداوند به امامت رسیده بودند ، ولی به دلیل اين كه بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) مردم با او به عنوان «خلیفه » بيعت نكرده بودند، بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو ، سكوت كرد و به خاطر احترام به تصمیم مردم در تعیین سرنوشتشان تمام این سال ها نه تنها كار شكنی نكرد، بلكه همواره در كنار مردم حتی به خلیفه منتخب مردم نیز به عنوان مشاور كمك می كرد. هم او بود كه به خاطر مردم و بیعت شان بعد از ۲۵ سال بر مسند خلافت نشست ، با وجود این كه ۲۵ سال بود كه از طرف خداوند به امامت رسیده بود .

     برخی از علمای دین بر این نظرند كه معرفی امام به عنوان شخص شایسته و نامزدحكومت جنبه« تعیینی» دارد،نه«تحميلي» .معصومان حق حکومت دارتد و مردم حق حاکمیت . حکومت امری دنیایی و از آن مردم است و این حق قابل فسخ و انتقال به دیگری است.  استاد مطهری می گوید:

«اگر امام به حق را مردم ، از روی جهالت و عدم تشخیص نمی خواهند، او به زور نباید و نمی تواند خود را به مردم و به امر خدا تحمیل كند.لزوم بیعت هم همین است»

(حماسه حسینی: مطهری،107)

در كلامی از حضرت علی (ع) می خوانیم كه  :

«رسول خدا مرا متعهد به پیمانی كرده و فرموده بود: پسر ابی طالب ! ولایت امتم حق توست. اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود كردند و با رضایت در باره تو به وحدت نظر رسیدند، امر ایشان را به عهده بگیر و بپذیر ؛ اما اگر در باره تو به اختلاف افتادند، آن ها را به خواست خود واگذار، زیرا خدا راه گشایش را به روی تو باز خواهد كرد» . 

ایشان پس از قبول بیعت مردم بر منبر رفته و خطاب به آن ها فرمود:

«ای مردم ! این امر ، امر شماست. هیچ كس جز آن كه شما او را امیر خود گردانید، حق امارت بر شما را ندارد.» 

آغاز ولایت فرخنده و حکومت خجسته مولا علی علیه السلام بر جهان بشریت ، بر همه نیک اندیشان و سبزکیشان جهان مبارک باد .امید که در پرتو رهبری ها و رهنمود های این پیشوای پرواپیشگان و امیر پرهیزگاران بتوانیم آرمان های بلند تشیع را تحقق بخشیم.

                                                             سید علیرضا شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: غديرحاكميت مردمامامتدگرانديشانخودكامگيآزادي خواهي

تاريخ : سه شنبه 24 آبان 1390 | 7:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

اخلاق گفت و گو 

    فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولوا الالباب (الزمر ، ۱۸ )

    زبان و قلم دو پنجره اي است كه نهانخانه دل را به باغ بي كران هستي پيوند مي زند.

    چون دردي سترگ در اين خانه بزرگ سكنا گزيند ، ناگزير رشحات آن از حلقوم قلم و زبان مي تراود.

   نهال «انديشه» چون در بستر « خرد » ریشه کند ، پيوسته زلال « حکمت » را از جویبار هر سخن حکیمانه می نوشد و به تدریج می بالد. رشد و رویش اندیشه در گروی سقایت ریشه است. انسان به مصداق « الحکمه ضاله المومن » تشنه حکمت است و « زبان » و « قلم » دو چشمه ساري و دو جويبار جاري است كه مي تواند با زلال حكمت اين تشنگي معرفت را فرو بنشاند...و نيز هر انسان فكور و فرزانه ناگزير است جوشش چشمه انديشه و افكار خود را به جويبار زبان و قلم خود جاري سازد و ايمان و آرمان خود را گسترش بخشد . اين نياز فطري بشري ايجاب مي كند كه انسان ها با يكديگر ارتباط كلامي برقرار كنند.

   گفت و گوي بين انسان هاي انديشمند بهترين و سالم ترين راه انتقال ، رشد و رويش انذيشه ها ، افكار و آرمان هاست.

  بقيه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: اخلاق گفت و گوتضارب آرا و انديشهگفت و گوي فرهنگ ها و تمدن هاتعليم و تربيت

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 4 آبان 1390 | 6:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هردمبیل و آیینه سحرآمیز  

 قصه های شهر هرت - قصه بيست و چهارم

 

سال ها بود که اعلی حضرت هردمبیل با خیال راحت و با سرکوب هر فریاد اعتراض بر شهر هرت حکمفرمایی می کرد. گذشت زمان و باسواد شدن مردم کم کم چشم و گوش برخی از مردم را باز می کزد و گاهی نغمه هایی از اعتراض و مخالفت با سلطه جهنمی هردمبیل ، خواب را از چشم او مي گرفت. 

بقيه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: قصه هاي شهر هرتهردمبيلآيينه سحرآميز

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 24 شهريور 1390 | 7:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

شهادت حضرت امام موسي كاظم (ع)

 

 

   امروز بلور بغض در گلوي هر پنجره مي شكند و  گل نغمه را در هر حنجره  مي  پژمرد.

   امروز  از چشم هر چشمه و راز هر كرشمه  زلال درد مي جوشد و  با آه سرد مي خروشد.

   امروز ناي هر رود و نواي هر سرود ، شعر سرخ شهادت مي سرايد و قصه پر غصه فراق را مي خواند.

بقيه در ادامه مطلب...


موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: امام موسي كاظمهارون الرشيدشهادتبغدادمدينه

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 7 تير 1390 | 7:9 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 سخن گفتن با زبان توده مردم هزينه دارد!

 سخن گفتن و نوشتن برای خواص و نخبگان به اصطلاح کلاس گوینده و نویسنده را بالا می برد؛ اما پرسش اصلي و تاريخي كه معمولا همواره بي پاسخ مي ماند، اين است كه چه قشري از اقشار فكري و فرهنگي جامعه نيازمند ارشاد و ارتقاي فرهنگي و اجتماعي هستند؟

 تاريخ ما حد اقل در اين ۱۵۰ - ۱۰۰ اخير نشان مي دهد كه بارها با تلاش و مجاهدات نخبگان، علما و روشنفكران اين مرز و بوم نهضت ها و جنبش هاي رهايي بخش تا نزديكي هاي قلل پيروزي و تا مرز توسعه يافتگي و استقرار دموكراسي پيش رفته ايم ، ولي هر بار توسط مشتي عوام و عوام زده چون شعبان بي مخ ها!! دوباره به اعماق دره اختناق و استبداد سقوط كرده ايم.

  رشد دادن اقشار عامي و فرودست فرهنگي جامعه كه هميشه مستعدترين وسيله ، آلت دست و ابزار پيشبرد مطامع خودكامگان قرار مي گيرند، كاري سخت و دشوار است؛ اما گذركردن از اين عقبه سخت ناگزير است، حتي اگر به گذشتن از جان و آبرو بينجامد.

گویند روزی ملاصدرا استادش میرداماد را در خواب می بیند و از وی می پرسد: 

 چطور است من با این که ادامه دهنده اندیشه های توأم؛ مردم مرا کافر پنداشته و تو را تکریم می کنند؟ میر در پاسخ می گوید: 

 از آن روی که من حرف هایم را جوری می زدم که فقط خواص و عالمان می فهیمدند و تو جوری که کوچه و بازاری هم آری...

 بهـــــار دين و آزادي و انصاف           طــــراوت گر نبخــشد اين چمن را

خروسان را بگو ديگر نخــوانند           كه صبحي نيست ديگر اين وطن را

                                                            شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: توده مردمنخبگانميردامادملاصدراارتقاي فرهنگي

تاريخ : یک شنبه 5 تير 1390 | 6:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 تركيه؛  پيروزي اسلام در عرصه اجتماعي با روندي دموكراتيك

 

 

 در انتخابات اخير تركيه در روز یکشنبه حزب ' عدالت و توسعه' به رهبری ' رجب طیب اردوغان' با کسب ۹/۴۹ درصد آراء موفق به کسب ۳۲۵ کرسی از ۵۵۰ کرسی پارلمان ترکیه شد.
  بنابراين بسياري از مطبوعات جهان با تيتر زير خبرهاي خيره كننده آن را پوشش دادند:

بقيه در ادامه مطلب...

 

 

پیروزی اسلامگراها در انتخابات ترکیه


موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: تركيهدموكراتيكطيب اردوغانحزب عدالت و توسعهانتخاباتالحياتاربكاناستانبول

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 30 خرداد 1390 | 6:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                              صدف کعبه لب گشود و.... 

                             دردانه کعــبه چون به امکان آمد

 

                            کار همه شیعیان به سامان آمد  

                           خورشید ولایت از افق طالع شد 

                           بر پیکر بی جان جـهان جان آمد

 صدف کعبه لب گشود و اسوه یگانه ، دردانه جاودانه و حقیقت ولایت را به جهان هستی تقدیم کرد .
ای رهرو راستین !
اگر می خواهی سرو حقیقت را در بالنده ترین قامت تماشا کنی ،
اگر دوست داری که خورشید فروزان ولایت را در درخشان ترین فروزش به نظاره بنشینی ،
اگر می خواهی که آسمان فضیلت را در زیباترین تجلی بنگری ،
اگر مشتاقی که کوه استقامت ر ا در استوارترین سیمایش تماشاگر باشی ،
اگر آرزو داری جرعه ای از زلال ناب ترین چشمه ساران عرفان " کوثر " بنوشی ،
اگر طالب تماشای تندیس قدسی و والاترین عروج انسی در رساترین صورت هستی ،
اگر می خواهی به حقیقت یاور غمدیدگان و مددکار ستمدیدگان باشی ،
...و اگرمی خواهی معنی عدالت ، مفهوم حریت ، تبلور فتوت ، تجسم مروت ، عصاره فضیلت و مقام والای خلیفه اللهی را یکجا و همه و همه را در بلندای قامت یک انسان بنگری :
علی بنگر !!

    در سیزدهم رجب ...

    بزرگمردی پای بر گستره زمین نهاد که غنچه دهان ها را شکفتن و جوانه ها را گفتن آموخت ، 

     قامت رسای بشریت با قیامت خروشش از اسارت رست و سبزه های عدالت با سرود سبز باران کلامش رست ،

   چه بسیار دشمنانی که شناختندش و بر او تاختند و چه نسا دوستانی که نشناختندش و او را ارزان باختند ،

   بلاغت ، از زبانش حلاوت یافت و فصاحت از بيانش ملاحت گرفت ،

   چه دردنامه هايي كه تنها در سينه سياه شب هاي كوفه نگاشته شد و چه نهال هاي ناله هايي كه فقط در دل زلال چاه هاي كوفه كاشته شد.

      در سيزدهم رجب...

    رادمردي از ملكوت اعلي پاي بر عرصه برهوت دنيا نهاد ، تا تنهايي خداي گونگان را در گستره تاريخ ، دردمندانه فرياد كند ، با ستم بستيزد و رويش بذر آفتاب را در دل يلداي جهالت بشارت دهد.

    چه نوايي جز زمزمه دل انگيز فرشتگان ، ناله هايش را در خلوت شب هاي نخلستان همنوايي كردند؟! و چه چشماني جز برق ديده اختران سپهر ، ستارگان اشكش را به نظاره نشستند؟!

    بيست و سه سال مكتب را از حلقوم شمشير فرياد كرد و بيست و پنج سال براي  حفظ وحدت در جهان اسلام سكوت كرد و پنج سال براي استقرار عدالت در جامعه اسلامي پنجه در پنجه قاسطين ، مارقين و ناكثين روزگار درافكند.

       ولي افسوس كه ....

    گل عدالت با ولادتش شكفت و با شهادتش به خون خفت!!

     ميلاد با سعادت مولاي متقيان امير مومنان علي عليه السلام و روز بزرگداشت پدر را به همه رهروان صديق و پيروان شفيق آن پيشوا تبريك و تهنيت مي گويم. 

                                                      شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: كعبهعلي(ع)شيعيانرجبعدالتشهادت

تاريخ : پنج شنبه 26 خرداد 1390 | 6:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

استقرار عدالت یا گسترش سخاوت؟!

 

اولین شــــعرم،،ردیفـش درد بود

قصـــــه  تنهایی یک مـــــــرد بود

قصه  مـــردی که از شهر سکوت

ناله را همـــــراه خـــود آورده بود

  سخاوت و بخشندگی خصلتی پسندیده و بر عكس بخل و خست صفتی نکوهیده است. نیک انديشان، سخاوت را تا تا بدان پایه ارج می نهند که در متن جامعه ما ده ها بل صدها جمعیت، انجمن و سازمان خيريه دولتي و مردم نهاد را بنيان نهاده اند كه مهم ترين رسالت و ماموريت خود را دستگيري و كمك به افراد بي پناه و طبقات فرودست جامعه مي دانند ؛ اما متاسفانه كمتر خيران و سخاوتمنداني هستند كه گروه، جمعيت و تشكلي را ايجاد كنند كه با دغدغه استقرار عدالت در جامعه به فعاليت بپردازند.

  ممكن است بسياري بر اين باور باشند كه جمعيت ها و سازمان هاي خيريه كه متشكل از توانگران نيك انديش هستند، با اين دغدغه  همه كمك ها و ياري هاي خود را نسبت به فرودستان جامعه ايثار مي كنند كه با كاهش فاصله هاي طبقاتي ، عدالت اجتماعي استقرار يابد.

 البته اين خوي و خصلت در جاي خود پسنديده و كارساز است؛ اما فروكاستن اين باور در حصار انحصار فقير پروري متاسفانه جز توزيع فقر و تبديل جامعه به يك كميته امداد بزرگ ثمري ندارد!

   حصول اين جوهر و گوهر و وصول به اين غايت و نهايت، قاعده و قانوني مي خواهد؛ چه آن كه گسترش سپهر معنويت بر بام زيباشهر شريعت ، به شرط افراشتن ستوني استوار، ممكن و مقدور است . از اين زاويه است كه وقتي از مولا علي(ع) پرسيده مي شود كه:

 « العدل افضل ام الجود؟» ؛ از ميان عدالت و سخاوت كدام برتر است؟ حضرت پاسخ مي دهد:

 « العدل» و در تبیین این اصل ، دو علت مي آورد و مي فرمايد:

  اولا « العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها» ؛

 « عدل ، امور را در بستر طبيعي خود قرار مي دهد، اما جود، جريانات را از جايگاه طبيعي خود خارج مي سازد» ؛

 ثانيا « العدل سائس عام و الجود عارض خاص» ؛ 

« عدالت، سياستي گسترده و فراگير است ، ولي جود يك حالت استثنايي و غير شامل است.»

  ( نهج البلاغه، عبده، حكمت۴۸۸)

 به نص قرآن كريم ، فلسفه دين در عينيت اجتماعات ، اقامه قسط است. يعني دين آمد تا مردمان بر سر عدل ايستاده و بر پايه قسط زندگي كنند (حديد، ۲۵)؛ از اين روست كه به گزارش امام باقر(ع):

 « پيامبر در جهت معماري مدينه شريعت بر ويرانه هاي جاهليت ، استقبل الناس بالعدل ؛ جامعه را با عدالت ساخت و پرداخت. »(تهذيب ، ج۶، ص ۱۵۴)

 بدين قرار، ستون سقف معنويت ، در زيباشهر شريعت، عدالت است.

(اسلامي، احمد، از خاتميت تا غيبت،صص۲۷و۲۸)

  استاد مطهری در ارزیابی وزن عدالت و سخاوت در ترازوی عقلانیت بر این باور است که:

 « اگر با معیارهای اخلاقی فردی ارزیابی و داوری کنیم، بايد سخاوت را برتر از عدالت دانست. چه آن كه بخشندگي و ايثارگري بيش از عدالت معرف و نشانه كمال نفس و تعالي روح انسان است. اما داوري امام(علي عليه السلام)، جز اين است و عدالت را به دو دليل برتر مي داند.

 اين گونه ارزيابي و داوري درباره انسان و مسائل انساني ، ريشه در اصالت و اهميت اجتماع دارد و گوياي آن است كه اصول و مبادي اجتماعي و از جمله نظم، قانون و عدالت بر احكام و اخلاق فردي تقدم دارد.»

 (سیری در نهج البلاغه، ص ۱۱۲و۱۱۳)

    به بيان امام علي(ع) : « العدل راس الایمان و جماع الاحسان»؛

 بلندي اندام ايمان و ستون فقرات و كانون همبستگي همه زيبايي ها، عدل است.(غررالحكم،ج۲،ص۳۰)

 از منظر مولا علي(ع) ، گوهر ديانت و جوهر شريعت، رمز جاذبه و راز ماندگاري نظام و عامل صلاح و فلاح دين و دنيا و موجب سلامت جان و امنيت روان ، در فرد و اجتماع، عدل و قسط است.

 (غررالحكم ،ج۷،ص۹-۲۳۶)

  ...و بر اين پايه، حرف همان است كه استاد مطهري گفته است. وي مي نويسد:

« از نظر علی(ع) اصلی که می تواند تعادل اجتماع را حفظ کند و به هیکل و پیکر و روح و روان جامعه ، سلامت و امنيت بدهد(سيري در نهج البلاغه،ص۱۱۳) و درد و معنويت جامعه را درمان كند، عدالت است.»

(نهج البلاغه ، خطبه۳)

                                                                    شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: عدالتسخاوتخيريهفقيرپروريقسطجاهليتنهج البلاغه

تاريخ : سه شنبه 24 خرداد 1390 | 6:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تشخيص خرد جمعي برتر است يا تشخيص باهوش‌ترين فرد ؟

 

  ذز عزصه اجتماعی معمولا بین اندیشمندان این گفتمان مطرح است که برای اداره هر جامعه نظام دموکراسی بهتر و برتر است یا نظام فردی و سلطنتی؟ برخی از اندیشمندان به ویژه پیشینیان بر این پندار بودند که برای اداره هر جامعه گزینش یک فرد نخبه،زيرك و دانشمند و دادن زمام امور به دست او مي تواند تضمين كننده سعادت ، رفاه و رستگاري جامعه باشد. اما امروزه كمتر متفكري در دنيا چنين سيستمي را تاييد مي كند. حتي كشورهاي سنتي پادشاهي و امپراتوري، اما پيشرفته چون ژاپن، انگليس، هلند، بلژيك، دانمارك، سوئدو....كه سيستم تاريخي خود را حفظ كرده اند، اختيارات چنداني به پادشاه نمي دهند؛ بلكه همه امور جاري و اختيارات كشور بين برگزيدگان ملت توزيع مي شود.

 اصولا زماني تحقق عدالت را در توزيع عادلانه ثروت در جامعه مي پنداشتند؛ اما امروزه استقرار عدالت اجتماعي منوط به توزيع عادلانه سه عنصر در بين افراد هر جامعه است:

۱ - توزيع ثروت

۲ - توزيع قدرت

۳ - توزيع اطلاعات

  امروز دوست عزيزم آقاي دكتر حسين نجفي ايميلي برايم فرستادند که بر اساس آن در یک آزمایش طبیعی و اجتماعی برتري تشخیص « خرد جمعی » بر تشخیص افراد باهوش و نخبه تایید می شود.

با عرض سپاس از این دوست اندیشمندم، اين مطلب را خود بخوانید و داوری کنید:

 

در يک روز پاييزي در سال ١٩٠۶ دانشمند انگليسي «فرانسيس گالتون» خانه‌ خود را در شهر پليموت به مقصد يک بازار مکاره در خارج شهر ترک كرد. گالتون ٨۵ ساله آثار کهولت را رفته‌رفته در خود احساس مي‌كرد؛ اما هنوز از ذهني خلاق و کنج‌کاو برخوردار بود، چيزي که در طول عمرش به وي کمک کرده بود به شهرت دست يابد. دليل شهرت وي يافته‌هاي او در موردِ وراثت بود که موافقان و مخالفان سرسختي داشت. در آن روز خاص گالتون مي‌خواست در مورد احشام مطالعه کند. مقصد گالتون بازار مکاره‌ ساليانه‌اي بود در غرب انگلستان، جايي که كشاورزان احشام خود را از گوسفند و اسب و خوک و غيره براي ارزش‌يابي و قيمت‌گذاري به آنجا مي‌آوردند.

 حضور دانش‌مندي مانند گالتون در چنان جمعي غيرعادي مي‌نمود. ولي بايد توجه داشت که گالتون به دو چيز بسيار علاقه‌مند بود. يکي اندازه‌گيري پارامترهاي فيزيکي و ذهني و ديگري مطالعه در خصوص پرورش نسل. گالتون که در عين حال پسرخاله‌ داروين نيز بود، شديدا اعتقاد داشت که در يک جامعه تنها تعداد اندکي، مشخصه‌هاي لازم براي هدايت سالم آن جامعه را در خود دارند و از همين رو مطالعه‌ مربوط به مسائل وراثت و نيز پرورش نسل، مورد توجه وي بود. او بخش بزرگي از عمر خود را صرف اثبات اين نظريه کرده بود که اکثريت افراد يک جامعه فاقد ظرفيت لازم براي اداره‌ جامعه هستند.

 آن روز او در حالي که در ميان غرفه‌هاي نمايش‌گاه مشغول قدم زدن بود، به جائي رسيد که در آن مسابقه‌اي ترتيب داده شده بود. يک گاو نر فربه انتخاب شده و در معرض ديد عموم قرار گرفته بود. هر کس که تمايل شرکت در مسابقه را داشت بايد ۶ پنس مي‌پرداخت و ورقه‌اي مهر شده را تحويل مي‌گرفت. در آن ورقه بايد تخمين خود را از وزن گاو نر مي‌نوشت. نزديک‌ترين تخمين به واقعيت برنده‌ مسابقه بود و جوائزي به صاحب آن تعلق مي‌گرفت.

 ۸۰۰ نفر در مسابقه شرکت کردند تا شانس خود را بيازمايند. افراد از همه تيپ و طبقه‌اي آمده بودند. از قصاب گرفته که قاعدتا بايد بهترين و نزديک‌ترين نظر را به واقعيت مي‌داد تا کشاورز و مردم عامي بي‌تخصص. گالتون اين گروه افراد را در مقاله اي که بعدا در مجله‌ علمي «طبيعت» منتشر كرد، به کساني تشبيه کرد که در مسابقات اسب‌دواني، بدون کم‌ترين دانشي در موردِ اسب‌ها و مسابقه و تنها بر اساس شنيده‌هايي از دوستان، روزنامه‌ها و اين طرف و آن طرف بر روي اسب‌ها شرط مي‌بستند. او هم‌چنين با مقايسه‌ اين وضعيت با دموکراسي نوشت، همان قدر که افراد درکي از وزن گاو نر داشتند، به همان ميزان نيز وقتي در انتخابات شرکت مي‌کنند تا سرنوشت سياسي کشور را رقم بزنند از اوضاع مملکت و مسائل مربوط به آن مطلعند.

 اما يک چيز براي گالتون جالب بود، اين که ميان‌گينِ نظر افراد چيست. او مي‌خواست ثابت کند چگونه تفکر افراد وقتي نظريات‌شان با هم جمع شده و معدل گرفته مي‌شود، در صورتي که متخصص نباشند، از واقعيت به دور است. او آن مسابقه را به يک تحقيق علمي بدل كرد. پس از اين که مسابقه به انتها رسيد و جوايز پرداخت شد، ورقه‌هايي را که افراد بر روي آن نظريات خود را در خصوص وزن گاو نر منعکس کرده بودند، از مسؤولان مسابقه به عاريت گرفت تا مطالعات آماري خود را بر روي آنان انجام دهد.

 مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون به غير از تهيه‌ يک سري منحني آماري دست به محاسبه‌ ميان‌گينِ نظريات زد. او مي‌خواست دريابد عقل جمعي مردم پليموت چگونه قضاوت کرده است. بدون شک تصور او اين بود که عدد مزبور فرسنگ‌ها از عدد واقعي فاصله خواهد داشت؛ چرا که از ديد وي افراد خنگ و عقب مانده در آن جمع اکثريت قاطع را تشکيل مي‌دادند.

 ميانگينِ نظريات جمعيت اين بود که گاو نر ١١٩٧ پوند وزن دارد و وزن واقعي گاو که در روز مسابقه وزن کشي شد ١١٩٨ پوند بود. گالتون اشتباه مي‌کرد. تخمينِ جمع بسيار به واقعيت نزديك بود. گالتون نوشت نتايج نشان مي‌دهد که قضاوت‌هاي جمعي و دموکراتيک از اعتبار بيش‌تري نسبت به آن‌چه که من انتظار داشتم برخوردارند. اين حداقل چيزي بود که گالتون مي‌توانست گفته باشد.

  در خصوص قضاوت «خرد جمعي» ذکر اين مطلب ضروري است که نظر هر فرد دو عنصر را در درون خود دارد: اطلاعات صحيح و غلط. اطلاعات صحيح (از آن رو که صحيح‌اند) هم‌جهت اند و بر روي يکديگر انباشته مي شوند؛ اما خطاها در جهات مختلف و غيرهم‌سو عمل مي‌کنند ؛بنابراين تمايل به حذف يکديگر دارند. نتيجه اين مي‌شود که پس از جمع نظريات آن‌چه که مي‌ماند اطلاعات صحيح است.

  

اقتباس از کتاب تحقيقي «خرد جمعي» نوشته‌ «جيمز سورويس‌كي» - با كمي ويرايش

(James Surowiecki)

(The Wisdom of Crowds) 

 


موضوعات مرتبط: مقالات
برچسب‌ها: گالتونداروينحلزوندموكراسيخردجمعيانگليس

تاريخ : شنبه 24 ارديبهشت 1390 | 7:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 25 صفحه بعد