دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۹۴)
من وقتي خدا را بنده نواز دیدم، احساس کردم به خلق خدا چه نیاز دارم؟ ناز يكي را مي كشم تا به همه ناز كنم.
من هر نوزادي را ديدم به گاه ميلاد مي گريست. از آن در شگفتم كه اگر انسان ها از آمدن به اين دنيا مي گريند، چرا نمي خواهند از دنيا بروند؟!
من پايه هاي تخت سلطه شيطان را بر ستون هاي ضعف و ترس و عادات بد انسان ها استوار ديدم. بنابراين فهميدم كه اگر ما انسان ها با اتكا بر كمال خليفه الهي بتوانيم ضعف ها، ترس ها و عادات بد را در كنترل بياوريم ، از سلطه شيطان مي رهيم.
من نابینایی را دیدم که عاشق خود ماه بود. او بر این باور پای می فشرد که اگر بینا بودم، فریفته زیبایی ماه می شدم، نه خود ماه!
من آجیل سفره عید را دیدم. پسته های دهان گشوده خورده شدند؛ اما پسته هاي لال و دهان بسته با كمال سلامت مانده اند. سكوت پسته لال، دندان شكن است.
ادامه دارد.....
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
برچسبها: سرب و سرابنازنوزادشيطانخليفه اللهيماه پسته
دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(۸۱)
من هیچ فرهنگ و تمدنی را ندیدم که از بیرون درهم شکسته شود، پیش از آن که قبلا از درون نابود شده باشد.
من شيطان را ديدم كه در پاسخ به علت سجده نكردن بر آدم هماره و هميشه در متن اعصار و قرون فرياد مي زد: آدمي بيابيد تا بر او سجده كنم!!
من در بی کرانه زندگی دو گستره افسونگر دیدم: یکی آبی آسمان که می دیدم و می دانستم که نیست ، و دوم خدايي كه نمي ديدم و مي دانستم كه هست!
من ذهن خالي را ديدم و گفتم: اي كاش ذهن خالي هم چون شكم خالي سر و صدا مي كرد تا انسان ها ناگزیر بيشتر به دنبال دانش افزايي می رفتند!!
من انسان هاي بي هدف را ديدم كه در همه عمر براي انسان هاي هدفمند كار مي كردند.
من انسان هايي را ديدم كه دست هايشان كار مي كرد، نه مغزهايشان و همه عمر در خدمت انسان هايي بودند كه مغزهايشان كار مي كرد، نه دست هايشان.
ادامه دارد....
شفیعی مطهر
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
برچسبها: سرب و سرابفرهنگ و تمدنشيطانآسمانرهن
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.